طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند.حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۷۰۶۳۰۳
بعضی‌ها کاهو را با کوکو تشخیص نمی‌دهند

سیاست روز : بعضی‌ها کاهو را با کوکو تشخیص نمی‌دهند

یک مقام نفتی: به نظر من اطلاعات درستی به وزیر نفت سابق ندادند و حتی بعضا وی فرق بین ... و ... را نمی‌دانست.
نقطه‌چین بالا را با یکی از گزینه‌های مناسب زیر پر کنید.
الف) کاهو - کوکو
ب) نفتکش - بستنی قیفی
ج) پالایشگاه - ماهی‌تابه
د) بشکه - تُن

علیرضا محجوب: نباید با نگاه خوشبینی به موضوع رکود و تورم نگاه کنیم. باید به بسته پیشینی و پسینی آن نیز نگاه کنیم.
شما کدام راه‌حل را صحیح‌ترمی‌دانید؟
الف) نگاه خوشبینی از بالا نگاه پسینی از پایین
ب) نگاه تورمی از پایین و نگاه پیشینی از بالا
ج) نگاه رکودی از جلو و نگاه پسینی از عقب
د) نگاه پیشینی از چپ و نگاه پسینی از راست

وزیر راه: قطعا از کوچکترین حق مردم در سانحه هواپیما نمی‌گذرم و تا آخرین لحظه آن را پیگیری می‌کنم و با هر کسی که کوچکترین قصوری داشته باشد برخورد می‌کنیم.
منظور از "هر کسی" در عبارت فوق کیست؟
الف) رهگذران حاشیه جاده مخصوص کرج
ب) ساکنان شهرک آزادی
ج) همسایه دست چپی برج مراقبت فرودگاه مهرآباد
د) ننجون

شرق : ماهواره‌ها... ماهواره‌ها...

رفته بودم سمت بوشهر و داشتم توی گناوه آمبولانس‌گردی می‌کردم که دیدم اوه، وولک، ماهواره‌ها را سی کن... همه دست‌وپا درآوردند و دارند توی گناوه می‌تابونند... زدم روی ترمز و داد زدم: ماهواره‌ها... ماهواره‌ها... ماهواره‌ها گفتند: آمبولانس‌چی... آمبولانس‌چی... گفتم: ماهواره‌ها کجا می‌روید؟ ماهواره‌ها گفتند: ما داریم می‌رویم تا تقدیر و تشویق شویم. گفتم: جدی؟ تا دیروز ماهواره‌ها را می‌کشیدند پایین، الان می‌کشند بالا؟

ماهواره‌ها گفتند: ما مردم گناوه هستیم. مسوولان اعلام کرده‌اند که «در قبال تحویل‌دادن دستگاه‌های گیرنده ماهواره‌ای از سوی شهروندان، مبلغی به‌عنوان تقدیر و تشویق به آنان پرداخت خواهد شد.»گفتم: خیلی‌خب. ما هم از مسوولان گناوه تقدیر و تشکر می‌کنیم که به‌جای اهرم فشار از اهرم تشویق استفاده می‌کنند.
حکایت
حالا یک حکایت هم از عبید زاکانی برایتان تعریف کنم. آقایی گوسفند می‌دزدید و گوشتش را می‌بخشید به گرسنگان. گفتند: این چه وضعی است؟ نه به آن دزدیدنت، نه به این بخشیدنت. گفت: عزیزم، گناه دزدی به ثواب نذر و بخشش یر می‌شود. این وسط کله‌پاچه گوسفند منفعت است. که به این وضعیت باخت - برد می‌گویند. حالا این یعنی چی؟ یعنی طرف رفته ماهواره خریده و از تماشای ماهواره سختی‌های بسیار کشیده و بسیار گناه کرده و بسیار غمگین و ملول شده، حالا می‌رود ماهواره‌اش را پس می‌دهد و پولش را می‌گیرد و کیف می‌کند. که به نظر ما به این وضعیت برد - برد می‌گویند.

اعتماد : ورق برگشت... ما می رویم به جهنم ؟!

صفارهرندی نشسته بود توی تاریکخانه و با عمو حسام گپ می زد. صحبت شان که گل انداخت موضوع را کشاند سمت موضوع تفکیک جنسیتی و با تفسیر موضوع جداسازی خانم ها و آقایان در محیط های اداری گفت: آیا همین آقایان درست می دانند که ناموس شان 8 تا 10 ساعت از عمر روزانه خود را در کنار یک مرد نامحرم در یک اتاق بگذراند؟

عمو حسام لپ هاش گل انداخت. گفت: خیلی کار بدی است؟ صفار هرندی جواب داد: در آن محیط الفت و انس ذهنی و عاطفی پیدا و ایجاد می شود و دائم گفت وگو می کنند و من معتقدم همه اینها مورد سوال است و این چه سنخیتی دارد که یک زن و مرد نامحرم در یک اتاقی محرم کلام هم شوند و همین آدم ها، زمان اختلاط با همسرشان نصف و کمتر از همین زمان است. عمو حسام گفت: ددم وای بالام جان... یعنی ما با این خانم باجی در طول روز تو این آتلیه سرگرم کاریم در اصل کار نمی کنیم و خانه جهنم مان را می سازیم ؟

یعنی روحانی منظورش ما بود که گفت بروید به جهنم ؟ خانم باجی گفت: شما که لالایی بلدید و احتمالاقبلاهم بلد بودید چرا خودتان خواب تان نبرد؟ شما در وزارتخانه ارشادتان یا در کیهان که بودید کسی را از کسی تفکیک کردید؟ یعنی همه این سال ها در این کشور کسی صدایش درنیامده؟ صفارهرندی گفت: حرف ها می فرمایید... ماهی را هر وقت از آب بگیرید...

صدای عکس آقابزرگ گفت: می میرد ببم. ماهی را هر وقت هرکس از آب بگیرد می میرد. شما فکر ما مرحومان را نمی کنید ؟ یعنی این همه سال ما در کشور با خانم ها همکار بودیم یک نفر گوش ما را نگرفت و نهیب نزد که این چه کاری است؟ ادب مان نکردند؟

حالااین هیزم جهنم که برای ما می سوزد را چه کسی خاموش می کند؟ شما یک توک پا تشریف بیاور ببین چه آتش مهیبی است؟ خب ما که نمی دانستیم همکار بودن با خانم ها بد است. شما که می دانستید چرا استخدام کردید؟ چرا ما را در یک اتاق گذاشتید؟

صفارهرندی گفت: فرض کنید ما اشتباه کردیم. اصلابلد نبودیم... خانم باجی گفت: حالااز کجا معلوم الان بلد هستید و اشتباه نمی کنید؟کرکره تاریکخانه را کشیدیم پایین. معلوم است با این اوضاع امروز چیزی کاسب نیستیم.

کیهان : برخیز و بنشین !

گفت: معاون حقوقی و پارلمانی رئیس‌جمهور برای نمایندگان استیضاح‌کننده وزیر علوم خط و نشان کشیده و آنان را تهدید کرده است.
گفتم: که چی؟!
گفت: ایشان اعلام کرده است «با فرض آن که استیضاح رأی بیاورد، گزینه بعدی قطعا کسی خواهد بود که تغییری در خط‌مشی وزارت علوم ایجاد نخواهد کرد»!
گفتم: یعنی دولت باز هم از به کارگیری افراد بدسابقه و بعضا کم‌دانش، ایجاد تنش و تشنج در محیط دانشگاه‌ها به جای علم‌آموزی، کند شدن خط حرکت علمی در دانشگاهها حمایت می‌کند.
گفت: مگر اظهارات وی غیر از این هم مفهوم و معنایی دارد؟!
گفتم: پس تکلیف قانون‌گرایی و پذیرش وظیفه نظارتی مجلس در قانون اساسی و شعار اعتدال و پرچمدار نقد بودن! و... چه می‌شود؟
گفت: ظاهرا، آغاز و پایان وعده‌های دولت با یکدیگر متناقض است.
گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی با شور و حال می‌گفت؛ باید در پی کار و تلاش بود و به قول شاعر استناد می‌کرد که گفته است «برخیز و مخور غم جهان گذران» به او گفتند، پس چرا کار و تلاش نمی‌کنی؟ پاسخ داد برای این که همین شاعر در جای دیگری می‌فرماید «بنشین و دمی به شادمانی گذران»!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها