یادداشت

انقلاب درون و انقلاب بیرون در سریال «انقلاب زیبا»

یکی از مهم‌ترین ضعف‌های سریال‌های انقلابی، فروغلتیدن در گنده‌گویی‌های کلامی و دیالوگ‌پردازی‌ها شعاری است که خوشبختانه در این مجموعه بخوبی این فضا کنترل شده و هرگونه نگاه ایده‌آلیستی و کنش آرمانگرایانه در موقعیت‌های درام و کنش‌مندی‌های آن در نظر گرفته شده است.
کد خبر: ۷۱۱۵۰۲
انقلاب درون و انقلاب بیرون در سریال «انقلاب زیبا»
فیلم و سریال‌های مختلفی درباره انقلاب و رخدادهای آن ساخته شده که غالبا وجهه سیاسی‌ ـ جنایی داشته و کمتر از منظر جامعه‌شناختی و حتی روان‌شناسی به این موقعیت خاص تاریخی و آدم‌های انقلابی و مناسبات عاطفی‌ ـ‌ انسانی آن توجه شده است. مجموعه «انقلاب زیبا» تلاش کرده این خلأ را پرکرده و از زاویه متفاوتی به آن نگاه کند تا در واقع بین انقلاب به مفهوم اجتماعی ـ سیاسی آن با انقلاب به معنای روانشناختی و تحولات درونی و رفتاری انسان‌ها پیوند زده و قصه خود را روایت کند.
شاید به همین خاطر به نظر می‌رسد این قصه از پیچیدگی بیشتری برخوردار است و وجوه معمایی آن پررنگ است. مجموعه انقلاب زیبا یک داستان پلیسی، اجتماعی ـ سیاسی و معمایی است که محورآن شخصیت زیبا (آزاده صمدی) است که از رهگذر سیر تحولات شخصیتی او می‌توان به بازخوانی وقایع تاریخی پیرامون وی دست زد و ادعا کرد که این مجموعه حرکت ازفرد به جمع است. ضمن این‌که می‌توان یک رابطه بین ساحت فردی و اجتماعی آن برقرار کرد.

داستان این سریال درباره زوجی به نام زیبا و حامد است که بتازگی عقد کرده‌اند و قرار است بزودی با هم ازدواج کنند. این زوج در حال سپری کردن روزهای خوش زندگی هستند، اما بازگشت پدر زیبا موجب بروز اتفاقاتی در رابطه این دو نفر می‌شود. در حقیقت این اتفاق خط اصلی قصه است؛ قصه‌ای که حامد عنقا با تمام جزئیاتش نوشته است. همین جزئی‌نگری و پرهیز از اطناب در دیالوگ‌ها موجب بهتر شدن انقلاب زیبا شده است. جزئی‌نگری در بسط قصه به شخصیت‌پردازی دقیق‌تر و فضاسازی بهتر درام کمک می‌کند و از روایت‌های سردستی و ساده‌انگارانه که گاه شعور و هوش مخاطب را دست‌کم می‌گیرد، جلوگیری می‌کند. ضمن این‌که باید به هارمونی فرم و محتوی در این مجموعه توجه کرد که موجب شده ساختار و همه عناصر اجرایی آن در قسمت بسط و بازنمایی بصری ـ‌ دراماتیکی قصه قرار بگیرد.

فارغ از سوژه، آنچه در سریال‌های ما کم دیده شده است تعلیق‌آفرینی و خلق کشمکش‌های دراماتیکی در قصه است که البته در اینجا با وجوه پلیسی ـ معمایی داستان هم گره خورده و عمق و ابعاد بیشتری پیدا کرده است.

یکی از مهم‌ترین ضعف‌های سریال‌های انقلابی، فروغلتیدن در گنده‌گویی‌های کلامی و دیالوگ‌پردازی‌ها شعاری است که خوشبختانه در این مجموعه بخوبی این فضا کنترل شده و هرگونه نگاه ایده‌آلیستی و کنش آرمانگرایانه در موقعیت‌های درام و کنش‌مندی‌های آن در نظر گرفته شده است. فارغ از صورت تاریخی قصه باید به شخصیت‌پردازی‌ها اشاره کرد که تا حدود زیادی تا اینجای کار توانسته در حافظه تصویری مخاطب ثبت شود مثل شخصیت صفر با بازی مجید مظفری یا خود زیبا، همچنین حامد با بازی علیرضا کمالی‌نژاد و پدر زیبا با نقش‌‌آفرینی آتیلا پسیانی.

شاید در نگاه اول به نظر برسد نویسنده با ترکیب و مونتاژ ژانرهای مختلف قصد داشته بر جذابیت قصه بیفزاید و به همین دلیل به هر ژانری چنگ انداخته تا به این مقصد برسد اما محصول کار واجد هویت یکدست و هارمونی بین ژانری است که در نهایت موجب وصله و پینه شدن یا شکل‌گیری یک فیلمنامه الصاقی نمی‌شود و یکپارچگی و انسجام خود را از دست نمی‌دهد بلکه قصه به لایه‌های در هم تنیده و دهلیزواری بدل می‌شود که ذهن مخاطب را با خود همراه می‌کند.

به عبارت دیگر هویت معمایی قصه، تصنعی و ساختگی نیست و ستون و پایه‌های محکمی دارد. وجوه معمایی ـ تاریخی سریال، گاه مخاطب را به یاد مجموعه کارآگاه علوی می‌اندازد که مخاطب را با حدس و گمان‌های مختلف همراه کرده و از این طریق ضمن حفظ سرگرمی، او را به شکل درونی و ذهنی‌تری با قصه درگیر می‌کند. اگر مخاطب با سریال همراه شود به شکل مستمر آن را دنبال کرده و می‌گویند این قصه به اصطلاح دارای کشش دراماتیکی است.

این موقعیت را تصور کنید که جابر بعد از سال‌ها به کشور بر‌می‌گردد و به صورت مرموزی به قتل می‌رسد. هیچ‌کس نمی‌داند قاتل کیست و به مخاطب هیچ کد یا نشانه‌ای برای معرفی قاتل ارائه نمی‌شود. از همین قسمت اول هر کسی که در ارتباط با جابر بوده، می‌تواند قاتل او باشد از همسر زیبا که معتقد است پدرش در زندان‌های رژیم پهلوی توسط جابر شکنجه و شهید شده تا خود زیبا که سال‌ها قبل پدرش او و مادرش را رها کرده و رفته است و هر چه داستان جلوتر می‌رود از دلایل قاتل بودن یک شخصیت کاسته می‌شود، اما شخصیت‌های دیگر بیشتر در مظان اتهام قرار می‌گیرند. همین چند خط کافیست تا متوجه قدرت و ظرفیت معمایی سریال شده و پیگیر آن شویم.

نویسنده تلاش کرده در کنار خط اصلی داستان به طرح داستانک‌هایی هم بپردازد تا از یکسو ارتباط منطقی و دراماتیک با کلیت اثر داشته باشد و ازسویی به شاخ و برگ دادن بیشتر خط اصلی درام کمک کند. به همین دلیل است که مخاطب با یک سریال ماجراجویانه مواجه می‌شود که فارغ از سویه‌های تاریخی‌ ـ رئالیستی آن پیش از هرچیز قصه دارد. امروز فقدان قصه صرفا مشکل سینمای ما نیست، بلکه سریال‌های ما نیز با وجود داستان‌های ظاهری و شخصیت‌های متعدد گاه فاقد قصه به معنای دراماتیکش هستند. حتی اگر به وجوه تاریخی یا مثلا برخی از شخصیت‌ها و نسبت ما‌به‌ازای تاریخی آن هم نقد داشته باشیم، اما نمی‌تواند غنی بودن درام را انکار کند؛ آنچه که بیش از هر چیز موجب جذب مخاطب شدن همین زبان داستان‌گوی سریال است.

نکته جالب این‌که نه تنها قصه که خود شخصیت‌ها نیز با بسط داستان و پیشرفت آن پیچیده‌تر شده و این همان انطباق فرم و محتواست که از آن صحبت کردیم. به‌عنوان نمونه صفر در چند قسمت اول یک گماشته ساده و شخصیتی پیش‌پا‌افتاده محسوب می‌شود، اما بعد از چند قسمت بعد دیگری از شخصیتش به نمایش در‌می‌آید و بر پیچیدگی داستان می‌افزاید. این موضوع را درباره خود زیبا نیز می‌توان دید. زیبا دختری است که پدرش در آمریکا زندگی می‌کرده و بعد از سال‌ها بازمی‌گردد و درگیر جریان قتلی می‌شود که اتفاقاتی را در طول داستان شکل می‌دهد. زیبا محوریت این قصه را تشکیل می‌دهد و همان‌طور که معلوم است انقلابی که در نام سریال مطرح می‌شود بیشتر به تحول روحی در خود زیبا اشاره دارد. جذابیت زیبا در استقلال فکری و شخصیتی است که او نسبت به خانواده‌اش دارد و اتفاقا کارگردان چه انتخاب درستی برای ایفای این نقش با گزینش آزاده صمدی انجام داده؛ اقتدار و صلابتی که در نگاه و صدای او وجود دارد نقش زیبا را باورپذیرتر کرده است.

انقلاب زیبا از حیث زمانی و تاریخ درام فرصتی برای مخاطب فراهم می‌کند تا به قضاوت قیاسی بپردازد و در هماوردی، تحولات شخصیت‌ها در دو دوره قبل و بعد از انقلاب به مرور این سیر دوگانه از حیث اجتماعی بپردازد و این از سوی دیگر با حس نوستالژی‌گرای مخاطب ایرانی متناسب بوده و آن را برمی‌انگیزد. بخش‌هایی از قصه که نویسنده به گذشته بر‌می‌گردد و اشاراتی به دوران انقلاب و قبل از آن دارد، در بهترین و مناسب‌ترین جای فیلمنامه گنجانده و به لحاظ ساختاری کاملا به اندازه و متناسب طرح‌ریزی شده است. یعنی هر جایی داستان ایجاب می‌کرده اطلاعاتی از گذشته در اختیار مخاطب قرار بگیرد، آن دوران به نمایش درآمده و تلاش شده به جای افزایش حجم، تاثیرگذاری را افزایش دهد. همین تمهید از حیث ساختاری و سبک روایت نیز از طریق حرکت‌های رفت و برگشتی به گذشته و حال، از ریتم و ضرباهنگ خوبی برخوردار شده و هیجان و التهاب ذاتی قصه را برجسته‌تر می‌کند. در واقع ساختار غیر خطی و تاکید بر برش‌های زمانی در قصه واجد منطق دراماتیکی بوده و در نهایت بر فرم قصه نیز تاثیر می‌گذارد.

انقلاب زیبا فارغ از قصه زیبای خود در انتخاب لباس و طراحی دکور نیز از حس زیبایی‌شناسی بهره برده و سرسری از آن نگذشته است. این هم یکی دیگر از مصداق‌های تناسب فرم و محتوی این سریال است. سریالی که نه تاریخی مطللق است نه اجتماعی و روتین متعارف لذاهم طراحی لباس و صحنه و هم روایت و اجرای آن دشوارتر بوده و همه عوامل حتی بازیگران نیز باید تلاش می‌کردند تا راکورد کار حفظ شده و قصه دچار دوپارگی و پارادوکس نشود.

بهرنگ توفیقی که پیش از این مجموعه کمدی «مسیر انحرافی» را تولید کرده بود اینک در یک فضای متفاوت به تولید اثری معمایی ـ تاریخی پرداخته و اتفاقا در این ژانر موفق‌تر بوده است و اگر به همین روند ادامه دهد می‌تواند در زمینه تاریخی‌سازی موفق‌تر از ژانرهای دیگر عمل کند. البته او در مصاحبه‌ای هم گفته است: کمدی گونه مورد علاقه من نیست. داستان‌های اجتماعی و ملودرام را به‌ گونه‌های دیگر ترجیح می‌دهم و به همین دلیل بعد از مسیر انحرافی سه سال صبر کردم و به پیشنهادهایی که ارائه می‌شد، نه گفتم تا به سریالی مانند انقلاب زیبا برسم.

انقلاب زیبا را می‌توان یک سریال مناسبتی هم دانست که برای ایام دهه فجر مناسب بود، اما قصه انقلاب و پیوند آن با سرنوشت فردی ما به گونه‌ای است که این قصه هر زمانی که روایت و نمایش داده می‌شد مورد توجه مخاطب قرار می‌گرفت. (سیدرضا صائمی/ ضمیمه قاب کوچک)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها