این فیلمها در اولین فرصت ممکن توسط گروه تأمین فیلم و سریال خریده شده و از تلویزیون هم به نمایش درآمدند. در زمینه تولید سریال نیز سعید نیکپور که او را با ایفای نقش میرزارضای کرمانی در سریال ماندگار زندهیاد علی حاتمی یعنی «سلطان صاحبقران» در تلویزیون قبل از انقلاب میشناختیم، جزو نخستین کسانی بود که به معرفی چند شخصیت از تاریخ دو سه سده اخیر پرداخت. او سال 1362 «شاهشکار» را روانه آنتن کرد که همچنان خودش نقش میرزارضا را بهعهده داشت؛ منتها این بار در سریال که میرزا، شخصیت محوریاش بود. نیکپور در ادامه سریالهایی مثل «امیرکبیر» و «وزیرمختار» را عرضه کرد .
«سربداران» هم سریال دیگری بود که پخش آن تقریبا همزمان با «شاهشکار» شروع شد. همچنان که سریالهایی با موضوع دیگر شخصیتهای تاریخ دور و نزدیک کشورمان در راه بودند: «بوعلی سینا»، «مدرس» و «میرزا کوچکخان جنگلی». از شخصیتهای بزرگ اسلامی نیز «امام علی(ع)» در سالهای بعد وارد چرخه تولید شد.
در این میان به نظر میرسد زندگی پر از حادثه و جنگ و کشمکش میرزا کوچکخان از جاذبههای زیادی در نزد کارگردانان تلویزیون و سینما برخوردار بود؛ چرا که کمتر از دو سال بعد از پیروزی انقلاب وارد جنگ شدیم و اقبال زیادی در جامعه نسبت به آثاری که صحنههای جنگی را مستقیماً به تصویر میکشیدند وجود داشت. از طرفی منبع ارزشمند و تقریباً کاملی در قالب کتابی به نام «سردار جنگل» اثر زندهیاد ابراهیم فخرایی در دسترس بود که میشد با استناد به آن، کار مستند و درخور توجهی از نظر پرداختن دقیق به مسائل تاریخی از روی آن انجام داد و در قالب فیلم و سریال عرضه کرد.
از سوی دیگر بیش از شش هفت دهه از زمان وقوع رخدادهای داستان نمیگذشت و میشد ادوات و ابزار صحنه و لباسهایی را مشابه زمان واقعی اتفاقات فراهم کرد ـ تا دو سه دهه پیش، سرعت رخدادها و تغییرات اجتماعی و فرهنگی به زیادی امروز نبود و گاه پیش میآمد که تا چند دهه، یک مکان تغییرات زیادی را از سر نگذراند ـ بعلاوه آنکه بجز کتاب مرحوم فخرایی که مصور بود و میشد در گریم بازیگران از عکسهایش کمک گرفت، اسناد و تصاویر فراوان دیگری در مؤسسههای تاریخی دیگر هم موجود بود، که میشد از همه آنها کمک گرفت.باری، در آن زمان علاقهمندان به تلویزیون و سینما خوشحال بودند که تقوایی پس از سریال موفق «دایی جان ناپلئون» بار دیگر دست به کار ساخت و ارائه اثری از پرده کوچک شده اما خبرهای بعدی نشان از کناررفتن این فیلمساز خوب و قدیمی داشت و بهروز افخمی فیلمساز مشهور سالهای بعد سینمای ایران که در آن زمان جزو مدیران گروه فیلم و سریال تلویزیون بود، جایگزیناش شد؛ در حالی که موقع تماشای سریال، میشد ردپای تقوایی را حتی در دیالوگهای خوب و جاافتاده بازیگران دنبال کرد. در پیجویی علت یا علتهای تغییر کارگردان، وسواس تقوایی در فراهم کردن وسایل اولیه و ابتدایی و طولانی شدن پیش تولید سریال عنوان شد؛ نکتهای که برخی دیگر از تهیهکنندگانی که سالها بعد دو سه فیلم را با این فیلمساز خوب شروع کردند و نتوانستند به پایان ببرند (یا به سختی کار را به اتمام رساندند) نیز آن را اعلام کردند. اما چندان دور از ذهن نیست که آنچه تقوایی میخواسته در نخستین سالهای پس از انقلاب برای تلویزیون بسازد، به هر حال فاصلهای با سلیقه مدیران غالباً جوان صدا و سیما داشته و همین مسأله منجر به کنارهگیری یا کنارگذاشتن تقوایی شده است. البته در مقابل نقل قولهایی مبنی بر فیلمبرداری ۴۰ تا ۵۰ دقیقه از زمان سریال در زمان مسئولیت تقوایی به عنوان کارگردان، برخی هم میگویند که اساساً هیچ صحنهای توسط او فیلمبرداری نشده بود. به این ترتیب برخی بازیگرانی که تقوایی انتخابشان کرده بود نیز از سریال فاصله گرفتند (یا شاید هم کنار گذاشته شدند) مثل داریوش ارجمند که قرار بود نقش میرزا را بازی کند و همراه فیلمساز هر دو سرگرم ساخت و بازی در فیلم ماندگار «ناخدا خورشید» شدند.
البته باقی ماندن زندهیاد نعمت حقیقی به عنوان فیلمبرداری کهنهکار که در پیشتولید و در قالب تیم قبلی میخواست تقوایی را همراهی کند، یاری بسیاری به افخمی رساند. اساساً در همه جای دنیا مرسوم است که فیلمسازان تازهکار از «نعمتِ» همکاری یک فیلمبردار زبده و قدیمی بهره میبرند تا با استفاده از تجربه او فیلم یا سریالشان سر و شکل بهتری پیدا کند. در اینجا نیز «نعمتِ» مورد نظر کسی چون آقای حقیقی بود که وجود و حضورش از هر نظر به نفع سریال تمام شد؛ آنقدر که افخمی تجربه این همکاری را در برخی آثار سینماییاش نیز تداوم بخشید. برای ایفای نقش میرزا نیز علیرضا مجلل انتخاب و جایگزین ارجمند شد. او در همان زمان تازه از بازی در سریال پربیننده «افسانه سلطان و شبان» فارغ شده بود؛ سریالی که جمع زیادی از بازیگران آیندهدار تئاتر را در کنار قدیمیترها به بینندگان تلویزیون (و بعد هم سینما) معرفی کرد و مجلل هم در قالب نقش یکی از درباریانِ داستان بخوبی به چشم آمد. او همچنین یکی از تهیهکنندگان تلویزیون بود و پیش از انقلاب هم در سریال «لحظه» بازی کرده بود. مهدی هاشمی نیز از سریال «افسانه سلطان و شبان» میآمد و نقش دکتر حشمت را بهعهده داشت. بجز او و معدودی دیگر از بازیگرانی که در دوبله موفق «کوچک جنگلی» به جای خودشان صحبت کردند، صداپیشگی نقشها را دوبلورهایی ورزیده همچون بهرام زند (به جای علیرضا مجلل) همراه منوچهر والیزاده، سعید مظفری، عطا الله کاملی، ژرژ پطرسی، حسین عرفانی، زندهیاد عزتالله مقبلی و امیرهوشنگ قطعهای به عهده گرفتند. بازیگران دیگر هم عبارت بودند از: اکبر معززی، جهانگیر الماسی، جمشید گرگین، زندهیاد منوچهر حامدی، زندهیاد عباس امیری، اکبر سنگی، فتحعلی اویسی، حسین محجوب، هوشنگ توکلی، محمد مطیع و صدرالدین حجازی و بسیاری بازیگران قدیمی و جدید یا مشهور و ناشناخته در نقشهای ریز و درشت؛ از جمله داوود رشیدی که نقشی کوتاه را بازی کرد.
مجلل درباره شیوه انتخابش برای نقش اول سریال گفته است: «من شمالیام و از طرف خانواده مادری جزو اقوام میرزا کوچک خان هستیم. زمانی که قرار بود آقای تقوایی کوچک جنگلی را بسازد، قرار بود من نقش احساناللهخان را بازی کنم، آن زمان من مشغول کار در سریال افسانه سلطان و شبان بودم. همان زمان کوچک جنگلی مدتی متوقف و پس از یک سال و نیم قرار شد آقای افخمی کارگردان باشد که ایشان هم به سبب موقعیت محلی و قومی من، زبان گیلکی و نیز بومی بودنم و تحقیقات وسیعی که درباره میرزا داشتم، صلاح دید نقش میرزا را به من واگذار کند. فیلمبرداری سه سال طول کشید.
ما سه زمستان در ماسوله بودیم و برای گرفتن برخی صحنهها نیاز به بارش برف بود اما برفی نمیبارید. من به دیدار افرادی که با میرزا ملاقات کرده بودند، رفتم. آنها خاطرات فراوانی نقل میکردند که بسیار شیرین و جذاب بود. یکی از این افراد که 96 سال داشت و از حسابداران میرزا بود میگفت آنقدر سر میرزا شلوغ بود که اگر میخواستیم با او صحبت کنیم و مشکلی را با وی در میان بگذاریم، باید پشت سرش میدویدیم، میرزا میگفت بدو و بگو؛ چون وقت ایستادن نداشت. او بسیار مهربان و مشکلگشا بود...» مجلل پس از بازی در فیلم سینمایی «شاید وقتی دیگر» در حالی که به سبب نمایش کوچک جنگلی چهرهاش کاملاً شناخته شده بود، از ایران مهاجرت کرد.
با شروع پخش سریال، بینندگان در نیمه دوم دهه 60 شیفته روایت کارگردان و دیالوگهای فیلمنامهنویس شدند، بعلاوه چهرههای مناسبی که نقشها را ایفا میکردند و دوبله «کوچک جنگلی» جزو جذابیتهای آن شناخته شد. سریال، یک جاذبه دیگر هم داشت و آن تصنیف پایانی زیبایش بود. این تصنیف ابتدا با صدای تورج زاهدی، منتقد سینما و نویسنده که اهل موسیقی و آواز است اجرا و پخش شد. او اهل هفتکل خوزستان است و با وجود تلاشی که برای ارائه لهجه گیلکی تصنیف کرده بود، آهنگساز (سیدمحمد میرزمانی) ترجیح داد تا از یک صدای شناخته شده در موسیقی محلی گیلان استفاده کند و بدین سان استاد ناصر مسعودی جایگزین زاهدی شد. تصنیف در مایه دشتی عرضه شد و بسرعت سر زبانها افتاد: «چقد جنگلَ خوسی، ملت و َسی، خسته نُبُستی، میجان جانانا، تَرا گَمَه میرزا کوچک خانا... چِر ِه زوتر نایی، تندتر نایی، تنها بنایی، گیلانِ ویرانا، ترا گمه میرزا کوچک خانا...؛ یعنی چقدر در جنگل میخوابی به خاطر مردم؟ خسته نشوی ای جان جانانم، با توام، میرزا کوچک خان! چرا زودتر نمیآیی؟ تندتر نمیآیی؟ گیلان ویران را تنها گذاشتهای، با توام میرزا کوچک خان...»!
سریال فقط داستان مربوط به دوره اول نهضت جنگل را به تصویر میکشید؛ یعنی از شروع قیام تا تسلیم شدن حاج احمد کسمایی و اعدام دکتر حشمت (از یاران میرزا) و به دلایلی که کمتر میدانیم پرداختن به بخش دوم ماجراهای نهضت میسر نشد، ولی در همین شکل هم «کوچک جنگلی» خوشساخت بود و عده زیادی را جذب کرد.
علی شیرازی / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد