عموها و خالههای تلویزیونی طرفداران زیادی بین بچهها دارند، آنها در فضایی شاد با شعر و موسیقی و شخصیتهای عروسکی میزبان بچهها هستند و دنیایی برایشان خلق کردهاند که با دنیای کودکی پدرها و مادرهای امروزی تفاوتهای بسیار دارد، اما بسیاری از آنها صرفا اسباب شادی و سرگرمی را برای بچهها فراهم میکنند و به این منظور گاه تا مرز کودکشدن و بروز رفتارهای کودکانه هم پیش میروند.
مقایسه بیطرفانه مجریان دیروز و امروز برنامههای کودک حکایت از آن دارد که در نحوه اجرای هر دو دسته از مجریان مواردی نادیده گرفته شده است. همانقدر که مجریان گذشته به نشاط و شادمانی توجه چندانی نداشتهاند مجریان امروز نیز وقار و متانت کمتری از خود نشان میدهند.
صدیقه بزازان، روانشناس کودک به منظور ارائه مقایسهای براساس نیازهای روانی خردسالان و کودکان از مجریان دو نسل برنامههای کودک، به شیوه درست ارتباط با کودکان اشاره میکند و میگوید: برای ایجاد ارتباط با دنیای خردسالان و کودکان لازم است با آنها همحسی داشته باشیم و از دریچه نگاه آنها به دنیا نگاه کنیم، اما اگر این همحسی تداوم داشته باشد به مخاطب ضربه میزند و مانع رشد او میشود.
وی در توضیح این نکته به حس همدردی بهعنوان نوعی همحسی اشاره میکند و میگوید: تصور کنید کسی غمی دارد و شما با او همدردی میکنید، این کار به ایجاد ارتباط بین شما منجر میشود، اما راهکاری برای برطرف شدن غم و غصه او محسوب نمیشود.
بزازان معتقد است: مجریان نسل جدید با بچهها همحسی دارند مانند آنها شاد و پرشور و نشاط هستند، اما این مساله فقط برای شکستن یخ رابطه به کار میآید. اگر قرار است کودکان را رشد بدهیم لازم است او بداند یک مجری مانند او کودک نیست بلکه فرد بالغ است که میتواند مانند یک والد او را راهنمایی کند و به رشدش کمک کند.
علم روانشناسی در روش تحلیل رفتار متقابل درون هر فرد کودک، بالغ و والد را تعریف میکند و براساس توضیحات بزازان، بالغ درون هر کسی وجدان آگاه اوست که حتی در نبود نیروی بازدارنده مانند پلیس او را از انجام خطا بازمیدارد و والد درون هر انسان راهنمایی است که بایدها و نبایدها را به او میآموزد. بر مبنای این تعاریف و براساس توضیحات بزازان میتوان گفت خالهها و عموهای تلویزیونی زمانی میتوانند به رشد خردسالان و کودکان کمک کنند که صرفا با کودک درون خود با بچهها مواجه نشوند و از بالغ و والد خود نیز برای آموزش و هدایت آنها استفاده کنند.
بزازان معتقد است در میان عموها و خالههای تلویزیونی عمو پورنگ تقریبا نقش موثرتری را بهعنوان مجری ایفا میکند، چراکه کودکانگی را به شخصیتهای دیگر برنامه واگذار کرده و خودش بهعنوان مجری در جایگاه یک آدم بزرگ قرار دارد.
وی در اینباره توضیح میدهد: یک مجری برنامه خردسال و کودک میتواند لباسهای رنگی بپوشد، شعر بخواند، بازی کند و فضایی صمیمی برای بچهها ایجاد کند، اما خودش تبدیل به کودک نشود. عمو پورنگ همزمان با نقشگذاری، الگو ارائه میکند و آموزشهای غیرمستقیم دارد.
تفاوت در شیوه اجرای برنامههای کودکان بیتاثیر از تغییر فضای جامعه و تفاوت بچههای دیروز و امروز نیست. صدیقه بزازان نیز بر این تفاوتها تاکید میکند و میگوید: بچههای امروز به دلایل محیط زندگی و ژنتیک، با نسلهای قبلی متفاوت هستند، امروزه هر پنج سال، نسلها تغییر میکند و برنامهسازان باید این مساله را مد نظر داشته باشند.
بزازان معتقد است: مثلا یک کودک پنج ساله از ابتدای تولد حدود 25 هزار ساعت مورد بمباران اطلاعاتی قرار میگیرد و حجم عظیمی از اطلاعات مختلف را دریافت میکند که باید بتواند آنها را پردازش کند. وی میگوید: یکی از ابزارهایی که میتواند به بچهها در پردازش اطلاعات کمک کند برنامههای تلویزیونی و مجریان آن هستند که کار بسیار حساسی دارند.
شرایط ایدهآل؛ برنامههای ایدهآل
شکی نیست که عموها و خالههای تلویزیونی از تفاوت نسل امروز با نسلهای گذشته خبر دارند و به وظیفه خطیری که بر دوش دارند، آگاه هستند. آزاده آلایوب که با نام خاله نرگس شناخته میشود، درباره دلیل تفاوت اجرای مجریان امروز با مجریان دهههای پیشین میگوید: اصلا نمیشود شرایط امروز را با چند دهه قبل مقایسه کرد. شاید اگر مجریان محبوب نسلهای گذشته امروز برای بچهها برنامه اجرا کنند، اصلا مورد توجه بچهها قرار نگیرند.
وی میافزاید: ما در عصر تکنولوژی و هیجان زندگی میکنیم و بچههای این نسل با نسلهای قبلی تفاوتهای زیادی دارند، برای جلب رضایت این بچهها باید خیلی تلاش کنیم. آنها امکاناتی مانند بازیهای اینترنتی و کامپیوتری و اینترنت دارند. بچههای این نسل موبایل و تبلت دارند و حتی در مقایسه با نسلهای قبل بیشتر سفر میروند و اشباع هستند. زمانی یک جعبه مداد رنگی برای یک کودک هیجانانگیز بود، ولی الان مداد رنگی 36تایی هم برای بچهها جذاب نیست.
این مجری معتقد است باید ذائقه بچههای امروز را در نظر داشت. بچههای امروز هیجان را دوست دارند، دلشان میخواهد مشارکت، شور و شوق، هیجان و جنب و جوش داشته باشند. این مجری تاکید میکند مجریان نباید کودکانه رفتار کنند و معتقد است مجری برنامه کودک باید یک آدم بزرگ دانا، فهمیده، با صبر و حوصله باشد که از همراهی و همکاری با بچهها لذت ببرد.
وی تصریح میکند: اجرا با لودگی، نازک کردن صدا و رفتارهای کودکانه برای بچهها مناسب نیست و این در حالی است که او بهعنوان یکی از خالهها و عموهای تلویزیونی در مواجهه با پنگول که نماینده بچههاست و کودکان تماشاگر تلویزیون و حاضر در استودیو با او همذاتپنداری میکنند، کمتر از خود صبر و حوصله نشان میدهد.
آلایوب میگوید: پنگول اشتباه میکند و این اشتباهات برای این است که به بچهها بگوییم چه چیزی درست است و چه چیزی اشتباه. هر روز برنامه به یک موضوع اختصاص دارد و ما مسائل مورد نیاز کودکان را به آنها آموزش میدهیم. تلاش میکنیم مسائلی مانند خوردن غذای سالم و گوش کردن به حرف بزرگترها را در کنار بازی و شادی به بچهها آموزش بدهیم.
این مجری تلویزیونی درباره دلیل ارائه آموزشهای مستقیم به بچهها میگوید: بچهها تنها قشری هستند که از نصیحت و تذکر ناراحت نمیشوند؛ چون ادعایی ندارند، دلشان میخواهد یاد بگیرند و حتی از بزرگترها تقلید میکنند.
وی در پاسخ به این پرسش که چرا همواره ایجاد شور و نشاط تنها نکته مورد نظر برنامههای تلویزیونی بوده و نکات آموزشی سطحی هستند و هرگز مفاهیم انسانی را در بر نمیگیرند، میگوید: آموزشهای موثر و عمیقتر به سرمایهگذاری خیلی زیادی نیاز دارد و بدون داشتن بودجه کافی کار زیادی نمیتوان کرد.
آنچه در برخی برنامههای کودک نیاز به تغییر دارد، لحن ارتباط با کودک و ارائه هوشمندانهتر و خلاقانهتر پیامها و رد شدن از نیازهای سطحی و اولیه مخاطب است که بعید به نظر میرسد نیاز چندانی به بودجه داشته باشد، اما آلایوب معتقد است ایدهها و فکرهای تازه و موثر باید مورد حمایت قرار بگیرند و تصریح میکند: متاسفانه ما در زمینه برنامهسازی برای کودکان در شرایط خوبی نیستیم که بتوانیم برنامههای ایدهآل ارائه کنیم.
نیاز به بینش عمیقتر
تاثیر شیوه اجرای برخی عموها و خالهها در برنامههای کودک و خردسال تلویزیون یک روی سکه و آن سوی دیگر دلایل انتخاب این شیوههاست.
مهناز آذین بهعنوان تهیهکنندهای که ضمن تحصیل در زمینه برنامهسازی، دانشآموخته روانشناسی هم هست درباره دلایل اجرای مبتنی بر ایجاد هیجان و شور و نشاط در این دوره و اجرای رسمی و جدی در دهه 60 میگوید: مجریان دهه 60 مانند یک والد مهربان، محترم، عاطفی و صمیمی ظاهر میشدند، اما بسیار جدی و رسمی برنامه را اجرا میکردند و دلیل این امر به شرایط فرهنگی آن دوره برمیگردد و اینکه بیشتر مجریان برنامههای کودک در آن زمان خانمها بودند که از آنها اجرایی رسمی و جدی خواسته میشد.
این برنامهساز درباره دلیل تغییر رویکرد مجریان نسل جدید میگوید: متاسفانه مجریان امروز تلویزیون مدام در حال ایجاد هیجان، سر و صدا، امر و نهی و تنبیه و قهر با بچهها هستند و وقتی یکی از این مجریان، شخصیت عروسکی برنامه را سرزنش میکند یا به خاطر اشتباهاتش به او سرکوفت میزند، بچهها احساس بدی پیدا میکنند.
آذین که تولید برنامههایی مانند «شهر بستنیها» و «یک لقمه» فیل را در کارنامه دارد، بر این عقیده است که باید متن برنامههای کودک و خردسال دقیق و حساب شده نوشته شود.
وی درباره شیوه اجرای مطلوب در برنامههای کودک میگوید: مجری حلقه ارتباط بین گروه تولید یک برنامه با مخاطب است و از آنجا که خردسالان و تا حدی کودکان به والد یا بزرگتر و بخصوص به مادر وابسته میشوند باید انتخاب مجری بسیار آگاهانه صورت بگیرد. از سوی دیگر خردسالان و کودکان از طریق ارتباط با والد روند یادگیری را طی میکنند. این والد ممکن است پدر، مادر، مربی مهد یا حتی مجریان تلویزیون باشد. بنابراین مجری تلویزیونی نمیتواند نقش والد را حذف کند و به یک کودک تبدیل شود، چراکه او دارد به مخاطبانش زندگی کردن را آموزش میدهد.
آذین تاکید میکند بچهها دنیایی شاد و پرانرژی دارند، بنابراین برنامههای آنها باید شاد و پرنشاط باشد و ورود به دنیای کودکان با شناخت ویژگیهای آنها میسر میشود و توضیح میدهد: برنامهساز باید در اصلی برای ورود به این دنیا را بشناسد و بعد کلیدهای مناسب را انتخاب کند. کودکان و خردسالان دایره واژگان محدودی دارند، کنجکاو هستند و در حال شناخت دنیا. بنابراین باید با آنها ساده حرف زد، کنجکاویهای ذهنی و روحی آنها را پاسخ داد و برای زندگی در دنیا آنها را به آموزههای درست و عمیق مجهز کرد.
همه کودکان در هر دورهای و در هر کجای دنیا هیجان و شادی را دوست دارند، اما برنامههای کودک و خردسال بیشتر از آنکه بر اندیشه و بینش بچهها تاثیر بگذارد، احساساتی مانند شوق، هیجان و شادی را در درون آنها مد نظر قرار داده است.
آذین در اینباره میگوید: یک برنامه تلویزیونی موفق نخواهد بود، مگر اینکه ویژگیهای مخاطبش را درست بشناسد و سطح دانش و آگاهی او را بداند. یک برنامه تلویزیونی صرفا به واسطه تعداد مخاطبانش نباید موفق ارزیابی شود و برنامهای موفق است که بر مخاطبش تاثیر بگذارد و بتواند در او آگاهی ایجاد کند.
به اعتقاد این تهیهکننده کشاندن بچهها به استودیوی برنامه و چند ساعت کنترل آنها در فضای استودیو که باعث خستگی و ناراحتی آنها میشود، صرفا ترفندی است برای جذب مخاطب. وی میگوید: یک برنامه زمانی موفق است که مخاطب را از میان سرگرمیهای بسیاری که در خانه دارد جدا کند و پای تلویزیون بنشاند و به آگاهی و بینش او چیزی بیفزاید. او به آموزشهای مستقیم و توصیه در برنامههای تلویزیون هم انتقاد میکند و میگوید: اگر از شخصیتهای عروسکی تلویزیون که محبوب بچهها هستند، برای جا انداختن رفتارها و فرهنگ درست استفاده شود، حتما نتیجه موثرتری خواهد داشت.
این تهیهکننده درباره تاثیر بودجه در تولید برنامههای خوب تلویزیونی میگوید: بودجه، ابزار کار برنامهسازی است و کمبود آن دشواریهای جدی برای برنامهساز ایجاد میکند، اما اگر بودجه به اندازه کافی در اختیار نداریم، دلیل نمیشود که از اصول برنامهسازی غافل شویم.
بچههای امروز این شانس را دارند که تماشاگر برنامههایی شاد، هیجانانگیز و پرانرژی باشند، اما کمتر پیش میآید عموها و خالههای تلویزیونی آنها را به اندیشیدن و خلاقیت دعوت یا آنها را برای مواجهه با زیباییها و زشتیهای دنیا آماده کنند.
آذر مهاجر / گروه رادیو و تلویزیون
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد