یکی از حوادثی که فراموش نمیکنم، مربوط به مردی است که بعد از قتل همسرش تلاش کرد به زندگی خودش پایان دهد، اما از مرگ نجات یافت. این حادثه در حالی اتفاق افتاد که زوج جوان صاحب دختری خردسال بودند.
درست به یاد دارم عصر یک روز شنبه در دفتر کارم مشغول بررسی پروندهای بودم که تلفن همراه مخصوص قتل زنگ خورد و مردی خودش را مامور کلانتری 108 نواب معرفی کرد و گفت مردی بعد از کشتن همسرش خودزنی کرده است. بعد از پرسیدن آدرس، راهی محل حادثه شدم و تلفنی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی و عوامل تشخیص هویت خواستم تا در محل حادثه حاضر شوند. پس از ورود به محل حادثه که خانه کوچکی حوالی خیابان مرتضوی بود، با جسد خونین زن سی و دو سالهای به نام سحر و در گوشه دیگر نیز با پیکر نیمهجان مرد سی و هشت سالهای به نام وحید که چاقویی خونین کنارش افتاده بود، روبهرو شدم. همزمان با انتقال مرد زخمی به بیمارستان، بررسیهای خود را در محل حادثه آغاز کردم. تیم پزشکی قانونی بعد از بررسیهای اولیه جسد سحر اعلام کرد وی بر اثر اضابت پنج ضربه چاقو به شکم و پهلوهایش از پای درآمده است.
در ادامه مشخص شد ابتدا وحید با چاقو زنش را به قتل رسانده و بعد با خوردن قرص و خودزنی با چاقو قصد داشته به زندگیاش پایان دهد. بررسیهای بعدی هم نشان داد این زن و شوهر که دختر کوچکی هم دارند، از چندی قبل با هم اختلاف داشتند؛ طوری که متهم ده روز پیش هنگام درگیری، مقتول را بشدت مجروح و روانه بیمارستان کرده بود. بعد از بررسی کامل محل حادثه، دستور دادم جسد به پزشکی قانونی منتقل شود. سپس تحقیقات میدانی خودم را از بستگان و همسایهها ادامه دادم تا راز این قتل قبل از بهبود متهم فاش شود. در تحقیقات محلی دریافتم این زن و شوهر براساس توافق قبلی برای طلاق با هم به دادگاه خانواده مراجعه کرده بودند. همچنین معلوم شد از آن تاریخ به بعد سحر همراه تنها دخترش برای ادامه زندگی به خانه مادرش رفته بود تا اینکه روز حادثه متهم به بهانه صحبتهای نهایی و دادن شناسنامهاش او را به خانه کشاند و به طرز هولناکی به قتل رساند.
در جریان تحقیقات، سپیده دختر کوچک این زن و شوهر گفت: «مادر و پدرم از دو سال پیش به دلیل درآمد کم پدرم با هم اختلاف داشتند. آنها بیشتر شبها با هم مشاجره لفظی و گاهی هم کتککاری میکردند. چند روز پیش به دادگاه خانواده رفتند تا از هم جدا شوند و قرار شد من با مادرم زندگی کنم که این اتفاق افتاد.»
در حالی که تحقیقات میدانی ما کامل و راز این قتل هم برملا شده بود، متهم بهبود یافت و از بیمارستان مرخص شد. وی در بازجویی به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: «14 سال پیش با همسرم ازدواج کردم. من ابتدا در کار قاچاق موادمخدر بودم و به همین دلیل وضع مالی خوبی داشتم. ما بدون هیچ دغدغه مالی به زندگیمان ادامه میدادیم و حتی برای همسرم خودروی گرانقیمتی خریدم. سرانجام نتیجه این خلافکاریها دامنم را گرفت و به موادمخدر معتاد شدم. مدتی گذشت تا اینکه تصمیم گرفتم مواد را ترک و برای خودم شغل آبرومندی دست و پا کنم. از دو سال پیش که اعتیادم را کنار گذاشتم، در کارخانه بستنیسازی مشغول کار شدم.»
وی ادامه داد: «چون درآمد کمی داشتم، اختلافات من و همسرم شروع شد تا اینکه وی درخواست جدایی کرد. سپس از طریق دوستانم فهمیدم همسرم بعد از طلاق قصد دارد با مرد جوانی ازدواج کند. ابتدا سعی کردم او را از درخواست جدایی منصرف کنم، اما فایدهای نداشت و متوجه شدم او تصمیمش را گرفته است. همین موضوع آزارم میداد و در نهایت تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. بعد از رفتن به دادگاه خانواده قرار گذاشته بودیم من پول پیش خانه و او خودرو را بردارد. به همین دلیل روز حادثه به خانه آمد تا با صاحبخانه حرف بزند و شناسنامهاش را که دست او بود، بگیرد. وقتی وارد خانه شد، به سراغ تلفن رفت و با صاحبخانه شروع به حرف زدن کرد. در این لحظه دوباره باهم به جر و بحث پرداختیم و من که بشدت عصبانی شده بودم، چاقویی از آشپزخانه برداشتم و چند ضربه به او زدم و بعد هم با همان چاقو خودزنی کردم. بعد از این حادثه، موضوع را تلفنی به یکی از اقوام خبر دادم و گفتم زنم را کشته و خودزنی کردهام.»
متهم در بازجوییهای بعدی اظهار پشیمانی میکرد و میگفت کاش لحظه حادثه تصمیم عاقلانهای میگرفت و الان کنار همسر و فرزندش بود، اما در این پرونده معلوم شد متهم با کسب روزی حرام از راه قاچاق موادمخدر، خانوادهاش را متلاشی کرد.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد