کیهان:ارتش 20 میلیونی حسینی(ع)
«ارتش 20 میلیونی حسینی(ع)»عنوان یادداشت میهمان روزنامه کیهان به قلم محمدهادی صحرایی است که در آن میخوانید؛اربعین آمد و رفت و سپاه غیرتمند سیدالشهدا با پاهایی پُرتاول که به یادگار میبرند عازم شهرهاشان شدند آنان به راهی سر نهاده بودند که هر خاری از آن دارد نشانی از کف پایی. به وطنهاشان برگشتند با تنهایی خسته از راه و دلهایی پر از شعف و شور و شوقی که عاشقی به معشوقش رسیده دارد. گویی در اوج آسماناند و از زیارت خدا بازمیگردند که فرمودند زیارت حسین مثل زیارت خدا در عرش است. آنان میآیند و بوی رسول مهربانمان را به سوغات میآورند و اینبار ما مردمان، عطر محمدی را از اویس قرنهایمان مینیوشیم چرا که پیغمبر اعظم به مصافحه با زائر حسین میآید. آنها میآیند و همچون روزی که از مادر متولد شدهاند پاکند و پاکیزه چون که زائر حسین به هر قدمی که در این راه برمیدارد گناهی از او محو میگردد و حسنهای برایش ذخیره میگردد. پس ای برادران و خواهران بهشتی و با ایمان انظرونا نقتبس من نورکم 1 که دلهامان تنگ است و یک آسمان هوای حسین دارد خصوصا اکنون که شما میآیید و نسیمی جانفزا میآید و بوی کرب و بلا میآید.
لشکریان اربعینی حسین، حجکم مقبول و سعیکم مشکور که فرمودند زیارت کربلای حسین بیش از هزار حج میارزد و این عجیب نیست که کربلا با کعبه قیاس شود وقتی که هر دو نماد عبودیتند و زیارتشان به دستور خداست و برای قرب به او. کعبه بنا شد برای عبادت خدا که ره گم نشود و حسین فدا شد که تا کعبه گم نشود و بندگان خدا از جهالت و حیرت گمراهی برهند و اسلام بماند که ماند و به غیر از اسلام تمام ادیان ابراهیمی مدیون حسین است چرا که اگر او نبود که به ناحق از دیارش دفع شد به جرم آنکه میگفت خدای من الله است دیرها و کلیساها و کنشتها و مساجدی که نام خدا به فراوانی در آن برده میشود ویران میگردید. 2 و حسین حسین است چه ما از ابتدای نهضتش انقلابیگری بیاموزیم و انجام تکلیف را و چه از تداوم نهضتش حفظ نظام اسلام و انقلاب را بفهمیم و نیز نه تنها شیعه که اهلسنت هم و نه تنها مسلمانان که تمام ادیان ابراهیمی و بودا و بیدین همگی مدیون حسینند مگر ما در تاریخ نخوانده در عاشورا و اربعین ندیدهایم. اگر نیست پس آن سنی سر از پا نشناخته حسین که در اربعین کربلا خود را به رنج سفر انداخته و آنهایی از آنان که نام حسن و حسین بر فرزندانشان نهادهاند، و آن کلیمی ایستاده در صف غذای حسین یا آن مسیحی گریان دخیل بسته به عباس حسین از حسین چه میخواهد؟ چرا حاجاتشان را از ارباب کریم ما میگیرند؟ و شفای کودکانشان را از عباس و زینب. و برای رقیه اسباب بازی نذر میکنند؟ هر چند که میدانیم در خانه کریم گدا موج میزند. گاندی رهبر هند از حسین فاطمه چه آموخته که تنها راه نجات کشورش را در تبعیت از حسین میداند؟ و هزاران شاهد مثال دیگری که همگی ما را به حسین فرا میخوانند، تنها برای بشر عذر تقصیر است به پیشگاه حسین.
فاطمه ای مادر همه خوبیهای عالم چشمتان روشن. مباد که دیگر دل نگران عزاداران حسین باشی. ببین که بیست میلیون عاشق حسین تو در یک روز چه قیامتی برای فرزند غریبت به پا کردهاند و برای او چگونه عزاداری میکنند. گویی عزیزترین عزیزانشان را از دست دادهاند. چه کسی برای پدر و مادرش صدها و هزاران کیلومتر را با پای پیاده طی میکند که اینها برای حسینت پیمودهاند؟ چه کسی برای عزیزش در این سرما سختی سفر به تن خود و عزیزانش میخرد و شیرخواره و کودکش را پیاده به آغوش و دوش گرفته میبرد که برای حسینت این گونه میکنند؟ روزگاری تن این خستهدلان پایی داشت که آن را در راه شما آزردهاند و دل به پاییز نسپردهاند و اگر داغ دل بود، دیدهاند و اگر خون دل بود، خوردهاند و اگر دل دلیل است آوردهاند و کجایی قیصر که بگویی اگر پای پر آبله شرط عشق است آوردهاند و این خون حسین است که بعد از 1375 سال هنوز میجوشد که شهادت تزریق خون است به پیکر اجتماع.
در این مجال و مقال نامی از وهابیت سعودی و تکفیریهای داعشی و عثمانی نبردم چون که در بین بیست میلیون زن و مرد آماده به رزم و جهاد حسینی که فوج فوج در کربلا و نجف و کاظمین موج میزنند ده بیست هزار جیرهخوار فریب خورده و تهی مغز و نادان که تنها زن و بچه و بیسلاح میکشند دیده نمیشوند و زیر دست و پا له شدهاند و از ذلت و خفت در بیابانهای جهالت و سفاهت و ضلالت به دنبال جمع کردن عقرب و مار برای گزیدن زائرانند و این نهایت منطق و عقلانیت این حیوانات هاری است که آمریکا و انگلیس زاییده و پای درس مفتیهای وهابی که مفت نمیارزند بزرگ شدهاند. آنها که کرند و کورند و کودن و به جز خون چیزی جنونشان را سیراب نمیکند و این را آمریکا و اسرائیل پاسخ دهند که اگر این بیست میلیون نفر هر کدام یک سطل آب به ارتجاع و تحجر بریزند چه بر سر این سرمایههای آنها خواهد آمد؟ این ضرب شست، تظاهرات یک روزه حسینیان است که از ترستان هیچ انعکاسی در شبکههای خبریای که مدعی گردش آزاد اطلاعات و اخبار در آنها هستید نیست و به کلی آن را مسکوت گذاشتهاید. به جهنم که نیست و چه خوب شد که نیست. اصلا رسانه و سازمانی که اسس علی الکذب و الافتراست و برای مطامع شیطانی استکبار برنامهریزی شده و طبق میل آمریکا و اسرائیل دروغ در بوق میکند نمیتواند و نباید صفای بینظیر عاشقان حسین را به تصویر و صدا بکشد. از این میگذریم که جهان سلطه و استکبار از این راهپیمایی بینظیر حسینی در وحشت افتاده و اگر از آن عظمت نمیگویند و نمینمایانند ولی به شدت پیگیر و رصدکننده آنند و آنها که با اعتراضات به حق چند صد نفری مردمشان به نفس نفس میافتند با این خیل میلیونی اربعین چه میکنند؟ تاسوعا و عاشورایمان بماند.
1- درنگی کنید و ما را بنگرید تا از نورتان فروغی گیریم (سوره حدید آیه 13)
2- الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله.... لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسمالله کثیرا.... (سوره حج آیه 40)
خراسان:پیام حضور میلیونی در اربعین حسینی
«پیام حضور میلیونی در اربعین حسینی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مجید محمدی فر است که در آن میخوانید؛دوره ای تاریخی از تلاش همه جانبه، در جهت: جعل - تحریف و بدعت در اسلام ناب محمدی، با کمک دشمنان قسم خورده اسلام، گشوده شد و در سال جاری از نتیجه سال ها تفکر و پژوهش و تحقیق و برنامه ریزی، رونمایی شد و گروه افراطی داعش با نام جعلی دولت اسلامی، چهره واقعی خود را با خشونت های غیرقابل تصور و غیرمنطبق با هر اندیشه انسانی، نقاب از چهره خویش بر گرفت و به نام اسلام، نه تنها به شیعه و سنی رحم نکرد بلکه کودکان را نیز به مسلخ جنایات خویش برد و اسنادی هولناک از جدیدترین حرکات غیرانسانی و البته برخاسته از بطئی ترین و پست ترین خوی حیوان صفتی را به معرض نمایش جهانیان گذارد و به نمادی از وحشت و ترس و وحشی گری بی انتها و قدرت طلبی غاصبانه، تبدیل شد.
در پاسخ به این عملکرد مفتضحانه و متحجرانه کفر، دنیای اسلام نیز به پا خاست و دست به حرکتی مدبرانه و آگاهانه و مبتنی بر آموزه های ناب و اصیل اسلامی زد و با تشکل و حضور بیست میلیونی مسلمانان از سراسر جهان در روز اربعین، علیرغم تهدیدها و خطرات بزرگ احتمالی، خود نمادی شد تا به مبارزه جهانی خود علیه کفر معنا و مفهوم جدیدی ببخشد.
خیل بیست میلیونی زائران کربلا در اربعین حسینی نمادی از حضور واقعی اسلام در گفت وگوی تمدن هاست و پاسخی سترگ و دندان شکن، به تمامی کفر است که داعش نه تنها اولین فرزند نامشروع اتحاد فکری آنان است بلکه آخرین آنان نیز نخواهد بود و در آینده ای نه چندان دور، نطفه دیگری از یک گروهک افراطی با چهره ای خشن تر و هولناک تر از چهره های پیشین، در اتاق های فکر دشمنان انسانیت، منعقد خواهد شد.
مسلمانان معتقد به راه امام حسین(ع) و واقعه کربلا، اعم از شیعه و سنی امسال به میدان آمدند و باب گفت وگوی تمدن ها را با تمام جهانیان در روز معطر و مقدس اربعین و در کنار مرقد این امام بزرگوار و این انسان آزاده گشودند و کربلا را به بزرگترین میقات مسلمانان پس از میقات کنگره بزرگ جهان اسلام: یعنی حج، تبدیل نمودند.اربعین حسینی در امسال به گفت وگویی تبدیل شد که محور آن پیام امام حسین(ع) و شهادت مظلومانه آن حضرت به عنوان یک انسان آزاده است که برای عدالت خواهی و استقرار صلح و آرامش و برادری و برابری در سراسر جهان حتی از ریخته شدن خون خود و نزدیکان وفادار و خانواده اش نیز دریغ و ابایی ندارد.گر چه خیل این عزیزان از سراسر جهان و بدون هیچ گونه فراخوان و زد و بندهای سیاسی، به طور خودجوش در کربلا تجمع یافتند، سلاح آن ها نیز سلاحی نبود که توسط سردمداران و مخالفان انسانیت و بشریت به آن ها مهیا گردیده باشد.
سلاح آن ها، سلاحی متفاوت با همه سلاح های مخرب جهان و جان پناه انسان در عصر حاضر بود. سلاح آن ها: زبان گویا - شعار آتشین - دست های بر سینه نقش بسته و سینه های مالامال از عطش و عشق به اسلام و اشک های جاری از چشم، به پاس آزادگی امام و رهبر خویش و سوگ ناشی از اوج مظلومیت او و یاران وفادارش بود.این جمعیت بی شمار، پرچمی را برافراشتند که بی شک تمایل دارند تمامی منادیان آزادی و آزادگی و آرامش و صلح در سراسر جهان در زیر آن تجمع یابند و امید است که در سال های آینده نیز این حرکت انسانی برخاسته از شعور و خرد انسانی جهان اسلام، پرشورتر و گسترده تر و در میقاتگاه کربلا و در اربعین حسینی، گفت وگوی دیگری از اسلام ناب را در معرض مناظره با جهانیان علاقه مند به بشریت ارائه نمایند.
رسالت:فضیلت مبادی آداب بودن
«فضیلت مبادی آداب بودن»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجیحیدری است که در آن میخوانید؛عصر روز سه شنبه، هجده آذر نود و سه، تالار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، صحنه تهاجم کوبنده دکتر یوسف علی اباذری به پدیده «مرتضی پاشایی» بود. او این پدیده را «مسخره» و «دروغ گو» و موسیقی او را «مبتذلترین موسیقی جهان» و آواز وی را «فالش» توصیف کرد، و مردم و دولت روحانی را هم پیمان در مسیر ابتذال + «فاشیسم» دانست. ایشان از ابتدا تا انتها عصبانی و خروشان بود. جلسه به گفتگوی خشمگین و هولناک برخی شرکت کنندگان معترض و دکتر یوسف علی اباذری منتهی شد. در انتها دکتر یوسف علی اباذری گفت: «بسیار خوشحالم که دارم توهین میکنم. برای این که این ملت نشان داده که باید به او توهین شود تا بفهمد»؛ و سپس،... تشویق حضار.
ابتدا خبرگزاری «شفقنا»، یک روز بعد، چهارشنبه، 19 آذر، ساعت 18:28، طی خبر شماره 23072، موضوع را پوشش داد. سپس، خبرگزاری «دانشگاه آزاد اسلامی (آنا)»، در روز پنجشنبه، 20 آذر، ساعت 13:52، طی خبر شماره 127597، به جنجالی که در شبکههای اجتماعی نیز افروخته شده بود پیوست. و بالاخره، و نهایتاً، «ایرنا» هم خود را به موضوع رساند، و ساعت 4:17 بامداد روز شنبه 22 آذر 1393، در خبر شماره 81424280 (4391181) خود، بحث را به اطلاع عموم رساند.
حالا، و بویژه با پرداخت «ایرنا» به موضوع، بحث از آکادمی خارج شده است، و نظر به توجه گفتارها و اهانت ها به مردم، باید اعضای آکادمی در مورد آن اعلام موضع کنند. تبصره پیش از پرداختن به اصل موضوع این که یکی از دلایلی که کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها افروخته نمیشود، همین است که مباحث درون آکادمی به بیرون و نزد عموم درز میکنند. خب؛ این بحث ها، مشق فکری است، و چندان قابل انتشار نیست. هر چند که در همین مشقهای فکری هم رعایت ادب ضروری است، ولی اگر در مواردی مانند مورد اخیر، رعایت ادب نشد، آن وقت، این جامعه است که جریحه دار میشود.
صورتبندی قضیه؛ مبادی آداب بودن
25 دقیقه و 25 ثانیه پر اضطراب و پر التهاب در دانشکده علوم اجتماعی.
غیر از تعارف اول که «با کمال میل و علاقه به این صحبت ها گوش کردم، خیلی هم لذت بردم»، بلا فاصله و از جمله بعد، همه، خشونت و اهانت و انکار و مالامال از منفی نگری بود، و به سرعت و در عرض چند ثانیه، معلوم شد که نه «کمالی» بود، نه «میلی»، نه «علاقهای»، و نه «لذتی». او پاشایی را «دروغ گو» خطاب کرد، اما در واقع، خودش مکنون قلبی خود، یعنی «با کمال نفرت و خشم به این صحبتهای گوش کردم، و خیلی هم رنج بردم» را وارونه و به صورت «با کمال میل و علاقه به این صحبت ها گوش کردم، خیلی هم لذت بردم» بیان کرد.
دکتر یوسف علی اباذری، به سرعت، حمله خود را به سمت یکی از سخنرانان پیش از خود و جمعی از حضار معطوف کرد و سیزده دقیقه طوفانی را رقم زد. البته طبعاً برخی مخاطبان معترض هم نمیتوانستند از تنش بر کنار باشند، و آنان هم به مدت دوازده دقیقه و بیست و پنج ثانیه، دکتر یوسف علی اباذری را با تعابیری مانند «آدم نیستی» نواختند.
دست آخر هم، کار به جملهای موهن از سوی دکتر اباذری خاتمه یافت: «بسیار خوشحالم که دارم توهین میکنم. برای اینکه این ملت نشان داده که باید به او توهین شود تا بفهمد».
اگر چنین آمد و شد لفظی در خارج از دانشگاه روی میداد، هر چند که «قطعاً جرم بود و عقوبت داشت، اما چندان وقیح نبود»، چرا که این روزها با نقش آفرینی این روشنفکران، سطح توقع از مردم کف بازار و خط مترو، برای «مبادی آداب بودن» مشخص است. اما در دانشگاه، آن هم دانشگاه تهران، آن هم یک دانشکده از مجموعه علوم انسانی، و آن هم دانشکده علوم اجتماعی، حکایت «نمک» و «ماهی» و «گندیدن» و «وای به روزی» است. هر چند که «جرم هم بود، اما قطعاً بسیار قبیح هم بود»؛ مسئله، «مبادی آداب بودن» است.
واقع آن است که آنچه اکنون، مایه نگرانی است و باید گفت که کم و بیش یکی از مسائل محوری جامعه ماست، گسیختگی فاحش در اخلاق عمومی و «مبادی آداب بودن» است؛ از اهانتهای مکرر و لاینقطع رئیس جمهور به منتقدان، تا درگیریهای لفظی در پارلمان، و تا این درگیری در دانشگاه که ابداً اولین آن نبوده است. درست روشن نیست که مبانی اخلاقی جامعه ما روی چه سنگی بند است، و نهایتاً به کدام سو میرود.
این تزلزل اخلاقی که از کودتای دکتر عبد الکریم سروش علیه آداب و شریعت در حمایت از نسبیت گرایی و اصول گریزی اصلاح طلب آغاز شد، بعدها توسط علی میرسپاسی و همین دکتر یوسف علی اباذری در حمایت از «آیرونی» و برخورد غیر جدی،مطایبه گون، و پراگماتیک با رویدادها تقویت شد، و با آهنگی روز افزون در گفتمان اصول گریزی اصلاح طلب ادامه داشته، تا آنکه اکنون، به یک مرحلهی انفجاری رسیده است. منظور آن است که خارج از استثناها، یک نحو بریدگی از «اصول» آداب، حاکم گردیده است. خشمی سراسری در قشر روشنفکر، علیه «مبادی آداب بودن». پرسش این است که دکتر یوسف علی اباذری که هم در منش شخصی و هم در منش نظری، پایبند به قواعد و آداب نیست، نه کلاسهای او تابع درس نامه و طرح مشخص است، نه رسالههای پایان نامه او مقید به قاعدهای است، و نه...، چطور اکنون، یک خواننده و هوادارانش را به ابتذال محکوم میکند، و به «سبک» تأکید میورزد؟ منظور گفتار من، طرح این تناقضهای رفتاری نیست، بلکه میخواهم بکاوم که چرا در آن 25 دقیقه و 25 ثانیه، تمام ضوابط «مبادی آداب بودن» زیر پا گذاشته شد؟ کاربرد الفاظ رکیک متقابل، قطع کردن حرف یکدیگر، سخن گفتن از ماتحت مهوش، فاشیست خواندن «دولت»، نفهم شمردن همه ملت و شایسته اهانت دانستن آنها،.... همه اینها در یک تالار دانشگاه رخ داده است!
رگ و ریشه قضیه
من گمان میکنم که نشانه خوبی نیست که در یک جامعه، حرکت بر سبیل آداب برای بیان منظورها و راههای مستقیم و صواب، نامرغوب و ناکارساز شناخته شود، و هر کسی تمایل داشته باشد، یا ناگریز گردد که راههای اعوجاجی و عجیب برای بیان منظور خود در پیش گیرد.
نتیجه این میشود که ذهن، رفته رفته به این عادت بیفتد که در خط مستقیم و بی تنش حرکت نکند، و نوعی حرکت یک دستی زدن، دور زدن، دست پیش گرفتن، در گوشی، چشم و ابرو، مواضعه مشکوک، بده بستان نا مشکوک، درازگوش خویش را از پل گذراندن... و نظایر آن در میان مردم رایج گردد؛ زیرا، بشر فارغ از آداب، خواستار این است که حوائج خود را به هر طریق برطرف کند، وقتی از راه راست نشد آن راهی که میشود در پیش میگیرد.
آداب اجتماعی، به طور کلی، یا از وجدان بر میخیزد، یا از شناخت و برهان و معرفت اکتسابی، یا از معتقدات دینی، یا از عرف و سنت و پیشینه تمدّنی؛ و البته، در جهت دیگرش قانون و شریعت، ضامن اِعمال آن است؛ زیرا، ترس از مجازات، انسان را به فکر و ملاحظه و احتیاط وا میدارد. ما اکنون، وقتی از خود میپرسیم، کدام یک از این ها رفتار طبقه متوسط شهری روشنفکر زده ما را هدایت میکند، در جواب لنگ میمانیم. «آزادی منفی» که در روحیه روشنفکران راهبر طبقه متوسط شهری پیداست، «مبادی آداب بودن» را نحوی استعداد استبداد قلمداد میکند. آن ها وجدان، برهان، دین، سنت و قانون و شریعت را قبض و بسط میدانند و انکار میکنند.
مصائب امروز طبقه متوسط شهری به رهبری روشنفکران، از همین جا آب میخورد؛ شکاف نسل ها (که گردد پدر بر پسر چاره گر)، افزایش طلاق و گسیختگی خانوادگی، جدایی میان اعضاء خانواده، سرد شدن نگاهها و خفقان عاطفی در راهروهای مترو، و این که هر کس چنان غرق در مشکلات خود باشد که به هر یک از همنوعان خود به عنوان حریف و رقیب بالقوّه نگاه کند و «سود» خود را در زیان دیگران ببیند. همهی این ها در تزلزل اخلاقی است که میتواند جامعهای را تا پای انفجار یا اضمحلال برساند.
کاوش عمیق تر در قضیه
وقتی وجدان و برهان و دین و سنت و قانون و شریعت قبض و بسط تلقی شد، وقتی «آیرونی» و مطایبه و به مضحکه گرفتن قواعد و ضوابط آکادمی، روش معهود یک استاد و دانشجویان محب او گردید، از قضا آن وقت است که باید از فاشیسم نیچهای شدیداً آشکار در رفتار آن ها ترسید. در اوج نهیلیسم پسامدرنیستی و پراگماتیستی این جماعت، تنها چیزی که به عنوان معیار عمل میماند، «انگیزش پیشرفت» و سری در سرها در آوردن است. این طرز فکر در یک جمع، لشکر موریانهای است که هر کنده تنومندی را پوک میکند.
در میان این جمع، وجدان و برهان و دین و سنت و قانون و شریعت، یعنی، ملاط همگانی و تفاهم اجتماعی به حدّاقل رسیده، و به ناگزیر، راهی که در برابرشان باز میماند، به فکر خود بودن یا خود را خالی کردن است. نیز، چون در چنین فضای روانی، به اسم رویارویی با «محافظه کاری»، مجالی برای ملاحظه «فردا» و «دیروز» باقی نمیماند، همه چیز در حس و حال «امروز» متمرکز میگردد و همه همّ شخص مصروف گذراندن کار روز و خلاصی از مخمصهای میشود که هم اکنون، در آن است. روشن است که با مسائلی که بشر این زمان دارد، غفلت از «آینده»، نسل را در ابهام فاجعه آمیزی غرق خواهد کرد. هر نسل میتواند برای آیندگانش ناقل آبادی باشد یا ویرانی، بسته به آن که چه روشی در پیش گرفته، و تا چه اندازه خود را مسئول امانتی شناخته که گذشتگان به او تحویل دادهاند؛ و این امانت همان زمینه زندگی بخش حیات است.
در جمعی که وجدان و برهان و دین و سنت و قانون و شریعت، خریدار ندارد، هیچ کار درستی انجام نمیگیرد، و همه کار در آن شدنی به نظر میرسد؛ این که یک استاد دانشگاه در مورد مردم خود بگوید: «بسیار خوشحالم که دارم توهین میکنم. برای این که این ملت نشان داده که باید به او توهین شود تا بفهمد»، و در جواب هم، یک شاگرد او بگوید: «آدم نیستی». در چنین بازار شلوغی، همه چیز، از شیر مرغ تا جان آدم، یافت میشود، و در عین حال، هیچ چیز به دست نمیآید. ممکن و ناممکن مانند دو خواهر کنار هم زندگی میکنند. این باور شیطانی در بخشی از افراد تحمیل شده و مرکوذ ذهن آن ها گردیده که راه راست به مقصد نمیرسد و تجربه هر روزه آن را تأیید میکند. ادب مانند لولایی است که اگر کار نکند، زنگ میزند، و به خش خش میافتد، کار نکردن به جای خود، وای به وقتی که ادب کالای نامرغوب قلمداد گردد، و در میان این جماعت نهیلیست، مبادی آداب بودن، واقعاً کالای نامرغوبی محسوب میشود.
تعاون اجتماعی تنها آن نیست که یکی استاد باشد دیگری دانشجو و یکی هم خواننده به مثابه سوم شخص غایب؛ خلاصه، هر کسی به شغلی و اینان محصول کار خود را مبادله کنند و چرخ اجتماع بچرخد. اگر نحوی همبستگی روانی، اشتراک آرمان و هدف و فکر در تعاون اجتماعی نباشد، جماعت به یک بازار داد و ستد و رقابت خشک تبدیل میگردد که در آن ارضاء حس خودنمایی غایت مقصود منحصر شناخته خواهد شد.
فرجام
ما در فرهنگ خود، در وجدان و برهان و دین و سنت و قانون و شریعت خود، مایههای کافی برای یک بسیج اخلاقی داریم، باید راه کارساز کردن آن ها را بیابیم و قبل از هر چیز، راه برطرف کردن موانع را.
تجربههای ناکام این صد و ده ساله مشروطه باید اکنون، دیگر چشمهای ما را باز کرده باشد.
اگر الآن نیاموزیم، پس، دیگر کی؟
تا کی روشنفکر با انکار داشتههای مردم خود، به آن ها توهین میکند، و بدون آن که راه تضمین شدهای برای آینده ارائه دهد، آن ها را قال میگذارد؟
قدس:عملیاتی کردن طرح ژنرال پترائوس
«عملیاتی کردن طرح ژنرال پترائوس»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم پیرمحمد ملازهی است که در آن میخوانید؛در روزهای اخیر قبایل پشتون واقع در دو سوی خط مرزی مورد مناقشه پاکستان و افغانستان در «باجور»، منطقه آزاد قبایلی، نشست مهمی داشتند که کمتر مورد توجه قرار گرفت.
در این نشست درخواست اصلی سران قبایل، برداشتن برخی موانع مرزی و آزاد گذاشتن تردد پشتونها از خط مرزی افغانستان و پاکستان بود.
این واقعیت که در ذهنیت قبایل پشتون، مرز از همان اعتباری که در کابل و اسلام آباد از آن برداشت می شود، برخوردار نیست و وجود خارجی ندارد، بحثی نیست، زیرا وابستگی قبایل دو سوی مرز «دیورند» و اساسا ساختار زندگی قبایلی در منطقه محدودیتهای مرزی را ایجاب نمی کند و عبور و مرور تا حدی آزادانه قبایل در فصولی از سال در قالب نوعی از ییلاق و قشلاق با تمامی امکانات زیستی و احشام اجتناب ناپذیر است، اما این شیوه خاص زندگی با آنچه که در نشست «باجور» از سوی قبایل پشتون درخواست شد، تفاوتهای اساسی دارد.
در واقع می توان گفت که درخواست سران قبایل در باجور، عملیاتی کردن طرح «ژنرال پترائوس» آمریکایی است که در آن خط «دیورند» برای قبایل پشتون برداشته می شود و تنها برای دولتهای مرکزی در اسلام آباد و کابل اعتباری محدود خواهد داشت.
این طرح در زمان ارایه آن با واکنشهای گوناگونی روبرو شد و مخالفان، آن را طرحی برای تجزیه دو کشور، بدون سر و صدا ارزیابی کردند و موافقان، آن را بخشی از طرح مصالحه ملی در افغانستان و واگذاری جغرافیا به طالبان در ازای پذیرش صلح دانستند.
اینکه تحلیل کدام گروه درست است، تاکنون همچنان در ابهام باقی مانده است، اما اگر ابتکار عمل اجلاس «باجور» صرفاً محلی نباشد و اجلاس سران قبایل دو سوی مرز «دیورند» بر اساس منافع خود و بدون دخالت منابع قدرت صورت گرفته باشد، آنگاه پرسش مهم این خواهد بود که ابتکار عمل در دست چه جریانی بوده است.
شاید نظری گذرا به تحولات اخیر در ارتباط با مبارزه با رادیکالهای اسلامی در وزیرستان شمالی و سفر اخیر ژنرال «راحیل شریف» فرمانده ارشد ارتش پاکستان به آمریکا و توافقهای احتمالی به عمل آمده تا حدی گویا باشد، بویژه آنکه در پی همین سفر، ارتش پاکستان در عملیات خود در وزیرستان شمالی به صورت قاطعتر از گذشته عمل کرده و تعدادی از سران و رهبران تحریک طالبان پاکستان و اعضای موثری از سازمان القاعده را به قتل رسانده است.
در این باره که ارتش پاکستان تغییری اساسی را در جهت گیری سیاست راهبردیاش در افغانستان داده باشد، هنوز برای قضاوت زودهنگام است و نشانه ها هنوز به قدر کافی گویا نیستند، اما اگر چنین تحولی صورت گرفته باشد، آنگاه قابل تصورخواهد بود که نشست سران قبایل پشتون در شهر «باجور» نمیتواند صرفاً ابتکاری محلی و ناشی از منافع محدود سران قبایل که از قاچاق کالا سود می برند باشد. شباهت درخواست آنها برای رفع موانع مرزی و اجازه قبایل برای تردد بدون محدودیت از مرز شباهتهای انکار ناپذیری با طرح «ژنرال پترائوس» دارد.
تصور شده است که صلح در افغانستان در گرو همکاری آمریکا و ژنرالهای ارتش پاکستان و تغییر ماهوی در سیاست جهادی این ارتش است. اگر بتوان گفت که در «باجور» طرحی در حال عملیاتی شدن است که آمریکا آن را از ارتش پاکستان طلب میکند، آنگاه قابل فهم تر خواهد بود که چرا ارتش پاکستان در پی سفر ژنرال راحیل شریف به آمریکا، به یک باره فشار نظامی خود را بر وزیرستان شمالی تشدید کرده است و اشرف غنی و عبدا... در دولت وحدت ملی افغانستان نگاه امیدوارانه خود را به اسلام آباد دوختهاند.
در هر حال جنوب آسیا در آستانه تحولات مهمی قرار گرفتهاست. اینکه صلح در افغانستان در سایه این تحولات ممکن خواهد بود یا نه، هنوز چندان روشن نیست، اما نشانه های اولیه حکایت از آن دارد که افغانستان و پاکستان به طرف نوعی کاهش تنشها در مناسبات خود که در چند دهه گذشته کم سابقه بوده است، جهت گیری کردهاند. ظاهراً در یک طرف فشارهای آمریکا و مشروط کردن ادامه کمکها به ارتش پاکستان و از طرف دیگر فشار گروههای رادیکال اسلامی بر هر دو کشور و سازماندهی عملیات انتحاری که در روزهای اخیر در کابل و سایر شهرهای مهم افغانستان تشدید شدهاست، بی ارتباط با این گونه تحولات نیست. تشدید عملیات طالبان را اگر نشانه ای از تمرد از منابع یاری دهنده آنها ندانیم، به احتمال زیاد مقدمهای بر عملیاتی کردن طرح ژنرال ارشد آمریکایی خواهد بود که کلید آن در باجور به دست سران قبایل پشتون زده شده است.
سیاست روز:توقع من!
«توقع من!»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم اسد الله افشار است که در آن میخوانید؛همایش ملی ارتقای سلامت نظام اداری و مبارزه با فساد روز دوشنبه مورخ ۱۷ آذرماه ۱۳۹۳ با حضور سران سه قوه برای مبارزه با فساد برگزار گردید. رهبر معظم انقلاب درخصوص برگزاری این همایش و در حاشیه نامه اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهوری پیامی خطاب به سران سه قوه صادر فرمودند که بدین شرح است:
«نفس اهتمام آقایان به امر مبارزه با فساد را تحسین میکنم، لکن این سمینار و امثال آن بناست چه معجزهای کند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟ با توجه به شرایط مناسب و امید بخشی که از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمیگیرد که نتیجه را همه به طور ملموس مشاهده کنند. توقع من از آقایان محترم این است که چه با سمینار و چه بدون سمینار، تصمیمات قاطع و عملی و بدون هرگونه ملاحظهای بگیرند و اجرا کنند. موفق باشید.»
در این ارتباط ملاحظاتی وجود دارد که بیپرده باید مطرح و مورد توجه جدی قرار گیرد و با آسیبشناسی علمی و عملی و به دور از حب و بغض جناحی و سیاسی به رفع چالشها در این زمینه اقدام و قیام نمود تا به تعبیر رسای رهبر معظم انقلاب نتیجه را همگان به طور ملموس مشاهده کنند و این مهم محقق نمیگردد مگر با تصمیمات قاطع و عملی و بدون هرگونه ملاحظه و اجرای بیچون و چرای آن. این قلم برحسب وظیفه ذاتی روزنامهنگاری خود دراین باب نکاتی را یادآور میشود:
۱- چنانچه بخواهیم فساد را در قالب یک معادله ارائه دهیم این معادله بدین صورت خواهد بود: انحصارطلبی به علاوه سوءاستفاده از قدرت منهای پاسخگویی و شفافیت عملکرد مساوی با فساد است. مهمترین دلیل بروز و ظهور انواع فساد در یک نظام سیاسی و یا اداری وجود مدیران ناکارآمد و یا آلوده و نیز فقدان نظارت قوی و مستمر است.
۲- مراقب باشیم و جدی بگیریم؛ فساد سیاسی، اداری و اقتصادی از درجه مشروعیت و اثربخشی دولتها میکاهد تا آن اندازه که میتواند دولتها و نظامهای سیاسی را با بحران مشروعیت و مقبولیت مواجه سازد. فساد از هر نوع آنکه باشد ثبات و امنیت جوامع را به خطر انداخته و تهدیدی جدی علیه امنیت ملی محسوب میشود. فساد، ارزشهای اسلامی، اخلاقی و آزادی سیاسی را مخدوش ساخته و از این طریق مانع توسعه سیاسی و اجتماعی جامعه میشود.
۳- آنچه پیداست پدیده مفاسد اقتصادی در سومین دهه از حیات جمهوری اسلامی اشکالی پیچیده پیدا کرده است و شهروندان و دولتمردان به یکسان نگران تداوم مناسبات فسادآلود در شبکههای اقتصادی و مالی کشور هستند و نخبگان اقتصادی نیز انکار نمیکنند که پیمودن راه اصلاح و توسعه بدون جراحی این ساختارهای آفتزده امکانپذیر نیست.
۴- در سالهای اخیر اقتصاد کشور از دو زاویه تحریم و مفاسد اقتصادی در شرایط دشواری قرار گرفت هر چند مقوله تحریم از مفاسد اقتصادی جداست و شاید بتوان گفت تحریم برای کشور ما یک نعمت بود اما مفاسد برای ما فقط عقبماندگی اقتصادی را به همراه دارد بنابراین وقت آن رسیده است که ما یک استراتژی جدید ایجاد کنیم.
۵- موضوع مبارزه با مفاسد اقتصادی یکی از موضوعات مهم و کلیدی و در عین حال بحثانگیز جامعه ما در شرایط کنونی محسوب میشود. در طول سه دهه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی هرگاه اقدامی در مبارزه با مفاسد اقتصادی آغاز شده، پس از مدتی با مشکلات عدیدهای مواجه و به حال خود رها شده است. طرح مبارزه با مفاسد اقتصادی که قبلاً با عناوینی چون مبارزه با ثروتهای بادآورده مطرح شده و ناتمام مانده بود، متعاقب فرمان مهم هشت مادهای مقام معظم رهبری به سران سه قوه، مجدداً در دستور کار مسئولان قرار گرفت ولی فراز و فرود در این موضوع بسیار زیاد بوده است. متاسفانه مسئولان کشور به جای پیروی از فرمایشات مقام معظم رهبری به گفتار درمانی میپردازند در حالی که امروز نیازمند عمل مدبرانه هستیم.
۶- خشکانیدن ریشه فساد مالی، اقتصادی و عمل قاطع و گرهگشا در اینباره، مستلزم اقدام همهجانبه بوسیله قوای سهگانه مخصوصاً دو قوه مجریه و قضائیه است. قوه مجریه با نظارتی سازمان یافته و دقیق و بیاغماض، از بروز و رشد فساد مالی در دستگاهها پیشگیری کند، و قوه قضائیه با استفاده از کارشناسان و قضات قاطع و پاکدامن، مجرم و خائن و عناصر آلوده را از سر راه تعالی کشور بردارد. بدیهی است که نقش قوه مقننه در وضع قوانین که موجب تسهیل راهکارهای قانونی است و نیز در ایفای وظیفه نظارت، بسیار مهم و کارساز است.
۷- در فرمان هشت مادهای رهبر انقلاب به سران قوا آمده است: «کار مبارزه با فساد را چه در دولت و چه در قوه قضائیه به افراد مطمئن و برخوردار از سلامت و امانت بسپارید. دستی که میخواهد با ناپاکی در بیفتد باید خود پاک باشد، و کسانی که میخواهند در راه اصلاح عمل کنند باید خود برخوردار از صلاح باشند.»
۸- در موضوع فساد اقتصادی لازم است به هزینههایی که دیده نمیشوند هم توجه کرد. به عنوان مثال ایجاد انحصار برای مالکان فعالیتهای فاسد گاه سبب میشود تا منابع مالی بسیار بیشتر از آنچه که آن شرکتها صرف ایجاد شغل یا اقدامات خیریهای میکنند در اختیار مالکان قرار گیرد. منابعی که سبب انحصار در خرید یا فروش کالاها شده و بازار را تحت تاثیر قرار خواهد داد. یادمان که هست ایجاد انحصار برای برخی واردکنندگان نهادههای دامی در سالهای گذشته که طی یک رانت و فساد اقتصادی ایجاد شده بود سبب چه تلاطمهایی در بازار مرغ شد.
۹- مبارزه با مفاسد اقتصادی هنوز موضوعی تازه از صحنه اقتصادی و عرصه رسانهای ایران است. هر روز و هر هفته میتوان انتظار داشت که با نطق یک نماینده یا یک وزیر و یا هر مسئول بلند پایه کشوری با گشودن یک پرونده، مسأله دیر پای مبارزه با مفاسد در فضای ایران زنده شود. اما موضوعی به این اندازه خبرساز و پر دامنه در صحنه عمل، مسیری پر از ابهام طی میکند و این فصلی تراژیک از قصه مبارزه با فساد اقتصادی است و معمایی عجیب برای آنها که پرسش از آینده بحث مبارزه با مفاسد دارند. ۱۰- مبارزه با فساد به جای آنکه محتاج نشست و همایش و ستاد باشد، بیشتر از هر چیز نیازمند یک عنصر اساسی دیگر است؛ «تصمیم!» همان که در پیام کوتاه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی چنین رخ نموده است: «توقع من از آقایان محترم این است که چه با سمینار و چه بدون آن، تصمیمات قاطع و عملی بدون هرگونه ملاحظهای بگیرند و اجرا کنند.»
طبیعی است که مقدمه تصمیم، آن هم از نوع قاطع و عملی آن، مستلزم باور به وجود فساد، اعتقاد به مبارزه با آن، در اختیار داشتن وسیله شناسایی آن و عزم و اراده است. همه این عناصر که کنار هم قرار گیرد، کنار گذاشتن «ملاحظه» است که به نظر صاحبنظران، گیر اساسی کار در همین واژه است. ملاحظه وابستگی و خویشاوندی سیاسی، ملاحظه در معرض خطر قرار گرفتن منافع مادی و معنوی، ملاحظه آبروریزی سیاسی و طایفهای و حتی ملاحظه تشویش اذهان عمومی که این آخری بیشتر از همه دستاویز اهمال و کوتاهی قرار میگیرد.
وطن امروز:حنای آمریکا دیگر رنگی ندارد
«حنای آمریکا دیگر رنگی ندارد»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم پروفسور کوین برت استاد دانشگاه ویسکانسین آمریکا است که در آن میخوانید؛ گزارش کمیته اطلاعات «سنا»ی آمریکا جزئیات هولناکی را از برنامه شکنجه سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا موسوم به «سیا» فاش کرد اما مسالهای که وجود دارد این است که در این گزارش، مهمترین موضوع نادیده گرفته شده است و آن، این است که هدف اصلی شکنجهها چه بوده است؟ هدف پشت پرده شکنجههای سیا این بوده که مظنونان را شکنجه دهند تا از آنها اعترافات دروغین دریافت کنند. عاملان واقعی حملات 11 سپتامبر به برجهای دوقلو در آمریکا در واقع صهیونیستها و متحدان آنها در دستگاه امنیت ملی ایالات متحده بودند و به همین دلیل به شواهد ساختگی نیاز داشتند تا حمله به برجهای دوقلو در آمریکا را گردن مسلمانان بیندازند؛ به همین دلیل افراد بیگناه را شکنجه میکردند تا شواهد جعلی و ساختگی به وجود آورند. انتشار این گزارش تأثیرات منفی بر وجهه ایالات متحده در سطح جهان خواهد داشت و موجب میشود آمریکا احترام خود را در جهان از دست بدهد. نظرسنجیهای صورت گرفته حاکی از آن است که افکار عمومی جهان در حال حاضر آمریکا را یکی از تهدیدات اصلی برای صلح جهانی میدانند و از این پس ادعاهای آمریکا درباره این مساله که رهبری جهان در مسائل مربوط به حقوق بشر را در دستان خود دارد، بیش از پیش به یک مساله مزخرف و پوچ تبدیل خواهد شد.
آمریکا به طور مداوم کشورهای دیگر در سراسر جهان را به رعایت مسائل حقوق بشری موعظه میکند. مسالهای که در اینجا وجود دارد این است که موضوعات حقوق بشری همیشه آلوده به مسائل سیاسی میشود و اهداف سیاسی را دنبال میکند. آمریکا با استفاده از حقوق بشر بهعنوان یک سلاح، به مخالفان خود حمله میبرد اما حاضر نیست مسائل حقوق بشری را در خود این کشور رعایت کند یا گامهایی در جهت اصلاح نقض حقوق بشر در آمریکا و کشورهای همپیمان خود بردارد. امروز، مساله حقوق بشر در آمریکا به حاشیه رانده شده است؛ به همین دلیل جامعه جهانی دیگر درباره مسائل حقوق بشری، آمریکا را جدی نمیگیرد. «باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا بسیار تلاش میکند خود را بهعنوان مدافع حقوق بشر به نمایش درآورد اما عملکرد او متقاعدکننده نیست. سوالی که برای بسیاری بعد از انتشار گزارش کمیته اطلاعات سنا از شیوههای خشن بازجویی از مظنونان توسط «سیا» مطرح است، آن است که دلیل انتشار این گزارش در حال حاضر چه بوده و چرا این گزارش پیش از این منتشر نشده است؟ در این باره میتوان اینگونه گفت که جمهوریخواهان به طور مداوم، دموکراتها را طوری به تصویر میکشند که گویی در قبال مساله «تروریسم» بسیار نرم برخورد میکنند. از طرف دیگر، دموکراتها یک ضدسلاح بالقوه علیه جمهوریخواهان دوران ریاست جمهوری «جورج بوش» دارند و آن این است که آنها میتوانند جمهوریخواهان را تهدید کنند که به اتهام انجام جرائم جنگی میتوانند آنها را تحت پیگرد قانونی قرار دهند. سلاح نهایی سیاسی در واقع حقیقت حادثه 11سپتامبر است.
این حقیقت برای همیشه حزب جمهوریخواه کنگره آمریکا را تخریب خواهد کرد اما به هر حال این یک «گزینه سامسون»1 است، زیرا به هرحال با برملا شدن حقیقت 11 سپتامبر، به طور کامل اعتقاد و باورهای مردم آمریکا به دولتشان تضعیف خواهد شد و از بین میرود و شرایط بیثباتی بسیاری را درآمریکا به وجود آورد بنابراین دموکراتهای کنگره به جای آنکه حقیقت کامل حادثه 11 سپتامبر را فاش کنند، به صورت بزدلانه حقیقت ناقصی را همچون گزارش شکنجه «سیا» منتشر کردهاند. گزارش شکنجه «سیا» نشان میدهد آمریکا وجهه اخلاقی خود را که زمانی مدعی آن بود از دست داده است اما با این حال این گزارش تا حدی وجهه دموکراتها در مقابل جمهوریخواهان را بهبود میبخشد. جای تعجب نیست اگر نومحافظهکاران که اکثر آنها را جمهوریخواهان تشکیل میدهند، با به راه انداختن یک حمله دروغین دیگر همچون حملات 11 سپتامبر به این گزارش دموکراتها واکنش تند نشان دهند.
1- «گزینه سامسون» نامی است که توسط عدهای از تحلیلگران نظامی به استراتژی بازدارندگی فرضی اسرائیل که براساس آن این رژیم ممکن است در مواجهه با خطری که موجودیتش را تهدید کند، از سلاح هستهای به عنوان آخرین راه چاره استفاده کند، داده شده است.
جوان:معنایابی چرایی حمایت مجدد بیگانگان از فتنهگران
«معنایابی چرایی حمایت مجدد بیگانگان از فتنهگران»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عباس حاجینجاری است که در آن میخوانید؛هفته گذشته و همزمان با آنچه که در برخی دانشگاههای کشور در روز 16 آذر گذشت، خانم کلینتون وزیر خارجه سابق امریکا و یکی از نامزدهای احتمالی انتخابات ریاستجمهوری 2016 امریکا در کنفرانس اندیشکده بروکینگز که به حمایت از «هیم سابان» میلیاردر صهیونیستی برگزار شده بود، با اشاره به فتنه 88 تأکید کرد که دولت امریکا اشتباه کرد که به صورت محکم از فتنهگران حمایت نکرد.
وی که در جریان حوادث بعد از انتخابات 88 وزیر امور خارجه امریکا بود و نقش اصلی در هدایت برنامههای امریکا در حمایت از فتنهگران در آن دوران را داشت، در این نشست افزود که ای کاش دولت «باراک اوباما» رئیسجمهور امریکا بیش از این در سال 88 از جنبشی که آنها را حامی دموکراسی در ایران خواند، حمایت میکرد. کلینتون گفت: «شما هرگز نمیدانید که آنچه میگویید به افراد تا چه اندازه امید میدهد.»
اذعان خانم کلینتون در حالی است که امریکا در آن دوران با اختصاص رسمی بودجه 55 میلیون دلاری برای حمایت از فتنهگران، عملاً تمامی ظرفیت شبکههای ماهوارهای و اینترنتی امریکا را در اختیار آشوبگران قرار داد و حتی به شبکه توئیتر که قرار بود برای تعمیرات، سرویسدهی خود را تعطیل کند 15میلیون دلار کمک کرد تا سرویسدهی خود را قطع نکند.
خانم کلینتون در اسفند سال 90 در گفتوگو با بیبیسی بر این نکته تأکید کرده بود که: به شما میگویم که برای ما دوره سختی بود، چون میخواستیم با تمام وجود از آنچه در داخل ایران اتفاق میافتاد حمایت کنیم و به ما اخطار داده میشد که ممکن است با این کار جان مردم را به خطر بیندازیم، که این جنبش را از اعتبار بیندازیم، که ممکن است باعث تضعیف خواستههای مردم شویم.
او در عین حال میگوید: ما ازخارج هم کارهایی کردیم، مثل این مورد که به توئیتر گفتیم به فعالیت خود ادامه دهد تا مردم بتوانند به ارتباط خود ادامه دهند. ما سعی کردیم مفید باشیم اما خیلی مواظب بودیم طوری به نظر نیاید که ما در این امر نقشی داشتهایم. او افزود: امریکا علاوه بر اظهارات علنی، اقدامات پنهانی فراوانی برای حمایت از سبزها در ایران انجام داده که نمیتواند آنها را بازگو کند.
فارغ از حمایتهای گذشته بیگانگان از فتنه بعد از انتخابات دهم آنچه در شرایط کنونی به موضوع اهمیت میدهد زمینههای داخلی است که به امیدواری بیگانگان و فراخوان آنها انجامیده است، آنگونه که کلینتون در سخنان خود در نشست بروکینگز برای برنامهریزی و امید دادن به عوامل و عناصر فعال در داخل توصیه کرده و میگوید: «شما هرگز نمیدانید که آنچه میگویید به افراد تا چه اندازه امید میدهد.»
آنچه امسال در روز 16 آذر در بعضی از دانشگاهها به وقوع پیوست، مصداق بارزی از آن چیزی است که دشمنان از فضای سیاسی کشور به آن امید بستهاند. جایگزین کردن اولویتهای حزبی و گروهی در شعارهای مراسم 16آذر نظیر «آزادی زندانیان سیاسی»، «رفع حصر سران فتنه» و «بازگشت اصلاحطلبان به قدرت» مراسم امسال را از مسیر اصلی خود که استکبارستیزی و مقابله با ترفندهای نظام سلطه بود منحرف کرد. محصول این روند تطهیر استکبار، بیاعتنایی به ریشههای حادثه16 آذر، تکرار حوادث سال ۸۸ در روز دانشجو بعد از پنج سال و ادامه گستاخیها به ساحت مقدس امام(ره) بود در مراسم دانشگاه آزاد تهران واحد جنوب شعار «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» به شعار «اصلاحات، آزادی، جمهوری عدالت» تبدیل شد و یکی از میهمانان برنامه با توهین به علمای دین و مسئولان ارشد نظام، آیاتی از قرآن را زیر سؤال برد. در مراسم دانشگاه علوم پزشکی شیراز هم سخنران مدعو آنچنان هتاکانه سخن میگوید که هیچکس مسئولیت دعوت او را نمیپذیرد.
استانداری و فرمانداری توپ را در زمین ریاست دانشگاه میاندازند. در مراسم اصلی روز 16آذر که در دانشگاه علوم پزشکی ایران برگزار شد نیز آرایش داخلی سالن به نوعی طراحی شده بود که شعار رفع حصر، شعار اصلی گفتمان جنبش دانشجویی کشور قلمداد شود. حال سؤال اساسی این است که آیا این روند را میتوان مصداق آن وعدهای که برای ادامه روند آموزش عالی کشور داده شده بود دانست؟
رئیسجمهور محترم در مراسم روز 16 آذر امسال میگوید: «دولت نسبت به دانشگاهها، خط و راهی که داشته یکی است و از آن راه بازگشت نخواهد کرد. وزیر علوم جدید هم ادامهدهنده راه و مسیر عزیزان پیشین خود در دولت یازدهم خواهد بود. همان راهی که بنا بود نیلی منفرد طی کند و نگذاشتند؛ بنا بود دکتر توفیقی ادامه دهد و نگذاشتند؛ دکتر فرجی دانا آمد و برعهده گرفت. ادامه راه برای دکتر فرجی دانا ممکن نشد. همان راه را دکتر نجفی ادامه داد و همان راه را قرار بود دکتر نیلی احمدآبادی ادامه دهد و همان راه را قرار بود دکتر دانش آشتیانی ادامه دهد، و امروز دکتر فرهادی همان راه را ادامه خواهد داد.»
تردیدی نیست که دشمنان نظام اسلامی در تحمیل فشارها و اعمال فلجکنندهترین تحریم اقتصادی هدفی جز القای ناکارآمدی نظام و باز داشتن آن از پیگیری آرمانها و اهداف انقلاب ندارند و در این مسیر البته مهمترین راهبرد به چالش کشیدن فضای داخلی کشور است. در ماههای اخیر تحرک جدید سران جبهه موسوم به اصلاحات در حمایت از سران فتنه و درخواست رفع حصر آنان به دلیل خدماتی که در گذشته داشتهاند(!) به فاز جدید تبلیغاتی این جریان در ماههای اخیر تبدیل شده است. عاملان تحرک جدید برای رفع حصر بر این نکته واقفند که حصر بر اساس مصوبه شورای امنیت ملی است و رفع آن نیازمند رفع عوامل و زمینههای ایجاد این شرایط است.
سران فتنه عامل اصلی هزینه عظیمی هستند که قبل و بعد از انتخابات مبتنی بر یک توهم به نام تقلب بر نظام تحمیل شد که طی آن بیش از 30 نفر شهید و کشته شدند و صدها نفر هم مجروح شدند و میلیاردها تومان خسارات مادی و مهمتر از آن خسارات عظیم معنوی بر نظام تحمیل شد که خدشه بر شعارهای اصلی نظام و هتک حرمت عاشورای حسینی تنها گوشهای از آن است. تحریم فلجکننده کنونی که بیگانگان بر نظام تحمیل کردهاند، تنها یکی از آثار آن فتنه است و این در حالی است که به رغم ادعای وجود حصر برای سران فتنه، شرایطی که اکنون برای آنها مهیاست شباهتی به حصر ندارد، چراکه بهترین تیمهای پزشکی کشور در اختیار آنهاست، دیدارهای خانوادگی و دوستانه را نیز دارند و بعضاً به امکانات ورزشی و... نیز دسترسی دارند که اغلب مردم از آن محرومند، بنابراین وضعیت موجود جز اینکه هزینهای را بر نظام تحمیل میکند، صرفه دیگری ندارد و تنها به بستری جهت حفاظت از آنها تبدیل شده است تا حصر. سران و عوامل فتنه و حامیانشان هیچگاه نخواستند از فرصتهایی که نظام برای آنها و برای جبران اشتباهاتشان ایجاد کرد، استفاده کنند.
در سال گذشته و پس از انتخابات یازدهم ریاست جمهوری و روی کارآمدن دولت آقای روحانی، هم ایشان و هم وزرایشان فتنه و آشوبهای خیابانی پس از انتخابات دهم را محکوم کردند و برخی از مسئولان که وجود برخی از شواهد و قرائن از همراهی آنها با آشوبگران در روزهای اول حکایت میکرد، با محکوم کردن و برائت از آن بر باور و اعتقاد خود به نظام اسلامی تأکید کردند. تداوم این روند به طور قطع انزوای بیشتر سران فتنه و حامیان آنها را به دنبال داشته و دارد و لذا ادامه آن برای کسانی که تمام سرمایه سیاسی و اجتماعی خود را صرف آن کرده بودند، ناگوار و غیرقابل پذیرش است، لذا تلاش کردند به نوعی این روند را متوقف کنند.
افراطیون در روند تلاشهای خود از حفظ حمایت بیگانگان غافل نیستند. به همین دلیل است که رسانههای بیگانه بخش عمدهای از فضای تبلیغاتی خود را به حمایت از سران فتنه و قرار دادن آنها در لید اخبار خود به بهانههای مختلف معطوف کردهاند و از توصیههای راهبردی در این زمینه غافل نیستند. سایت رادیو فردا ماه گذشته در توصیهای به افراطیون مینویسد: فراتر از میل و انگیزه و انرژی اصلاحطلبان دوم خردادی؛ این بخش از نیروهای سیاسی ایران ناگزیرند به موانع جدی و ایستادگی تمام قد تمامیتخواهان در برابر پروژههای سیاسیشان دقیقتر بنگرند و در این پرسش بیندیشند که آیا راست افراطی بدون فشار افکار عمومی و نیروی اجتماعی و تنها مبتنی بر چانهزنی و تعامل در بالا، از تمامیتخواهی خود قدمی به عقب خواهد گذاشت؟
با توجه به ماههای حساس پیشرو در عرصه مذاکرات هستهای و با توجه به اینکه در شرایط کنونی کشور بیش از هر زمان دیگری به وحدت و انسجام ملی نیازمند است، روندهای مذکور بیانگر این است که بیگانگان و عوامل فتنه در یک برنامهریزی حساب شده وحدت و همگرایی ملی را هدف گرفته و به دولت یازدهم به عنوان محملی برای دوران گذار طمع کردهاند.
حمایت:چند نکته درباره اصلاح نظام پولیوبانکی
«چند نکته درباره اصلاح نظام پولیوبانکی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکترعادل پیغامی است که در آن میخوانید؛موضوع اصلاح نظام پولی و بانکی کشور که همزمان با مبحث مبارزه با فساد، این روزها در کانون توجه قرار دارد، به قدری پیچیده شده که فراتر از حوصله این یادداشت است اما می توان در نگاهی اجمالی این مسئله را بررسی کرد. واقعیت این است که پایه اصلاح نظام پولی و بانکی کشور ابتدا در قوه مقننه و سپس در قوه مجریه قرار دارد. اکثر مطالباتی که در فضای عمومی و در سطح کارشناسان و مسئولین مطرح می گردد، انتظاراتی در حوزه اختیارات قوه مجریه است، در حالی که اساس این رفرم در این قوه نیست.
ریشه کنی ها باید در قوه مقننه انجام شود ونظام تقنینی کشور باید بستر فساد را ریشهکن نماید. برای علاج نظام پولی و بانکی کشور در مرحله نخست، باید کانون های تولید فساد به منظور پیشگیری از بین برده شوند و پس از آن به فکر علاج بود. مادامی که بستر بیماری فراهم است، هر قدر نسخه پیچیده شود، باز هم کانون درد باقی است. در حوزه پیشگیری آنچه که به نظر می رسد جای آن در کشور بسیار خالی است، نگاه منتقدانه ای است که مسئولان و مخصوصاً اهالی بهارستان باید در عرصه اقتصاد سیاسی کشور داشته باشند. تاریخ شکل گیری اقتصاد سیاسی کشور و شالوده آن به پیش از پیروزی انقلاب اسلامی باز می گردد که شاخصه بارز آن «نهادهای بهره کش یا رانتیر» است.
با تغییر مسئولین دوره طاغوت و جایگزینی نیروهای انقلابی، نهادهای رانتیر همچنان به کارکرد خود ادامه داده و تغییری در سامانه آنها به وجود نیامد. هنگامی که بر اثر کارکرد طبیعی این نهادها در نظام مقدس جمهوری اسلامی، فساد مانند دمل چرکین سر باز می کند، این مسئله باعث وهن مسئولین کشور می گردد. وقتی پس از پیروزی انقلاب، مسئولیت نهادی مانند بانک که اساس آن بر بهره کشی است به فردی واگذار می شود، بر طبق روال طبیعی در این نهاد، اقداماتی منفی مانند دریافت سودهای سنگین صورت می گیرد که متاسفانه به اسم انقلاب تمام می شود در حالی که انقلاب در این موضوع مقصر نبوده است. این نقیصه نیازمند نگاه اصلاحی به اقتصاد سیاسی است که قانونگذاران ما به هر دلیل در طول سالیان گذشته از آن غفلت کرده و بیشتر به مسائل خُرد پرداخته است.
نتیجه عدم کلی نگری در حوزه تقنینی این است که نهادهای رانتیر، کما فی السابق به قوت خود باقی مانده و حتی تقویت هم شده اند. وجود چنین نهادهایی ریشه و اساس فساد است که بانک ها از نمونه های آشکار آن است. نکته دوم، مسئله جرم انگاری اقتصادی است. در کشور ما جرم انگاری اقتصادی، مقوله ای است که باید به آن نگاه جدّی داشت. خوشبختانه جرم انگاری به وسیله حقوقدانان مجرب تعریف شده است ولی برای جامع تر کردن آن، تعامل بین قوا ضروری به نظر میرسد. برای نظارت بر عرصه های اقتصادی که متاسفانه پایه اصلی فساد در آنجاست، باید مسئولین مربوطه به دانش و تئوری های جدید اقتصادی مالی روز دنیا مسلح شوند. پیشنهاد می شود برای مقابله با جرائم سازمان یافته اقتصادی، در رشته ای به نام اقتصاد در دانشکده علوم قضایی سرمایه گذاری شود تا قضّات، به مهارت های متخلفین اقتصادی اشراف کامل تری داشته باشند.
هر چند که رویکرد شجاعانه قوه قضائیه در برخورد با مفاسد کلان اقتصادی مانند فساد 3 هزار میلیاردی و امثال آن، مهارت این قوه را به منصه ظهور رساند ولی برای برخورد دقیق تر و سریع تر با جرائم اقتصادی، ایجاد چنین دانشکدهای منطقی به نظر می رسد. نکته سوم برای مقابله با اصلاح نظام پولی و بانکی کشور، عمل به قوانین تعطیلی شده ای است که موجود هستند. از جمله آنها، «قانون مبارزه با پولشویی» است. این قانون در صورت استارت خوردن، حجم زیادی از زمینه ها و بسترهای فساد را به شکل اتوماتیک کنترل می کند. جای سوال است که چنین قانون کارآمد و موثری چرا تاکنون با عزم جدی مسئولین همراه نبوده و به مرحله اجرای موثر در نیامده است.
قانون معطل شده دیگر، قانون «شفافیت در اطلاعات اقتصادی کشور» است. انجام این قانون در نهایت سادگی اما در اوج تاثیرگذاری است و کارهای بزرگ را شکل می دهد و به مثابه گرانیگاهی است که واقعاً می توان با نیرویی اندک، تغییرات شگرف ایجاد نمود. آیا اجرا نشدن چنین قانون مفیدی، تعجب برانگیز نیست؟ تفریغ بودجههای هیچ کدام از نهادها، وزارتخانه ها و دستگاه ها به صورت شفاف در اینترنت منتشر نمی شوند و چرایی آن، همان نهادهای رانتیری هستند که سایه تخریب کننده خود را بر همه جا گسترانیده اند. راه های اصلاح نظام پولی کشور بسیار ساده است اما عزم جدی مسئولین را میطلبد.
رودربایستی، رفاه طلبی، زد و بند و تعارفات موانع مهمی هستند که مانع شفاف شدن گردش پول می شوند. اگر حساب مسئولین پاک است، نباید از حسابرسی و انتشار دقیق آن هراس داشته باشند و اگر اجازه چنین کاری را نمی دهند یا ریگی به کفش دارند و یا از عواقب آن می ترسند. خوشبختانه قوه قضائیه روند برخورد قاطع با مجرمان اقتصادی را شروع کرده است. اگر قوه قضائیه می تواند برخورد با جرایم سازمان یافته اقتصادی را به شکلی بی سابقه در طول تاریخ انقلاب سامان دهد، پس دو قوه دیگر هم قادرند اقدامات چشمگیر و بی سابقه برای اصلاح نظام پولی و بانکی را آغاز کنند. این آغاز فرخنده، نوید بخش فرآیندی است که مسیر آن به قوه مجریه و مقننه ختم می شود تا دلسوزان این دو قوه نیز به فکر اصلاح جدّی سر منشاء فساد در دستگاه ها و قوانین خود باشند و با همّتی الهام گرفته از قوه قضائیه، یک بار و برای همیشه خون گرم و تازه را به شریان های اقتصادی کشور تزریق کنند.
آفرینش:غفلت از حفظ توازن در مسیر توسعه
«غفلت از حفظ توازن در مسیر توسعه» سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم دکتر حسین امیدوار است که در آن میخوانید؛حرکت و قرار گرفتن در مسیر توسعه، خواستهای جهان شمول است که رسیدن به آن نیازمند فراهم بودن شرایط و ضوابطی است که به صورت بهم پیوسته باید محقق شوند تا جامعه به یک رشد همه جانبه نائل آید. تاکید بر همه جانبه بودن "توسعه" از این جهت است که جامعه همچون موجودی است که پیوسته در حال رشد و نمو میباشد. اگر در برخی از جهات رشد چشمگیری داشته باشد و در بخشهای دیگر ارتقای کمی و کیفی نداشته باشد، یک نوع ناهماهنگی بین اعضا وجوارح آن به وجود خواهد آمد که این امر علاوه بر اینکه جلوی حرکت و رشد جامعه را میگیرد، به عنوان آفتی خطرناک برای حکومتها تلقی میگردد.
امروز رشد و پیشرفت کشور در بسیاری از زمینههای علمی، آموزشی، دفاعی، و...، برکسی پوشیده نیست، اما عدم توازن و رشد متعادل در دیگر مولفههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی، در دراز مدت مشکلات عدیدهای برای ما به همراه داشته و در ادامه نیز شاهد چالشهایی ازاین جنس خواهیم بود.
نهاد"خانواده" یکی از پایگاههایی است که متاسفانه نتوانسته همپای دیگر جنبههای توسعه رشد متوازنی داشته باشد. رشد و توسعه در حوزه مسائل اجتماعی، منوط بر داشتن خانوادههایی مستحکم و منسجم میباشد. غفلت از نقش خانواده در زمینه جامعه شناسی، موجب بروز انواع ناهنجاریهای اجتماعی میگردد که امروز نمونههای آن را میتوان به وضوح در جامعه مشاهده کرد. در سند چشم انداز «ایران1404» برای جامعه ایرانی ویژگیهایی مشخص شده است که عدم توجه به آن مشکلات فراوانی را برای ما به وجود خواهد آورد.
به عنوان مثال در طی یک دهه اخیر ما در زمینههایی همچون فرهنگ کارجمعی، احترام به حقوق متقابل، ازدواج، طلاق، انضباط اجتماعی و رعایت قانون، صداقت در معاشرتها، عصبانیت در روابط روزانه، و...، دچار آفتهای بزرگی شدهایم که هرکدام ضربهای مهلک به بدنه جامعه و ثبات اجتماعی وارد میکنند.
کمرنگ شدن نقش نهاد خانواده در مسیر توسعه، در دو مولفه "رفاه" و "امنیت اجتماعی" خلاصه میشود. مسئله رفاه خانوادهها بسیار گسترده است و زمینههای مختلفی از خورد و خوراک تا آموزش و تفریحات را در برمیگیرد. اما امروزه پایه و اساس تامین رفاه خانوارها، مسئله معیشتی، یعنی دغدغههایی همچون مسکن، شغل و مخارج روزانه، می باشد. بروز مشکلات عدیده معیشتی درحال حاضر خانواده را درگیر مشکلات فراوانی کرده است که متاسفانه نقش سابق آن در جهت سازندگی جامعه و حرکت اعضا در راستای اهداف توسعه کشور، کمی کمرنگ گردیده است. دغدغههای فراوان اعضای خانواده موجب از هم گسیختگی و انزوای آنها گردیده است. افراد خانواده برای اینکه سعی دارند باری اضافی بردوش خانواده خود نباشند، لذا برای تامین نیازهای خود بدون آنکه از پشتوانه خانوادگی برخوردار باشند، به سمت کسب درآمد میروند. ازسوی دیگر به سبب نداشتن مهارت و تحصیلات کافی و نبود شغل مناسب، در باتلاق فعالیتهای غیرقانونی گرفتار خواهند شد.
اما "امنیت اجتماعی" نیز دیگر مولفهای است که امروز خانواده را دچار برخی مشکلات نموده است تا نتواند همچون گذشته خود را به عنوان محرک رشد و توسعه جامعه نشان دهد. گرفتار شدن افراد جامعه در دام اعتیاد، خرید و فروش مواد مخدر، طلاق، سرقت، و... تنها بخشی از ناهنجاریهایی است که امنیت اجتماعی را برهم زده و تاثیرات سوئی بر نهاد خانواده داشته است. جدای از این موارد در بحث امنیت بهداشتی، آموزشی، اخلاقی و... نیز ما دچار چالشهای بسیاری هستیم. به عنوان مثال درزمینه امنیت بهداشتی، امروز اکثر خانوادهها به صورت مستقیم یا باواسطه با معضلی همچون سرطان مواجهند و این موضوع انرژی و توان زیادی از خانوادههای ایرانی گرفته است.
درحال حاضرهزینههای سنگین معیشتی به همراه فشارهای روانی و اجتماعی، شرایط جامعه مارا بگونهای رقم زده است که با شاخص های چشم انداز «ایران1404» فاصلهای معنادار پیدا کردهایم. لذا این امر زمانی محقق خواهد شد که روند توسعهای در کشور همه جانبه و از جامعیت لازم بهره مند باشد. ضمن این که در این مسیر باید با اولویت بندی صحیح و توجه به پایههای رشد در جامعه، پایگاههایی همچون خانواده را بیش از گذشته مورد حمایت قرار دهیم.
ابتکار:دیپلماسی به سبک ایرانی در کربلا
«دیپلماسی به سبک ایرانی در کربلا»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم مهدی روزبهانی است که در آن میخوانید؛گردهمایی شیعیان جهان امسال در کربلا شکل جدیدی به خود گرفت. هرچند کربلا همانند سال های پیش میزبان میلیون ها نفر از سراسر جهان بود ولی حضور گسترده مردم و مسئولین سطوح مختلف کشورمان در این مراسم آیینی، اهمیت سیاسی آن را عیان کرد. برای درک اهمیت سیاسی این گردهمایی توجه به چند فاکتور ضروری است. مسئولین و مردم ایران درحالی عازم کربلا شدند که شمال و بخش های مهم عراق در تصرف تروریست های داعش است.
تروریست هایی که در دنیا به شقاوت، بی رحمی و همچنین تهدیدات جدی امنیتی شهرت پیدا کرده اند و البته که هر روزه تهدیدات گسترده ای را برای بخش های جنوبی این کشور تدارک میبینند. اما بر خلاف این تهدیدات، مراسم اربعین در کربلا با امنیت کامل برگزار شد. نکته این جاست که تأمین امنیت میلیون ها نفر در این کشور ناامن، خود نشان از تمرکز برای افزایش ثبات در بخش جنوبی عراق است. بخشی که با توجه به وجود مضجع شریف امام حسین(ع) برای جهان تشیع از اهمیت و تقدس خاصی برخوردار است.
با توجه به اخبار و گزارشی هایی که حاکی از حضور مشاوران نظامی ایران در عراق است و همچنین نقشی که برخی از مسئولین در اجرای مراسم اربعین به عهده داشتند؛ این تمرکز برای افزایش ضریب امنیت، به نام ایرانی ها رقم خورد.اما از سوی دیگر وقتی حضور مسئولین کشورمان در عراق را در کنار حضور نظامیان و رفت و آمد سیاسیون غربی به این کشور میگذاریم؛ اربعین امسال اهمیت دو چندانی مییابد. با پیدایش پدیده تروریستی داعش در عراق برخی از کشورهای قدرتمند از جمله آمریکا به بهانه تأمین امنیت شهروندان خود دوباره به این کشور بازگشتند. این در حالی است که شهروندان ایرانی همواره به خاطر مسائل فرهنگی و مذهبی به مناطق جنوبی و غربی عراق رفت و آمد داشته اند. از این رو ضروری بود که ایران برای مقابله با آنچه که شهروندانش را تهدید میکرد دست به کار شود.
ولی در عین حال بر خلاف آگاهی به نقش برجسته ایران، رقبای منطقه ای از جمله عربستان سعی کردند که مانع نقش آفرینی ایران در ائتلاف جهانی مبارزه با داعش شوند. از طرف دیگر گسترش نفوذ ایران برای همین رقبا غیر قابل تحمل است. ولی بهر حال مسئولین ایران هر چند لباس رسمی بر تن نداشتند و دستار بر سر میان خیل عظیم عزاداران بودند اما توانستند پیام سیاسی خود را به ریاض و دیگر کشورهای منطقه مخابره کنند.نکته دیگر اوضاع منطقه است که با طولانی شدن جنگ داخلی سوریه و موضع گیری های خاص ترکیه وارد مرحله نوینی شده و ضروری است که ایران برای حفظ منافع منطقه ای ابتکار عمل را در دست بگیرد.
قبل از آنکه عربستان با دلارهای نفتی خود طرحی برای منطقه به ویژه عراق، سوریه و لبنان در نظر بگیرد؛ بهتر است ایران تدبیری برای توازن بیندیشد. از این رو باید گفت که جدای از مشکلات عمومی در اجرای مراسم اربعین امسال به خاطر ازدیاد جمعیت، هماهنگی میان تهران و بغداد برای تسهیل تردد زائران تدبیری سیاسی بود که حضور معنوی ایران را در عراق به رخ جهانیان کشید. دیپلماسی به سبک ایرانی مهمترین برداشتی بود که حضور گسترده مردم و مسئولین در مراسم امسال اربعین کربلا پدید آمد.
اما این کمیت حضور برای ثبات، نیازمند سازوکار گسترده تری است که باید در چشم انداز بلند مدت برنامه ریزی شود. برنامه ای که به دور از یک جانبه نگری و بر پایه واقعیت های منطقه باشد. چرا که مسلم است دیگر بازیگران موثر منطقه از جمله عربستان و ترکیه نسبت به این سبک دیپلماسی بی تفاوت نخواهند بود و بی شک برنامه هایی برای جلوگیری از گسترش نفوذ ایران دارند و احتمالا در مناسبات منطقه ای و جهانی، از جمله مذاکرات هسته ای، سنگ اندازی خواهند کرد.بنابراین لازم است که تهران با طرح ریزی مناسبات خاص با بغداد به این حرکت دیپلماسی امتداد داده و از این رهگذر به منویات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مورد نظر دو کشور شیعه، جامعه عمل بپوشاند.
آرمان:پیام حماسه اربعین
«پیام حماسه اربعین»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم آیت الله غرویان است که در آن میخوانید؛ قیام حسین بن علی (ع) آنقدر پرمحتواست که هیچ تکرارگویی این را برنمیتابد که حسین(ع) و حادثه کربلا نشان از یک عنصر پاک و عواطف انسانی دارد؛ یعنی امام حسین(ع) درحادثه کربلا جلوهگاه بالاترین احساسات وعواطف انسانی است. رابطه برادر با برادر، برادر با خواهر، پدر با فرزند و فرزند با پدر و رابطه فرد با عموی خودش همه اینها در کربلا به بهترین شکل متجلی شدند. از این جهت عاشورا و امام حسین(ع) با قلبهای مردم گره خورده و دلها هیچ گاه از یاد حسین(ع) خسته نمی شوند.
نکتهای که باید به آن توجه کرد در این راستاست که بعد از گذشت سالیان زیاد ازحادثه عاشورا، امسال همه جهان شاهد اجتماع بزرگی در روز اربعین بود. جهان مشاهده کرد درهمین راهپیمایی چندروزه، تا چه اندازه دلهای مردم به یکدیگر نزدیک شده و عشق،عاطفه، دوستی و محبت میان شیعیان زیاد شد. ملت ایران وعراق سالها با یکدیگرمیجنگیدند اما همین دو ملت دلهایشان چنان به هم نزدیک شده است که به یکدیگر آب میدهند، غذا میدهند و پای خسته و زخمی راهپیمایان را درمان میکنند. عراقیها به زوارامام حسین(ع) محل استراحت و غذا میدهند؛ این انسانها چگونه هستند که چنین عواطف خالصانهای نسبت به یکدیگر پیدا میکنند.
اینها در پرتوی درس عشق، عاطفه و محبتی است که امام حسین(ع) عطا کرده است و این اجتماع اربعین به مسلمانها مخصوصا شیعیان این درس را میدهد که میتوان با یکدیگر خوب بود و به یکدیگرعشق و محبت ورزید و همدیگر را درآغوش گرفت ونسبت به یکدیگر احساس انسانی والا داشت؛ اینها همه درس است. چرا تمام این امور تنها در یک روز باشد؟ شیعیان باید بکوشند در همه روزها به همدیگرعشق بورزند، به یکدیگرعاطفه داشته باشند.
باید ازاین منظر به اجتماع بزرگ و ارزشمند اربعین نگاه کرد و از این گونه همایشها و نگاهها، نکات و درسهایی برای زندگی خود، جامعه و آینده دریافت کرد. حسین بن علی(ع) نوری است که هیچ گاه خاموش نمیشود، او هدایتگرعشق و عواطف انسانها به سمت کاملترین عواطف و احساسات است. شیعیان حسین بن علی باید از حوادث عاشورا درس مهربانی و اخلاق مداری بگیرند و این امر را همانند این حماسه بزرگ در سراسر زندگی خود اجرا کنند.
مردم سالاری:نگرانیها؛ از نان تا تولید ملی
«نگرانیها؛ از نان تا تولید ملی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم انوشیروان پارسا است که در آن میخوانید؛مردمسالاری نیاز ضروری هر ملت است و آزادی بیان، آزادی و امنیت اجتماعی و امنیت اقتصادی، عدم وجود فساد، آرامش روانی جامعه و حفظ منافع ملی و... جزیی از خواستههای هر ملتی در پرتو دموکراسیخواهی است. علاوه بر این موارد پرسش و انتقاد از اشخاص و مسوولین حق مسلم هر جامعه است که این حق مسلم را میتوان زمینهای برای انجام امر به معروف و نهی از منکر سازنده دانست و اینچنین عملکرد و نقدهایی باعث پیشرفت جامعه و جلوگیری از فساد اداری و مالی میگردد . در ایران هم بالاترین مقامی که توسط انتخابات مستقیم مردمی منصوب میگردد رئیسجمهور است و چنانچه انتقاداتی از طرف مردم یا مسوولین صورت میگیرد دلیل بر کوتاهی دیوار دولت نیست بلکه جایگاه دولت را در ایران مشخص میسازد که همگان بعنوان بالاترین مقام اجرایی و منتخب ملت، رئیسجمهور را مسوول تمام داشته و نداشتههای سیاسی و اقتصادی خود میدانند و همین امر نیز باعث گردیده که نامزدهای ریاست جمهوری در وعدههای انتخاباتی، بهبود وضعیت اقتصادی و سیاسی را (از قیمت گوجه و نان گرفته تا انرژی هستهای ) وعده میدهند.
دولت محترم فعلی نیز نهایت سعی و همت خود را بر این امر نهاده است تا تمامی جناحها و افراد مخالف سیاستهای دولت را به هر طریق ممکن با عقاید خود و ملت ایران همسو سازد و مسلما در صورت نیاز عوامل و کسانی را که مخالف سعادت و پیشرفت ایران حرکت نمایند به مردم معرفی خواهد نمود تا مردم در مورد آنها تصمیم بگیرند . با این حال گاهی ذهنیت جامعه به این سو گرایش پیدا کند که گرانی بیش از 30 درصدی نان و احتمال افزایش 35 تا 40 درصدی قیمت آب و برق و حاملهای انرژی در سال آینده و همچنین اعلام نظر وزیر اقتصاد در مورد گرانی قیمت دلار در دولت جدید، چیزی است شبیه همان اقدامات دولت و شخص احمدینژاد که به بهانه آوردن پول نفت بر سر سفرهها، بر سر مردم آورد و به دلیل اسراف نان از طرف مردم قیمت نان را گران کرد و در عین حال گرانی دلار و تورم ناشی را حباب میدانست! این در حالی است که عموم صاحب نظران میدانند که دولت آقای روحانی شانی فراتر از این دارد که پا جای پای دولت گذشته بگذارد و چنین برداشتی درست نیست اما این ذهنیت در ذهن بعضی از افراد جامعه شکل گرفته و باید دولت برای رفع آن بکوشد. دولت جدید که روزی به نام دولت تدبیر و امید و با کلیدی در دست شعارهای انتخاباتی سر میداد مطمئنا به مشکلات سیاسی و اقتصادی ایران واقف بوده و هست و علاوه بر اینکه رفع مشکلات اقتصادی مردم را مد نظر دارد هرگز با انتقاد و اعتراض شکننده مخالفین از زیر بار مسوولیتها شانه خالی نکرده و به قول معروف توپ را به زمین دیگران نمیاندازد و پاسخگویی به مردم هم در همین راستا است . نکته دیگر این که هر چند دولت موفقیتهای بسیاری در زمینههای اقتصادی و مذاکرات هستهای بدست آورده اما باید تاکید کرد که مشکلات واقعی کشور فقط تحریمها و انرژی هستهای نیست بلکه انحصارطلبی برخی تولیدکنندگان و قدرتطلبی واردکنندگان برخی اجناس بیکیفیت خارجی و سوءاستفاده برخی افراد سود جو که همیشه منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح دادهاند هم باعث گردید تا ریشه تولیدات داخلی خشک شود و باید چشم به نوسانات قیمت دلار و نفت بدوزیم تا بتوانیم برای امورات کشور برنامهریزی کنیم، و دولت باید با دوراندیشی و تدبیر درست دوباره فرهنگ تولید را در ایران زنده گرداند تا باشد که بدین ترتیب ایران مصرفکننده امروز به همان ایران تولیدکننده دیروز مبدل شود. این تنها راهکار نجات اقتصاد و جلوگیری از اتکای چرخه اقتصادی به نفت است؛ امری که به نظر میرسد در مدت یک سال و نیم گذشته آنطور که باید و شاید مورد توجه دولت نبوده و امید است با کمرنگ شدن مشکلات بینالمللی، این موضوع هم مورد توجه بیشتر قرار گیرد.
دنیای اقتصاد:فسادزدایی با اصلاح ساختارها
«فسادزدایی با اصلاح ساختارها»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهدی حیدری است که در آن میخوانید؛صحبتهای رئیسجمهور محترم در مورد ریشه فساد در کشور نویدبخش نگاهی متفاوتتر از قبل در مبارزه با فساد است؛ نگاهی که مستقل از افراد، به مکانیزمها توجه دارد. با نگاهی به جامعه ایران شاهد تناقضی آشکار بین اخلاق در سطح فردی و آنچه در بوروکراسی کشور رخ میدهد هستیم. از طرفی رتبه جهانی شاخص فساد کشور متاسفانه 136 از 175 است که فارغ از میزان دقت این شاخص و منابع اطلاعاتی آن، با آنچه مردم در زندگی روزمره شاهد هستند، کم و بیش همخوانی دارد. از طرف دیگر فضای جامعه ایران سرشار از پیامهای اخلاقی است و فرهنگ دینی و ملی کشور اهمیت و ارزش والایی برای اخلاقمداری قائل است. شاید اگر مقایسهای در مورد اخلاق در سطح فردی بین کشورهای مختلف انجام میپذیرفت (مثلا با معیار حساسیت به پولی که فرد پیدا میکند) شاخص کشور ما بسیار متفاوت بود.
اخلاق در جامعه ایران است؟ پاسخ به این سوال چندان ساده نیست، اما میتوان گفت که آنچه فضای اداری و کسبوکار کشور را از کشورهای دیگر متمایز میکند ساز و کارها و مکانیزمهای غلط است که منجر به فساد میشود و چه بسا اگر همین سازوکارها در کشورهای دیگر وجود داشت، وضعیت فساد اداری در آنها بدتر هم بود. مثلا یکی از بارزترین منابع فساد در کشور، دسترسی به وامهای بانکی است؛ اما چرا امکان دریافت وام در ایران موجب فساد میشود؟ مگر بانکهای سایر کشورهای دنیا به مشتریانشان وام نمیدهند؟ مشکل در فاصله سود وام بانکی با نرخهای متعارف در بازار، مثلا بازار رهن املاک در کشور است. فرض کنید نرخ سود وام بانکی 20 درصد و نرخ سود در بازار آزاد 30 درصد باشد، در این صورت فردی که 10 میلیون تومان وام از بانک دریافت میکند، به اندازه یک میلیون تومان یا 10 درصد مبلغ وام (مابه التفاوت نرخ سود در بازار و وام بانکی) جایزه، رانت، یارانه یا هر عنوان دیگر دریافت کرده است.
البته در بسیاری از موارد مشتری همانی است که مد نظر سیاستگذار بوده و این کار موجب تسهیل در تولید یا مثلا تسهیل در امر ازدواج و ... میگردد، اما بدیهی است کسر بزرگی از این جایزه یا رانت راه به جایی غیر از آنچه سیاستگذار میخواسته میبرد. توجه داشته باشید که اندازه این رانت یا کیک آنقدر بزرگ هست که باعث ایجاد سازوکار برای تقسیم آن بین افراد مختلف یا «شبکه فساد» شود. حال اگر مبارزه با فساد همانند آنچه در این سالها انجام شده منجر به تغییر یک یا چند مدیر و معاون شود یا نهاد نظارتی دیگری اضافه شود، اصل بازی تغییری نکرده و تنها نحوه بازی و بازیگران اندکی عوض شده یا در سرعت آن اختلال ایجاد شده است.
مثال دیگر تفاوت نرخ ارز رسمی و نرخ بازار است. همانند نرخ وام بانکی، به ازای هر دلاری که بهصورت رسمی به فروش میرسد مثلا مبلغ 500 تومان جایزه یا رانت نهفته است و مطمئن باشید وقتی این حجم از «ناهار مجانی» در اقتصاد وجود داشته باشد، افرادی خواهند آمد و از آن استفاده خواهند کرد، خواه این اقتصاد، اقتصاد ایران باشد یا اقتصاد سوئد. از این دست مثالها در اقتصاد کشور فراوان یافت میشود که تا منشا فساد در آنها خشکانده نشود، نمیتوان انتظار بهبود چندانی در سلامت اداری کشور داشت.
جمع بندی آنکه اگر عزم و اراده جدی مبارزه با فساد وجود دارد - که به نظر میرسد این چنین باشد - این کار باید از طریق اصلاح مکانیزمها و ساختارهای غلط و فسادانگیز انجام پذیرد نه تمرکز بر افراد و افزودن بر نظارتهای غیرموثر. در نهایت باید گفت مردم کشور ما نه آنقدر اخلاق مدارند که از تمام منافع و رانتهای موجود صرفنظر کنند و نه آنقدر غیراخلاقی که رتبه 136 را داشته باشند؛ کافی است ساختارها اصلاح شوند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد