در «زندگی جای دیگری است»، مرگ راه کشف اهمیت زندگی است

زندگی با مرگ

مارتین هایدگر، فیلسوف مشهور آلمانی جمله ثقیلی دارد که معنای ساده و سرراست آن می‌شود: تنها وقتی می‌فهمیم معنی زندگی چیست که مرگ را بفهمیم. با در نظر گرفتن مرگ و حرکت پرشتاب عمر به سوی آن است که باید بفهمیم چرا به دنیا آمده‌ایم و در زندگی چه کارهایی باید بکنیم و از چه کارهایی بپرهیزیم.
کد خبر: ۷۲۸۲۰۱
زندگی با مرگ

این جمله درست است که ساده شده حرف این فیلسوف آلمانی قرن بیستم است، اما باز هم معنای دشواری دارد؛ چراکه در واقعیت، زندگی کردن براساس در نظر گرفتن مرگ و مدام خود را فانی تصور کردن بسیار دشوار است.

مرگ مهم‌ترین چیزی است که به طور غریزی آدم‌ها مانند سایر حیوانات از آن می‌گریزند، اما حالا اگر حکم شود که تنها راه درک زندگی فهم مرگ است به این معناست که انسان به عنوان موجودی کنجکاو و حتی بیشتر از کنجکاو ـ محتاج به یافتن معنای زندگی ـ باید خلاف غریزه حیوانی خود عمل کند، به مرگ بیندیشد و حتی آن را تجربه کند، چرا که اندیشیدن به مرگ با این احساس عمیق که زندگی آدمی در حال تمام شدن است بسیار متفاوت است. داوود شخصیت اصلی فیلم زندگی جای دیگری است با مرگ زندگی می‌کند، او کارش به طور مشخص برگرداندن کسانی به زندگی است که تن به مرگ خودخواسته داده‌اند. لذا شغل این مرد چیزی جز مرگ نبوده و البته از زاویه‌ای دیگر شغل او چیزی جز زندگی به معنای بازگشت از مرگ هم نیست. انسان‌های متفاوت زیادی در طول روز زیر دست داوود می‌میرند یا از مرگ به زندگی بازمی‌گردند، به همین دلیل داوود شخصیت درونگرا و تلخ فیلم منوچهر هادی با بازی حامد بهداد تصور می‌کند مرگ برایش عادی شده،اما مگر مردن می‌شود برای آدمی که به زندگی عادت کرده، واقعا عادی شود هر چند که این آدم تلخ باشد و کارش بازی با مرگ؟ داوود خود اعتراف می‌کند که تنها به مرگ دیگران و دیدن مرگ عادت کرده، نه این درک که زندگی خود او رو به مرگ است و مرگ می‌تواند جریان پیوسته زندگی بی‌روح و یکنواخت‌اش را با دو بچه قطع کند. درک مرگ تازه زمانی ممکن می‌شود که داوود می‌فهمد زندگی خودش رو به اتمام است. بیماری شدیدی سراغش آمده که او را بزودی از پا در می‌آورد و این جهشی در زندگی داوود است: آغاز به جای پایان.

مرگ برای داوود آغاز دگرگونی است، نوعی تولد دوباره است. مرگ این گونه می‌شود خود زندگی و زندگی پدیده‌ای می‌شود که بدون مرگ برای آدم‌هایی چون داوود و ما قابل شناختن نیست. رابطه سرد و گاه خشن این پدر با فرزندانش، رابطه پر از کینه و سوءتفاهم او با همسر سابقش و همنشینی با پرستار بچه‌ها و همسر موقتش با مرگ انگار تازه شروع می‌شود و گره‌های سفت شده این روابط بسرعت باز می‌شود.
داوود آرام آرام از انسانی خودخواه، تلخ و افسرده به انسانی تبدیل می‌شود که متوجه دیگران است، زندگی انسان‌ها برایش اهمیتی ویژه پیدا می‌کند و گذشت به اصلی مهم برای او تبدیل می‌شود. شادی در زندگی‌اش تازه اینجاست که رخ می‌دهد و سرانجام گذشت جایگزین نفرت و کینه می‌شود.
فیلم زندگی جای دیگری است ساختار جالبی دارد از این جهت که اولین سکانس فیلم جایی است که داوود متوجه بیماری خود می‌شود. یعنی اصل داستان در همان ابتدا گفته می‌شود تا ما به جای داستان آدم اصلی و تغییرات روحی او را پیگیری کنیم. فیلم با بازگشت از این نقطه به پیش از آگاهی داوود از بیماری، زندگی روزمره او را نشان می‌دهد و سپس با رسیدن دوباره به لحظه باخبر شدن از بیماری همچون یک رخداد دگرگون‌کننده، تغییر او را در سایه مرگ نشان می‌دهد. فیلم منوچهر هادی با این‌که ظاهری سرد و تلخ دارد، اما در نهایت امید را جانشین یأس می‌کند. از سوی دیگر زندگی جای دیگری است یکی از بهترین و متفاوت‌ترین بازی‌های حامد بهداد در طول چند سال اخیر است. دیگر از آن بهداد شلوغ‌کن همیشگی خبری نیست و این بازیگر تلاش کرده بیشتر از بیرون‌ریزی با سکوت و نگاه نقش خود را بسازد. پایان‌بندی زندگی جای دیگری است هم مانند روایت، بازی بازیگران اصلی و راه کشف معنا در اثر، کمی متفاوت است. گذشتی بزرگ و تصمیمی که اگرچه به لحاظ منطقی و حتی معنایی جای بحث دارد، اما پایانی اثرگذار برای فیلم شده است که از نظر حسی روند متفاوت شدن داوود را تکمیل می‌گرداند. (ضمیمه چمدان)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها