یک گفتوگوی ساده
یکی از نظریههای پذیرفتهشده میگوید؛ روابط اجتماعی با کاهش اضطراب که خود عاملی مؤثر در رشد تومور است، میتواند پیشرفت سرطان را کند سازد اما هنوز پرسش اصلی باقی بود: بدن چگونه این محرکهای اجتماعی را حس و آنها را به سیگنالهای ضدسرطانی تبدیل میکند؟
دکتر گوانگیان وو، عصبشناس در «آزمایشگاه کلیدی مغز و علومشناختی چونگکینگ»، میگوید: «پل میان گفتوگوی ساده با یک دوست و کاهش رشد تومور تا پیش از این مبهم بود. ما تصمیم گرفتیم این ارتباط را در سطح مغز دنبال کنیم و مسیر عصبی آن را بیابیم.»
در مطالعهای که بهتازگی در مجله نیچر منتشر شده، گوانگیان وو و همکارانش مدار عصبیای را کشف کردند که اثر درمانی روابط اجتماعی را در بدن توضیح میدهد؛آن هم درآزمایشهایی روی موشها. دکتر جرمی بورنیگر، عصبشناس سرطان در مؤسسه هاربر، میگوید: «این پژوهش نشان میدهد که تعاملات اجتماعی که پیشتر پدیدهای مبهم و روانی به نظر میرسیدند، اکنون مسیر زیستی مشخصی در مغز دارند. یعنی میتوان آنها را بهطور بالقوه با دارو یا تحریک عصبی هدف قرار داد؛ چیزی که قبلا نمیدانستیم اصلا وجود دارد.»
او تأکید میکند که یافتهها چارچوبی تازه برای درک چگونگی تأثیر عوامل روانی ــ اجتماعی بر سرطان از طریق مدارهای عصبی فراهم میکند و احتمالا میتواند به درمانهای مکمل برای بیماران منجر شود.
از مغز تا تومور
مناطق مختلفی از مغز پستانداران رفتارهای اجتماعی را پردازش میکنند اما در زمینه کنترل اضطراب، «قشر سینگولیت قدامی» (ACC) نقش کلیدی دارد. تیم وو فرض کرد که فعالشدن نورونهای این ناحیه در اثر تعاملات اجتماعی میتواند اضطراب ناشی از سرطان را کاهش دهد و در نتیجه رشد تومور را کُند کند.
برای آزمودن این فرضیه، پژوهشگران موشهایی را با سلولهای سرطان آلوده و آنها را به دو گروه تقسیم کردند: گروهی که اجازه داشتند روزانه مدتی با موشهای سالم تعامل اجتماعی داشته باشند و گروهی که در قفسهای جداگانه و بدون ارتباط نگهداریمیشدند.
نتایج شگفتانگیز بود: موشهایی که با دیگران تعامل داشتند، اضطراب کمتری نشان دادند و تومورهایشان کوچکتر و سبکتر بود. وو میگوید: «ما از شدت اثر شگفتزده شدیم؛ حتی تنها یک ساعت تعامل اجتماعی در روز بهطور قابلتوجهی رشد تومور و رفتارهای اضطرابی را کاهش داد.»
یکی از مسیرهایی که اضطراب میتواند از طریق آن موجب گسترش سرطان شود، سیستم عصبی سمپاتیک است؛ همان شبکه عصبی که واکنش «گریز یا جنگ» را کنترل میکند. این سیستم با آزادسازی پپتیدهای استرسی مانند نورآدرنالین (نوراپینفرین) رشد تومور را تحریک میکند. پژوهشهای پیشین سال ۲۰۱۳ نشان داده بودند از بین بردن اعصاب سمپاتیک در موشهای مبتلا به سرطان پروستات، مانع رشد تومور میشود.
در همین راستا، گوانگیان وو و تیمش میزان نورآدرنالین داخل تومور را در موشها اندازهگیری کردند. نتیجه نشان داد در حیواناتی که اجازه تعامل اجتماعی داشتند، سطح این پپتید استرسی بهطور چشمگیری کمتر بود.
ردیابی مسیر عصبی
برای بررسی نقش دقیق نورونهای ACC، دانشمندان فعالیت این سلولها را در موشهای آزاد (نه بیحرکت) ثبت کردند. در موشهایی که با دیگران تعامل داشتند، نورونهای تحریکی ACC هنگام رفتارهای اجتماعی فعالتر بودند. وقتی پژوهشگران بهطور شیمیایی این نورونها را غیرفعال کردند، اثرات ضداضطراب و ضدتومور تعامل اجتماعی از بین رفت اما وقتی همان نورونها دوباره فعال شدند، اثرات مفید بازگشت.
سپس پژوهشگران مسیر میان ACC و اعصاب سمپاتیک در تومور را دنبال کردند تا حلقه ارتباطی کامل را شناسایی کنند. آنها حدس زدند که آمیگدالای بازولترال (بخشی از مغز که نقش مهمی در احساسات و رفتارهای اجتماعی دارد) واسطه این ارتباط است.
پیشتر نشان داده شده بود که فعالشدن برخی نورونهای آمیگدالای مرکزی موجب افزایش اضطراب و رشد تومور میشود. با ثبت همزمان فعالیت نورونهای ACC و آمیگدالا، تیم وو مسیر احتمالی را کشف کرد: تعامل اجتماعی باعث فعال شدن نورونهای تحریکی در ACC میشود و این پیام به نورونهای مهاری خاصی در آمیگدالا منتقل شده و نورونهای آمیگدالای مرکزی که رشد تومور را تحریک میکنند، سرکوب میشوند.
به بیان ساده، مغز از طریق مدار عصبی خاصی پیام آرامش ناشی از روابط اجتماعی را به بدن منتقل میکند که در نهایت باعث کاهش استرس و کند شدن رشد سرطان میشود.
کاربردهای انسانی
گوانگیان وو اشاره میکند که مدارهای مشابهی در مغز انسان نیز وجود دارند، بنابراین احتمالا این یافتهها قابل تعمیم به انسان هستند. با این حال، او هشدار میدهد که برای برخی افراد، روابط اجتماعی خود میتواند عامل اضطراب باشد. دکتربورنیگر میگوید: «در آینده باید مدلهایی از موشهایی بسازیم که تعامل اجتماعی برایشان تنشزاست تا ببینیم آیا همین مسیر عصبی در شرایط اجتماعی منفی هم فعال میشود یا نه.»
در گام بعد، تیم وو در حال طراحی آزمایش بالینی مفهومی برای بررسی تأثیر حمایت اجتماعی ساختاریافته بهعنوان درمان کمکی در بیماران مبتلا به سرطان است. او میگوید: «این مطالعه بهطور دقیق ارزیابی خواهد کرد که آیا حمایت روانی ــ اجتماعی هدفمند میتواند فعالیت عصبی را تغییر دهد، شاخصهای ایمنی ضدتومور را بهبود بخشد و نتایج درمانهای معمول را تقویت کند یا خیر.»
علاوه بر این، پژوهشگران در حال توسعه روشهای تحریک مغزی غیرتهاجمی مانند «تحریک مغناطیسی مغز» (TMS) هستند تا بتوانند ناحیه ACC را در بیماران فعال و اثرات مشابهی را بهصورت ایمن بازتولید کنند.
بورنیگر خاطرنشان میکند که لازم است اثر تعاملات اجتماعی بر گسترش متاستاتیک سرطان نیز بررسی شود. اگر این مدار عصبی بتواند از پخش شدن سلولهای سرطانی در بدن جلوگیری کند، درمانهای مبتنی بر آن میتوانند به ابزارهای بالینی بسیار مؤثری تبدیل شوند.
این پژوهش نهتنها پیوندی علمی میان مغز و سرطان ایجاد میکند، بلکه نشان میدهد تعاملات انسانی و حمایت اجتماعی، صرفا عاملی روانی نیستند؛ بلکه با ایجاد پیامهای عصبی واقعی قادرند رشد تومور را مهار کنند. در نتیجه، گفتوگویی صمیمی با یک دوست یا ارتباط انسانی ساده ممکن است بیش از آنچه تصور میکنیم، اثر درمانی داشته باشد.