وقتی فرهنگ سیاسی ادبیات نخبگان را تحت تاثیر قرار می‌دهد

در مباحث مربوط به فلسفه زبان (Philosophy of language) گفته می‌شود زبان، نه تنها خود ریشه در فرهنگ جوامع دارد، که شکل‌دهنده این فرهنگ نیز هست و به این ترتیب اثرگذاری دوگانه‌ای داشته و هم از آبشخور فرهنگ تغذیه می‌کند و هم خود تولیدکننده گزاره‌های فرهنگی است.
کد خبر: ۷۰۷۴۲۲
وقتی فرهنگ سیاسی ادبیات نخبگان را تحت تاثیر قرار می‌دهد

هرچند وقتی سخن از زبان به میان می‌آید، مراد از آن فقط واژه‌ها و جملات بیان شده نیست، بلکه چارچوب ساختاری و بافت ذهنی گوینده نیز مورد اشاره است، اما معمولا مظهر زبان، همان واژه‌هایی است که استفاده از آنها می‌تواند خاستگاه زبانی و فرهنگ گوینده آن را متجلی ساخته و در معرض نقد عمومی قرار دهد. همه ما هر روز از مجموعه‌ای از واژگان و عبارات استفاده می‌کنیم. کلماتی که هر یک، برگرفته از فرهنگی است که ما در زیست‌ روزمره تجربه کرده‌ایم. با این حال به‌دلیل بی‌تفاوتی دیگران به کلمات استفاده شده از جانب ما کمتر ممکن است این واژه‌ها به حساسیتی عمومی منتهی شود. هرچند اگر همین کلمات در مجامعی گسترده‌تر طرح شود، بازتاب آن غیرقابل پیش‌بینی خواهد بود.

چنین است که می‌توان با تکیه بر اظهارات تک‌تک شهروندان، به فرهنگی که در آن رشد یافته‌اند پی برد؛ فرهنگی که البته در یکی دو سال به وجود نیامده و ناشی از انباشت تجربه‌ها در سال‌های دور است و طیف وسیعی از افراد را نیز شامل می‌شود.

به همین دلیل که معمولا اظهارنظر نخبگان با دقت مورد توجه صاحب‌نظران قرار گرفته و نمادی برای پی بردن به فرهنگ سیاسی می‌شود. تاریخ سرشار است از اظهارنظر حاکمانی که براساس فرهنگی که در آن پرورش یافته‌اند، نطق کرده و حکم به اتخاذ تصمیماتی داده‌اند. این نخبگان نمایندگان ملت در دوره‌ای مشخص از تاریخ به‌شمار آمده و هرچند کلامشان تاریخ‌ساز است، اما رفتار و گفتار خودشان معلول فرهنگ و شرایطی است که کشور در آن دوره با آن مواجه بوده است.

نقشی که نخبگان در نمایندگی توده‌ها در تاریخ، ادبیات، سیاست و... برعهده دارند، باعث شده شهروندان در دنیای امروز با حساسیت بیشتری کلام‌شان را رصد کنند، چراکه می‌دانند این کلام، نماینده ادبیات آنهاست که در آینده‌ای نه‌چندان دور مورد داوری قرار خواهد گرفت. بر این اساس حتی اگر توده‌ها در کلام روزمره‌شان از ادبیاتی سخیف بهره می‌جویند و هزار و یک واژه نابردبارانه را به‌کار می‌گیرند، اما از نخبگان انتظار دارند در مقابل دوربین رسانه‌های وزین صحبت کنند؛ چراکه این دوربین‌ها، نمایندگان تاریخ برای ثبت رویدادها هستند.

با این همه توده‌ها نباید یک نکته مهم را از یاد ببرند و هرچند ممکن است ادبیات روزمره آنها بازتابی در تاریخ نداشته باشد و با کم‌توجهی عمومی، بزودی به بوته فراموشی سپرده شود، اما همین واژگان روزمره، فرهنگی را می‌سازد که نخبگان برخاسته از آن با همان واژگان، آیندگان را با ادبیات مردمان آن دوره آشنا می‌کند.

بدیهی است فرهنگ سیاسی خشونت‌طلبانه، زبانی تهاجمی و خشونت کلامی به بار می‌آورد و فرهنگ سیاسی مداراگر، ادبیاتی همراه با تساهل و تسامح را تولید خواهد کرد. این فرهنگ را الزاما نخبگان نمی‌سازند، هرچند آنها تأثیری عمیق بر آن دارند. این فرهنگ از سوی تک‌تک افراد در یک جامعه تولید شده و در ادبیات نخبگان بازتولید می‌شود و تکرار همین چرخه، فرهنگ سیاسی را در عمق باورهای جامعه تزریق و آن را تثبیت می‌کند.

بنابراین وقتی که در روزهای اخیر سخن از ادبیات رئیس‌جمهور به میان می‌آید، نباید از یاد برد این ادبیات برآمده از فرهنگی است که همه جامعه در ساخت آن دخیل بوده‌اند. هرچند این ادبیات دست‌کم نسبتی با شعارهای رئیس‌دولت در ایام انتخابات ندارد، اما کاملا بر گزاره‌های موجود در ادبیات روزمره مردم منطبق است ـ چنان که ادبیات رئیس‌جمهور پیشین نیز معمولا چنین بود ـ حتی اگر ما آن را دوست نداشته باشیم! نکته شگفت‌‌انگیز البته اینجاست که با ادبیات روسای‌جمهور معمولا به‌گونه‌ای سیاسی برخورد می‌شود. اگر رئیس‌جمهور همان نامزد مورد حمایت ما باشد، ادبیاتش تقدیس می‌شود و اگر نباشد، تکفیر! این در حالی است که هم آن ادبیات تقدیس شده ریشه در فرهنگ سیاسی جامعه ایران دارد و هم آن ادبیات تکفیر شده. این واژگان به‌کار رفته، ناگهان از ناخودآگاه نخبگان سیاسی ـ چه رئیس‌جمهور باشند، چه وزیر و چه وکیل ـ بیرون نیامده است، بلکه ریشه‌دار در جامعه‌ای است که همه ما در شکل‌دهی به فرهنگ آن سهیم هستیم.

این البته انتظار نابجایی نیست که مردم از نخبگان خود انتظار داشته باشند بیش از توده‌ها بر کلام خود مسلط باشند و چنان سخن نگویند که بوی توهین، تهدید و تحقیر مخالف از آن به مشام برسد، چراکه همراه بودن این ادبیات با قدرت تصمیم‌گیری، بیم عملی شدن کلام نابردبارانه را بیشتر می‌کند. با این حال راهکار بلندمدت برای پایان‌دادن به این گونه سخن گفتن‌ها ـ که در سال‌های اخیر برای بخش بزرگی از جامعه نگران‌کننده بوده است ـ تغییر فرهنگ سیاسی و خارج کردن تدریجی و گام‌به‌گام کلمات دیکتاتورمآبانه و خشونت‌ورزانه از ادبیات روزمره و بالا بردن آستانه تحمل جامعه است. بی‌شک اگر مردم در ادبیات روزمره خود دیگران را با واژگان تند ننوازند، می‌شود در سال‌های آینده منتظر بود که نخبگان نیز در کلامشان کمتر به چنین واژگانی مجال طرح شدن بدهند.

با همه اینها باید تأکید کرد اصلاح فرهنگ سیاسی نیازمند نقطه شروعی است که نخبگان اجرایی و نمایندگان مردم در هر سطحی که باشند، بهترین افراد برای این آغاز هستند. بویژه آن دسته از نخبگانی که داعیه نقدپذیری، اصلاح و اعتدال دارند باید بیش از دیگران برای اصلاح فرهنگ سیاسی بکوشند و مانع از آن شوند که خشونت کلامی، بهانه‌ای برای خشونت سیاسی، چه در سطح رفتاری و چه سطح مدیریتی شود.

محمود هرندی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها