جواد عزتی، بازیگر حرفه ای نقش روحانیون

جواد عزتی در فیلم «فرشته ها با هم می آیند» برای سومین بار در کارنامه کاری خود نقش روحانی را بازی می کند.
کد خبر: ۷۰۲۶۷۴
جواد عزتی، بازیگر حرفه ای نقش روحانیون

او پیش تر در فیلم سینمایی «طلا و مس» و همینطور سریال «دودکش» چنین نقشی را داشت اما توانست با تغییر در اجرای این نقش یکسان و ایجاد شخصیتی متفاوت در سه اثر مختلف، تبحر خود را در بازیگری به نمایش بگذارد.
او در این فیلم بازی روانی دارد و خود را به قصه سپرده است اما شاید قصه این فیلم کمی در پرداخت شخصیت ها و معرفی آنها ناموفق بوده باشد. با اینحال با احتساب اولین تجربه کارگردانی سازنده آن؛ حامد محمدی و همینطور تهیه کننده باسابقه آن منوچهر محمدی، فیلم «فرشته ها با هم می آیند» فیلم قابل قبولی از آب در آمده است؛ فیلمی که برای چندمین بار در سینمای ایران وارد زندگی شخصی یک روحانی شده و بحرانی را از این زندگی به نمایش گذاشته است.
با جواد عزتی بازیگر نقش اصلی این فیلم در روزهایی که درگیر بازی در سریال «دردسرهای عظیم» بود گفتگو کردیم. او از جذابیت هایی که بازی در نقش یک روحانی برایش داشت، گفت.

شما قبل از «فرشته ها با هم می آیند» تجربه کار با حامد محمدی را در فیلم «طلا و مس» داشتید؛ «فرشته ها با هم می آیند» چقدر به تجربه موفق قبلی نزدیک است؟
- موفقیتی که طلا و مس به دست آورد، فروش خوب آن و همینطور خوب دیده شدن بود. مردم این فیلم را خیلی دوست داشتند. یادم است وقتی کارمان در «طلا و مس» تمام شد، نمی دانستیم چه اتفاقی برای فیلم می افتد. نمی دانستیم مخاطب با آن ارتباط برقرار می کند یا نه چون خودمان در فیلم بودیم و نمی توانستیم از بیرون آن را بسنجیم. در مورد «فرشته ها با هم می آیند» هم بعد از آنکه اکران تمام شد، می شود فهمید موفقیتی به دست آورد یا نه.

یعنی معیار شما برای سنجیدن موفقیت و کیفیت یک فیلم میزان فروش در اکران است؟
- نه، منظور من استقبال از فیلم بود. نظر مردم، نظر همکارهای سینماگرمان، نقدها و یادداشت هایی که منتقدان درباره فیلم می نویسند و ...

من نظر شخصی شما را به عنوان بازیگر نقش اول فیلم می خواهم بدانم. با توجه به سابقه همکاری تان با حامد محمدی در فیلم «طلا و مس»، فکر می کنید «فرشته ها با هم می آیند» قابلیت آن را دارد که مورد استقبال قرار بگیرد؟
- من از اینکه در «فرشته ها با هم می آیند» بازی کردم راضی هستم. این فیلم از من چیزی کم نکرده است.

اضافی چی؟ با بازی در «فرشته ها با هم می آیند» چیزی به کارنامه کاری تان اضافه شد؟
- فکر می کنم اضافه هم کرد. اتفاقا این کار را برای کارنامه کاری ام لازم داشتم. یکی از دوستان درباره بازی من در این فیلم نظری داد که فکر می کنم درباره کلیت فیلم هم صدق کند. او گفته بود در «فرشته ها با هم می آیند»، بازیگرها بی ادعا بازی کرده اند. درباره بازی من می گفت در هیچ یک از سکانس ها سعی نکردی بازی ات را نشان بدهی. واقعیت هم همین است. بیشتر دلم می خواست قصه را روایت کنم تا اینکه بازی ام را نشان دهم. شاید این اتفاق برای فیلم هم افتاده است. شاید خود فیلم هم نمی خواست خودنمایی کند. تنها هدفش این بود که صادقانه قصه را تعریف کند.


درست است. بازی شما در این فیلم روان و دور از خودنمایی بود اما وقتی بازیگر مقابل شما چنین بازی ندارد و در بعضی از سکانس ها بازیگر بودنش را به مخاطب یادآوری می کند روان بودن بازی شما هم تحت تاثیر قرار می گیرد. البته نازنین بیاتی در کار اول خود نشان داده که بازیگر قابلی است اما بازی در نقش یک مادر که سه نوزاد دارد آن هم برای سومین تجربه سینمایی کمی زود بود.
- البته حامد محمدی همان اولین فیلم نازنین بیاتی را هم ندیده بود. یادم است در یکی از نشست های «فرشته ها با هم می آیند» گفت وقتی برای نقش زن این فیلم دنبال بازیگر می گشت هیچ یک از کارهای بیاتی را ندیده بود. برای کارگردان مهم بود بازیگری که نقش همسر احمد را بازی می کند کمتر از 30 سال و همینطور چهره معصومی داشته باشد. معیارهای ظاهری برای حامد محمدی خیلی مهم بود. وقتی چهره نازنین بیاتی را دید، انتخابش قطعی شد.

گفتید احتمالا فیلم نمی خواست خودنمایی کند، برای همین ساده به نظر می رسد. این اتفاق با تعریف سینما کمی تناقض دارد. با این حساب همه عناصر جذاب سینما در «فرشته ها با هم می آیند» فدای قصه شده است. حتی اگر قصه را هم تنها اهرم جذاب فیلم بدانیم؛ قصه ای که گره افکنی ندارد، شاید نتواند آنطور که باید مخاطب را جذب کند.
- فیلم گره های زیادی دارد اما حامد محمدی نمی خواست هیچ یک از گره ها را در داستان ادامه دهد. سه، چهار گره در فیلم است که هر کدام می توانست به تنهایی یک فیلم جداگانه شود و بار فیلم را بر دوش بکشد. سه قلو بودن بچه ها، بیماری نوزاد و مرگ، مخالفت زن قصه برای بازیگر شدن همسرش و ... اما حامد محمدی دوست نداشت به هیچ کدام از این گره ها بپردازد. در واقع او ته نشین شدن حس تماشاچی بعد از تمام شدن فیلم را بیشتر دوست داشت. نمی دانم چقدر در این راه موفق بوده است.

به نقش و بازی شما در «فرشته ها با هم می آیند» برگردیم. جزییات و ریزه کاری های نقش «احمد» در فیلمنامه وجود داشت یا در حین کار به آن رسیدید؟
- خیلی از جزییات در حین بازی به نقش اضافه شد. برای اینکه حامد محمدی تا دقیقه 90 در حال نوشتن فیلمنامه بود. ما زمان شروع فیلمبرداری، فیلمنامه کامل را نداشتیم. هر روز صبح قبل از شروع فیلمبرداری یکی دو ساعت می نشستیم و با هم درباره نقش ها حرف می زدیم.

بازی شما یک دست بود اما پرداخت نقش در سکانس های مختلف متفاوت به نظر می رسد. در «فرشته ها با هم می آیند» ری اکشن های مردم در مواجهه با یک جوان روحانی متناقض است. شاید دلیل آن همان آماده نبودن فیلمنامه باشد که گفتید؛ درست است؟
- معمولا وقتی یک کاراکتری به وجود می آید، برای آن تعلیق گذاشته می شود. در واقع در این تعلیق تاثیرگذاری اجتماع بر آن کاراکتر نمایش داده می شود اما حامد محمدی نمی خواست این کار را بکند. کارگردان می خواست تاثیر کاراکتر بر اجتماع را نشان دهد. در واقع او عملکرد کاراکتر احمد را دوست داشت و نمی خواست ری اکشن احمد را در مقابل موقعیت های اجتماعی که در آن قرار می گرفت، به نمایش بگذارد. ما در «فرشته ها با هم می آیند» می بینیم که احمد چطور در کنار مسائل و معضلاتی که جامعه برایش به وجود می آورد زندگی می کند. زندگی و تلاشی که احمد برای خانواده اش می کند قبل از این اتفاقات هم به همان صورت است.

خب در این کار موفق بوده. انتخاب کارگردان اینجا درست است اما منظورم حواشی که برای کاراکتر احمد به وجود می آید است، نه تاثیر این حواشی بر زندگی او. مثلا اول فیلم مردم موضع منفی به شخصیت روحانی فیلم دارند، همه مشکلاتشان را از چشم آنها می بینند. وقتی احمد به بیمارستان می رود بیماران دیگر به طور غیرمستقیم به او متلک می گویند اما زمانی که احمد برای بازی در یک فیلم سینمایی کنار خیابان ایستاده، ترافیک می شود و همه می خواهند او را سوار کنند. شاید این اتفاق اقتضای داستان بود اما می شد داستان طوری پیش برود که توجیهی بر این اتفاق هم وجود داشته باشد.
- در فیلم «زیر نور ماه» منوچهر محمدی هم دیالوگی وجود دارد که روحانی می گوید هیچ ماشینی من را در خیابان سوار نمی کند اما در «فرشته ها با هم می آیند» زیاد تاکسی وجود ندارد. البته یادم است خیابان به خاطر فیلمبرداری ما شلوغ شده بود. همه می خواستند ببینند چه خبر است.

اما تغییر موضع گیری اطراف نسبت به کاراکتر روحانی در جایی دیگر از فیلم هم وجود دارد. اول فیلم دختر صاحبخانه رفتار بدی با احمد دارد اما چند سکانس بعد به همسر احمد می گوید شوهرت فرشته است. برای این تغییرها توجیه مناسبی در فیلم گنجانده نشده است. خودتان متوجه این تغییرات صفر و صدی در اطرافیان نقش خود نشدید؟
- فکر می کنم جواب این سوال در فیلم داده می شود. صاحبخانه درباره رفتار دخترش با احمد به او می گوید جوان ها همینطوری هستند. اولش که یک آخوند می بینند گارد می گیرند. توجیه این تغییر می توانست همین دیالوگ باشد. فکر می کنم برای کارگردان داستان زندگی شخصی خود احمد مهمتر از حواشی به وجود آمده برای کاراکتر و همینطور گره های فیلم بود.

وقتی فیلمنامه را می خواندید متوجه نبود گره ای در قصه نشدید و ریسک را پذیرفتید تا شاید قصه ای ساده و یک خطی با کارگردانی درست و تدوین خوب جذاب دربیاید؟
- حسی که حامد محمدی می خواست از کار بگیرد را در تجربه قبلی همکاری مان دیده بودم. در «طلا و مس» هم گره داستانی آنچنانی وجود ندارد؛ یک بحران هست که تا آخر فیلم ادامه پیدا می کند.

اما ضربه ای که این بحران به بیننده می زند تا انتهای فیلم همراهش هست.
- بله اما بحرانی نیست که قصه جدیدی را در دل داستان اصلی به وجود بیاورد. «فرشته ها با هم می آیند» هم همان بحران را داشت. احمد صاحب سه قلو می شود اما هیچ پولی ندارد. در طلا و مس هم همسر شخصیت روحانی فیلم بیماری ام اس می گیرد.

فکر می کنید با وجود فیلم های مارمولک، زیر نور ماه، طلا و مس و فیلم های دیگری که درباره زندگی خصوصی روحانیت ساخته شده است، باز هم ورود یک فیلم به زندگی خصوصی یک روحانی جذابیت دارد؟
- حرف شما یک جورهایی درست است. چهار فیلم درباره زندگی شخصی قشری که برای مردم ناآشنا و جذاب است ساخته شده. این کنجکاوی و جذابیت دیگر از بین رفته. با اینحال باز هم می شود شخصیت اول یک فیلم را روحانی قرار داد و وارد زندگی شخصی اش شد ولی از اینجا به بعد دیگر یک قصه ناب لازم است. سینما قصه می خواهد. فیلمی که کمبود قصه دارد فرقی ندارد کاراکتر آن چی باشد.

برمی گردیم به سوال اول. وقتی بازی در فیلم «فرشته ها با هم می آیند» را پذیرفتید متوجه متفاوت بودن قصه درباره کاراکتر جذاب و کنجکاوی برانگیز روحانی به نسبت فیلم های قبلی که با همین محوریت وجود داشت شدید؟
- من بازیگرم. قرار نیست قصه را تعیین کنم.

اما شما این فیلمنامه را برای بازی انتخاب کردید.
- من دوست داشتم یک فیلم عاشقانه بازی کنم. شما هم در «طلا و مس» یک فیلم عاشقانه دیدید. در «فرشته ها با هم می آیند» هم این عاشقانه وجود دارد اما با بحرانی متفاوت که خانواده را درگیر می کند. اگر این عاشقانه درنیامده، کارگردان و نویسنده باید درباره آن صحبت کنند. می خواستم در یک فیلم عاشقانه بازی کنم و چون قبلا با کارگردان این فیلم در فیلم «طلا و مس» که در سِمَت نویسنده این فیلم بود همکاری داشتم، به او اطمینان کردم.

فکر می کنید اگر کاراکتر این فیلم عاشقانه یک روحانی نبود و به قول خودتان یک مهندس معمولی بود، باز هم جذابیتی برای کار داشت؟
- نمی دانم. من با شناختی که از منوچهر و حامد محمدی داشتم، دوست داشتم باز هم با آنها همکاری کنم. پشیمان هم نیستم. راضی ام. اما اگر به نظر شما فیلم کارکردش را از دست داده، باید شما را به کارگردان ارجاع دهم.

شما برای سومین بار در «فرشته ها با هم می آیند» نقش یک روحانی را بازی کردید. چرا؟ نگران کلیشه شدن نیستید؟
- نمی شود گفت چرا سه نقش روحانی بازی کردی. اگر چنین دیدگاهی وجود داشته باشد، پس وقتی سه بار هم نقش یک مهندس را بازی کردم باید بگویید چرا. شخصیت این روحانی ها در هر سه فیلم متفاوت است.

مهندسی یک شغل است و مهندس ها می توانند به لحاظ ویژگی های شخصیتی، اخلاقی، موقعیت خانوادگی، اجتماعی، شیوه لباس پوشیدن و ... تفاوت زیادی با هم داشته باشند اما لباس روحانی، خواه ناخواه به کالبد، جان می دهد. کاراکترهای روحانی بیس یکسان دارند. از نگاه مردم میزان این تفاوتی که می گویید در مورد شخصیت روحانی نمی تواند به اندازه مهندس باشد.
- نگاه ما به کاراکتر احمد به این شکل نبود. ما احمد را یک شخصیت می دانیم که اتفاقا روحانی هم هست. یعنی روحانی بودن او در درجه دوم اهمیت نقش است. من وقتی می خواهم هر نقشی را بازی کنم، شخصیت آن برایم مهمتر از لباس تن اش است. لباس به کاراکتر رفتار می دهد، نه شخصیت. ممکن است رفتار بیشتر پزشک ها شبیه هم باشد. در «فرشته ها با هم می آیند» هم یک روحانی خاکستری وجود دارد. لزومی ندارد همه آنها مثبت باشند. نگاه منوچهر و حامد محمدی هم به کاراکتر احمد شخصی بود. آنها هم روحانی بودن احمد را محوریت قرار نداده بودند. احمد می توانست روحانی نباشد و شغل دیگری داشته باشد. اگر اینطور بود شخصیت او فرقی نمی کرد بلکه رفتار نقش فرق می کرد.

درست است. حتی تفاوت بازی شما هم در «فرشته ها با هم می آیند» با نقش های روحانی دیگرتان در فیلم «طلا و مس» و سریال «دودکش» مشخص است اما مگر چند درصد از مخاطب عام جزییات رفتاری این نقش ها را به یاد دارند؟ ممکن است عده ای از مردم بگویند باز هم جواد عزتی نقش یک روحانی را بازی کرد. همان اتفاقی که برای امین حیایی افتاد و در سریال ها و فیلم های بسیار نقش هایی را بازی کرد که به نظر خودش متفاوت بودند اما بیس آنها همان کاراکتر خاص مو فرفری است که پرانتزی راه می رود.
- تنها شباهت نقش های روحانی که من بازی کردم لباس آنها است و فقط به خاطر لباس نمی توانید بگویید جواد عزتی نقش ها را عین هم بازی کرده. به هر حال لباس روحانی در تمام این نقش ها یکی است ولی شخصیت ها با هم فرق دارد. یکی از دلایلی که بازی در نقش احمد را در فیلم «فرشته ها با هم می آیند» پذیرفتم همان ماجرای شخصیت بود. می خواستم به خودم ثابت کنم که می توانم نقش یک روحانی را در این فیلم طوری بازی کنم که با فیلم دیگری که بازی کردم فرق داشته باشد. من تلاش خودم را کردم تا اجرایی متفاوت از نقشی که قبلا آن را بازی کرده بودم داشته باشم؛ اینکه چقدر در هدفم موفق بودم بحث دیگری است. علاوه بر اینها زمانی این فیلم را کار کردم که در جشنواره چهار فیلم با نقش های متفاوت داشتم.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها