
«درباره جناب سرتیپ روایات فراوانی موجود است. از جمله، روزی یک تن نظامی تیرهبخت مورد خشم سرتیپ قرار میگیرد. سرتیپ امر میکند او را ببندند و چوب بزنند. در این حین او را پای تلفن میخواهند. وی به مباشر ضرب که صفرعلیخان نامی بود میگوید: «بزنید تا من برگردم». و خود میرود و از پای تلفن او را به تلگرافخانه برای مخابرة حضوری یا نقطهای میخواهند و او به عجله به تلگرافخانه میرود.
از تلگرافخانه پس از یکی دو ساعت، مقارن ظهر بازگشته، به خانه میرود و ناهار میخورد و میخواهد استراحت کند. تلفن میکنند، میرود پای تلفن، میپرسد: چه خبر است؟
صفرعلیخان میگوید: حسبالامر نظامی را شلاق میزنند. چه امر میفرمایید؟ باز هم بزنند یا نزنند؟
سرتیپ میپرسد: کدام نظامی؟
صفرعلیخان میگوید: قربان، همان نظامی که صبح فرمودید شلاق بزنند تا من بیایم. چون تشریف نیاوردید هنوز شلاق میزنند.
سرتیپ میپرسد؟ حالا نظامی در چه حال است؟
صفرعلیخان جواب میدهد: قربان، او مدتی است مرده است؛ ما به جسدش شلاق میزنیم.
سرتیپ گفت: بس است، پدرسوختهها!»
منبع: ملکالشعرای بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ج 2، انتشارات امیرکبیر، تهران – 1363، ص 243.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
حجتالاسلام دکتر حسن رضاییمهر، استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم از مهمترین نقش رئیس مکتب جعفری میگوید