با تشکیل پرونده و به دستور قضایی، کارآگاهان جنایی جستجو برای یافتن پسر گمشده را آغاز کردند. آنها ابتدا به تحقیق از همسایهها و دوستان وی پرداختند که معلوم شد روز حادثه هیچ کدام از آنها محمد را ندیدهاند و از سرنوشت وی خبری ندارند.
در این مرحله کارآگاهان به همراه امدادگران هلال احمر و سگهای زندهیابی که همراه داشتند، به تلاشهایشان برای یافتن کودک گمشده ادامه دادند، اما این تلاشها برای یافتن وی بینتیجه ماند.
زمانی که تلاشهای پلیس برای یافتن این کودک با بنبست روبهرو شده بود، کارآگاهان احتمال دادند کودک گمشده کشته شده باشد. بنابراین روی همین فرضیه به تحقیقاتشان ادامه دادند. این در حالی بود که خانواده و اقوام کودک نیز پا به پای پلیس شروع به جستجو کردند و سرانجام تصمیم گرفتند جستجوهایشان را در حومه روستا و روستاهای اطراف ادامه دهند.
در ادامه این جستجوها، خانواده پسر گمشده روز بعد متوجه اصطبل مخروبهای در حومه روستا شدند که با طنابی در آن بسته شده بود. همین موضوع شک آنها را برانگیخت و موضوع را به پلیس اطلاع دادند. دقایقی بعد با حضور کارآگاهان جنایی در محل مورد نظر، آنها همراه خانواده کودک گمشده در اصطبل مخروبه را باز کرده و وارد آنجا شدند.
ماموران هنگام جستجو در محل کفشهای بچگانهای را پیدا کردند که با کفشهای کودک گمشده مطابقت داشت. آنها با کشف این سرنخ به جستجوهایشان ادامه دادند و سرانجام با جسد محمد کوچولو در حالی روبهرو شدند که ساعاتی از مرگش میگذشت و زیپ کاپشنی مردانه از دور گردنش آویزان بود.
کارآگاهان جنایی با کشف جسد این کودک موضوع را به بازپرس احسان کلانتری، کشیک ویژه قتل دادسرای زنجان گزارش دادند و بعد منتظر کارشناسان پزشکی قانونی شدند. آنها با حضور در محل جنایت، زیپ کاپشن مردانه را که به دور گردن کودک آویزان بود برداشتند و نظر دادند او بر اثر خفگی به قتل رسیده و پیش از مرگ مورد آزار و اذیت قرار گرفته است.
با هماهنگی قضایی جسد کودک به پزشکی قانونی منتقل شد و کارآگاهان برای یافتن ردی از عامل یا عاملان این جنایت تلخ، به جستجوهایشان در اطراف محل حادثه ادامه دادند.
در حالی که کارآگاهان از اهالی روستا که به این جنایت پی برده و در محل حادثه جمع شده بودند تا بفهمند کودک بیگناه به چه دلیلی کشته شده است، میخواستند محل حادثه را ترک کنند و اجازه دهند پلیس به تحقیقات برای دستگیری عامل یا عاملان جنایت ادامه دهد، متوجه مرد جوانی در میان جمعیت شدند که مدام سعی میکرد خود را به در ورودی اصطبل مخروبه نزدیک کند و از مردم درباره حادثه پیش آمده سوالهایی میپرسید. همین موضوع باعث شک پلیس به مرد جوان شد و در همان محل کشف جسد وی به عنوان مظنونی در پرونده این جنایت با دستور قضایی بازداشت شد.
دستگیری متهم به قتل در محل جنایت
در حالی که ماموران قصد انتقال او را برای تحقیقات به پلیس آگاهی داشتند، متوجه شدند راکب یک موتورسیکلت حرفهای نامفهومی به مرد بازداشت شده، گفت و بسرعت از محل دور شد. همین موضوع شک پلیس را به یقین تبدیل کرد که ممکن است راکب موتورسیکلت هم چیزهایی از مرگ کودک بداند، بنابراین وی نیز تحت تعقیب پلیس قرار گرفت.
متهم که محمد نام داشت، با انتقال به پلیس آگاهی بازجویی شد و اظهارات متناقضی را بیان کرد تا سرانجام راز این جنایت تلخ را برملا کرد و به افسر بازجو گفت: من با همدستی دوستم که راکب موتورسیکلت بود و از محل حادثه فرار کرد، پسر هشت ساله را کشتهایم.
بیشتر مواقع او را در کوچههای روستا میدیدیم که با دوستانش بازی میکرد و پس از رفتن آنها به خانههایشان، خودش در خیابان به تنهایی بازی میکرد.
وی یادآور شد: با اطلاع از موضوع، وسوسه شدیم او را اغفال کرده و در دام شیطانیمان گرفتار کنیم. بنابراین هر بار که او را میدیدیم، وانمود میکردیم که اصطبلی پر از اسب در حومه روستا داریم. زمانی که متوجه شدیم او علاقه زیادی به اسب دارد، تصمیم گرفتیم با همین ترفند او را به دام بیندازیم.
متهم اضافه کرد: عصر روز حادثه پسر خردسال را دیدیم که تنها در مقابل خانهشان بازی میکرد. از همین فرصت استفاده کردیم و به بهانه اینکه میخواهیم برای اسبها علوفه بخریم، وی را فریب داده و با خود همراه کردیم. پسر هشت ساله بدون اینکه از نیت شوم ما باخبر باشد، به ما اعتماد کرد و همراهمان آمد. زمانی که به اصطبل مخروبه نزدیک شدیم، همراه ما وارد آنجا شد. وقتی دید از خرید علوفه و اسبها خبری نیست، فریاد زد و خواست فرار کند که در آنجا را بستیم و من و همدستم او را در دام شیطانیمان گرفتار کردیم.وی خاطرنشان کرد: بعد دو نفری او را کتک زدیم که بیهوش شد. ترسیدیم اگر بههوش بیاید ماجرا را برای خانوادهاش بازگو کند و با شکایت خانوادهاش از سوی پلیس دستگیر شویم.
بنابراین تصمیم به کشتن وی گرفتیم. من با بریدن زیپ کاپشنم آن را به دور گردن پسر خردسال انداختم و آن را به دو طرف کشیدم. با اطمینان از این که او کشته شده، با بستن در اصطبل مخروبه فرار کردیم. با توجه به اینکه متوجه شده بودیم همه در جستجوی وی هستند، برای اینکه بفهمیم در محل جنایت ردی از ما پیدا شده یا نه به میان جمعیت رفتیم که هوشیاری پلیس باعث شد من دستگیر شوم.
رئیس پلیس آگاهی استان زنجان در اینباره به جامجم گفت: با ثبت اظهارات وی، کارآگاهان که در تعقیب دیگر متهم فراری بودند، او را که مرتضی نام داشت نیز دستگیر کردند.
با انتقال وی به پلیس آگاهی او بازجویی شد و در مواجهه حضوری با همدستش گفتههای او را تائید کرد و گفت در این جنایت نقش داشته است.سرهنگ جعفر رحمتی افزود: با اعترافهای تکاندهنده این دو متهم، آنها به همراه کارآگاهان جنایی به محل حادثه اعزام و پس از بازسازی صحنه قتل روانه زندان شدند، تحقیقات تکمیلی از این دو متهم ادامه دارد.
زنگ خطری برای خانواده ها
وی با هشدار به خانوادهها از آنها خواست آموزشهای لازم را به فرزندان خود بدهند و رفت و آمد آنها و دوستانشان را از مدرسه به خانه کنترل کنند تا کودکانشان براحتی به افراد غریبه اعتماد نکنند و با آنها همراه نشوند تا شاهد چنین حوادث تلخی نباشیم. متاسفانه در این پرونده شاهد این هستیم که دو جوان کودک بیگناهی را قربانی امیال پلید خود کردند و خودشان نیز در مقابل مجازاتی سنگین قرار گرفتند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
لطفا از طریق رسانه ها و مخصوصا تلویزیون و از طریق انیمیشن ها آموزش های لازم و عملی را به كودكان بدهیم تا هر روزه در گوشه و كنار كشور شاهد چنین فجایع وحشتناكی نباشیم. خداوند مهربان به پدرومادر این كودك صبر عنایت فرماید.
بیماران روانی روز به روز در مملكت بیشتر می شوند باید نهادهای دولتی راهبردهای عملی برای شناسایی و درمان و مهم تر از همه پیشگیری از اینگونه جنایت ها را در دستور كار خود قرار دهند چون امنیت كه به فرموده حضرت علی (ع) یكی از برترین نعمت هاست از این كم شده است و ما هرروز با نگرانی و استرس روزگار می گذرانیم.
این ....را اعدام كنید