اقتباس در تلویزیون هنوز به جایگاه شایسته خود نرسیده است

رابطه مبهم تلویزیون و ادبیات

تلویزیون بر رفتارهای مخاطبان دیروز تاثیر گذاشت

فیلمهای خاطره انگیز روزهای اول انقلاب

یکی از مهم‌ترین و گسترده‌ترین دگرگونی‌های فرهنگی (و هنری)‌‌ای که انقلاب در سطح جامعه پدید آورد، فراگیر کردن استفاده از تلویزیون بود. این رسانه در کنار رادیو تا پیش از انقلاب به دلایل و علل گوناگون یا از دسترس همه مردم دور بود یا آن‌که بخش‌هایی از جامعه به سبب اعتقادهای مذهبی از آن دوری می‌کردند؛ هرچند که بسیاری از همین افراد هم بودند که مثلا از دعای سحر در ماه‌های رمضان هر سال به همراه اوقات شرعی و اذان توسط رادیو بهره می‌بردند.
کد خبر: ۷۵۱۲۲۶
فیلمهای خاطره انگیز روزهای اول انقلاب
با پیروزی انقلاب و دگرگونی محتوایی و فرهنگی تلویزیون بود که گروه‌‌های مذهبی و اجتماعی نیز به تلویزیون روی خوش نشان دادند و از برنامه‌های آن استفاده کردند.

همچنین بسیاری از روستاها که از نعمت برق محروم بودند نیز بتدریج به شبکه سراسری برق متصل شدند و توانستند از دیگر مزایای در دسترس (مانند تلویزیون و رادیو) بهره‌مند شوند. به این ترتیب در مدت زمان اندکی تلویزیون در کنار رادیو در میان توده‌ها به یک رسانه جذاب بدل شد که هم می‌توانستیم توسط آن سرگرم شویم و آموزش ببینیم و هم می‌توانستیم به آن اعتماد کنیم و از اخبار و اوضاع و احوال زمانه و دنیا باخبر شویم. اگرچه حالا با وجود امواج ماهواره‌ای و اینترنتی اوضاع رسانه‌ای زمانه با زلزله‌های اساسی دست به گریبان است.

***

تلویزیون در سال‌های بعد از انقلاب از برخی لحاظ شبیه همان کاری را با توده‌های مردم کرد که شمه‌هایی از آن را در چند فیلم داستانی و سینمایی دیده‌ایم. البته استفاده این فیلم‌ها از این موضوع صرفا جنبه‌های کنایی و طنزآمیز دارد و نمی‌تواند آینه تمام‌نمایی از دگرگونی‌هایی که این رسانه پدید آورد تلقی شود، ولی به هر حال دگردیسی‌هایی نظیر قهر عمومی با قصه‌گویی و قصه شنیدن یا پایین آمدن آمار مطالعه و کتاب‌خوانی در جامعه ازجمله پیامدهای رونق تلویزیون در ایران بود که به همراه محاسن گسترده این رسانه باید در بررسی‌های عمیق و گسترده لحاظ شوند.

شاید شما نیز فیلم «خوابم می‌آد» را دیده باشید؛ آنجایی که در سال‌های پیش از انقلاب آقای سرهنگ در حالی که موهای کم‌پشت سرش را رنگ کرده تا جوان‌تر بنماید، به افراد زیادی از اهل محله مسکونی‌اش اجازه داده است تا از برنامه‌های تلویزیون سیاه و سفید و مبله او استفاده کنند. آن افراد هم که بیشترشان کم‌سن و سال و بچه هستند «کیپ تا کیپ» نشسته و خیره و هاج و واج روبه‌روی جعبه جادو نشسته‌اند و مات تصاویر آن در حال لذت بردن هستند! آن زمان چنین مرسوم بود که خیلی‌ها از برنامه‌های کم‌مساله تلویزیون استفاده می‌کردند البته برخی کوچک‌ترها نیز دور از چشم بزرگ‌ترها سرک می‌کشیدند و برعکس بچه‌های فیلم «خوابم می‌آد» یواشکی به خانه کسانی از اقوام یا همسایگان که گیرنده تلویزیونی داشتند می‌رفتند و مشغول تماشا می‌شدند. قهوه‌خانه‌‌دارها نیز پس از آن‌که در سال‌های پیش از انقلاب توانستند از نمد رسانه جدیدی به نام رادیو برای کسب و کار خود کلاهی بدوزند و جمع زیادی را به بهانه استفاده از برنامه‌های رادیو قدیم ایران به آنجا بکشانند، در گام بعدی مهمان تازه‌واردتری به نام تلویزیون را به مغازه‌شان آوردند و این‌بار عده بیشتری را به آن محیط جذب کردند...

در دهه 50 خورشیدی موضوع مواجهه جمعی ایرانیان با تلویزیون دستمایه فیلمی به نام «هفت‌تیرهای چوبی» شد که زنده‌یاد شاپور قریب در قالب فیلمی داستانی و میان‌مدت (با زمانی حدود 50 دقیقه) ساخت و تلویزیون بعد از انقلاب نیز چند بار آن را نمایش داد.

داستان هفت‌تیرهای چوبی قصه ساده بچه‌هایی است که در نزدیکی ایستگاه قطاری در شمال کشور زندگی می‌کنند. آنها روزها را به بازی و مدرسه رفتن می‌گذرانند و شب‌ها را به شیوه کودکان قدیم با قصه‌های گرم و جاندار مادربزرگ‌شان می‌‌خوابند تا این‌که یک روز فردی در همسایگی آنها یک دستگاه تلویزیون می‌خرد و به این منطقه می‌آورد. از آن پس با وجود جاذبه‌های تازه و فراوان تلویزیون، آنها پیوسته به صورت جمعی به تماشایش می‌نشینند و هریک تاثیرهایی را که از جعبه جادو می‌گیرند به نوعی بروز می‌دهند. به این ترتیب در مدت کوتاهی نظم قدیم و روال سنتی زندگی به هم می‌ریزد و بچه‌ها تحت تاثیر فرهنگ تازه‌ای که تلویزیون و برنامه‌ها و فیلم‌هایش با خود به همراه می‌آورد به آدم‌های دیگری بدل می‌شوند.

هفت‌تیرهای چوبی در قطع ٣٥ میلی‌متری در سال ١٣٥٤ تهیه شد. نویسنده فیلمنامه‌اش خود فیلمساز یعنی شاپور قریب، فیلمبردارش مهدی خانی، تدوینگر و بازیگرانش عبدالله یاقوتی، حسین حاجیان، سیمین مسافری و مهین عشایری بودند. یاقوتی همان کسی بود که پس از انقلاب در سریال «تابستان سال آینده» نقش برادر بزرگ‌تر ولی‌الله (نوجوان قهرمان سریال) را بازی کرد.

در فیلم «سفیر» که پس از اکران سینمایی بارها در دو قالب سریال و فیلم سینمایی پخش شد نیز یاقوتی نقش همراه یک پیرمرد را که توسط بدمن‌های فیلم به قتل می‌رسند، بازی کرد. در ادامه نیز به همراه قهرمان فیلم (با بازی فرامرز قریبیان) به زندان افتاد.

آن سال‌ها هفت‌تیرهای چوبی به‌عنوان فیلمی که تا حدی تاثیرهای مخرب تلویزیون را به نمایش می‌گذاشت، بارها از «سیما» پخش شد و از اقبال عمومی برخوردار شد و مانند بسیاری از آثار نمایش‌ داده شده در آن دوره و زمانه، بزرگ‌ترها در کنار کوچک‌ترها از تماشایش به یک میزان لذت می‌بردند. البته طبیعی بود که هرکدام از افراد این رده‌های سنی به میزان درک و دانش خود بهره‌ بردن‌های متفاوتی را تجربه کنند، ولی نکته جالب، برقراری ارتباط چنین فیلم‌ها و سریال‌هایی با نسل‌های مختلف بود که ارزش‌های تکنیکی و محتوایی آن‌ آثار را می‌رساند.

یکی از صحنه‌های جذاب هفت‌تیرهای چوبی جایی است که افراد محله کنار ایستگاه قطار، به شکل دسته‌جمعی از زن و مرد و کودک و نوجوان غرق در هیجان و در کنار همدیگر به تماشای فیلمی وسترن نشسته‌اند. در جایی از فیلم در حال نمایش از همان تلویزیون تازه‌وارد، درست در لحظه‌ای که یکی از بدمن‌ها می‌خواهد به قهرمان فیلم وسترن شلیک کند، یکی از بچه‌های محله (در هفت‌تیرهای چوبی) ناخودآگاه به کمک او می‌شتابد و با جست و خیزی از میان اهل محل که کنار هم به تماشای تلویزیون نشسته‌اند، هفت‌تیر خیالی‌اش را می‌کشد و با دست، ادای شلیک به سمت او را درمی‌آورد.

در ادامه نیز بر اثر جست و خیزی که از خود نشان داده، ناخواسته درون حوضی که اهالی کنارش نشسته‌اند می‌افتد و اسباب تعجب همسایه‌های در حال تماشای فیلم وسترن از تلویزیون و البته خنده بینندگان «هفت‌تیرهای چوبی» را فراهم می‌آورد. به خواست کارگردان در این سکانس و همچنین در تمامی صحنه‌هایی که بچه‌های فیلم هفت‌تیرهای چوبی به اسلحه کشیدن‌های خیالی روی همدیگر مشغولند و درواقع می‌کوشند، ادای همان فیلم‌های وسترنی را که دیده‌اند دربیاورند، هنگام شلیک‌های تقلیدی و غیرواقعی (که گاهی با یکی دو تکه چوب که شبیه اسلحه درآورده‌اند و گاهی هم با شبیه‌سازی یک دست و انگشتانش به‌ مانند اسلحه صورت می‌گیرد و درواقع شلیک بچه‌ها را القا می‌کند)، از افکت صدای واقعی شلیک تیر استفاده شده تا غرق‌ شدن بچه‌ها در دنیای خیالی‌شان بهتر به بیننده منتقل شود. حربه‌ای که اتفاقا مؤثر واقع شد و هفت‌تیرهای چوبی را به اثری در یادماندنی بدل کرد. البته این عادت به نسل ما نیز منتقل شد و همچنان که در یکی از شماره‌های پیشین به مناسبتی مشابه اشاره کردیم، آن سال‌ها با وجود درگیر بودن کشور و جامعه‌مان در یک جنگ ظالمانه و تحمیلی از سوی همسایه ‌غربی‌مان، ما نیز می‌کوشیدیم در بازی‌های کودکی و نوجوانی «سلاح‌‌بازی» کنیم و به همان روال بچه‌های هفت‌تیرهای چوبی، چند تکه چوب را به سلاح‌های خیالی بدل کنیم! با همین سلاح‌ها بود که در بازی‌های کودکانه‌مان در ‌‌کنار یکی از دیوارهای تقاطع میان دو کوچه از محله‌ پناه می‌گرفتیم و هرکدام از ما که موفق می‌شد زودتر و به‌ یکباره از «جان‌پناه» قلابی‌اش بیرون بخزد و با نشانه رفتن همان اسحله چوبی به حریف صدای شلیک از دهانش بیرون بیاورد، برنده و فاتح این‌گونه جنگ‌ها بود! آن یکی حریف هم پیشاپیش شکست و مرگ محتوم خود را می‌پذیرفت و درجا بر زمین می‌افتاد. گاهی هم بچه‌های بامزه‌ای پیدا می‌شدند و به سبک فیلم‌های سینمایی در حرکت آهسته (اسلوموشن) بر زمین می‌غلتیدند!

(محمدرضا هنرمند، کارگردان سریال‌های تلویزیونی‌ای همچون کاکتوس، زیر تیغ و آشپزباشی، دهه 70 در کمدی‌ای که برای سینما ساخت و بعدها چند بار از تلویزیون پخش شد، استفاده خوبی از این عادت بچگی‌های ما کرده و جایی از فیلم، پلیس عشق سینما و آرتیست‌بازی «مومیایی 3» را با بازی پرویز پرستویی نشان می‌دهد که ماموران زیردست خود را که موفق به دستگیری یکی از دزدها شده‌اند وامی‌دارد تا به تقلید از فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی به شکل «اسلوموشن» به ماموریت خود ادامه دهند. آنها هم از مافوق این دستور را می‌پذیرند و تماشاگران را به خنده وامی‌دارند.)

***

در سال‌های نخست پس از پیروزی انقلاب، آثار سینمایی و فیلم‌های کوتاه منبع خوبی برای پخش از تلویزیون دوران جدید بودند که از نظر انتخاب آثاری منطبق با ضوابط و شرایط جدید در مضیقه به سر می‌برد. «ساز دهنی» اثر امیر نادری، «رهایی» و «جن» ساخته ناصر تقوایی به همراه آثاری از عباس کیارستمی و همین اثر درخشان زنده‌یاد قریب که در نوشته حاضر ذکرش به میان رفت جزو این آثار بودند. قریب فیلم‌های دیگری مثل «حسنی» و «زنگ انشا» را هم ساخت. او که از کارگردان‌های حرفه‌ای سینما و تلویزیون بود متاسفانه در ۱۶ خرداد ۱۳۹۱ پس از طی یک دوره بیماری آلزایمر درگذشت.

علی شیرازی / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها