در همین حال جنگندههای ناتو کاروان قذافی را هدف قرار دادند اما دیکتاتور فراری جان سالم بدر برد و با شمار زیادی از محافظینش در یک کانال فاضلاب مخفی شد. اما در نهایت نیروهای شبهنظامی، قذافی را پیدا کرده و با تحقیر و ضرب و شتم وی را به سوی یک وانت بردند.
تصاویر این لحظات آخر در موبایلهای شمار زیادی از نیروهای شبهنظامی حاضر در محل ثبت شد و در این تصاویر مرد پیر و کتک خورده و وحشتزدهای را میبینیم که به شدت از سوی شکارچیانش با او بدرفتاری میشود. اما این تصاویر چیز زیادی از آن لحظه تعیینکننده یعنی صحنه مرگ دیکتاتور نشان نمیدهد. در همان روز "معتصم" پسر قذافی نیز در همان شهر سرت به قتل رسید و جسد وی به همراه پدرش در نقطهای نامعلوم دفن شد.
اما دیگر افراد خانواده قذافی و ثروت آنها چه سرنوشتی پیدا کردند؟ پس از آنکه کاخ باب العزیزیه طرابلس که محل زندگی قذافی و خانوادهاش محسوب میشد در 27 آگوست 2011 به اشغال نیروهای شورشی درآمد، بیوه قذافی یعنی "صفیه فرکش" همراه با دو پسرش به نامهای محمد و هانیبال و دخترش عایشه به وسیله یک لیموزین ضد گلوله به سمت الجزایر فرار کردند. دولت الجزایر که یکی از آخرین دولتهای عربی هنوز وفادار به دیکتاتور لیبی به شمار میرفت به دلایل انسانی به این پناهجویان پناه داد و عایشه در روز 30 آگوست یعنی یک روز پس از ورود به الجزایر دختری به دنیا آورد.
خانواده قذافی در یکی از ویلاهای دولتی اسکان داده شدند و از نظر مالی وضعیت خوبی داشتند و هزینههای آنان به راحتی تأمین میشد اما تندخوییهای عایشه بارها میزبانان را رنجاند و این زن 37 ساله سرکشیهایش را به جایی رساند که یک بار حتی عکس رئیسجمهور الجزایر را پاره کرد.
به همین دلایل بود که دولت الجزایر با تمام توان تلاش داشت که به هر صورت ممکن این میهمانان ناخوانده و نامحبوب را از سر خود باز کند و در نهایت این سلطاننشین عمان بود که به صورت پنهانی میزبانی این خانواده را بر عهده گرفت. خانواده قذافی به این ترتیب از اکتبر سال 2012 در ویلایی در حوالی مسقط زندگی میکنند و به عبارت بهتر در یک قفس طلایی روزگار میگذرانند.
سلطان قابوس همه هزینههای این خانواده را تقبل کرد به این شرط که قذافیها هرگز در انظار عمومی ظاهر نشوند و از هرگونه اظهار نظر و فعالیت سیاسی خودداری کنند، شرط و شروطی که ظاهراً تا به امروز از سوی خانواده قذافی رعایت شده است.
سیفالاسلام دومین پسر دیکتاتور و در واقع ولیعهد او محسوب میشد. سیفالاسلام آخرین بار در آگوست سال 2011 در انظار عمومی ظاهر شد و آن زمانی بود که پس از حمله به کاخ قذافی در نیمههای شب به هتل ریکسوس طرابلس که محل اسکان خبرنگاران خارجی بود رفت و از آنجا به بیابانهای جنوب لیبی فرار کرد و البته در همان منطقه و در نوامبر همان سال بازداشت شد. دیوان بینالمللی جنایتکاران جنگی در همان زمان خواهان تحویل سیفالاسلام به این دادگاه شد که البته از سوی دولت لیبی مورد موافقت قرار نگرفت. سیفالاسلام از مدتها قبل از آن تحت پیگرد بینالمللی قرار داشت.
او از بهار سال 2013 در حال محاکمه است و هیچ بعید نیست که در نهایت حکم اعدام وی به جرم جنایات جنگی صادر شود اما این دادگاه نیز در واقع یک نهاد کاملاً پوشالی است و قاضی آن در آخرین اقدام خود جلسه بعدی دادگاه سیفالاسلام را به شش ماه بعد موکول کرد.
سعدی القذافی نیز دیگر پسر قذافی بود که چند سالی حتی موفقیتهایی در فوتبال حرفهای کسب کرد و او هم پس از سقوط رژیم پدرش راه فرار به سوی کشور نیجر را پیش گرفت. دولت نیجر به دلیل آن که سالها از حمایتهای قذافی برخوردار بود به سعدی پناهندگی داد اما او قصد ماندن در نیجر را نداشت و در دسامبر سال 2011 به صورت غیرقانونی به سوی مکزیک پرواز کرد. مقامات مکزیک در مرحله نخست سعدی را در حصر خانگی قرار دادند و در نهایت در مارس همان سال به لیبی بازگردانده شد. سعدی از آن زمان در زندان هدابه طرابلس بسر میبرد و در انتظار برگزاری دادگاهی است که هنوز تاریخ آغاز آن مشخص نشده است.
در این میان اما سرنوشت خمیس القذافی در هالهای از ابهام قرار دارد. این دومین پسر بزرگ قذافی به احتمال زیاد در 29 آگوست 2011 و به هنگام فرار از طرابلس در نزدیکی شهر ترخونه بر اثر یکی از حملات ناتو جان خود را از دست داد اما شاهدانی عینی وجود دارند که ادعا میکنند هفتهها پس از آن حمله خمیس را در شهر سرت دیدهاند. از سوی دیگر برخی منابع ادعا دارند که خمیس در روز 20 اکتبر 2012 یعنی درست یک سال پس از مرگ پدرش، در جریان یک درگیری مسلحانه در شهر کویری بنی ولید کشته شده است.
کوچکترین پسر قذافی یعنی سیفالعرب ظاهراً بر اثر حمله هوایی نیروهای ناتو در 30 آوریل 2011 جان خود را از دست داد. در عین حال شایعاتی وجود دارد که بر اساس آن خبر کشته شدن سیف در واقع ساخته و پرداخته شخص معمر قذافی بوده است و وی به این صورت قصد داشت که همدردی دولتها و ملتهای خارجی را برانگیزد. اما "جیووانی اینوسنزو مارتینلی" اسقف کلیسای کاتولیک - رومی طرابلس مرگ سیفالعرب را تأیید کرده و ادعا دارد که شخصاً جسد او را دیده است.
اما برای حاکمان جدید لیبی سرنوشت ثروت قذافی به مراتب مهمتر از سرنوشت افراد خانواده اوست؛ همان ثروتی که قذافیها از خزانه کشور برداشت کرده و در نقاط مختلف دنیا پسانداز کردند. به نوشته روزنامه آمریکایی والاستریت ژورنال در حال حاضر صدها پرونده و شکایت در مورد ثروت خانواده قذافی در دست بررسی است.
در عین حال بخش اصلی و به اصطلاح گل سر سبد ثروت قذافی و خانواده وی که همان "مرکز سرمایهگذاریهای لیبی" یا LIA است در اختیار دولت این کشور قرار دارد. این مرکز با ثروتی بالغ بر 60 میلیارد دلار که از بابت مالیات صادرات نفت خام کسب کرده است در واقع نوعی خزانه لیبی محسوب میشود و البته از ساختاری کاملاً غیرشفاف برخوردار است. مرکز سرمایهگذاری در دوران قذافی سرمایهگذاریهای زیادی در شرکتهای بزرگ و کنسرسیومهای غربی انجام داده است که از جمله آنها میتوان از بانک بزرگ یونی کردیت، صنایع تسلیحاتی فین مکانیکا، کنسرسیوم روسی آلومینیوم موسوم به روسال یا غول انرژی ایتالیا یعنی انی نام برد. افزون بر آن این مرکز سهام زیادی در شرکت نفتی تام اویل و شرکت آلمانی و خواهرخوانده تام اویل یعنی "هم" دارد. البته در دوران جنگ داخلی لیبی داراییهای این مرکز از سوی اتحادیه اروپا مسدود شد اما در حال حاضر این داراییها در اختیار دولت لیبی قرار گرفته است.
اما مرکز سرمایهگذاریهای لیبی طی دو سال اخیر شکایتهای زیادی علیه بسیاری از نهادها و شرکتهای غربی مطرح کرده است که موضوع آن پولشویی در دوران قذافی و حیف و میل داراییهای لیبی توسط شرکتهای غربی است. به دلیل همین اتلاف منابع در واقع سهام مرکز سرمایهگذاری لیبی سقوطی وحشتناک داشته و مردم عادی این کشور که غالباً پساندازهای خود را صرف خرید سهام این مرکز میکردند بازنده اصلی این اختلافها به شمار میروند. در مقابل برخی از شرکتهای غربی نیز از مرکز سرمایهگذاریها شکایاتی مطرح کردهاند که به عقیده کارشناسان شاید رسیدگی به همه آنها سالها به طول بینجامد.(شفقنا)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد