چرا امروز مثل گذشته تئاترهای تلویزیونی مخاطب را به سمت خود فرا نمی‌خوانند؟

جای خالی تله‌تئاتر

روی صحنه یا جلوی دوربین؛ مساله این است

تئاتر را به عنوان مادر هنرهای نمایشی در جهان می‌شناسند. اگر این گفته حقیقت داشته باشد طبیعی است که مادر هنرهای نمایشی باید سهمی هم از رسانه پرمخاطبی چون تلویزیون داشته باشد.
کد خبر: ۷۵۱۲۲۱
روی صحنه یا جلوی دوربین؛ مساله این است
وقتی از تاثیر‌گذاری تئاتر در بخش‌های مختلف نمایشی تلویزیون صحبت می‌شود قاعدتا بخش عمده‌ای از آثار مختلف نمایشی به ذهن متبادر می‌گردد، به هر حال این منتهای آرزوی یک آدم تئاتری است که در یک اثر موفق یا کلاسیک نمایشی دیده شود، اما یقینا آنچه برای او خوشایندتر است این است که بتواند تعداد بیشتری مخاطب را با خود همراه کند و رسانه‌ای که این توانایی را دارد که بخوبی ویژگی یک اثر تئاتری را بازتاب دهد،بدون شک تلویزیون خواهد بود؛ امتیازی که بسیاری از رسانه‌های دیگر از آن محروم هستند.

سابقه تئاتر تلویزیونی یا تله تئاتر به سال‌ها قبل بازمی‌گردد. در دهه 40 یکی از شبکه‌های تلویزیونی نمایش‌هایی را با دو دوربین ضبط و با استفاده از یک کارگردان تلویزیونی به شکل زنده برای مخاطبان خود پخش می‌کرد که این روش با توجه به غنای تئاترهای ضبط شده بسیار مورد توجه مخاطبان خاص قرار ‌گرفت. این دسته از آثار که عموما براساس نمایشنامه‌های مشهور غیرایرانی و گاه نمایشنامه‌های معتبر ایرانی روی صحنه می‌رفت، توسط کارگردان‌هایی همچون عباس جوانمرد و حمید سمندریان کارگردانی شده و بازیگرانی همچون عزت‌الله انتظامی، جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز و علی نصیریان در آنها ایفای نقش می‌کردند. عدم علاقه این گروه از اهالی تئاتر به حضور در سینمای بی‌مایه آن سال‌ها فرصتی طلایی را در اختیار مخاطبان تلویزیونی قرار داد تا از تماشای نمایش‌هایی ناب و جذاب بهره‌مند شوند. پس از پیروزی انقلاب و در حالی که فقط دو شبکه تلویزیونی وجود داشت، نمایش‌های مختلفی در استودیوهای تلویزیونی با کمترین هزینه‌ها جلوی دوربین رفته و پخش شد که برخی از آنها نیز با استقبال زیاد مخاطبان روبه‌رو گردید. برای مثال می‌توان به «برده رقصان» و «حصار در حصار» اشاره کرد که با توجه به فضای انقلابی جامعه ساخته شد و به همین سبب هم مورد توجه عامه مخاطبان قرار گرفت. بویژه برده رقصان که اساسا برای طیف مخاطب نوجوان ساخته شد و در آن ظرایف بیشتری چه در قصه و چه در اجرا به کار رفته. حسین پناهی یکی دیگر از هنرمندان موفق در این مدیوم بود که کارهای شاخص و متفاوتی را از خود به یادگار گذاشت که کاملا برگرفته از نگاه او به دنیای پیرامونش و البته نمایش بود. «دو مرغابی در مه» را می‌توان شاخص‌ترین و به‌یادماندنی‌ترین کار او در این زمینه به حساب آورد که در بازپخش‌های متعددش نیز علاوه بر مخاطبان قدیمی، موفق به جذب مخاطبان تازه‌تری شد.

در روش دیگر تئاترهای اجرا شده در حضور تماشاگران ضبط شده و مخاطب تلویزیونی از واکنش‌های تماشاگران اجرای زنده نیز مطلع می‌شد. برای نمونه می‌توان به نمایش‌های کمدی مشهور به تخت‌حوضی اشاره کرد که درونمایه کمدی داشت و در سال‌های ابتدایی دهه 70 نمونه‌هایی از آن با بازی قدرت‌الله ایزدی (آقا رشید) روی آنتن شبکه‌های تلویزیونی بویژه شبکه تهران می‌رفت؛ نمایش‌هایی بشدت کلیشه‌ای که صرفا برای خنداندن مخاطب ساخته شده و مطابق انتظار هم سرآخر با یک پیام اخلاقی گل درشت به پایان می‌رسد.

روش دیگر که بیشتر مورد استفاده قرار گرفته و معقول‌تر هم به نظر می‌رسد، نگارش متن نمایش برپایه مقتضیات مدیوم تلویزیونی است. در این شکل از کار دوربین کاملا وارد صحنه شده و دیگر از بیرون ناظر بر نمایش و اتفاق‌های داخل آن نیست. در اینجا مخاطب همچون مجموعه‌های تلویزیونی با شخصیت‌ها درگیر شده و برای تماشای ادامه آن رغبت بیشتر به خرج می‌دهد. برای مثال می‌توان به تله‌تئاترهای «تله‌موش» و «سوء‌ظن» اشاره کرد که ظرایف بسیاری در تولید آن به کار گرفته شده و فراز و فرودهای حاکم بر آن کاملا منطبق بر منطق سریال‌های هفتگی تلویزیونی است. در واقع در پایان نمایش‌های شش یا هفت قسمتی یاد شده، تعلیقی ایجاد شده که مخاطب را به ادامه آن در هفته بعد تشویق می‌کند.

در تله تئاترهای تولید شده که اغلب به شبکه چهار سیما اختصاص دارد، متن به نگارش درآمده از ارزش بسیار برخوردار است و تنظیم آن برای کاری چند قسمتی دارای اهمیتی فوق العاده است. در واقع نویسندگان تله‌تئاترهای یاد شده باید با در نظر گرفتن اصالت متن که اغلب هم اقتباسی بود، آن را بازنویسی کرده و در قالب یک تله‌تئاتر دربیاورند.

این کار دشوار اغلب بخوبی صورت نگرفته و آثار یاد شده از این ناحیه ضربه‌هایی خورده که گاه به نابودی کلیت کار ‌انجامیده است. در تله‌تئاترهای غیراقتباسی این ضعف کمتر به چشم آمده، اما از طرف دیگر خود متن‌ها از سطح کیفی بالایی برخوردار نیست که همین امر کیفیت کارها را پایین‌تر آورده است. مشکل دیگر اینجاست که برخی از این نویسندگان شناخت عمیقی از مقوله‌ای مهم به نام نمایشنامه‌نویسی برای تلویزیون نداشته و آن را با مینی سریال‌های متداول سیما اشتباه می‌گیرند. با این حال کارگردان‌هایی مثل حسن فتحی به‌سبب آشنایی عمیق با تئاتر، کارهایی ارزشمند را روی آنتن برده و مخاطبان خود را ارج نهاده‌اند. برای نمونه می‌توان به همان تله‌تئاتر سوء‌ظن اشاره کرد که کاملا مخاطب را با خود درگیر کرده و به دنبال خود کشاند.

در اجراهای متداول تئاتری رشته‌های فنی همچون نور، گریم و صدا همگی در خدمت بازیگر بوده و به واسطه فاصله سن با تماشاگران اغراق‌هایی نیز در آن صورت می‌گیرد که تا حدود زیادی اجتناب ناپذیر جلوه می‌کند. اما تله تئاترهای تولید شده باید اغراق‌های یاد شده را تلطیف کرده و شمایلی تلویزیونی به آن ببخشد. این اتفاق در برخی از تله تئاترها رخ داده و شاهد سختگیری‌های بسیار در این‌باره بوده‌ایم، اما اغلب آثار به نمایش درآمده از این منظر لطمه‌های بسیار خورده است. در اغلب آثار یاد شده بویژه کارهای اقتباسی شاهد دکورهایی زمخت و فاقد روح زندگی هستیم که در ساخت آنها صرفا از کلیشه‌های رایج بهره گرفته شده است. طراحی صحنه در نمایش‌های اینچنینی اغلب به یک سن ساده با کمترین ابزار ختم شده که بازیگران باید کمبودهای یاد‌شده را بپوشانند. در برخی دیگر نیز در این زمینه افراط شده و شلوغی بیش از حدی بر صحنه حاکم است. البته ضعف‌های یاد شده را نباید فقط از چشم طراح صحنه و دکور دید زیرا محدودیت‌های مالی در تله‌تئاترهای تولید شده را نیز باید در نظر گرفت که نقش مهمی در این رابطه دارد.

گریم یکی دیگر از عناصر کلیدی تئاترهای تلویزیونی است که گاه اغراق‌های به کار رفته در آن باعث دلزدگی می‌شود و در چشم مخاطب گل درشت جلوه می‌کند. این اتفاق حتی در تله تئاترهای موفق سال‌های گذشته نیز کم و بیش به چشم آمده که در این بین بخش مهمی از این نقص به طراح گریم کار بازمی گردد که مدیوم مورد نظر را آنچنان که باید درک نکرده است. البته در سال‌های اخیر این موضوع بسیار کمرنگ تر شده و دیگر کمتر شاهد ضعف‌های اینچنینی هستیم. در کنار این امر باید به موسیقی اشاره کرد که تقریبا بخش عمده آن به شکل موسیقی انتخابی بوده و به ندرت شاهد ساخت موسیقی اصیل برای آن هستیم که بازهم بحث کمبود بودجه خود را به رخ می‌کشد.

تفکیک کارگردانی هنری و تلویزیونی از یکدیگر جزء لاینفک تله‌تئاترهای سیما در دو دهه اخیر است که براساس استانداردهای جهانی شکل گرفته است. کارگردانی فنی مقوله‌ای پیچیده و در عین حال سرشار از ظرافت‌های زیبایی شناسانه است که همین امر تاثیرگذاری آن را افزایش داده است. در تله تئاترهای تولید شده نام مسعود فروتن در مقام کارگردان تلویزیونی بارها و بارها تکرار شده و به جزء لاینفک آثار یاد شده تبدیل شده است. او با کوله باری از تجربه از سال‌ها کار در این رشته کمک حال بسیاری از این تئاترهای تلویزیونی شده و کیفیت فنی آنها را تا حدود زیادی ارتقا بخشیده است. این بخش از آثار ذکر شده کمتر با مشکل مواجه بوده و در بسیاری مواقع ضعف‌های مربوط به دیگر بخش‌ها را نیز پوشانده است.

با همه اینها تله‌تئاتر در سال‌های اخیر کمتر مورد توجه شبکه‌های تلویزیونی قرار گرفته که بخش مهمی از آن به بودجه‌ اندک آن و بخش دیگر به متن‌های انتخاب شده بازمی گردد که برای جذب مخاطب این روزهای تلویزیون کاستی‌های بسیار دارد. این در حالی است که ظرفیت بالقوه خوبی در این زمینه هم در دانشگاه‌ها و هم در بین اهالی تئاتر دیده می‌شود. به نظر می‌رسد با یک برنامه‌ریزی اساسی و منسجم می‌توانیم باز هم شاهد پخش تله‌تئاتر‌های جذاب از شبکه‌های مختلف سیما باشیم.

قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها