جام جم:اصل همپایانی
«اصل همپایانی» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم سید عزت الله ضرغامی است که در آن میخوانید؛1ـ در اصول مدیریت، اصل معروفی است که میگوید برای رسیدن به هدف مشخص صرفا یک مسیر یا یک نقطه شروع خاص وجود ندارد؛ بلکه با توجه به شرایط میتوان از مبادی مختلف و از مسیرهای متفاوت استفاده کرد و به هدف رسید.
2ـ از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، هم در سیره امام خمینی (قدس سره الشریف) و هم در رویکرد رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) مکررا شاهد بوده ایم که رهبران عالیقدر ما با شناخت دقیق اهداف و آرمان های مقدس انقلاب، توانسته اند از مسیرهای مختلف و انتخاب هوشمندانه مبادی شروع، جامعه اسلامی و بلکه جامعه جهانی مستضعفین را به سمت اهداف مدنظر هدایت کنند.
آشنایی آحاد مردم با این ویژگی مهم رهبری که در قانون اساسی از آن با تعبیر مدیر و مدبر بودن یاد شده، لازمه حفظ اتحاد امت و امام و حرکت مستقیم و پرقدرت برای آرمان هاست.
3ـ مدیریت کلان رهبر معظم انقلاب در هدایت پرونده هسته ای بویژه در دوره دولت تدبیر و امید، حاکی از هدفمندی و تیزبینی بی بدیل ایشان در حفظ رویکرد سیستمی و حرکت مقتدرانه در همه جبهه های مواجهه با استکبار جهانی است.
توفیقات و پیروزی های پی در پی در حوادث و رویدادهای جهانی و منطقه ای بویژه در مسائل فلسطین، عراق، سوریه، لبنان، یمن، بحرین و افغانستان و پرچمداری وحدت جهان اسلام و هدایت مردم و نخبگان این کشورها در مقابله صحیح و موثر با استکبار و پرهیز از منازعات خانوادگی، عرصه را بیشتر از همیشه برای سردمداران استکبار جهانی تنگ کرده و روز به روز آنان را به انزوای بیشتر می کشاند.
این مدیریت مقتدرانه در شرایطی است که حکام مرتجع منطقه انتظار دارند تا به بهانه موضوع هسته ای و توهم ساخت سلاح هسته ای، جنگ ناخواسته ای را به ملت ایران تحمیل کرده و به خیال خود نوار پیروزی های ایران را قطع کنند.
مدیریت و راهبری صحیح مذاکرات هسته ای، خواب آشفته آنان را تعبیر نکرده است.
4ـ رهبر معظم انقلاب توانسته اند با تدبیرهای خاص خود فضای مناسبی برای شرکت آحاد مردم با هر توان و ظرفیت وجودی را برای همراهی انقلاب تا رسیدن به اهداف نهایی فراهم کنند. این توانمندی از اهمیت خاصی برخوردار است.
شاید یکی از مصادیق آیه شریفه «فاستقم کما امرت و من تاب معک» همین باشد که استقامت جامعه اسلامی در مقابل دشمن برای آحاد آنان فراهم باشد و کسی از راه باز نماند.
5 ـ امروز نیز تندروهای آمریکایی به حاشیه رفته اند، فرصت برای شنیدن منطق و کلام حق جمهوری اسلامی بیش از پیش برای جهانیان فراهم آمده است. نامه های مکرر اوباما با هر انگیزه ای که باشد، حاکی از اقتدار رهبری عزیزمان در سطح جهانی است، قدرت و توان نظامی بویژه توان بازدارندگی موشکی فرزندان ملت، قدرت های جهانی را به جای زورگویی به پای میز مذاکره نشانده و با همه این اوصاف فضای آرامش و ثبات برای تحقق برنامه های درازمدت اقتصاد مقاومتی فراهم شده است. اعمال سیاست «نرمش قهرمانانه» به دنیا نشان داد که جمهوری اسلامی از ظرفیت بالایی برای اداره مقتدرانه انقلاب و تاثیرگذاری مستمر بر معادلات جهانی برخوردار است.
ضعف و ناتوانی لشکر شکست خورده به اصطلاح نیروهای ائتلاف در عراق و پیروزی های درخشان مدیریت و دکترین نظامی ایرانی در مقابله با شیاطین داعشی فقط نمونه ای از این مقایسه هاست.
6 ـ ضمن قدردانی فراوان از تلاش های ارزشمند تیم مذاکره کننده کشورمان، خوب است یادآوری شود که تا قبل از روی کارآمدن دولت تدبیر و امید، صحبت از این بود که فقط 10 درصد مشکلات اقتصادی ما مربوط به تحریم هاست و 90 درصد آن به ضعف مدیریت برمی گردد!
حتی اگر در شرایط کنونی سهم هر کدام از این دو حوزه را مساوی فرض کنیم، بهترین زمان برای اعمال مدیریت علمی و انقلابی دولتمردان است تا بتوانند در این آزمون تاریخی موفق شده و کشور را از مشکلات و محدودیت های موقتی ایجاد شده به سلامت عبور دهند.
7ـ برای رسیدن به آرمان های برتر انقلاب ملت بزرگ ایران، هیچ بن بستی وجود ندارد. با تکیه بر قدرت و توان ملی و بهره گیری از انفاس قدسی رهبر فداکار و مهربان، مسیرها و مبادی فراوانی برای استمرار پیروزی های ملت ایران و بروز و ظهور اقتدار و سربلندی آنان در چشم مشتاقان انقلاب اسلامی در سراسر جهان وجود دارد. اصل هم پایانی در مدیریت در مقام اثبات همین واقعیت مهم در زندگی انسان هاست.
کیهان:از خودمان به خودمان!
«از خودمان به خودمان!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛روز یکشنبه دوم آذرماه در یادداشتی با عنوان «برای هیچ بیهوده مپیچ»! به اسناد و شواهدی از چالش هستهای نزدیک به 13 ساله کشورمان اشاره کرده و نتیجه گرفته بودیم «دستیابی به توافقی که پایانبخش این چالش باشد، نه فقط دوراز انتظار، بلکه به یقین ناممکن است» این پیشبینی کیهان که دلایل و اسناد غیرقابل خدشهای پیوست آن بود، با اعتراض جریاناتی روبرو شد که رسیدن به «توافق نهایی» در وین را بسیار نزدیک ارزیابی میکردند و نگاه کیهان را «بدبینانه»! و «به دور از واقعیت»! میدانستند.
گفتنی است همان روز، خبرنگار شبکه تلویزیونی ZDF آلمان که برای مصاحبه به کیهان آمده بود و از متن یادداشت مورد اشاره خبر داشت، پرسید؛ «چرا با این قاطعیت پیشبینی میکنید که مذاکرات ایران و 5+1 هرگز به نتیجه نمیرسد»؟ و پاسخ ما، این بود که «مذاکرات یاد شده فقط تابلو و پوشش هستهای دارد و حریف از این مذاکرات اهدافی غیرهستهای را دنبال میکند» و این که «نمایندگان آمریکا و اروپا در جریان مذاکرات اگرچه ظاهرا چشم به میز مذاکره دوختهاند ولی نگاه آنان با نگرانی در لبنان، فلسطین، سوریه، عراق، افغانستان، مصر، اردن، عربستان، آمریکای لاتین و... پرسه میزند و از کابوس وحشتناکی که اقتدار رو به رشد جمهوری اسلامی ایران در جهان اسلام برای آنها آفریده است، دلهره دارند. بنابراین، موضوع اصلی مذاکره از نظر آنان، اقتدار پرشتاب ایران اسلامی است و نه تولید احتمالی یک بمب هستهای.
و اما، نتیجه مذاکرات وین در پایان ضربالاجل 3 آذر - 24 نوامبر - همان بود که از قبل به آسانی قابل پیشبینی بود... و دراینباره گفتنیهایی هست که به مواردی از آن بسنده میکنیم.
1- در تلاش بیوقفه و کار متراکم و پرحجم تیم هستهای کشورمان برای تأمین منافع نظام و احقاق حقوق نادیده گرفته شده ملت جای کمترین تردیدی نیست ولی درباره نگاه آنان به نتیجه مذاکرات وین 8 تفاوت نظر جدی وجود دارد. آقای دکتر روحانی در مصاحبه تلویزیونی دوشنبه شب خود - 3آذرماه- نتیجه مذاکرات را «یک پیروزی بزرگ»! نامید و آقای دکتر ظریف در کنفرانس خبری بعد از پایان مذاکرات در وین اعلام کرد «احساس میکنم مردم ایران همهچیز به دست آوردهاند»! و... در این خصوص باید گفت؛ ما نیز بر این باوریم که نتیجه مذاکرات وین 8 «یک پیروزی بزرگ» بوده است ولی نه از آن زاویه نگاه و با آن تعریف از «پیروزی» که رئیسجمهور و وزیرامور خارجه کشورمان در نظر داشته و مطرح کردهاند. آقایان؛ پیروزی تیممذاکرهکننده را در «دستاوردها»ی مذاکره میدانند و ما معتقدیم، مذاکرات غیر از اثبات غیرقابل اعتماد بودن آمریکا دستاوردی نداشته است و از آنجا که بینتیجه بودن مذاکرات به علت مقاومت و خودداری تیم مذاکرهکننده در مقابل باجخواهی حریف بوده است، تیم کشورمان را «پیروز» و مقاومت آنان را درخور تقدیر میدانیم و بدیهی است که تفاوت این دو نگاه اگر از زمین تا آسمان نباشد! فاصلهای نزدیک به همین حد و اندازه دارد و باید گفت، «مقاومت» تیم کشورمان در مقابل باجخواهی حریف که یک واقعیت است، بسیار ارزشمندتر از برشمردن دستاوردهایی است که واقعیت ندارد! همین دیروز، رهبرمعظم انقلاب در دیدار عالمان دینی جهان اسلام با اقتدار فرمودند «در قضیه هستهای، آمریکا و سایر کشورهای استعمارگر اروپایی دور هم جمع شدند و از همه نیروهای خود استفاده کردند که جمهوری اسلامی را به زانو درآورند، اما نتوانسته و نخواهند توانست».
اکنون جای آن است که به آنچه روز سوم آذرماه در پایان مذاکرات وین 8 اتفاق افتاده است نگاهی - هرچند گذرا - داشته باشیم. بخوانید!
2- در پایان مذاکرات وین8 که قرار بود «توافق نهایی» را در پی داشته باشد، طرفین مذاکره پذیرفتند «توافق ژنو» که یکسال قبل حاصل شده بود برای 7ماه دیگر - 10 تیرماه 94 - اول جولای 2015- تمدید شود. درباره ماهیت و محتوای توافقنامه ژنو و کلاهگشادی که از آن طریق بر سر فعالیت هستهای کشورمان گذارده بودند، پیش از این، تفسیرها و گزارشهای مستندی داشتهایم و در این مختصر، فقط به برخی از مهمترین «امتیازات نقدی» که دادهایم و «وعدههای نسیهای» که در قبال آن گرفتهایم اشاره میکنیم. مطابق توافقنامه ژنو، غنیسازی 20 درصد خود را متوقف کردیم (امتیاز نقد)، اورانیوم 20 درصد غنیشده خود را اکسیده کردیم(نقد) فرآیند تحقیق و توسعه هستهای کشورمان را که به تحقیق روی سانتریفیوژهای پیشرفته P8 با ظرفیت جداکنندگی 24سو- SWU - رسیده بود، به تحقیق روی سانتریفیوژهای P1 و نهایتا P2 تنزل دادیم (نقد)، ادامه ساخت رآکتور آب سنگین اراک - R40 - را متوقف کردیم (نقد) و فعالیتهای در حال انجام دیگری که متوقف و یا به سطح پایینی کاهش دادیم.
اما در مقابل چه گرفتیم؟ با جرأت میتوان گفت؛ فقط یک مشت «وعدههاینسیه» که تاکنون به هیچیک از آنها عمل نشده است.
ممکن است دوستان محترم ما به آزادسازی بخشی از داراییهای بلوکه شده کشورمان اشاره کنند. 4/2 میلیارد دلار در شش ماههاول، 2/8 میلیارد دلار در تمدید چهار ماهه دوم و برای تمدید 7 ماهه آینده نیز قرار است به ازای هر ماه 700 میلیون دلار از داراییهای مسدود شده خودمان را آزاد کنند. همانگونه که ملاحظه میشود، حریف هیچ امتیاز نقدی به ما نداده است، بلکه بخش بسیار اندکی از داراییهای خودمان را که از قبل مسدود کرده - بخوانید دزدیده بود - به جمهوری اسلامی ایران باز گردانده است، آنهم به گونهای که دسترسی کشورمان به این داراییها با چند اما و اگر و شرط و شروط همراه بوده و هست که در کیهان چهارشنبه 28 آبانماه، طی گزارشی با عنوان «هزار و یک شرط حریف برای پولهای آزاد شده در توافق ژنو» به آن پرداختهایم.
بنابراین به وضوح میتوان دید که در توافقنامه ژنو - یعنی همان که 7 ماه دیگر تمدید شده است - نه فقط هیچ امتیازی به دست نیاوردهایم، بلکه امتیازهای نقد فراوانی به حریف دادهایم. تا آنجا که دو روز پیش اوباما با صراحت اعلام کرد، «توافقژنو» به طور قطع پیشروی برنامه هستهای ایران را متوقف کرده بنابراین یک توافق موفق بوده است» و جان کری وزیر امور خارجه آمریکا با اشاره به همان توافق ژنو به کنگره اطمینان میدهد که «سانتریفیوژها نمیتواند به روند پیشین بازگردد» و تاکید میکند «احمق خواهیم بود اگر بخواهیم شرایط امروز را ترک کنیم و به عقب برگردیم» و دهها اظهارنظر مشابه دیگر از سوی مقامات رسمی آمریکا که شرح آن به درازا میکشد.
3- حالا به نتیجه مذاکرات وین8 برمیگردیم لطفا دقت کنید! در مذاکرات پایانی وین، توافق ژنو برای 7ماه دیگر تمدید شده است. یعنی امتیازات نقدی که داده بودیم برای 7ماه دیگر به قوت خود باقی است بیآن که بعد از 7ماه قابلبازگشت - و یا به آسانی و بدون هزینه کلان قابل بازگشت- باشد. آیا این نتیجه را میتوان «پیروزی» نامید؟!
نکته درخور توجه آن که با نگاهی دقیقتر نمیتوان گفت مذاکرات وین 8 بینتیجه بوده و «توافقی» در پی نداشته است! چرا که تمدید 7ماهه توافق ژنو، «یک توافق» است و اگر توافق ژنو را «توافق بد» - بخوانید فوقالعاده بد- بدانیم که هست، باید گفت؛ در وین 8 «یک توافق بسیار بد»! و نه فقط «بد» را پذیرفتهایم. اما در مقابل چه امتیازی گرفتهایم؟! ماهی 700 میلیون دلار از دارایی بیش از 100 و دهها میلیارد دلار خودمان را که مسدود کردهاند!
آقای روحانی میفرمایند؛ سانتریفیوژها میچرخند! ولی توضیح نمیدهند که چه تعداد از آنها میچرخند و چه تعداد از چرخش افتادهاند! میگویند تحقیق و توسعه R&D ادامه دارد و نمیفرمایند در چه سطحی؟! و چه بخشی از آن متوقف شده است؟! اظهار میدارند رآکتور آبسنگین اراک باقی میماند ولی توضیح نمیدهند که مطابق توافق ژنو، افزودن تجهیزات جدید (ساخت و تکمیل) آن متوقف شده و مطابق همان توافق قرار است قلب رآکتور اراک تعویض گردد و یا خروجی پلوتونیوم آن فیلتره شود! و... اما ماجرا به همین نقطه ختم نمیشود. بخوانید!
4- آزادسازی مبالغی که حریف به عنوان یک امتیاز! روی آن مانور میدهد، فقط بخش بسیار اندکی از داراییهای مسدود شده خودمان است نه آن که از کیسهحریف آمده باشد! گفتنی است در مرحله اول توافق ژنو 4/2 میلیارد دلار از بیش از 100 میلیارد دلار دارایی مسدود شده خودمان در آن زمان به اصطلاح آزاد شده بود و در مرحله دوم که 2/8 میلیارد دلار آزاد میشد، میزان داراییهای مسدود شده کشورمان به 130 میلیارد دلار رسیده بود یعنی در دور اول 4/2 میلیارد آزاد کردند و در عوض 30میلیارد دلار دیگر را بلوکه کردند! و قس علیهذا...
5- در حالی که متأسفانه دولت محترم در کنار مذاکرات هستهای برنامه موازی -PLAN B- دیگری ندارد، حریف با وجود امتیازات نقد فراوانی که گرفته است، چند برنامه موازی دیگر را برای پیشبرد اهداف باجخواهانه خود با جدیت دنبال میکند که یکی از با اهمیتترین آنها پروژه کاهش قیمت نفت با همکاری مستقیم -بخوانیدنوکریمستقیم- دربار آلسعود است. آمریکا طی دو ماه اخیر با عملیاتی کردن این پروژه قیمت نفت را از 120 دلار در هر بشکه به 80 دلار رسانده و پیشبینی میشود که این روند تا کاهش 70 دلار ادامه یابد. حالا به این محاسبه سرانگشتی و بسیار روشن و بدیهی توجه کنید.
میزان فروش نفت کشورمان روزانه یک میلیون بشکه است یعنی در صورت عدم کاهش قیمت نفت درآمد نفتی جمهوری اسلامی ایران طی 7 ماه آینده مبلغ 25میلیارد و 200 میلیون دلار بود. اما با کاهش 40 دلاری در هر بشکه، مبلغ 8میلیارد و 400میلیون دلار از درآمد نفتی ما طی 7 ماه آینده کاسته میشود یعنی، طی 7ماه آینده الف: مبلغ 4/2 میلیارد دلار از داراییهای خودمان را آزاد میکنند ب: در مقابل اما دهها میلیارد دلار از داراییهای جدید نفتی کشورمان را بلوکه میکنند و ج: 8/4میلیارد دلار نیز از درآمد نفتی ایران میکاهند! به بیان دیگر همین امروز دو برابر آنچه که قرار است بگیریم را از دست دادهایم! اکنون باید پرسید؛ در کنار مذاکرات هستهای، چه برنامه موازی دیگری تدارک و طراحی کردهایم؟! و آیا به همین علت نیست که تنها راه پیش روی را ابراز امیدواری به مذاکرات هستهای میدانیم؟! امیدی که روند یکسال و نیم گذشته نشان از «واهی» بودن آن دارد و انتظار میرود دولت محترم در کنار مذاکرات هستهای، برنامههای موازی دیگری نیز طراحی کرده و به میدان آورد.
خراسان:6 پرسش درباره ٧ ماه تمدید مذاکرات
6« پرسش درباره ٧ ماه تمدید مذاکرات»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان سیدمحمداسلامی است که در آن میخوانید؛آیا آقای ظریف در تمدید برنامه اقدام مشترک ژنو اشتباه کرده است؟ ممکن است هریک از ما قضاوت متفاوتی درباره آن داشته باشیم. اما فارغ از اینکه چه پاسخی به این سوال داده ایم، مهم تر این است که چگونه به این سوال پاسخ داده باشیم. به نظر می رسد برای پاسخ به این پرسش باید ابتدا به چند پرسش اولیه بپردازیم.
١. پرونده هسته ای در یک سال گذشته چه مسیری را طی کرده است؟
سال گذشته در چنین روزهایی ایران و ٦ کشور دیگر توافق کردند تا تلاشی مشترک را برای رسیدن به یک چارچوب مشخص و عینی آغاز کنند که به رفع تنش ساختگی بین ایران و دیگران منجر شود. توافق نامه ژنو را باید نوعی قرارداد آتش بس موقت بین ایران و مخالفانش دانست. بنابراین مهم است بدانیم که در پایان برنامه اقدام مشترک ژنو اساسا قرار نبوده است که پرونده سیاسی شده ایران به طور کامل حل و فصل شود. بلکه قرار بوده است برای حداکثر یک سال آتش بس اعلام کنند و به دیپلماسی و مذاکره فرصت دهند که احتمال دستیابی به صلح سیاسی در این زمینه را بیازماید. ٢ روز پیش مذاکره کنندگان ایرانی و طرف های مقابل شان در برابر این ٢ راهی بودند که اعلام کنند راهی سیاسی برای حل این بحران وجود دارد یا اینکه نمی توانند یا نمی خواهند که این گره را به جای دهان، با دست باز کنند. پاسخ آن ها این بود که آتش بس فعلا برقرار بماند. آیا مذاکره کنندگان ایرانی از ابتدا برای اعلام تمدید آتش بس به وین رفته بودند؟ براساس اطلاعات دریافتی به نظر می رسد که به هیچ وجه این چنین نیست. تیم مذاکره کننده ایرانی به همان اندازه برای اعلام شکست آماده بود که برای اعلام توافق آماده بود. چه توافقی؟ توافق بر سر یک راه حل منطقی به گونه ای که رسیدن به نتیجه نهایی را تضمین کند. بنابراین مهم است یادآوری کنیم که از ابتدا نیز قرار نبود در وین یک آتش بس کامل اعلام شود.
٢. قرار است در زمان بندی جدید درباره چه موضوعاتی گفت و گو شود؟
واقعیت این است که سال های اخیر به دلیل توهم ایران هراسی در عرصه بین المللی و برخی اقدامات در سیاست خارجی پیشین، اساسا یک مفاهمه مشترک عینی بر سر پرونده هسته ای وجود نداشت. اما در یک سال گذشته ایران و ٦ کشور مورد مذاکره درک کرده اند که چه بخشی از گفته های پیشین شان صرفا اعلام مواضع دیپلماتیک و کدام بخش اعلام سیاست های قطعی است. اکنون دیگر از مرحله ناز و کرشمه های دیپلماتیک گذشته ایم. واقعیت این است که در آذر ماه جاری ٢ طرف مذاکره، ایران و ٦ کشور، می توانستند مذاکرات را پایان یافته اعلام کنند. در این شرایط قطعا ایران تصمیم های از پیش اتخاذ شده را اجرایی می کرد. اما برداشت همه جانبه این بود که صورت مسئله بعد از یک سال دقیق، جزئی و صریح روشن شده است و اکنون سطح مذاکرات از اعلام مواضع صرف به تلاش های چند جانبه برای دستیابی به فرمول های مشخص رسیده است.
٣. آیا کسی از محتوای مذاکرات و جزئیات آن خبر دارد؟
با همه این ها آیا کسی می داند که جزئیات مذاکرات چه بوده و یا قرار است از این به بعد چه باشد؟ خیر. به جز سران کشورها و مذاکره کنندگان ارشد (آن هم نه مذاکره کنندگان همه ٧ کشور) هیچ کسی چه در ایران و چه در کشورهای مقابل چیزی بیش از عناوین کلی موضوع مذاکرات شامل ١) موضوع غنی سازی اورانیوم و سطح آن، ٢) موضوع بازرسی های آژانس بین المللی انرژی اتمی و قواعد آن و ٣) موضوع لغو تحریم های غربی و جدول زمان بندی آن نمی داند. این را برای آن هایی گفتیم که منتظر گزارش های نیویورک تایمز و المانیتور و مانند این ها هستند. این را برای آن ها می گوییم که در ماه های گذشته پی در پی مدعی می شدند که دولت دکتر روحانی و تیم مذاکره کننده توافق پشت پرده ای را انجام داده اند و منتظر مهیاشدن شرایط برای اعلام آن هستند. البته باید بی پرده بگوییم که ضمن اعتماد به تمامی اعضای تیم مذاکره کننده، هیچ کسی نمی تواند خود را از اشتباه مصون بداند. مذاکره کنندگان ما هم معصوم نیستند. اما انتقاد مغرضانه را نباید با انتقاد منصفانه و فنی و حساب شده اشتباه کنیم.
4. آیا ما در مذاکرات به کشورهای 1+5 به ویژه آمریکا اعتماد داریم؟
با این حال اگرچه کسی از جزئیات مذاکرات مطلع نیست، اما می توان اصول کلی حاکم بر فضای مذاکره را مرور کرد. هیچ کس اکنون در هیچ کشوری و درباره هیچ موضوعی مذاکره را بر مبنای اعتماد انجام نمی دهد. بدیهی است که مبنای جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات با ٦ کشور اعتماد نیست و نبوده است. همه ما می دانیم که دیپلمات های غربی، روس و چینی برای منافع ملی خودشان در مذاکرات حاضر شده اند. با این حال تلاش دیپلمات های جمهوری اسلامی ایران این است که براساس محاسبات سیاسی و فنی دقیق، منطق و راه حلی را برگزینند که بتواند به یک بازی برد-برد تبدیل شود. آیا رسیدن به این راه حل شدنی است؟ کسی نمی داند. باید منتظر آینده ماند. آیا ٦ کشور حداقل های اعتماد را دارند؟ یکی از هدف های اصلی این مذاکرات دقیقا پاسخ به این پرسش است.
5. آیااحتمال عدم توافق در مذاکرات در پایان ٧ ماه آینده وجود ندارد؟
ابتدا باید توجه کنیم که مفهومی تحت عنوان "شکست" در مذاکرات حداقل برای جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد. ما در مذاکرات یابه نتیجه مطلوب مان می رسیم، یا این که اثبات می کنیم مانع دستیابی به توافق طرف مقابل بوده است. با این وجود، احتمال عدم توافق در تمام حدود یک هفته مذاکره اخیر، بلکه تمام سال گذشته وجود داشته و از این پس هم وجود خواهد داشت. بنابراین باید رک و صریح خودمان را برای عدم توافق آماده کنیم.
6. آیا مذاکره به تنهایی می تواند متضمن منافع ملی باشد؟
با در نظر گرفتن این نکات باید همه بدانیم که مذاکرات اگرچه ممکن است مفید باشد، اما به تنهایی نمی تواند مشکلات کشور را حل کند. بسیاری از مشکلات کنونی نه به خاطر پرونده سیاسی هسته ای، بلکه به خاطر ضعف های ساختاری در مدیریت کشور و جامعه خودمان است. این روزها اجلاس اپک نیز در وین برگزار می شود. در این نشست احتمال ارزان تر شدن قیمت نفت جدی است. مخرب تر از تحریم ها و دشوار تر از مذاکرات هسته ای، اقتصاد وابسته به نفت کشور است. همزمان نبود شفافیت در اقتصاد کشور، رونق را از بین برده است. باید به همان اندازه که نگران پرونده هسته ای هستیم، برای اقتصاد آلوده به رانت مان نگران باشیم. قطعا اگر همزمان به مولفه های اساسی قدرت کشورمان مانند افزایش سرمایه اجتماعی و وفاق ملی بپردازیم، مذاکره کنندگان نیز با توان بیشتری می توانند برای تحقق حقوق کشور چانه زنی کنند. دولت نباید و نمی تواند اقتصاد کشور را به مذاکرات هسته ای گره بزند.
جمهوری اسلامی:زنگ خطری دیگر برای جهان اسلام
«زنگ خطری دیگر برای جهان اسلام» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛جنبشهای اسلامی فلسطین با صدور بیانیهای از توطئه بزرگی خبر دادند که رژیم صهیونیستی با سوءاستفاده از بیتوجهی جهانیان و در قالب طرح شناسایی رژیم صهیونیستی به عنوان "دولت یهود" درحال اجرای آن است و میتواند با تحکیم سلطه این رژیم بر سرزمین اسلامی فلسطین به یک جنگ دینی در منطقه دامن بزند.
در این بیانیه به جامعه بین الملل بویژه کشورهای اسلامی درباره توطئه دولت نتانیاهو و در تصویب قانون شناسایی این رژیم به عنوان دولت یهود هشدار داده شده و تاکید گردیده همه گروههای زنده و فعال فلسطین، همصدا با ملت مظلوم و رنجدیده فلسطین با این طرح نژادپرستانه و توسعهطلبانه رژیم اشغالگر قدس مقابله کرده و به آن تن نخواهند داد.
کابینه رژیم صهیونیستی روز یکشنبه پیش نویس طرح خطرناکی موسوم به تشکیل دولت یهود را تصویب کرد و شکلگیری کشور فلسطین را به شناسایی رژیم صهیونیستی به عنوان "دولت یهود" توسط فلسطینیها منوط کرد و بار دیگر مدعی شد فلسطینیان با اقدامات یکجانبه خود، فرصتهای تحقق صلح را از بین میبرند. نتانیاهو تصریح کرد: "فلسطینیها زمانی میتوانند انتظار به رسمیت شناختن کشور مستقل خود را داشته باشند که اسرائیل را به عنوان دولت یهود به رسمیت شناخته و اقداماتی نیز به منظور تضمین امنیت این رژیم انجام دهند!"
اقدام رژیم صهیونیستی و شخص نتانیاهو به عنوان نخستوزیر این رژیم غاصب برای به رسمیت شناخته شدن دولت یهود توسط فلسطینیها هر چند تلاش خلق الساعهای نبوده و از مرحله آخر مذاکرات به شکست کشیده شده سازش با محمود عباس کلید خورده و سپس در سخنرانی امسال نخستوزیر رژیم صهیونیستی در اجلاس سالانه آیپک در آمریکا بیان شد که گفت "زمان آن فرا رسیده که فلسطینیها بدون هیچ بهانه و تاخیری، دولت یهودی را به رسمیت بشناسد زیرا صلح زمانی محقق خواهد شد که محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان، اسرائیل را به عنوان دولت یهود به رسمیت بشناسد"، ولی این، توطئه جدیدی است که تبعات سنگین سیاسی، حقوقی، اقتصادی و اجتماعی بر پیکر آرمان فلسطین دارد و خفت بزرگی را نصیب جهان اسلام خواهد کرد. بنابر این، ضروری به نظر میرسد کالبدشکافی دقیق و تجزیه و تحلیل ریشهای نسبت به ابعاد این توطئه شوم که زنگ خطر آن امروز به صدا در آمده، صورت بگیرد.
اینکه چرا کابینه نتانیاهو در موقعیت زمانی کنونی طرح شناسایی دولت یهود را مطرح کرده، باید گفت به مسائل متعددی از جمله ضعف و زبونی حکومت خودگردان فلسطین و رژیمهای سازشکار عرب برای رسیدن به آنچه از آن به نام "صلح" نام برده میشود و شوق آنان برای تشکیل ظاهری و اسمی دولتی به نام دولت فلسطین باز میگردد که رژیم صهیونیستی موقعیت را برای امتیازگیری بزرگ و مشروط به تشکیل کشور فلسطین در کرانه باختری - و البته با صرفنظر کردن از سایر بخشهای سرزمین فلسطین - در ازای شناسایی رژیم صهیونیستی به عنوان "دولت یهود" کرده است. از سوی دیگر موقعیتی که گروههای تروریستی و تکفیری در کشورهای اسلامی ایجاد کرده و همه ذهنها را به خود مشغول ساختهاند، بهترین موقعیت برای این باج خواهی بزرگ و مرهم گذاشتن بر زخمهای کهنه و از هم گسستگیهای شدیدی است که امروز رژیم صهیونیستی به آن دچار شده است.
قطعاً رژیم صهیونیستی از ارائه چنین طرحی، اهداف سلطه طلبانه متعددی را در راستای تحرکات تجاوزکارانهاش دنبال میکند که برخی از آنها عبارتند از:
1- "اسرائیل"، موجودیتی غاصبانه و محصول جنایت، قساوت و حمایتهای پشت پرده استعمارگرانه از صهیونیسم بوده که به عنوان نماد یک جنبش سیاسی و نژادپرستانه ظاهر شده ولی اکنون با روشن شدن ماهیت کثیف این جنبش رنگ باخته در میان ملتهای جهان و حتی یهودیان، رژیم اسرائیل و سردمداران صهیونیسم بین الملل با مخالفتهای بینالمللی گستردهای روبرو شده و در داخل نیز با تضادهای زیادی دست به گریبان است، از این رو برای ادامه سلطه خود، قصد دارد ماهیت پلید صهیونیستیاش را در قالب دولتی مذهبی پنهان ساخته و خود را نماینده و سمبل یهودیان جهان قلمداد کند.
طبعاً در صورت پذیرش این طرح توسط گروههای فلسطینی، هرگونه ادامه مبارزه با رژیم اسرائیل از قالب مبارزه با صهیونیستهای نژادپرست، به مبارزه با دین یهود و دولت منتخب آن معرفی شده و به عنوان جنگی دینی میان مسلمانان علیه یهودیان تبلیغ خواهد شد.
2 - پذیرش حاکمیت دولت یهود به معنای تن دادن به توطئه پاکسازی نژادی و اخراج کامل فلسطینیهای ساکن مناطق اشغالی 1327 است که حدود یک و نیم میلیون نفر از ساکنان اراضی این بخش اشغالی را تشکیل میدهند؛ فلسطینیهایی که پس از اشغالگری رژیم صهیونیستی حاضر به ترک خانه و کاشانهشان و تنها گذاشتن بیت المقدس در چنگال صهیونیستها نبودند، به عنوان شهروندان درجه چندم و بدون برخورداری از حقوق اولیه و بدترین شرایط، با پایمردی در سرزمین شان ماندهاند. در واقع، هدف اصلی نتانیاهو از مطرح کردن طرح به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی به عنوان دولت یهودی، آغاز شرایط برای اخراج تمامی فلسطینیهای ساکن اراضی اشغالی سال 1327 و متوقف کردن انتفاضه سوم فلسطین است که اکنون جرقههای آن در قدس اشغالی زده شده است.
3- یکی از دلایل اصلی ارائه این طرح، تداوم حیات این رژیم به بن بست رسیده به عنوان یک دولت یهودی است. در واقع سران رژیم صهیونیستی تلاش دارند خود را به عنوان "دولت ملت یهود" در جهان در تاریخ ثبت کنند و در نتیجه، هویت یهودی مورد نظر آنها به عنوان دلیل وجودی تشکیل اسرائیل، مورد تاکید قرار میگیرد و حقی برای پیروان سایر ادیان در فلسطین باقی نماند.
4 - تلاش نتانیاهو برای ثبت هویت یهودی رژیم صهیونیستی در کارنامه شخصی او و جلوگیری از شکست حزبش در داخل اسرائیل یکی از دیگر اهداف وی در اعلام این طرح محسوب میشود، چرا که شناسایی اسرائیل به عنوان دولت یهود، یکی از تحولات بزرگ در تاریخ غاصبانه این رژیم به شمار میآید که ابعاد بزرگتر و خطرناکتری از شناسایی موجودیت اسرائیل خواهد داشت به گونهای که روزنامه صهیونیستی "هاآرتص" آنرا "اتفاقی جادویی" خوانده است.
5 - "بحران هویت"، یکی از مسائل پیش روی صهیونیست هاست که از جنبههای مختلف قابل بررسی است. چگونگی فرآیند هویت سازی و چالشهای این حوزه، انسجام داخلی آن، نحوه جذب یهودیان فرودست در اسرائیل و... همه از موضوعاتی هستند که میتوانند بسیاری از رویدادها و مشکلات فعلی این رژیم را در منطقه و فضای بینالمللی در قالب ایدئولوژیک مطرح نماید.
در مجموع، تبعات این طرح به ظاهر ساده از آنچنان ابعاد گسترده حقوقی، تاریخی، مذهبی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی برای تداوم سلطه رژیم صهیونیستی برخوردار است که هرگونه تعلل و سستی در قبال آن، خسارتهای غیرقابل جبرانی را برای مردم فلسطین و جهان اسلام به بار خواهد آورد. قطعاً زنگ خطری که توسط گروههای مبارز فلسطینی در قبال این توطئه به صدا درآمده، هشدار بازگشت به مسئولیتی است که دولتهای اسلامی و ملتهای مسلمان در قبال حمایت از آرمان فلسطین برعهده دارند.
رسالت:دولت باید پاسخ زیادهخواهیها را بدهد
«دولت باید پاسخ زیادهخواهیها را بدهد»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛سوم آذر 93، روز پایان توافق هستهای دوم آذر 92 بود. در این روز فارغ از پاسخ رئیسجمهور به زیادهخواهیهای آمریکا و پاسخ وزیر خارجه رئیس تیم دیپلماسی جمهوری اسلامی در رابطه با سرنوشت مذاکرات با 1+5 شاهد یک پاسخ عملی و هوشمندانه به تهدیدها و تحریمهای دشمن بودیم.
در این روز 20 هزار پروژه اقتصاد مقاومتی در سراسر کشور توسط بسیجیان افتتاح شد. بسیجیان گوششان بدهکار این گفتگوهای «تو در تو» که حاصلی هم جز رسوایی غرب و بویژه آمریکا ندارد، نیست. ملت کار خود را میکند. راه درست دور زدن تحریمها، اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی و توانمندسازی از درون است. انقلاب اسلامی طی 36 سال گذشته در اوج جنگ تحمیلی و تحریمهای جنایتکارانه آمریکا هیچگاه دچار مشکل نشده و نخواهد شد.
بازار ایران اسلامی حتی در بحرانیترین اوضاع اقتصادی نشاط و داد و ستد خود را حفظ کرده است. باد تحریم همواره پرچم خودکفایی و استقلال اقتصادی کشور را نواخته و آن را در اهتزاز نگهداشته است.
روز سوم آذر اگر غرب همه پیشنهادات ما را میپذیرفت اتفاق جدیدی رخ نمیداد. اگر آنها در توافق حتی همه نظرات ما را لحاظ میکردند، باز هم معجزهای رخ نمیداد چون اساسا قول و فعل آنها برای ما اعتماد نمیآورد. آمریکاییها در قرارداد الجزایر خیلی چیزها را پذیرفته بودند اما به هیچ کدام عمل نکردند. امروز که به هیچ وعدهای که در توافق ژنو دادهاند هم عمل نکردهاند فرقی نکرده است. اعتماد دولت و ملت ایران به آمریکا یک توهم است. بر هیچ کس پوشیده نیست که «کلید» خوشبینی به آمریکا هیچ «قفلی» را باز نمیکند. آنها تاکنون هیچ گامی برای اعتمادسازی برنداشته و برنخواهند داشت.
سوم آذر توافق ژنو برای هفت ماه تمدید شد. 1+5 به این تمدید نیازمند بود چرا که نمیخواستند متهم شوند یکسال با ایران گفتگو کردهاند و چون مهارت لازم را نداشتند توافقی به دست نیاوردند و دوباره مناسبات با تهران برمیگردد به نقطه اول! آنها قادر به اعتراف به شکست نبودند. این در حالی بود که اگر مذاکرات به شکست میانجامید مسئولیت آن به عهده اشرار جهانی بود چون ملت ما از پیش میدانست کار به جایی نمیرسد، گفتگوها بینتیجه است و آنها قابل اعتماد نیستند.
جان کری در توضیحات خود در مورد این رویداد از «توافق سیاسی» سخن به میان آورد. معلوم بود دست آنها در این باره که این توافق «فنی» و یا «حقوقی» است خالی بود.
چون توجیه فنی و توجیه حقوقی نداشتند، چون آنها به هیچ یک از تعهدات حقوقی خود عمل نکردند.
کری فقط از نگرانیهای خود درباره امنیت رژیم صهیونیستی سخن گفت و ابلهانه این نگرانی را به اسم «نگرانی جامعه جهانی» جا زد.
ایران مسیرهای زیادی رادر جلوی آنها برای خاتمه بهانهجوییها باز گذاشته است اما ظاهرا این بهانهجوییها انتها ندارد. تردید نیست که زیادهخواهیهای آمریکا داشت مذاکرات را به
بن بست میکشاند.
این مهارت دیپلماتهای ما بود که آن را از بنبست بیرون آورد. نوع رفتار 1+5 و بویژه آمریکا اقتضا دارد یک دوره هفت ماهه برای به نمایش گذاشتن چهره زورگویانه و عدم اعتماد به آنها را تجربه کنیم.
رئیس جمهور قبل از اعلام نتایج مذاکرات وین خبر از زیادهخواهیهای طرف مقابل داده بود. پس از اعلام نتایج مذاکرات فرمودند:
-ملت ایران پیروز نهایی مذاکرات خواهد بود.
-از حقوق هستهای ایران کوتاه نیامده و نخواهیم آمد.
- چرخ سانتریفیوژها هرگز متوقف نمیشود چرخ زندگی مردم نیز بهتر خواهد چرخید.
از ایستادگی رئیسجمهور بر حقوق هستهای تشکر میکنیم اما از باب روشنگری لازم بود ایشان توضیح میدادند زیادهخواهی طرف مقابل چیست و چرا تحریمها را برنداشتهاند و به تعهدات توافق ژنو عمل نکردند؟
چرخ زندگی مردم علیرغم تحریمها میچرخد و اخلالی در آن دیده نمیشود. چه در دولت قبل و چه در دولت فعلی، مردم نگران چرخ زندگی خود نیستند. خود بلدند آن را چگونه بچرخانند، اما نگران حقوق هستهای، استقلال کشور و اقتدار علمی مملکت هستند.
جان کری با پررویی تمام پس از پایان مذاکرات گفت: «تحریمها ماند و ایران نیز به تعهداتش عمل کرد.» لازم بود رئیسجمهور پاسخ این گستاخی را به نمایندگی از ملت میدادند.
خشم و کینه مردم از آمریکا و دو توله اروپاییاش به خاطر مظالمی که در حق انقلاب روا داشتند تمام نشدنی است. این خشم باید جایی در مواضع دولت نماد و نمود داشته باشد.
بدون شک ملت در فرصت مقتضی نفرت خود را در مورد تداوم شرارت استکبار و استبداد جهانی نشان خواهد داد.
ما اطمینان داریم دولت فراتر از چارچوبهای حقوق هستهای ملت عمل نخواهد کرد. ما به صداقت و مهارت تیم هستهای جمهوری اسلامی در گفتگوها به عنوان سفیران و فرزندان انقلاب اعتماد داریم. مقاومت و صبوری آنها را در برابر اشرار جهانی ارج مینهیم اما آنها هم باید بدانند آنجا که سخن از عرق و عزت ملی است، باید به نمایندگی از ملت جواب بدمستیهای طرف را نه در زیر سقف گفتگو بلکه بیرون از آن هم در تریبونهای عمومی بدهند. دولت و ملت هفت ماه فرصت دارند که کمربندها را محکم ببندند.
هفت ماه دیگر هیچ اتفاق جدیدی رخ نخواهد داد. آنها طلبکارتر از گذشته و پرروتر از هر زمان ظاهر خواهند شد.
آنها میخواهند همه چیز ما را در صنعت هستهای نابود کنند. آنها حتی طمع دارند در دیگر رشتههایی که امروز به مدد دانشمندان بزرگ کشور جزء 10 کشور جهان هستیم، پیشرفت ملت را سد کنند. در ازای آن هیچ چیز هم ندهند. حتی کرکره مذاکرات هستهای را هم پایین بکشند و بلافاصله کرکره فریب و دروغ نقض حقوق بشر و حمایت از تروریسم را بالا ببرند. ملت دست آنها را خوانده است.
دولت باید هفت ماه آینده خود را آماده کند به نمایندگی از ملت موضع قاطع و عزتمند جمهوری اسلامی را اعلام کند و سکوت خود را در برابر تبهکاریهای دشمن بشکند و صریحا اعلام کند کلید اعتماد به غرب شکسته است.
قدس:تمدید مذاکرات، شمشیر دولبه
«تمدید مذاکرات، شمشیر دولبه»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم آرش خلیل خانه است که در آن میخوانید؛تمدید هفت ماهه توافق ژنو و ادامه تماسها و رایزنی ها در شرایطی که رسیدن به توافق جامع در مهلت چند روزه منتهی به سوم آذر ماه غیر ممکن می نمود، نشان از تلاش همه طرفها برای بی نتیجه نماندن مذاکرات 10 ماهه هسته ای است.
آنچه که در چند ماه اخیر از آن به عنوان اختلاف نظرهای جدی و مسایل حل نشده یاد می شد، و نیز نبود نشانه ای از انعطاف در دیدگاه ها و راه حلهای پیشنهادی طرفهای مذاکره کننده، بویژه طرف آمریکایی، گویای آن بود که سوم آذرماه روز جشن توافق برای هیچ یک از کشورهای مذاکره کننده نخواهد بود.
شاید آمریکایی ها بر این باور بودند که با آغاز شمارش معکوس اتمام مهلت توافق ژنو و افزایش فشار روانی و تبلیغاتی بر طرف ایرانی، خواهند توانست تهران را به پذیرش شرایط سخت تر و یک طرفه مجاب کنند.
از همین رو جان کری در آخرین رایزنی ها پیش از دور پایانی مذاکرات در مسقط عمان، در عقبگردی واضح، به بسیاری از توافقهای قبلی پشت کرد و به طرحهای اولیه و حداقلی آمریکا برای موارد اختلافی بازگشت. با این حال هیأت مذاکره کننده ایرانی با اعتماد به نفس تا آخرین لحظه بر مواضع اصولی خود پایداری کرد و نشان داد زیر بار یک توافق بد نخواهد رفت.
تمدید مذاکرات از منظر طرف آمریکایی هم به بیانی دیگر همین معنا را داشت. توافق ژنو در عمل، ساختار کلی تحریمهای آمریکا را که بیش از چهار سال صرف طراحی و اجرای آن در سراسر دنیا شده بود، شکست تا آنجا که اگر برقراری دوباره آن هم ممکن باشد، به سالها زمان نیاز دارد؛ حال آنکه تعهد ایران به مذاکره و حل این مناقشه به جهان ثابت کرد که جمهوری اسلامی ایران متعهد به دیپلماسی است و آنکه کارشکنی می کند، آمریکا و تروئیکای اروپایی متحد او در گروه 1+5 است. این موضوعی بود که جان کری نیز به وضوح در مصاحبه مطبوعاتی خود بعد از مذاکرات وین به آن اذعان کرد و گفت: بسیاری از کشورها(و شاید خود آنها) گمان نمی کردند که ایران به توافق ژنو پایبند بماند، اما تهران به همه تعهدات خود به صورت جامع عمل کرد. از این رو کشورهای جهان دیگر به راحتی تن به خواسته های آمریکا و پذیرش ادعاهای آنها درباره تهدید آمیز بودن برنامه هسته ای ایران نمی دهند، بنابراین شکست مذاکرات ژنو در این شرایط به معنای شکست آمریکا و متحدانش بود، تا آنجا که اوباما و تیمش هم ترجیح دادند مذاکرات و توافق ژنو برای هفت ماه آینده تمدید شود.
آمریکا نشان داد که به دنبال اعتماد سازی نیست، همچنان که جان کری هنگام ورود به وین تأکید کرد که مسأله اصلی در مذاکرات و توافقنهایی، اعتماد نیست، بلکه روند پیشرفت برنامه هستهای ایران است.
واقعیت آن که برای آمریکا بهتر است که شرایط توافق ژنو ادامه یابد. بدین معنا که محدودیتهای توافق شده برای ایران چند ماه دیگر پابرجا بماند و آزادسازی داراییهای ایران در مقیاس قطره چکانی صورت گیرد.
بر اساس توافق اولیه ژنو، ایران غنیسازی 20 درصدی خود را تعلیق و ذخایر اورانیوم غنی شده 20 درصدیاش را نیمی به اکسید اورانیوم و نیمی دیگر را رقیق کرد. از سوی دیگر، ایران پذیرفت تا اورانیوم غنی شده پنج درصدی خود را که از تاریخ اجرای توافق تولید میشود، به اکسید تبدیل کند و متعهد شد تجهیزات عمده راکتور اراک را در زمان اجرای توافق نصب نکند و علاوهبر این، سانتریفیوژهای جدیدی در تأسیساتش نصب نکند.
تداوم این محدودیتها از یک سو بهتر از شکست مذاکرات و باز شدن مسیر برای تهران بهمنظور سرعت بخشیدن به برنامه هستهای اوست که قدرت چانه زنیاش را در مذاکرات آینده بالا می برد و از سوی دیگر برای آمریکایی ها بهتر از توافقی است که خواسته های فراقانونی آمریکا در آن لحاظ نشده و باز به ایران منطقاً اجازه توسعه برنامه هستهای متعارف او را می دهد، چیزی که آمریکاییها از آن با نام توافق بد یاد می کنند.
با توجه به تغییر شرایط سیاسی در داخل آمریکا و شکست دموکراتها در انتخابات کنگره، به نظر میرسد، اوباما با اوضاع سخت تری برای پذیرش یک توافق هستهای با ایران روبرو خواهد بود.
از آنجا که کمتر از دو ماه دیگر جمهوری خواهان کنگره آمریکا، یعنی مجلس نمایندگان و سنا را در دست خواهند گرفت، تیم اوباما امید دارند که اولاً ایران را از تغییر اوضاع داخلی در آمریکا و بستهتر شدن فضا بترسانند تا شاید امتیازی بگیرند و ثانیاً اگر مذاکرات به شکست منتهیشد، آن را به گردن ایران و کارشکنیهای جمهوری خواهان بیندازند و از این موضوع در رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری آینده برای جبران شکست خود استفاده کنند.
سیاست روز:بسیجی را باور باید کرد
«بسیجی را باور باید کرد»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم اسدالله افشار است که در آن میخوانید؛تشکیل بسیج مستضعفین، ارتش بیست میلیونی به فرمان امام خمینی(ره) هوشیاری و درایت بی نظیر حضرت امام خمینی(ره) از جمله اساسیترین عوامل در جهت خنثیسازی توطئهها به حساب میآید که به برکت این دوراندیشی و هدایت انقلاب در مسیر اصلی خود، زمینه انقلاب دوم فراهم آمد و با سقوط لانه جاسوسی امریکا در تهران و برملاشدن ماهیت سلطهجو و تجاوزکارانه امریکا، شیطان بزرگ با ضربهای سخت و جبرانناپذیر روبرو شد. اسناد بدست آمده از لانه جاسوسی و اظهارات صریح حکام امریکایی مردم و رهبران کشور و بویژه حضرت امام را با این حقیقت آشکار مواجه ساخت که احتمال مداخله نظامی امریکا و هجوم وی به جمهوری اسلامی، امری بعید و غیرممکن نبوده و با توجه به سوابق این کشور در جهان لزوم آمادگی مردم جهت مقابله و رویارویی را در کوتاهترین زمان ممکن آشکار میساخت.
بر این اساس امام امت در پنجم آذرماه سال ۵۸، یعنی در مدتی کمتر از یک ماه بعد از انقلاب دوم، فرمان تاریخی تشکیل بسیج را صادر فرمودند؛ یک مملکت بعد از چند سالی که بیست میلیون جوان دارد باید بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد و یک چنین مملکتی آسیب پذیر نیست و مردم دلسوخته و مسلمان پاکباخته که دل در گرو عشق به انقلاب و هدفهای والای آن داشتند، با آمادگی و قصد و اراده خلل ناپذیر جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب گروههای مقاومت مردمی را در پایگاههای بسیج و در آن زمان در مساجد سراسر کشور تشکیل دادند.
آرمان والا و ایده بلند و هدف عالی انقلاب اسلامی ما را چنین میسازد که از چار چوب مرزهای ایران بگذرد و دروازه های ملل محروم و تودههای مظلوم و مستضعف جهان را بگشاید و پیام آرامشبخش و رسالت انسانی و رهاییبخش خویش را بگوش جان آنها برساند و زمینههای حکومت عدل الهی و جهانی امام عصر (عجلالله فرجه) را آماده سازد. و از این روی، بسیج تمامی نیروهای فعال و آمادگی جهت تحقق این آرمان ارزنده انسانی، امری ضروری و طبیعی به نظر میرسید.
بسیج را باید مفهومی فراگیر دانست که عمومیت آن طیف وسیعی از اندیشههای متعالی را در خود جای داده است. عنوان و لقب این واژه مقدس میتواند همای سعادت را بر دوش هر فردی از هر قشری از جامعه فرو بنشاند. بسیجی با تعهد و تقوا، عزم و اراده، صفا و صداقت، شجاعت و همّت، عدالت خواهی، تیزهوشی و زمانشناسی در فرازهای حساس انقلاب و نظام اسلامی حضوری مداوم و سرنوشت سازداشته و دارد.
در واقع بسیج یک هویت فرهنگی، روشن، پاک و آیندهنگر است و کردارش برای رضایت کردگار است و با چنین هدفی هر جا که به وجود بسیجی نیاز باشد، حضور خالصانه و معنادارش بدون درنگ و عاری از هرگونه فرصتسوزی و عافیتطلبی، مشاهده میگردد. حال امکان دارد این حضور در دفاعمقدس باشد یا عرصههای علمی و یا احیاناً خنثی کردن نقشههای رنگارنگ و تشویشآفرین و کینهتوزانه دشمنان، هرجا که بسیجی اخلاص، توانمندی و ابتکار خود را به نمایش بگذارد دغدغهها و نگرانیها و آشفتگیها چون برفی که در برابر آفتاب تابستان قرار گیرد، از بین میروند و به جایش امنیت، آرامش، امید، رشد و توسعه هویدا میگردد.
متأسفانه تفکر بسیجی پس از دوران دفاعمقدّس، در مقاطعی خاص و در پیچ و خمهای سیاسی و جناح بازی در محاق مظلومیت قرار گرفته و افرادی برای مطرح نمودن حزب و دسته خود و یا تحکیم پایههای قدرتطلبی خویش سعی کردهاند این شجره طیّبه را مورد یورش توفانهای پرگرد و غبار خود قرار دهند و از سوی دیگر تبرها و تیشههایی بدست گرفتند تا ریشههای این نهال ناب را آماج نیتهای آلوده خود سازند امّا عِرض خود بردهاند و زحمتی برای آن فداکاران فراهم کردهاند و این غوغاهای شیطانی، طشت نفاق و دورویی آنان را از بام غرور بر دشتی خشک و بیحاصل افکنده است و اصولاً بسیجی مشغول تلاش و درپی گرهگشایی از مشکلات مردمان و مؤمنان و محرومان صالح است و دیگر جایی برای طیفهای سیاسی باقی نمیگذارد و دنیاگرایی، رفاهطلبی، گروهگرایی و سرسپردگی به جناحی خاص را بر نمیتابد و حتی با این آفتها و علفهای هرز در ستیز است.جرثومههای زنگ زده و رنگ باخته خاطرهها و فداکاریهای بسیجیهای مخلص و با اقتدار را در ایام دفاعمقدس فراموش کردهاند که چگونه آنان جان برکف و شجاعانه بر سپاه پرتشویش متجاوزان متجاسر یورش آوردند و تکبیر رعدآسای آنان چنان بر قلب مریض و اندام علیل کینهتوزان رعشه افکند که دیگر قادر نمیباشند در هیچ زمانی این رسوایی، شکست و سرافکندگی را ترمیم کنند.
از نگاه مقام معظم رهبری؛ سالگرد تشکیل بسیج مستضعفان، یادآور خاطره پرشکوه مجاهداتی است که در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، زیباترین تابلوهای ایثار و فداکاری همراه با نجابت و فروتنی و توأم با شجاعت و رشادت را ترسیم کرده است. خاطره جوانمردان پاکدامن و غیوری که شیران روز و زاهدان شب بودند و صحنه نبرد با شیطان زرو زور را با عرصه جهاد با نفس اماره به هم آمیختند و جبهه جنگ را محراب عبادت ساختند. جوانانی که از لذات و هوسهای جوانی برای خدا گذشتند و پیرانی که محنت میدان جنگ را بر راحت پیرانه سر ترجیح دادند و مردانی که محبت زن و فرزند و یار و دیار را در قربانگاه عشق الهی فدا کردند؛ خاطره انسانهای بزرگ و کمادعایی که کمر به دفاع از ارزشهای الهی بستند و از هیبت دروغین قدرتهایی که برای حفظ فرهنگ و ارزشهای جاهلی غرب به مصاف ارزشهای الهی آمده بودند، نهراسیدند. باورباید کرد که تنها راه نجات کشور از بحرانها بازگشت به فرهنگ بسیج و حاکمیت تفکر بسیجی برهمه عرصهها است؛ چراکه «اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنینانداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد شد و الا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند.»
گفتمان بسیجی است که میتواند تمامی برنامهها و محورهای توسعه و پیشرفت ایران اسلامی را تضمین کند. ترسیم گفتمان بسیج تعامل با الگوی پیشرفت و عدالت، رهیافتی برای برپایی تحولی است که از کارآمدترین و مؤثرترین روشهای ترویج ارزشهای بسیج در سند راهبردی نظام است. زیربنای موفقیت الگوها و مدلهای انگیزشی در این گفتمان بیش از هر چیز بر پایه انگیزههای الهی و غیرمادی استوار است. «مسلط سازی گفتمان بسیجی» میتواند جامع دغدغههای اجتماعی پیشروی جامعه را پوشش دهد و برطرف سازد.
بسیج با تجهیز و تمسک به هوشیاری راهبردی و شناخت نیازمندیها و تهدیدها، قابلیت واکنش به هنگام داشته و رفتارهای او بنا به قضاوت دوست و دشمن، درخور تحسین و تمجید است.دستاوردهای انرژی هستهای بدون همسویی بسیج با سیاستهای دولت امکانپذیر نبود. جمهوری اسلامی افزون بر مؤلفههای طبیعی؛ ژئوپلتیک، رهبری و نظامی از نیروی گسترده و هدفمند بسیجی به نحوی برخوردار است که تاکنون توانسته است با وجود تهدیدهای گسترده، از مرزهای ایدئولوژیک و ژئوپلتیک خود صیانت نماید.اکنون مؤلفه دشمنشناسی اعضای این مجموعه عظیم سبب گردیده ترفندهای بیگانگان راه به جایی نبرد. پر واضح است، سلاح آگاهی و اقدام به هنگام بسیجیان در صحنههای متعدد حمایت از نظام، سبب گردیده تا راهبردهای تهاجم نرم دشمن نیز مانند عرصه سخت به نتیجه نرسد که این مهم مدیون هوشیاری راهبردی نیروهای مردمی بسیج است.
وطن امروز:یکی جواب کری را بدهد!
«یکی جواب کری را بدهد!»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛ دوشنبهشب بعد از اتمام مذاکرات، جان کری نشان داد حقاً وزیر خارجه شیطان بزرگ است و به آرمانهای صهیونیسم متعهد: «با این توافق،امروز دنیا از سال گذشته امنتر است و تمام کشورها بویژه کشورهای حوزه خلیجفارس و اسرائیل امنتر از گذشته هستند.»
معالاسف پاسخ دندانشکن جناب ظریف، مختصر در این جمله شد که «خوشحالیم دنیا کمتر نگران باشد»! اساسا دستفرمان دولت اعتدال در حوزه سیاست خارجی، همین کاستن نگرانیهای دنیا از خطرات(!) جمهوری اسلامی است اما اولا کدام نگرانی؟ ثانیا کدام دنیا؟ ثالثا کدام خطر؟! «خوشحالیم دنیا کمتر نگران باشد» که نشد جواب دشمن! شگفتا! نزدیک ۱۷ سال پیش، دولت اصلاحات نیز در حوزه سیاست خارجی شعار «گفتوگوی تمدنها» را سردست گرفت بلکه از نگرانیهای دنیا(!) کم کند اما چه بود واکنش دنیای مدنظر بعضیها، بعضیها از اصلاحاتچی گرفته تا معتدل به آن همه شعر که درباره گفتوگوی تمدنها سروده شد؟ هیچ، دنیا یعنی حضرت کدخدا نگرانتر هم شد و عدل، ما را گذاشت در لیست کشورهای محور شرارت! الان هم همینگونه است و شیطان همچنان به شیطنت مشغول. تو وقتی دنیا به این بزرگی را خلاصه در قطر گردن اوباما، جانکری و صدالبته نتانیاهو میکنی و خیال میکنی همه دنیا همینقدارهبندان سرگردنه هستند، نتیجه این میشود که حتی برای «تمدید» هم که فیالواقع نظر، خواست، میل، آرزو و هدف 1+5 بوده، از جنابعالی امتیاز میگیرند!
دقت شود؛ این امتیاز، قرار بود به دشمن داده شود در ازای لغو تحریم اما در کمال تاسف شاهد هستیم که عینا همین امتیاز دارد به دشمن داده میشود آن هم فقط در ازای تمدید، آن هم تمدید چی؟ تمدید خود مذاکرات! خلاصه کردن دنیا در چهره چند حرامی که اتفاقا منفور جهان و جهانیاناند، ایضا وجیزه «هر توافقی از عدم توافق بهتر است» نتیجه آن همه مذاکره را جز این میکرد، جای تعجب بود! تا این دو مورد اصلاح نشود، هر توافقی به روایت جان کری متضمن امنیت بیشتر اسرائیل است. وقتی جان کری میگوید؛ «تحریمها ماند و ایران نیز به تعهداتش عمل کرد. احمق خواهیم بود، اگر بخواهیم شرایط امروز را ترک کنیم و به عقب بازگردیم» میخواستی اسرائیل از توافق ژنو یا تمدید آن ناراضی باشد؟ خوب است آقایانی که دنبال افراد همصدا با نتانیاهو میگشتند، دمی درنگ کنند در آن همه اتهاماتی که به این و آن میبستند. آن اتهامات، خدا را خوش نمیآمد اما کدخدا را چرا ! رضایت دیگر کدخدا آنجاست که میبیند بعضیها دنیا به این بزرگی را با مساحت کاخ سفید اشتباه گرفتهاند!
از این مساله باید هم کدخدا راضی باشد! از تمدید باید هم کدخدا راضی باشد! «تمدید» خواست دشمن بود، اما چون بعضیها در مذاکره «تدبیر» نداشتند، کدخدا بابت عملی شدن خواسته خودش هم از بعضیها امتیاز گرفت! واقعاً این بود آن همه آشنایی حضرات با فوت و فن دیپلماسی؟!
«خوشحالیم که دنیا کمتر نگران باشد» مال بعد از توافق کذا یا تمدید آن نیست؛ فیالواقع از روز 22 بهمن 57 به بعد وقتی دنیا دید ملتی مثل ملت ایران با رهبری ابرمردی چون خمینی بتشکن، شیطانشکن، خمینی «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» بیهیچ ترس و هراسی جلوی زورگوییهای آمریکا و اسرائیل ایستاده و همچنان میایستد، نگرانیهایش کمتر شده. اتفاقاً توافق کذا و تمدید آن، چون منجر به درازتر شدن زبان شیطان شده، به نگرانی بیشتر «آزادگان عالم» منجر میشود.
آری! ما وقتی میگوییم «دنیا»، منظورمان «مستضعفین جهان»اند؛ ابنای آدم، آحاد بشریت. حال بعضیها بگویند که از نظر دنیا، خطر، جمهوری اسلامی است یا شیطان بزرگ؟! از سمفونی جهانشمول و غرورآفرین باریکه غزه، زمان زیادی نمیگذرد. جمهوری اسلامی حامی غزه، فلسطین، کرانه باختری، در یک کلام مهمترین و مؤثرترین حامی قدس شریف بود و آمریکا بزرگترین حامی اسرائیل. در آن نبرد که هنوز هم البته ادامه دارد، دنیا طرفدار که بود؟! و علیه که؟! عجبا که از نظر دنیا، خطر همین آمریکا و اسرائیل است، آنوقت بعضیها آنگونه پاسخ دندانشکن به جانکری میدهند!
انقلاب اسلامی ملت ایران انقلاب علیه استعمار و استبداد بود. این برای دنیا خطر است یا حمایت آمریکا و اسرائیل از تروریستها؟! ما 8 سال علیه تجاوز صدام مورد حمایت همین 1+5 از وجب به وجب خاکمان با قطرهقطره خون شهدایمان دفاع کردیم. این برای دنیا خطر است یا حمایت آمریکا از صهیونیستهای کودککش؟! دانشمندانی چون علیمحمدی، شهریاری و احمدیروشن برای دنیا خطرناکاند یا 2500 کلاهک اتمی اسرائیل؟! هستهای ما با صلحآمیزترین مصارف در کنار فتوای جهانی ولیامر مسلمین جهان برای دنیا خطر دارد یا تجارت اسلحه و بمب توسط همین کاخ سفید؟! حاجقاسم سلیمانی، مرد اول خاکریزهای منطقه که خواب خوش را بر داعش وحشی حرام کرده، خطر برای دنیا حساب میشود یا کسانی که با حمایت آمریکا مهمترین زیرساختهای کشورهای منطقه را به تلی از خاک و خاکستر بدل کردهاند؟! سیدحسن نصرالله یا نتانیاهو؟! دنیا کدام یک را برای خود خطر میداند؟! ... و البته سلمنا! گیرم دنیا یعنی همین اوباما و جان کری! اینها اگر تا دیروز، با ما فقط دشمنی میکردند، امروز که زبان به تحقیر هم میگشایند! واقعیت این است که توافق کذا و تمدید آن، دشمن را با ما دوست نکرده، بلکه زبان او را علیه ملت ما درازتر کرده! دیگر، صحبتهای دوشنبهشب جانکری را همه شنیدند و همه دیدند «تحریمها ماند و ایران نیز به تعهداتش عمل کرد. احمق خواهیم بود اگر بخواهیم شرایط امروز را ترک کنیم و به عقب بازگردیم»! من از آن «سلمنا»یی که نوشتم عذر میخواهم. بیم از آن دارم که دنیا با دیدن این صحنهها، اتفاقا نگران شود و دلش از چیزهایی بگیرد! آخر، بعد شعر «گفتوگوی تمدنها» در عصر اصلاحات، دنیا با خودش میگفت؛ «نکند که راست باشد و ما داریم از دولت جمهوری اسلامی صداهای دیگری میشنویم؟!»
***
آقای ظریف! شما وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، امید دل احرار عالم هستید و دنیا ما را به مبارزه با آمریکا و اسرائیل میشناسد. اگر واقعا دل جهانیان برایتان مهم است، جواب جانکری را بدهید.
جوان:جهانی شدن بسیج
«جهانی شدن بسیج»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عباس حاجینجاری است که در آن میخوانید؛بحرانهای درونساختی دو نظام حاکم بر غرب و شرق جهان در سالهای میانی نیمه دوم قرن بیستم و رقابتهای فرسایشی این دو قدرت در دوران جنگ سرد، هزینههای زیادی را بر دیگر ملل جهان تحمیل کرده بود و به همین دلیل هنگامی که حضرت امام خمینی (ره) در آن دوران اندیشه انقلاب اسلامی را مطرح و نظام جمهوری اسلامی را مبتنی بر شعار نه شرقی، نه غربی بر پا کرد، این اندیشه به سرعت مرزهای جغرافیایی ایران را در نوردید و جهانی شد.
تحولاتی که از همان آغاز در کشورهای اسلامی و به ویژه کشورهای همجوار ایران به وقوع پیوست و مهمتر از همه تأثیری که انقلاب اسلامی ایران حرکت انقلابی مردم مسلمان فلسطین داشت و آن را از درون متحول و روند شکستهای گذشته آن را به پیروزی تبدیل کرد، بیانگر حقانیت این اندیشه و پاسخ به نیازی بود که در آن زمان بشریت به شدت محتاج آن بود.
ظرفیتهای انقلاب اسلامی برای تبدیل شدن به یک نظم نوین در جهان از همان آغاز حساسیتهای قدرتهای حاکم بر غرب و شرق را بر انگیخت و به همین دلیل از همان آغازین روزهای عمر با برکت خود با توطئههای گستردهای مواجه شد که در تحمیل هشت سال جنگ که برای فروپاشی انقلاب اسلامی و درگیر ساختن جهان اسلام با توطئههای متعدد، ناشی از نگرانی نظام سلطه بود حضرت امام خمینی (ره) در عین هشدار به مسلمانان نسبت به توطئههای دشمنان، چاره کار را در تشکیل هستههای مقاومت در جهان اسلام و بسیج جهانی مسلمین میدانستند. امام در 67.4.30 در این زمینه میفرمایند: «وظیفه اول ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان اسلام صدا زنیم که آی خواب رفتگان، ای غفلتزدگان، بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانههای گرگ منزل گرفتهاید، برخیز که اینجا، جای خواب نیست. امریکا و شوروی در کمین نشستهاند و تا نابودی کاملتان از شما دست بر نخواهند داشت، راستی اگر بسیج جهانی مسلمین تشکیل شده بود، کسی جرئت این همه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوی رسول الله (ص) داشت.»
ایشان چند ماه بعد راهاندازی بسیج بزرگ سربازان اسلام را برای نیروهای انقلاب فرض دانسته و در تاریخ 67.9.2 میفرمایند: امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است، مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد. جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمیشناسد و ما باید در جنگ اعتقادیمان،بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه بیندازیم. ایشان که در آن ایام ماههای پایانی عمر با برکت خود را سپری میکردند در تاریخ 67.9.3 بسیجیان جهان اسلام را در این عرصه مکلف کرده و میفرمایند: باید بسیجیان جهان اسلام، در فکر ایجاد حکومت اسلامی باشند و این شدنی است، چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هستههای مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد.»
اگر چه از همان دوران، نظام سلطه علاوه بر مقابله مستقیم با این حرکت با بهرهگیری از جریان موازی سعی داشته و دارد که با درگیر ساختن جهان اسلام از درون ضمن مستهلک کردن ظرفیت جهان اسلامی با تصویرسازی منفی از اسلام در جهان عملاً اقبال به اسلام را با چالش مواجه کنند.
اکنون و بعد از گذشت ربع قرن از ارتحال امام، جهان اسلام به رغم تحمل سختیهای بسیار اما شاهد شکلگیری هسته مقاومت و بسیج جهان اسلام در گوشه گوشههای این امت بزرگ اسلامی است. تبدیل حزبالله لبنان به یک قطب قدرت در منطقه خاورمیانه، توفیق مقاومت فلسطین در به زانو درآوردن رژیم صهیونیستی در چند جنگ بزرگ، شکلگیری نیروهای مقاومت ملی در سوریه، عراق، یمن و ... همگی جلوههایی از آن بسیج جهانی مسلمین است که امام در اندیشه خود آن را آرزو داشت و این در حالی است که این هستهها نه تنها در اوج تهدیدات نظام سلطه عینیت یافته، بلکه از درون نیز متأثر از راهبرد نظام سلطه در ایجاد و تقویت جریانهای افراطی تکفیری نیز لطمات جبرانناپذیری را متحمل شده است که تحولات اخیر لبنان، سوریه و عراق مصداق بارز آن است، اما چشمانداز آن برای جهان کنونی روشن است، چرا که این اندیشه فارغ از اقدامات افراطیگونه جریانهای تکفیری، زمینه اصلی اقبال جهان به اسلام را در سه دهه گذشته فراهم کرده و اکنون به عنوان شاخصی برای تمییز اقدامات افراطی از حرکتهای سالم اسلامی در جهان و به ویژه در میان مسلمانان تبلور یافته است و این در حالی است که توانسته است شاخصههای استکبار ستیزی و صهیونیسمستیزی خود را همچنان حفظ کرده و کارآمدی نظام دینی را اثبات کند.
آفرینش:ناکارآمدی تخصص و آموزش درجامعه
«ناکارآمدی تخصص و آموزش درجامعه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛هرکدام از افراد جامعه متناسب بانوع فعالیت هایی که انجام می دهند در تقسیم بندی های شغلی قرار می گیرند. این تقسیم بندیها زمانی میتواند کارگشا و پربازده باشد که براساس تخصص و مهارتها فردی صورت پذیرد، در غیر این صورت نمیتوان توقع داشت در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... شاهد جهش و پیشرفتهای چشم گیر باشیم.در اکثر مشاغل و اموری که در جامعه مشاهده می کنیم بحث تخصص حلقه مفقوده کارایی و توسعه می باشد. متاسفانه بیشترین آسیب های موجود در عرصه اقتصادی و عدم گسترش منطقی مشاغل در کشور نیز به سبب تخصصی نبودن عملکردها میباشد.بحث تخصص پیش زمینه عملکرد موثر افراد در حیطه شغلی و حتی امورات رایج در زندگی میباشد. وقتی افراد در حیطه شغلی، به لحاظ آموزش و مهارت، سنخیتی با محیط شغلی خود نداشته باشند، مطمئنا نمیتوانند به عنوان یک نیروی انسانی ماهر برای پیشرفت و توسعه مجموعه خود کاربردی داشته باشند.این معضل در عرصه زندگی اجتماعی، مسائل سیاسی، فرهنگی، آموزشی و دیگر عرصههای جامعه گسترده شده است.
متاسفانه در جامعه ما بعضاً تخصص ها جای خود را به مولفه های دیگری همچون داشتن رابطه، جایگاه طبقاتی، تمکن مالی و مدرک گرایی داده است. این رویه علاوه بر جلوگیری از پیشرفت کلی کشور، موجب هدر رفتن انگیزه ها و استعدادهایی می گردد که پشت سد گزینشهای غیر اصولی قرار می گیرند. نکته دیگری که عامل ضعف تخصص گرایی در کشور گردیده، تمایل افراد برای دخالت درتمامی امور رایج و اظهار نظر در مواردی است که هیچگونه سر رشتهای در آن ندارند. این نگرش غلط در طی سالیان طولانی به صورت اپیدمی رشد و گسترش یافته و نمود آن را می توان در بسیاری از جنبه های جامعه مشاهده کرد. ورود نابجا به عرصههای فرهنگی، دخالتهای غیراصولی برخی افراد در امور اقتصادی و اجتماعی، و تجویزهایی نادرست درحیطههای تخصصی، تنها مشتی نمونه خروار از این گفتمان غلط در کشورمان میباشد.
این معضلات برگرفته از عدم آموزش و کاربردی نبودن مهارتهای افراد در سطح جامعه و عرصههای مختلف میباشد. متاسفانه ما چارچوب و برنامه هدفمندی برای کیفیت آموزشها و مهارت در سطح جامعه نداریم. این درحالی است که کشورهای توسعه یافته با تشکیل اتاق فکرهای تخصصی با مطالعه وضعیت جوامع، به صورت علمی نیازها و الویتهای کشور را تشخیص میدهند و با برنامه ریزی هدفمند پتانسیل و انرژی نیروی انسانی را به سمت آموزشهای مورد نیاز هدایت میکنند.
متاسفانه ما در این زمینه علی رغم داشتن استعدادهای درخشان، نتوانستهایم زمینهای را برای بالفعل شدن مهارتها و عملی شدن آموزشهای آکادمیک فراهم کنیم. درحال حاضر ما نیاز مبرمی به توسعه در بحث صنعت وکشاورزی داریم و دراین عرصه نیز متخصصان، مدیران و تحصیل کردگان بسیاری تربیت کردهایم، اما زمینه و بستری را برای به کارگیری از علم آنها فراهم نساختهایم و از این حیث مدام شاهد مهاجرتهای معکوس درکشورهستیم!.
باید توجه داشته باشیم که اگر با وضع کنونی نسبت به هرز رفتن استعدادها و کاربردی نبودن آموزشها بی تفاوت باشیم، از بسیاری از اهداف درنظرگرفته شده و توسعه همه جانبه کشور بازخواهیم ماند، و به جای آن شاهد ترویج گفتمانهای غیر تخصصی در عرصههای مختلف کشور خواهیم بود.
مردم سالاری:چرا ایران نشست عادی اوپک را به اضطراری ترجیح داد؟
«چرا ایران نشست عادی اوپک را به اضطراری ترجیح داد؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن میخوانید؛از زمانی که سیر نزولی قیمت نفت در بازارهای جهانی آغاز شد، برخی چهرهها و رسانههای مخالف دولت، وزیر نفت را متهم کردند که چرا برای دفاع از منافع ملی، درخواست برگزاری نشست اضطراری اوپک را نمیدهد؟ استدلال مخالفان– که به نظر من با منتقدان تفاوت دارند - این بود که با توجه به در نظر گرفتن قیمت 100 دلاری برای هر بشکه نفت در بودجه سال 93، کشور دچار کسری بودجه میشود و به همین دلیل بیژن زنگنه باید برای برگزاری اجلاس اضطراری اوپک پیشگام میشد تا قیمت نفت بیشاز این کاهش پیدا نکند. اما علیرغم تداوم این انتقادها، این اتفاق رخ نداد و اکنون که فقط یک روز به برگزاری نشست عادی اوپک باقی مانده، دیگر جایی برای طرح این انتقادها نیست؛ اما هنوز گاهی در گوشه و کنار، این موضوع به گوش میرسد. اما حالا و در آستانه برگزاری نشست عادی اوپک میتوان به این پرسش پاسخ داد که چرا ایران درخواست برگزاری نشست اضطراری اوپک را مطرح نکرد؟ برای پاسخ به این سوال میتوان از دو استدلال از منظر بینالمللی و داخلی استفاده کرد.
از منظر بینالمللی، برگزاری نشست اضطراری اوپک وقتی امکانپذیر است که همه کشورهای عضو آن را تایید کنند و در صورتی میتوان در این نشست، تصمیم یکسانی اتخاذ کرد که همه اعضا، بر روی یک موضوع اجماع کامل داشته باشند. اما اختلاف نظر بین اعضای اوپک در شرایط کنونی به حدی است که حتی برخی، از پایان دوران امپراتوری اوپک سخن میگویند و رسیدن به اجماع در بین اعضای اوپک با توجه به این اختلافات، به حدی است که نمیشد امیدی به اجماع کلیه اعضای اوپک، حتی برای برگزاری نشست اضطراری داشت. در چنین شرایطی، اگر ایران درخواست برگزاری نشست اضطراری اوپک را میداد، طبیعتا بازنده بزرگ لقب میگرفت. ضمن اینکه عدم برگزاری اجلاس اضطراری اوپک پس از درخواست اعضا، به خودی خود قیمت نفت را بازهم کاهش میداد. این موضوع از منظری ملی هم قابل بحث است.
به اعتقاد من، اگر زنگنه اطمینان داشت که با درخواست ایران برای برگزاری نشست اضطراری اوپک موافقت میشود، باز هم این درخواست را ارائه نمیداد. چرا که درخواست برای برگزاری نشست اضطراری اوپک در شرایط کنونی که قیمتها سیر نزولی دارد به معنای درخواست برای کاهش تولید است و طبیعتا کشوری که درخواست برگزاری نشست اضطراری را مطرح کرده، بیش از دیگران باید به تصمیم کاهش تولید پایبند باشد. در حالیکه ایران نمیتواند و نباید به کاهش تولید تن دهد.
تولید نفت ایران، از بیشاز 4 میلیون و 250 هزار بشکه در روز در سال 1384، طی سالهای اخیر حتی به نصف کاهش یافت و به دلیل برخی سوءمدیریتها و تحریمهای خارجی و داخلی در دولت قبل، سهم خود را از بازار جهانی نفت از دست داد. اکنون ایران از برنامههای تولید نفت خود بر مبنای برنامه پنج ساله توسعه و سند چشم انداز بیست ساله عقب افتاده و خیلی سریع باید عقب ماندگیها را جبران کند. در چنین شرایطی دلیلی ندارد ایران تولید نفت خود را کاهش دهد چرا که نفت ایران فعلا سهم گذشته خود از بازار را طلب میکند.
آیا این منطقی است که کشوری که به دنبال افزایش تولید نفت و کسب جایگاه قبلی خود در اوپک است، در تصمیمیپیشقدم شود که حاصلش کاهش تولید است که دامنگیر خودش هم میشود؟ تولید نفت ایران بسیار کمتر از کشورهایی همچون عربستان در اوپک و روسیه و آمریکا در خارج از اوپک است که میتوانند تاثیرگذاری بیشتری در کاهش تولید و بهبود قیمت نفت داشته باشند.
در شرایط فعلی، اولویت اصلی کشور، باید افزایش تولید باشد تا همانگونه که زنگنه اعلام کرده، جا برای بشکههای نفت ایران باز شود. هر تصمیمیکه بر خلاف این هدف باشد، قطعا با منافع ملی ما سازگار نیست و هر مخالفتی هم که از منظر عدم پیشقدم شدن وزیر نفت ایران در ارائه درخواست برگزاری اجلاس اضطراری اوپک صورت گرفته، از منظری سیاسی و دریچه ذهنی مخالفان دولت فعلی قابل تحلیل است.
ابتکار:راه دشواره شیخ مذاکره در داخل
«راه دشواره «شیخ مذاکره» در داخل»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم مصطفی داننده است که در آن میخوانید؛حسن روحانی از همان روزهایی که با آن عبای نجفی معروفش پای به عرصه انتخابات گذاشت از تغییر در سیاست خارجی ایران و از بین بردن ابرهای سوء تفاهم میان ایران و کشورهای جهان سخن به میان آورد. این سخنان روحانی با استقبال مردم روبرو شد و ایرانیان « شیخ دیپلمات» را راهی میدان پاستور و نهاد ریاست جمهوری کردند. دیوارهای کشیده شده میان مرزهای ایران به همین راحتی فرو نمیریخت و رئیس جمهور با «چکش مذاکره» سعی کرد اعتماد از دست رفته میان ایرانیها و جهانیان را بازسازی کند. مذاکرات هستهای ایران و کشورهای 1+5 به ویژه افزایش سطح شرکت کنندگان در این مذاکرات از کارشناسان به وزرای خارجه، گفتوگوی تلفنی با اوباما، دیدارهای متعدد با سران کشورهای اروپایی، حضور گسترده دیپلماتها و روسای جمهور و سران کشورهای مختلف در جهان و ترویج گفتمان صلح در منطقه از نمونههای بارز این استراتژی روحانی در عرصه سیاست خارجی بود.
روحانی با همان لبخندهای معروف در کنار لبخندهای دیپلماتیک ظریف، تغییر در عرصه سیاست خارجی را کلید زد و باعث تغییر نگاه جهانیان نسبت به ایران شد. تصویر روحانی از ایران باعث شد تا جهانیان کم کم خاطرات دوره محمود احمدی نژاد را فراموش کنند. روحانی از دیپلماسی مدیریت و رهبری جهان دولت دهم به سمت تعامل با جهان رفت و این تفاوت بزرگ یک سیاستمدار کهنه کار که پله های ترقی را به تدریج و با آزمودن سطوح مختلف مدیریتی طی کرد، بود، با رئیس جمهوری که مهم ترین منصب مدیریتی اش مدیریت عمرانی شهر تهران بود.
«شیخ مذاکره» پشت میز گفتگو نشست تا مشکلات اقتصادی و سیاسی ایران کم شود، اما میز مذاکره برای روحانی دو سو داشت. یکی به سمت خارج از مرزهای و سمت دیگر به سوی گروههای سیاسی داخل از کشور. مذاکرات هستهای «ژنو» و « وین» نشان میدهد طرف غربی، تغییر گفتمان ایران را پذیرفته است و به خاطر همین با تمام قوا و نیرو پای میز نشسته و چشم در چشم طرف ایران بر سر انرژی هستهای و مسائل جهانی گفتوگو کرده و حتی دست کمک خود را برای مقابله با داعش به سوی ایران دراز میکند.
آن سو ترک اما گویی میان طرف داخلی و روحانی دیوار بی اعتمادی بلندتر است و برخی از جریانهای سیاسی نمیخواهند تغییر در ایران را باور کنند. آنها نمیخواهند بپذیرند که مردم در خرداد 92، رای به تغییر دادند و اعلام کردند طرفدار مذاکره، گفتوگو و اعتدال هستند و دیگر دوست ندارند مشکلات گذشته را تجربه کنند. این جریان سیاسی در جریان انتخابات ریاست جمهوری 92، در فیلمهای تبلیغاتی خود، سعید جلیلی را نماد قهرمان ملی و مذاکرات او با طرف غربی را نشان اقتدار کشور معرفی میکردند و مذاکرات هستهای دولت خاتمی که اتفاقا توسط حسن روحانی مدیریت میشد را نماد خواری و ذلت ایران نامیدند و این سخنان خود را نظر کل مردم ایران معرفی کردند.
برگههای رای اما حرف تازهای داشت که برخلاف نظر این دوستان بود. مردم به اعتدال و مذاکره رای داده بودند و تنها 4 میلیون نفر از گفتمان هشت سال پیش از این دولت، حمایت کرده بودند. حالا بعد از گذشت بیش از یک سال و نیم از عمر دولت روحانی، هنوز طرف مقابل این دولت را دولت تمام مردم نمیداند و اعلام میکند جامعه ایرانی سیاستهای خارجی دولت روحانی را قبول ندارد.
این دوستان در سخنرانیها و نطقهای خود به ویژه در مجلس از دلسوزی برای دولت روحانی سخن میگویند و شکست او را شکست خود میدانند اما معلوم نیست چرا با بنرهای خیابانی و همایش های ریز و درشت میخواهند بگویند که اصلا نباید به طرف مقابل اعتماد کرد. با مرور مواضع این جریان سیاسی در مورد دولت روحانی و اتهامهایی که طی این مدت زده شده است، اعم از رابطه با خارج از کشور، خیانت و... نشان میدهد دلسوزی این جریان برای دولت را نمیشود باور کرد.
به نظر میرسد کار دولت روحانی برای به توافق رسیدن با برخی از جریانهای سیاسی داخل به مراتب سخت تر از تفاهم با طرف خارجی ست. تا طیف مقابل روحانی «تغییر» در کشور را نمیپذیرد نمیشود به وحدت امید داشت.
دنیای اقتصاد:وضعیت تحریمها پس از تمدید مذاکرات
«وضعیت تحریمها پس از تمدید مذاکرات»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر حمید قنبری است که در آن میخوانید؛تمدید مذاکرات میان ایران و گروه 1+5 حاصل نشستهای طولانی و متعددی بود که آخرین دور آنها در وین و در تاریخ 24 نوامبر 2014 خاتمه یافت. از آنجا که طرفین مذاکرات موفق به این نشدند که به توافق جامع در رابطه با برنامه هستهای ایران دست یابند، تصمیم بر این گرفته شد که «برنامه اقدام مشترک» که در 23 نوامبر 2013 مورد توافق طرفین قرار گرفته بود تا آخر ژوئن سال 2015 به قوت خود باقی بماند. با این حال، طرفین بر این نکته نیز توافق کردند که تا مارس 2015 به توافقی کلی در رابطه با موضوعات کلیدی مورد اختلاف دست یابند و پس از حصول آن توافق، تا آخر ژوئن 2015 برای تدوین متن نهایی و توافق بر سر آن، فرصت خواهند داشت. البته این به آن معنا نیست که لزوما مذاکرات تا انقضای مدت یاد شده ادامه خواهد داشت و هیچ چیز، طرفین مذاکرات را از این منع نمیکند که در زمان زودتری به نتیجه برسند.
با این حال، پرسشی که در حال حاضر وجود دارد، این است که تا زمانی که توافق نهایی حاصل نشده باشد، تحریمهای ایران چه وضعیتی خواهد داشت. در پاسخ به این پرسش، با توجه به متن «برنامه اقدام مشترک» و تفاسیری که تاکنون طرفین مذاکره از آن کردهاند، میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
* سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا، هیچ تحریم هستهای جدیدی را علیه ایران وضع نخواهند کرد. دولت ایالاتمتحده آمریکا نیز وضع هیچ تحریم هستهای جدیدی علیه ایران را به کنگره پیشنهاد نخواهد داد؛ هر چند دست کنگره برای این امر باز است که مستقلا و بدون نظر دولت، اقدام به وضع تحریم هستهای علیه ایران کند، اما دولت آمریکا درمجموع تلاش خواهد کرد تا کنگره را از چنین اقدامی بازدارد.
* تحریمهای اتحادیه اروپا و ایالاتمتحده آمریکا علیه صادرات محصولات پتروشیمی ایران در حالت تعلیق باقی خواهند ماند؛ این به آن معنا است که تحریمهای مزبور تا تاریخ 30 ژوئن 2015 اجرا نخواهند شد؛ تحریمهای مربوط به بیمه و حمل و نقل این محصولات نیز همین حکم را خواهند داشت.
* تحریمهای اتحادیه اروپا و ایالاتمتحده آمریکا در رابطه با خرید طلا و فلزات گرانبها (و همچنین بیمه و حمل و نقل آنها) در حالت تعلیق باقی خواهند ماند.
* تحریمهای ایالاتمتحده آمریکا علیه صنعت خودروی ایران و خدمات مرتبط با آن به حالت تعلیق درخواهند آمد.
* تحریمهای مربوط به خرید نفت ایران و بیمه و خدمات حمل و نقل آن به حالت تعلیق درخواهند آمد. البته فروش نفت ایران در سطح سابق باقی خواهد ماند و تلاش جدیدی برای کاهش فروش نفت انجام نخواهد شد. پیش از «برنامه اقدام مشترک» کشورهای خریدار نفت ایران بر اساس تحریمهای آمریکا مکلف بودند از انتقال وجوه حاصل از خرید نفت ایران به کشورهای خارجی خودداری کنند، در حال حاضر، آمریکا و سایر دولتهای مذاکرهکننده متعهد شدهاند با انتقال ماهانه 700 میلیون دلار از این عواید موافقت کنند.
* مجوزهای لازم برای صادرات قطعات هواپیماهای غیرنظامی توسط ایالاتمتحده آمریکا صادر و خدمات مرتبط با این مجوزها نیز ارائه خواهد شد.
* سطح مبادلات مالی با اشخاص ایرانی که اتحادیه اروپا برای انجام آنها اخذ مجوز را لازم نمیداند، افزایش پیدا خواهد کرد؛ به عبارت بهتر، این سطح که پیش از این و متعاقب «برنامه اقدام مشترک» افزایش پیدا کرده است، به قوت خود باقی خواهد ماند.
* کانال مالی که برای تسهیل مبادلات بشردوستانه، پرداخت بدهیهای ایران به نهادها و آژانسهای سازمان ملل متحد و پرداخت هزینه تحصیل دانشجویان ایرانی تاسیس شده بود، به کارکرد خود ادامه خواهد داد و وجوه آزاد شده ایران قابلیت انتقال بر اساس این کانال را خواهند داشت.
به طور خلاصه، تمدید «برنامه اقدام مشترک» باعث خواهد شد که تحریمها در وضعیت فعلی باقی بمانند و تحریم هستهای جدیدی علیه ایران وضع نشود و در عین حال، گشایشهایی درخصوص پرداختهای ایران، خصوصا در رابطه با اقلام ضروری انجام شود؛ به نحوی که ایران بتواند بدون صرف هزینه برای یافتن کانالهای جایگزین و توسل به واسطههای متعدد، پرداختهای مربوط به این اقلام را انجام دهد و از هزینههای مضاعف اجتناب کند. با این حال، برای برقراری روابط مالی گستردهتر و متنوعتر و نیز فراهم شدن امکان استفاده از منابع مالی خارجی برای اجرای پروژههای عمرانی در داخل کشور، باید تا زمان دستیابی به توافق جامع صبر کرد.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد