این رشد و گسترش تا جایی است که میتوان گفت در ایران بیش از هر امامی درباره امام رضا(ع) پژوهش صورت گرفته و آثاری به نگارش درآمده است. با توجه به همین حجم از آثار و توجهی که هم پژوهشگران و مؤلفان و هم مردم علاقهمند به این حوزه دارند یکی از موضوعات شایسته توجه موضوع آسیبشناسی مطالعات رضوی است. در همین رابطه گفتوگویی با دکتر نعمتالله صفری فروشانی، عضو هیات علمی جامعه المصطفی(ص) العالمیه داشتهایم که از نظر شما میگذرد.
گفتنی است دکتر نعمتالله صفری فروشانی مسئول دانشنامه اهل بیت(ع) دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه است که بیش از هزار مدخل در دست تألیف و تدوین قرار دارد. وی همچنین مدیرمسئول و سردبیر مجله علمی ـ پژوهشی مطالعات تاریخی جهان اسلام و مجله علمی ـ ترویجی سخن تاریخ است. «نقش تقیه در استنباط» از جمله آثار اوست که کتابی فقهی ـ اصولی بوده و هشت جایزه کشوری از جمله جایزه فارابی، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی و جایزه کتاب سال حوزه را به خود اختصاص داده است. کتابهای «غالیان؛ کاوشی در جریانها و برآیندها»، «خورشید شب» با موضوع امام رضا(ع)، «مکه در بستر تاریخ» و «کوفه؛ از پیدایش تا عاشورا» از جمله آثار اوست. «حکومت اسلامی در اندیشه فقیهان شیعه»، «فرقههای درونگروهی شیعه در زمان امام رضا(ع)» و «حیات اقتصادی امامان شیعه از صلح امام حسن(ع) تا غیبت صغری» از دیگر کتابهایی است که وی با مشارکت دیگر نویسندگان تألیف کرده است.
با توجه به اهمیت مطالعات رضوی و استقبالی که از این پژوهشها صورت میگیرد به نظر میرسد که آسیبشناسی این مطالعات و پژوهشها ضروری است. البته مقصود از این آسیبشناسی نقد پژوهشهای صورت گرفته نیست، بلکه به این معناست که بررسی کنیم چه ظرفیتها و امکاناتی مغفول مانده و احیاناً چه آسیبهایی در کار است که میتواند هم در این مطالعات و هم در مطالعات درباره سایر ائمه(ع) مورد توجه قرار گیرد. برای شروع بفرمایید که آسیبهای اصلی را چه میدانید؟
در ابتدا عرض میکنم بخشی از این آسیبها فقط مربوط به مطالعات درباره امام رضا(ع) نبوده و در مورد همه ائمه(ع) صادق است. یکی از آسیبهای عمده این است که ما به مقوله ائمه(ع) و سیره و معارف ائمه(ع) نگاه تخصصی نداریم، بلکه افراد با تخصصهای مختلف به این حوزه وارد میشوند و مطالبی را میگویند و ممکن است دیگر پیگیر پژوهش در این زمینه هم نشوند.
از همین جا به نکته دوم میرسم و آن این که ما نسبت به تاریخ اهل بیت(ع) هم نگاه حرفهای نداریم و هنوز افرادی با حرفه خاص تاریخنگاری اهل بیت(ع) و به میزان لازم تربیت نشدهاند؛ کسانی که حداقل مقطع طولانیتری از عمر خود را برای مطالعات ائمه بگذرانند و نه این که به مناسبت یک کنگره یک ماه وقت بگذارند و کاری را با کپیبرداری ناقص یا کامل از تحقیقات پیشین عرضه کنند و یک زنجیره باطل را پدید آورند. وضع فعلی شرایطی را ایجاد کرده است که گاه میبینیم کتابی که 20 یا 30 سال پیش نوشته شده قویتر از مطالعات امروز است. برای مثال کتاب الحیاه السیاسیه للامام الرضا(ع) از جناب استاد جعفر مرتضی عاملی یک کتاب بسیار خوب درباره زندگانی سیاسی امام رضاست و مطالعات بعدی هم این کار را پیش نبردهاند، بلکه آن را تقطیع کرده و به نوعی به صورت ناقص مورد استفاده قرار دادهاند و ما کمتر میتوانیم مطالعاتی را مثال بزنیم که یک قدم این مطالعات را پیش برده باشد.
این مطلب ما را به نکته و آسیب سوم میرساند و آن این که مطالعات ما درباره ائمه(ع) مثل مطالعاتی که همچون دوی امدادی باشد نیست؛ به این صورت که ما پیشینه کار را نگاه کنیم و ببینیم که در هر موضوع تا کجا کار شده است و چه مقدار نیاز به کار دارد و ما چه مقدار از آن را میتوانیم انجام بدهیم. ما از همان ابتدا وارد میشویم و میخواهیم همه بار را به تنهایی بلند کنیم و در پایان میبینیم کار چندانی انجام ندادهایم و آن هم احتمالا کاری است که قبلا انجام شده است. این در حالی است که توجه به پیشینه تحقیق اگر ما را متوجه خلأها کند میتواند ما را به سمت پر کردن این خلأها و پیش بردن مطالعات سوق دهد.
آسیب دیگری که وجود دارد این که مطالعات ما در تاریخ ائمه و امامان خاص مثل امام رضا(ع)، حضرت حجت(عج)، امام حسین و امام علی(ع) بیش از آن که با نگاهی متنی و محتوایی همراه باشد نگاه بیرونی و انگیزهای دارد؛ یعنی فرد نویسنده با انگیزه وارد میشود و نه با مساله و انگیزهاش هم ثوابجویانه است و میخواهد ثوابی ببرد یا مورد شفاعت قرار بگیرد. پژوهشگر به دنبال این نیست که چه مسائلی مطرح است و چه مسائلی باقی مانده است که باید به صورت تخصصی بررسی شود. اینها آسیبهایی است که به طور عام مطالعات ما درباره ائمه(ع) درگیر آنهاست.
آسیبهای خاص و ویژه مطالعات مربوط به امام رضا(ع) و پژوهشهای رضوی چیست؟
احساس میشود مبانی یا رویکردهایی بر پژوهشهای رضوی حاکم است که این پژوهشها را دچار آسیب میکند. اولین نکتهای که خوب است به آن اشاره کنم این است که شاید در سال میلیاردها تومان صرف جشنوارههای مربوط به امام رضا(ع) شود و طبیعتاً عده زیادی هم در این جریان دخیل میشوند، اما به نظر نمیرسد به میزانی که برای روبناها هزینه میشود برای پایهها هم سرمایهگذاری شود. نتیجه این میشود که جز در برخی موارد، نتیجه کار همچون چیزی موقتی و روزنامهای است که همانطور که برای مثال روزنامه شنبه دیگر به درد روز یکشنبه نمیخورد، این نتایج هم اثری موقت دارند و ما هنوز آثاری متناسب با هزینههایی که انجام شده است در دست نداریم. در واقع هزینه میشود اما به خاطر یک اشتباه استراتژیک یعنی نبود اتاق فکر و برنامهریزی اصولی نتیجه مطلوب حاصل نمیشود؛ در حالی که چند پژوهش محوری که میتواند نتیجهبخشتر از همه این پژوهشهای فعلی باشد ممکن است یک صدم هزینههای جاری فعلی را داشته باشد.
مطلب دیگر این که عموم کارهایی که در حوزه پژوهشهای رضوی انجام شده عمدتاً این گونه است که پژوهشگر به استفاده از چند متن و حدیث و گزارش تاریخی اکتفا کرده و آنها را در کنار هم گذاشته و به یک نتیجه رسیده است. ما کمتر میبینیم که کاری تحلیلمحور باشد و نویسنده با رویکرد تحلیلی و با استفاده از قواعد تحلیل وارد مقوله تاریخ و سیره و معارف امامرضا(ع) شود و چیزی به جامعه عرضه کند.
مورد بعدی این است که کارها معمولاً توجیهمحور است و ما میخواهیم با مطالعاتمان چیزهایی را که مجهول است یا در طول تاریخ مجهول بوده است توجیه کنیم. به اصطلاح کارها واقعیتمحور نبوده و به دنبال این نیست که ببیند واقعیت چه بوده است و کشف واقع کند. این در حالی است که رسالت تاریخ همین کشف واقع است.
نکته دیگر در همین راستا این که کارهای ما نوعاً تحمیلی است، یعنی ما به دنبال آن هستیم که باورها، عقاید و اندیشههای خودمان را در قرن حاضر بر امام رضا(ع) تحمیل کنیم و به عبارت دیگر میخواهیم بگوییم که امام رضا(ع) باید این گونه باشد که من تصور میکنم و به دنبال این نیستیم که ببینیم برای مثال امام رضا(ع) چه کسی بوده و در چه موقعیتی بوده که چنان رفتاری انجام داده و آیا این رفتار رفتار ثابتی بوده یا طبق زمانها و مکانها و اشخاص مختلف متغیر میشده است.
بر همین اساس ما بیشتر نگاه تبلیغی به مقوله مطالعات امام رضا(ع) داریم و اگر خیلی خوشبینانه بخواهیم نگاه کنیم کارهایمان در حد ترویجی است، نه در حد پژوهشی. ما میخواهیم مباحثی تبلیغ شود تا مردم کمی به امامت خوشبینتر شوند و ایمانشان همان گونه که بوده است بماند و به فکر این نیستیم که علم و شناخت مردم بالاتر برود و اینگونه به تقویت ایمان برسیم. در همین رابطه خود امام رضا(ع) میفرماید: «ان الناس لو علموا محاسن کلامنا لتبعونا». این که محاسن کلام امام(ع) را به صورت فنی و روشمند و علمی بررسی و به مردم عرضه کنیم کمتر مورد توجه ماست.
همین گونه نگاه تبلیغی هم ما را سوق میدهد به سمت تقطیع حقایق و وقایع. مجبور میشویم بخشی از عبارت را بگیریم و بخشی را نادیده بگیریم و بخشی از واقعیت را توجه کنیم و بخش دیگر را به حساب نیاوریم. اینها برخی از آسیبهایی بود که الان بر مطالعات رضوی به صورت عمده حاکم است؛ هرچند ممکن است آثار محدودی باشد که چنین مشکلی نداشته باشد اما با توجه به حجم کارهایی که دارد صورت میگیرد، آسیبهای ذکر شده بر اغلب این کارها حاکم است.
اگر که ما اکنون با این حجم از پژوهشهای رضوی هنوز به نتیجه نرسیدهایم پس چه زمانی باید این پژوهشها را به نتیجه رسیده تلقی کرد؟ البته شاید لازم باشد برای پاسخ به این پرسش مروری مجدد بر اهداف پژوهشها در سیره و معارف اهل بیت(ع) داشته باشیم.
در مورد این که هدف چیست باید گفت هدف ممکن است دو گونه باشد؛ یکی هدف علمی که شامل شناخت زمان و مکان و شرایط و زندگی ائمه(ع) است. در این بخش ما به برخی موارد به صورتی متورم و بسیار تکراری پرداختهایم و به برخی موارد هم به دلیل این که هیچ شخصی برای اولین بار ورود نکرده، هیچ شخص دیگری هم نپرداخته است. جنبه دیگری از این شناخت علمی شناخت ائمه(ع) با توجه به این است که به عنوان یک امام در زندگی خود چه عملکردی داشته و برای هدایت جامعه چه زحماتی را متحمل شدهاند و تا چه حد و در چه زمینهای توفیق داشتهاند. ورای این دو هدف هم یک هدف عملی وجود دارد و آن هم الگو قرار دادن ائمه(ع) و تبعیت از آنان است. مطالعات سیره و تاریخ و معارف اهل بیت(ع) کمک میکند ببینیم در کجاها میتوانیم از آنان پیروی کنیم و در کجاها زمانی خاص بوده و ما نیاز به اضافه کردن مطالب و فاکتورهای دیگری برای پیروی داریم. مطالعاتی که با این هدف صورت میگیرد طبیعتاً متأثر از مبانی کلامی ماست.
در مورد این که چه زمان باید این پژوهشها را به نتیجه رسیده تلقی کرد، میتوانم به نکاتی اشاره کنم. از جمله این که باید یک انسجام کلی بر این پژوهشها در عرصههای مختلف حاکم باشد؛ به گونهای که مثل یک بدنه استوار و منظم هر چیزی در جای خودش و به مقدار لازم قرار گرفته باشد و به صورت ارگانیک کار خود را انجام دهد و این کار در رابطه با کارهای دیگر باشد. به تعبیر دیگر کسی که درباره معارف امام رضا(ع) کار میکند باید نگاهی به تاریخ هم داشته باشد و چیزهایی نگوید که برای مثال یک متخصص تاریخ یا آشنا با تاریخ بفهمد که ایشان خیلی خارج از ماجراست و اصلا فضای آن زمان را درک نمیکند، یا یک تاریخشناس نباید به گونهای صحبت کند که با معارف و کلام در تناقض و در تضاد باشد. شرط این انسجام هم روشمندی پژوهشهاست؛ روشی که بتواند به عنوان یک روش علمی معرفی شود و پایههای روش علمی را داشته باشد.
اما اگر منظور از به نتیجه رسیدن این باشد که ما پرونده یک حوزه پژوهش را ببندیم باید گفت که ما لزوما پرونده یک مطلب یا یک مساله را در یک زمان خاص نمیبندیم، بلکه پرونده همیشه مفتوح است؛ چون علم همیشه زنده است. ممکن است من الان با یافتههای خودم با روشهای معمول با مطالبی که الان میدانم به نتیجهای برسم، اما حق ندارم این را آخرین نتیجه تلقی کنم. نباید تصوری محدود از علم داشت. علم پیشرفت میکند و بیش از آنچه اکنون هست خواهد شد؛ آنچه مهم است این که ما در مسیر حرکت کنیم و بیراهه نرویم؛ کاری را که دیگران انجام میدهند تکمیل کنیم و نه تکرار. در همین سیر تحقیقات پیشرفت خواهد کرد و دیگران هم از آن بهرهمند خواهند شد.
به عنوان آخرین پرسش بفرمایید چه خلأها یا نیازهای پژوهشی در حوزه مطالعات رضوی وجود دارد و شما جای چه مباحثی را خالی میدانید؟
در مورد بایستهها باید گفت یک خلأ بزرگ در مطالعات رضوی زمانشناسی امام رضا(ع) و شناخت اقتضائات و موقعیت زمانی آن حضرت است که کمتر به صورت علمی انجام شده است. یک بعد این زمانشناسی، بعد فرهنگی آن است که شامل شناخت فرهنگ جامعه، فرهنگ اشراف و فرهنگ حکومتگران است. در فرهنگ جامعه نیز فرهنگ جوامع مختلفی که با امام رضا(ع) مرتبط است مانند بغداد، مرو و مدینه باید مورد توجه قرار گیرد. علاوه بر زمانشناسی فرهنگی باید به تاریخ اجتماعی آن زمان در چارچوب تاریخ اجتماعی شیعه، تاریخ اجتماعی گروههای اهل سنت و... پرداخته شود. بخش دیگری که بیشتر بحث شده است اما باز هم نیاز به پژوهش دارد مباحث سیاسی است. در این زمینه به طور مشخص جای پژوهشهایی در رابطه با شخصیتشناسی سه حاکمی که امام رضا(ع) با آنها همزمان بوده است یعنی هارون، امین و مأمون که اتفاقاً سه تیپ شخصیتی متفاوت هستند، خالی است. در چارچوب زمانشناسی در مراحل بعد به مباحث اقتصادی هم میتوان پرداخت.
خلأ دیگر در مطالعات رضوی مباحث محتوایی است و این که ما در محتوا و روایاتی که از امام رضا(ع) به ما رسیده است توجه بیشتری کنیم و آنها را با توجه به ابزارهای مختلف تحلیل کرده و نه این که فقط یک شرح لغاتی انجام دهیم. خیلی از مباحث فعلی شرح لغات است. خب در این زمینه مسند جناب آقای عطاردی میتواند مواد خام را در اختیار ما قرار بدهد و ما با تحلیلهایی که انجام میدهیم آنها را تبدیل به فرآوردههای پرقیمتتری تیدیل کنیم. برای مثال این مسائل را طرح کنیم که امام رضا(ع) فلان کلام را در کجا و به چه مناسبتی ایراد کردهاند، مخاطبشان چه کسی بوده، منظور چه بوده است و...
بحث سوم که پیش از این هم به آن اشاره کردم این است که ما از نظر روش باید هم به سمت تحلیل پیش برویم و هم به سمت تعمیق. باید ببینیم چه قواعد تحلیلی میتواند بر کارهای ما حاکم باشد و هر چه بیشتر پژوهشهای ما را تعمیق ببخشد.
همچنین جای پژوهشهایی درباره مدتی از عمر شریف امام رضا(ع) که در مدینه سپری شده است نیز خالی است. در این دوره آنچه محوریت دارد عملکرد امام در مقابل دیگر مذاهب و دیگر عقاید است. میتوان همچنین مباحث مطرح شده در این دوره از سوی امام را با معارف مطرح شده در مرو و در مسیر رفتن به سوی مرو مقایسه کرد.
پیش از این به خلأ مباحث تاریخ اجتماعی اشاره کردم، اما جا دارد که بر پژوهش درباره امامیه تأکید بیشتری کنم. در این رابطه مناسب است پژوهشهایی درباره شاخههای امامیه و سران آنها و نحوه تعاملشان با امام و تعامل امام با آنها صورت گیرد. بویژه در مورد جریانهایی که در شهرهایی غیر از شهر محل سکونت امام رضا(ع) حضور داشتند، مانند کوفه یا قم که در این زمان جریان فعالی از تشیع دارد و شایسته است که شناخته شود.
مورد دیگری نیز که به عنوان آخرین مورد به آن اشاره میکنم وضع علوم در دوره امام رضاست که گرچه کارهایی در این زمینه انجام شده اما خوب است که هم مساله ترجمه و هم علوم اسلامی در این دوره عمیقتر و جدیتر مورد توجه قرار گیرد و نسبت جریانهای علمی با شیعه بررسی شود.
سیدمهدی موسوی / جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد