شهید سرتیپ خلبان احمد کشوری روز 15 آذر 1359 در حالی که از یک ماموریت بسیار مشکل اما پیروز باز می گشت، در ایلام (منطقه میمک - دره بینا) مورد حمله مزدوران بعثی قرار گرفت و در حالی که بالگردش در اثر اصابت راکت های دو فروند میگ عراقی به شدت می سوخت، آن را تا مواضع خودی هدایت کرد و آنگاه در خاک وطن سقوط کرد و به آرزوی دیرینه اش رسید و شربت شهادت را مردانه سرکشید.
این امیر سرافراز ارتش اسلام، در یکی از روزهای گرم تیر 1332 در یک خانواده معقتد و مذهبی در «کیاکلای» شهرستان قائمشهر دیده به جهان گشود.
شهید کشوری دوران دبستان و سه سال اول دبیرستان را به ترتیب در «کیاکلا»، «سرپل تالار» و سه سال آخر را در دبیرستان «قناد» بابل گذراند.
در دوران تحصیل، شاگردی ممتاز و دارای استعداد فوق العاده بود و به رشته های ورزشی و هنری علاقه مند بود و در بیشتر مسابقه های رشته های هنری نیز شرکت می کرد به طوری که یک بار در رشته «طراحی» در کشور مقام نخست را به دست آورد و در رشته کشتی نیز درخشش های فراوان داشت.
این شهید والامقام ارتش جمهوری اسلامی ایران در همان دوران نوجوانی به خاطر ایمان سرشار به اسلام از فعالیت های مذهبی غافل نبود و از آنجایی که صدایی پرسوز و حالی پرشور داشت با صدای خوش خود حال و هوای خاصی به مجالس مذهبی می بخشید.
شهید کشوری دلباخته امام حسین علیه السلام بود و در ایام محرم، عاشقانه و بی ریا عزاداری و مرثیه خوانی می کرد و در جستجوی حقیقت و فرهنگ عاشورا و آشنایی با انگیزه قیام امام حسین علیه السلام و شناساندن علل و انگیزه های نهضت کربلا، تلاش و جدیت فراوانی از خود نشان می داد و معتقد بود که نباید انسان، مسلمان شناسنامه ای باشد، بلکه باید عامل به احکام اسلام بود.
وی علاوه بر مطالعه کتاب های درسی، به مطالعه کتاب های مذهبی و سیاسی علاقه فراوانی داشت و درباره وضعیت سیاسی جهان مطالعه می کرد.
این امیر سرافراز و ولایت مدار ارتش اسلام، سال آخر دبیرستان با دو تن از همکلاسان خود، دست به فعالیت های سیاسی زد و با کشیدن طرح ها و نقاشی های سیاسی، ماهیت رژیم ستم شاهی را افشا می کرد به طوری که پس از اخذ دیپلم، آماده ورود به دانشگاه شد که به علت فقر مالی و هزینه سنگین دانشگاه از ورود به دانشگاه بازماند.
شهید کشوری در سال 1351 وارد هواپیمایی نیروی زمینی ارتش (هوانیروز) شد و در طول دوره آموزش، با استادان خارجی به گونه ای رفتار می کرد که آنها را تحت تاثیر خود قرار می داد.
این امیر سرافراز هوانیروز، به خاطر هوش سرشار و استعداد فوق العاده ای که داشت، توانست دوره های آموزش خلبانی بالگردهای «کبری» و «جت رنجر» را با موفقیت به پایان برساند.
وی چندی بعد پس از فراگیری آموزش خلبانی بالگردهای یادشده به پایگاه کرمانشاه منتقل شد و با درجه ستوان دومی و به خاطر درستکاری مسئول خرید پست مهندسی شد.
عبادت و راز و نیاز شهید کشوری در دوران خدمت خود در ارتش آن زمان دیدنی و تماشایی بود، شب ها با صوت زیبا و دلنشین خود قرآن تلاوت می کرد و رابطه خود را با خدای خویش مستحکم تر می کرد، ساده زیستی و پرهیز از تجملات، تواضع رافت و مهربانی از جمله صفات بارز او بود و در عین حال دشمن سرسخت بی عدالتی و در مقابل ظلم، سرسختانه می ایستاد.
شهید کشوری به روحانیت علاقه زیادی داشت و همواره افسوس می خورد که چرا در کسوت روحانیت نیست، بارها گفته بود که «ای کاش در لباس روحانیت بودم، در آن صورت بهتر می توانستم حرف هایم را بزنم.»
به رغم این که نگهداری و مطالعه کتاب های مذهبی، سیاسی و روشنگر در ارتش آن دوران ممنوع بود، وی این گونه کتاب ها را مخفیانه نگهداری و در فرصت مقتضی مطالعه می کرد و به همین دلیل چندین بار مورد بازجویی و تهدید از سوی ضد اطلاعات ارتش آن زمان قرار گرفت بود.
این امیر سرافراز ارتش اسلام، برای ترویج روحیه انفاق در بین همکارانش، سعی بسیاری می کرد به طوری که در اوایل اشتغال به کار در کرمانشاه، پس از شناسایی فقرا و نیازمندان شهر، همراه با تعدادی از همکاران و با کمک افراد خیر و نیکوکار هوانیروز مخفیانه صندوق اعانه ای جهت کمک و مساعدت به آنها تشکیل داد.
شهید کشوری، چه قبل از انقلاب و چه پس از آن، به عنوان مجاهد فی سبیل الله برای اعتلای اسلام و تحقق حکومت الهی، پیوسته تلاش می کرد و همگام و همراه با حرکت های توفنده ی ملت، در همه صحنه های انقلاب حضور داشت و بسیاری از شب ها را با چاپ اعلامیه های امام خمینی(ره) به صبح می رساند.
وی در راه دفاع از آرمان های امام راحل(قدس سره)، چندین بار کتک خورده بود، اما با افتخار از آن یاد می کرد و می گفت: این باطومی که من خوردم، چون برای خدا بود، شیرین بود و من خوشحالم از این که می توانم قدمی در راه انقلاب بردارم و این توفیق و سعادتی از سوی پروردگار است.
وی در دوران نخست وزیری بختیار با چند تن از دوستانش طرح کودتایی را تنظیم کرد و آن را نزد آیت الله پسندیده، برادر امام خمینی(ره) برد و قرار شد طرح به استحضار امام برسد و در صورت موافقت ایشان اجرا شود، اما خوشبختانه با هوشیاری امام و فداکاری ملت، انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید و نیازی به اجرای طرح یاد شده نبود.
وقتی غائله کردستان به راه افتاد، شهید کشوری همچون فردی که عزیزی را از دست بدهد و یا برادری در بند داشته باشد، به خود می پیچید.
سرلشگر شهید ولی الله فلاحی تعریف می کرد: من شبی برای ماموریت سختی در کردستان داوطلب خواستم، هنوز سخنم تمام نشده بود که یکی از صف بیرون آمد و گفت من آماده ام و دیدم خلبان احمد کشوری است که در جنگ از خود شجاعت و لیاقت فراوانی نشان داد و یکبار که خودش به شدت زخمی و به بالگردش نیز آسیب شدیدی وارد شده بود، توانست با هوشیاری و مهارت، آن را به مقصد برساند.
شهید سرتیپ خلبان علی اکبر قربان شیرودی درباره شهید کشوری می گوید: «احمد، استاد من بود. زمانی که صدام آمریکایی به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکشی از سینه اش بود، اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد، به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود، اما او جواب داده بود: «وقتی که اسلام در خطر است، من این سینه را نمی خواهم.»
او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آنگونه جنگید که بیابان های غرب کشور را به گورستانی از تانک ها و نفرات دشمن تبدیل کرد.
کشوری شجاعانه به استقبال خطر می رفت، ماموریت های سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می داد، شب ها دیر می خوابید و صبح ها خیلی زود بیدار می شد و نیمه شب ها نماز شب می خواند.
سرلشگر شهید ولی الله فلاحی در توصیف خصوصیات ممتاز اخلاقی این شهید سرافراز ارتش اسلام می گوید: «احمد فرشته ای بود در قالب انسان.» به طوری که کار و فعالیت را عبادت می دانست و تمام فکرش انجام وظیفه بود.
وی درباره میزان علاقه به فرزندانش می گفت:«آنها را به اندازه ای دوست می دارم که جای خدا را نگیرند.»
این امیر سرافراز هوانیروز، همواره برای وحدت و انسجام دو قشر ارتشی و پاسدار می کوشید، چنانکه مسوولان، هماهنگی و حفظ غرب کشور را مرهون تلاش او می دانستند او می گفت: «تا آخرین قطره خون برای اسلام عزیز و اطاعت از ولایت فقیه خواهم جنگید و از این مزدوران کثیف که سرهای مبارک عزیزانم (پاسداران) را نامردانه بریدند، انتقام خواهم گرفت.»
شهید کشوری به حضرت امام خمینی (ره) عشق می ورزید و وقتی در بین راه خبر کسالت قلبی ایشان را شنید، از شدت ناراحتی خودرو را در کنار جاده نگه داشت و در حالی که می گریست، گفت، خدایا از عمر ما بکاه و به عمر رهبر بیفزا.»
وی وقتی به تهران رسید، عازم بیمارستان شد و آمادگی خود را برای اهدای قلب به رهبرش اعلام کرد و بر این عقیده بود تا در دنیا هست و فرصتی دارد، باید توشه ای برای آخرت بیاندوزد و شهادت در راه خدا برای او از عسل شیرین تر بود.
شهید سرتیپ خلبان «احمد کشوری» در روز 15 آذر1359 با نوشیدن شربت شهادت آسمانی شد و پیکر پاکش را در مزار شهیدان (بهشت زهرا)، میعادگاه عاشقان الله، به خاک سپردند.
یاد و خاطره این شهید سرافراز ارتش جمهوری اسلامی ایران جاودانه به یادگار خواهد ماند و سرخی فلق، داستان ایثار و مردانگی های او را در دفاع از میهن و ایران اسلامی را هر روز تکرار خواهد کرد. (ایرنا)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد