جام جم:مذاکرات پایانی و گزینههای احتمالی
«مذاکرات پایانی و گزینههای احتمالی»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن میخوانید؛تا سوم آذر سال ١٣٩٣، سه روز بیشتر باقی نمانده و بخش زیادی از افکار عمومی داخل و جهان، منتظر اعلام نتیجه یک سال مذاکره ایران با شش کشور عضو ١+٥ است؛ مذاکراتی که در یکی از بالاترین سطوح و بدون ممنوعیتهای سه دهه گذشته، به صورت مستقیم برگزار شد تا اتمامحجتی باشد برای همه که جمهوری اسلامی ایران از مذاکره منطقی و در چارچوب رویگردان نیست و به رغم بیاعتمادی به دشمن، برای دستیابی به حقوق هستهای خود و گرفتن بهانه از دست دشمن، گامهای لازم را برمیدارد.
طی یک سال گذشته، مذاکرات به صورت محرمانه انجام شده است بنابراین اطلاعات لازم برای ابراز نظر درباره محتوای مذاکرات در دست نیست.
در عین حال بر اساس اعتماد به تیم مذاکره کننده و نظارت کلی مقامات عالی نظام بر این مذاکرات، مردم و بیشتر نیروهای انقلابی، حمایت از مذاکره کنندگان کشورمان را در دستور کار داشتند و به امید دفاع تام از حقوق هسته ای کشورمان و رعایت خطوط قرمز نظام به این حمایت ها ادامه دادند؛ حقوق و خط قرمزهایی که تأمین کننده استقلال سیاسی و حافظ دستاوردهای فنی قابل توجه در این زمینه است و ضمن مراقبت از بسترهای پیشرفت کشور، نویددهنده روزهای بهتر برای فرزندان آینده این مرز و بوم و سرانجام لغو تحریم های ظالمانه خواهد بود.
هم اکنون و در آستانه سوم آذر همچنان سرنوشت مذاکرات روشن نیست و کماکان بازار گمانه زنی ها داغ است، در حالی که شواهد بسیاری از بی نتیجه بودن مذاکرات حکایت دارد و ارائه طرح هشت صفحه ای آمریکایی ها در مسقط، تیر خلاص به مذاکرات و بازگشت به خانه اول بود اما با حضور مجدد وزرای خارجه ایران و ١+٥ در وین، احتمال رسیدن به یک توافق کلی! مطرح شده است؛ توافقی که چند و چون آن نامعلوم است.
در هر صورت سرانجام این مذاکرات برای ایران از حالت های پنجگانه زیر خارج نیست.
1ـ توافق بد: بدترین حالت، توافق بد در این مذاکرات است. توافق بد یعنی توافقی که حقوق هسته ای کشور نادیده و خطوط قرمز تعیین شده زیرپا گذاشته شده باشد. توافق بد توافقی است که به مقاومت دوازده ساله ملت پشت کرده و با آسیب زدن به استقلال سیاسی راه را برای زیاده خواهی های بعدی دشمن فراهم می سازد. و توافق بد توافقی است که علاوه بر بی نتیجه گذاشتن دستاوردهای دانشمندان کشور در فناوری هسته ای، حوزه های دیگر فناوری را نیز در معرض آسیب قرار می دهد. و توافقی است که تحریم ها دست نخورده باقی می ماند. هرچند اعتماد به تیم مذاکره کننده که فرزندان همین انقلابند این گزینه را ناممکن و غیرمحتمل می سازد اما همه باید بدانند بر فرض محال اگر این بدترین حالت اتفاق بیفتد، چنین توافقی از سوی ملت مقاوم ایران و نیروهای انقلابی بی ارزش خواهد بود.
2ـ عدم توافق: احتمال و گزینه بعدی، عدم توافق و شکست مذاکرات است. وقوع چنین حالتی حکایت از ایستادگی مذاکره کنندگان کشورمان بر حقوق ملت و رعایت خطوط قرمز تعیین شده از سویی و زیاده خواهی و افزون طلبی دشمن از سوی دیگر دارد. این گزینه هرچند در صورت ظاهر نامطلوب است و خوشایند کسی نیست اما درون خود خیرات زیادی دارد که ارتقای دشمن شناسی ملت ایران و توفیق اجباری برای اتکا به درون و حرکت به سمت اقتصاد مقاومتی از جمله آنهاست. عدم توافق گرچه دشواری هایی را به دنبال خواهد داشت اما از نظر ملت ایران نه تنها آخر راه نیست، بلکه آغازی دوباره خواهد بود برای پیمودن بقیه راه و نیل به اهداف بلندتر. البته با توجه به جمیع شرایط و پیامدهای منفی این حالت برای طرفین مذاکره احتمال چنین حالتی اندک است و به نظر می رسد دو طرف تلاش می کنند به چنین نتیجه ای نرسند.
3ـ توافق خوب: توافق خوب، گزینه بعدی و بهترین گزینه است. این گزینه در مقابل توافق بد قرار دارد. بنابراین معنای آن علاوه بر توان بالای تیم مذاکره کننده در مجاب کردن طرف مقابل برای تمکین در برابر خواست بحق ملت ایران، به معنای تأمین کامل حقوق هسته ای ملت بزرگ ایران، لغو کامل همه تحریم ها، حفظ و ارتقای استقلال سیاسی، نتیجه بخش بودن مقاومت و تلاش برای ارتقای فناوری هسته ای و ضعف و عقب نشینی دشمن و نیاز او به توافق خواهد بود. این گزینه نیز با توجه به خصوصیات دشمن و خوی استکباری و فزون طلبی او، گزینه ای با احتمال ضعیف ارزیابی می شود.
4ـ توافق قابل تفسیر: این توافق را با تسامح می توان همان توافقی نامید که طی سال های اخیر دو طرف از آن به برد ـ برد تعبیر می کنند. این توافق به گونه ای است که می تواند منافع حیاتی دو طرف را دربرگیرد و البته لازمه آن انعطاف و عبور از منافع حداکثری است. این توافق در حالت طبیعی دست یافتنی است و تیم مذاکره کننده کشورمان از ابتدا با چنین رویکردی و ذیل تاکتیک نرمش قهرمانانه وارد مذاکرات شد. آنچه حصول این گزینه واقع بینانه و قابل تحقق را هم با عدم توفیق روبه رو و دست نایافتنی می کند، باز هم زیاده خواهی دشمن و غیرمنعطف بودن او در مذاکرات است؛ رفتاری که اثبات می کند موضوع هسته ای صرفا بهانه ای برای فشار به ملت ایران و تلاش برای تغییر رفتار نظام و به زعم دشمن، وادار کردن ایران اسلامی به عقب نشینی است. شرایط کنونی و شواهد و قرائن موجود از این حکایت دارد که احتمال وقوع این گزینه نیز در سوم آذر کمی بعید است مگر این که اتفاق غیرمنتظره ای بیفتد.
5ـ تمدید توافق: پنجمین و آخرین گزینه، تمدید توافق یا چیزی شبیه به آن مانند «توافق کلی» است. ابعاد این گزینه چندان روشن نیست و عمدتا برای عدم اعلام شکست و باز گذاشتن باب مذاکرات است. این حالت که احتمالا طرفین مذاکرات به عنوان گزینه بد در برابر بدتر به آن تن خواهند داد، در بهترین حالت وضع پرونده ساختگی ایران را در حالت فعلی نگه می دارد تا دو طرف به امید فرصت هایی نامعلوم در آینده منتظر بمانند.
یکی از مهم ترین نگرانی ها در این حالت، ادامه بلاتکلیفی در بخش های مختلف خصوصا حوزه اقتصاد است؛ حوزه ای که دغدغه اصلی مردم را تشکیل می دهد، اما به نظر می رسد برخی امیدهای واهی به جای تمرکز بر درون و بهره برداری از فرصت های داخلی و تحقق اقتصاد مقاومتی، منتظر گشایشی از خارج هستند.
به هر صورت 72 ساعت آینده، مثل ٣٦٣ روز گذشته سپری خواهد شد و آنچه مهم است سرافرازی ایران اسلامی است. مذاکره کنندگان کشورمان مطمئن باشند ملت ایران زحمات و تلاش های آنان را پاس خواهد داشت و هر توافق یا نتیجه ای که این سربلندی و عزت را تضمین کرده باشد مورد استقبال قرار خواهد داد.
ملت ایران می داند طرف های مذاکره ایران زیاده خواهان بی منطقی هستند که جز در برابر قدرت و نه منطق و استدلال، خاضع نمی شوند از این رو یک بار دیگر و در این فرصت باقیمانده مذاکره کنندگان کشورمان باید اقتدار و ایستادگی ملت ایران را به رخ آنها بکشند و با آنها اتمام حجت کنند.
کیهان:انتظار از فرزندان انقلاب
«انتظار از فرزندان انقلاب»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن میخوانید؛پس فردا، یعنی سوم آذر، مهلت 6ماهه تمدید شده توافقنامه ژنو، به پایان میرسد و بطورطبیعی، انتظار مردم از حدود یکسال و نیم مذاکره فشرده و مفصل، حصول نتیجه ملموس و عینی است. آنها به حق منتظرند تا نتیجه این رفتوآمدهای پی در پی را ببینند و تاثیر آن را- آنگونه که مسئولان دولتی وعده داده بودند- در زندگی خودشان لمس کنند. در کنار این انتظار طبیعی و منطقی، بررسی روند شکلگیری مذاکرات در دولت یازدهم و مراحل بعدی آن به ما کمک میکند به این مهم دست یابیم که آیا این مسیر، به این انتظار پاسخ درخوری خواهد داد یا نه؟
در گرماگرم رقابتهای انتخاباتی، موضوع هستهای، نه از باب اصل موضوع که از باب چگونگی تعامل با دنیا- در اصل با آمریکا- مورد توجه جدی قرار گرفته بود و اغلب نامزدها در این خصوص نظریاتی داشتند اما رئیسجمهور محترم کنونی از برخی نامزدهای دیگر به صراحت بیشتری دراینباره اظهارنظر کرد و در ضمن یکی از جلسات مناظره، به طور تلویحی مشکلات اقتصادی کشور را ناشی از تحریمها و نحوه مذاکرات دانست و با بیان اینکه «هم چرخ زندگی مردم باید بچرخد و هم چرخ سانتریفیوژها» اعلام کرد که اروپائیان، آقا اجازه هستند و باید مستقیم با کدخدا مذاکره کرد و... بعدها و با پیروزی ایشان در انتخابات، مذاکره جدی با 5+1 و در مواردی مستقیم با آمریکا با هدف «لغو تحریمها» که از ابتدا وعده آن را داده بودند به طور جدی دنبال شد. در ماههای اول هم نویدهایی مبنی بر تلاش برای برطرف کردن تحریمها داده شد و امیدواریهایی در جامعه به وجود آمد. همان زمان آنها که سرد و گرم روزگار چشیده بودند و خباثتها و خیانتهای آمریکاییها را فراموش نکرده بودند، میگفتند که اعمال تحریمهای ظالمانه از سوی آمریکا، نه به علت فعالیت هستهای ما، که به دلیل ماهیت ظالمانه آن کشور و همچنین ماهیت اسلامی و انقلابی ماست و طبیعتا با هزار جلسه و مذاکره هم نمیتوان انتظار داشت ماهیت آمریکا عوض شود. اما درست همان زمان که در دولت کسی به این حرفها گوش نمیداد و همه تخممرغها در سبد مذاکره گذاشته شده بود، در سر میز مذاکره، اتفاق دیگری در حال رخ دادن بود. اتفاقی که ثمره آن را در صدمین روز دولت گذشته دیدیم و موجب بهت و حیرت همگان شد.
آن اتفاق، تغییر دستور جلسه مذاکرات بود! در حالیکه مردم ما منتظر بحث و گفتوگو بر سر تحریمها بودند، برخی از غربیها، دستور جلسه را به بحث و گفتوگو بر سر میزان غنیسازی و چگونگی فعالیت - یا در اصل تعطیل محترمانه و حتی غیرمحترمانه- تاسیسات اتمی ما تغییر دادند! با اینکه منطقا ما بعنوان یک طرف مذاکره باید درباره دستور جلسه، پیگیر نظر و خواست مردم خودمان میبودیم، ظاهرا این اتفاق نیفتاد و در نتیجه محور گفتوگوها، بحث بر سر توانمندی ایران در زمینه هستهای شد! البته برای خالی نبودن عریضه نیمنگاهی هم به بحث تحریمها شد که نتیجه و وزن آن به تمامی در توافقنامه ژنو مشهود است! در آن توافقنامه، در برابر چندین و چند تعهد مهم، حیاتی و الزامآور ایران، غربیها چند تعهد مختصر، غیرکاربردی و واجد کمترین ارزش- که البته تعدادی از آنها هرگز عملیاتی هم نشد- دادند! آن روزها گفتن این سخنان با برچسب «کاسبی تحریم» مواجه میشد اما اکنون و با گذشت یکسال و چندماه مردم به سادگی میتوانند ببینند که «دروغ آنها راست نبود»! دراینباره، حتی برخی نزدیکان دولت هم اظهارنظر کردند که یک نمونه از آنها، اظهارات مشاور ارشد دکتر روحانی و مذاکرهکننده ارشد ایران در دوره اصلاحات یعنی سیروس ناصری است.
وی چند روز قبل گفته بود: «اتفاقی که در 20 ژانویه سال گذشته با اجرای توافق ژنو افتاد اتفاق مثبتی نبود و معلوم شد که 5+1 و به ویژه آمریکا هر جا که برخی مواد روشن نباشد؛ سوءاستفاده میکنند لذا باید در توافق نهایی مراقبت زیادی شود...» این سخنان به صراحت از شتابزدگی تیم ایران در تنظیم توافق ژنو و نهایی کردن آن، آنهم توسط یکی از نزدیکان دولت حکایت میکند! تا اینجای کار شاهد آنیم که هم دستور مذاکرات به زیان ما تغییر کرد و هم در تنظیم توافقنامه، شتاب و تعجیل نابجایی پدید آمد که نتیجه آن چیزی نبود جز محدود شدن شدید فعالیت هستهای ایران و از دست دادن بخش اعظمی از گنجینه هستهای کشورمان در مقابل به دست آوردن چند واژه و البته چندمیلیارد از پول خودمان به صورت اقساط طویلالمدت!
اکنون و با چنین وضعیتی، به گردنه حساس و تعیینکننده تصمیمگیری برای حصول «توافق نهایی» رسیدهایم. اما آنچه گفته شد همه ماجرا نیست و اینگونه نیست که طی زمان تنظیم توافقنامه و تمدید بعدی آن تاکنون، متن تنظیمی از سوی طرفین به صورت یکسان اجرا شده باشد. در حالی که به گفته رئیسجمهور کشورمان و نیز مقامات ارشد غربی ایران به توافق ژنو کاملا پایبند بوده و مفاد آن را دقیقا عملیاتی کرده است، 5+1 و به خصوص آمریکا، در همین زمان علاوه بر نقض مکرر تعهدات خود، اقدامات خصمانه تازهای را علیه ما رقم زده و تحریمهای جدیدی بر ضد ملت ما وضع کردند! علاوه بر دهها دلیل و سند و مدرک برای این مدعا از قبیل تحریم شرکتها و اشخاص جدید ایرانی یا کارشکنی در فرآیند تجاری کشورمان و تهدید بانکها و بیمههای بینالمللی به عدم همکاری با ایران و... چندی قبل سخنگوی دولت نیز صریحا از افزایش تحریمها در یکسال گذشته خبر داد. این شرایط، چند نکته را درباره مذاکرات کنونی وین و توافق احتمالی حاصل از آن به ذهن متبادر میسازد:
1- در یکسال گذشته آمریکا به صریحترین زبان اعلام کرده که قابل اعتماد نیست و معلوم نیست دیگر چگونه باید از این روشنتر بگوید؟! نامه اخیر سناتورهای آمریکایی به اوباما مبنی بر قرار دادن برنامه موشکی ایران در موضوع مذاکرات، نامه چندی قبل مبنی بر قرار دادن موضوع نقض حقوق بشر در ایران به عنوان موضوع مذاکرات، استمرار تحریمها علیه ایران با امضای شخص اوباما، همسویی و همنظری جمهوریخواهان و دموکراتها در اعمال فشار و تحریمهای تازه و... همه و همه از صراحت لهجه آمریکاییها در خیانت و پشت پا زدن به هر توافقی حکایت میکند.
2- همزمان با مذاکرات و در حالی که ما در حال امتیاز دادن هستیم، بازوهای بینالمللی آمریکا یعنی سازمان ملل و آژانس انرژی اتمی در همدستی و همداستانی با غرب، سنگ تمام گذاشتهاند و تلاش میکنند به شکلی به ظاهر قانونی و بینالمللی خواست و مقصود آمریکا را علیه ملت ما زمینهسازی کنند. آخرین نمونه آن گزارش مغرضانه و دروغین آژانس درباره وضعیت هستهای کشورمان است که طی آن و پس از یازده سال بازدید منظم و دائمی از تمامی تاسیسات هستهای کشورمان و هر محل مورد نظر دیگر، باز هم اظهار داشتهاند که هنوز هم نمیتوانیم درباره ماهیت برنامه هستهای ایران اظهارنظر کنیم! که باید گفت کسی که نتواند پس از یازده سال مشاهده و معاینه از نزدیک سخن صریحی بگوید، یا احمق است یا نوکر! که البته درباره آنها میتوان هر 2 گزینه را انتخاب کرد!
3- برخی رفتارهای داخلی و سخنان خلاف مصلحت ملی، آمریکاییها را به این نتیجه غلط رساند که به شدت نیازمند حصول و توافق به هر قیمتی هستیم. کمپین «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» از جمله این رفتارها بود. نتیجه طبیعی چنین رویکردی، زیادهخواهی دشمن است و باعث شد که آنها به قول ورزشکارها «با گارد بسته» با ما روبرو شوند و متقابلا انتظار کسب امتیاز جدید از سوی ما را داشته باشند! آنها علیرغم توصیه بسیاری از سیاسیون آمریکایی مبنی بر لزوم تعامل در این مقطع تاریخی به منظور جلوگیری از روی کار آمدن دولتی تندرو و ضدآمریکایی (به زعم و گفته آنها) در ایران، حتی حاضر نیستند کمترین اعتنایی به رویکرد دولت و امتیازهای فراوان داده شده و تابوی شکسته شده بکنند که نمونه بارز و تلخ آن عدم صدور ویزا برای نماینده ایران در سازمان ملل است.
4- شتاب در تنظیم توافقنامه آنگونه که سیروس ناصری هم به آن اشاره کرده بود، تجربهای است که نباید دوباره تکرار شود. افزون بر آن، آوردگاه وین، عرصه رویارویی ارادهها و هوشیاریهاست، نه محلی برای کارآموزی و نه عرصهای برای خوشبینی و خوشگمانی. با این وصف نمیتوان از تیم مذاکرهکننده پذیرفت که همانند ژنو، تن به توافقی بدهند که نه چارچوب حقوقی مشخصی دارد و نه ضمانت اجرای آن معلوم است. این نکته از بدیهیات و ابتدائیات هر توافق حقوقی است که آنچه داده میشود در مقابل آنچه گرفته میشود کاملا و بدون کمترین ابهامی معلوم باشد. زمان داد و ستد کالا و بهای آن و نیز ضمانت اجرا و حتی جریمه و مجازات تاخیر در آن هم معلوم باشد. با این وصف هر شخصی، حتی آنها که کمترین آشنایی با حقوق و مبانی آن ندارند هم با خواندن توافق ژنو متوجه میشوند که برخی از ابتداییترین و بدیهیترین ضوابط حقوقی در تنظیم آن مورد غفلت واقع شده و نگرانی از تکرار این نوع توافق در وین، نگرانی بیجایی نیست.
5- آنگونه که در ابتدای این نوشتار گفته شد، مردم از این همه رفت و آمد و چندین دور مذاکره و شکستن به قول بعضیها تابوی مذاکره با شیطان بزرگ! نه آرزومند عکسهای یادگاری با وزیر خارجه آمریکا بودند و نه محتاج چند میلیارد دلار از پول خودمان! مهمترین محوری که براساس وعده انتخاباتی رئیسجمهور محترم و تکرار آن توسط ایشان و دیگر مقامات مسئول باید مورد توجه قرار بگیرد، لغو کامل همه تحریمهای ظالمانه علیه ایران است و بدون حصول این نتیجه، بیهیچ تعارفی باید گفت که چیزی به دست نیاوردهایم.
خراسان:داعش برای چه کسی می جنگد؟
«داعش برای چه کسی می جنگد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛جنایت و جهالت و فریبکاری تا چه حد؟ روی سخن با به ظاهر مسلمان هایی است که گویا می خواهند در سبوعیت و جنایتکاری حتی روسیاه تر از چنگیزیان و اسکندریان و مغولان باشند چه آن جنایتکاران آدم کش هر جنایتی کردند اما داعیه توحید و اسلام نداشتند ولی امروز متأسفانه داعش این مولود وهابی ها، صهیونیست ها، استکبار غرب خصوصاً آمریکا و برخی کشورهای منطقه با داعیه اسلام گرایی و پرچم سیاه لا اله الا ا... و محمد رسول ا... به راحتی «آب خوردن» جنایت می کنند. سر آدم ها را می بُرند، افراد دست بسته را با شلیک به مغزشان می کشند، مردم شهرها و قبایل سنی و شیعه را گروه گروه قتل عام می کنند آن هم با داعیه بازیابی دوران مجد و عظمت اسلام و برقراری حکومت و خلافت اسلامی، ولی آیا این موجودات «سر زیر برف کرده» و «خود را به خواب زده» نمی دانند و نمی فهمند که با این جنایت هایشان چه بلایی بر سر مسلمانان و جهان اسلام و امت پیامبر می آورند؟ پاسخ روشن است و اگر چه عده ای از شست وشوی مغزی شدگان و فریب خوردگان که به القاعده و نسل بعدی آن، داعش و دیگر گروه های تکفیری آدم کش پیوسته اند برخی هاشان از روی جهالت و نادانی در این مهلکه پرفتنه افتاده اند اما به هیچ عنوان نمی توان پذیرفت که سردمداران این گروه های تروریستی آن قدر جاهل و نادان هستند که ندانند چه می کنند بلکه به جرأت می توان ادعا کرد برخی از این متحجران تکفیری آدم کش که از آبشخور وهابیت تعلیم و تغذیه می شوند به خوبی می دانند که با حمایت های استکبار، غرب، صهیونیست ها و برخی کشورهای عرب و غیر عرب منطقه چگونه آتش چنین فتنه مرگبار و فاجعه آمیزی را در بین مسلمانان برافروخته اند و چه خوب در مسیر اهداف دشمنان اسلام ایفای نقش می کنند و حال چند پرسش ساده از داعش که البته جواب این سوال ها برای هر صاحب عقل و انصافی روشن است.
۱ - سردمداران داعش! آیا شما نمی دانید که اکثریت قریب به اتفاق جهان اسلام اعم از سنی و شیعه، امروز می دانند که شمایی که ادعای بازگرداندن مجد و خلافت اسلامی را دارید با پول و حمایت و سلاح های جنگی پیشرفته کدام کشورها به جان مسلمانان افتاده اید و گروه گروه انسان های بی گناه را از سالخورده و مرد و زن گرفته تا کودکان را قتل عام می کنید؟ بعد از آن همه جنایت هایی که در سوریه و عراق مرتکب شدید، اعدام ۶۰۰ زندانی در موصل و قتل عام بیش از ۲۰۰ نفر از مردم قبیله سنی «بونمر» در استان الانبار عراق جدیدترین نقطه سیاه در پرونده جنایت های شما داعشی هاست. ۲ - داعشی ها! آیا واقعاً شما نمی دانید و البته که می دانید مرد و زن و کودکانی را که این چنین بی رحمانه به مسلخ می کشید به خدای واحد، قرآن کریم و رسالت پیامبر خاتم(ص) اعتقاد دارند و به سوی کعبه قبله مسلمین نماز می گزارند؟ و آیا اساس اسلام جز این ها است که شما جنایتکاران عالمانه و عامدانه، غیر همسویان با خود را چه سنی باشند و چه شیعه تکفیر می کنید و چنین ناجوانمردانه می کشید.
۳ - سردمداران خائن و جنایتکار داعش!آیا شما نمی فهمید که اعمال و جنایت های شما چگونه تنور «اسلام هراسی» و «اسلام ستیزی» را برای دشمنان اسلام و مسلمین داغ می کند؟
۴ - ابوبکر بغدادی ای خلیفه خود خوانده داعش آیا تو و هم پالکی هایت نمی فهمید که کشتن چند هزار مسلمان، ویران کردن روستاها و شهرهای کشورهای اسلامی عراق و سوریه، ویران کردن زیرساخت های اقتصادی این کشورها و تخریب هزاران خانه و کارخانه و تمامی این خیانت و جنایت های شما علیه مسلمانان چه منافع سرشاری را نصیب دشمنان اسلام خصوصاً صهیونیست ها این دشمنان واقعی انسانیت می کند؟ البته که خوب می دانید و جاده صاف کن بسیار خوبی برای صهیونیست ها و برخی کشورهای غربی و منطقه هستید.
۵ - آیا شما داعشی ها نمی دانید و البته که می دانید پراکندن تخم عداوت و کینه و دشمنی در بین مسلمانان ثمره ای بس شیرین برای صهیونیست ها، سردمداران آمریکا، برخی مرتجعان و زیاده خواهان منطقه، وهابیت و دیگر دشمنان اسلام و مسلمانان دارد.
۶ - داعشیان جنایتکار! آیا نمی دانید که به آتش کشیدن و از بین بردن میلیاردها دلار سرمایه کشورهای اسلامی و جنگ افروزی های شما در بلاد اسلامی باعث شده دشمنان اسلام هر روز جری تر، فربه تر و ثروتمندتر و هر روز بازار فروش سلاح هایشان پررونق تر شود؟ البته که خوب می دانید. تنها یک نگاه ساده به آمار ارائه شده توسط منابع رسمی خود غربی ها درباره رشد فزاینده درآمدهای میلیاردی کشورهای تولید کننده سلاح کفایت می کند تا میزان خیانت داعش به امت اسلام و خدمت آنان به دشمنان اسلام آشکارتر شود.
۷ - داعشی ها! آیا نمی دانید که امروز بسیاری از مردم علاوه بر این که می دانند در سنگرهای شما انواع مشروبات الکلی و آن جهاد نکاح کذایی و تجاوز به نوامیس مردم انجام می شود، می دانند که با آمریکایی ها از جمله سناتور جان مک کین چه ارتباطاتی داشته اید و می دانند که تعدادی از مجروحان شما در بیمارستان های صحرایی صهیونیست ها مداوا می شوند و نتانیاهو این دژخیم خونخوار به عیادت شما آمده و می دانند که شما با «قناسه»های ساخت اسرائیل مغز و قلب مسلمانان سنی و شیعه را در عراق و سوریه هدف می گیرید؟
۸ - آیا شما جنایتکاران داعش که به راحتی آدم می کشید و گروه گروه برادران اهل سنت و شیعه را قتل عام می کنید نمی دانید که مسلمانان می دانند که گفتار و رفتار و سنت پیامبرشان که خاتم انبیاء و اشرف پیامبران و سیدالمرسلین است و خدایش او را رحمة للعالمین خطاب کرده است هیچ نسبتی حتی با تندخویی و بدرفتاری با بندگان خدا ندارد. چه رسد به خشونت و جنایت!
۹ - ای سردمداران تکفیری داعش که این چنین خوب در زمین صهیونیست های خونریز و جنایتکار و مستکبران اسلام ستیز و دشمنان قسم خورده اسلام ناب محمدی بازی می کنید و شمایی که همه مسلمانان غیر همراه با خودتان را چه سنی باشند چه شیعه، مشرک و کافر می دانید و ریختن خونشان را مباح! آیا نمی دانید که مردم و خصوصاً مسلمانان به خوبی می دانند و می فهمند که چرا شما با کافران و مشرکان واقعی و خصوصاً صهیونیست ها که سرزمین و وطن و قبله اول مسلمین را غصب کرده اند و هر از گاهی به بهانه ای مردم مظلوم فلسطین را قتل عام می کنند، کافر و مشرک نمی دانید؟! و ریختن خونشان را مباح نمی شمرید که هیچ، بلکه حتی در جریان حمله ددمنشانه صهیونیست ها در جنگ اخیر به مردم مظلوم غزه که به قتل عام بیش از ۲۲۰۰ انسان مسلمان بی گناه که ۲۶۱ نفر آنان زن و ۵۷۸ نفرشان کودک معصوم بوده اند انجامید حتی یک گلوله به سمت جانیان صهیونیست شلیک نکردید و در حالی که صهیونیست ها زن و مرد و کودک غزه مظلوم را با حملات هوایی و موشکی قتل عام می کردند سر دیگر قیچی مسلمان کشی را شما مسلمان نماهای تکفیری فشردید و در شهرها و روستاهای عراق و سوریه مردم مسلمان را قتل عام کردید. آیا واقعیت ها و حقایقی به این روشنی که برای بسیاری از مردم جهان مثل روز روشن و آشکار است را شما نمی دانید؟ البته که می دانید و می فهمید که چه می کنید. اما این نکته را نیز بدانید و مطمئن باشید که خونریزی و جنایتکاری و ظلم و قتل عام و دروغ و فریب کاری شما هم مانند دیگر جنایتکاران، بنیانی ندارد و تکیه بر باد است و بساط جنایتکاریهایتان همان طور که می بینید در حال جمع شدن است اما بدانید از این همه جنایت و قتل عام و خیانت به امت اسلام برای شما چیزی جز روسیاهی در این دنیا و لعن و نفرین مردم و آتش دوزخ در آن دنیا نخواهد بود و طومار قتل عام و آدم کشی های شما در آینده نه چندان دور پیچیده خواهد شد و اما پس از آن با هوشیاری بیش از پیش مسلمانان سنی و شیعه باید طومار تفکرات تکفیری و وهابیت و این آبشخور پلید و پلشت نیز در هم پیچیده شود که اگر چنین نشود آتش این فتنه هم چنان زیر خاکستر خواهد ماند.
جمهوری اسلامی:کارنامه درخشان
«کارنامه درخشان»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛پرونده مذاکرات هستهای ایران و 1+5 چه در روز دوشنبه این هفته، سوم آذر، بسته شود و چه برای مدتی دیگر باز بماند، این واقعیت را هیچکس نمیتواند انکار کند که اعضاء گروه مذاکره کننده ایرانی با کارنامهای درخشان به کشور باز میگردند.
بسته شدن پرونده مذاکرات، یا به معنای توافق جامع و نهائی است و یا بینتیجه بودن مذاکرات. در این صورت نیز در هر دو فرض، کارنامه اعضاء گروه مذاکره کننده ایرانی درخشان است. زیرا در صورت توافق، آنچه نصیب ایران میشود حقوق قانونی ملت است که در مقررات آژانس بینالمللی انرژی هستهای مشخص شده و تاکنون با غرضورزیها و برخوردهای سیاسی غرب به ویژه آمریکا، دچار مناقشه بود و در نتیجه حضور قدرتمندانه طرف ایرانی در مذاکرات، این حقوق توسط قدرتهای عمده جهان به رسمیت شناخته میشود. مذاکره کنندگان ایرانی بنا ندارند از خطوط قرمز ترسیم شده توسط رهبری انقلاب کوتاه بیایند کما اینکه تا امروز نیز تمام خطوط قرمز رعایت شده و از حقوق قانونی ملت قاطعانه دفاع گردیده است. اما اگر توافقی حاصل نشود و مذاکرات بدون رسیدن به نتیجه پایان یابد، باز هم مذاکره کنندگان ایرانی به دلیل اینکه با اقتدار در مذاکرات شرکت کردند و زیر بار زیادهخواهیها نرفتند، سرفراز خواهند بود.
تمدید مهلت مذاکرات نیز به این معنی خواهد بود که مذاکره کنندگان ایرانی حاضر نشدهاند زیر بار زیادهخواهیها بروند و به همین دلیل مذاکرات در مهلت یکساله به نتیجه نرسیده و اطراف مذاکره نیازمند زمان بیشتر برای تبادل نظر و تلاش برای رسیدن به توافق هستند. بنابر این، در این فرض نیز کارنامه اعضاء گروه مذاکره کننده ایرانی درخشان خواهد بود.
نکته مهم در ماجرای مذاکرات هستهای ایران و 1+5 اینست که مذاکره کنندگان ایرانی در تمام مدت یکسال گذشته زیر بمباران تبلیغات مسموم و تهمتها و ادعاهای نادرست مخالفان داخلی و فشارهای دشمنان خارجی به کار خود ادامه دادند. آنها از یکطرف مجبور بودند به مخالفان داخلی و رقبای دولت، بازجوئیهای مفصل و پیاپی پس بدهند و افکار عمومی داخل کشور را توجیه نمایند و از طرف دیگر با دشمنان ملت ایران که در خارج از مرزها مشغول کارشکنی علیه مذاکرات بودند و هستند مبارزه کنند. کار بزرگ گروه مذاکره کننده ایرانی این بود که علاوه بر مقابله با فشارهای داخلی و خارجی، توانست قدرتمندانه در برابر قدرتهای غربی زیادهخواه بایستد و از حقوق قانونی ملت دفاع کند. این ایستادگی و مقاومت به ویژه آنکه هیچ معاملهای بر سر حقوق قانونی ملت با بیگانگان انجام نشده و از تمام فرصتها برای احقاق حقوق مردم استفاده گردیده، در خور تقدیر است.
در کارنامه گروه مذاکره کننده ایرانی هر چند دستاوردهای مثبتی از قبیل آزادسازی بخشی از دارائیهای ایران، جلوگیری از قطعنامه جدید و برداشته شدن بسیاری از موانع وجود دارد، ولی از اینها مهمتر اینست که قدرتهای غربی به ویژه آمریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران خلع سلاح شدند و اکنون هیچ بهانهای برای متهم ساختن کشورمان به عدم انعطاف یا انحراف از مسیر صلحآمیز فعالیتهای هستهای ندارند. اکنون درصورتی که مذاکرات به توافق منجر نشود، افکار عمومی جهان فقط آمریکا و سایر قدرتهای غربی را مانع به نتیجه رسیدن این مذاکرات میداند. جمهوری اسلامی ایران با حضور شفاف و قدرتمندانه در مذاکرات، به جهانیان ثابت کرد که اولاً اهل گفتگو است، ثانیاً در گفتگو بر منطبق تکیه میکند و ثالثاً زیر بار خواستههای غیرمنطقی نمیرود. اینها ویژگیهای یک ملت انقلابی و مستقل است، همان چیزی که انقلاب اسلامی به ملت ایران داده و این کشور را از وابستگی به قدرتهای استعماری به استقلال رساند و عزت و اقتدار ملی را تأمین کرد.
خوشبختانه گروه مذاکره کننده کشورمان در مسأله هستهای، توانستند با چهرهای باز، منطقی قوی و مواضعی مستحکم در برابر نمایندگان کشورهای عضو گروه 1+5 ظاهر شوند و ضمن صیانت از عزت و اقتدار کشور برای احقاق حقوق ملت تلاش نمایند. آحاد مردم کشورمان نیز این واقعیت را درک میکنند و از اعضاء گروه مذاکره کننده ایرانی که به تعبیر رهبر انقلاب، فرزندان این انقلاب و مورد اعتماد کامل هستند، قدردانی کنند. این قدردانی، یک وظیفه اخلاقی و ملی است که در تعالیم اسلامی هم ریشه دارد. به همین دلیل، انتظار اینست که عالمان دین و کسانی که مسئولیت هدایت و ارشاد مردم را برعهده دارند در انجام این وظیفه اخلاقی و ملی پیشقدم باشند و فرهنگ قدرشناسی و تشویق خدمتگزاران جامعه را ترویج کنند. در این مسیر، نباید حب و بغضهای جناحی و گروهی و حزبی خودنمائی کنند و موجب سرباز زدن از انجام وظیفه اخلاقی شوند. وارونه جلوه دادن واقعیتهای مربوط به تلاشهای اعضاء گروه مذاکره کننده ایرانی و رئیسجمهور و دولت، که زحمات زیادی را برای احقاق حقوق هستهای مردم ایران متحمل شدهاند، فقط میتواند به نفع دشمنان ملت و کشور باشد.
این توصیه اخلاقی هرگز به معنای مخالفت با انتقاد سازنده و منصفانه نیست. تمام افراد و گروههای سیاسی با هر سلیقهای حق دارند از دولت، رئیسجمهور و گروه مذاکره کننده انتقاد کنند بشرط آنکه به الزامات انتقاد پایبند باشند و به وادی انتقام در نیافتند. جامعه ما به ویژه کسانی که در صحنههای هدایتگری، فعالیتهای سیاسی و رسانهای حضور دارند باید در صف اول نهضت فرهنگ سازی اخلاقی و قدرشناسی حضور داشته باشند و این فرهنگ را در جامعه گسترش دهند و پایدار سازند. کنار گذاشتن انگیزههای شخصی و گروهی در مسائل ملی و مقدم داشتن مصالح کشور و منافع ملت بر منافع جناحی و حزبی، از الزامات اجتماعی است که همه باید به آن پای بندی نشان دهند تا جامعه بتواند راه تعالی و تکامل را طی کند.
رسالت:یک معادله ساده با بازیگران پیچیده
«یک معادله ساده با بازیگران پیچیده»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن میخوانید؛وزرای امور خارجه کشورهای 1+5 یک به یک راهی هتل کوبورگ وین می شوند تا در فاصله کمتر از 72 ساعت تا فرا رسیدن ضرب الاجل زمانی دوم تعیین شده پس از امضای توافقنامه ژنو با یکدیگر بر سر رسیدن به توافق نهایی رایزنی کنند. ترسیم مختصات نقطه ای که هم اکنون ایران و اعضای 1+5 در آن قرار دارند، با توجه به سه شاخصه مهم یعنی " قدر متیقن های موجود"،" احتمالات پیش رو " و " بستر زمانی مذاکرات" باید سنجیده شود. به عبارت بهتر، جهت ترسیم آنچه در مذاکرات می گذرد، هر سه مولفه مذکور باید به صورت همزمان و موازی در نظر گرفته شود. در این خصوص لازم است نکاتی مدنظر قرار گیرد:
قدر متیقن های موجود در مذاکرات وین یکی "پیشرفت در کلیات" و دیگری "اختلافات باقیمانده"است. وجه اشتراک اظهارنظرهای صورت گرفته از سوی مقامات غربی و روسی، باقی مانده اختلافاتی است که بدون حل و فصل آنها اساسا امکان رسیدن به توافقی نهایی و قطعی وجود ندارد.در جریان مذاکرات وین 6،یعنی آخرین دور مذاکرات هسته ای قبل از پایان ضرب الاجل زمانی اول توافقنامه ژنو قرار بود رایزنی طرفین در خصوص حل و فصل اختلافات اساسی در حوزه " تعیین نیازهای اساسی" و متغیرهای وابسته به آن مانند میزان و نحوه و درصد غنی سازی و تعداد سانتریفیوژها به بن بست خورد. این اختلاف به حوزه "تحریمها و نحوه رفع آنها" نیز تسری پیدا کرد.پس از برگزاری مذاکرات وین 6، قرار بود در جریان مذاکرات نیویورک ( در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد) و مذاکرات وین 7 و مذاکرات مسقط نقاط اختلافی به صورتی جدی مورد بررسی قرار گرفته و در راستای حل و فصل آنها راهکاری کاربردی و حقوقی ارائه شود. با این حال در جریان رایزنی های فشرده صورت گرفته طی ماههای اخیر، پیشرفت لازم جهت رسیدن طرفین به توافق قطعی و نهایی صورت نگرفته است.تاکید طرفین بر اختلافات اساسی باقیمانده ،آن هم در فاصله کمتر از سه روز تا رسیدن ضرب الاجل سوم آذرماه، نشان از همین واقعیت ملموس دارد.
پروسه رسیدن ایران و اعضای 1+5 به توافق نهایی و قطعی کاملا مشخص است. در این خصوص لازم است نخست بر سر همه حوزه های اختلافی میان طرفین " تفاهمی اولیه" صورت گیرد. سپس این " تفاهم اولیه" باید به " جمع بندی مشترک" تبدیل شود و در نهایت این جمع بندی مشترک به " توافقی حقوقی" ختم شود.هم اکنون در برخی حوزه های اختلافی صرفا نوعی " تفاهم اولیه " وجود دارد و این تفاهم اولیه به جمع بندی مشترک و توافق حقوقی ختم نشده است. در برخی حوزه های دیگر مانند نحوه رفع تحریمهای چندجانبه شورای امنیت حتی این تفاهم اولیه نیز تا این لحظه صورت نگرفته است.
معادله چند مجهولی شکل گرفته نه معلول پیچیدگی ذاتی مذاکرات هسته ای و نه معلول عوامل فرا زمینی و ماوراءالطبیعی است!
"پیچیده سازی مذاکرات هسته ای" فرآیندی است که غرب در سه حوزه " دیپلماسی رسمی"،" دیپلماسی عمومی" و " دیپلماسی پنهان" آن را هدایت می کند. تبدیل کردن معادله ای ساده و گویا به معادله ای چند مجهولی محصول وجود معمایی سخت نبوده و متاثر از بازی پیچیده بازیگران درگیر در صحنه مذاکرات است.
بارها عنوان شده است که صورتبندی مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 به هیچ عنوان پیچیده نیست. جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک طرف معادله خواستار دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای برای تامین نیازهای اساسی کشور است و در مقابل،اعضای 1+5 با نگاهی توسعه طلبانه و منفعت گرایانه در صدد جلوگیری از پیشرفت ایران در این حوزه هستند.ماهیت اختلافات موجود میان ایران و اعضای 1+5 از ابتدا نیز فنی و حقوقی نبوده است. مطالعات ادعایی و گمانه زنی های
رسانه ای تاکنون مبنای برخی گزارشهای مغرضانه آژانس بین المللی انرژی اتمی و اعضای 1+5 در تقابل با برنامه هسته ای صلح آمیز کشورمان را تشکیل داده است.
پس از ترسیم وضعیت موجود و چینش قدر متیقنها، به مرحله بررسی احتمالات می رسیم. بدیهی است که در این خصوص باید فاکتور و مولفه "زمان" را نیز در نظر گرفت. 4 احتمال پیش رو طی روزهای آتی عبارتاست از: " شکست قطعی مذاکرات"،" رسیدن به توافق قطعی و نهایی"،" رسیدن به توافق موقتی مشابه توافقنامه ژنو" و " توافق بر سر کلیات ". در این میان دو گزینه نخست یعنی شکست قطعی مذاکرات و رسیدن به توافق قطعی و نهایی هر دو منتفی به نظر می رسد.از یک سو اعضای 1+5 رهاسازی مذاکرات را با توجه به پیشرفتهای کلی صورت گرفته غیر موجه می دانند و از سوی دیگر، پیش شرطها و مولفه های لازم در خصوص تحقق توافق نهایی و قطعی که شامل جزئیات نیز باشد عملا امکانپذیر نیست.
زیاده خواهی ایالات متحده آمریکا و ناتوانی واشنگتن و دیگر اعضای 1+5 در اتخاذ تصمیمی سیاسی و واقعی که متضمن رسیدن به توافق نهایی باشد اصلی ترین عامل قرار گرفتن در وضعیت معلق موجود است. در چنین شرایطی گزینه های سوم و چهارم یعنی " رسیدن به توافق موقتی مشابه توافقنامه ژنو" و " توافق بر سر کلیات " موضوعیت بیشتری پیدا کرده است. به عبارت بهتر، اصلی ترین تفاوت احتمالی مذاکرات وین 6 ( مذاکرات ما قبل فرا رسیدن ضرب الاجل زمانی اول) و مذاکرات کنونی ( مذاکرات ماقبل فرا رسیدن ضرب الاجل زمانی دوم )، در " علت تمدید" خواهد بود نه " اصل تمدید". بر این اساس " تمدید ناشی از توافق کلی یا موقت" جایگزین " تمدید ناشی از عدم توافق" خواهد شد. این جایگزینی از یک سو مفید و از سوی دیگر مضر است. جنبه مفید بودن این مسئله را می توان در فرصت یابی برای تمرکز بیشتر بر نقاط اختلافی و پرهیز از هیجان زدگی کاذب در مواجهه با طرف غربی ( به عنوان طرف زیاده خواه) دانست. اما جنبه منفی این موضوع فرسایش در مذاکرات هسته ای و ایجاد اصطکاکهای تازه خواهد بود.از سوی دیگر، عدم اتخاذ " تصمیم تعیین کننده " از سوی ایالات متحده آمریکا و درجا زدن نسبی واشنگتن و دیگر اعضای 1+5 در همان نقطه مذاکرات وین 6 گویای عدم آمادگی اعضای 1+5 برای پذیرش حقوق حقه و واقعی ملت ایران است. در چنین شرایطی ضریب عدم اطمینان ایران نسبت به اعضای 1+5 به صورت تصاعدی در حال افزایش است.
یکی از اصلی ترین عوامل باقی ماندن اختلافات و کارشکنی اعضای 1+5 در مذاکرات هسته ای، تاثیرگذاری بازیگران مخرب منطقه ای و بین المللی در صحنه مذاکرات است. هشدار محرمانه اخیر مقامات آل سعود به دولت فرانسه در خصوص کاهش خرید تسلیحاتی ریاض از پاریس در صورت امضای توافق هسته ای با ایران و همچنین رایزنی های گسترده رژیم صهیونیستی با مقامات آمریکا و تروییکای اروپایی در خصوص عدم توافق هسته ای با ایران به همراه دهها مورد و مصداق دیگر نشان از ماهیت واقعی بازیگرانی است که در پشت میز مذاکرات و رو به روی دیپلماتهای ما نشسته اند. در این میان متاسفانه نقش منفعلانه دو کشور چین و روسیه و حتی در مواردی نقش بازدارنده مسکو در حل مسائل اختلافی اصلی مانند نحوه تامین نیازهای اساسی ایران و نحوه برداشتن تحریمهای شورای امنیت ( که این مسئله نیز نشات گرفته از محاسبات منفعت گرایانه روسیه و چین است) نیز در ایجاد و استمرار شرایط فعلی بی تاثیر نبوده است. بدیهی است که در چنین شرایطی گارد بسته جمهوری اسلامی ایران در برابر بازیگران مخرب مذاکرات هسته ای باید محکم تر شود. از سوی دیگر، اعضای 1+5 باید نسبت به این نکته آگاه باشند که بازی مخرب آنها در تقابل با حقوق حقه ملت ایران به صورتی جدی از سوی افکار عمومی رصد می شود. بی اعتمادی مطلق نسبت به آمریکا و متحدان اروپایی واشنگتن از یک سو و نگاه پرسشگرایانه جدی از کشورهای روسیه و چین باید در تیم مذاکره کننده هسته ای ما حرف اول و آخر را بزند. عدول از این مبنای رفتاری ،که برگرفته از آموزه های متعالی انقلاب اسلامی ما و فرمایشات امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری می باشد منجر به طغیان و زیاده خواهی بیشتر طرف مقابل خواهد شد.
قدس:اسراییل در آستانه خودزنی دیگر
«اسراییل در آستانه خودزنی دیگر»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر حسین تقوی است که در آن میخوانید؛برای درک تنشهایی که در روزهای اخیر در قدس شدت یافته باید به ریشه های مناقشه پرداخت و اینکه شهرک نشینهای اسراییلی با سیاستهای استعماری مدون شده تلاش کرده اند سرزمینهای فلسطینی را به تصاحب درآورند.
این سیاست که از دیرباز وجود داشته، در هفته های اخیر نیز شدت پیدا کرده است و رژیم صهیونیستی نوعی سیاست تنبیه دسته جمعی را علیه فلسطینیها در قدس به اجرا گذاشته و به دنبال یهودی سازی قدس است و در عین حال برای رسیدن به این هدف، از انواع شیوه های غیر انسانی استفاده میکند. شیوه های که از دهه 1960 در عرصه جهانی محو شده است، اما اسراییل بار دیگر به طور وحشیانه آن را احیا کرده است.
به دارآویخته شدن یک راننده اتوبوس فلسطینی در چند روز گذشته در منطقه، تأیید کننده همین مسأله است. شهرک نشینهای اسراییلی تقریباً هر روز مردم، از جمله کودکان و نوجوانان فلسطینی، را با آزار و اذیتهای فراوانی رو برو میکنند و هرگاه فلسطینیها به اقدامهای خشونت آمیز و تخریب خانه های خود واکنش نشان میدهند، بشدت سرکوب میشوند.
پنهان نیست که اسراییل میخواهد سیاست یهودی سازی را هر چه گسترده تر به اجرا بگذارد، اما باید توجه داشت که برخی خانهها و مناطقی که رژیم صهیونیستی از آن سخن میگوید و میخواهد آنها را تخریب کند، پیش از تشکیل این دولت غاصب در سال 1948 وجود داشته است.
بنا بر این، ریشه مناقشه کاملاً روشن است. رژیم صهیونیستی همچنان قصد تصاحب سرزمینهای فلسطینی را دارد و قطعنامه های متعدد شورای امنیت سازمان ملل متحد با وجود آن که اعلام کرده، وجود رژیم صهیونیستی در این منطقه غیرقانونی است، اما مثل همیشه منشأ اثر نبوده است .
در این شرایط رژیم صهیونیستی همه چیز را در کنترل خود دارد و با فلسطینیها همانند شهروند درجه دوم برخورد میکند و همچنان بر تشکیل کشوری یهودی یکدست اصرار دارد و در راستای این تصمیم، به دنبال مصادره اراضی فلسطینیها و از میان بردن مقدسات مذهبی ودینی و درنهایت نابودی آنهاست.
امروزه افزایش تنشها درقدس اشغالی به جایی رسیده است که رژیم غاصب اسراییل برای اولین بار از سال 1967 اقدام به بستن در مسجد الاقصی کرده که این امر آتش خشم فلسطینیها رابیش از پیش شعله ور کرده است و متأسفانه در این زمان اختلافات داخلی میان گروههای فلسطینی به هتاکیهای رژیم صهیونیستی دامن زده است .
به نظر میرسد رژیم صهیونیستی در اقدامهای اخیر خود در پی پاکسازی نژادی درقدس و جنوب کرانه باختری است و به همین دلیل، جامعه جهانی باید دست به اقدامی پیش دستانه در مجمع عمومی سازمان ملل بزند، زیرا این تجاوزکاریها حتماً مقدمه ای برای دیگر اقدامهای این رژیم در سایر روستا ها، شهرکها و اردوگاه های کرانه باختری و قدس است.
شایان ذکر اینکه رژیم صهیونیستی مدتهاست که در حال تلاش برای ایجاد واقعیتهای جدید مربوط به یهودی سازی مقدسات، مصادره زمینها و طرد فلسطینیان از شهر قدس و مسجد الاقصی است و در این مدت هرچند مخالفت مسلمانان به شکلهای مختلف وجود داشته است، اما حرکت اخیر مردم ویژگی هایی دارد که به آن ابعاد امنیتی خاصی بخشیده است و توانسته ضربات محکمی به نهادهای امنیتی رژیم صهیونیستی و بویژه شاباک وارد آورد.
حتی در سطح سیاست داخلی نیز عملیات شهادت طلبانه قدس محاسبات سیاسی این رژیم غاصب را به هم ریخته ، زیرا در شرایطی که محور کشمکش داخلی بر موضوع بودجه و قانون طایفه یهودی متمرکز است، اکنون این درگیریها بر سر تهدید ثبات کابینه جریان دارد و بار دیگر مسایل امنیتی در صدر مشکلات این رژیم قرار گرفته است.
در این موقعیت بعید نیست که سران احزاب سیاسی با قربانی کردن شهرک نشینان یهودی، به دنبال این باشند که دستاوردهای هرچه بیشتری را برای خود محقق سازند و این سناریویی است که در تاریخ این رژیم غاصب پیشینه طولانی دارد.
از سوی دیگر، نتانیاهو این فرصت را برای سرمایه گذاری در سطح سیاسی از دست نخواهد داد، به عبارت دیگر تلاش خواهد کرد، بیش از پیش موضوع حل و فصل با فلسطینیها را مطابق با شروط خود مطرح کند
به هر حال روند تحولات اکنون به سمتی پیش رفته است که شهرک نشینان یهودی احساس امنیت نمی کنند، از همین رو تعداد نیروهای پلیس رژیم صهیونیستی در شهرهای اشغالی افزایش یافته است. علاوه بر این، در همین روزها، گزینه حمل سلاح از سوی این رژیم به منظور حمایت از خود در برابر حملات احتمالی به بررسی گذاشته شده است و این نشان میدهد عامل امنیتی بار دیگر در صدر مسایل سیاسی و مطبوعاتی رژیم غاصب صهیونیستی قرار گرفته ؛ با این تفاوت که این بار فشار بر نتانیاهو و کابینه او افزایش یافته است، زیرا آنچه بحران پیش روی آنان را دو چندان میکند، این است که راستگراهای افراطی از این وضعیت برای تضعیف نتانیاهو و متهم کردن او به کوتاهی و کنار گذاشتن سیاست چکشی در مقابل فلسطینیها استفاده میکنند.
سیاست روز:پایان مذاکرات و وظیفه رسانههای کشور
«پایان مذاکرات و وظیفه رسانههای کشور»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛اگر همچنان درصد توافق کردن و یا نکردن در گفت وگوهای هستهای ایران و ۱+۵ را ۵۰ درصد بدانیم و فرض بگیریم که ۵۰ درصد به توافق نمیرسیم، بازنده و برنده این گفتوگوها کدام طرف خواهد بود؟
جمهوری اسلامی ایران برای این که به مدعیان غربی ثابت کند فرایند فعالیتهای هستهایاش صلحآمیز است، پای میز مذاکرات نشست. اگر غیر از این بود، کشورهای غربی و به ویژه آمریکا باید به فعالیتهای ایران در زمینههای هستهای شک میکردند.
همین سیاست گفتوگوهای هستهای ایران ثابت میکند که جمهوری اسلامی درپی تولید سلاح هستهای نیست. ایران اسلامی ابزارهای بسیاری قدرتمندتری از سلاح هستهای دارد. اما آمریکا و دیگر کشوهای غربی و در کنار آن آژانس بینالمللی انرژی هستهای با گزارشهای دو پهلو و مغرضانه خود، بدون مدرک و سند ادعا میکنند ایران درپی ساخت سلاح هستهای است.
در دنیا کشورهایی دارای تسلیحات هستهای هستند و هزینههای بسیار زیادی را هم برای ساخت و نگهداری از آنها صرف میکنند. اما داشتن این تسلیحات هستهای چه مزیتی برای مردم این کشورها داشته است؟!
کشورهایی از جمله هندوستان، پاکستان، کره شمالی و حتی کشورهای اروپایی مانند انگلیس و خود آمریکا و روسیه و رژیم صهیونیستی که دارای سلاح و کلاهک هستهای هستند، چه مزیتی دارند؟ جز این که امنیت دنیا را به خطر انداختهاند و هر از گاهی هم یکدیگر را تهدید میکنند و تهدید آنها به مفهوم نابودی زمین است.
کشورهایی در جهان سوم هم هستند که سلاح هستهای دارند مانند هند، پاکستان و کره شمالی، اما اوضاع اقتصادی مردم این کشورها چگونه است؟
آمریکا و دیگر کشورهای دارای سلاح هستهای به خاطر صرف صدها میلیارد دلار در حوزه نظامی به ویژه سلاح هستهای، علیرغم بحرانهای اقتصادی همچنان برای داشتن بمب اتم پافشاری میکنند و دست از تولید نسل جدید کلاهکهای هستهای بر نمیدارند. اما جمهوری اسلامی ایران در صدد است تا بتواند از ویژگیهای صلحآمیز و مفید علم هستهای بهره ببرد و از آن برای پیشرفت کشور در حوزه پزشکی یا کشاورزی و تولید انرژی استفاده کند. این دستاوردهای بزرگ هستهای که اکنون وجود دارد، با تلاش و کوشش دانشمندان هستهای کشورمان به دست آمده است، همه این پیشرفتها در زمانی اتفاق افتاده که ایران در شدیدترین تحریمهای غرب و آمریکا قرار داشته و همین موضوع آمریکا و غرب را خشمگین کرده است.
انحصارطلبی غربیها در واکنشهایی که به پیشرفتهای هستهای ایران نشان میدهند این موضوع را اثبات میکند، پرسشی که ذهن آنها را درگیر کرده این است که چگونه ممکن ایران بدون کمک از ما به این اندازه به پیشرفتهای بزرگ هستهای دست یافته است؟ در حالی که تحریمهای گستردهای علیه ایران وضع شده است. غربیها و آمریکا از این بابت خشمگین هستند که ایران خود به چنین پیشرفتهایی نائل آمده و اکنون در این زمینه به غرب وابستگی ندارد و ما (غربیها) نمیتوانیم در این زمینه بر روی ایران سلطه و غلبه داشته باشیم.
به همین خاطر هدف آنها تنها این است که فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران برچیده شود و اگر قرار است ادامه داشته باشد باید زیر نظر و براساس خواسته آنها ادامه یابد. ایجاد محدودیت و وابسته کردن فعالیتهای هستهای کشورمان مهمترین هدفی است که آمریکا و غرب دنبال میکنند.
اکنون که به پایان زمان مقرر گفتوگوهای هستهای نزدیک میشویم، اگر به توافق عادلانه و منصفانه دست یابیم، پیروزی از آن ما است و اگر هم توافقی حاصل نشد، باز هم پیروز این نبرد ایران است.
پشت سر این گفتوگوهای هستهای هیچ اتفاق ناگواری برای ایران نخواهد افتاد. در صورت به توافق نرسیدن همه فعالیتهای هستهای ایران در مدت زمان کوتاهی به حالت عادی و پیش از توافق اولیه باز میگردد علاوه بر این که ثابت میشود با همه همکاریها و شفافیت و انعطافپذیری که ایران از خود نشان داد، غرب و آمریکا باعث و مقصر اصلی به نتیجه نرسیدن گفتوگوهای هستهای خواهند بود و اگر هم توافقی به دست آید، جمهوری اسلامی ایران بر اساس آن توافق به فعالیتهای صلحآمیز هستهای خود ادامه میدهد و تحریمهای ناعادلانه غرب علیه ایران برچیده خواهد شد و باز هم ثابت میشود که همه ادعاهای آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران پوچ و بیاساس بوده است.
اما باز هم باید گفت و تأکید کرد که آمریکا در صدد آن است تا اگر توافقی انجام نشود، ایران را مقصر بداند. رفتارها، گفتارها و تحلیلهای رسانهها و مقامات کشورهای غربی ۱+۵ نشان میدهد که آنها در سر چه میپرورانند.
حتی دست دادنهای جان کری با محمدجواد ظریف مقابل دوربینهای عکاسان و فیلمبرداران شبکههای گوناگون غربی و خارجی همین را اثبات میکند.
هنگامی که کری دست خود را به سوی ظریف دراز میکند، این مفهوم را در افکار عمومی جهان القاء میکند که آمریکا دست دوستی، دست همکاری و دست توافق هستهای را به سوی ایران دراز کرده است و اگر توافقی نشود، یعنی ایران به این دست پاسخ نداده است.
اکنون در همه حوزهها به ویژه در حوزه رسانهها مطبوعات، رادیو و تلویزیون و همچنین تحلیلگران باید آمادهباش کامل باشد، تا هجمههای رسانهای غرب علیه ایران در هر دو صورت را خنثی کنند.شبکههای برونمرزی کشورمان از اهمیت ویژهای برخوردارند تا بتوانند آن هجمه گسترده را چه توافق بشود و چه توافق نشود، پاسخ دهند تا افکار عمومی جهان در دست رسانههای غربی منحرف نشود.
وطن امروز:رابطه بنزین وارداتی با آلودگی هوا
«رابطه بنزین وارداتی با آلودگی هوا»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سیروس محمودیان است که در آن میخوانید؛ 1- بهطور معمول، آلودگیهای زیستمحیطی در کلانشهرها تحت تاثیرعوامل متنوع طبیعی و مصنوعی از قبیل موقعیت جغرافیایی، استعداد محیطی برای پدیده وارونگی هوا، خشکی آب و هوا، گسترش بیابانها، توفان و گرد و غبار منطقهای، آتشسوزیهای جنگلی، تصاعدات شیمیایی و فیزیکی معادن و منابع زمینی و زیرزمینی، وسایل نقلیه موتوری، صنایع و نیروگاهها، سیستمهای سرمایشی و گرمایشی اداری و خانگی و تجاری، زبالهسوزیها، افزایش خودروها و مصرف سوختهای فسیلی و ترافیکهای درونشهری و دهها مورد مشابه شکل گرفته و استمرار مییابد. بدیهی است حتی کارشناس تازهکار غیرحرفهای نیز نمیتواند با گذر از بقیه عوامل موثر، آلودگی هوا را در یک مولفه مثلا بنزین تولید داخل کشور محدود کند.
2- در یکسال گذشته سازمان حفاظت محیط زیست در اقدامی غیرمعمول، کوشش دامنهداری بهعمل آورده تا منشأ آلودگی هوای تهران و کلانشهرها را در بنزین تولید داخل خلاصه کند. وجود مغایرت در نگاههای فردی مدیریت ارشد این سازمان با منافع ملی و تاکید کارشناسانه(!) بر وجود یک رابطه مستقیم موثر میان آلودگی هوا و بنزین تولید داخل علاوه بر آنکه عملا موجب ناتمام ماندن یک اقدام انقلابی در زمینه تلاش برای قطع وابستگی ایران اسلامی در عرصه تامین انرژی مصرفی به بیگانگان در شرایط تحریم شده است بلکه عینا بستر مطلوبی را برای موجسواری واردکنندگان پشت پرده بنزین نامرغوب خارجی فراهم آورده که بهرهگیری این طیف سودجو از گزارشات سوء یادشده موجب شده است جریان واردات بنزین به شکل رسمی دوباره در متن دولت یازدهم جانی تازه بگیرد.
3- از منظر عمومی اغفال از مسؤولیتهای ذاتی سازمانی، پرداختن به حواشی غیرمرتبط، سیاستزدگی فراگیر و تلاش مستقیم و غیرمستقیم برای تامین منافع سیاسی گروهی خاص از ویژگیهای اساسی سازمان یادشده در بخش سیاستگذاری در رده کلان مدیریتی در طول یک سال گذشته بوده است. مواضع متناقض و گزارشات غیرعلمی این سازمان مبنی بر سرطانزا بودن پارازیتهای ماهوارهای نیز موید دیگری بر سیاستزده بودن سازمان حفاظت محیط زیست است.
4- به نظر میرسد مدیران ارشد این سازمان به جای ایفای وظایف اداری، دلمشغولیهای سیاسی و جناحی دارند. سکوت در برابر عدم رعایت استانداردهای زیستمحیطی از سوی برخی صنایع متعلق به اشخاص خاص و همچنین خودروسازان و بیتفاوتی مطلق نسبت به واردات بنزین نامرغوب از دیگر مشخصههای آن سازمان به حساب میآید. سکوت تلخ محیط زیست در برابر غیراستاندارد بودن بنزینهای وارداتی در یک سال گذشته حکایت از اسراری دارد که گذر زمان افشاگر آن خواهد بود.
5- استمرار روند غیرعلمی مزبور و اصرار بر مواضع نادرست و اتخاذ مواضع سیاسی در قالب گزارشات اداری از سوی سازمان حفاظت محیط زیست و هزینهکرد اعتبار سازمانی آن برای تامین منافع سیاسی برخی گروهها و اشخاص بهطور طبیعی سبب شده است به شکل معناداری از اعتبار این سازمان راهبردی و موثر در امر صیانت از سلامت زیستمحیطی کاسته شود. از منظر آسیبشناسی نیز این روند لطمات جبرانناپذیری برموقعیت ملی این سازمان وارد ساخته و عملا زحمات طاقتفرسای بدنه خدوم و زحمتکش سازمان حفاظت محیط زیست را به هدر میدهد. شاید محدودسازی مسؤولیت زیستی - محیطی رئیس سازمان به گرفتن یک عکس یادگاری خانوادگی روی جنازه دریاچه ارومیه یکی از تلخترین خاطرات دوستداران محیط زیست بهشمار آید.
6- تلاشهای معنادار سازمان حفاظت محیط زیست بر محصور کردن منشا آلودگی هوای کلان شهرها در دایره توهمی غیراستاندارد بودن بنزین تولید داخل و بیتوجهی تعمدی بر سایر عوامل موثر بر آلودگی هوای کلانشهرها از قبیل وارونگی هوا، صنایع پایه، افزایش خودروها و... سبب شده است بهطور قابل تاملی بر دامنه و گستره شایعات متعدد درباره وجود یک رابطه مخرب میان واردکنندگان بنزین و مخالفان سازمانی بنزین تولید داخل وجود داشته باشد. نتیجه نهایی اتکای سازمان حفاظت محیط زیست بر مولفههای ناپایدار و غیرعلمی مانند بهبود آلودگیها با قطع تولید بنزین داخل، جز مخدوش شدن اعتبار علمی سازمان حفاظت محیط زیست چیز دیگری نمیتواند باشد.
7- گذر زمان و ملاحظه تشدید آلودگی هوا با وجود قطع تولید بنزین پتروشیمیها در چند ماه گذشته و همزمانی برخی شایعات زیرپوستی در کشور مبنی بر وجود برخی ارتباطات خاص واردکنندگان بنزین، حکایت ناهضمی است که ضرورت دارد دستگاههای نظارتی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی با حساسیت ویژه نسبت به بررسی موضوع همت گماشته و با استفاده از اهرمهای نظارتی تحت اختیار زمینه تخلفات احتمالی رانتمحور در عرصه واردات بنزینهای آلوده را از بین ببرند. نباید فراموش کرد رسیدن به خودکفایی در امر انرژی و به پایان رسیدن داستان غمبار وابستگی ایران اسلامی به بنزین تولیدی دشمنان نظام از اهم اولویتهای راهبردی بهشمار میرود و تحت هیچ شرایطی نباید مغلوب جوسازیها و شانتاژهای افراد سودجو و سازمانهای مختلف شد.
حمایت:ساز زیادهخواهی!
«ساز زیادهخواهی!»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛ماراتن گروه 1+5 و ایران در مذاکرات هسته ای به لحظه های نفس گیر آن نزدیک شده و خبرهای ضد و نقیضی در مورد دورنمای مذاکرات، مخابره می شود. آنچه که به عنوان ماحصل مذاکرات طی روزهای گذشته می توان استنتاج نمود این است که سناریوی زیاده خواهی طرف های غربی به دو شکل ادامه دارد:
اول: چگونگی لغو تحریم هاست که بر اساس اخبار منتشره، قرار است لغو کامل تحریم های ظالمانه - و به اصطلاح مضحک آنان، «فلج کننده» - به شکل «تعلیق»، تغییر ماهیت بدهد و بهانه این جرزنی هم تصمیم مجلس سنا و نمایندگان اعلام شده است. دوم: حق غنی سازی صنعتی از ایران سلب و در عوض، غنی سازی صوری و نمایشی به عنوان پاداش اعطاء شود! دورنمای سناریوی مطرح شده، یادآور این واقعیت تلخ است که آمریکا، نمی تواند از ذات خود که استکبار و افزون طلبی است دست بردارد. تحریم های زیمبابوه و کوبا که همچنان از سوی ایالات متحده پابرجاست، نشان می دهد که خوش خیالی درباره استحصال نتیجه مطلوب، از این مذاکرات – اگر نگوییم بی فایده - در خوش بینانه ترین حالت در هاله ای از ابهام فرو رفته است. تحریم های کوبا که قدمتی حدود 50 سال دارد و علیرغم درخواست های متعدد کشورها برای لغو آن، همچنان پابرجاست و نیز تحریم های قدیمی کشور ما که از آغاز پیروزی انقلاب به شکل ناعادلانه و ظالمانه تحمیل شده، ما را متقاعد می سازد که نباید به لغو تحریم ها به شکلی که مدّ نظر ماست، امید داشته باشیم. در بُعد غنی سازی هم آنان خواستار غنی سازی 2 درصد – و نه بیشتر- بوده و غنی سازی بیش از 2 درصد را تنها در خارج از کشور می پذیرند.
زیاده خواهی و افزون طلبی طرف غربی البته، باید پوششی مناسب داشته باشد و بهانه ای قابل قبول برای آن تراشیده شود. تصویب پیش نویس قطعنامه ضد ایرانی بر مبنای خزعبلات احمد شهید در سازمان ملل و انتشار گزارش اخیر آژانس بین المللی انرژی اتمی که در آن ادّعاهای واهی آنهم بدون سند و مدرک تکرار شده است، به طوری که نماینده کشورمان در آژانس، از این نهاد حامی حقوق هسته ای کشورها خواسته است که اسناد خود را در این باره ارائه کند و دستاویزی برای سرپوش گذاشتن بر این زیاده خواهی هاست.
بهانه دیگری که کشورهای غربی به خصوص آمریکا، برای عدم توافق، طی چند هفته اخیر بارها تکرار کرده اند، فشارهای داخلی آمریکا از ناحیه کنگره و مجلس نمایندگان است. طرف آمریکایی در حالی به پای میز مذاکره آمده که مدّعی است تحت فشار مجلس سنا بوده و اختیاری برای لغو تحریم ها و صدور مجوز برای غنی سازی مورد نظر ایران را ندارد.
روز سه شنبه، بیش از ۴۰ سناتور آمریکایی نامه ای درباره مذاکرات هستهای ایران و گروه ۱+۵ به باراک اوباما، رئیس جمهور کشورشان ارسال کرده و با امضای این نامه خواستار توقف کامل توانایی ایران برای تولید سوخت هستهای شدهاند. در این نامه که به رهبری مارک کرک و مارک روبیو، سناتورهای جمهوریخواه آمریکایی تهیه شده همچنین از رئیس جمهوری آمریکا خواسته شده چارچوب مذاکرات به گونهای گسترش داده شود که امکان طرح مسائل مربوط به برنامه موشکی ایران هم فراهم شود.
مسئولین ما پیش از این بارها اعلام کرده بودند در مذاکرات هستهای تنها درباره مناقشات مربوط به برنامه هستهای خود به رایزنی خواهند پرداخت و مسئله توانمندیهای دفاعی خود را به مذاکره نخواهد گذاشت. در نامه این ۴۳ سناتورهای آمریکایی به اوباما آمده است: «ما در ماههای پیش رو تلاش برای تحمیل فشارهای اضافی بر ایران را ادامه خواهیم داد، مگر اینکه این کشور آرمانهای هستهای خود را کنار بگذارد و در روابطش با دنیا، قدم در راه سازنده نوینی بگذارد.»
همانطور که تاریخ رابطه ما با آمریکا نشان داده است، واگذاری امتیازات در قبال گفت وگو هیچگاه نتیجه ای در بر نداشته و همانگونه که اشاره شد در خوشبینانه ترین حالت، دور نمای مذاکرات تاریک است. اما نباید فراموش کنیم که به اقرار برجسته ترین و مورد اعتمادترین کارشناسان و تحلیلگران آمریکایی، ایران دست برتر در مذاکرات را دارد.
از جمله این اقرارها، نظر «گری سیک» مشاور کاخ سفید در امور ایران در دولت جیمی کارتر است که گفته: «نباید اجازه داد ایران میز مذاکرات را ترک کند زیرا در صورت شکست مذاکرات، ایران، غنی سازی 20 درصد را از سر خواهد گرفت». تفاهم و نزدیکی بیشتر ایران و روسیه در تمام زمینه ها بخصوص همکاری های اقتصادی – با توجه به ضربه اقتصادی که روسیه از اتحادیه اروپا و آمریکا خورده است- بعید نیست به شکل گیری سازمان های قدرتمند منطقه ای برای استقلال اقتصاد شرق از غرب منتهی شود.
مختصری از گزارش تحلیلی فایننشال تایمز با عنوان «عدم توافق با ایران تقویت کننده محور ایران و روسیه» به عنوان حسن ختام، خواندنی است: «تهران و مسکو محوری از همکاری ها در بین خود ایجاد کردهاند و فعالیت مشترک آنها علیه داعش در عراق آغاز شده است. علاوه بر این ابعاد این همکاری در سوریه نیز ملاحظه میشود. این 2 کشور در نشست سال 2014 دریای خزر اذعان داشتند که اجازه ورود قوای بیگانه و ناتو به دریای خزر را نخواهند داد. متعاقب این مسئله ایران و روسیه رزمایش مشترک نظامی را اجرا کردند.
ایرانیان البته در بحث انرژی اتمی، نه تنها به غرب بلکه به روسیه هم تکیه نکردهاند و تأسیسات اتمی خود را درون کشور ساختهاند. این 2 کشور برای غلبه بر تحریمها در حال توسعه طرحی هستند که در آن ارزهای ملی خود را در مبادلات جایگزین دلار آمریکا کنند. عدم رسیدن به توافق هستهای به قویتر شدن روابط تهران و مسکو میانجامد و این تقویت روابط، حتی به ضرر سناتورهایی خواهد بود که این روزها در پی افزایش فشار بر ایران هستند زیرا این اتحاد ایرانی- روسی به افزایش نفوذ روسیه در منطقه مهمی مانند خاورمیانه میشود و این در حالی است که آمریکا تلاشهایی در جهت عکس این امر به کار بسته است.»
جوان:ما پیروزیم
«ما پیروزیم»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر عبدالله گنجی است که در آن میخوانید؛سوم آذرماه ضربالاجل مذاکرات هستهای بین ایران و شش قدرت جهانی است. چشمانداز مذاکرات و یپچیدگی مسائل باقیمانده نشان میدهد که تا روز موعود نتیجه مطلوب ما که لغو کامل تحریمهاست محقق نخواهد شد. هر گزینه دیگری که برای ادامه روند انتخاب شود مطلوب نخواهد بود چرا که آنچه باید محقق شود نه مباحث فنی و هستهای که اراده سیاسی است و از آنجا که اراده سیاسی امریکا با اراده صهیونیستها همخوابگی دارد به صورت طبیعی نباید چشمانداز مذاکرات را امیدبخش دید.
اما هر آنچه نتیجه مذاکرات باشد ما پیروز صحنهایم. شاید تحریمهای دشمنان بر رشد کشور مؤثر بود اما باید بدانیم که نتیجه آن همانند نتیجه جنگ تحمیلی شد. در پایان جنگ تحمیلی امام (ره) فرمودند: «در جنگ پیروزی از آن ما گردید و دشمنان در تحمیل آن همه خسارت چیزی به دست نیاوردند.» امروز نیز آن گونه است، یعنی دشمن تحمیل خسارت میکند اما چیزی به دست نمیآورد و به هدف اساسی خود نرسیده و نمیرسد. اما منطق اینکه ما پیروز صحنه هستیم چیست؟ زمانی ما باید احساس شکست کنیم که به دنبال ساخت بمب اتم بوده باشیم و اکنون ناکام شدهایم. در صورتی که این گزینه هیچ موقع مورد نظر ما نبود و حرمت شرعی آن نیز اعلام شده است. بنابر این در همه ابعاد دیگر ما پیروز میدان هستیم.
1- ما پیروزیم اگر تحریمهای ظالمانه رفع شود. در آن صورت ما ضمن حفظ مسائل پایهای هستهای توانستهایم دشمن را مجاب نماییم که تحریم بیفایده است و آن قدر اهرم فشار و عوامل قدرتزا داشتهایم که دشمن هم ایران هستهای را به رسمیت شناخته و هم تحریم را ادامه نداده است.
2- ما پیروزیم حتی اگر مذاکرات هیچ نتیجه عینی نداشته باشد، چرا که مفهوم مذاکره و چانهزنی شش قدرت جهانی این است که: ایران کشوری است قدرتمند که راهی جز مذاکره با آن نیست. قدرتهای بزرگ در عرف بینالملل با کشورهای ضعیف و کوچک مذاکره نمیکنند، بلکه با انگشت اشاره آنان را تنظیم میکنند. اینکه وزیر خارجه امریکا صدها ساعت مسافرت و نشست انجام میدهد تا با ما چانهزنی کند خود پیروزی است. این پیروزی زمانی فهمیده میشود که روند تحولات ایران از جنگهای ایران و روس تا پایان پهلوی را بفهمیم. آنگاه قدرت امروز ایران معنادهی خواهد شد.
3- ما پیروزیم چرا که ظرفیت و عمقشناختی ملت ما افزون شد. آنان که نظام را متهم به دوری از مذاکره یا خشونتطلبی یا غربستیزی میکردند، اکنون خواهند دید که راهبرد نظام جمهوری اسلامی در مقابل نظام سلطه درست بوده است. کینه دنیای غرب با ایران و اسلام یک بار دیگر چشیده شد و ملت ایران با توانی مضاعف برای مبارزه دائمی علیه کفر و جهان بربریت آماده خواهد شد.
4- ما پیروزیم چرا که به پایان خط خوشبینان داخلی نزدیک میشویم. طرفداران غرب اکنون در حال پاک کردن عرق شرم از چهره خویش هستند. مذاکرات مستمر یک سال گذشته و بهانههای غرب، صحنه انزوای غربباوران داخلی است. اکنون آنان زمینگیر شدهاند و زبان در کام کشیده و به دنبال راهی برای حفظ آبروی از دست رفته خویش هستند.
آنان دیگر نخواهند گفت صحنه بینالملل صحنه بده و بستان است، بلکه میپذیرند که دشمنی و کینه جهان استکبار با انقلاب اسلامی مسئلهای واقعی و معرفتی است.
5- ما پیروزیم که اقتصاد مقاومتی بر زمین نخواهد ماند. آنان که از رهیافت مذاکرات به دنبال تزئینی شدن اقتصاد مقاومتی میگردند ناامید خواهند شد و مجدد به پای تنها نسخه اداره اقتصادی کشور برخواهند گشت و اینگونه همه راهها به سمت ایستادگی، خودکفایی و تلاش داخلی ختم خواهد شد.
6- ما پیروزیم چرا که نسل امروز کشور و انقلاب یک بار دیگر بر تردیدهای احتمالی نسبت به چرایی تصرف لانه جاسوسی خط بطلان خواهند کشید و اثبات حقانیت انقلاب اسلامی از 1358 تا 1393 و تا آینده دور و دراز را خواهند فهمید.
7- ما پیروزیم و اکنون این سخن بلند امام که «ما چه بخواهیم و چه نخواهیم استکبار و صهیونیستها در تعقیبمان خواهند بود» بهتر فهمیده میشود. امروز ثابت میشود که مسئله غرب با انقلاب اسلامی بر سر «وجود» آن است نه «حدود» آن.
8- ما پیروزیم که نمایندگان مذاکرهکننده ما هم منطق مذاکره را حفظ و هم راههای اعتمادسازی را طی نمودند و هم بر ایستادگی تأکید کردند. اکنون تیم مذاکرهکننده ما خود را در یک نبرد مقدس حس میکند.
آنان امروز سند حقانیت و مظلومیت و ایستادگی این ملت بزرگ را بسان پرچم برافراشتهاند و اکنون ملت به آنان به عنوان رزمندگان پیروز خط مقدم نگاه میکنند.
9- ما پیروزیم چرا که در مکتب ما شکست بیمعنا است. از امام آموختیم که «سرانجام چنگ و دندان ابرقدرت را خرد خواهیم نمود یا پیروز میشویم یا به پیروزی بالاتری که شهادت است میرسیم که در مکتب ما هر دو پیروزی است.» عدم شکست در مکتب تشیع از جمله مسائلی است که دشمن از درک آن عاجز است. این همان رمزی است که 35 سال است ما را سرپا نگه داشته و دشمن را نیز پشت در خانه ما علاف نموده است.
10- ما پیروزیم چرا که روز سوم آذر را روز امید نمیدانیم، بلکه روز خودباوری و روز پشت پا زدن به خوشبینیها و روز قطع نگاه به بیرون کشور و روز وحدت و همدلی همه جریانات و مردم ایران میدانیم. سوم آذر روزی است که به قول امام (ره) باید «بغض و کینه انقلابیمان را در سینهها نگه داریم و با غضب و خشم بر دشمنان بنگریم و بدانیم که پیروزی از آن ماست.» چرا که «قرن بیست و یکم قرن اسلام است»، انشاءالله
آفرینش:گامهای آخر برای گذار از مذاکرات
گامهای آخر برای گذار از مذاکرات»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛زمان در گذر و تاریخ پایانی مذاکرات در حال فرارسیدن است. هنوز گرههای اصلی مذاکرات باز نشده و نمی توان گفت مشکلات برطرف شده است. البته توافقات صورت گرفته در زمینه مباحث فنی برجای خود باقی است؛ اما اختلافات اساسی همچنان به قوتش باقی و تغییری درآن حاصل نشده است. مسئله غنی سازی و تحریم های ایران اصلی ترین موانع دسترسی به یک توافق مورد وثوق میان طرفین میباشد. مراحل مختلف گفتگوها تاکنون نتوانسته خواسته های طرفین را به هم نزدیک کند و خطر قرمزهای غیرقابل عبوری ترسیم شده است.
البته خطوط قرمز ایران مبتنی بر حقوق مسلمی است که برپایه معاهده npt ترسیم شده ؛ اما خواستههایی که غرب برآن پافشاری می کند وقصد گذر از آنها را ندارد، برگرفته از ملاحظات سیاسی و فشارهای غیر اصولی برخی کشورهای خارج از حلقه 1+5 میباشد، که مهمترین آنها نفوذ و تاثیری است که لابی یهودی درمیان مذاکره کنندگان، به ویژه آمریکا دارا میباشد.
باید به این نکته توجه داشت که عبور از این مانع بسیار سخت و نیازمند نگرش و اراده ای سیاسی برای حل و فصل پرونده هستهای ایران می باشد. اما همانطور که عبوراز خط قرمزها برای ما غیر ممکن و حیاتی میباشد، گذر کردن از فیلتر لابی یهود در آمریکا و چشم پوشی از فشارهای تل آویو بر1+5 به مراتب سختتر و مشکلآفرین خواهد بود.
البته همانطور که رییس جمهوری ایران ابراز داشته اند، مسائل داخلی و تحولاتی سیاسی در دیگر کشورهای دلیلی برای چشم پوشی ایران از حقوق هسته ای نیست، اما این مسئله را باید مد نظر داشت که در حساس ترین پیچ تاریخی مذاکرات هستهای قرار گرفته ایم. لازمه عبور از این پیچ سرنوشت ساز، دوری از تندروی ها و کند رویهایی است که بعضا در طول یک دهه گذشته شاهد آن بودهایم. به واسطه بومی سازی دانش هستهای، امروز این فرصت برای ما به وجود آمده که برپایه نرمش قهرمانانه و با حفظ شأن عزت ملی، در اقدامی گام به گام و در مقابل رفع تحریمها به ابهامات و خواستههای غرب پاسخ و بهانه جوییهای آنها را برطرف سازیم.
اینجاست که خط اعتدال خود را از کندرویها و تندرویها جدا میکند و برپایه عقلانیت حرکت خواهد کرد. باید از شرایط به وجود آمده درغرب و به ویژه آمریکا به این مهم برسیم که کشورهای بسیاری به دنبال تخریب مذاکرات هستند. حتی همسایگانی که ما با آنها روابط تجاری و سیاسی دوستانه داریم در پشت پرده خواستار حل نشدن مسئله هستهای ایران و پابرجا ماندن تحریمها هستند.
اما دربعد داخلی نیز مردم بر پیگیری خط اعتدال اصرار دارند و حل شدن مذاکرات جز خواستههای اصلی آنها از دولت و حکومت میباشد. صدالبته که کسی خواستار تن دادن به زیادهخواهیهای غرب نیست، اما مردم توقع دارند با توجه به فرصت طلایی پیش آمده، پرونده هستهای ایران برای همیشه بسته شود و بیش از این شاهد تحریمها و فشار اقتصادی بر کشور و ملت و نباشیم.
آنچه میتواند در این گامهای آخر تیم مذاکره کننده و تصمیم گیرندگان هستهای را یاری کند، شنیدن صدایی واحد با نگرشی اعتدال محور از داخل کشور میباشد. دراین واپسین روزهای باقی مانده ضروریست تا سیاسیون کشور رویهای منطقی پیش گیرند و خدای ناکرده با حرف و عمل خود موجب چند صدایی در موضوع هستهای نشوند. این انتظار وجود دارد تا تصمیم گیرندگان هستهای کشورنیز با توجه به فرصت پیش آمده با رعایت خط قرمزها، زمینه اعتماد سازی با غرب را فراهم و اجازه کارشکنیها و تخریب فضای به وجود آمده را به دشمنان ایران هستهای ندهند.
مردم سالاری:مجلس و پیش فرضهای مشکوک!
«مجلس و پیش فرضهای مشکوک!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی مال میر است که در آن میخوانید؛ «ما اول حس میکنیم، سپس دلایلش را مییابیم»؛ این جمله منسوب به یکی از سیاستمداران پرونیستِ آرژانتین است که سالها پیش در گرماگرم رقابتهای انتخاباتی در مناظرهای بیان کرد. شاید بتوان این جمله را نشانهای از سطح پایین سیاست در آرژانتین سالهای دور وحتی فراتر از آن، نمونه مثالیِ فروکاسته شدن سیاست وبحث سیاسی، به برداشتهای حسی،مهر و کینهای شخصی و دور افتادن از استدلال واقناع افکار عمومی به حساب آورد. به یک معنا این جمله را میتوان خلاصه رفتار برخی نمایندگان مجلس با وزرای پیشنهادی دولت برای وزارت علوم نیز دانست.
نمایندگانی که به نظر میآید ابتدا بر اساس حسیات وشنیدههای نامطمئن، تصمیم خود را پیشاپیش گرفتهاند وتنها در صحن مجلس به دلیل تراشی برای احساس خود میپردازند! یه زبان دیگر،آنچه در انتقادات مجلسیان از وزرای پیشنهادی برجسته است،تکیه برپیش فرض مشکوکِ کنار گذاشتنِ پست وزارت علوم برای عناصر دخیل در حوادث سال 88 وفراموش کردن میزان توانایی کاندیدای وزارت علوم،میزان تحصیلات،توان مدیریتی،درجه مقبولیت در مجامع دانشگاهی ومسائلی از این دست است. به راستی هنوز روشن نیست که استدلال نمایندگان مجلس برای عدم رای اعتماد به وزرای پیشنهادی وزارت علوم وتحقیقات چیست؟
روی خوش نشان ندادن مجلس کنونی به وزرای پیشنهادی دولت تدبیر وامید که رییساش خود از سابقه روشنی در مسائل امنیتی برخوردار است وبا ظرایف و دقایق این عرصه کاملا آشناست را به چه میتوان تعبیر کرد؟ این همه به کنار، اعجاب آور این جاست که انگار نه انگار این همان مجلسی است که درسراسر هشت سال دولت مهرورز، تمامی خرده فرمایشات دولت را ستایشکنان بر دو دیده میگذاشت! حال براستی چگونه است وچه رخ داده که تاب کمترین باد ناموافق را ندارد؟!
مشارکت در آنچه آنها «فتنه» میخوانند،امضا کردن فلان بیانیه وشرکت در بهمان تحصن آن هم در گیر ودار حوادث پر شتاب آن سال که مجال تامل و ارزیابی دقیق را از بسیاری ربوده بود، جملگی اتهامات کلی ومالامال از حدسها وگمانهاست که هیچ یک از گناهانی راکه برخی بر وزرای پیشنهادی مینویسند، اثبات نمیکند.طرفه آنکه هر چهار وزیری که برای تصدی وزارت علوم به مجلس معرفی شده اند از جمله افراد شناخته شده در عرصه دانشگاهاند وهیچ گونه نکته ناروشنی در کارنامه سیاسی آنها دست کم از نظر نهادهای امنیتی به چشم نمیخورد.
اگر به راستی تنها یکی از اتهاماتی که امروز برخی نمایندگان بر سر وزرای پیشنهادی آوار کردهاند، حظی ازحقیقت داشته باشد، حق نداریم نگران سهل انگاری سیستم امنیتی کشور باشیم که عناصر فعال در حوادث غمبار سال 88 (آنچنان که برخی مجلسیان میپندارند) به جای پاسخگویی به مراجع قضایی وامنیتی، تا مرتبه وزیر در دولتی بالا میآیند که رییساش سالها خود مسوول عالیترین نهاد امنیتی کشور بوده است؟! و باز آیا بهتر نیست نمایندگان محترم به عوض تکیه بر احساسات و حدسها وگمانهای مشکوک و اتهامات پُر شبهه، به تبارشناسی پدیدههای سیاسی،اقناع افکار عمومی وبالا کشیدن سطح بحث سیاسی بپردازند که ضرورت سیاستورزی در جهان پیچیده امروزی است؟
ابتکار:طوفان دیپلماتیک در سایه بیم و امید ها!
«طوفان دیپلماتیک در سایه بیم و امیدها!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛پرونده هسته ای ایران، که بیش از یک دهه مهمترین موضوع مورد مناقشه ایران و غرب بحساب میآمد، به مرحله طوفانی خود رسیده است. کمتر از سه روز به اتمامِ مهلت قانونی برای توافق نهایی زمان باقی است. نگاهِ تمام کارشناسان جهان به لحظات کنونی وین دوخته شده و نبض اقتصادِ جهان به کنش و واکنش دیپلمات ها در وین پیوند خورده است. زورآزمایی بازیکنان به لحظات پایانی رسیده و طوفان دیپلماتیک به راه افتاده است. وزرای خارجه 1+5 به وین احضار شده اند و تیم مذاکره کننده ایران با لبخندهای ظریفِ محمد جواد ثابت قدم حضور دارد.
هر چه زمان میگذرد و حجمِ گمانه زنی و نگرانی ها بیشتر میشود، دورنمای مذاکرات تار شده و امیدها کاهش مییابد. تحلیل گران هر کدام در حال تجویز نسخه برای روزهای پس از عدم توافق هستند. یکی میگوید ایران نباید تمدید را بپذیرد زیرا به نفع غربی هاست و دیگری تمدید را، در این شرایط، تنها راه میداند و ادامه مذاکرات را تجویز میکند. در این بین برخی نیز در حال خط و نشان کشیدن برای تیم مذاکره کننده و در تدارک طوفان سیاسی برای انتقام گیری پس از شکست هستند. بعضی هم دلخوش به توافق مقطعی و امیدوار به تداوم مذاکرات همراه با عزت اند.
گروهِ ناامید از توافق، وجود اختلافات کنونی را دلیلِ ناممکن بودن توافق در اندک زمان باقی مانده میدانند و بر همین اساس مجلسِ زود هنگامِ فاتحه برای مذاکرات برپا کرده اند و شیرینی شکست توزیع میکنند. اما نگارنده، همچنان خوشبین به لحظات پایانی هستم. بروز اختلافات و طرح مطالبات حداکثری توسط دو طرف در این لحظات پایانی طبیعی و نشانه ی جدیت مذاکره کننده هاست. بدیهی است وقتی بازی به لحظه پایانی میرسد هر طرف برای گرفتن حداکثر امتیاز بر مطالبات حداکثری اصرار بورزد. اتفاقاً اگر بنای تصمیم گیری وجود نداشت طرفین به رسم معمول گرد هم میآمدند و ضمن نوش جان کردن یک فنجان قهوه و ردوبدل کردن تعارفات دیپلماتیک و گرفتن عکس یادگاری زمان را سپری میکردند، اما وقتی طوفان دیپلماتیک در میگیرد نشانه عزم بر توافق میباشد. احتیاط در مواضع چند روز اخیر طرفین دلیل برترس از شکست میباشد. بنابراین هیچ بعید نیست که برغم طوفان کنونی و گرد و خاک به پا شده، ناگهان هوا آفتابی شده و دود سفید از دودکش مذاکرات خارج شود.
به عبارتی احتمال دارد طرفین در آخرین لحظه های فرصت باقی مانده، برای فرار از شکست مذاکرات، مطالبات حداکثری را رها و مواضع خود را تعدیل کرده و بر سرِ مطالبات تعدیل شده توافق کنند تا برای همیشه سایه بیم را از سر مناسبات جهانی بردارند. بی شک لابی صهیونیسم در این لحظات بیش از هر زمان در تلاش است که چنین توافقی صورت نگیرد و از ابزار و اهرمهای مختلفی بهره خواهد برد تا مذاکرات را به بن بست بکشاند. خوشبختانه تیم ایرانی و مقامات کشور نسبت به این مساله هوشیارند و متوجه کارشکنی ها و حواشی هستند و تمرکز تیم تنها بر روند مذاکرات و تلاش برای ایفای حقوق ملت است. آرامش تیمِ ایرانی تاکنون خوب بوده و امیدواریم این رویه در زمان باقی مانده نیز تداوم داشته باشد و آنها نقش خود را به بهترین وجه به انجام برسانند تا نام خویش را در تاریخ این سرزمین جاودانه کنند.
آرمان:رفع تحریم، تنها چاره نیست
«رفع تحریم، تنها چاره نیست»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم جمشید پژویان است که در آن میخوانید؛بدیهی است مشکلات اقتصادی از مهمترین مشکلات کشور و حل آن خواسته عمیق و قلبی مردم ایران است. این روزها بحث مذاکرات هستهای بسیار داغ است و در راستای ارتباط آن با مسئله اقتصاد باید گفت مذاکرات هستهای کاملا بابت رفع تحریمهایی است که در گذشته دور و بخصوص در سال 91 از سوی اروپا و آمریکا در مورد ایران اعمال شده است که مهمترین آن در رابطه با فروش نفت، ارتباطات بانکی و نقل و انتقالات پول است. واضح است که رفع این تحریمها بخصوص اگر به سرعت انجام شود میتواند گشایشی در اقتصاد باشد اما نباید این تصور اشتباه را داشت که رفعتحریمها میتواند اقتصاد را شکوفا نماید و یکباره شاهد اقتصادی پیشرو باشیم بلکه این مسئله تنها وضعیت کشور را به پیش از سال 90 یا 91 بازخواهد گرداند.
درحقیقت مسئله اساسی در اقتصاد کشور اشکالات ساختاری است که در دهههای مختلف به وجود آمده و اکنون نیز پابرجا هستند بنابراین تا این اشکالات ساختاری و کلیدی حل نشود نباید انتظار داشت رفع تحریم بتواند یک انرژی فوقالعاده به اقتصاد بدهد. هنگامی که سخن از مشکلات اقتصادی به میان میآید در حقیقت منظور مشکلات موجود در اقتصاد خرد است یعنی مشکلاتی که در تخصیص منابع و کارایی اقتصادی وجود دارد که مهمترین آن قیمتهای نسبی و علائمی است. به عبارت دیگر دهها سال است که قیمتهای اشتباه به اقتصاد داده میشود که این نه تنها در مورد قیمتهای حامل انرژی بلکه در مورد قیمت پول نیز صدق میکند.
برای مثال اختلاف بسیار فاحشی بین سود بانکی و سود بیرون از نظام رسمی بانکی وجود دارد، در واقع این اختلاف فاحش میان بازده سرمایهگذاری است که در بخش صنعت 5-6 درصد است ولی در بخشهای ساختمان یا تجارت به چندصد درصد میرسد، بدیهی است که این مسائل باید از طریق سیاستهای مکمل به خصوص استفاده از سیاستهای مالیاتی حل شود تا اقتصاد کشور بتواند کارایی لازم را داشته باشد. به بیان دیگر بهرهوری نهادها باید افزایش یابد.بنابراین ساختار اقتصاد دارای اشکال جدی است و این مشکلات با سیاستهای اقتصاد کلان قابل حل نیست.
نا گفته نماند یکی از مشکلات امروز، کمبود منابع درآمدی و وجوه دولت است، که در این راستا کاملا مشخص است مادامی که پولهای بلوکه شده ایران آزاد میشود فشارهای وارده به دولت تعدیل میشود اما باز باید تاکید کرد این به معنای آن نیست که رفع تحریمها یک راهحل اساسی و جدی برای اقتصاد است چراکه کاهش قیمت نفت در بازار جهانی نیز باری بر آن است که مطمئنا ایران را در آینده با کمبود منابع مالی مواجه میسازد. از سوی دیگر نرسیدن به توافق با توجه به اینکه تحت چه شرایطی است قطعا در وضعیت اقتصادی موثر خواهد بود یعنی اگر ایران به توافق نرسد و در شرایط امروز ثابت باقی بماند مسلم است که تغییر چندانی رخ نخواهد داد مگر اینکه ساختار اقتصادی تغییر یابد اما اگر مذاکرات به سرانجام نرسد و این تحریمها تشدید شود واضح است که اگر راهکارهای جدی در پیش گرفته نشود شوکی به اقتصاد وارد خواهد شد.
دنیای اقتصاد:هفته کلیدی بازار نفت
«هفته کلیدی بازار نفت»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم عباس عاملی رنانی است که در آن میخوانید؛در حالی که بهنظر میرسد قیمت نفت پس از 30 درصد کاهش در پنج ماه گذشته در محدوده 76 الی 80 دلار به مقداری ثبات دست پیدا کرده است، همه نگاهها به دو رویداد مهم در هفته پیشرو دوخته شده است. نخست، ضربالاجل مذاکرات هستهای ایران با گروه 1+5 در روز دوشنبه سوم آذر است. رویداد دوم، اجلاس سران اوپک در روز پنجشنبه ششم آذر است. در این یادداشت طرز نگرش بازارهای بینالمللی به هر یک از این دو رویداد و عواقب این نگرش برای قیمت نفت را بررسی میکنیم. اول با اجلاس اوپک آغاز میکنیم، اما چنانچه در ذیل توضیح داده خواهد شد، مذاکرات هستهای ایران است که باید بهعنوان یک ریسک نامتقارن برای قیمت نفت در نظر گرفته شود.
1. اجلاس اوپک
در حال حاضر بازارهای بینالمللی بیشتر توجه خود را در قبال قیمت نفت معطوف به رویداد دوم هفته آتی؛ یعنی اجلاس اوپک کردهاند. اهمیت موضوع از آنجا نشات میگیرد که انتظار میرود سران اوپک در جریان این اجلاس سیاست خود را در واکنش به سقوط قیمت نفت اعلام کنند. تا همین جا هم بسیاری تعجب کردهاند که چرا واکنش معناداری از جانب اوپک به کاهش 30 درصدی قیمت نفت نشان داده نشده است. یکی از دلایل این عدم واکنش میتواند این باشد که قیمت نفت با میزان هزینه تولید اغلب کشورهای اوپک هنوز فاصله زیادی دارد. برای مثال، هزینه تولید هر بشکه نفت برای عربستان سعودی حدود 15 دلار است و در نتیجه در توجیه اقتصادی پروژههای نفتی هنوز هیچ خدشهای وارد نشده است. اتفاقا بالعکس، یکی از مواردی که در توضیح چرایی عدم واکنش کشورهای اوپک تاکنون داده میشود، جنگ قیمتی با صنعت نفت شیل آمریکا است. برآورد میشود که هزینه تولید بسیاری از پروژههای شیل آمریکا در حدود 90-85 دلار باشد و به همین دلیل، قیمت کنونی نفت میتواند توجیه اقتصادی این پروژهها را کاهش داده و در دراز مدت آنها را از رقابت با نفت اوپک بازدارد، اما به نظر نویسنده، دلیل مهمتر عدم واکنش، وجود این دیدگاه در میان اعضای اوپک است که کاهش اخیر قیمت نفت به علت کاهش انتظارات نسبت به رشد اقتصاد جهانی در سالهای آینده است و در نتیجه با توجه به کاهش احتمالی تقاضا، افول قیمت نفت از توجیه اقتصادی برخوردار است و از این جهت نباید در آن مداخله کرد.
اما آنچه میتواند باعث نگرانی در میان کشورهای تولیدکننده شود افول قیمت نفت به زیر قیمتی است که در بودجه سالانه ایجاد موازنه میکند. چنانچه در نمودار مشاهده میکنید، افول قیمت نفت خام از 115 دلار در ماه ژوئن، به زیر 80 دلار، تمام کشورهای عضو اوپک، به استثنای قطر و کویت را گرفتار کسری بودجه میکند. البته این موضوع به خودی خود لزوما از اهمیت زیادی برخوردار نیست؛ چراکه کشورهایی چون عربستان و امارات دارای ذخایر ارزی فراوانی هستند و کشورهایی چون بحرین نسبتا راحت میتوانند کسری بودجه خود را از طریق استقراض از سپردههای داخلی و همچنین استقراض از سرمایهگذاران خارجی تامین کنند، اما به هر حال، اعضای اوپک میدانند که انفعال در برابر چنین کاهش شدیدی در قیمت نفت کارآیی این سازمان نفتی و توانایی آن در اجرای سیاستهای هماهنگ را زیر سوال خواهد برد و خود این برداشت باعث کاهش بیشتر قیمت نفت خواهد شد. بهعلاوه، استمرار قیمت نفت در چنین سطح پایینی بر فشارهای مالی تمام کشورهای اوپک خواهد افزود. در شرایطی که کشورهای عربی بهدنبال ناآرامیهای سالهای اخیر بیش از پیش به افزایش هزینههای جاری روی آوردهاند، افزایش فشارهای مالی میتواند باعث نگرانی سران این کشورها نسبت به بازگشت ریسک سیاسی در جوامع داخلیشان شود.
به همین دلیل، بازارهای بینالمللی انتظار دارند اوپک در اجلاس آتی، تولیدات نفتی خود را از مقدار فعلی حدود 5/30 میلیون بشکه در روز به اندازه یک میلیون بشکه کاهش دهد. بنابراین میتوان گفت چنین مقدار کاهشی به احتمال زیاد تاثیر چندانی بر قیمت نفت نخواهد داشت و میتواند به ثبات قیمت این کالا در حدود 80 دلار کمک کند، اما اگر کاهش تولید بیشتر از یک میلیون بشکه باشد به احتمال زیاد شاهد افزایش قیمت نفت خواهیم بود و بالعکس: کاهشی کمتر از یک میلیون بشکه به احتمال زیاد افول بیشتر قیمت نفت را در پی خواهد داشت. از این جهت، ریسکی که از جانب اجلاس اوپک متوجه قیمت نفت است، نسبتا متقارن است.
اما بد نیست در این رابطه به چند نکته اشاره کنیم. نخست اینکه بزرگترین تولیدکننده اوپک، یعنی عربستان سعودی، احتمالا مایل نخواهد بود همچون گذشته به تنهایی تولیدات خود را کاهش دهد، بلکه خواهان قبول مسوولیت و در نتیجه کاهش تولید نفت توسط دیگر اعضا نیز خواهد بود. در این میان با توجه به اینکه ایران در حال حاضر به علت تحریمها بهطور قابل توجهی کمتر از ظرفیتش نفت صادر میکند، به احتمال خیلی زیاد کاهش تولید را نخواهد پذیرفت. ونزوئلا، عراق، نیجریه و لیبی نیز به علت شرایط دشوار اقتصادی و نیاز شدید به دلارهای نفتی بعید است زیر بار کاهش تولید بروند. در نتیجه بیشتر بار کاهش تولید به احتمال زیاد بر دوش عربستان، امارات و کویت خواهد افتاد، اما اینجا میرسیم به یک پیچیدگی و آن عدمتطابق نیاز به قیمت بالاتر با توانایی کاهش تولید در میان اعضای اوپک است. بهعبارت دیگر، کشورهایی که صدمه بیشتری از کاهش قیمت نفت میخورند، توانایی کمتری برای کاهش تولید دارند. نکته دیگری که در این رابطه میتواند پیچیدگی ایجاد کند زمزمههایی مبنیبر تلاش عربستان برای ایجاد ائتلافی تاکتیکی بین کشورهای عضو و غیرعضو اوپک برای کاهش تولید نفت است. چنین ائتلافی به زمان احتیاج خواهد داشت و بر پیچیدگی موضوع میافزاید. در هر حال، نمیتوان نسبت به کاهش تولید نفت در پی اجلاس هفته آتی اطمینان خاطر داشت. پیچیدگی مذاکرات نفتی و عدم هماهنگی توانایی با انگیزه کاهش تولید ممکن است به کاهش بیشتر قیمت نفت از سطح کنونی بینجامد. ثبات قیمت، به کاهش حدود یک میلیون بشکهای تولید نفت احتیاج دارد.
2. ضربالاجل مذاکرات هستهای ایران – ریسک نامتقارن برای قیمت نفت دیگر رویداد مهم هفته پیش رو برای بازار نفت به مذاکرات هستهای ایران مربوط میشود. این مذاکرات از دو جهت برای قیمت نفت حائز اهمیت هستند. نخست، حصول توافق نهایی به احتمال زیاد باعث افزایش صادرات نفت ایران طی ماهها و سالهای آینده میشود، که به افزایش عرضه در بازار جهانی و در نتیجه به کاهش قیمت نفت منجر خواهد شد. برخی تحلیلها از افزایش یک میلیون بشکهای تولید روزانه ایران طی 12 ماه پس از پایان موفقیتآمیز مذاکرات حکایت میکنند. دوم، توافق هستهای با ایران باعث کاهش شدید فاکتور ریسک ژئوپلیتیک در قیمت نفت خواهد شد، به این دلیل که هم احتمال وقوع جنگ با ایران تقریبا به صفر کاهش پیدا میکند و هم اینکه احتمال همکاری ایران و کشورهای غربی برای حل معضلات خاورمیانه افزایش مییابد. در نتیجه کاهش فاکتور ریسک نیز در کنار افزایش عرضه نفت فشار زیادی بر پایین راندن قیمت نفت خواهد داشت.
اما آنچه در این راستا جالب است، ریسک نامتقارن (asymmetric risk) مذاکرات هستهای برای قیمت نفت است. بهرغم اهمیت مذاکرات هستهای برای قیمت نفت، سرمایهگذاران بازارهای بینالمللی در حال حاضر از دیدگاه نفتی به مذاکرات هستهای نمینگرند. دلیل این موضوع نیز عدم خوشبینی رسانهها و بسیاری از تحلیلگران خارجی نسبت به موفقیتآمیز بودن مذاکرات هستهای است. البته همین موضوع به ریسک کاهش بیشتر قیمت نفت در صورت توافق نهایی میافزاید؛ چراکه فعالان بازار سرمایه، چنین سناریویی را در قیمتگذاری خود بر بازار نفت در نظر نگرفتهاند؛ بنابراین در صورت عدم حصول توافق هستهای، شاهد افزایش قیمت نفت نخواهیم بود، چراکه میتوان گفت سناریوی «عدم توافق نهایی در مذاکرات» پیشفرض بازارهای سرمایه است، اما در صورت رسیدن به توافق نهایی، به احتمال زیاد شاهد افول معنادار قیمت نفت خواهیم بود. از این جهت، زمانبندی دو رویداد هفته آینده میتواند باعث تلاطم فراوانی در بازارهای نفتی شود. به خصوص اگر در روز دوشنبه مذاکرات به نتیجه برسد و قیمت نفت افول بیشتری را تجربه کند، آن وقت احتمال کاهش تولید توسط اوپک تنها سه روز بعد از ضربالاجل مذاکرات بسیار قویتر خواهد شد و در نتیجه میتوانیم شاهد بازگشت قیمت نفت به محدوده کنونی باشیم. هفتهای کلیدی برای نفت در پیش است.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد