کودکان بر سر دو راهی طلاق والدین و تلاش آنها برای حضانت، گرفتار می‌شوند

از حقم می‌گذرم، از بچه‌ام نه

زندگی به کام بعضی زوج‌ها نیست و گاهی‌ اوقات با تلاشی‌که برای حفظ زندگی‌شان از توفان طلاق می‌کنند، اما راه به جایی نمی‌برند و چاره‌ای جز جدایی ندارند، اما مشکل‌ اصلی جایی‌ خودش را نشان می‌دهد که پای‌ بچه در میان ‌است و زن و مرد پس ‌از جدایی و به‌ حکم غریزه «پدری» و «مادری» هر کدام تلاش می‌کنند به‌تنهایی از او مراقبت ‌کنند؛ غافل ‌از این‌که به قول قدیمی‌ها «بچه‌ هم پدر می‌خواهد و هم مادر» و هر کدام ‌که نباشد مشکل‌آفرین خواهد بود، اما خیلی وقت‌ها این اتفاق می‌افتد و دادگاه با در نظر گرفتن شرایط پدر و مادر و این‌که ادامه زندگی با کدام‌یک برای آینده بچه مناسب‌ است، حکم حضانت فرزند را به یکی از آنها واگذار می‌کند. نکته مهمی که از نگاه‌ها پنهان می‌ماند این است که به لحاظ روان‌شناسی، پدر یا مادر کدام‌یک استحقاق بیشتری برای نگهداری از فرزند را دارند؟ کافی است سری به اتاق مشاوران حقوقی دادگاه خانواده تهران بزنید تا با زن و مرد‌هایی روبه‌رو شوید که نگران در صف ایستاده‌اند تا راهی برای حضانت فرزندان خود پیدا کنند.
کد خبر: ۷۴۸۰۹۹

نامادری‌ بچه‌ام را نمی‌خواهد

تهمینه یکی‌از مادرانی‌است ‌که ‌با مشکل حضانت فرزندش دست و پنجه نرم می‌کند. او می‌گوید: من یک مادر درد کشیده‌ام ‌که سه سال است حسرت دیدن پسرم به دلم مانده‌ است. پس‌از این‌که از همسرم جدا شدم؛ دادگاه حضانت فرزندم را به او داد. یک‌سال بعد خبردار شدم ‌که قرار است با زن‌ جوانی‌ ازدواج‌ کند و شرط‌ او برای ازدواج این است که ‌پسرم در زندگی‌اش نباشد. وقتی متوجه‌ این موضوع شدم با همسرم ‌تماس ‌گرفتم و به او گفتم حالا که همسرت برای ازدواج شرط گذاشته، بچه‌ را به من بده تا مزاحم زندگی‌ات نباشد. گفتم از تمام مهریه‌ام می‌گذرم و حتی یک ریال هم نمی‌خواهم به این شرط‌ که پسرم با من زندگی‌کند، اما همسرم حرف خودش را می‌زند و می‌گوید که همسرش بعد از مدتی وجود پسرم را در زندگی‌اش قبول می‌کند و از او مثل فرزندش‌ نگهداری خواهد کرد، اما این‌ را می‌دانم‌که نامادری نمی‌تواند از او مراقبت کند و ممکن است حتی ‌با او بدرفتاری هم بکند زیرا علاقه‌ای به پسرم ندارد. حالا نمی‌دانم چه‌کنم.

زنم نمی‌گذارد پسرم را ببینم

«حق حضانت پسر با پدر است، اما همسرم این حق را از من دریغ کرده است.» اینها گله‌‌های پدرانه مرد جوانی است ‌که به خاطر اختلافاتی‌ که با همسرش دارد، تصمیم گرفته از او جدا شود. تمام دلخوشی ‌او از زندگی مشترک پسر شش ‌ماهه‌اش است‌که همسرش او را به خانه پدری برده و سه ماه‌است بچه‌اش را ندیده‌است. او می‌گوید: «پنج سال پیش ازدواج‌کردیم. پس از مدتی‌متوجه‌ شدم پدر همسرم در کارقاچاق مواد مخدر است. به همین خاطر دیگر به همسرم اجازه ندادم به خانه پدرش برود. سر این موضوع‌ همیشه با هم اختلاف داشتیم. چهارماه پیش پدرزنم را به جرم قاچاق مواد مخدر دستگیر کردند و مادر زن پیرم تنها ماند. یک‌ روز که در خانه نبودم همسرم بچه را برداشت و به خانه پدرش رفت و حالا هم اجازه نمی‌دهد بچه‌ام را ببینم. همسرم‌ می‌گوید پدرش با این‌که در زندان است، اما سرپرست او محسوب می‌شود. حالا می‌خواهم بدانم قاچاقچی بودن پدر زنم دلیل خوبی است تا حضانت فرزندم را بگیرم؟

شوهر معتادم صلاحیت نگهداری دخترم را ندارد

سارا مادر دیگری است‌که تلاش می‌کند عدم صلاحیت‌ شوهرش را درگرفتن‌حضانت فرزندش به دادگاه ‌ثابت کند. او می‌گوید: هشت سال است ازدواج کرده‌ام؛ اما تمام روزها و شب‌هایم به تلخی و گریه‌ گذشته است. در تمام مدت این هشت سال پدر و مادرم خرج زندگی من و شوهرم را می‌دادند تا من و بچه‌ام بی‌خرجی نمانیم. چون شوهرم معتاد و دزد است. پدر و مادرم چیزی نمی‌گفتند، اما خجالت می‌کشیدم از این‌که شوهر دارم و به جای این‌که او حمایتم‌ کند، پدر و مادرم هزینه زندگی‌ام را می‌پرداختند. هر چه به شوهرم اعتراض می‌کردم که ‌کسب و کار حلالی برای خودش دست و پا کند و لقمه‌ حلال سرسفره‌مان بیاورد، گوشش بدهکار نبود و کار خودش را می‌کرد. همسرم آن‌قدر نمک‌نشناس است که با این‌که در خانه پدری‌ام زندگی می‌کردیم، اما جلوی‌ آنها و خواهرم دست ‌روی من بلند می‌کرد و کتکم می‌زد. دو ماه پیش بالاخره جان به لب شدم و دست بچه‌ام را گرفتم و به خانه‌ای رفتم که هیچ‌کس رغبت نمی‌کند حتی ‌در آن زندگی کند. شوهرم وقتی موضوع را فهمید به خانه مادرم رفت و به آنها گفت‌که دخترتان هر جا می‌خواهد می‌تواند برود، من دیگر نمی‌خواهم با او زندگی‌کنم، اما حق ندارد بچه ‌را ببرد. حالا مانده‌ام چه کنم؟ آیا دادگاه حضانت فرزندم را به من می‌دهد یا نه؟

دکترپرویز رزاقی‌،‌ روان شناس و مدرس دانشگاه درخصوص صلاحیت حضانت فرزندان طلاق می‌گوید: در این که به لحاظ‌ روان‌شناسی و مهرمادری و پدری،کدام‌یک پس از جدایی استحقاق نگهداری از فرزند را دارند، نمی‌توان حکم کلی صادرکرد، چرا که در بسیاری موارد مردانی را می‌بینیم که وقتی‌حضانت فرزندش را به عهده می‌گیرد، ازدواج مجدد نمی‌کند، مسافرت نمی‌رود و تمام هستی‌اش را فدای بچه‌ای می‌کند و از سوی دیگر زنانی را می‌بینیم که به خاطر فرزندش مشقت‌های فراوانی را تحمل می‌کند تا او را به جایی برساند. با وجود این و بر اساس داده‌های تجربی، به دلیل ساختارهای روانی و جنسیتی زن و مرد، مردان به دلیل ‌تعاملات بیشتر، نقش‌پذیری ‌اجتماعی، عدم وجود صبر و حوصله در درون خانواده و نظایر این در تربیت ‌فرزندشان دچارخلل، مشکل یاکاستی می‌شوند و این موضوع در مورد اغلب‌آقایان صدق‌ می‌کند، اما در مورد زن این‌طور نیست و به دلیل مهر و عطوفتی‌که در درونش وجود دارد، زمان بیشتری را صرف فرزندی می‌کند که از زندگی ‌متلاشی شده‌اش باقی مانده ‌است. یک زن ممکن‌است تمام وقت و تلاشش را به کارگیرد تا نیاز احساسی ـ عاطفی‌ فرزندش را تامین ‌کند، اما چنین مساله‌ای ممکن ‌است در مورد مرد صادق نباشد، چرا که مرد تمام تلاشش را می‌کند تا نیاز مالی و حمایتی‌ فرزندش را تامین‌کند. پدر با طرح‌ سوالاتی همچون تو چه ‌کم داری؟ مگر من چه‌ کم‌ گذاشته‌ام؟ هر چیزی ‌خواستی در اختیارت ‌گذاشتم و..سعی در برقراری یک رابطه منطقی با فرزندش دارد که درست نیست، اما در مورد خانم‌ها خلاف این است. چرا که ‌زن بهتر می‌تواند این موضوع را درک ‌کند و می‌داند که تمام راه‌های ارتباطی، فقط برطرف‌کردن نیاز مالی نیست، اما زنان با تمام مشکلات مادی که دارند بهتر با فرزندان خود ارتباط برقرار می‌کنند.

نکته بعدی این است ‌که مردان در ارتباط‌های کلامی از ضعف بیشتری برخوردارند و کمتر حرف می‌زنند و در بازخورد دادن گفت‌وگوهای دونفره مشکل دارند. در صورتی‌ که خانم‌ها با بازخورد و همدلی کردن می‌توانند ارتباط‌های معنی‌دار و عاطفی‌تری را با فرزند خود برقرار کنند و او را از آسیب‌های احتمالی افراد و جامعه مصون نگه‌دارند.

نکته سوم، همزمانی دو کار برای آقایان نسبت به خانم‌ها بمراتب ‌سخت‌تر است. به طور مثال وقتی مرد برای نگهداری از فرزندش در خانه می‌ماند، دوست دارد یا نیاز روانی‌اش این‌گونه است که همسرش ‌زودتر به خانه برگردد. نوعی‌ کلافگی و خستگی در جسم و روان این مرد موج می‌زند و به همین علت به جای این‌که به آموزش و تربیت فرزندش فکر کند، فقط به نگهداری از او می‌پردازد، اما برای یک زن، این‌طور نیست و نه تنها به آموزش و تربیت فرزندش می‌پردازد بلکه به‌کارهای‌خانه نیز رسیدگی‌ می‌کند.

بنا به دلایلی ‌که به آنها اشاره‌ کردیم، به اعتقاد من‌ زنان به لحاظ‌ روان‌شناختی استحقاق بیشتری برای حضانت و نگهداری از فرزند خود دارند. حال اگر طبق حکمی که دادگاه براساس قوانین صادر می‌کند، حضانت فرزند به پدر واگذار شود، آسیب‌هایی متوجه او خواهد شد. پدرهایی‌که صرفا حمایت مالی را اساس تربیت می‌دانند، آن‌ هم در مقابل فرزندی ‌که با کمبود عاطفه و حمایت‌های احساسی رشد می‌کند و بزرگ می‌شود، بهتر است بدانند که فرزند نیازهای خود را خارج از خانه جستجو کرده و دنبال ارتباط‌های جدید خواهد بود تا در سایه آن ارتباطات، کمبودهای‌ روانی و عاطفی خود را تامین ‌کند. حال اگر این ارتباط با خطر و مشکلات جدی ‌همراه باشد، می‌تواند سرنوشت و آینده این فرزند را به گونه‌ای دیگر رقم بزند و از جاده سلامت و تربیت و زندگی سالم دور کند، اما چون مادر اغلب اوقات را در خانه به سر می‌برد، قطعا نیازهای عاطفی و روانی او را تامین می‌کند و از منظر وقت اختصاص دادن تا ویژگی روانی و عاطفی مادر بودن، زن می‌تواند تاثیر بسزایی در تامین نیازهای عاطفی فرزند خود داشته باشد، اما به هر حال این دادگاه است که با توجه به شرایط فرزندان و پدر و مادر تشخیص می‌دهد که کدام‌یک حضانت فرزند را به عهده بگیرد. و اگر مشکلی در سرپرستی فرزند است باز هم باید از این طریق حل و فصل شود.

لیلا حسین‌زاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها