در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای خیلی از رانندههایی که خرج زن و بچههاشون رو تامین میکنن، زیر 14 ساعت رانندگی دیگر جواب نمیده و از کله سحر تا بوق شب پشت فرمون باید باشی تا بعد از پورسانت کمپانی و بنزین و... پولی دربیاد. تو شیکاگو مثل بیشتر شهرهای آمریکا، چند دههای میشه که مهاجرهای کشورهای جهان دوم و سوم اکثریت جمعیت راننده تاکسیها رو تشکیل میدن. از پاکستانی و هندی و رومانیایی بگیر تا سومالیایی و نیجریهای و صرب و بوسنیایی و مکزیکی و وطنی. همین چندملیته بودن این حرفه و ناهماهنگی متعاقبش هم به شهرداری این فرصت رو داده تا دست تو دست کمپانیهای خصوصی تاکسی که دست عده معدودی بیلیونره، از بینظمی و آب گلآلود ماهی بگیره و رانندهها رو بیشتر بچاپه. دونستن همین کافیه که شیکاگو که سومین شهر بزرگ آمریکاست، در رده سی و دوم نرخ کرایه تاکسی بین همه شهرهای این کشوره. فیاض، هفتاد ساله، متولد «خان یونس» در غزه، از موسسان و مدیر این اتحادیه کوچکه. فیاض تو نوزده سالگی غزه رو به مقصد الجزایر ترک کرد و بعد از شیش سال کار، موفق به گرفتن ویزای تحصیلی شد و به آمریکا مهاجرت کرد. مشغول تحصیل در رشته کامپیوتر شد و همزمان به طور پارهوقت مسافرکشی میکرد. بعد از فارغالتحصیلی، توی یک شرکت کامپیوتری استخدام شد، ولی دو سال بعد همراه عدهای از کارمندها کارش رو از دست داد. گفت: من از سال 79 (میلادی) موقتا مسافرکشی رو دوباره شروع کردم و همزمان دنبال کار بودم که خوب یواشیواش مسافرکشی تبدیل به کار دائمیام شد. فیاض تو همون سالها ازدواج کرد و چهار تا پسر داره. اوایل بیست سالگیاش که تو الجزایر زندگی میکرد، یک روز در یک کافه، چند فرانسوی کنارش نشستند و برای بازی در فیلم «نبرد الجزایر» پیشنهادش دادند. به خاطر موی بور و پوست سفید فیاض، در نقش یک افسر فرانسوی که توسط جنگجویان عرب کشته میشه بهش نقش دادن. جزئیات این تجربه رو هنوز موبهمو یادشه و با حس و حال تعریف میکنه. فیاض موقعی که غزه رو ترک کرد، برادرش کودکی بیش نبود. بعد از سی و اندی سال، در سال 2005، به غزه برمیگرده و برادرش رو دوباره میبینه. گفت: برادرم ده تا بچه داشت و برای اولین بار از نزدیک میدیدمشون. سفرم همزمان با عقبنشینی اسرائیل از غزه شد که به خاطرش به جای سه هفته سه ماه اونجا موندم. فیاض چند روز قبل بهم زنگ زد و با لهجه غلیظ عربیش گفت: عحححسان اگر وقت داری با ما بیا بریم جلسه دفتر سندیکای کارگری آمریکا که ببینیم چی کار میتونیم بکنیم. واقعیت امر اینه که بعد از این چند سال جون کندنها، اتحادیه مسافرکشای شیکاگو نهالی مونده که به خاطر سنگاندازیها هنوز آسیبپذیره و اتحادیه تاکسیرونهای نیویورک برای کمک در این جلسه حاضر بودند. دفتر سندیکای ملی کارگران آمریکا، طبقه بیست و چندم یکی از برجهای خفن شیشهای مرکز شهره و اگه تابلوشون نبود، نمیشد حدس زد که اینجان. تناقض قضیه اینجا بود که تو همین ساختمون، کمپانیهایی همجوارشونند که خودشون به مصائب کارگرها و انبساط اختلاف طبقاتی جامعه آمریکا روزبهروز دامن میزنن. جلسه با حضور مسافرکشای کاپشن و تیشرتپوش و کارمندای کت و شلواری و اتو زده سندیکا برگزار شد و به نتیجهای نرسید. بعد از جلسه، تو آسانسور به فیاض و مسافرکشای نیویورکی گفتم: اجارهای که اینا واسه همچین دفتر دستکی میدن، اگه بیان پایین شهر قاطی کارگرا، با پولش میتونن دست خیلیها رو بگیرن. خندیدن و یکیشون گفت: پسر جان اگر دنیا اینجوری بود، الان نه نیاز به سندیکا بود و نه این بند و بساطها.
احسان مشهدی
شیکاگو ـ پاییز ۱۳۹۳
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه