کیهان:زهر و پادزهر داعش
«زهر و پادزهر داعش»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛دیروز اجلاس «خطر جریانهای تکفیری از دیدگاه علمای جهان اسلام» در قم افتتاح شد و در آن نزدیک به 1000 نفر از علمای سراسر جهان اسلام و پیروان مذاهب مختلف اسلامی مشارکت دارند ریاست این اجلاس را دو نفر از مراجع بزرگوار که خود سابقهای دیرینه در پژوهش و نگارش آثار مهم کلامی، فقهی و تاریخی دارند - یعنی حضرات آیات عظام مکارم شیرازی و سبحانی- بر عهده دارند که این خود سطح وزانت و به تبع آن تاثیر این گردهمایی علمای جهان اسلام را نشان میدهد. اما فارغ از این مسئله، موضوع تکفیر و تروریزم برای جهان اسلام از اهمیت ویژهای برخوردار شده چرا که این دو که در واقع یکی به حساب میآیند، درصدد هستند که علاوه بر میراث گرانبهای اسلام موقعیتهای حساس کنونی جهان اسلام را نیز از آنان گرفته و تبدیل به راحتالحلقوم برای استکبار جهانی نمایند. اجلاس جهانی علما در قم از این رو که برای بحث پیرامون یک معضل مهم جهان اسلام تشکیل شده نیز از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. اما در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1- تکفیر و تروریزم واکنش عجزآلود دشمنان اسلام به پیشرفت چشمگیر و حیرتانگیز جهان اسلام بطور اعم و جبهه مقاومت بطور اخص میباشد و از این رو از ریشههای قوی و در نتیجه از شاخههای ستبر برخوردار نیست و دقیقا به همین دلایل نمیتواند- به تعبیر ژرف رهبر معظم انقلاب اسلامی در حرم امام، خرداد گذشته- مسئله اصلی جهان اسلام تلقی شود. پیشرفتهای جهان اسلام و جبهه مقاومت در سالهای اخیر بسیار حیرتانگیز بوده و وحشت زیادی را برای آمریکا و عوامل آن در منطقه پدید آورده است؛ به دو مورد آن توجه کنید: 1- عراق در سال 2003 به اشغال آمریکا درآمده و در سال 2005 یعنی ظرف دو سال به یک حکومت مستقل با رویکردی ضدآمریکایی و همگرا با جمهوری اسلامی ایران دست یافته و ظرف 4 سال آمریکا را ناچار به امضای توافقنامه خروج کرده است.
این یک رویداد فوقالعادهای است و در هیچ محاسبهای نمیگنجد هنوز این سوال اساسی فرا روی ناظران سیاسی و اطلاعاتی برجسته دنیا قرار دارد که ایران چگونه توانست کشوری دشمن را به دوست و کشوری اشغال شده را آزاد نماید بدون آنکه در این راه هزینه زیادی کند و یا تلفات بدهد؟! 2- جریان انصارالله یمن حرکت انقلابی خود را از سال 1382 با تعداد بسیار کم که از چند صدنفر فراتر نمیرفت، شروع کرد و در سال 1388 به مهمترین قدرت اجتماعی، سیاسی و نظامی در یمن تبدیل شد به گونهای که آنان در جریان آخرین جنگ خود- جنگ ششم- که از اوایل شهریور تا اواسط بهمنماه 1388 امتداد داشت، توامان بر ارتشهای یمن، عربستان و اردن غلبه کردند. امروز این گروه که روزی حوثی- روستایی در جنوب صعده- خوانده میشدند، از سوی میلیونها زیدی و میلیونها شافعی در یمن حمایت میشود و پرنفوذترین جریان اجتماعی یمن میباشد. اینها امروزه دستکم 10 میلیون نفر هوادار شیعی و سنی در یمن داشته و عدد نیروهای سازمان یافته و آموزش دیده و مجهزشدهشان به چند ده هزار نفر میرسد این در حالی است که حوثیها در دوره قیام خود - 1382 تا 1393- به هیچوجه مال و جان شهروندی را در یمن مورد تعرض قرار نداده و این همه پیروزی را با انقلابی مردمی و بصورت مسالمتآمیز بدست آوردهاند. تحولات یمن تعجب فراوانی را برانگیخته و بخصوص رژیم آل سعود نگرانی شدیدی پیدا کرده است به گونهای که حدود یک ماه پیش یکی از مقامات ارشد عربستان در دیدار با امیر کویت گفته بود: «ایران برای مهار اسرائیل حزبالله را در لبنان به وجود آورد و برای مهار عربستان جنبش زیدیها را در یمن پدید آورده است».
کاملا پیداست که غرب و رژیمهای وابسته به آن تا چه اندازه از تحولات کنونی منطقه نگرانی دارند. آنان در جستجوی راهحلی برای این روند که توأمان ابعاد سیاسی، اجتماعی و امنیتی دارد در پی خلق پدیدهای برآمدهاند که با ابعاد سیاسی، اجتماعی و امنیتی بتواند روند شتابان موفقیتهای جبهه مقاومت را کنترل و کند نماید. داعش در واقع محصول یک چنین چارهاندیشی منفعلانهای است.
2- یکی از اهداف راهاندازی گروههایی با ماهیت تکفیری، درگیر کردن علما و اندیشمندان جهان اسلام با زهر و پادزهر تکفیر است. خود پدیده تکفیر اگرچه - همانگونه که در یک یادداشت توضیح داده شد- غیراسلامی است و از اندیشههای مسیحی متأخر نشأت میگیرد اما در عین حال به یک موضوع مذهبی تبدیل گردیده است از این رو تکفیر مذهبی در درجه اول علمای مذاهب را هدف قرار داده است و در این راه تفکیکی میان علمای شیعه و علمای سنی قایل نیست و از قضا علمای اهل سنت بیش از علمای شیعه در معرض تکفیر گروههای تروریستی قرار دارند چرا که بستر حرکت تکفیریها جوامع سنی است و در جوامع سنی این علمای سنی هستند که میتوانند نقشی افشاگر و بازدارنده داشته باشند نه علمای شیعه. به یک نمونه از این موضوع اشاره میکنیم. در کشور سوریه «علامه شیخ سعیدرمضان البوطی» که بزرگترین روحانی حنفی سوریه و استاد الاساتید علمای سنی در منطقه شامات به حساب میآمد و بیش از چهل کتاب در حوزه دین نوشته بود و در علوم دیگر نیز تبحر داشت و از این رو «علامه» خوانده میشد و از قدرت نفوذ بالایی در میان دینمداران سنی شامات برخوردار بود، در مسجد جامع دمشق و در حین اقامه نماز به همراه حدود چهل نفر از شاگردان و مریدانش به شهادت رسید. فردی که وی و همراهانش را با یک بمب به شهادت رساند یک جوان 19 ساله از شاگردان وی بود که به وسیله جبههالنصره فریب داده شده بود. وی در بازجوییاش گفته بود: «من جز خوبی از شیخ رمضان البوطی سراغ نداشتم ولی مصلحت ما حکم میکرد که وی از میان برداشته شود.» تکفیر در این میانه علمای ارزشمند که مواریث اصیل دینی هستند را مورد هجوم قرار میدهد تا راه را برای پذیرش رژیمی که ضمن غیردینی بودن با استانداردهای سازمانهای طراح اطلاعاتی منطبق باشد، هموار شود.
از اینرو علمای جهان اسلام در این زمان بر حسب آموزههای دینی که میفرماید: «زمانی که فتنهها ظاهر میشوند و شناخت حق از باطل برای مردمی که از علم بهره زیادی ندارند سخت میگردد بر علماست که با اظهار صریح حقایق پردههای تردید را از جلوی چشم مردم کنار بزنند که اگر چنین نکنند لعنت خدا بر آنان خواهد بود»، باید به میدان بیایند. این علما در درجه اول وظیفه دارند دشمنان اصلی اسلام و مسلمانان که مسبب اصلی در به وجود آوردن گروههای تکفیری هستند را معرفی کرده و در کانون تهاجم قرار دهند. در غیر اینصورت به فرض آنکه مبارزه علیه گروههایی نظیر داعش موثر باشد، با معلول مبارزه کرده و از علتالعلل مشکلات جهان اسلام غفلت نمودهاند. از سوی دیگر علما باید در این مبارزه به روشهای پر اثر در تبلیغات روی آورند و مهمترین راه این است که مبارزه با آمریکا و غرب را بیش از پیش در ممالک خود نهادینه کرده و خط آمریکا را در کشور خود افشا نمایند. مگر نه این است که آمریکا داعش را تقویت کرد تا نفرت جهان اسلام از آمریکا جای خود را به نفرت جهان اسلام از داعش بدهد. بنابراین بر حسب قاعده «رُدّالحجرمنحیثجاء» راه مقابله با تروریزم و داعش مبارزه با آمریکاست.
3- داعش و گروههای شبیه آن پدید آمدهاند تا فرصت پیش روی مسلمانان که با حرکت مبارزاتی صد ساله آنان- یعنی اندیشه اسلام- گره خورده را از دستشان بربایند. داعش مامور است تا بهم رسیدن «شریعت» و «مصلحت مسلمین» که با انقلاب اسلامی در یک تن جا گرفته و در واقع ترجمان ولایت فقیه است را به شکاف میان این دو تبدیل کنند چرا که بهم رسیدن فقه و مصلحت در واقع رمز اصلی مدیریت تحولات به نفع اسلام و به ضرر جبهه کفر است. راز و رمز موفقیتهای 35 ساله انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن هم از بهم رسیدن سنن شرعی- فقه- و سنن عقلی- مصلحت- است و راه تئوریک موفقیت دشمن در عرصه پیکار با انقلاب اسلامی موفقیت در این عرصه ایدئولوژیک یعنی جدا کردن شریعت از مدیریت است.
تاکید افراطگرایانه و تنفرآمیز داعش بر اجرای احکام قلابی به نام احکام شرعی علیه انسانهای بیدفاع در واقع برای ناموجه نشان دادن همراهی شرع و مدیریت است. کما اینکه عقلستیزی و نفی «تبار تمدنی» مسلمانان و نفی الگوهایی نظیر حجربن عدی برای آن است که جبهه مقاومت و انقلاب اسلامی با تکیه بر الگوهای کاربردی و با استناد به مواریث علمی و مدنی جهان اسلام، نمایی از پدیدارشدن دوباره تمدن اسلامی را به همگان نشان داده و از این طریق دلبری کرده است. موضوع مهم دیگر ستیز با غرب و صهیونیسم است. جبهه مقاومت خود را با این شعار به دنیا معرفی نموده و با این شعار شعلههای امید را در دور و نزدیک جوامع اسلامی روشن کرده است. امروزه نفرت از غرب در جهان اسلام به نحو بارزی برجسته است. در این میان ملل سنی جهان اسلام بیش از شیعیان از غرب نفرت دارند چرا که در طول 200 سال گذشته مجامع سنی از دهلی تا کازابلانکا بیش از مجامع شیعه مزه تلخ اشغالگری، استیلا و تحمیل رژیمهای وابسته به غرب را حس کرده و از آن آسیب دیده است.
ملت پاکستان از سال 1820 تا سال 1947 یعنی به مدت 127 سال اشغال سرزمینشان توسط انگلیس را تجربه کرده و فلسطینیها از 1820 تا 1948 با اشغال کشورشان توسط انگلیس و سپس از 1948 تا امروز اشغال کشورشان توسط دستنشانده جنایتکار انگلیس را تجربه کردهاند و همین حکایت به نوع دیگری در سوریه، عراق، لبنان، لیبی، الجزایر و... وجود دارد. بنابراین آمریکا میداند که در نهاد هر مسلمان نسبت به غرب چه میگذرد و از اینرو آنان داعش را به جنایاتی وادار مینمایند تا مخاطب مظلوم سنی ناخواسته بگوید «باز صد رحمت به آمریکا و انگلیس»! این در حالی است که غرب باز هم به بیراهه رفته است و نمیداند که در این میان مسلمانان داعش را محصول جمعبندیهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و محصول حمایتهای فراوان ترکیه و عربستان به عنوان دو بازوی عملیاتی سازمانهای آمریکا و انگلیس دانسته و بر درجه نفرتشان از غرب افزوده میشود.
خراسان:اقتصاد ایران پس از وین
«اقتصاد ایران پس از وین»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم حبیب نیکجو است که در آن میخوانید؛این روزها همه از وین می گویند. بسیاری می گویند که رفع تحریم ها می تواند گره های زیادی را از اقتصاد کشور باز کند. برخی پا را فراتر گذاشته و سوم آذر را رستاخیز اقتصاد کشور خوانده اند. حتی اگر به بخشی از روزنامه ها و سایت های خبری نگاهی بیندازید، عناوین زیادی در رابطه با آثار رفع یا عدم رفع تحریم ها در بازارها می بینید: «فردای سوم آذر؟»، «بازارها به کدام سو می روند؟»، «بازار مسکن بعد از مذاکرات وین» و...
چه بخواهیم و چه نخواهیم سوم آذر برای اقتصاد ما مهم است و نتیجه مذاکرات صرف نظر از مثبت یا منفی بودنش، می تواند بر اقتصاد ایران آثاری بگذارد. قبل از این که بخواهیم از آثار رفع یا ادامه تحریم ها سخن بگوییم، اجازه بدهید به چند سال قبل بازگردیم که بازار ارز و طلا به این سو و آن سو می رفت. افرادی منتفع و تعداد زیادی متضرر شدند. اما آن چه بیش از همه بازار را تکان می داد نه تحریم های غرب بود و نه کمبود دلارهای نفتی، بلکه انتظارات مردم و بی کفایتی دولت در مهار آن بود که تورم های بالا را رقم زد. در میان کتب و مقالات اقتصاد کلان بعد از دوره میتلون فریدمن (برنده جایزه نوبل اقتصاد)، به سختی می توان متنی یافت که به موضوع انتظارات توجه نکرده باشد. انتظاراتی که از ذهن من، شما و سایرین شکل می گیرد. بگذارید راحت تر سخن بگویم، تجربیات علم اقتصاد می گوید: اگر مردم تصور کنند که تورم سال آینده به ۱۰ درصد کاهش پیدا خواهد کرد، تورم در واقعیت نیز به این رقم نزدیک می شود. چرا که مردم و فعالان اقتصادی، کلیه فعالیت ها و معاملات خود را بر اساس این تورم انتظاری شکل می دهند و به نوعی این تورم ذهنی به واقعیت درمی آید. البته بدیهی است، واقعیات موجود در اقتصاد بر شکل گیری انتظارات مردم اثرگذار است اما بد نیست بدانیم که عامل اصلی تشکیل انتظارات، آینده مورد تصور ما از اقتصاد است.
می توان حالات مختلفی برای نتیجه مذاکرات در نظر گرفت: اگر نتیجه مذاکرات کاملاً مثبت رقم بخورد و کلیه تحریم ها رفع شود، انتظارات اقتصادی فعالان اقتصادی در جهت مثبتی شکل خواهند گرفت و می توان انتظار سرریز درآمدهای نفتی و رفع موانع بانک ها را شاهد بود. اما فراموش نکنیم، مدیریت نامناسب همین دلارهای نفتی بود که تورم های بالای دهه ۵۰ و انتهای دهه ۸۰ را رقم زد. این دلارهای نفتی بود که با سرازیر شدن به اقتصاد کشور، باعث از بین رفتن تولید داخلی و افزایش بیکاری شد. پس چه خوب است قبل از هر گونه بزرگنمایی در مورد آثار رفع تحریم ها نگاهی به داخل کشور بیندازیم و نگاه های خود به اقتصاد و موضوع سیاست گذاری اقتصادی را تغییر دهیم تا فرصت های موجود به نقمت بدل نشوند.
اما در نقطه مقابل ممکن است مذاکرات با شکست مواجه شود و حتی تحریم های تعلیق شده کنونی، به وضعیت اول خود بازگردد. اگر چه اقتصاددانانی هستند که می گویند در این شرایط اقتصاد از هم می پاشد، اما باید بدانیم که کشور ما بدترین نوع تحریم ها را پشت سر گذاشته است. تحریم خرید نفت و نظام بانکی اگر چه بر زندگی مردم تأثیرگذار بود ولی نتوانست اقتصاد ایران را از پای درآورد. حال که اقتصاد ایران آن روزهای سخت را پشت سر گذاشته است و سرد و گرم تحریم ها را چشیده است، دیگر می تواند خود را با شرایط جدید وفق دهد. مخصوصاً آن که نیاز روسیه به بازار ایران در پی تحریم ها، امکان بسیار بزرگی برای دور زدن تحریم هاست که این مسئله با توافق ۵۰ میلیارد دلاری با چین نگرانی ها را از بحرانی کردن اقتصاد ایران به شدت کاهش می دهد البته این مسائل به معنای تأثیر نداشتن عدم توافق نیست و ما در کوتاه مدت با مشکلاتی روبه رو خواهیم شد اما باید تأکید کرد که در این صورت آن چه بیش از هر چیزی بر شرایط کشور تأثیر می گذارد، انتظار مردم است که با کنترل و مدیریت صحیح آن می توان عواقب ناشی از اتفاق را حداقل نمود.
از این ها که بگذریم، بهتر است به جای این که منتظر تأثیر عوامل خارجی باشیم و رفتار منفعلانه انجام دهیم، به سمت راهکارهایی برویم که صرف نظر از وجود یا عدم وجود شرایط تحریم بتوانیم به وضعیت بهتری دست یابیم. شاید بهتر باشد به جای دنبال کردن اخبار وین و صحبت های کری و ظریف و اشتون، کمی بیشتر تلاش کنیم، بیشتر کار کنیم و فعالیت خود را دوچندان کنیم. شاید بهتر باشد، بیشتر از خلاقیت مان استفاده کنیم. شاید بد نباشد که بهره وری خود در محیط کار را افزون کنیم تا از فواید آن، خود و جامعه را منتفع کنیم.
جمهوری اسلامی:تحریمها، اقتصاد و سرمایه اجتماعی ما
«تحریمها، اقتصاد و سرمایه اجتماعی ما»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛تب و تاب مذاکرات هستهای این روزها اقتصاد را هم تحتالشعاع قرار داده است.
این تاثیرگذاری نه تنها در حوزه برخی بازارهای جهانی مانند نفت و طلا به روشنی مشهود است بلکه در داخل ایران نیز کمتر بازاری را میتوان سراغ گرفت که مراودات و معاملات در آن منتظر روشن شدن نتایج نهایی مذاکرات نباشد. واقعیت این است که بروز چنین رفتاری چه در سطح بینالمللی و چه در عرصه داخلی چندان دور از انتظار وغیرقابل درک نیست. در صورتی که ایران و کشورهای 1+5 در پایان این مذاکرات به نتایج قابل قبولی برای هر دو طرف دست پیدا کنند، یکی از طولانیترین و فرسایشیترین پروندههای بینالمللی به سرانجام رسیده است، پروندهای که یکی از طرفهای درگیر در آن یعنی ایران جزو بزرگترین تولیدکنندگان نفت و دومین دارنده ذخائر گازی است و در حساسترین منطقه جهان از نظر موقعیت ژئوپلتیک و منابع انرژی قرار دارد.
جمعیت نزدیک به 80 میلیون نفری آن و بسترهای بکر سرمایهگذاری و تولید در ایران نیز حضور و همکاری اقتصادی با آن را به آرزوی تمامی کشورها و شرکتهای جهان تبدیل کرده است. چنین موقعیت و مطلوبیتی است که سرنوشت مذاکرات هستهای را در کانون توجه فعالان اقتصادی جهان قرار داده است. بنابراین، طبیعی است که نتایج این مذاکرات بر بازارهای جهانی تاثیرگزار باشد.
در تحلیل میزان اثرگذاری نتایج مذاکرات، در داخل ایران، باید دو مقوله آثار روانی و آثار واقعی را از یکدیگر تفکیک کرد. بزرگترین واساسیترین عاملی که در پایان این مذاکرات میتواند بر اقتصاد ایران تاثیرگزار باشد، تحریمهای اقتصادی است. به عبارت دیگر شرایط تحریمها وابستگی تنگاتنگی با نتایج مذاکرات دارد ودقیقا به همین خاطر نیز چگونگی لغو یاتعلیق تحریمها اکنون یکی از مناقشهبرانگیزترین مسائل حل نشده درمذاکرات هستهای است.
با اینحال و علیرغم تاثیر غیرقابل انکار لغو یا ادامه تحریمها بر اقتصاد ایران، توجه به این نکته ضروری است که عامل تحریم در شرایط فعلی چه مقدار بر اقتصاد کشورمان تاثیرگذار است. اهمیت واکاوی و تخمین این اثرگذاری به این دلیل صدچندان میشود که متاسفانه و به نادرست برخی ناآگاهانه بر این باورند یا عالمانه بر این طبل میکوبند که در صورت عدم موفقیت مذاکرات، اقتصاد ایران دچار مشکلات بزرگی خواهد شد که رهایی از آنها ناممکن است.
از سوی دیگر برخی با ترویج این توهم که در صورت موفقیت مذاکرات و لغو تحریمها، تمامی مشکلات اقتصادی حل میشود، در واقع هزینههای تصمیمگیری صحیح را برای مسئولان بالا میبرند. اما واقعیت هیچ یک از این دو نیست. واقعیت غیرقابل انکار این است که تحریمها طی سه دهه اخیر همواره با اقتصاد ایران همراه بوده ولی طی چند سال اخیر تشدید شده است. در طی تمامی این سالها نیز مسئولان و مردم ایران توانستهاند آثار این تحریمها را مدیریت و تحمل کنند. اگر طی چند سال اخیر و با شدت گرفتن تحریمها، آثار و عوارض آن بر معیشت عمومی و اقتصاد کشور بیشتر و نمودآن نیز پررنگتر شد علت اصلی را باید در سوء مدیریت دولت وقت و ضعف شدید مسئولان آن زمان در خنثیسازی آثار تحریمها جستجو کرد.
تردیدی نیست که اگر در دوره اخیر تحریمها نیز مانند سالهای گذشته مسئولان دولت وقت از دانش، توانایی و اراده لازم برای مدیریت اقتصاد کشور در شرایط تحریمی برخوردار بودند، قطعا شاهد آسیبهای به مراتب کمتری بودیم. شاهد این ادعا نیز روندی است که اقتصاد کشور در یکسال و چند ماه سپری شده از آغاز فعالیت دولت یازدهم، طی کرده است. با اینکه بسیاری از محدودیتهای تحریمی عملا و علیرغم توافق ژنو همچنان پابرجا بود، اقتصاد ایران از ثبات نسبی و آرامش در بازارها بهرهمند بود و در بسیاری از شاخصها مانند تورم، رشد اقتصادی و... روند رو به بهبودی را طی کرده است.
این واقعیت نشان دهنده تاثیر تدبیرو عقلانیت در حوزه مدیریت اقتصادی کشور طی 5/1 سال گذشته است. تجربه این مدت ثابت کرد حتی در صورت عدم موفقیت مذاکرات و تداوم تحریمها، اتفاق خاصی نخواهد افتاد و اقتصاد ایران گرچه با سختی بیشتر اما مسیر بهبود شرایط ادامه خواهد داد. عامل تاثیرگذار دیگری که به موفقیت بیشتر اقتصاد کشور در صورت ادامه تحریم کمک میکند، اعتمادی است که اکنون فعالان اقتصادی و عموم مردم به دولت دارند.
اگر پیش از روی کار آمدن دولت یازدهم، رویکرد عمومی این بود که اعمال تحریمهای سختگیرانهتر محصول برخی هزینهتراشیهای غیر لازم از سوی دولت وقت است و اگر نسبت به توان تیم مذاکرهکننده باور عمیق وجود نداشت، اکنون افکار عمومی و فعالان اقتصادی براین باورند که دولت یازدهم بنابر مشی اعتدالی و اعتقادی که به سیاست تنشزدایی داشته و دارد، هر اقدام اعتمادسازی که برای گرفتن بهانههای طرفهای غربی لازم بوده البته در چارچوب سیاستهای کلی نظام و با حفظ منافع ملی، انجام داده است وعدم موفقیت احتمالی مذاکرات محصول زیاده خواهی طرفهای غربی و مسئولیت آن هم متوجه آنان خواهد بود.
همین باور و سرمایه اجتماعی به دولت کمک خواهد کرد تا از همکاری و همراهی مردم در مقاومت بیشتر برابر تحریمها، بهرهمند شود و حمایت فعالان بخش خصوصی را نیز بیش از پیش نصیب دولت کند.
رسالت:هویت مذاکرهکنندگان و ماهیت مذاکرات هستهای
«هویت مذاکرهکنندگان و ماهیت مذاکرات هستهای»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛5 کشور مذاکرهکننده با ایران بویژه آمریکا بر انبوهی از سلاحهای هستهای در زرادخانههای اتمی خود تکیه زدهاند. آنها کلاهکهای هستهای آماده شلیک را به سوی هدفهای مورد نظر قرار دادهاند. نیمی از این ظرفیت هستهای برای انهدام بیش از 10بار سکنه کرهزمین کفایت میکند. اما جامعه جهانی - بخوانید همین جماعت فزون طلب- هیچ نگرانی ندارد. روسیه و آمریکا و اروپا به خاطر بحران اوکراین تا آستانه یک جنگ هستهای پیش رفتند و پوتین صریحا به این موضوع تفوه کرد. اما هیچگاه جامعهجهانی از وقوع یک جنگ هستهای قریبالوقوع و تیره شدن روابط مسکو با واشنگتن و اتحادیه اروپا نگرانی به خود راه نداد. اصلا صلح جهانی هم از این هفتتیرکشی هستهای به خطر نیفتاد.
امروز بیشترین سلاح هستهای در اختیار آمریکاست. کشوری که در جنگ جهانی دوم با آنکه جنگ خاتمه یافته و ژاپن هم تسلیم شده بود اعلام کرد با کسی شوخی نداریم. دستمان روی ماشه هستهای است، هر وقت و به هر کشور خواستیم، شلیک میکنیم. آنها در "ناکازاکی" و "هیروشیما" دهها هزار نفر را با بمب هستهای سوزاندند و البته هیچ نگرانی هم در جامعه جهانی ایجاد نشد. امروز ژاپن، آلمان، برزیل و برخی کشورهای پیشرفته جهان با ساخت بمب هستهای، چند دقیقه فاصله دارند. اما جامعه جهانی به هیچ وجه نگرانی از آنها ندارد و حتی آلمان به پنج کشور بزرگ هستهای پیوسته و یک طرف مذاکره با ایران است. هند و پاکستان هر دو سلاح هستهای دارند و پس از دو دور جنگیدن با سلاح متعارف اکنون هر دو دست روی ماشه هستهای برای وقوع جنگ احتمالی آینده دارند. اما همین دو کشور، هیچ حساسیتی را در جهان در مورد خطر هستهای برنینگیختهاند و طرف مذاکره با هیچ قدرت هستهای هم نیستند. اکنون رژیم صهیونیستی حداقل 200 کلاهک هستهای دارد، عضو انپیتی هم نیست و اجازه بازرسی تاسیسات هستهای خود را به احدی از سازمانهای جهانی هم نمیدهد. با این وجود، هیچ نگرانی در جامعه جهانی از رژیم اشغالگر قدس دیده نمیشود. رژیمی که طی 50 سال گذشته یک ملت را از سرزمین خود بیرون کرده و به کشورهای همسایه خود تعرض نظامی داشته است و سرزمینهای اشغالی را به صورت یک زندان بزرگ اداره میکند و در جهان از لحاظ نقض حقوق بشر مقام اول را دارد.
کرهشمالی پس از چند دور گفتگو با اشرار جهانی دید فایدهای ندارد، بمب هستهای خود را آزمایش کرد و اعتنایی به تهدیدهای استکبار جهانی هم نکرد و البته هیچ نگرانی هم برای جامعه جهانی به وجود نیاورد.
اما 10 سال است میگویند جامعه جهانی - بخوانید قدرت هستهای - احساس خطر میکند و میخواهد از دستیابی ایران به سلاح هستهای جلوگیری کند.
ما هم 10 سال است میگوییم قصد ساختن بمب هستهای نداریم نه به علت اینکه شما نگران آن هستید چون اصلا چنین نگرانیای وجود ندارد. اگر وجود داشت کشورهای دارنده سلاح هستهای تن به خلع سلاح هستهای میدادند.
ما میگوییم پیرو دینی هستیم که به ما اجازه ساخت سلاح کشتار جمعی نمیدهد و ما اولین مدعی شما هستیم که چرا سلاح هستهای ساختید، چرا آن را به کار بردید و چرا با آن جهان را تهدید میکنید؟ ما 10 سال است میگوییم اگر میخواستیم بمب بسازیم نه عضو انپیتی میشدیم و نه به بهانههای به اصطلاح اعتمادسازی غرب پاسخ میدادیم.
هرکس که صورت مسئله را تا اینجا دقیق خوانده باشد، میتواند حدس بزند هویت مذاکرهکنندگان و ماهیت مذاکره هستهای در 10 سال گذشته و نوع نگرانی جامعه جهانی چه بوده است.
آنها اگر نگران ساخت سلاح هستهای توسط ایران بودند باید این نگرانی را قبلا با تن دادن به معاهدات خلعسلاح هستهای، آن هنگام که ما حتی یک آجر هم در ایران برای بنای استفاده از فناوری صلحآمیز هستهای روی هم نگذاشته بودیم، از خود نشان میدادند. ما اعلام کردیم در راهبرد دفاعی جمهوری اسلامی، سلاح هستهای جایی ندارد. به همین دلیل پرچمدار خلعسلاح هستهای در جهان هستیم و طی 12 سال گذشته باب گفتگو را نبستیم، سال 82 تمام فعالیتهای هستهای را داوطلبانه تعلیق کردیم و یکسال هم گفتگو کردیم،اما آنها گفتند به چیزی جز جمع کردن بساط هستهای ایران رضایت نمیدهیم. آنها هم ناجوانمردانه پرونده هستهای ایران را به شورای امنیت سازمان ملل بردند، همانجا که پختوپز مصوبات در دست خودشان بود. به آنها گفتیم ما عضو انپیتی هستیم، نص صریح بند "C" از ماده 13 اساسنامه آژانس به ما اجازه میدهد تا 90درصد غنیسازی داشته باشیم. پاسخ دادند آژانس بیآژانس، اینجا ما تصمیم میگیریم. لذا علاوه بر قطعنامههای ظالمانه شورای امنیت، شروع کردند به اعمال تحریمهای یکجانبه و چند جانبه. تحریمها را حتی به اقلامی مثل دارو هم تسری دادند!
اکنون بیش از یک سال از جدی شدن مذاکرات جدید میگذرد. آنها در توافق ژنو تعهداتی را قبول کردند، اما به آنها عمل نکردند. جمهوری اسلامی برای نشان دادن حسننیت خود به توافق ژنو عمل کرد اما پس از یک سال گفتگوی بیحاصل، آنها برگشتهاند به خانه اول و حرفهایی میزنند که واقعا شنیدنی است!
آنها میگویند:
- غنی سازی را یا تعطیل کنید یا در حد نمایشی و کاریکاتوری نگه دارید.
- اجازه دسترسی به دانشمندان هستهای ایران را بدهید تا لیست آنها را برای ترور به جوخههای ترور رژیم صهیونیستی بدهیم.
- اجازه دسترسی به اماکن هستهای را فراتر از مقررات آژانس بدهید.
اگر این کارها را کردید پس از 15 سال که ما مطمئن شدیم به اهداف خود رسیدیم، در مورد لغو تحریمها تصمیم میگیریم. اگر هم به توافق برسیم این یک توافق هستهای است، تحریمهایی را که مربوط به آن است برمیداریم، اما همه تحریمها مربوط به هستهای نیست. غالب تحریمها به دلیل "نقض حقوق بشر" و "حمایت از تروریسم" وضع شده و آنها به ما مربوط نیست!
در مورد نقض حقوق بشر هم بخواهیم مذاکره کنیم سال ها طول میکشد.
آنها میگویند چرا عدهای را در ایران که میخواهند نظام را سرنگون کنند به زندان و مجازاتهای قانونی محکوم میکنید؟ این نقض حقوق بشر است! در مورد "حمایت ازتروریسم" میگویند چرا شما از ملت فلسطین دفاع میکنید، چرابه کودککشی رژیم صهیونیستی در غزه اعتراض میکنید؟ این حمایت از تروریسم است. میگویند چراشما از غصب سرزمین فلسطین و اشغال قدس توسط صهیونیستها دفاع نمیکنید!
بعد ما هم میگوییم این چه بساطی است در آوردهاید؟ آخر حرف شما از این رفتار، در موضوع هستهای و مسئله "حقوق بشر" و بازی "حمایت از تروریسم" چیست؟ صادقانه میگویند ما دو هدف داریم؛
1- تغییر رفتار مردم ایران
2- تغییر ساختار حکومت ایران
این آخر حرف آنهاست. میگویند ما میخواهیم برگردیم به دوران پهلوی که همه مصادر حکومتی در ایران، کلید در دست و در اختیار استبداد و استکبار جهانی بود.
هرکسی صورت اصلی مسئله مذاکرات را به طور واقعی ببیند یقین میکند مذاکرات نتیجهای جز فریاد مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل، آن هم با صدای بلندتر از گذشته توسط ملت ایران ندارد. یعنی همین فریادی که طی 36 سال گذشته لحظهای قطع نشده است.دیروز فاش شد گاهی صدای فریاد و اعتراض آقای ظریف در پشت درهای بسته مذاکرات به قدری بالا میرود که مامورین امنیتی به داخل میآیند و فکر میکنند اتفاق ناگواری افتاده است، اما خانم اشتون با خونسردی خطاب به مامورین میگوید؛ "ما به این فریادها عادت کردهایم."بدون شک آن فریاد از زیر سقف مذاکرات بیرون میآید و طنین صدای آن در منطقه و جهان بزودی شنیده خواهد شد.مذاکرات به پایان رسید.
نتیجه از قبل هم معلوم بود نتیجهای جز بیاعتمادی بیشتر به 1+5 و بویژه آمریکا، به دست نیامد. این نتیجه باعث میشود ما گامهای خود را به سوی پیشرفت و اقتدار علمی، محکمتر از گذشته برداریم.توافق حقوقی پس از یک سال مذاکره به دست نیامد. تاریخ مصرف توافقنامه ژنو هم به پایان رسید. آنها مجبور هستند یک توافق سیاسی برای تداوم مذاکرات کنند شاید بتوانند این بازی را برای مدتی دیگر ادامه دهند.
قدس:داعش؛ غریق نجات رژیم صهیونیستی
«داعش؛ غریق نجات رژیم صهیونیستی» عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم محمد مهدی شیر محمدی است که در آن میخوانید؛
یکم: آن سوی پرچم و شعار
ارتقای پدیده داعش به یک جریان فکری- عقیدتی، خطاست. گرچه این سازمان می کوشد رنگ عقیدتی به خود بدهد و با بهره مندی از تعابیری مانند «دولت اسلامی»، «خلافت اسلامی» و پرچم سیاه خود، ریشه تاریخی- عقیدتی خویش را تا بین امیه عقب برده است، اما عمق تاریخی این جریان بی بُته، تنها به حزب بعث عراق باز می گردد و نه بیشتر. حزبی که پیشتر رنگ سوسیالیسم ملی داشت و آشکارا با اسلام ستیزه جویی می کرد. افسران امنیتی این حزب با نمادها و علایم اسلامی سربرآوردهاند و البته با تأکید بر شعار اهل سنت، اربابان خود را برای تحقق پروژه اختلاف در مذاهب اسلامی خشنود ساخته اند.
دوم: زایده
با این وصف، داعش تنها حاصل نوزائی حزب بعث نیست، بلکه این سازمان زاییده سازمانهای جاسوسی غربی و موساد است که به زیور تسلیحات و خشونت نیز آراسته شده است. این زایده برای اینکه بتواند بومی عراق و سوریه شود، بخشی از بدنه اجرایی خود را از افسران حزب بعث تأمین کرده است. پیشتر نیز شبکه های جاسوسی غرب، در ساخت «القاعده» در غرب آسیا و شمال آفریقا و «حزب التحریر» در آسیای میانه، چنین الگویی را تجربه کرده بودند.
سوم: کمربند
روح پرفتوح امام خمینی(ره) شاد که منتظر سطلهای آب مسلمانان بود که این غده سرطانی را از صحنه روزگار محور سازد و اکنون امواج توفنده و سهمگین مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی، مدتهاست استواری دیوار حایل را در پاسداری از رژیم نامشروع اسراییل با تردید مواجه کرده است.
ما نباید اصرار داشته باشیم، داعش یک عارضه طبیعی در بلاد اسلامی معرفی شود، بویژه آنکه ثمره داعش و گروههای مشابه مانند القاعده، الشباب (سومالی)، بوکوحرام(صحاری آفریقا) و... اغلب به نفع رژیم منحوس صهیونیستی می ریزد؛ مجموعه این منافع را می توان در دو محور مشخص، شناسایی کرد:
الف) سنگ اندازی در فرآیند بیداری و نوسازی تمدن اسلامی با ایجاد اختلاف در مسلمانان.
ب) ایجاد کمربند امن برای رژیم صهیونیستی.
داعش قرار است کمربند حایل هلال شیعی و به اصطلاح بیداری اسلامی باشد و تاریخ فروپاشی قریب الوقوع رژیم صهیونیستی را اندکی به تأخیر اندازد.
چهارم: رسوایی
در مبارزه با داعش و گروههای مشابه، باید ریشه را زد. ریشه، همان دست شیطان بزرگ و شبکه های پنهان جاسوسی و تسلیحاتی است. اگر شاخه را بزنیم، بازهم، شیطان بزرگ فرزندان دیگری را با صورتکهای به ظاهر مسلمان به میدان خواهد فرستاد.
البته این بدان معنا نیست که با داعش کاری نداشته باشیم. قتل عام برادران اهل سنت از یک سو و از سوی دیگر، سکوت داعش و حتی دفاع ضمنی و علنی از رژیم صهیونیستی در جریان کشتار مردم مظلوم فلسطین، تا حدودی اسباب رسوا شدن این جریان را برای ملتهای مسلمان مهیا ساخت، در حالی که در ابتدای ظهور داعش و گروههای مشابه، حتی برادران مقاومت فلسطین، از آن حمایت می کردند.
پنجم: سوداگری کثیف
داعش و گروههای مشابه البته سودآوری دیگری هم برای غرب دارند. در حال حاضر اهتزاز پرچم اسلام با اقتدار روز افزون ایران اسلامی، موجب گسترش موج اسلام خواهی در کشورهای غربی شده است، اما بخشی از جوانان خسته از غربیت، به جای پیوستن به گستره اسلام ناب محمدی(ص)، به دام امواج اسلام آمریکایی و جریانهای تکفیری می افتند. چه بهتر که آنها به بلاد اسلامی اعزام شوند تا هم از محیط اجتماعی کشورهای غربی دور رانده شوند و هم با ایجاد نبردهای فرسایشی بین مسلمانان، حاشیه امن رژیم صهیونیستی را ضخیم تر کنند و هم با گرم کردن بازار کشت و کشتار، کارخانجات اسلحه سازی غرب را از ورشکستگی نجات دهند.
سیاست روز:کری سوار بر حماقتهای فیصل میتازد
«کری سوار بر حماقتهای فیصل میتازد»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛امروز در حالی روز پایانی دوره چهار ماهه مذاکرات جمهوری اسلامی ایران و گروه ۱+۵ عنوان گردیده است که خبرگزاری المستقبل به نقل از شبکه العربیه دیروز مدعی شد: "جان کری" در حاشیه مذاکرات هستهای در وین با "سعود الفیصل" دیدار خواهد کرد.
این اخبار در حالی دیروز منتشر شد که سعودالفیصل وزیر خارجه عربستان در پاریس نیز به فابیوس و کری وزرای خارجه فرانسه و آمریکا درباره توافق هستهای با ایران هشدار داده بود در حالی که ادعاهای مشابهی را نیز در مسکو مطرح کرد.
پیش از این نیز ترکی فیصل از مقامات ارشد عربستان ادعا کرده در صورت توافق ۱+۵ با ایران، عربستان باید به دنبال غنیسازی هستهای باشد و منطقه با رقابت هستهای همراه میشود. رسانههای غربی از طرح عربستان برای خرید رزم ناوهای جدید از آمریکا با محوریت مقابله با ایران خبر داده است.
العربیه نیز ادعا کرده پادشاه عربستان در چارچوب مقابله با قدرت مالی ایران پس از توافق با ۱+۵ بر لزوم وحدت کشورهای عربی تاکید و حتی رویکرد عربستان به بخشش قطر نیز در این چارچوب بوده است. همزمان با مذاکرات وین، منابع خبری از دیدار جان کری وزیر خارجه آمریکا با فیصل در فرانسه خبر دادند در حالی که همزمان اوباما رئیسجمهور آمریکا نیز در تماس تلفنی با پادشاه عربستان بر حفظ منافع عربستان در مذاکرات تاکید کرده است عربستان در اقدامی قابل تامل از شورای امنیت خواستار قرار دادن نام حزبالله لبنان در لیست گروههای تروریستی گردیده است.
رفتارهای عربستان را در دو محور میتوان تحلیل کرد. نخست القای این تصور که توافق با ایران برابر با ایجاد رقابت تسلیحاتی و نظامی در منطقه میگردد. دوم آنکه این توافق بر بحرانهای منطقه خواهد افزود و زمینهساز جنگ هستهای میشود. مجموع این رفتار در یک جمله خلاصه میشود و آن القای تهدید امنیت منطقه بودن توافق با ایران است. حال این سوال مطرح است که چرا عربستان این نقش را ایفا میکند و بانیان این طرح چه اهدافی را پیگیری میکنند؟
آنچه در مرحله نخست به ذهن میآید این حقیقت است که عربستان مانند صهیونیستها تحقق حقوق هستهای ایران را شکستی سنگین برای خود در منطقه میداند چرا که این مسئله به ملتهای منطقه نشان میدهد که همگرایی با غرب دستاوردی ندارد حال آنکه مقاومت در نهایت تسلیمسازی غرب را رقم میزند و به ثمر میرسد.
در کنار این مسئله یک نکته مهم مطرح است و آن اینکه عربستان که در عرصه داخلی با اعتراضهای مردمی مواجه است و در عرصه منطقهای نیز جایگاه چندانی ندارد و حمایتش از تروریسم، نگاه منفی ملتها به آلسعود را در پیش داشته است. عربستان در حالی با ادعاهایی مانند تلاش برای مبارزه با تروریسم و حتی ایفای نقش در وحدت عربی سعی دارد تا چهرهای مثبت از خود به نمایش گذارد که همزمان به دنبال القای نقش پدرخواندگی برای خود میباشد.
عربستان چنان وانمود میکند که هر تحولی در منطقه براساس نظر این کشور است و همگان باید تابع آن باشند. با توجه به روحیات خود شیفتگی که در میان مقامات عربستان مشهود است آنها با موضعگیری در قبال مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ برآنند تا این تصور را القا سازند که نتیجه مذاکرات - هرچه بوده - برگرفته از خواست و نظر عربستان است. آنها با این ادعاها میخواهند ضمن پنهانسازی ناکامیهای داخلی و خارجی و البته حمایت خود از تروریسم، چهره یک فاتح برای خود ترسیم نمایند. آنها با این ظاهرسازی برآنند تا به زعم خود نقش ایران را در معادلات جهانی کمرنگ نشان داده و اقتداری ظاهری برای خود به نمایش گذارند. اقتداری که به ادعای آنها حتی تعیینکننده قدرتمندترین کشور منطقه یعنی جمهوری اسلامی ایران است.
در کنار این حقایق یک اصل مهم مطرح است و آن اینکه خودشیفتگی و البته تقلای عربستان برای نمایش قدرت پوشالی خویش، زمینهساز استفاده آمریکا از آنها گردیده است که نه تنها علیه جمهوری اسلامی ایران بلکه علیه کل منطقه و جهان اسلام است.
اولا، اصولا غرب تلاش دارد تا ایران را درگیر حاشیههایی مانند ادعاهای آمانو، تهدیدات صهیونیستها و عربستان و حتی برخی اعضای ۱+۵ نماید تا تمرکز آن را در مذاکرات برهم زده تا شاید بتواند امتیازاتی از ایران دریافت نماید.
ثانیا غرب با برجستهسازی قدرت عربستان و صهیونیستها به عنوان عناصر تاثیرگذار در مذاکرات به دنبال کمرنگسازی جایگاه ایران در منطقه و ایجاد قدرت ظاهری برای مهرههای منطقه خود است. این مسئله برای جلوگیری از همگرایی ملتهای منطقه به ایران و افشای شکستهای گسترده غرب در برابر ظرفیتهای ایران قابلتوجه است. آمریکا در حالی با نمایش قدرت ظاهری به دنبال امتیازگیری از عربستان است که همزمان به زعم خود سیاست تحقیر جایگاه منطقهای ایران را در پیش گرفته در حالی که جهانیان همواره اذعان کردهاند که ایران قدرت اول منطقه است ولاغیر.
ثالثا غرب با ادعای ایجاد تهدید امنیتی در منطقه به واسطه توافق با ایران به دنبال تمدید مذاکرات بدون دادن هیچ امتیازی است. غرب میخواهد با کمترین هزینه مذاکرات را تمدید نماید تا شاید در گذر زمان بتواند ایران را از اصول خود دور سازد در حالی که همزمان به دنبال کسب امتیازات از ایران در آینده خواهد بود.
چهارم آنکه غرب سعی دارد تا چنان القاء سازد که مشکل مذاکرات هستهای با ایران نه تحریمها و دشمنیهای غرب بلکه جنگ داخلی میان شیعه و سنی است. به عبارتی غرب با بکارگیری عربستان سعی دارد تا چنان القاء سازد که همچون تروریسم جاری در منطقه که برگرفته از رقابت شیعه و سنی است موضوع هستهای ایران نیز درگیری شیعه (ایران) و سنی (عربستان) است. غرب با این حربه سعی دارد تا سیاست تخریب چهره اسلام را اجرایی سازد که متاسفانه عربستان نیز گرفتار این بازی شده است.
با توجه به این شرایط میتوان گفت که تحرکات عربستان در قبال مذاکرات وین و برجسته شدن آن از سوی رسانههای عربی و غربی، صرفا کوبیدن بر طبل توخالی است چرا که اگر عربستان واقعا توان تاثیرگذاری بر مذاکرات را داشت در طول ۱۰ سال مذاکره این اقدام را صورت میداد حال آنکه در طول این مدت هرگز اقدامی از سوی این کشور مشاهده نشده است در همین حال اگر ریاض واقعا نگران امنیت منطقه بود از یکسو به مقابله با تسلیحات هستهای رژیم صهیونیستی میپرداخت و برای توازن قدرت هم که شده به سمت دستیابی به بمب هستهای گام بر میداشت و از سوی دیگر به حمایت از تروریسم در منطقه نمیپرداخت و در کنار غرب و صهیونیستها چنین آتشی را در منطقه نمیافروخت. حال آنکه عربستان هیچکدام از این اقدامات را صورت نداده است لذا اکنون نیز به صراحت میتوان گفت که ادعاهای نگرانی عربستان و نقش آنها در روند مذاکرات صرفا یک بلوف تو خالی است و کری اکنون سوار بر حماقتها و خودشیفتگی فیصل میتازد ولاغیر.
وطن امروز:گزینه نتانیاهو در وین تمدید کلاهبرداری هستهای؟!
«گزینه نتانیاهو در وین تمدید کلاهبرداری هستهای؟!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مجتبی اصغری است که درن میخوانید؛ همانطور که پیش از این در مسقط مشخص شده بود، غربیها در تشکیکی عجیب و بیموقع در اصلیترین بخش از داستان طولانی مذاکرات ایران و 1+5 دبه کردهاند! مذاکرهای که از ابتدا به بهانه ارتباط مستقیم «تحریمها» و «برنامه هستهای نظامی» ایران آغاز شد اکنون با مانور متقلبانه آمریکا به نام تقسیم مسؤولیت تحریمها میان اروپا و شورای امنیت و کنگره در حال تثبیت آرمان «مذاکره برای مذاکره» با شرط «تعطیل ماندن برنامه هستهای صلحآمیز» کشورمان، پس از تلاش مجدانه دولت برای اعتمادسازی و رفع همه بهانههاست! هر چند در محدوده «بهانهها» نیز به نظر میرسد با تلاشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی پروسه «بهانهتراشی» و «عدم رضایت» بدون ارائه حتی یک دلیل منطقی و مستند کماکان همچون سریالی زرد ادامه دارد.
مجموعه دستگاههای رسانهای غرب نیز در طول چند روز گذشته با چرخشی تمام و کمال به تقسیمبندی محتوایی تحریمها ضد ایران پرداختهاند و در تبیین موضع رسمی مسؤولان ارشد نظام درباره بیارتباط بودن تحریمهای غرب ضد ایران و پروندهسازی علیه برنامه هستهای کشورمان، فیلم و مستند تصویری و گزارش روی آنتن میبرند! شاید بتوان گفت این بزرگترین برد رسانهای ایران در منظر افکار عمومی جهانیان و بهترین مدعا بر بیتقصیری حاکمیت در وضع تحریمها ضدایران به بهانههای واهی است.
شبکههای فارسیزبانی همچون بیبیسی، من و تو و حتی سیمای نفاق در هماهنگی بینظیر با یکدیگر تلاش میکنند به مردم ایران این موضوع را بفهمانند که تلاش برای «لغو تحریمها» حتی پس از تن دادن به همه مفاد توافق یکجانبه ژنو از جمله تعطیلی غنیسازی در سطح صنعتی و اکسید کردن 300 کیلوگرم از ذخایر ارزشمند اورانیوم غنی شده کشور و دهها دور مذاکره مستقیم با آمریکا و شرکایش هیچ فایدهای ندارد! کارشناسان بیبیسی با توصیه به مذاکرهکنندگان ایرانی، وقیحانه اشاره کردند ایران اگر عاقل باشد به «توافق با غرب» در هر شرایطی تن خواهد داد اگرنه دوباره پرونده ایران به شورای امنیت ارسال خواهد شد و تحریمهای بیشتری وضع میشود! همچنین با تعمیم و تقسیم تحریمها به ادعاهایی همچون «حمایت ایران از گروههای تروریستی» تلاش کردند پای «برنامه موشکی ایران» و پرونده ادعایی حقوق بشری علیه کشورمان را نیز با موضوع تلاش مذاکرهکنندگان کشورمان برای اولین و آخرین هدف مهم از آغاز مذاکرات تاکنون یعنی «لغو تحریمها» مرتبط کنند.
همانطور که رهبر حکیم انقلاب بارها تاکید فرمودهاند، در صورتی که ایران برنامه هستهای خود را ادامه ندهد نیز همچون گذشته تحریمها به دلایل گوناگون ادامه خواهد داشت. حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای، سرافرازی، روحیه استقلالطلبی، عدم تسلیم ملت ایران و اسلامخواهی را عمده دلیل مخالفت و دشمنی غربیها با ملت ایران عنوان کردند و در اولین سخنرانی خود در میان مردم خراسان شمالی با اشاره مستقیم به تحریمهای غرب علیه ایران ضمن رد سخنان مقامات غربی که لغو تحریمها را منوط به دستکشیدن ایران از برنامه هستهای خوانده بودند، اذعان داشتند: «تحریمهای غرب علیه ایران به مسائل هستهای ارتباطی ندارد و تحریم، مسالهای است که از ابتدا علیه جمهوری اسلامی وجود داشته است».
خلاصه گزارشهای خبری منتشر شده در رسانههای غربی دقیقا همین جملات رهبر انقلاب است که همچون یک پیشبینی تکاندهنده پیش از این بارها در میان مردم و مسؤولان مطرح شده بود. اکنون به صورت قطعی میتوان مدعی شد همه ادعاهای ایران درباره رفتار غرب با ملتها و دولتهایی که حاضر به معامله داشتههای درونی و مولفههای قدرت نرم و سخت خود در عرصه بینالملل نیستند، کاملا صحیح بوده است. علاوه بر راستیآزمایی ادعاهای غرب در فضای داخلی جامعه ایرانی، با پیمایش کامل مسیر مذاکره مستقیم و طولانیمدت با مدعیان، تجربهای تاریخی و قابل اتکا را در عرصه جهانی به سایر ملتهای آزاده درباره صحت ادعاهای چند کشور مدعی «سلطه بر جهان» ثبت خواهیم کرد. جالب اینجاست که بیش از یک سال پیش از آغاز دور جدید مذاکرات ایران و غرب بر سر برنامه هستهای، مجموعهای از عناصر خودباخته در داخل کشور با ارائه طرحهای ضد ملی همچون تعطیلی داوطلبانه کل برنامه هستهای کشورمان به بهانه تحریمها، چنین تصمیمی را مبنایی برای برطرف شدن کامل دشمنیهای آمریکا ضد ایران معرفی میکردند.
تحلیلهای سادهاندیشانهای که با «تمسخر برنامه اتمی صلحآمیز ایرانی» با تمسک به انگارههای غلطی همچون پایان دوره اتمی شدن و پرهزینه بودن ادامه مسیر، از پیشبینی یک روز پس از توافق با غرب، حتی بهواسطه مرور تجربیات تلخ دوره توافق سعدآباد و پلمب کل تاسیسات هستهای کشور نیز عاجز بودند.
حال همان اقلیت غربزده که مذاکرهکنندگان متکثر ایرانی در طول 20 سال گفتوگوی ایران و غرب را ناباورانه «بیگانه با زبان بینالملل» و «نابلد» خطاب میکردند در تحلیل رفتار کدخدایی که لغو تحریمها را به مفاهیم گنگ و عجیبی همچون «عدم همراهی جامعه جهانی» و «بیتاثیری تایید آمریکا برای لغو تحریمهای شورای امنیت و اتحادیه اروپایی» و حتی «تحریمهای کنگره آمریکا ضد ایران» گره زده است، هاج و واج ماندهاند. قرار بود با شکستن «تابوی مذاکره مستقیم با آمریکا» همه مشکلات به یکباره حل شود و رئیسجمهور مودب و باهوش آمریکا همچون کدخدایی بندهنواز باقی ماجرا را حل کند. اما چنین نشد. باور کنیم تحریمها ضد ایران نه هستهای است و نه موشکی و نه حقوق بشری! به قول پیرمرد روستایی، دعوا بر سر این است که ما روی پای خودمان نایستیم! مثل زمان شاه! غیر از این است؟ دستکم بیبیسی و سیانان و فاکس که آشکارا بر همین نظریه پافشاری میکنند!
جالب اینجاست که بهرغم اعتراف سنگین غرب به بینتیجه بودن مسیر مذاکره برای برچیدن برنامه هستهای ایران، صهیونیستها بهعنوان اقلیتی که هماکنون از پس اداره فرزندان نامشروع داعشی خود در منطقه نیز برنمیآیند بیش از پیش خواهان ادامه مسیر امیدساز مذاکره آمریکا با ایران هستند. از همین رو است که واشنگتنپست در اعلام نظری صریح میگوید: «تمدید مذاکرات بهترین گزینه ما است زیرا تحریمها و تعلیق برنامه هستهای ایران را حفظ میکند».
تلاش برای دستیابی به توافقی کلی بدون حل جزئیات مهمی همچون شرایط و زمان لغو تحریمها ضد ایران که ظاهرا از ابتدا هم در برنامه مذاکرهکنندگان آمریکا و اروپا نبوده علاوه بر اینکه «عقبگردی غیر قابل توجیه» پس از یک سال مذاکره بینتیجه با از دست رفتن فرصت یکساله پیشرفت در برنامه اتمی ایران بهشمار میرود، حقیقتا یک «کلاهبرداری تاریخی» به حساب میآید. کلاهبرداریای که براساس آن یک طرف مذاکره داشتههای حریف را مسدود، متوقف یا تعلیق کرده است و در مقابل «هیچ» برای معامله روی میز نمیگذارد! آیا معنای حقیقی «دیپلماسی برد- برد» به زبان بینالملل «کلاهبرداری» یکطرفه است؟! «تمدید مذاکره به شرط استمرار کلاهبرداری» نوعی امیدسازی برای نتانیاهو است و برای طرف ایرانی جز ضرر آوردهای ندارد.
جوان:اگر امام (ره) بود...
«اگر امام (ره) بود...»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عبدالله گنجی است که در آن میخوانید؛پایگاه خبری جماران وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام (ره) در تاریخ 93/8/28 مصاحبهای را از حمیدرضا جلائیپور، عضو حزب منحله مشارکت منتشر کرد که هدف آن مصاحبه (آنطور که خود وی میگوید) پاسخ به عیسی سحرخیز است که میگوید: «خیلی از اصلاحطلبان هم برخلاف اول انقلاب دیگر علاقهای به آقای خمینی ندارند.»
وی دو محور را در این مصاحبه دنبال کرده است. اول قانونگرایی امام به جای انقلابیگری و دوم به صورت کینهتوزانه حال کشور را از منظر تجدیدنظرطلبان بررسی و نگاه امام به وضعیت حال را با این عبارت که «اگر امام بودند چه میکردند؟» مورد تحلیل قرار داده است. وی تلاش میکند اثبات نماید که امام نقاط قوتی دارد که اصلاحطلبان میتوانند به آن تمسک کنند.
در واقع جامعیت امام را توصیف نمیکند، بلکه تفسیری با برش خاص از امام ارائه میدهد که با «جمهوریخواهی» و «دموکراسی» سازگار شود و این تفسیر را مطلوب و همسو با خواسته اصلاحطلبان میداند و نهایتاً میگوید اگر امام اکنون بود اصلاحطلب بود یعنی امام هم به پلورالیسم، اومانیزم، لیبرالیسم، سکولاریسم و پروتستانتیسم معتقد میشده است. با این مقدمه ذکر چند نکته درباره محتوای این مصاحبه قابل تأمل است.
در این مصاحبه تلاش شده تفسیری موسع از جمهوریخواهی امام ارائه شود. در سراسر این مصاحبه حتی یک کلمه به اسلامباوری و اسلامخواهی امام اشاره نمیشود. از امام تفسیری ارائه میشود که دلخواه و مطلوب حال تجدیدنظرطلبان باشد.
مشی جلائیپور در این مصاحبه عین قضاوت اکبر گنجی در اسفند 1378 در حاشیه کنفرانس برلین در مصاحبه با نشریه اشپیگل است. وی در پاسخ به اینکه اگر نظرات آیتالله خمینی با دموکراسی مدنظر شما سازگار نبود چه میکنید؟ میگوید ما تفسیری از آیتالله خمینی ارائه میدهیم که با دموکراسی سازگار باشد و اگر سازگار نبود، وی را به موزه تاریخ میسپاریم.
تجدیدنظرطلبان با تفسیر جمهوریخواهانه از امام به حاکمیت دوگانه رسیدند و مصطفی معین را نیز به عنوان کاندیدای ریاستجمهوری به تلویزیون آوردند و حجاریان از وی نیز اعتراف گرفت که حاکمیت دوگانه است. حسین بشیریه نیز در سال 1388 در مصاحبه با نشریه اینترنتی «لوگوس» با صراحت بر تفسیر «جمهوریخواهانه» اصلاحطلبان از نظام جمهوری اسلامی تأکید کرد و بر آن صحه گذاشت. بنابراین باید به آقای جلائیپور گفت علت اینکه آقای سحرخیز مدعی است اصلاحطلبان علاقهای به امام ندارند این است که وی را مظهر اسلام انقلابی میدانند لذا با تفسیر شما از امام هم جذب نخواهند شد زیرا آنان چیزهای دیگری نیز از امام میبینند که شاید شما نمیخواهید ببینید. شما با سحرخیز تفاوتی ندارید اما او خود را در پایان راه میبیند و شما در میانه راه.
با آقای جلائیپور در قانونگرایی امام اشتراک نظر داریم. امام مظهر قانونگرایی بود و تلاش میکرد امورات کشور(خصوصاً بعد از جنگ) بر مدار قانون بگردد. اما پایین کشیدن فتیله انقلابی بودن امام با هدف ارائه تفسیری همسو با خود جفا به ایشان است.
اندکی انصاف، تقوا و صراحت لازم است تا اعلام کنیم امام 1367 انقلابیتر از امام 1358 بود. برای اثبات این ادعا کافی است که جلد 21 صحیفه امام را با جلد 9، 10، 11، 12 و 13 آن که مربوط به صدر انقلاب است، مقایسه کنید. فصاحت و بلاغت انقلابی امام در سالهای 1366 و 1367 زبانزد است و بعید است جناب جلائیپور آن را نداند. فریادهای امام بر سر لیبرالها، غائلهآفرینان، غرب، ارتجاع منطقه و صهیونیستها در 1367 قابل کتمان است؟
حضرت امام در سال 1366 و 1367 بیشتر بر نهضت آزادی تاختند تا 1358 که آنان از قدرت خارج شدند؟ آقای جلائیپور و تجدیدنظرطلبان نمیدانند که امام حکم اعدام سلمان رشدی را بر خلاف عرف دیپلماسی حاکم بر جهان صادر کرد و فرمود:«استکبار غرب شاید تصور کرده است از اینکه اسم بازار مشترک (اتحادیه اروپا) و حصر اقتصادی را به میان بیاورد، ما در جا میزنیم و از اجرای حکم خداوند بزرگ صرفنظر مینماییم.» امام در همینجا میفرمایند: «خوف از آن دارم که تحلیلگران امروز 10 سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند فتوای اعدام سلمان رشدی بر خلاف عرف دیپلماسی حاکم بر جهان بوده است.» اتفاقاً پیشبینی امام درباره دوستان آقای جلائیپور انطباق یافت و دولت اصلاحات صدور بیانیه در سالگرد صدور حکم اعدام سلمان رشدی را کنار گذاشت.
برخورد امام با منافقین بعد از مرصاد انقلابی نبود؟ جلائیپور وقتی به اینجا میرسد، مسئله را مبهم میگذارد و میگوید:«باید به اسناد معتبر که در دسترس نیست، مراجعه کرد.» حال آنکه حکم امام به مسئولان قضایی با دستخط شخص ایشان در دسترس است. امام انقلابی در سالهای پایان حیات نفرمودند «بغض و کینه انقلابیتان را در سینهها نگه دارید و با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؟» نفرمودند: «اگر بند بند استخوانهایمان را تکهتکه کنند، اگر زن و فرزندانمان را در مقابل چشمانمان به اسارت برند و...»، نفرمودند «من با صراحت اعلام میکنم که جمهوری اسلامی با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در جهان سرمایهگذاری میکند» و ایران را برای آنان به عنوان «دژ نظامی» معرفی نکردند؟ حقیقت این است که شما امام انقلابی را نمیخواهید ببینید تا بتوانید جامعه مدنی و جنبشهای اجتماعی و نظرات هابرماس، گرامشی و مارکوزه را عملیاتی کنید.
امام در آخر حیاتشان نفرمودند «ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست و امریکا در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیمان را لکهدار کنند؟» آیا شما اکنون به مقولهای به نام دشمن اعتقاد دارید؟ متأسفانه از امام تفسیری میشود که گویی وی به دنبال جمهوری چندم فرانسه بوده و غیر از جمهوری تمام عیار به چیز دیگری فکر نمیکرده است. شما سالهاست که آرمانهای جهانی امام را به سخره گرفتهاید و طعنهزننده یا پرخاشگرانه از کنار آن گذشتهاید و برای حذف نگاه امام از سیاست خارجی، ایدئولوژیزدایی از سیاست خارجی را طرح و اجرا کردید. پررویی تا کجاست؟
و اما اگر امام امروز بود چه میکرد؟ این سؤال مهمی است که برای مصاحبه جلائیپور انتخاب شده است. این سؤال، سؤال ما هم هست. اگر امام بود یا امروز به میان ما بر میگشت چه میگفت؟
اگر امام بود میفرمود چرا بلافاصله بعد از رحلت من حلقهکیان را راهاندازی و مسائل اساسی اسلام و تشیع همچون عصمت، خاتمیت، ولایت فقیه، عاشورا و ... را با تکیه بر نظرات پست مدرن غربی همچون هرمنوتیک و ابطال پذیری به مسلخ بردید؟
اگر امام بود میفرمود مگر من نگفتهام هر موقع دشمن از شما تعریف کرد، در خود شک کنید. چرا دشمن برای شما کف میزند. چرا شما اصلاً مقولهای به نام دشمن را از یاد بردهاید و چرا دوستان شما با امکانات دشمن در غرب زندگی میکنند؟ اگر امام بود میفرمود من روز قدس را برای حمایت از فلسطین و نابودی صهیونیسم قرار دادم اما شما در این روز علیه فلسطین و به نفع صهیونیستها شعار دادید. اگر امام بود میفرمود من گفتم «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، شما آن را به حاکمیت دوگانه، دیکتاتوری صالحان و جمهوری ایرانی تفسیر کردید و خواستار مشروطهخواهی، جمهوریخواهی، دموکراسیخواهی و جمهوری ایرانی شدید. اگر امام بود میفرمود تنها خط قرمز ما صهیونیستهای نامشروع هستند و از شما میپرسید شما چه کردید که نتانیاهو میگوید: «اصلاح طلبان سرمایههای ما هستند؟»
اگر امام بود میفرمود همه بدبختیهای ما از امریکاست و از شما سؤال میکرد چه کردید که مشاور کاخ سفید میگوید: «با روی کار آمدن اصلاحطلبان روزهای تلخ و سرگردانی امریکا سپری شده است و از این پس باید شاهد فروریختن ستونهای این نظام سرکش و مهار نشدنی باشیم.» اگر امام بود میفرمود آقای جلائیپور تو در کنفرانس ننگین برلین چه میکردی؟
امام میفرمود:«تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد» و اگر اکنون بود از شما که چند حزب را در مصاحبهتان در خط امام معرفی کردید میپرسید چرا عناصر محوری حزب کارگزاران (کرباسچی و مرعشی) میگویند ما لیبرال هستیم و سروش هم آنان را میستاید و در عین حال بر راه من تأکید میکنند. اگر امام بود میگفت دون شأن نیروهای معتقد به انقلاب اسلامی است که برای پول نمایندگانی را نزد پادشاه بحرین و عربستان بفرستند. اگر امام بود میفرمود: من انگشت اشارهام را در مقابل شما به سوی رهبری بعد از خود نشانه رفتم و گفتم ایشان در میان دوستان چون خورشید میدرخشد. شما بعد از من با وی چه کردید؟
چرا منافقانه راه انقلاب را دنبال کردید و نه تنها پشتیبان ولایت فقیه نبودید که دهها تأویل و تفسیری که برخلاف نظر من بود برای آن ارائه کردید. از سیره امام و برخورد ایشان با فهیم کرمانی، مصاحبه سیما با یک فرد در روز تولد حضرت زهرا (س) و نحوه مواجهه با استعفای میرحسین موسوی میتوان فهمید که اگر امام بود، حکم اعدام موسوی را صادر کرده بود و وی را باغی میدانستند زیرا امام به نظام اسلامی و اجرای حدود الهی به معنی واقعی کلمه باور داشت و به دنبال دین تزئینی و سکولاریسم پنهان نبود. و در پایان اگر امام بود کسی که در سایت جماران (سایت منتسب به تشکیلات امام) این مصاحبه را با جلائیپور انجام داده و امام را در حد رئیس جمهور فرانسه پایین آورده است از آنجا به بیرون پرتاب میکرد تا تفسیرهای یکسویه، تکبعدی و دلخواه از امام، توسط مؤسسه امام منتشر نشود.
حمایت:ماموریت نهایی تکفیری ها
«ماموریت نهایی تکفیری ها»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم محمد حسن قدیری ابیانه است که در آن میخوانید؛گروه های تکفیری را بی تردید باید مزدوران استعمار، استکبار و صهیونیسم دانست. چرا که تا به حال دیده نشده این گروه ها که نماد بارز آنان داعش است، حتی یک بار علیه رژیم صهیونیستی موضع بگیرند. جالب توجه است که سران آنها هم در اسرائیل دوره آموزشی دیده و حتی وقتی در میدان جنگ جراحاتی به آنان وارد می شود برای مداوا به سرزمین های اشغالی رفته و توسط اربابان خود درمان می شوند.
«ادوارد اسنودن» اطلاعات حساسی را درباره ایده اولیه تکفیری ها افشا کرده که بسیار قابل توجه است. وی می گوید "طرحی موسوم به «لانه زنبور» با همکاری سازمان های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا، رژیم صهیونیستی و انگلیس تدوین شد که با ایجاد گروه تروریستی داعش، ماموریت های محوله از سوی استعمار را به انجام برسانند. "بدیهی است که یکی از ماموریت های مهم این گروه، از بین بردن اسلام ناب و یا لااقل سیاه نمایی درباره آن است.
استعمار، در راستای اسلام ستیزی از دیرباز در تلاش بوده است تا آثار اسلامی را از بین ببرد، اما از آن رو که نمی خواهد رو در روی مسلمانان به صورت مستقیم قرار بگیرد، فرقیه ضالّه وهابیت را توسط استعمار پیر انگلیس ایجاد کرد و آن را آنگونه پایه گذاری نمود که به تخریب آثار اسلامی بپردازد. در همین راستا و برای رسیدن به این مقصود، شعار «عبادت مخصوص خداست» توسط وهابی ها مطرح گردید و به این بهانه تخریب تمام آثار اسلامی به جز خانه خدا در دستور کار آنان قرار گرفت و چنین نیز کردند.
هنگامی که از آنان درباره عدم تخریب حرم پیامبر(ص) سوال گردید پاسخ دادند که از عکس العمل مسلمانان هراس داریم. «داعشیزم» نسخه پیشرفته تر وهابیت است. در این نسخه حتی خانه خدا نیز باید ویران شود و هم شیعیان و هم اهل سنت، هر دو باید از بین بروند. از این روست که سران داعش اعلام کرده اند که زائرین خانه خدا، به جای عبادت خداوند، خانه خدا را پرستش می کنند. و در حقیقت خانه خدا، بت جدید است و حاجیان سنگ پرستی کرده و در نتیجه مشرکند و لذا خانه خدا باید ویران شود و مشرکان (حجاج شیعه و سنی) باید کشته شوند. به عبارت بهتر، این گروه خشک مغز، ویرانی خانه خدا را تئوریزه نموده و قصد نهایی آنان نابودی اسلام است.
مطابق با گزارشات منتشر شده، 84 درصد قربانیان جنایات تکفیریها از اهل سنت، 14 درصد شیعه و 2 درصد نیز مسیحی هستند. آنها موظفند، جنایات فجیعی را به نام اسلام مرتکب شوند و تصاویر این جنایات وحشتناک را منتشر کنند تا کشورهای غربی بتوانند از این طریق، مسلمانان را به وحشیگری نسبت دهند و مانع گرایش مردم کشور خود به اسلام شوند. به نظر می رسد که داعش در یک ماموریت صهیونیستی- آمریکایی- انگلیسی از آن رو اقدام به ذبح اتباع غربی می نماید که افکار عمومی این کشورها، آماده مداخله در کشورهای اسلامی گردد. در حقیقت داعش و امثالهم دو ماموریت بزرگ را بر عهده دارند. اول توطئه علیه اسلام و ارتکاب جنایات علیه ملت های مسلمان و دوم زمینه سازی برای دخالت بیگانگان و از این طریق اشغال سرزمین های مسلمین توسط آمریکا و هم پیمانانش.
طبیعتاً همه مسلمانان، اعم از شیعه و سنی باید در مقابل این مزدوران بایستند و توجه داشته باشند که رویارویی و تقابل شیعه و سنی که داعش از آن دم می زند، بهانه ای بیش نیست بلکه هدف نابود کردن کلیّت اسلام است. هیلاری کلینتون در کتاب خاطرات خود موسوم به «انتخاب های دشوار» به برنامه ریزی آمریکا برای ایجاد دولت اسلامی که همان داعش است اشاره کرده و گفته است که بیش از 100 سفر به کشورهای مختلف داشته تا زمینه به رسمیت شناخته شدن این دولت اسلامی را فراهم کند. برنامه طراحی شده برای آنان این بود که با عناصر نفوذی خود در اخوان المسلمین مصر را فتح نموده و سپس از آنجا عازم تصرف کویت، قطر، امارات، بحرین، یمن و عربستان شوند.
حال سوال این است که چه اهدافی را از اشغال این سرزمین های نفت خیز توسط داعش دنبال می کردند؟ پاسخ این است که آنان در صدد بودند از این طریق بدون صرف هزینه و دخالت آشکار، دولت های حاکم در این کشورها را سرنگون کرده و در مرحله بعدی به بهانه مقابله با تهدید داعش، این کشورها را اشغال نمایند. هیلاری کلینتون در کتابش می نویسد در صورتی که نقشه ما عملی می گردید، منابع نفت این کشورها به تصاحب آمریکا در می آمد. روزنامه نیویورک تایمز، چند ماه قبل، نقشه ای را از عربستان منتشر کرد که در آن، این کشور به پنج قسمت تقسیم شده بود. آمریکا منافع عظیمی را به عنوان منافع حیاتی خویش تعریف نموده است که البته واضح است این منافع نامشروع بوده و آمریکا حاضر نیست از این منافع به خاطر خوش خدمتی های سلاطین منطقه، چشم پوشی کند.
لذا همگان باید بیدار شوند و به مبارزه با داعش و تفکر تکفیری بپردازند زیرا آنان ابزار استعمار بوده و نباید هدف غایی و مسئله اصلی منطقه که همان آزادی فلسطین از اشغال صهیونیست ها ست به بوته فراموشی سپرده شود. به ویژه آنکه هم پنتاگون و هم سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و شخص کسینجر، پیش بینی کرده اند که تا سال 2025، رژیم صهیونیستی بر اثر مهاجرت معکوس مضمحل خواهد شد. در صورتی که رژیم صهیونیستی منحل شود، هم حکومت های دست نشانده منطقه از بین خواهند رفت و هم داعش و داعشی. بدین ترتیب جریان بیداری اسلامی وارد مرحله پیشرفته تری از شکل گیری تمدن بزرگ اسلامی خواهد گردید. تمدنی که ایران نقش محوری در آن خواهد داشت.
مردم سالاری:دولت تدبیر و امید، دولت بسیجی
«دولت تدبیر و امید، دولت بسیجی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم کرم محمدی است که در آن میخوانید؛هفته اول آذرماه، یادآور رخدادی بزرگ و اثرگذار در تاریخ انقلاب اسلامی ایران است. پنجمین روز این هفته سالروز تاسیس بسیج مستضعفین به فرمان حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران میباشد. طی 35 سال گذشته این نهاد برخاسته از بطن ملت، خدمات قابل توجهی ارائه کرده است. اوج رشادتها و ایثار و فداکاری بسیج و بسیجیان، در هشت سال دفاع مقدس به بهترین وجه ممکن به منصه ظهور رسید.
بسیج متعلق به هیچ جناح و گروه سیاسی نیست و اصولا فراتر از همه دستهبندیهای سیاسی است. بسیج فقط کارکرد نظامی ندارد، هرکسی که دل در گرو عزت و آبادانی و ترقی ایرانزمین داشته باشد، هرکسی و در هر لباس و مقامی که پایبند به اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی و معتقد به قانون اساسی جمهوری اسلامی است. هرکس خواهان ایرانی سربلند و مقتدر است... بسیجی است. تمامی روسای قوای مملکت و مقامات و مسوولین ردههای گوناگون، تا اقشار مختلف مردم اعم از کارگر و کشاورز، دانشجو و معلم و روحانی، زن و مرد... و همه اقوام ساکن در این سرزمین پهناور میتوانند بسیجی باشند. دولت یازدهم به ریاست دکتر حسن روحانی نه تنها از این قاعده مستثنی نیست، بلکه بنا بر عملکرد اعضای آن میتوان مدعی بود که دولت «تدبیر و امید، دولت بسیجی» است.
1- قانونگرایی: از مجموع 18 وزیر پیشنهادی رئیسجمهور برای تصدی وزارتخانههای دولت، چهار وزیر آن با رای عدم اعتماد نمایندگان محترم مجلس مواجه و از راهیابی و حضور در دولت بازماندند. با گذشت تنها چند ماه وزارت، وزیر علوم و تحقیقات و آموزش عالی استیضاح و از کار برکنار گردید. سه گزینه پیشنهادی رئیسجمهور برای این وزارتخانه یکی پس از دیگری با رای عدم اعتماد نمایندگان مجلس مواجه شدند. برخلاف دولتهای نهم و دهم، تاکنون چندین وزیر دولت یازدهم به مجلس فراخوانده شده و کارت زرد دریافت نمودهاند. علیرغم فشارهای افکار عمومی و حامیان دولت، شخص آقای روحانی نه تنها مقابله به مثل ننمود بلکه بعد از هر بار مخالفت نمایندگان مجلس شورای اسلامی، بر حق قانونی مجلس تاکید و بدون کوچکترین اعتراضی، رای مجلس را پذیرا شده است. دکتر روحانی پایبندی خود به قانون، ولو برخلاف نظرش باشد را سرلوحه کار خویش قرار داده است.
2- تحول درنظام سلامت کشور: آنچه طی ماههای اخیر درعرصه «سلامت» مردم رخ داده است، را میتوان انقلابی تاریخی و بزرگ در زمینه حساس و مهم بهداشت و درمان و سلامت مردم و به ویژه اقشار آسیبپذیر جامعه نام نهاد. روزگاری نه چندان دور، بارها اتفاق میافتاد که بیماران به دلیل عدم توان مالی در پرداخت هزینههای بیمارستانی، به عنوان «گرو» همچنان در بیمارستان نگهداری میشدند. اما امروز در سایه سیاستهای مدبرانه دولت تدبیر و امید، هزینههای بیمارستان برای شهرنشینان 6 درصد و برای ساکنین روستاها 3 درصد تعیین شده است. این میزان هم براساس یک فرمول، قابل کاهش است.
3- صیانت از بیتالمال: بعد از شروع به کار دولت دکتر روحانی، مهندس زنگنه وزیر نفت دولت یازدهم با تمام توان اقدامات اصلاحی خود را شروع کرد. ابتدا پولهایی که به نام دور زدن تحریمها از بیتالمال به جیب اشخاص رفته بود، به خزانه بازگردانید. بازسازی میادین نفتی را در دستور کار قرار داد، پارس جنوبی که قبل از روی کارآمدن دولت «نهم» به یک قطب مهم اقتصادی و اشتغالزا مبدل شده بود و در هشت سال قبل از روی کارآمدن دکتر روحانی، فقط نامی از آن باقی مانده بود، در حال رهایی از «مرگ» و «نابودی» است. موضوع بهرهبرداری از میادین مشترک با کشورهای عربی همسایه، در دستور کار قرار گرفته و راهبرد آن است که اجاره غارت سرمایهای به نام گاز و نفت به هیچ کشوری داده نشود، سهم صادرات نفت جمهوری اسلامی ایران افزایش یابد و...
4- موفقیت در عرصه سیاست خارجی: بکارگیری وزیری توانا، لایق، مسلط بر اوضاع و احوال کنونی جهان، برخورددار از شخصیتی فرهیخته، دوستدار نظام جمهوری اسلامی و حافظ منافع ملی ملت ایران، تیمی مجرب و دلسوز برای مذاکرات هستهای به سرپرستی چنین وزیر دانشمندی، متوقف نمودن ماشین صدور قطعنامه علیه جمهوری اسلامی ایران، آغاز مذاکرات فشرده و دفاع منطقی و موثر از منافع ملی مملکت در این مذاکرات، ایجاد شکاف قابل ملاحظه در ساختمان تحریمهای ظالمانهای که علیه کشورمان به اجرا گذاشته است، افزایش میزان اثرگذاری و قدرت تهران در معادلات منطقهای و بینالمللی و... از جمله اقدامات دولت تدبیر و امید در عرصه سیاست خارجی است.
5- موفقیتهای اقتصادی: کاهش نرخ تورم از 42 درصد به کمتر از 20 درصد، متوقف نمودن افزایش لجامگسیخته قیمتها و ایجاد ثبات نسبی در بازار، تثبیت نرخ ارز به نحوی که «جمشید بسماللهها» نتوانند نرخ آن را در خیابانها و معابر تهران تعیین نمایند، افزایش نسبی پول ملی، ایجاد امنیت برای سرمایهگذاری و... اگر تلاش و کوشش برای تضمین منافع ملت ایران، فراهم نمودن زمینه خوشحالی آحاد مردم، کاهش مشکلات اقتصادی و معیشتی و ایجاد رفاه نسبی، احترام به حقوق حقه ساکنان این سرزمین، ایجاد فضای آرام در جامعه و قانونمداری و... را از جمله شاخصهای یک مدیر بسیجی بدانیم، باید دولت تدبیر و امید را دولتی بسیجی محسوب نمود. دولتی که با تمام وجود و علیرغم همه مشکلات ریز و درشت موجود و فراروی آن، کماکان در تلاش برای ایجاد چنین زمینه است.
دولت بسیجی «تدبیر و امید» نیازمند کمک و مساعدت همه دستگاهها و قوای کشور است. مجلس شورای اسلامی میتواند با رای به آقای دکتر فرهادی گزینه پنجم پیشنهادی رئیسجمهور، وحدت را در هفته بسیج که هفته اتحاد و انسجام ملی برای پیشبرد اهداف عالیه انقلاب اسلامی است، به نمایش بگذارد.
آرمان:مذاکرات بعد از توافق!
«مذاکرات بعد از توافق!»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم امیر موسوی است که در آن میخوانید؛
مقاماتی که در مذاکرات 1+5 حضور دارند از جمله افرادی هستند که در سیاست خارجی کشور خود و یا سازمانهای بینالمللی مسئولیتهای بزرگ دارند و زمانی که چنین افرادی برای مذاکره به وین میآیند بدون شک به دنبال مذاکرههای بدون هدف و پوچ نیستند و اطمینان از رسیدن به یک هدف نهایی در مذاکرات موجب گردهمایی آنان شده است. مذاکرات امروز وین مذاکرات 7 قدرت بزرگ جهان است که نتیجه آن بر معادلات قدرت آینده سیاسی جهان تاثیرگذار خواهد بود.
در این میان سکوت دیپلماتها بهترین نشان است که در این مذاکرات نتیجه مهمی در حال رقم خوردن است و هدف از حضور در وین نیز یک نمایش تبلیغاتی نیست. ظواهر امر نشان میدهد درخصوص بحث هستهای یک توافق ضمنی حاصل شده است. درست است که هنوز اختلافاتی بین ایران و کشورهای 1+5 وجود دارد اما دو طرف به یک توافق کلی در حال نزدیک شدن هستند.
همه طرفها تمایل دارند که این مذاکرات به نتیجه برسد و مهمتر از آن هر دو طرف دوست دارند تا مذاکرات ادامه پیدا کند. برای کشورهایی که سالهای سال ارتباطی با هم نداشتهاند و همواره پیامهای خود را از طریق کشورهای واسطه مطرح کردهاند، خود مذاکره کردن کاری ارزشمند است و حتی اگر وزرای خارجه دو کشور در تمام این 5ساعت و 10ساعت در سکوت به هم نگاه کرده باشند، باز هم گامی بزرگ در تنشزدایی در روابط خارجی ایران با کشورهای غربی به شمار میرود. همین فرصت است که سبب میشود هر دو طرف از تداوم مذاکرات استقبال کنند و و بدشان نمیآید این حالت برای رفع دیگر مناقشات موجود همچنان ادامه پیدا کند و چه در سطح وزرا و چه در سطح کارشناسان مذاکره بین این 7 قدرت جهانی تداوم داشته باشد و بهانهای باشد برای تجدید دیدار و تجدید مذاکره در نشستهایی که در آینده خواهند داشت.
از نظر منطقی و فنی مذاکرات پایان یافته است. اما به هر حال نگاهی به وضعیت داخلی کشورها نشان میدهد که هر دولتی معذوراتی دارد که نتیجه مذاکرات را دیرتر و به صورت کنترل شده منتشر کند. از یک سو آمریکا تحت فشار لابی تندروها قرار دارد و از سویی روسیه با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم میکند و در نهایت انگلیس و فرانسه که مسائل و اهداف سیاسی خاص خود را در مذاکرات دنبال میکنند و در نهایت دیپلماتهای ایران که آنها نیز به شکلی تحت فشار منتقدان سیاست خارجی دولت قرار گرفتهاند. با این حال به نظر میرسد همین نشستها سطح درگیریها و تنشها بین کشورها را کم میکند.
همچنان که دیدیم یک آرامش ضمنی حین گفت و گوها برقرار بود و بعید میدانم کسی این فرصت طلایی را از دست بدهد و بخواهد آن را بی نتیجه رها کند. مذاکرات مشکلات طولانی بین کشورها را مرتفع میکند؛ فاصله زیاد بوده اما این گفت وگوها مسائل بسیاری را تبیین کرده و توضیح داده و اساس یک برخورد جدید و روابط جدید در سطح منطقه بین این کشورها دیده میشود.
ابتکار: درس هایی از یلدای مذاکرات
«درس هایی از یلدای مذاکرات»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم مهدی روزبهانی است که در آن میخوانید؛امروز یلدای مذاکرات به پایان میرسد و دیپلمات ها با هماهنگی پایتخت هایشان سرنوشت پرونده قطور هسته ای ایران را مشخص میکنند. بیش از یک دهه مذاکره برای انرژی هسته ای ماجراهای بسیاری به همراه داشت. از اتهام جاسوسی به برخی دیپلمات ها گرفته تا ترور دانشمندان ایرانی. این فصل از تاریخ ایران هرچند با دلهره های فراوان همراه بود؛ اما برای جوامع مختلف و رهبران سیاسی درس های فراوانی داشت. طی سال های متوالی مذاکرات، افکار عمومی متأثر از روند این رایزنی ها بود. چه آنگاه که جلیلی جریان مذاکره برای مذاکره را دنبال میکرد و چه هنگامی که ظریف با جدیت قطار مذاکرات را به حرکت درآورد؛ هر کدام واکنش های خاصی را در میان مردم برانگیختند. اما در جریان این بیم و امید مذاکرات، آنچه بیش از هرچیزی جلب توجه میکرد، تلاش هایی بود که برای مشروعیت بخشیدن به حق ملت ایران در استفاده از فن آوری هسته ای صورت گرفت و باعث شد که دوگانه مبارزه یا مقاومت کنار برود و تابوی مذاکره کردن برای حق مسلم یک ملت شکسته شود.
هرچند که مذاکرات هسته ای هزینه های زیادی برای ملت ایران داشت، اما به جرأت میتوان گفت که گفتمانی جدید برای ملل مختلف در خصوص مسائل حساس به ارمغان آورد. هرچند که ممکن است دیپلمات های تیم مذاکره کننده هسته ای ایران در دوره های مختلف با رویکرد خاصی مذاکرات را دنبال کرده باشند اما همین که میز مذاکره را ترک نکردند؛ خود نشان از پذیرش واقع گرایی در اندیشه سیاسیون در تعامل با سایر ملل است. رویکردی که بر اساس منافع ملی جوامع تعریف میشود و باور دارد که زیستن در دنیایی که بر اساس دوست و دشمن تعریف میشود سخت و ناپایدار است.
اما جدای از این درس عمومی، مذاکرات پختگی خاصی را برای دیپلمات های ایرانی فراهم آورد و باعث شد وزارت امور خارجه ایران حداقل در عرصه دیپلماسی هسته ای به رشد قابل توجهی دست یابد. با این حال در این ساعات پایانی، برنامه ریزی برای توافق یا شکست مذاکره از هر موضوعی مهمتر مینماید. ابعاد مذاکرات هسته ای برای دستگاه سیاست خارجی ایران همه گیر بوده و طی سال های گذشته به عنوان یکی از معیارهای اصلی در تعریف نوع رابطه ایران با کشورهای دیگر در نظر گرفته شده است. پرونده هسته ای فرصت ها و تهدید های مختلفی را پیش روی سیاست خارجی ایران گذاشته و حالا که به ایستگاه پایانی خود رسیده نکته قابل تأمل، برنامه ریزی دستگاه سیاست خارجی برای بعد از توافق و یا شکست است. تماس های اخیر جان کری با کشورهای منطقه به ویژه عربستان برای تشریح مذاکرات نشان از تأثیر گسترده توافق یا شکست مذاکرات بر آینده روابط بینالملل منطقه دارد.
عربستان رقیب منطقه ای ایران، نگران تر از همیشه، مسئله را پیگیری میکند و به اذعان کارشناسان نزدیک شدن ایران به توافق با 1+5، اعراب سعودی را واداشته تا دوباره در خیمه اتحاد جمع شوند و دشمنی های خود با قطر را کنار بگذارند. تحلیل گران یکی از علت های بازگشت سفیران کشورهای حاشیه خیلج فارس به دوحه را نشان از ترس اعراب از نزدیکی ایران و غرب ارزیابی میکنند. از این رو میتوان به فرصت منطقه ای توافق هسته ای نیز اشاره کرد و باید دید که ظریف برای تحرکات اعراب چه برنامه ای دارد. مسلم است که شکست در مذاکره قدرت چانه زنی ایران را در منطقه کاهش میدهد و امکان مانور عربستان را در زمینه های مختلف فراهم میکند، چرا که بعد از این جمهوری خواهان در کنگره آمریکا ترحیج میدهند از دلارهای نفتی عربستان استفاده کننده و بنابراین همراهی گسترده تری با آنها خواهند داشت.
از طرف دیگر عبور از تنگنای هسته ای این امکان را برای کشورمان فراهم میکند که در دوره ای که اختلاف میان آمریکا و رقیب دیرینه اش فزونی گرفته از موضعی بالاتر به تعامل با همسایه مرموز شمالی یعنی روسیه بپردازد. بنابراین انتظار میرود که دیپلمات ها قبل از آنکه خبر توافق یا شکست مذاکرات را اعلام کنند، طرح جدی و مشخصی برای آینده سیاست خارجی کشورمان در نظر بگیرند.
دنیای اقتصاد:بازیگران پنهان مذاکرات
«بازیگران پنهان مذاکرات»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم احسان ابطحی است که در آن میخوانید؛در واپسین ساعات منتهی به پایان ضربالاجل مذاکرات هستهای، شاهزاده سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان، به طور اعلام نشده به وین سفر و با جان کری، همتای آمریکایی خود دیدار کرد. سفر ناگهانی فیصل به محل مذاکرات هستهای آن هم در آخرین ساعات این مذاکرات، میتواند نشاندهنده آخرین تلاشهای بازیگران ضد توافق برای اثرگذاری بر مذاکرات باشد. به طور کلی میتوان بازیگران پنهان مذاکرات هستهای یا به عبارت دیگر بازیگرانی که در مذاکرات حضور ندارند، اما از طریق لابیهای فشرده با مذاکرهکنندگان اصلی تلاش میکنند بر مذاکرات اثرگذاری داشته باشند را به سه دسته تقسیم کرد. اول بازیگرانی که میتوان آنان را بازیگران سیاه توصیف کرد. این دسته از بازیگران همه تلاش خود را انجام داده و میدهند تا مانع از توافق هستهای شوند.
در راس این دسته از بازیگران عربستان سعودی اصلیترین رقیب منطقهای ایران قرار دارد که شمشیر را از رو بسته و به طور علنی مخالفت خود را باهرگونه توافق هستهای با تهران اعلام کرده است. سفر دیروز وزیر امور خارجه این کشور به وین آخرین تلاش بزرگترین رقیب منطقهای ایران برای اثرگذاری بر مذاکرات هستهای است.
هدف از این سفر را میتوان در دو سناریو تحلیل کرد. نخست اینکه ریاض از دستیابی به توافق هستهای میان ایران و گروه 1+5 مطمئن شده است و در آخرین لحظات به وین رفته تا از همتای آمریکایی خود این تضمین را دریافت کند که نقش منطقهای عربستان و اتحاد دیرینه این کشور با واشنگتن پس از توافق هستهای با ایران تحتالشعاع قرار نخواهد گرفت. سخنان دیروز وزیر خارجه امارات متحده عربی و ابراز نگرانی او از نقش «ایران پس از توافق هستهای» نیز بازتابدهنده همین مساله بود. مسلم است که اعراب در دهههای گذشته بیشترین منفعت را از تنش در روابط ایران و غرب به دست آوردهاند و در سالهای اخیر و با تشدید بحرانهای منطقهای بیشتر هم از این تنش منفعت بردهاند. به همین دلیل نگرانند که با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک و ژئو استراتژیک ایران نه تنها در منطقه که در کل جهان، پس از عادی شدن روابط ایران و غرب، به دوستان درجه دو آمریکا در منطقه تبدیل شوند.
تحلیل دوم از سفر وزیر خارجه عربستان این است که این کشور دریافته که ایران و غرب در آستانه دستیابی به توافق هستهای هستند و به همین دلیل فیصل به این نتیجه رسیده که حضور فیزیکی او در وین برای ممانعت از دستیابی به توافق ضروری به نظر میرسد. این اقدام اگرچه شاید با آداب دیپلماتیک مغایرت داشته باشد و شاید کمتر کشوری دست به این اقدام بزند، اما واقعیت آن است که اعراب اکنون در مرحلهای قرار دارند که ابایی از هر گونه اقدام این چنینی برای حفظ منافع خود و تضعیف ایران ندارند.
وضعیت اسرائیل هم در این میان مشخص است. رژیم صهیونیستی همواره نگرانی خود را از دستیابی به توافق هستهای با ایران اعلام و همواره تلاش کرده است تا مانع هر گونه توافق شود. توافق با ایران برای اسرائیل به منزله تضعیف امنیتی است، موضوعی که تلآویو به هیچ عنوان خواستار آن نیست.
بازیگران دیگری هم هستند که نقشی خاکستری ایفا میکنند. این بازیگران اگرچه بهطور علنی مخالفت خود را با توافق هستهای اعلام نمیکنند، اما بیتردید منافع آنان پس از توافق هستهای به خطر خواهد افتاد. شاید مهمترین نمونه این گونه بازیگران، ترکیه باشد. ترکیه هم مانند اعراب در دهههای گذشته از تنش در روابط ایران و غرب بیشترین منفعت را برده است و امروز هم با توجه به بحرانهای منطقهای مانند بحران سوریه و نگرانی از قدرت گرفتن ایران پس از توافق هستهای علاقه زیادی به توافق ندارد. این کشورها نگران این موضوع هستند که با فارغ شدن ایران از پرونده مهم هستهای دست تهران برای اثرگذاری در سایر بحرانهای منطقهای تقویت خواهد شد و به همین دلیل از توافق دل خوشی ندارند. با این همه ترکیه به دلیل داشتن روابط اقتصادی و گسترده با ایران به طور علنی مخالفت خود را اعلام نمیکند؛ زیرا از واکنش منفی ایران و هزینه زیادی که ممکن است از طرف تهران به او وارد شود، نگران است.
در این میان کشورهای دیگری هم هستند که نقشی سفید بازی میکنند. این کشورها مایلند با توافق هستهای از سایر تنشها در خاورمیانه کاسته شود و با بازگشت ثبات در منطقه، وضعیت اقتصادی هم بهبود یابد.
در رأس این کشورها سلطاننشین عمان است، کشوری که پیش از مذاکرات اخیر وین میزبان مذاکرات هستهای بود و در سالهای گذشته همواره نقشی مثبت را در روابط تهران و غرب ایفا کرده است. اخبار غیررسمی در روزهای اخیر هم حاکی از آن بود که یوسف بن علوی، وزیر امور خارجه عمان سفری محرمانه و غیررسمی به وین داشته و در روزهای اخیر تلاشهای دیپلماتیک گستردهای برای دستیابی ایران و غرب به توافق هستهای انجام داده است.
امروز در شرایطی آخرین روز مذاکرات هستهای آغاز میشود که علاوهبر کشورهای 1+5 بازیگران پنهان هم تلاشهای خود را برای اثرگذاری بر مذاکرات به حداکثر خود رساندهاند. لحظه لحظههای امروز، کلیدی و سرنوشتساز هستند. امروز نتیجه نهایی مذاکرات مشخص می کند که آیا بازیگران پنهان و اکثرا سیاه مذاکرات بازهم مانند گذشته موفق خواهند شد تا بازی را بر هم زنند یا آنکه این بار طرف
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم