آینده «ما»ی اوباما در خاورمیانه

رییس‌جمهور ایالات متحده دیروز در مصاحبه با شبکه خبری ان.بی.سی، مواضع متفاوتی را نسبت به وضع خاورمیانه و مخاطرات آن اظهار کرد.
کد خبر: ۷۱۵۰۶۸
آینده «ما»ی اوباما در خاورمیانه

شاه‌کلید سخنان دیروز اوباما را می‌توان همان جمله‌ای دانست که برخی رسانه‌ها آن را تیتر کردند: «مشکل ما، ایران نیست، بلکه افراط‌گرایی سنی است».

سوالی که برای برخی مخاطبان این تیتر ایجاد می‌شود این است که مقصود از «ما» در این تیتر چه کسانی است؟ دولت آمریکا؟ مردم آمریکا؟ دولت‌های متحد دولت آمریکا؟ نظم سرمایه‌داری حاکم بر اقتصاد جهان؟ کل بشریت؟!

مسلما انتظار نمی‌رود که منافع و حقوق کل بشریت، رییس دولتی را که در جریان جنگ اخیر غزه، گام فوری و چشمگیری برای ممانعت از کشته‌شدن کودکان برنداشت، به معاندت با داعش انگیخته باشد. به نظر می‌رسد خود او نیز در صحبت‌های روز گذشته چنین ادعایی نداشت.

متن صحبت‌های اوباما حاکی از این است که مقصود از «ما» در جمله نقل شده، در درجه اول متحدان آمریکا در منطقه خاورمیانه است.

او همچنین از تمکین نکردن و مخالفت خود با اعمال فشارهای درون آمریکا برای اعزام نیرو به سوریه، یعنی متحد دیرین ایران، خبر داد.

اما چرا اوباما انتظار دارد دولت‌های عربی که تحت حاکمیت دولت‌های سنی‌مذهب هستند، از حمایت از گروهک‌های افراط‌گرای سنی دست برداشته و با حکومت ایران (که با وجود حمایت همیشگی از حقوق مسلمانان منطقه اعم از سنی و شیعه، عمدتا به خاطر شیعی بودن مورد بی‌مهری دول منطقه بوده) وارد تعامل شوند؟ چرا او انتظار دارد این دولت‌ها، از دوستی کسانی که به لحاظ عقیدتی با آنها نزدیک‌ترند دست برداشته و به دولت شیعی نزدیک شوند؟ سوال اساسی‌تر این است که آیا دولت‌های منطقه، در صورت نپذیرفتن توصیه‌های اوباما، همچنان جایی در «ما»ی اوباما دارند؟

پاسخ به این مسائل زمانی آشکار می‌شود که نگاه ساده‌لوحانه به مواضع سیاستمدار ارشد واشنگتن را کنار گذاشته و به این اصل مسلم در روابط بین‌الملل کاخ سفید توجه کنیم که محور تعاملات بین‌المللی، منافع ایالات متحده است.

در این صورت معلوم می‌شود که اوباما نه در اندیشه حل مشکلات دول اسلامی منطقه است و نه در وهله اول دغدغه پایان دادن به عداوت با ایران را دارد بلکه منشا سخنان متفاوت اوباما درباره ایران، راهکارهای برخی تحلیلگران سیاسی آمریکا بعد از حوادث 11 سپتامبر برای خروج از بحران است.

نگاه این تحلیلگران به قضیه 11 سپتامبر، نطفه آغاز یک دگردیسی (یا همان تغییر؛ شعار انتخاباتی اوباما) در تشخیص مصادیق تامین‌کننده منافع ایالات متحده بود.

جانمایه سخن این تحلیلگران همان مثل قدیمی فارسی است که «دشمن دانا به از دوست نادان». دشمن دانا در اینجا، دولت‌هایی هستند که آمریکا را دوست خود نمی‌دانند، و دوست نادان، گروهک‌های غیردولتی‌ای هستند که به خاطر ضدیت با این دشمنان دانا، تا پیش از حملات 11 سپتامبر مورد حمایت جدی کاخ سفید بودند.

عنصر تعیین‌کننده در دانایی دشمنان و دوستان آمریکا، طبق معیار تحلیلگران مذکور، تن دادن به نظمی بود به نام «دولت» که هر چه باشد و هر صورتی که داشته باشد، دست‌کم توانسته بر یک ملت ـ با روش‌های دموکراتیک یا غیردموکراتیک ـ مسلط شود، و همین نسبت با ملت، حاکمان دولتی را به یک‌سری «نظم‌ها» و «قواعد» ملتزم نموده است.

امروز مشاهده فیلم‌های جنایات داعش، بویژه بر شهروندان آمریکایی، و افتخار داعش به سر بریدن اسرای خود، حلقه‌های گمشده سخن آن تحلیلگران را برای سیاستمداران کاخ سفید بیش از پیش آشکار کرده است.

براساس آنچه بیان شد اعتراف امروز کاخ سفید به این‌که مشکل او، نه ایران، بلکه افراط‌گرایی مذهبی است، نه به معنای پایان تضاد آرمان‌های انسانی انقلاب 57 با نظم بیرحم سرمایه‌داری است و نه به معنای این است که مردم ایران، جزیی از «ما»ی اوباما شدند، بلکه آگاهی یافتن از این حقیقت است که دشمنی کردن نیز قواعدی دارد، و عداوت ورزیدن خلاف قواعد، تیری است که به خود او بازمی‌گردد.

حسین برید - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها