«بهبه چه نیکوست» این را مرحوم اسماعیل داورفر میگفت بابت معدود کارهای خوبی که از دردانهاش سر میزد. همان دردانه تپلی که آنقدر سر به هوایی میکرد و بازیگوشی که مثل هر روز دیر به مدرسه میرسید و در آخر کار، خجالتزده رو به دوربین میگفت: «بازم مدرسهام دیر شد، حالا چکار کنم؟» و بعد نوای مرشد بود و شاگردش و همان بده بستان کلامی آشنا؛ «بچه مرشد، جون مرشد». اکبر عبدی بود و اسماعیل داورفر و مهین شهابی، چیزی در ذهنتان تکان نخورد؟
محلههای بهداشت و بروبیا را به خاطر دارید؟ مرحوم رضا ژیان و حمید جبلی را که پدر و پسر بودند و کیمیاگر و یکدیگر را «ابوی جان» و «سببی جان» میخواندند. حسین محب اهری را چطور که هپلی میشد؟ آقای حکایتی «زیر گنبد کبود» را یادتان هست؟ چاق و لاغر که حتما معرف حضورتان هستند؟ خونه مادربزرگه، گل پامچال، بهترین تابستان من، قصههای مجید، سیب خنده، دنیای شیرین، مجید دلبندم، قصههای تا به تا و... را مگر ممکن است کودکان دهه 60 و 70 به یاد نیاورند که بخشی از دوران خوش آن روزگارشان بوده بیگمان. کودکان دیروزی که خود امروز پدر و مادر هستند؛ با این وجود اما، اکثرا خاطرهباز و نوستالژیدوست و در حسرت آن روزها؛ ایام پاکی و معصومیت کودکی.
کودکان متفاوت امروزی
اهمیت برنامههای بصری در آموزش کودکان و کمک به شکلگیری صحیح شخصیتیشان بر هیچکس پوشیده نیست. استفاده از کارکردهای تصویرسازی در قالب فیلم و سریال و در جهت آموزش غیرمستقیم و غیردستوری کودکان و نوجوانان، ضمن آشکار ساختن جایگاه ویژه و ممتازش، اهمیت توجه و تمرکز بر آن را دوچندان میکند و در این میان تلویزیون نقش و رسالتی بیبدیل ایفا میکند.
از نوستالژی و خاطرهبازی که بگذریم، کودکان دهه 60، معاصر دوران جنگ بودند و محاصره اقتصادی، کوپن و صفهای طویل، راضی به حداقلها، قانع و مالوف به کمبودها؛ بچههای امروزی اما حکایت دیگری دارند و تفاوت دنیایشان با نسلهای گذشته را نه با معیار کیلومتر و فرسخ که با سال نوری قیاس باید کرد از فرط اختلاف. کودکان دهه اخیر دیگر مانند پدران و مادرانشان یکسره مجذوب و شیفته تلویزیون نیستند که بسیار انتخابهای دیگری به مدد تکنولوژی و اینترنت و ماهواره و ارتباطات دارند و همین تفاوتهاست کـــــه کـــار ساخت فیلمها و مجموعههای تلویزیونی را برای آنها سخت و دشوار کرده است. تولید اثری که بتواند کودک کمحوصله و پرتوقع امروزی را جلوی تلویزیون بنشاند و تا آخر با خود همراهش کند کار آسانی نیست، انصافا.
آنها که رفتند، آنها که ماندند
باوجود همه تلاشهایی که در مجموعه صدا و سیما صورت گرفته است، سریالسازی برای کودکان چه از نظر کیفی و چه از لحاظ کمی با استانداردهای لازم فاصله معناداری دارد. در حالی که امروزه کودکان و نوجوانان 25 درصد از جمعیت 75 میلیونی کشور را تشکیل میدهند مجموعههایی که مختص آنها ساخته میشود، نهتنها در قیاس با تمامی جمعیت که حتی در مقام مقایسه با دیگر تولیدات تلویزیون، سهم اندکی را به خود اختصاص دادهاند.
به اذعان قریب به اتفاق کسانی که در سالهای دور و نزدیک با صدا و سیما همکاری داشتهاند، درهای رسانه ملی همیشه روی فیلمسازان کودک باز بوده است. با وجود این اما، کم نیستند کارگردانانی که با سابقه طولانی در ساخت آثار کودک و نوجوان، از تلویزیون کوچ کردهاند و راهی سینما و دنیای هنر هفتم شدهاند یا ژانر کاری خود را تغییر دادهاند.محمدعلی طالبی که سال 1370 مجموعه به یادماندنی « گل پامچال» را ساخت، از دنیای کودکان جدا نشد، اما ترجیح داد برای کودکان در سینما فیلم بسازد تا در تلویزیون، که نتیجهاش شد آثاری همچون چکمه، کیسه برنج، تیکتاک و...
مرضیه برومند که سالها با مدرسه موشها و قصههای تابهتا و خونه مادربزرگه پای ثابت تلویزیون بود، حالا هرچند همچنان جسته و گریخته همکاریاش را ادامه میدهد، نمونه آخرش سریال «آب پریا»، اما عمده فعالیتش را بر ساخت مجموعههایی مانند هتل، ورثه آقای نیکبخت، کتابخانه هدهد که مخاطبان اصلیاش بزرگسالان بودند، متمرکز کرد و بعد هم که مشغول شهر موشهایش برای اکران در سینما شد.
کیومرث پوراحمد که قصههای مجید را سال 1370 کارگردانی کرده بود، راه خود را از تلویزیون و اصولا کودکان جدا کرد و به سینما رفت.
مسعود رسام و بیژن بیرنگ که با چاق و لاغر و محله برو بیا و بهداشت از قدیمیهای تلویزیون در زمینه ساخت آثاری با محوریت کودکان بودند، ژانر کودک و نوجوان را رها کردند و با خانه سبز و همسران پا به دنیای بزرگسالان گذاشتند.
رضا عطاران که سیب خنده، مجید دلبندم و قطار ابدی را در دهه 70 برای کودکان ساخته بود، از تلویزیون به سینما رسید و بازیگر و کارگردان و عطاران امروزی شد.
با این حال، تلویزیون در سالهای اخیر فیلمسازان کمی را به خود ندیده است که خالق آثاری بودند در ژانر کودک و نوجوان. سریالهای مدرسه مادربزرگها، ماه و سحر، سیر و سرکه، دیوانه، رویای گنجشکها، همه بچههای ما و ... مویدی است بر این ادعا.
از سوی دیگر، شرایط فیلمسازی برای کودکان هم متاثر از روحیات و خلقیات آنها تغییر کرده است.
برای کودکان یا درباره آنها
سالهاست کارشناسان یک مرزبندی را برای فیلمهایی که در ژانر کودک ساخته میشوند، قائل هستند؛ فیلم برای کودکان یا درباره آنها. به عبارت دیگر، آثار اینچنینی را به دو دسته مجزا تقسیم میکنند؛ اول، فیلمهایی درباره کودکان اما با عمده مخاطب بزرگسال، گیرم که حتی بازیگرانش هم کودک باشند و دوم، آثاری که برای کودکان و متناسب با حال و هوا و روحیات کودکانهشان ساخته میشود و مخاطبان اصلیاش هم خودشان.
بهروز بقایی ضمن قبولی این دستهبندی، سریالهایی که تا امروز ساخته را متعلق به دسته دوم میداند و میگوید: فیلمهایی که برای مخاطب امروز ساخته میشود احتیاج به یک بررسی عمیق شخصیتی در کودکان دارد.
کارگردان مجموعه «دنیای شیرین دریا» فیلمسازی برای کودکان و نوجوانان را کاری حساس و پیچیده برمیشمرد و اظهار میکند: بچهها با وجود کوچکی، آدمهای بزرگی هستند و برای ارتباط با آنها باید حرفشان را بفهمیم و به یک زبان مشترک با آنها برسیم.
وی درباره مشکلات تولید سریال برای کودکان و نوجوانان میگوید: در خیلی از مواقع باید از خودتان بگذرید و کوتاه بیایید تا بتوانید با کودکان ارتباط برقرار کنید. شاید زیبایی کار در همان کوچک ماندن در عین بزرگ شدن است. باید به زبان آنها با خودشان صحبت کنیم.
این کارگردان و بازیگر با تاکید بر اینکه کودکان با اهمیتترین مخاطبان تلویزیون هستند، ادامه میدهد: بچهها بهعنوان آیندهسازان کشور اگر درست تربیت نشوند آینده روشنی پیشرو نخواهند داشت. اینترنت و ماهوارهها فرهنگ و کودکان ما را میبلعند و این دردناک است.
بقایی درباره تفاوت سیر سریالسازی در سالهای اخیر نسبت به دهه 60 میگوید: در دهه 60 شرایط و اوضاع خاصی بر کشور حاکم بود، اما هر مقطع زمانی ویژگیهای خاص خودش را دارد و باید با همان دوره مقایسه شود.
کارگردان سریال «توپ گرد» درباره علل کوچ و تمایل فیلمسازان کودک به فعالیت در ژانرهای دیگر توضیح میدهد: شرایط اقتصادی، اجتماعی و در نگاه وسیعتر زندگی و بالطبع نیازهای آن تغییر کرده و همین نیازهاست که انسان را به سمت کارهای دیگر سوق میدهد. با این حال من همان مسیر گذشته را خواهم رفت و اولین کار شخصیام در زمینه کودک و نوجوان خواهد بود. طرحهایی هم در دست دارم و صحبتهایی هم با مسئولان تلویزیون داشتهام که امیدوارم به نتیجه برسد.
اولویت با کارهای مناسبتی است
عدهای معتقدند تلویزیون در حوزه سریالسازی کودک و نوجوان از سالهای طلاییاش که به طور مشخص به سالهای دهه 60 اشاره دارند، فاصله گرفته است و مجموعههایی که این روزها برای کودکان و نوجوانان ساخته میشود، نمیتواند ارتباط کافی و وافی را با مخاطب خود برقرار کند.
یک تهیهکننده سریالهای کودک و نوجوان به طور ضمنی بر این عقیده صحه میگذارد و علت را در اولویت دادن تلویزیون به کارهای مناسبتی ذکر میکند.
علیرضا سبطاحمدی توضیح میدهد: در چند سال اخیر به علت مشکلات مالی و تنگناهای اقتصادی، مسئولان کمتر به حوزه کودک بها دادهاند. برآورد آثار کودک 30 تا 40 درصد کمتر از دیگر کارهاست، از آنجا که معتقدند بازیگر آنچنانی احتیاج ندارد و بحث جدیای را هم مطرح نمیکند.
تهیهکننده سریال «همه بچههای ما» تاکید میکند: تلویزیون باید کار مختص کودکان را از نظر کمی و کیفی افزایش و بیشترین منابع و بهترین امکانات را در اختیار گروههای تولید کودک قرار دهد. آینده کودکان، آتیه جامعه و کشور است و باید بسترهایش را فراهم و برای آن هزینه کنیم. وی چالش عمیق میان نسل امروز و گذشته را بزرگترین معضل فرهنگی جامعه میداند و اظهار میکند: بچههای امروزی با نسل گذشته و حتی نسل ده سال قبل قابل مقایسه نیستند و این تفاوت دیدگاهها و انتخابها یک چالش عمیق و جدی را به وجود آورده و مهمترین وظیفه یک فیلمساز این حوزه، کم کردن این فاصلههاست. باید کودکان را واداشت که نگاه عمیقتری به دنیای پیرامون و آینده خود داشته باشند.
سبطاحمدی با تاکید بر اینکه نباید در فیلمسازی برای کودکان از بالا به آنها نگاه کنیم و دیدگاه دستوری داشته باشیم، میگوید: مهمترین مشکل ما نزدیک کردن اندیشه و نگاهمان به دنیا و نیازهای کودکان امروزی است. ساختار فرهنگی کشور همگام با دنیا ، ارتقای تکنولوژیکی پیدا نکرده است. در دهه 60 دسترسی به آثار غیرایرانی برای کودکان چندان میسر نبود و بیشترین ارتباط آنها فقط با تلویزیون بود، اما امروزه با چند صد شبکه ماهوارهای مواجهایم که با همه توان مشغول به فعالیت هستند و خواست و سلیقه کودکان ما را به سمتی میبرند که خودشان میخواهند.
این تهیهکننده تلویزیون ادامه میدهد: من از نزدیک شاهد هستم که مسئولان شبکه دو تلاش زیادی دارند تا به سلیقه و خواست کودکان امروزی نزدیک شوند، اما با مشکلات و محدودیتهایی که بر تلویزیون تحمیل شده مواجهاند. ما با پراید میخواهیم با پورشه رقابت کنیم. مشکل دیگر، به روز نبودن برخی فیلمسازان است. گاهی مشاهده میشود یک فیلمساز درجا زده و فیلم امروزش با اثر 15 سال گذشته تفاوتی ندارد و فقط پوشش بازیگران عوض شده است.وی اظهار میکند: تلویزیون باید به برنامهسازانش اعتماد بیشتری کند و امکانات وسیعتری را در اختیارشان قرار دهد. سریال «زیر نور شمع» که قرار بود به کارگردانی ابراهیم فروزش ساخته شود، به دلیل فراهم نبودن امکانات، هنوز کلید نخورده است. همچنین سیروس حسنپور هم قرار بود برای شبکه دو سریال بسازد، اما به علت نبود منابع، کار متوقف شده است.
سبطاحمدی با اشاره به اینکه در چند سال اخیر شبکه دو که ماموریتاش تولید برنامه برای کودکان و خانواده است چند سریال خوب ساخته اما فیلمسازان هم باید رغبت بیشتری نشان دهند، میگوید: متاسفانه در کشور ما وقتی یک کارگردان نمیتواند فیلم بزرگسال بسازد به سراغ کودک میآید، در حالی که در دنیا این رویه درست برعکس است.
محسن محمدی / جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد