جام جم:روز جهانی مبارزه با یزید
«روز جهانی مبارزه با یزید»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن میخوانید؛صحنه و میدانی را تصور کنید که یک طرف آن حسین بن علی(ع) با یاران و خانوادهاش قرار دارند و طرف دیگر آن سردمداران کنونی استکبار، آیا تکرار صحنه کربلا دور از ذهن است یا نه، اتفاقا بسیار قریبالوقوع مینماید؟
گاهی ظاهر مرتب و اصطلاحا با کلاس سردمداران استکبار، افراد را به اشتباه می اندازد و چنین گمان می کنند که با جماعتی متمدن و با فرهنگ و مودی به آداب طرف هستند اما با نگاهی به وقایع دنیا متوجه این واقعیت می شویم که تقریبا تمام جنایات علیه بشریت از سوی همین جماعت یا کسانی صورت می گیرد که مورد حمایت این افراد به ظاهر آراسته و شیک هستند.
تاریخ دو سه قرن اخیر استعمارگری را تماشا کنید! رفتار فرانسه و ایتالیا در کشورهای آفریقایی، رفتار انگلیس در خاورمیانه و هند، اسپانیا در آمریکای لاتین، آمریکا را در هیروشیما ، ناکازاکی و ویتنام و...، کودک کشی و جنایت های رژیم صهیونیستی در صبرا و شتیلا و غزه و جنایات سبعانه این روزهای داعش و القاعده در عراق و سوریه، همه مستقیم یا غیرمستقیم به همین سردمداران نظام سلطه و استکبار یا غرب و بویژه آمریکا برمی گردد.
محرم و عاشورا همواره در حال تکرار است؛ هم درون ما و هم در صحنه بیرونی و این میدان دو طرف بیشتر ندارد یا حسینی و یا یزیدی. البته افراد بی طرف هم که صدای یاری طلبی حسین را می شنوند و پاسخ نمی دهند به مراتبی یزیدی هستند، مگر صدای مظلومیت و هل من ناصر حسین(ع) را نشنوند!
امسال تقارن تامل برانگیزی بین عاشورا و روز ملی مبارزه با استکبار پیش آمده است، تقارنی که تعیین تکلیف و پیدا کردن راه را برای نابینایان و یا آنانی که دیدشان ضعیف است راحت می کند اگر بخواهند ببینند!
اهداف و راه حسین(ع) را از شعارها و جملات پرمغز ایشان در روز عاشورا براحتی می توان دریافت و شعارهای حسین بن علی(ع) هر چه زمان می گذرد شنیدنی تر می شود. شعارهایی چون
** «اُرِیدُ اَن آمِر بِالمَعروفِ وَ اَنهَی عَنِ المُنکرِ وَ اَسِیرُ بِسِیرةِ جَدِّی وَ اَبِی عَلِّی بن ابی طالب(ع)»
هدف من امر به معروف و نهی از منکر و حرکت براساس سیره جدم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) و پدرم علی ابن ابی طالب است.
** «الموت اَولی مِن رُکوب العارِ وَالعَارُ اَولی مِن دُخولِ النّار»، نزد من، مرگ از ننگ ذلت و پستی بهتر و عزیزتر و محبوب تر است.
** «لا اری الموت الا سعادة ولا الحیاة مع الظالمین الا برما»، زندگی با ظالمان را جز زندگی ای زجرآور و دردناک و مرگ (در این زمان) را جز سعادت نمی دانم.
و ** «هیهات مِنَّا الذِّلَّةُ» ذلت از ما دور است،کنایه از این که تن به ذلت نمی دهیم.
آری شعارهای حسینی تماما طعم و بوی دغدغه سرنوشت بشریت و عزت و شرافت و ایستادگی در برابر ظلم دارد. و پیروان و عزاداران حسین(ع) در هر زمان و هرسرزمین برای زنده نگاه داشتن راه حسین(ع)، باید معطر به عطر حسینی باشند و الا...
13 آبان، روز ملی مبارزه با استکبار نامگذاری شده است و این روز باید «روز جهانی مبارزه با یزید و یزیدیان» شود. ان شاءالله
کیهان:اردوغان، عصبانیت و خطای راهبردی!
«اردوغان، عصبانیت و خطای راهبردی!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛درباره ترکیه و سیاستهای آن ابهامات زیادی وجود دارد. «ترکیه اردوغان» بیش از هر زمان دیگر هیجانی، پرتب و تاب، کم حوصله و عصبانی است. انتقاد همزمان مقامات ترکیه از رئیس جمهور سوریه، وزیر خارجه آمریکا، ارتش عراق، جمهوری اسلامی ایران و دولت فرانسه و... از این وضع ناآرام حکایت میکند. ناآرامی در عرصه سیاست خارجی به عرصه داخلی ترکیه هم کشیده شده است. درگیری دولت اردوغان با کردهای ترکیه که قصد کمک به کردهای کوبانی- عینالعرب- داشتند یک نمونه از ناآرامی روانی حاکم بر دولت اردوغان میباشد. در مورد چرایی عصبانیت این روزهای ترکیه گفتنیهایی وجود دارد:
1- دولت اردوغان برای دستیابی به تغییر در دو کشور عرب همسایه خود- عراق و سوریه- مطابق الگوی ترکیه طی 4 سال گذشته تلاش بیوقفهای داشته و هزینه زیادی را پرداخت کرده است. پیش از این طی 4 سال اخیر، اعتبار ترکیه و اعتبار حزب عدالت و توسعه قربانی تحول مورد نظر اردوغان شدهاند و این در حالی است که در دوردستهای ترکیه نیز از احتمال تحقق آنچه اردوغان و اوغلو میخواهند، خبری نیست.
پیش از شروع بحران 2011 سوریه، آنکارا روابط بسیار مستحکمی با دمشق داشت به گونهای که از روابط اردوغان و اسد به عنوان نمونهای از روابط خوب دو رهبر منطقهای یاد میشد. ترکیه ضمن آنکه در مرزهای جنوبی خود احساس امنیت بالایی داشت در دریای مدیترانه نیز از روابط خوب با اسد بهره میبرد. دولت آنکارا در پروندههای مرتبط با سوریه، همیشه به عنوان یک طرف مطمئن و مورد اعتماد دمشق مطرح بود کما اینکه بیشترین مراوده بازرگانان سوریه با ترکیه بود و هتلهای ترکیه در آنکارا، اسلامبول و... پر از تجار سوری بود. سوریه بخش بزرگی از چرخ اقتصادی ترکیه را به حرکت در میآورد.
در این بین سیاست منطقهگرایی که در سال 2004 از سوی داوود اوغلو وزیر وقت امور خارجه اعلام شد سطح روابط میان ترکیه و سوریه را به بالاترین نقطه ممکن سوق داد. جنگ 33 روزه که نقش سوریه در آن پر رنگ بود و حمایت دولت اردوغان از حزبالله لبنان در برابر رژیم صهیونیستی هم روابط ترکیه و سوریه را قوت بیشتری بخشید و دو سال بعد وقتی جنگ 22 روزه رژیم صهیونیستی علیه غزه آغاز گردید، مواضع مشترک سوریه و ترکیه علیه اسرائیل یادآور منافع مشترک استراتژیک میان دو کشور بود.
با شروع بحران امنیتی در سوریه از اواخر سال 2011 - اواسط 1390- ترکیه دچار یک خطای استراتژیک گردید، داوود اوغلو گمان کرد دوستی با بشار اسد برای آینده منافع ترکیه فایدهای ندارد چرا که آینده از آن اسد نیست. کما اینکه اوغلو و اردوغان گمان کردند انقلابهای عربی سال 2011 به تغییر کلی و کامل نقشه منطقه منجر میشود و از این رو باقی ماندن بر نقشه قبلی منطقه از دوراندیشی به دور بوده و منطقی نیست! از این رو دولت ترکیه همزمان با در پیش گرفتن ادبیات و رویه جدیدی در مواجهه با دولتهای شمال آفریقا و منطقه خاورمیانه تلاش کرد تا بر این روندها اثر گذاشته و دولتهای جدید را به خود گره بزند. اردوغان در همان ایام در سفری به قاهره و در سالن تئاتر این شهر خطاب به اخوانیهایی که اکثریت کرسیهای پارلمانی را بدست آورده بودند گفت که «الگوی ترکیه در مصر میتواند تکرار شده و به سؤالات پاسخ دهد» که البته با واکنش منفی مخاطبان مواجه گردید.
وقتی بحران سوریه شروع گردید، اردوغان به روابط گرم آنکارا- دمشق پشت پا زده و راه خصومت علیه اسد را برگزید به گمان اینکه میتواند با دولت آینده سوریه رابطه استراتژیک برقرار نماید. این در حالی بود که برخلاف ترکیه، ایران از همان آغاز بحران هیچ تردیدی در حمایت از متحد استراتژیک به خود راه نداد و قاطعانه به حمایت از مردم و دولت سوریه در برابر تروریزم تحمیلی روی آورد و در نهایت موفق شد مردم و دولت این کشور را از خطر نابودی نجات دهد و این موضوع رابطه ایران و سوریه را که پیش از این نیز استراتژیک بود، استحکام ویژهای بخشید. این در حالی بود که ایران برای دست کشیدن از حمایت از سوریه از سوی بخش وسیعی از کشورهای غربی و عربی تحت فشار شدید قرار داشت و همین فشارهای بیسابقه بود که بعضی از متحدین سابق اسد- جنبش حماس و...- را به تجدید نظر در روابط با دولت دمشق وادار کرد. همانهایی که امروز برای برقراری دوباره رابطه با بشاراسد به تکاپو افتادهاند.
امروز ترکیه در رابطه با سوریه فقط هزینه میپردازد و با هر هزینهای از هدف استراتژیک خود دورتر میشود. کوبانی طی هفتههای اخیر عجز شدید اردوغان را در مواجهه با پرونده سوریه بر ملا کرد، تعداد کسانی که در ترکیه به هواداری از کردهای کوبانی کشته شدند از تعداد کشتههای کوبانی بیشتر بود! کوبانی کوچک، ترکیه را به دو بخش تقسیم کرد و روی در روی هم قرار داد! ترکیه نمیخواست در پرونده کوبانی خود را درگیر کند و از این رو هر وقت بحث حمایت از کردها در کوبانی مطرح میگردید، اردوغان از روی این بحث پریده و به بحث دیگری- لزوم تغییر دولت در سوریه- دعوت میکرد در نهایت تلاشهای اردوغان به جایی نرسید و علاوه بر آن وی ناچار شد کریدوری را برای ورود گروهک شبهنظامی «جیشالحر» به کوبانی باز کند. ترکیه در سوریه راه فرار ندارد و در تله مقاومت گیر افتاده است و از این رو عملکرد ترکیه از چند ماه قبل بیش از آن که تحت یک برنامه خاص و اشراف استراتژیستهای ترکیه صورت گیرد، عملکردی انفعالی است که دیگران برای ترکیه ترتیب دادهاند.
2- عملکرد ترکیه در عراق هم از جنس عملکرد این کشور در سوریه است. پیش از شروع تحولات در منطقه عربی، روابط آنکارا- بغداد، روابط گرم و موثر بود، ترکیه اولین شریک تجاری عراق محسوب میشد و سهم عراق در اقتصاد ترکیه از 16 میلیارد دلار در سال فراتر میرفت و اردوغان در جریان سفری که در ماه دسامبر 2010 به عراق داشت اعلام کرد که طی یک سال حجم مبادلات تجاری میان دو کشور به 30 میلیارد دلار افزایش خواهد یافت. در این مقطع اگر چه روابط سیاسی میان دولتهای ایران و عراق در سطح استراتژیک قرار داشت، اما مبادلات تجاری بین دو کشور، کمتر از 3 میلیارد دلار در سال بود که البته مهمترین دلیل آن فلج بودن سیستم تجاری ایران در دو بخش دولتی و خصوصی بود که هنوز هم هست. به هر روی روابط اقتصادی دولت اردوغان با دولت نوری مالکی قبل از شروع بحران در کشورهای عربی در سطح بسیار خوب ارزیابی می شد. دولت اردوغان پس از آغاز انقلابهای عربی با علامتهای فریبدهندهای در داخل عراق مواجه گردید.
حزب اسلامی عراق به رهبری طارق هاشمی و جریان متحدون و پارهای از گروههای دیگر در استان الانبار به گمان اینکه تحولات منطقه عربی میتواند به عراق هم سرایت کرده و سرنوشت مشابهی را برای دولت نوری مالکی رقم بزند، اعتراضاتی را علیه دولت مرکزی سامان دادند. این احزاب با نصب خیمههایی در فلوجه و رمادی تلاش کردند تا جمعیت این استان را تا برکنار شدن نوری مالکی در میادین نگه دارند. دولت ترکیه موضوع تغییر دولت در بغداد را جدی گرفت و به یک باره به روابط خوب تجاری و سیاسی خود با دولت مرکزی عراق پشت کرد و راه خصومت با این دولت را در پیش گرفت. روابط گرم اردوغان و اوغلو با مخالفان دولت مالکی- شامل طارق هاشمی و...- نشان میداد که از نظر دولت آنکارا، کار دولت عراق ساخته است و لذا ترکیه نباید خود را صرف دولتی در حال انقراض کند.
یک سال پس از شروع این تحولات دولت اردوغان تلاش کرد تا یک تحول عمده در روابط خود با کردها به وجود آورد و برای این منظور دو ابتکار را دنبال کرد:
ابتکار اول دولت ترکیه این بود که با دولت اقلیم کردستان عراق وارد گفتوگو و معامله مستقیم شد در حالی که چنین رابطهای غیرقانونی و مداخلهجویانه و خصومتآمیز علیه دولت مرکزی به حساب میآمد. در این بین ترکیه متعهد شد که حجم وسیعی از نفت عراق را بطور مستقیم از حکومت اقلیم کردی به رهبری مسعود بارزانی بخرد و در اجرای پروژه های بزرگ صنعتی و عمرانی، دولت اربیل را کمک نماید. در این میان اعتراضات فراوان دولت بغداد تاثیری در عزم دولت ترکیه بر جای نگذاشت. ابتکار دوم ترکیه این بود که با کردهای ترکیه به رهبری عبدالله اوجالان- رهبر زندانی کردهای ترکیه در جزیره ایمرالی- توافق کند و وعده دهد که در یک پروسه زمانی حقوق آنان را به رسمیت میشناسد.
توافق اردوغان و اوجالان این سؤال را مطرح میکرد که هدف ترکیه از تلاش برای عبور از حساسترین پرونده خود چیست و خیلیها هم پاسخ میدادند که ترکیه برای ایفای نقش موثر منطقهای درصدد رها شدن از پروندههای تاریخی داخلی است.
اردوغان با ورود به پرونده عراق عملاً شرایط را میان دوکشور سخت کرد. روابط ترکیه و اربیل نه تنها بدگمانی شدید دولت عراق را در پی داشت بلکه ایران را نیز نسبت به سیاستهای ترکیه ظنین و نگران کرد و این تاثیر عمدهای در سرعت مناسبات ایران و ترکیه برجای گذاشت و حال آنکه روابط دو کشور در حد بالایی قرار داشت و بیش از ایران به نفع ترکیه بود.
دولت آنکارا در بحران سوریه و عراق نشان دادکه از بلوغ لازم برخوردار نیست. اردوغان یک بار دیگر فریب آمریکا را خورد و گمان کرد که واشنگتن میتواند مسیر تحولات را در منطقه تعیین کرده و «خاورمیانه جدید» را تحقق بخشد. آنکارا با گره زدن آینده خود با سیاست منطقهای آمریکا درصدد تقویت موقعیت منطقهای و تبدیل شدن به قدرت کانونی این منطقه بود ولی در محاسبه شرایط دچار خطای استراتژیک گردید و به همراه آمریکا دچار موقعیتهای ضعیفتری شد. این در حالی است که ایران بر عدم اعتماد به آمریکا پای فشرد و با چشم باز روند تحولات را پیگیری کرد و بدون آنکه متحمل هزینه هنگفتی شود به موقعیتهای بهتری که امروز خود ترکیه هم به آن اذعان میکند، دست یافته است.
وزیر خارجه اسبق ترکیه- یاشار یاکیش- در اجلاس مشترک دفتر مطالعات وزارت خارجه ترکیه و ایران در استانبول در بهمن ماه گذشته در این رابطه گفت: «سیاست خارجی ایران در منطقه موفقتر از ترکیه است چرا که ایران منطقه را به خوبی میشناسد ولی ما اطلاع دقیقی از مسائل منطقه نداریم.»
خراسان:چشم امید حزب حاکم آمریکا به توافق هسته ای با ایران
«چشم امید حزب حاکم آمریکا به توافق هسته ای با ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا قربانی است که در آن میخوانید؛نتیجه مذاکرات هسته ای ایران و کشور های عضو گروه ۱+۵ برای رسیدن به توافق احتمالی نهایی، عملا به نتیجه مذاکرات دو جانبه ایران و آمریکا (که معمولا با حضور کا ترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به صورت تشریفاتی جنبه سه جانبه پیدا می کند) گره خورده است؛ چرا که ظاهر ماجرا این است که کشورهای اروپایی نظرشان را به توافق ایران و آمریکا منوط کرده اند و چین و روسیه هم به طور نسبی از موضع ایران حمایت می کنند. واقعیت آن است که تقریبا همه سنگ اندازی هایی که در مسیر برنامه صلح آمیز ایران صورت گرفته، مستقیم یا غیر مستقیم، از طرف آمریکا بوده است، همانگونه که در طول یک دهه گذشته، چگونگی برخورد با ایران هسته ای، یکی از موضوعات ثابت و تأثیر گذار در رقابت های سیاسی داخلی ایالات متحده به شمار آمده است. این مسئله همچنین یکی از مهم ترین موضوعات سیاست خارجی و تأثیر گذار در ارزیابی موقعیت سلطه طلبی جهانی آمریکا هم هست.
دوره جدید مذاکرات درباره برنامه هسته ای ایران که می توان گفت با رویکرد تازه، واقع بینانه و انعطاف مثبت ایران زیر سیاست کلی نرمش قهرمانانه، (و البته با حفظ اقتدار و عزت ایرانی) از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم آغاز شده است، آخرین فرصت ها برای اثبات صداقت طرف غربی شمرده می شود، از این رو عدم توفیق در حل این مشکل دیرپا، بیشتر از آنکه به ضرر جمهوری اسلامی باشد، به عنوان یک شکست بزرگ در پرونده دیپلماسی غرب و به ویژه آمریکا ثبت خواهد شد.
از سوی دیگر سرنوشت مذاکرات درباره برنامه هسته ای ایران، در مقطع کنونی می تواند مناسبات سیاسی داخل ایالات متحده را هم تحت تأثیر قرار دهد. ایران و آمریکا با فاصله نه چندان زیادی به سمت انتخابات مهم مجلس (ایران – احتمالا اسفند ۱۳۹۴) و ریاست جمهوری (آمریکا - آبان ۱۳۹۵) پیش می روند. طبیعی است که سرنوشت این پرونده برای دولت های دو کشور و گروه های سیاسی حامی آن ها در رقابت های سیاسی داخل هر کشور، اهمیتی حیاتی دارد که در جای خود قابل بحث و بررسی بیشتری است، اما در شرایط جاری و در کوتاه مدت، در صورت پدید آمدن شرایط ویژه مانند توافق نهایی ایران و غرب، این پدیده برای طرف آمریکایی، می تواند نقشی حیاتی بازی کند.
آمریکا در فاصله ای ۱۰ روزه پس از پایان مدت تمدید شده توافق هسته ای ژنو در سوم آبان ۹۳، روز چهارم نوامبر (۱۳ آبان) شاهد انتخابات میان دوره ای کنگره خواهد بود. در حال حاضر نظرسنجی ها از شانس بالای جمهوری خواهان در این انتخابات حکایت دارد چرا که این حزب که اکنون در مجلس نمایندگان برتری دارد، اگر بتواند در انتخابات میان دوره ای ماه آینده، دست کم شش کرسی دیگر سنا را تصاحب کند، تسلط کاملی بر کنگره هم به دست خواهد آورد. از آن گذشته انتخابات میان دوره ای به عنوان یک شاخص سنجش میزان محبوبیت احزاب حاکم، نقش تعیین کننده ای در انتخابات بزرگ بعدی ایالات متحده هم دارند. بنابراین، هرچند در حال حاضر موضوع برنامه هسته ای ایران چندان مرکزیتی در تبلیغات رقابت های انتخاباتی آمریکا ندارد و موضوعات اقتصادی بازار گرمتری دارند، اما هیئت حاکمه آمریکا به توافق احتمالی با ایران در آستانه انتخابات به چشم یک عامل مهم می نگرد، به طوری که شنیده ها از طرح غیر رسمی این مسئله توسط طرف مقابل و استمداد صریح برای توفیق در مناسبات داخلی آمریکا، از راه دسترسی به توافق جامع با ایران حکایت دارد.
دستیابی احتمالی به توافق نهایی در مذاکرات هسته ای ایران، تنها چند روز مانده به انتخابات میان دوره ای ۱۳ آبان در آمریکا، بمب خبری مهمی خواهد بود که می تواند سرنوشت رقابت های سیاسی نزدیک در ایالات متحده را دگرگون کرده و حتی بر آینده این رقابت ها در میان مدت هم اثر بگذارد. اینکه طرف آمریکایی برای استفاده از این فرصت تا چه اندازه حاضر یا قادر به انعطاف باشد، مسئله ای است که برای روشن شدن آن کمتر از یک ماه زمان باقی است.
جمهوری اسلامی:پیوند انقلاب اسلامی با عاشورا
«پیوند انقلاب اسلامی با عاشورا» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛امسال، عاشورا با 13 آبان روز مبارزه با استکبار جهانی همزمان شده است. این همزمانی، یادآور مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی و در پرتو شور و شعور عزاداریهای محرم علیه آمریکا در سال 1357 است، سالی که رهبر بزرگ انقلاب اسلامی باجمله معروف و به یاد ماندنی "محرم، ماه پیروزی خون بر شمشیر" به مبارزات ضد استبدادی مردم ایران، سمت و سوی واقعی دادند و آن را با محتوای عاشورائی به مبارزات ضداستکباری پیوند زدند.
شناخت درست امام خمینی از آمریکا به عنوان رأس استکبار جهانی، از برجستگیهای رهبری ایشان بود. با همین شناخت دقیق بود که ایشان عنوان "شیطان بزرگ" را به آمریکا دادند و ملتها را در سراسر جهان متوجه این واقعیت کردند که دشمن اصلی آنها و کانون تمام فتنهها آمریکاست. به برکت همین توجه دادن و آگاهی بخشیدن است که امروز از آسیا تا آفریقا و از استرالیا تا آمریکای لاتین و حتی خود آمریکای شمالی و اروپا هر جا سخن از دشمنان ملتها به میان میآید، نام آمریکا در رأس فهرست قرار دارد.
این واقعیت را هیچکس نمیتواند انکار کند که اکثر بحرانها، جنگها و ناامنیهای امروز در نقاط مختلف جهان از سیاستهای زیادهخواهانه آمریکا سرچشمه گرفته و گرفتاریهای مردم، ناشی از دخالتهای سران کاخ سفید در امور داخلی کشورهاست. این، محتوای همان تعبیر دقیق و پرمحتوای امام خمینی است که آمریکا را "امالفساد قرن" نامیدند و بارها گفتند تمام بدبختیهای ملتها زیر سر آمریکاست.
آفت بزرگ امروز جهان به ویژه منطقه خاورمیانه یعنی "تروریسم" یکی از دستاوردهای سیاستهای سلطهطلبانه آمریکاست، پدیدهای که اکنون بلای جان ملتهای منطقه و تهدیدی بزرگ برای جهان اسلام است. القاعده، طالبان، داعش و انواع و اقسام گروههای تکفیری، همگی ساخته و پرداخته آمریکا هستند. آمریکا گروههای تروریستی را با رنگ و لعاب دینی پرورش داده و آنها را به نام اسلام به جان مسلمانان انداخته و با اقدامات زشتی که به دست آنها انجام میدهد، چهره اسلام را مخدوش میکند.
خیانت بزرگ دولتمردان آمریکائی به ملتهای مسلمان در سالهای اخیر، برافروختن شعلههای جنگ در کشورهای اسلامی و کشتار مسلمانان به دست مسلمانان است که عواقب شومی برای منطقه و جهان اسلام و سودهای زیادی برای آمریکا و سایر دشمنان امت اسلامی دارد. زبانههای این آتش خطرناک که آمریکا به خرمن جهان اسلام انداخته، موجب میشود مسلمانان با کشتن همدیگر از یکطرف ضعیف میشوند و از طرف دیگر کینه همدیگر را به دل میگیرند. این، ضربه جبرانناپذیری است که به امت اسلامی وارد میشود آنهم به دست خود مسلمانان و حتی به نام اسلام. ضایعه بزرگی که از رهگذر این جنگها متوجه اصل اسلام میشود اینست که چهره اسلام نزد افکار عمومی جهان مخدوش خواهد شد، زیرا رسانههای غربی و صهیونیستی برادرکشیها، سر بریدنها، غارتها، خارج کردن قلب کشته شدگان و خوردن آنها را به پای اسلام میگذارند و چنین القاء میکنند که این جنایتها برطبق تعالیم اسلام صورت میگیرد.
ضربه دیگری که این خیانت آمریکا به جهان اسلام وارد کرد اینست که جنبش بیداری اسلامی را با موانع زیادی مواجه کرده است. بحرانهائی که اکنون جهان اسلام را در خود فرو برده، ملتهای مسلمان را به امور حاشیهای مشغول ساخته و جنبش بیداری اسلامی را به تأخیر انداخته است. توطئههائی که آمریکا و مهرههای منطقهای آمریکا در کشورهای مصر، لیبی، یمن و تونس به اجرا میگذارند و با این هدف است که سایر ملتها از قیام و انقلاب علیه حکومتهای استبدادی مأیوس شوند و تفکر جنبش بیداری اسلامی به محاق برود. هر چند این توطئه در دراز مدت نتیجه مورد نظر آمریکا را نخواهد داد ولی این واقعیت تلخ را نمیتوان منکر شد که تا مدتی موجب به تأخیر افتادن این جنبش خواهد شد.
در این میان، آمریکا، رژیم صهیونیستی و مهرههای منطقهای آمریکا از بحرانهای موجود جهان اسلام بیشترین سود را میبرند. آمریکا با استفاده از فرصتی که این بحران پدید میآورد سیاست خاورمیانهای خود را که با شکست مواجه شده بود، بازسازی میکند و با برنامههای جدید به صحنه میآید. سران رژیم صهیونیستی از این فرصت برای تجدید قوا استفاده میکنند و از اینکه جبهه مقاومت را درگیر بحران میبینند احساس خوبی دارند، احساسی که زمینه نفوذ بیشتر در تاروپود رژیمهای دیکتاتوری وابسته به غرب را برای آنها فراهم میکند و آنها را به ادامه حیات ننگین خود امیدوار میسازد.
آن دسته از مهرههای قدیمی آمریکا در منطقه خاورمیانه عربی که از جنبش بیداری اسلامی یا به تعبیر عربها "بهار عربی" تاکنون جان سالم به در بردهاند، تلاش میکنند به بحران موجود در کشورهای جبهه مقاومت دامن بزنند و با دلارهای نفتی زیادی که دارند از یکطرف بقاء خود را تضمین کنند و از طرف دیگر، عناصر وابسته به غرب و صهیونیسم را به عرصه قدرت در کشورهای انقلاب شده برگردانند تا در آینده نیز هیچ خطری آنها را تهدید نکند.
علیرغم اینهمه توطئه که آمریکا در منطقه خاورمیانه به اجرا درآورده و در بسیاری موارد تا حدودی موفق نیز شده، خوشبختانه در ایران همواره با شکست مواجه گردیده و نتوانسته به اهداف شیطانی خود برسد. علت این ناکامی آمریکا در ایران را باید در جوهره انقلاب اسلامی جستجو کرد که عاشورائی است و از نهضت حسینی مایه گرفته است.
علاوه بر اصل انقلاب که با الهام از مکتب عاشورا به پیروزی رسید، در جنگ تحمیلی نیز مردم ایران با اقتدا به شهدای کربلا و با استفاده از نیروی عظیمی که نهضت عاشورا به آنها داد وارد میدان شدند و به رهبری امام خمینی توانستند دفاع مقدس را به پیروزی برسانند. همین قدرت نمائی عاشورائی در سایر صحنهها نیز ادامه یافت و شیطنتهای رنگارنگ آمریکا از تحریمها گرفته تا تهاجم فرهنگی و توطئه در لانه جاسوسی آمریکا در تهران، همگی با مقاومت عاشورائی مردم ایران بینتیجه ماند و نظام جمهوری اسلامی هر روز قدرتمندتر شد و امروز در کوران حوادث و بحرانهای منطقه، جمهوری اسلامی ایران با ثباتترین، امنترین و قدرتمندترین کشور خاورمیانه است.
اکنون که در آستانه 13 آبان روز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران قرار داریم، همزمانی این روز را با عاشورای حسینی اینگونه تفسیر میکنیم که انقلاب اسلامی ایران و تمام دستاوردهای آن با عاشورا گره خورده و تا زمانی که این پیوند برقرار است، این انقلاب از گزند شیاطین از جمله آمریکا که شیطان بزرگ است، مصون خواهد ماند و به راه پرافتخار خود ادامه خواهد داد.
رسالت:شراره جاویدان عشق عاشورا
«شراره جاویدان عشق عاشورا»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن میخوانید؛عاشورا؛ و ما ادریک ما عاشورا! عاشورا فقط یک فصل سرخ از تاریخ شیعه نیست، کل جغرافیای عزت و استقامت و تمامت تاریخ حقیقت است؛ چراغ فروزان راه روشن آنانی است که برای رهسپاری خویش از هیچ مانعی نمی هراسند و ملامت لائمین، از پارسایی و پایداری و پیوستگی به حق، بازشان نمی دارد و در تمامی برهه های بحرانی، به رویش دوباره می اندیشند و از ریزش همگامان و عقبگرد بدعاقبتان به واحه وحشت و تیه تردید نمی افتند. در توصیف رزم آوران عاشورا شنیده ایم هر لحظه به موعد موعود، نزدیک تر می شدند حرارت شعله اشتیاق به هماوردی با حرامیان در وجودشان فزونی می یافت و رنگ رخسارشان گلگونه تر می شد و چون حضور در حریم حسینی نصیبشان گردید، یکایک آنان با زبان عشق و عطوفت، وفامندی خویش به ساحت مصفای ولایت را به منصه ابراز آوردند و جملگی در این مرتبت بودند که اگر هزاران بار قطعه قطعه گشته و دوباره به اذن الهی زنده شوند، ذره ای غبار غفلت و آژنگ شک بر سیمای حسینی شان نخواهد نشست.
در همان شب عاشورا که محفل دلنثاران ولایت برپا گردید، مولای مجاهدان و سید شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) سرانجام، سئوال حضرت قاسم روحی له الفداء را پاسخ داد؛ هم او که مدتی بود به لحاظ نوجوانی اش نگران آن بود که اذن جهاد و حلول در هاله سرخ مهتاب شهادت به او ندهند. دگر باره از امام خویش پرسید آیا من نیز صبح فردا در زمره زیبای شهیدان خواهم بود؟ حضرت اباعبدالله برای آنکه استقامت و اشتیاق بصیرت حواری خون و یاران خدا و حماسه وران عاشورا تا روز رستاخیز بر همگان آشکار گردد و شبهه افکنان و شک پیشگان نگویند که رادمردان کربلا را با حربه تهییج و ناآگاهی به میدان مبارزه آورده اند، از فرزند برادرش پرسید؛ «کیف الموت عندک؟» مرگ و شهادت در راه خدا در نظر تو چگونه است؟ نوجوان نورآگین خاندان بنی هاشم، بلادرنگ عرض کرد؛ «الموت احلی من العسل.» شهادت در راه خدا از عسل، گواراتر است؛ و این حاکی از بصیرتی فراتر از حضرت اسماعیل (ع) است که در پاسخ پدر بزرگوار خویش گفت مجری فرمان خدا باش که ان شاء الله مرا جزء صابران خواهی یافت. پاسخ سرباز نهضت عاشورا مرتبتی فراتر از «شکیبایی» و ورود در وادی گوارای «شکر» است.
طعم هجرت، تبعید، عطشناکی، قلت عده و عُده، بی شماری دشمنان سفیه، محاصره، انتظار مرگ، مشاهده رنجوری کود کان، تبلیغات و ملامت و استهزا از سوی ستمکاران و ده ها بلیه دیگر که هر کدامش کوهی را به کرنش می اندازد، ذره ای از حجم حمیت و استواری ایمان عاشوراییان نکاهید بلکه بر یقین و عزم قویمشان افزود و با هجمه ای بی همتا بر جائرین و ستمکاران سلطه جو، آموزه عزت و استقامت به آزادگان جهان آموختند.
رهبر معظم انقلاب، این عصاره اعصار شورایی، بارها حسین آسا بر اهل استکبار خروشیده و فرموده اند در برهه های بحران آمیز و سیل سختی های دهر، ما یاوران حسینیم؛ هماره عاشورایی. همه دیده اند که ملت معظم ایران در تمامی آنات حیات انقلاب اسلامی، آیینه دار قیام سرخ و استقامت سبز حسینی است.
ملامت لائمین و هجمه فراگیر تبلیغاتی تمامت خواهان ستم گستر، به گستره حضور حماسی آنان در عرصه های سیاسی و اجتماعی، وسعت بیشتری می بخشد و امواج خیزش خداخواهانه شان جوشش بهت انگیزتری می یابد و همیشه آن گونه می اندیشند و عمل می کنند که در نهایت، ندای ندامت و حسرت و حیرت بیگانگان و بیگانه باوران به آسمان بر می خیزد و خرسندی خاصان اهل حقیقت و امت عاشورا اندیش را برمی انگیزند.
این حضور حسینی و افروختن رایت رویارویی با ستمکاران است که رجزخوانی های سپاه کاخ سیاه را همیشه در حلقومشان خشکانده و توفان تأسف و سرسام دریغ و درد را بر خیمه گاه سست آنان می افکند. دریغا که دشمنان دین، پیام پایداری عاشورای حسینی را نمی گیرند و نمی دانند سوگواری سیدالشهدا علیه السلام، حضور هماره در حریم سرخ سعادت است و عزاداران عاشورایی، با هر فرود دستان سبز خویش بر سینه های سوخته، شعر شرافت سروده و با شولای شهادت به میدان ماتم می آیند. اگر دیده به دنیای عشق و عطش می گشودند و عطشناکی فرزندان عاشورا و اشک عاشقانه شیعه در ادراکشان می گنجید، هرگز به محو آنانی که هجوم یزیدیان را به هیچ می انگارند، نمی اندیشیدند. کور باد آن دیدگانی که فروغ فراگیر فرزانگان کربلا در قلوب قائمین نینوا و لثارات اباعبدالله الحسین علیه السلام را نمی بینند.
آی! فرومایگان فطرت سوز! اسلاف شما یزیدآسایان و ابن مرجانگان، با هزاران حرامی و شمشیرهای بی شمار و سنان ها و کمان های بی عنان، نتوانستند نور مهر ولایت در فراخنای قلب اهل نینوا را به خاموشی گرایند؛ و اینک شما یزیدکان و ابن زیادکان که بسان بزاق سگ سانان ابن سعد و شمر دون هستید، چه می کنید؟
و اللهُ ان قَطعتموا یمینی، انی اُحامی ابداً عَن دینی. اگر اندام آحاد شیعه را قطعه قطعه هم کنید و خون سرخشان بر جای جای زمین بریزید، هر قطره خونشان خواهد خروشید؛ شهادت در رکاب حسین، نوشین تر از شهد شیرین است.
شیعه؛ آمیزه حماسه و حزن و حریت است. اندوه عروج سرخ یارانمان در فلسطین و سوریه و لبنان و عراق و یمن و بحرین، صیقل حربه حماسه و ازدیاد حرارت حریت است. شما ناشریفان که از سینه حمار حماقت می نوشید، جبون تر از سپاه سیاه یزیدید، که حتی شهامت رویارویی مستقیم با سربازان دلیر جبهه حق را ندارید. تکفیری های موشینه صفت دست آموز را آلت دست خبیث خویش نموده اید و نمی دانید که خون شیعه، شراره خورشید خداخواهی است که هر بار تراویدن آن، گدازه های گهرناک آگاهی می افشاند و هر لمحه تراوش لمعه آن، عطابخش نور ناب ایمان و یقین در گستره گیتی است با نوای «کل اَرض کربلا و کل یوم عاشورا».
ما از قیام کربلا آموخته ایم که تمام هستی مان را به میدان جهاد علیه باطل آورده و از فدا کردن خویش و خویشان نهراسیم. کشتاری که تکفیری ها به راه انداخته و قصد ارعاب و انفعال مسلمانان را دارند، دنباله ای از جنایات یزیدیان در عاشورای 61 هجری است و باید بدانند که ما از مولایمان حسین بن علی (ع) آموخته ایم که در هر شرایط سخت و دشواری، فقط به رضای پروردگار بیندیشیم و از تسلیم در برابر متخاصمین و معاندین، بپرهیزیم و خروش برآوریم؛ «هیهات منا لذله».درسی که تمامی آحاد مسلمان از زندگی و قیام حیات بخش حسینی آموخته اند این است که مساعی و مبارزات آنان در رویارویی با مستکبران و ستمکاران، آمیزه ای از خلوص برای خدا و خدمت بی شائبه به مردم، همراه با احیای اخلاق فردی و اشاعه معارف دینی و جوشش درونی و بیرونی معنویات و ارتباطات خداگرایانه است؛ همان جوششی که از قیام عاشورا نشأت گرفته و هزار و اندی سال است قلب و اندیشه رهروان حسینی را به حرکت و خیزش خلوص آمیز وا داشته است.
همین جوشش و خروش معنوی بود که در سال 61 هجری با وجود قلت عده و عُده اهل حق، به رسوا نمودن و بی آبرو کردن قدرت های سلطه گر زمان انجامید و اگر اصحاب مقاومت، امروز پویایی و پایداری خویش را حفظ کنند، فردا نیز همانند امروز و دیروز تاریخ انقلاب اسلامی، سلطه جویان جهانی با رسوایی و بی آبرویی فزاینده رو به رو شده و برای اجرای دسیسه های نظامی و فرهنگی خود با سدی سدید و بازدارنده مواجه خواهند شد.
نکته آخر اینکه امسال با تقارن شگرفی روبه رو هستیم و آن مصادف شدن عاشورای حسینی با روز سیزدهم آبان، سالروز بازداشت و تبعید امام خمینی (ره) به ترکیه است، هم او که انقلاب اسلامی را جلوه ای از قیام حسینی می دانست و رنج هایی را که در دوران حیات پر برکتش متحمل شد، با تأسی به جد بزرگوارش حضرت سیدالشهدا (ع) در منظر الهی می دید و رضایتمندانه، شاکر خداوند متعال بود و با عزم حسین آسای خویش انقلاب را به پیروزی رساند و پایه گذار جمهوری اسلامی شد و اندیشه ها و قلوب ایرانیان عزیز را با قیام حسینی، پیوند ناگسستنی بخشید. همچنین سالگشت شهادت نوجوانان و دانش آموزانی است که بسان حضرت قاسم بن الحسن (ع) گام در عرصه مبارزه با دشمنان دین گذاشتند و شهد شهادت نوشیدند.
دیگر اینکه عاشورای امسال مقارن روز ملی مبارزه با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای ستمکار است که یقیناً ملت عاشورایی ایران، افزون از سال های گذشته بر سیاست های سلطه گرانه کاخ سیاه ستم، خواهند خروشید و نفرت خویش را از اذناب یزید و ابن زیاد و ابن سعد و شمر ملعون، به منصه ابراز خواهند آورد. از خداوند خبیر، خواهان آنیم که تا رستاخیز ظهور و قیام عاشورایی حضرت موعود (عج)، شور و شراره عشق حسین و انصار حسین علیهم السلام را تحت لوای ولایت فقیه به رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، در کانون قلب قائمین جهان، منور و پایدار فرماید.
قدس:مواضع افراط گرایانه الازهر
«مواضع افراط گرایانه الازهر»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر حسین تقوی است که در آن میخوانید؛دانشگاه الازهر مصر از بدو تأسیس همواره در کنار مرجعیت دینی، نقش ممتاز علمی داشته است.
در واقع علمای الازهر با توجه به چهره کاریزماتیک ناصر و سیاست ملی گرایانه وی مجبور به صدور فتواهای مختلفی در پشتیبانی از وی شدند و این نهاد مستقل مردمی با ادامه سیاستهای فراگیر ناصر به یک نهاد دولتی تبدیل گشت و به عنوان عنصر مشروعیت زا و حامی سیاستهای دولتی مطرح و نقش بارزی در بسیج تود ه های مردمی مصر ومنطقه ایفا کرد.
به عبارت دیگرمی توان گفت، شیوخ الازهر با فتواهای سیاسی, بسیاری از مجاری امور حکومتی را تغییرداد ه اند. از جمله می توان به حکم جهاد علمای الازهر در مورد رژیم اشغالگر قدس درسال 1947اشاره کرد. همچنین بسیاری از گروههای جهادی و اسلامگرا از بطن الازهر به جامعه وارد شده اند. در دوره سادات، شیوخ الازهر با تأیید اقدامهای وی در عقد قرارداد کمپ دیوید، سوابق دینی وسیاسی خویش را بیش از گذشته در معرض خطر قرار دادند و این روند در دوره حکومت اقتدار گرایانه مبارک تا انقلاب ژنوایه 2011 ادامه یافت.
علمای الازهر به طور کلی دو دسته هستند:
گروه اول کارهای بنیادی انجام می دهند و می توان گفت، رهبران فکری هستند.
و گروه دوم که به تولید علوم انسانی می پردازند که به فقه مربوط نیست, بلکه دانشی است که نشان می دهد چگونه میتوان فعالان سیاسی را گرد هم آورد و مجلس ملی را یا مجلس شورا را فعال کرد .
دانشگاه الازهر با داشتن حدود نیم میلیون دانشجو از سراسر دنیا از بزرگترین مراکز آموزشی به شمار می رود ونقش ممتازی داشته و دارد. اگر به نقش تاریخی الازهر در بحث تقریب مذاهب برگردیم، باید گفت، نقش تقریب مذاهب در توسعه ارتباطات دینی، نژادی، قومیت و نزدیکی دنیای اسلام بی بدیل است، ولی با تحولات مصر پس از حاکمیت نهاد نظامی در عرصه داخلی و خارجی ونیز برخی موضعگیری های شیوخ الازهر در قبال جریانهای تکفیری و گروه های تروریستی، از اثر گذاری آن بر وحدت رویه در دنیای اسلام به شدت کاسته شده و این نهاد دینی ومذهبی عملاً به عنصر منفعل تبدیل گشته است.
از سوی دیگر، با هجوم افکار وهابی و سلفی وتسلط بر علما و فقهای آن ,شعار مبارزه با تشیع در الازهر باب گشته و در این راه با هر دانشمند الازهر که ایده تقریب با تشیع را در سر پروراند، مبارزه شده، به طوری که در طول سالهای اخیر به وضوح شاهد درگیری های مطبوعاتی و سیاسی علیه شخصیتهایی بودیم که ندای اتحاد و دوستی میان مذاهب را سر دادند.
مسؤولان کنونی الأزهر به جای آنکه وحدت مذاهب را حفظ کنند و در ارتقای آن بکوشند، با برخوردهای منفعلانه در برابر سلفیها و تکفیریها درحال تضعیف دستاوردهای گذشته این دانشگاه هستند.
مهمترین مراکز دانشگاهی سلفی در عربستان سعودی قرار دارد و شامل دانشگاه اسلامی مدینه، دانشگاه اسلامی امام محمد بن سعود در ریاض و دانشگاه ام القری مکه است. همچنین برخی از استادان الازهر تحصیل کرده عربستان سعودی هستند.اخراج ، بازداشت و محاکمه روزنامه نگاران، متفکران، هنرمندان و قاریان قرآن که به کشورهای شیعی سفر کرده اند، تنها به دلیل سایه افکندن تفکرات وهابی سلفی بر مصر روی داده است. این تفکرات، گروه هایی همچون النصره، داعش، انصار الشریعه، بوکو حرام، انصار بیت المقدس و القاعده را به وجود آورده و اکنون در تلاش است تا مصر را نیز به هرج و مرج فرقه گرایانه کشاند.بی تردید نقشه های امپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع عرب، در دامن زدن به این امر و مطرح کردن مسأله اختلاف بین شیعه و سنی، آن هم متأسفانه در سطح وسیع، در الازهربسیار تأثیرگذار است.
عربستان به عنوان بازیگر کلیدی درخاورمیانه با تکیه بر دلارهای نفتی ونیز وجود اماکن مقدسه، همواره داعیه دار رهبری اهل سنت بوده است.نزدیکی قدرت سیاسی مصر به عربستان به دلیل بحران اقتصادی بیش ازگذشته بر افول جایگاه سیاسی الازهر تأثیرگذار خواهد بود. نکته قابل تأمل آن است که جامعه الازهر تا کنون تحت سلطه تکفیری ها نبوده ،اما در شرایط فعلی برخی اقدامها، موضعگیری ها و یا سکوتهای بی مورد آنها عملاً موضع تکفیری ها را تقویت کرده است.
سیاست روز:نتانیاهو به دنبال چیست؟
«نتانیاهو به دنبال چیست؟»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غعفوری است که در آن میخوانید؛فلسطین اشغالی این روزها صحنه تحولات قابلتوجهی است که محور آن را نیز تشدید بازداشت فلسطینیها در کرانه باختری و قدس و حملات گسترده صهیونیستها به مسجدالاقصی و شهرکسازیهای جدید تشکیل میدهد. هر چند که این اقدامات در گذشته نیز صورت میگرفته اما تشدید این اقدامات در مقطع کنونی این سوال را مطرح میسازد که ریشه این اقدامات چیست و صهیونیستها در لوای آن چه چیزهایی را پیگیری میکنند. بخشی از این مسئله را در اهداف صهیونیستها در قبال مذاکرات آتشبس با فلسطینیها میتوان جست وجو کرد. صهیونیستها که با جنگ غزه نتوانستهاند به اهداف خود دست یابند و حتی در مذاکرات ابتدایی برای آتشبس در قاهره نیز نتوانستند خواستههای خود را به فلسطینیها تحمیل نمایند. صهیونیستها با ایجاد بحرانهای جدید برآنند تا فلسطینیها را به امتیازدهی در این مذاکرات و تبدیل آن به مولفهای برای سازشکاری وادار سازند.
نکته دیگر در این عرصه را تصمیمات آمریکا و اروپا برای محکومیت شهرکسازی این رژیم تشکیل میدهد. صهیونیستها با بالابردن هزینه این کشورها برآنند تا در نهایت آنها را به سکوت در برابر شهرکسازی و حتی اعمال فشار بر فلسطینیها برای پذیرش خواستههای صهیونیستها بهرهبرداری نمایند.
در کنار این مسائل یک نکته بسیار مهم مطرح است و آن چالشهای شخصی نتانیاهو نخستوزیر صهیونیستها است. وی پس از جنگ غزه با چالشها و انتقادهای درونی بسیاری مواجه شده است بویژه اینکه اقتصاد این رژیم نیز نابسامانی شدیدی یافته است.
نتانیاهو با تشدید حملات و افراطگرایی علیه فلسطینیها، سرشاخ شدن با اروپا و آمریکا و نیز تاکید بر تحقق سازش اعراب و در نهایت هوچیگری جدید علیه ایران و جبهه مقاومت سعی دارد از یکسو رای و حمایت افراطیون را برای ادامه حکومت خود کسب نماید و از سوی دیگر با ایجاد چالشهای حاشیهای مانع از توجه شهرکنشینان به بحرانهای درونی از جمله در حوزه اقتصادی گردد.
به عبارتی دیگر میتوان گفت که بحرانسازیهای نتانیاهو نه برای تامین منافع صهیونیستها بلکه برای رسیدن به جاهطلبیهای خود است. وی به دنبال آن است تا با ایجاد فضای بحرانی، در نهایت از فروپاشی قدرت خویش جلوگیری نماید چرا که زمزمههای برکناری وی هر روز بیشتر به گوش میرسد و اگر افراطگراییهای وی در جلب نظر شهرکنشینان نبود تاکنون از قدرت برکنار شده بود.
در نهایت میتوان گفت که مجموعه تحرکات نتانیاهو در حالی باج خواهی از فلسطینیان و جامعه جهانی و نمایش چهرهای مقتدر از وی میباشد اما در نهایت تمام این امور به یک اصل ختم میشود و آن اینکه نتانیاهو همچنان چشم به قدرت دارد و برای حفظ آن به هر ترفندی چنگ میزند.
وطن امروز:دلایل کاهش قیمت نفت
«دلایل کاهش قیمت نفت»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سیدمحمدعلی خطیبی است که در آن میخوانید؛درباره کاهش شدید قیمت نفت دلایل اقتصادی و سیاسی متعددی بیان میشود؛ دلایلی نظیر عدم تعادل بین عرضه و تقاضا، وجود مازاد عرضه نفت، اخبار اقتصادی ناامیدکننده از وضعیت اقتصادی و چشمانداز کشورهای صنعتی. نتیجه این موارد، کاهش رقم تقاضای جهانی برای نفت است. همچنین با رشد عرضه کشورهای غیر عضو اوپک بویژه از ناحیه نفت خام غیرمرسوم و بالاخص شل اویل آمریکا سهم قابل توجهی از رشد تقاضای اخیر نفت نصیب غیراوپک میشود و سهم اوپک افزایش نمییابد لذا در مجموعه کشورهای اوپک، رقابت برای کسب سهم بازار تشدید شده و حتی منجر به ارائه فرمول قیمتهای جذابتر و ارزانتر برای مشتریان شده است.
بهرغم عوامل یادشده محدودیت صادرات نفت جمهوری اسلامی ایران به دلیل تحریمهای ظالمانه و کاهش صادرات لیبی و عراق به دلیل مشکلات سیاسی میتوانست قیمت نفت را بشدت افزایش دهد که با افزایش تولید و صادرات برخی کشورهای اوپک که از ظرفیت مازاد برخوردارند، نظیر عربستانسعودی، نهتنها قیمتهای نفت افزایش نیافت بلکه با کاهش نیز مواجه شد زیرا با بازگشت این کشورها به بازار، کشورهایی نظیر عربستان که سهم بازار آنها را تصاحب کردهاند، حاضر به کاهش تولید و صادرات خود نیستند که این امر گمانهزنیهای سیاسی را درباره اقدامات آنها، تایید میکند؛ به گونهای که آنها حاضرند با قیمتهای پایین نفت سازگاری کنند و بخشی از درآمدهای نفتی خود را فدا کنند اما فشارهای اقتصادی بر گروهی از کشورها وارد شود تا گروه دیگری امتیازات سیاسی کسب کنند.
متاسفانه سکوت اوپک و عدم اقدام مناسب این سازمان در این موارد باعث تشدید روند نزولی قیمتها شده است. اظهارنظرهای برخی اعضا درباره لزوم کاهش تولید و مخالفت برخی دیگر از اعضا و همچنین سکوت بعضی دیگر باعث شده است تلقی دستاندرکاران بازار نفت عدم انسجام اوپک برای حل این مشکل باشد که این امر جو روانی بازار را متاثر کرده و بر بازارهای بورس نفت که شکلدهنده قیمتها هستند، فضایی منفی را حاکم کرده است.
بدیهی است اجلاس اوپک که اواخر ماه نوامبر برگزار میشود، اوپک را در معرض آزمون بزرگی قرار داده که آیا این سازمان یک بار دیگر میتواند با انسجام و تصمیمگیری صحیح ثبات را به بازار نفت بازگرداند یا اینکه دچار اختلافنظر شده و از تصمیم بازمیماند. سال آینده تقاضا برای نفت اوپک افزایش نمییابد در حالی که اعضای این سازمان هماکنون بیش از 5/30 میلیون بشکه در روز تولید میکنند و لیبی احتمالاَ با یک میلیون بشکه افزایش سعی در بازپسگیری بازار خود دارد و جمهوری اسلامی ایران هم امیدوار است با رفع تحریمها حداقل به همین مقدار نفت بیشتری وارد بازار نماید که این امر با توجه به تقاضا برای اوپک به میزان حدود 29 میلیون بشکه در روز چالش بزرگی برای اوپک و بازار نفت است که لزوم کاهش تولید را اجتنابناپذیر کرده است.
برای اینکه اجلاس نوامبر اوپک موفق به اتخاذ تصمیم مهمی جهت تعادل بازار نفت و کاهش تولید شود ضرورت رایزنی و بسترسازی برای تصمیمسازی از هماکنون احساس میشود. لذا فعالیت اعضا بویژه اعضای مهم و تاثیرگذاری نظیر جمهوریاسلامی ایران باید به سرعت آغاز شود.
به عبارت دیگر، انتظارات از اجلاس عادی آینده اوپک باید بهگونهای بالا برود که حتما منجر به تصمیمگیری درباره کاهش تولید نفت شود.
جوان:راهحل نصرالله و رسالت علمای اهل سنت
«راهحل نصرالله و رسالت علمای اهل سنت»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر عبدالله گنجی است که در آن میخوانید؛ تحلیل متفاوت، علنی و شفاف سیدحسن نصرالله از داعش، النصره و کلیت جریان تکفیری نشان میدهد که برای مقابله با این جریان باید به نخبگان دینی و راههای دروندینی متوسل شد. اگرچه این جریان در عمل ارابهکش غرب و صهیونیستها است و انرژی جهان اسلام را در مسیر باطل مصرف میکند اما نصرالله آنان را وابسته به غرب معرفی نکرد. گزینه دیگری که مبتنی بر نظریه دورکیم است نیز توسط نصرالله رد شد. دورکیم بین محرومیت و فقر و گرایشهای تند مذهبی، رابطه برقرار میکند اما نصرالله با استناد به اعضای اروپایی جریان تکفیری این فرضیه را نیز رد میکند.
نصرالله این جریان را از زاویه آموزش ایدئولوژیک و اعتقادی تحلیل میکند، بنابراین نقطه تمرکز برای حل آن نیز باید دروندینی و غیرامنیتی باشد. نصرالله در شب سوم محرم امسال میگوید:«کسی که فقط سراغ درمان امنیتی یا نظامی برود اشتباه میکند.
مسئله ریشهدارتر از آن است که به صورت امنیتی یا نظامی درمان شود. یا مثلاً افرادی میگویند این جریانات در محیط فقر رشد مییابند، پس برویم توسعه ایجاد کنیم. توسعه در هر صورت خوب است ولی بسیاری از این افراد در فقر زندگی نکردهاند. از اروپا میآیند. بسیاری از این افراد اوضاع مالیشان خوب است و زندگی معمولی و بلکه مرفه دارند. اینها سادهانگاری است. بگذارید کار را یکسره کنم و بگویم جستوجو به دنبال دلایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به جای غلط ختم میشود. اینها شاید کمک، شرایط، واسطه یا محیط باشند ولی دلیل اصلی و جوهری همین دلیل عقیدتی، فکری و فرهنگی است.
کسی وارد جهان اسلام شد و به هزاران جوان و خانواده گفت مسئولیت دارید زمین را از کفر و شرک و همه مشرکان پاک کنید. همه این ملتهای منطقه را میبینید؟ حاکمان، دولتها، ارتشها و فرقههایش همه مشرک هستند و بر شما واجب است با ایشان بجنگید. بکشیدشان و... این افراد دارند تکلیف شرعیشان را انجام میدهند. به خدا تقرب میجویند و در راه خدا میجنگند. واقعاً اعتقاد دارند. مصیبت واقعی این است. بگذارید حالا که دارم صریح صحبت میکنم نکتهای را عرض کنم؛ ... آنچه ما در مورد آن صحبت میکنیم همهمان مسامحه میکنیم و میگوییم جریان تکفیری در اصل همان تفکر وهابی و وهابیت است. اینها پیروان محمد ابن عبدالله نیستند. پیروان شیخ محمد بن عبدالوهاب هستند.
امروز اگر سراغ القاعده، داعش یا النصره بروید چه کتابهایی را میخوانند؟ کتابهای شیخ محمدبن عبدالوهاب و نوههای او و علما، مشایخ و مفتیان این مکتب را میخوانند. این کتابها، این فکر، فرهنگ و روش خوانده میشود. خط اینجاست. کسی که به دنبال درمان جوهری، واقعی و ریشهای برای دردها و چالشهای امروز مسلمانان، مسیحیان و همه ملتهای منطقه میگردد باید برود سراغ اصل ماجرا و ببیند چگونه باید درمانش کند.»
درک و اعلام این نکته توسط نصرالله که اینها «به دنبال تقرب الهی هستند و دارند تکلیف شرعیشان را انجام میدهند» حکایت از شکلگیری باوری دارد که با بمباران، مذاکره و جنگ قابل حل نیست. در صورت حذف نظامی این جریان، باز ریشههای آن باقی است و روزی دیگری مانند غده سرطانی از نقطهای دیگر سر برمیآورد.
شاید رهبران این جریان با چند واسطه مهره غرب باشند اما بدون درک اعتقادات آنان که در بیابان و کف خیابان میجنگند نمیتوان راهحل مناسب طراحی نمود. اگر مسئله آنان از «کتاب»، «مدارس خاص» و «مفتیان تکفیرگرا» نشئت میگیرد، باید به سراغ اینها رفت. برای حل مسئله باید نهضت عمومی علمای اهل سنت به راه بیفتد. علمای اهل سنت باید از این زاویه نگاه کنند که قتل و جنایت بی رحمانه قسیالقلبها در رسانههای غرب به عنوان سیمای اسلام و جهاد معرفی میشود و خشک مغزی و ضعف عقلانیت و انسانکشی این جماعت را به جوهره دین نسبت میدهند.
بنابراین باید قیام عمومی برای شناسایی و تعطیلی مدارس این گروه در سراسر جهان اسلام به راه افتد. باید تدریس کتب محمد ابن عبدالوهاب و نوادگانش ممنوع گردد و باید مفتیان آنان چنان انگشتنما شوند که جایی برای زندگی در جوامع اسلامی نداشته باشند. دروغهایی که در مدارس وهابی به خورد جوانان مسلمان داده میشود، تخم کینه و جنگ را در بین مسلمانان میپاشد.
به طور مثال به آنان میآموزند که شیعیان اثنی عشری فرقهای هستند که صفویه درست کرده است و آنان نیز برای نام بردن از شیعه از واژه «صفویان» استفاده مینمایند. اما این دروغ به راحتی قابل اثبات است که 200 سال قبل از پیدایش صفویه، ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنه» به عقاید شیعی حمله کرده است. لذا به راحتی مشخص میشود که واژه صفویان آموزه مدارس وهابیت است. باید مدارس تکفیرگرا تعطیل و محل آنان به مدارس وحدت و مسجد تبدیل شود. باید بار ارزشی منفی این فرقه و مدارس آنان چنان برجسته شود که ورود به آن پرهزینه و موجب انزوای اجتماعی و دینی گردد.
اگر خودکشی و انتحار به مثابه جهاد است، باید این جماعت در همان مدارسشان نابود شوند که لااقل به دلیل خودکشی در قعر جهنم قرار نگیرند. چطور میشود خیابانهای بغداد و دمشق و صنعا و کربلا و کاظمین باید ناامن باشد اما مراکز آموزشی وهابیت که مراکز آتشافروزی و کینهتوزی علیه فرقههای مختلف مسلمین و ادیان توحیدی است، باید امن باشد؟ باید علمای بزرگ اهل سنت این سؤال را بپرسند که: چرا اموال مسلمین که در مسیر حج اکبر هزینه میشود صرف برادرکشی میشود؟ راهحل این مسئله نه به دست غرب است که درخواست چنین مسئولیتی از غرب برای جامعه مسلمین عار و ننگ است، بلکه به عهده علمای محترم و معظم اهل سنت در سراسر جهان اسلام است. آنان که علاقهمند به نمایاندن چهره رحمانی اسلام به ملتهای جهان هستند، باید دست به کار شوند و گوهر ناب و زندگیساز اسلام را به جای گزینه نابودی و مرگ برای مردم جهان ترسیم و تبلیغ نمایند.
مسلمانان اهل سنت باید نهضت ممنوعیت اعزام فرزندانشان به این مدارس را آغاز نمایند و به صورت نمادین کتب ابن عبدالوهاب را بسوزانند. اگر این اقدامات صورت نگیرد اسلام و تمدن اسلامی در حد فرقهای آدمکش و جانی و فاقد عقلانیت معرفی و تقلیل خواهد یافت و گسترش اسلام در جهان معاصر متوقف میشود و غرب هزینههای مبارزه با جهان اسلام را از جیب خودمان خواهد پرداخت.
استمرار وضع موجود به استمرار اشغال قدس منجر خواهد شد و خواب آشفته بنیاسرائیل مبنی بر تصرف از نیل تا فرات دوباره تعبیر خواهد شد و امنیت متزلزل صهیونیستها تضمین مجدد خواهد شد.
حمایت:فتنه اسلام وارونه!
«فتنه اسلام وارونه!»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛1-وقتی جای معروف و منکر و ارزش و ضد ارزش عوض می شود ؛ عجیب نیست که جریان فتنه گام به گام و سنگر به سنگر جلو بیاید و آتش این فتنه آنچنان شعله بکشد که عنصرمعلوم الحالی چون «شریح قاضی» در ازای دریافت دینار ،کشتن حسین بن علی را مباح اعلام کند و به اصطلاح فتوا دهد: «الا ان حسین بن علی بن ابیطالب قد خرج علی امیرالمومنین فدمه هدر» و... این فتنه ادامه می یابد و فرزند یکی از خواص و آقازاده ای چون «عمربن سعد» که در کربلا نمازهای پنج نوبت را با جماعت برپا می کرد و چهره ای به اصطلاح وجیه و مذهبی کسب کرده بود در روز عاشورا فرماندهی سپاه «ابن زیاد» را برعهده می گیرد و خطاب به یاران و سربازان خود چنین فرمان می دهد: "ای لشکر خدا بر اسب هایتان سوار بشوید، حسین و یارانش را بکشید و به بهشت بروید."... بعد از واقعه عاشورا هنگامی که حرامیان سر مبارک امام حسین(ع) را برای یزید- لعنت الله علیه- آوردند؛ این بیت را سر داد که: لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء ولا وحی نزل: آن مرد هاشمی (پیامبر (ص)) با حکومت بازی کرد و الا نه وحیی در کار بود نه خبری!...آری فتنه ریشه دوانده است و اسلام ناب را از همان هزار و سیصد و چند ده سال پیش نشانه رفته اند...بازهم بخوانید؛«ابراهیم بن طلحه بن عبیدالله» از بنی امیه و هواداران حزب اموی است؛ بعد از واقعه عاشورا در مدینه در برخوردی با امام سجاد"ع" از روی سرزنش پرسید: "من الغالب؟ "یعنی پدرت حسین(ع) به کربلا رفت، جنگ کرد و کشته شد، اکنون چه کسی غالب و فاتح و پیروز میدان است؟ امام سجاد "ع"جواب حکیمانه ای به او –وآیندگان- دادند: وقت نماز که شد و موذن بر مناره مسجد رفت تا اذان بگوید، خوب گوش کن جواب سوالت را در می یابی...یعنی حضرت به کنایه به او فهماندند که هدف تان به زیر کشیدن اسلام ناب و محو نام نبی اعظم خدا بود تا "اسلام وارونه" خود را بر مردم حاکم نمایید ولی عاشورا نقشه های شما را نقش بر آب کرد.به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) که در احیای خط سرخ عاشورا و مبارزه با "فتنه اسلام وارونه"، کمتر کسی چون او در دوران اخیر توفیق یافته است: "خطری که معاویه و یزید برای اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند... اینها اصل اسلام را وارونه می خواستند بکنند... این خطر را سیدالشهداء(ع) دفع کرد.» (صحیفه امام-جلد8 –صفحه 9)
2- اینجاست که گفته اند- والحق حکیمانه گفته اند- اسلام "محمدی(ص) الحدوث و حسینی(ع) البقاء" است و یا به تعبیر نورانی کلام نبوی که: "حسین منی و انا من حسین". بقای اسلام با حسین"ع" و عاشورا تضمین شده است، چرا؟ چون خط حسین ،خط مقابله با اسلام وارونه و صیانت از اسلام ناب است.
به گفته اهل فن معنای"حسین منی "، روشن است یعنی حسین از من است ، ولی "انا من حسین(ع): من از حسین هستم" یعنی بقای اسلام ناب نبوی(ص) در گرو عاشورای حسینی(ع) است .
3- جبهه "اسلام وارونه "از حزب اموی تا حزب عباسی همواره تلاش کرده تا خط عاشورا و نام حسین"ع" را به نوعی مات نماید ولی تاریخ گواه است که همواره ناکام بوده اند... چرخه روزگار به دوران متوکل عباسی می رسد و هر چند از عاشورای 61 هجری، 176 سال سپری شده است اما در برابر نام و خط حسین(ع) آنچنان عرصه را تنگ می بیند که در سال 237 هجری دستور می دهد قبه ضریح امام حسین(ع) را در کربلا و همچنین خانه های بسیاری که در اطراف ساخته بودند خراب و با زمین یکسان نمایند و سپس فرمان می راند که آب به حرم امام حسین(ع) ببندند... این گستاخی به طمع براندازی نام حسین(ع) تا جایی ادامه می یابد که طبق دستور متوکل بر زمین قبر مطهر امام(ع) شخم زده و زراعت می کنند تا به کلی اسم و رسم مزار فراموش شود.(مقاتل الطالبین صفحه 395 به نقل از کتاب شیعه در اسلام علامه محمدحسین طباطبایی ص 226 و 227) ...آیا توانستند؟
4-روزگار چرخید و چرخید تا با انفجار انقلاب اسلامی در دوره معاصر، باردیگر معلوم شود به خطا رفته اند آنها و جریان هایی که می پنداشتند خط حسین "ع"را می توانند کمرنگ نمایند و اسلام آمریکایی را حاکم نمایند. باز هم باید از امام راحل عظیم الشان گفت که قاطعانه و در تمام پیروزی های نهضت و انقلاب از عاشورا یاد کرد و تکلیف را روشن کرد که ؛"ما هرچه داریم از محرم و صفر است"
5- تحولات منطقه و موج مواج بیداری اسلامی که از اواخر سال 2010 اوج گرفت در شرایطی بود که پروژه آمریکایی ها، پروژه «قرن جدید آمریکایی -Project for the New American Century- نام داشت که که مخفف آن به «PNAC» موسوم گشت. در ذیل این پروژه، راهبرد آمریکایی ها در منطقه، جلوگیری از الگوهای حکومتی است که قابلیت چالش با هژمونی آمریکا را دارد.
از همین روی؛برای مهار جمهوری اسلامی که ترجمان اسلام ناب محمدی(ص) در سطح حاکمیتی است، آمریکایی ها ترویج «اسلام سکولار» از یکسو و تقویت «اسلام سلفی» و گرایش به مذاهب انحرافی و دست ساز از سوی دیگر را در دستور کار داشته اند. نقطه اشتراک «اسلام سکولار» و «اسلام سلفی»، خط سازش با آمریکا و قدرت های غربی است که یک خروجی روشن دارد و آن اینکه چالش با سیاست های آمریکایی در چنبره نرمش و خودباختگی هضم می شود و از میان میرود.نکته ای که قابل اعتناست اینکه از همان بحبوحه تحولات منطقه در بستر بیداری اسلامی، بارها و به کرات رسانه های صهیونیستی به این مسئله اذعان کردند که خطر پیش روی ما، الگوی جمهوری اسلامی است .حتی- به عنوان یک نمونه- "هاآرتص" به صراحت مدل ترکیه که از سوی رسانه های غربی به عنوان الگوی الهام بخش در تحولات منطقه پمپاژ می شد را اسلام اردوغانی و نزدیک به اسلام آمریکایی برمی شمارد و اعتراف می کند ماهیت تحولات منطقه از این نوع نیست، بلکه الگویی از جنس اسلامی است که خطری واقعی برای موجودیت اسرائیل دارد.
6- و بالاخره اگر امروز با پدیده ای به نام "داعش" روبرو هستیم، شواهد و قرائن غیرقابل انکار نشان می دهد که داعش فرزند سیاست امریکا و اسراییل در منطقه برای حاکمیت "اسلام وارونه "و ضربه به الگوی حکومتی جمهوری اسلا می است. فتنه داعش و حمایت پشت پرده آمریکا و رژیم صهیونیستی ازتروریست ها، برای درگیر کردن جبهه مقاومت است که در برابر اسلام آمریکایی کرنش نکرده است. بنابراین جهان اسلام به یک نهضت امر به معروف و نهی از منکر نیاز دارد تا مبادا کسانی بتوانند اسلام ناب را به حاشیه رانده و به جای آن اسلام امریکایی- مظهر تام وتمام اسلام وارونه- را علم نمایند.
آفرینش:هزار غفلت ما در رسیدن به مقصود
«هزار غفلت ما در رسیدن به مقصود»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛آیین عزاداری بر نوه پیامبر رحمت قرنهاست که سینه به سینه به ما رسیده است و درطول ادوار مختلف تاریخ شیعه و ایران نقش فرهنگ حسینی قوام دهنده حرکتها و جوششهای مردمی برای رهایی از ظلم و رسیدن به آزادگی بوده است. انقلاب اسلامی ایران نمونهای نادر از تاثیرپذیری حرکت و آرمان انقلابیون از نهضت امام حسین(ع) و از خودگذشتی درپای حفظ و بقای اسلام و ارزشها بود که با خون جوانانی که بر اسوه عاشورا اقتدا کردند، قوام یافت و رشد نمود.
اما امروز که شجره انقلاب تنهای قوی برای خود ایجاد کرده است و شاخه و برگش درحال پهن شدن می باشد، باید میوه آن را چید و به کام مردم چشاند تا آنهایی که آن روزها و سالهای مقاومت و جنگ را درک نکردهاند ویا ندیدهاند، نسبت به بطن اهداف و ارزشهای اصولی انقلاب آگاهی یابند و این ارزشها را متناسب با نیازهای امروز بروز رسانی کنیم.
درآن زمان رهبران دینی و مسولان سیاسی با توسل به فرهنگ حسینی جامعه را نسبت به خطرهای خارجی و رنجهایی که باید برای آزادی کشید، مطلع ساختند و مردم با اقتدا به این فرهنگ شهادت طلبی جان خود را ایثار کردند. اما امروز که خطرخارجی دفع شده و ثبات و امنیت درکشور گسترده گردیده، کمی نسبت به وجوه دیگر فرهنگ حسینی مغفول ماندهایم و آن را در ظرف محرم و صفر، نوحه خوانی و نذری دادن محدود کردهایم! درحالی که نهضت عاشورا حرکتی عالم گیر و صاحب نفوذ درتمامی امورات زندگی بشر میباشد.
امروز باید فرهنگ حسینی را در تحکیم و انسجام زندگی و رفتار اجتماعی، سیاسی واقتصادی جامعه متبلور کنیم تا زنگارها و انحرافات موجود زدوده شود. اگرامروز فرهنگ حسینی را دربین حسینیهها و هیئات محدود کنیم و آن را برای قشری خاص شناسنامه بزنیم، اجحافی بزرگ به انقلاب و خونهای اهداشده به این مرز و بوم کردهایم.
هرکدام از ما در طول روز به کرات مشاهده میکنیم افرادی که در مترو، تاکسی، اتوبوس، درگفتگوهای روزمره از مشکلات عدیدهای سخن میگویند که آنها را مستاصل کرده که از عهده آن برنمیآیند. دراطرف خود در فامیل و نزدیکان میشناسیم خانوادههایی را که در زیر بار فشارهای اقتصادی برای گذران زندگی، تامین هزینههای درمان، تهیه جهیزیه، تهیه مسکن و... کمر خم کردهاند و با سیلی صورت سرخ میکنند.
اما خیلی راحت از کنار آنها میگذریم و امری عادی تلقی میکنیم. البته منکر گستردگی مشکلات و همه گیر بودن آن نیستیم، اما درحد توان و حتی با یک احساس همدردی که هزینهای هم ندارد میتوان باری از دوش اطرافیان برداشت. منکر ضرورت اشاعه شعائر حسینی نیستیم و این گفته امام(ره) که فرمودند:"محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته" را فراموش نمیکنیم، گرچه اطعام مردم و عزاداران یکی از نیکوترین سنتهایی است که در دین ما به آن تاکید شده است، اما مردم حسین دوست ما از دیگر الویتهایی که قیام عاشورا برپایه آن طرح ریزی شده، غافل ماندهاند. آیا تا به حال به این فکرکردهایم که بین اطعام مردم عادی و تامین هزینههای درمان یک فرد سرطانی که حیاتش به خطر افتاده کدام الویت دارد؟. آیا هزینههای کلانی که متاسفانه با اسراف و تبذیر دراین ایام مشاهده میشود، از حفظ آبروی یک دختر و پسر جوان و پدری که توانایی تامین هزینههای ازدواج فرزندش را ندارد، واجب تر است.
دربعد اخلاقی نیز ما از فرهنگ حسینی غافل شدهایم و کردارمان جایی دراین چارچوب ندارد. در عملکرد بسیاری ازما بعضاً رفتارهایی مشاهده میشود که هیچ سنخیتی با الگوهای دینی و حسینی ندارند. امام حسین حتی به دشمنان خود اهانت نکرد و تا آخرین لحظات عمرخویش به هدایت توام با ملایمت معاندان پرداختند. در مقابل ما چه میکنیم؟! دوست و دشمن را به خاطر حفظ جایگاه و منافع خود قربانی میکنیم و در این راه هیچ ابایی از تهمت، افترا، هتاکی، دروغ و عوام فریبی، نداریم. این انتظار از خدمتگزاران و مسولان نظام بیش از دیگران است تا با عمل خود خدای ناکرده مردم را نسبت به ارزشها و اهداف انقلاب که برخاسته از فرهنگ حسینی است، بدبین نکنند.
اما مخاطب اصلی خود را مردم عزیز و متولیان مراسم عزاداری حسینی قرار میدهیم که دراین ایام زحمات و هزینههای فراوانی را متقبل میشوند. اگر اندکی در نفس قیام عاشورا تامل کنیم، به ضرورت ترویج توامان شور و شعور حسینی پی خواهیم برد و به این درک میرسیم که دست گیری از نیازمندان و مدیریت مشکلات اطرافیان، لذتی کمتر از پخش نذری و هزینه برای اطعام مردم ندارد. رعایت اعتدال و سنجیدن تمامی جوانب در امورات دینی و غیر دینی از اصولی است که راه نجات انسان و جامعه را به همراه خواهد داشت.
درآخر، ضمن عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام شهادت سالارشهیدان و یاران با وفایش، امیدواریم ازاین پس ماه محرم وسیله و بهانهای برای دستگیری و کمک مضاعف به هموطنان نیازمندمان باشد.
شرق:اطمینان در گام سوم
«اطمینان در گام سوم»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدرضا واعظ مهدوی است که در آن می خوانید؛مرحله سوم طرح تحول نظام سلامت بهحق، توسط وزیر محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با جهاد اکبر -جهاد با نفس- مقایسه شده است. همانطور که در مقیاس فردی، جهاد بیرونی آسانتر از جهاد درونی است اصلاح ساختار نظام سلامت آنجا که با عوامل پدیدآورنده بیماری یا فاکتورهای خطر سروکار دارد بسیار آسانتر از آنجایی است که با نیروهای درونی و ذینفعان و صاحبان فرآیندهای خدمات پزشکی سروکار پیدا میکند. این طرح در یک فرآیند طولانیمدت و با استفاده از نظرات و دیدگاههای کارشناسی وسیع و گسترده جمع کثیری از متخصصان، انجمنهای علمی، مدیران اجرایی، کارشناسان درمان و بیمه، تنظیم و نهایی شده و در تابستان امسال به تصویب هیاتوزیران رسیده است.
در نظام تعیین ارزش نسبی خدمات، تعادل نوینی در خدمات پزشکی ایجاد شده و ضرایب متعادلتری بین خدمات گروههای تخصصی داخلی، اطفال، جراحی و سایر رشتههای تخصصی برقرار شده و تحولات تکنولوژیک و تغییراتی که در روشهای ارایه خدمات در جهان رخ داد، مورد توجه قرار گرفته است. نظام ارزش نسبی خدمات، همچنین تفاوت درآمد گروههای مختلف پزشکی را هدفگیری کرده و با اعمال تعادل منطقیتر در ضرایب ارایه خدمات، تفاوت درآمد گروههای مختلف تخصصی پزشکی را کاهش داده است؛ اگرچه هنوز برای تفاوت درآمد بین پیراپزشکان و پزشکان، تصمیمی اتخاذ نشده است. نظام نوین تعیین ارزش نسبی خدمات، تعرفههای پزشکی را اصلاح کرده و ارتقا داده است.
همچنین سعی در تحقق آنچه به «واقعیکردن بهای خدمات» موسوم بوده پرداخته است. در حقیقت، نظام جدید ارزش نسبی خدمات، تعرفه خدمات پزشکی را واقعی کرده است. این طرح به گواهی اکثر قریب به اتفاق ذینفعان، دستاندرکاران و متخصصان، درآمد منطقی و مکفی برای گروههای مختلف تخصصی تامین و تضمین کرده است. بنابراین امید میرود واقعیشدن تعرفهها و تعادل پیداکردن بین درآمد گروههای تخصصی بتواند به پدیده زشت و ناپسند «زیرمیزی» در جامعه پزشکی پایان داده و رابطه مالی جامعه پزشکی با بیماران را در قالب تعرفههای واقعی سامان دهد. دولت اعتبار بیمههای پایه را چنان تامین کرده است که تعرفههای «ارزش نسبی خدمات»، در قالب بیمههای پایه تعهد و پرداخت شوند و با توجه به افزایش این تعرفهها، حتی فرانشیز قابل پرداخت توسط بیماران افزایش داده نشود. این رقم از 10درصد به ششدرصد برای مراجعات مستقیم و سهدرصد برای مراجعات روستاییان و کسانی که از طریق سیستم ارجاع، خدمات موردنیاز خود را دریافت میکنند، کاهش داده شده است.
این امر دغدغه پرداخت هزینه برای بیماران را از بین خواهد برد. تعرفههای «ارزش نسبی خدمات» برای بیمارستانهای دولتی و خصوصی، اعمال خواهد شد و با توجه به افزایش واقعگرایانهای که پیدا کرده است، جایی برای دریافت ناپسند خارج از تعرفه باقی نخواهد گذاشت؛ اگرچه قبل از ابلاغ تعرفههای ارزش نسبی خدمات نیز تنها معدودی از جامعه پزشکی مبالغ اینچنینی دریافت میکردند. در واقع اکثریت این قشر شریف، رفتار قانونمند را بر دریافت غیرقانونی بالاتر ترجیح میدادند. امروز که دولت اعتبار لازم برای واقعی شدن تعرفهها را تامین کرده، بیمهها تعهد پوشش خدمات و هزینههای تعرفههای واقعیشده را قبول کردهاند، سازمان نظام پزشکی در برخورد قاطعانه با هرگونه تخلف، تاکید کرده است و وزارت بهداشت بر انتظامبخشی و قانونمندسازی رابطه مالی جامعه پزشکی و مردم متعهد شده است، زمینه تحقق تحولی عظیم در عرصه پزشکی کشور فراهم شده و میدان برای عینیتیافتن یکی از مهمترین زمینههای عدالت در سلامت برای میهن بزرگ اسلامی میسر شده است.
مردم سالاری:علل ماندگاری حماسه عاشورای حسینی
«علل ماندگاری حماسه عاشورای حسینی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن میخوانید؛1- حدود 14 قرن قمری «1375» از حماسه عاشورای حسینی میگذرد و هر سال «در دوران عمر و تاریخ ما» عاشورا پرشورتر و همراه با شعارهای جدید و نگاه جدید، جلوهگری مینماید و هر سال دستاوردهای جدید را شاهدیم. اینک میکوشم نکاتی در مورد ماندگاری آن فهرستوار تقدیم نمایم.
2- تاریخ حالت اطلاعرسانی و وقایعنگاری صرف را ندارد، بلکه با خود «تحلیل و تجزیه و تبیین و تطبیق» را نیز دارد که میتوان تاریخ را «آموزشگاه، دانشگاه، پژوهشگاه، پالایشگاه و آزمایشگاه» عنوان داد و از هر عنوانی تابلویی ساخت و درس و بلکه درسهایی آموخت. باید تاریخ را عامل حیات و پویایی و تجربهاندوزی انسانها «من ورخ مومنا فقد احیاه، سفینهالبحار» دانست و ملتهای دارای تاریخ را با ریشه دانست «فالملقیات ذکرا اونذرا، انما توعدون لواقع» که با خود حرف و حدیث دارند، هشدار میدهند و هوشیاری میآفرینند، اتمام حجت میکنند، در تاریخ «عبرتسازی» وجود «لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب، ما کان حدیثا یفتری ولکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شیء و هدی و رحمه لقوم یومنون، یوسف- 111» و قرآن که «آخرین کتاب وحی الهی» میباشد «55» سرگذشت دارد که از حکومتها و حاکمیتها و امتها و افراد و اقوام یاد میکند و تاریخ را با فلسفه تاریخ همراه «ان فی ذلک لعبره لمن یخشی» ساخته است.
3- بیشک به دلیل «مستندات تاریخی مکتوب» عاشورای سال 61، بینظیرترین حادثه تاریخ میباشد و از زمان آدم ابوالبشر تا حال گفتوگوی پیامبران، امامان، عالمان، مصلحان، مجاهدان، شهیدان، آزادگان، گویندگان، نویسندگان و قهرمانان، بوده است که آثار آنها را میتوان در نمایشگاهی به معرض نمایش گذارد و شگفتیهای آن را مشاهده نمود.
4- درباره «علل ماندگاری عاشورا، در 1375 سال تا حال میتوان از تابلو «فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هوالتواب الرحیم، بقره آیه 37» گفت که روح «محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام» بر آدم عرضه شد و واسطه فیض الهی قرار گرفتند و آدم از جبرئیل در مورد «امام حسین علیهالسلام» پرسید و پاسخ شنید.
5- موسیبن عمران درباره امام حسین(ع) و عاشورای وی سخن میگوید و از آن یاد میکند و حضرت سیدالشهدا علیهالسلام نیز از وی در سفر عاشورایی یاد کرد و نیز از «یحییبن زکریا» یاد مینماید و از پستی دنیاپرستان میگوید.
6- رسول اعظم اسلام در صحنههای مختلف از سالار شهیدان به نیکی و عظمت یاد میکند و «حسین منی و انا من حسین» شاهبیت کلام حضرت است.
7- همه امامان از حضرت سخن گفتهاند و برای حضرت سنگتمام گذاردند، که حضرت مهدی علیهالسلام خود را «منتقم» خون امام معرفی «اناالصمصامالمنتقم» میکند و فرشتگان در روز عاشورا از این خبر آرام شدند.
8- حضرت زهرا علیها سلام از «سید شباب اهل الجنه» به عظمت یاد نموده و سفارش مهم درباره وی نمود.
9- خود امام «عامل» مهم ماندگاری عاشورا شد که با «بیست جنایت» آزمایش شد و مقاومت بالا نمود و همه موجودی خود را در راه «بقای دین محمدی» هزینه کرد و فرمودهاند «الاسلام نبویالحدوث و حسینیالبقاء» شد.
10- به همراه داشتن «خانواده» از ابتدای نهضت تا عصر عاشورا، با ترکیب «شیرخواره» مادر زایمانی، خواهران و برخی برادران، برادرزاده و خواهرزاده و فرزندان دختر و پسر که هجده هاشمی شهید شدند، در هیچ جنگ و دفاع و جهادی سراغ نداریم. این شیوه و شکل، نشان میدهد که امام برای جهاد و تهاجم قیام نکرد، برای دعوت، اعتراض، اتمام حجت، ارشاد، اصلاح و در یک جمله «ارید ان آمر بالمعروف و النهی عنالمنکر» مدینه را ترک نمود و به سوی مکه هجرت کرد و با دعوت مردم عراق به سوی کوفه روان شد.
11- خانواده را به همراه آورد تا پس از شهادت از «تاکتیک اسارت» بهره گیرد و پیامرسانی امام را به کوفه و شام، دنبال نماید «انالله شاء ان یراک قتیلا، انالله شاء ان یراهن سبایا» و حقا از آگاهسازی و افشاگری بهره گرفتند و «استارت» اعتراض، انتقاد، قیام و انقلاب را کلید زدند که پیامبر اسلام «ان لقتل الحسین حراره فی قلوبالمومنین لا تبرد ابدا» را فرموده است.
12- اصحاب امام که «72» تابلو بودند برای افراد در سنین مختلف و تیره و تبار مختلف که الگوی همهجانبه دیگران شدند که در میدان «فداکار» و در خارج میدان تبلیغ و اطلاعرسانی، لازم است.
13- عالمان دینی در طول تاریخ و مبلغان دینی پس از عاشورا تا حال «واعظ و مداح و مرثیهخوان» نقش ماندگاری را پی گرفتند. نویسندگان و هنرمندان «صدا و سیما و نگارش» سازندگان تکایا، حسینیه، مسجد، نمازخانه و برگزارکنندگان عاشورای حسینی و واقفان هزینه عزاداریها نقش برجسته داشتهاند.
14- النهایه مجاهدان قیامها و شهدای پیوسته تاریخ و خانواده بازمانده آنان مسیر «سالار شهیدان» را پی گرفتند و یاد و نام و نماد آن حضرت بودند.
آرمان:معنای اصلاح در فرهنگ عاشورا
«معنای اصلاح در فرهنگ عاشورا»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم عماد افروغ است که در آن میخوانید؛
با توجه به وجود حکومت فاسد، مهمترین رکن و مرتبه امر به معروف و نهی از منکر که امام حسین(ع) به حق تشخیص داد، امر به معروف و نهی از منکر در سطح مردم با حکام بود که در این مورد مردم حق داشتند بر رفتارها و سیاستهای صاحبان قدرت نظارت کنند؛ از این رو خون و قیام امام حسین(ع) انتقال یک پیام بود و پیام حضرت زینب (س) بسط و نشر آن پیام با بیان بود. مسلما حرکت امام حسین(ع) جنبه اصلاحی داشته است منتها ممکن است از «اصلاح»، تعابیر و معانی مختلفی برداشت شود.
مطالبی که امام حسین(ع) بیان میکنند حکایت از اصلاح است. ایشان میفرمایند: «إنما خرجت لطلب الإصلاح فی امه جدی (ص) أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی و أبی علی بن أبی طالب» که به فلسفه قیام بر میگردد؛ اینها نشان از حرکت امام حسین(ع) در جهت اصلاح است به این معنا که انحرافها و زاویههای بزرگی ایجاد شده و قیام و خروج امام حسین(ع) برای ایجاد یک اصلاح در جهت عمل به سیره پدر و جدشان است که از طریق امر به معروف و نهی از منکر صورت میگیرد و این امر به معروف و نهی از منکر محور اصلی حرکت اصلاحگرایانه امام حسین(ع) است.
همه حرکتهای بزرگان ما از جمله امام حسین(ع) در جهت اصلاح با محوریت امر به معروف و نهی از منکر است منتها مهمترین تجلی و سطح امر به معروف و نهی از منکر که امام حسین(ع) انجام میدهد، در ارتباط با وظیفهای است که به اصطلاح بزرگان، نخبگان و مردم نسبت به حکام دارند. امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتبی از جمله مردم با دولت، دولت با دولت، دولت با مردم و مردم با مردم است و مهمترین مظهر امر به معروف و نهی از منکر امام حسین(ع)، مردم با حکام است. حکومت آن زمان فاسد شده بود و در این شرایط دیگر نباید به دنبال ردیابی سایر سطوح و مراتب امر به معروف و نهی از منکر باشیم، باید زمان شناس و مکان شناس بوده و به سطح امر به معروف و نهی از منکر توجه کنیم.
با توجه به وجود حکومت فاسد مهمترین رکن و مرتبه امر به معروف و نهی از منکر که امام حسین(ع) بحق تشخیص داد، امر به معروف و نهی از منکر مردم با حکام بود. هر فردی اگر اتصال و عبودیت امام حسین(ع) را داشت، همان ابتدا قیام میکرد اما امام حسین محذوریتهای دیگری دارد؛ محذوریتهایی که امام علی(ع) و امامان دیگر هم داشتند و یکی از این محذوریتها رسیدن مردم به یک درجه از آگاهی است چون امامان مصلحت حفظ اسلام و قید و بندهای شرعی را در نظر میگیرند. اگر یک انسان عادی به جای امام حسین(ع) بود، محذوریت حفظ اسلام را نداشت و تنها دغدغه او جنگیدن با چنین حکومتی است و همان ابتدا قیام میکرد اما این جنبه شخصی دارد و مصلحت مصالح اسلام و امت اسلامی در نظر گرفته نشده است؛ از این رو اگر قیام امام حسین(ع) به تأخیر افتاده صرفاً از باب توجه به مصالح امت و شرط مقبولیت و بیعت بوده است.
هرگاه یک انسان آزاده شویم به دنبال عمل آزاد خود میگردیم و خواستاریم قید و بندها را برداریم و آن قابلیتها و ظرفیتهای ما متجلی شود و از یک طرف دیگر ظلم، خفقان و انحراف از دین را میبینیم، انسانشناسی فلسفی معتقد است که قیام نه تنها جایز است بلکه واجب است. بنابراین حرکت امام حسین(ع) اصلاحگرایانه است در واقع اصلاح مبنای ریشهای، فکری و حتی سیاسی و در برخی موارد ساختاری است، اما همه اینها با یک قاعده صورت میگیرد؛ یک قاعده عقلی و شرعی به نام امر به معروف و نهی از منکر که مهمترین مرتبه آن همان مرتبه مردم با دولت است. در زمان تشریح فلسفه قیام امام حسین(ع) برای مردم باید به این نکته توجه کنیم.
دنیای اقتصاد:انتصاب رئیسکل یک گام به جلو، چند گام به عقب
«انتصاب رئیسکل یک گام به جلو، چند گام به عقب»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترحمید قنبری است که در ان میخوانید؛بر اساس گزارش برخی خبرگزاریها، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شنبه دهم آبان ماه 1393 مصوبهای را در خصوص نحوه انتصاب رئیسکل بانک مرکزی تصویب کرد. بر این اساس، رئیسکل بانک مرکزی علاوهبر داشتن حسن شهرت و نداشتن سابقه کیفری موثر باید 7 سال سابقه مدیریتی در حوزههای اقتصادی، پولی و مالی داشته باشد و حداقل سابقه 5 سال مدیریت تخصصی در بانک مرکزی را دارا باشد. بر اساس این مصوبه، رئیسکل به پیشنهاد وزیر اقتصاد و تایید هیات دولت و با حکم رئیسجمهور منصوب میشود. طول دوره خدمت رئیسکل بانک مرکزی 5 سال خواهد بود و عزل و پذیرش استعفای وی نیز مستقیما توسط رئیسجمهور انجام خواهد شد.
حمنگاهی به ترتیباتی که پیش از این برای انتصاب رئیسکل بانک مرکزی وجود داشت و مقایسه آن با ترتیبات موجود نشان میدهد که در صورت اجرایی شدن این مصوبه رئیسکل بانک مرکزی از استقلال کمتری نسبت به سابق برخوردار خواهد بود.
همانطور که ملاحظه میشود، مصوبه اخیر، تنها مصوبهای است که در خصوص هر چهار موضوع یاد شده (یعنی مقام منصوبکننده، شرایط رئیسکل، دوره خدمت وی و نحوه استعفا و عزل وی) تعیین تکلیف کرده است. از این جهت، مصوبه مذکور منجر به شفافیت بیشتر در روند انتصاب، عزل و استعفای رئیسکل شده است و گامی به جلو بهشمار میرود. با این حال، از جهت دیگری این مصوبه در جهت کاستن از استقلال بانک مرکزی حرکت کرده است. به این شرح که پیشنهاد انتخاب رئیسکل بانک مرکزی را بر عهده وزیر امور اقتصادی و دارایی گذاشته است؛ حال آنکه از تاریخ تصویب قانون برنامه چهارم توسعه به این سو، این امر بر عهده رئیسجمهور قرار گرفته بود؛ بنابراین از حیث مقام منصوبکننده، رئیسکل بانک مرکزی هم ردیف با وزیر اقتصاد قرار داشت. اجرای مصوبه اخیر، میتواند منتهی به کاهش استقلال رئیسکل بانک مرکزی در مقابل وزیر امور اقتصادی و دارایی شود. همچنین در رابطه با عزل رئیسکل نیز اگرچه در قوانین قبلی در این خصوص سکوت شده بود، اما این موضع قانونگذار از سوی عدهای از صاحبنظران اینگونه تفسیر شده بود که قانونگذار با سکوت عمدی در این رابطه در پی آن بوده است که تداوم دوره خدمت رئیسکل برای مدت 5 سال را تضمین کند و بدین ترتیب، امکان عزل رئیسکل در مدت مزبور وجود نداشته باشد.
پیش از تصویب این مقرره نیز پیشنهاداتی ارائه شده بود مبنیبر اینکه عزل رئیسکل منوط به تایید مجلس شورای اسلامی یا محکومیت وی در دادگاه باشد. با مصوبه فوقالذکر، عملا این پیشنهادها نیز کنار گذاشته شدهاند. به طور خلاصه میتوان گفت شفافیت بیشتر اما استقلال کمتر، نتیجهای است که از اجرایی شدن این مصوبه حاصل خواهد شد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد