
این زمان، زمان دور یا کمرنگ شدن ستارههای اروپایی و هالیوودی سینما و بازیگران تلویزیونی دیار فرنگ و ینگه دنیا از تلویزیون کشور ما بود. هر چند بسرعت معلوم شد دوران جدید هم ستارههای خود را یافت؛ البته نه به فراوانی و درخشش ستارگانی که در ایام پیشین مجال هنرنمایی بر پرده کوچک مییافتند، بلکه به فراخور و در اندازههای محدود روزگار جدید. سرجیو نیکلاسکو، بازیگر و کارگردانِ رومانیایی، که هنوز هم در نزد بینندگان ایرانیِ آثارش با نام «کمیسر مولدوان» یا همان «کمیسر» شناخته میشود، یکی از این ستارگان معدود بود...
* * *
نمیدانم ابتدا «کمیسر متهم میکند» از تلویزیون پخش شد یا «دوئل» اما هر چه بود این دو فیلم، به فاصله کوتاهی از یکدیگر برای علاقهمندان فیلم روی پرده کوچک به نمایش درآمدند. نخستین دلیل استقبال از این فیلمها ریتم به نسبت تندِ آنها بود. در شرایطی که اسباب و لوازم سرگرمی با توجه به وضع جدید جامعه بشدت محدود شده بود و تلویزیون هم از هر نظر در دستچین و انتخاب یا حتی تولید برنامه، فیلم و سریال دستانش بسته بود، بینندگان همیشه منتظر، مانند انسانهایی بسیار گرسنه که مدتهاست چیزی برای خوردن نیافتهاند، همیشه گوش به زنگ و چشم به راه بودند تا – حتی – یک قطعه نمایشی و میانپرده از سیما پخش شود. آن وقت بود که با اشتیاق تمام به تماشای آن مینشستند و فرداروز، برای همدیگر نقلش میکردند.
کار به جایی رسیده بود که فیلمهای کسلکننده و بدریتم اروپای شرقی بارها پخش میشد و خیلیها از خیر پخشهای تکراری آنها نیز نمیگذشتند. اتفاقاً کمیسر متهم میکند و دوئل هم محصول اروپای شرقی (رومانی) بودند اما هرچه بود حادثهای در آنها اتفاق میافتاد و بیننده را به تعقیب ماجراها ترغیب میکرد. به علاوه این ریتم تند، جذابیتهایی همچون موسیقی و سر وضع خود سرجیو نیکلاسکو به عنوان بازیگر اول و آدم اصلی ماجرا هم در نشاندن تماشاگران پای گیرندهها موثر میافتاد.
«سال1940، در زمان به قدرت رسیدن ژنرال آنتونسکو در رومانی، گروهی افراطی و خشونتورز به نام گارد آهنین که با گروههای فاشیست در ارتباط هستند مامور سرکوب جمهوریخواهان میشوند. آنها ابتدا با یورش به یک بازداشتگاه، تعدادی از زندانیان سیاسی را ترور میکنند و در ادامه نیز مبادرت به ترور چند شخصیت سیاسی و مشهور میکنند.
مامور رسیدگی به این پرونده کسی نیست جز کمیسر تئودور مولدوان. در حالی که مقامات بالادستی پلیسی، قضایی و امنیتی، با این هدف او را به این مهم گماردهاند تا به نوعی و پس از گذشت مدتی، بر این جنایتها سرپوش بگذارد و خلاصه، با تهدید و تطمیعش مانع راهیابی پرونده به نتیجهای مشخص بشوند، اما برخلاف انتظارشان کمیسر مولدوان با جدیت، علاقه و پشتکار تصمیم به پیگیری واقعی و دقیق پرونده میگیرد.
مقامات هم با هدف پیشگیری از اینکه با ارائه مدارک مستدل و توسط مطبوعات، از سوی کمیسر رسوا شوند، میکوشند او را نیز مانند مقتولان بیگناه حوادث و ترورها از سر راه بردارند. مولدوان یکتنه و فقط با کمکهای اطلاعاتی یک دزد، به مــــصاف نیروهای گارد آهنین میرود و هر بار با ترفندی در برابر آنها قد علم میکند و موفق به گریز میشود...»
راستش سرعت حوادث، درگیریها و اتفاقات، در این فیلم و دو سه فیلم مشهور دیگری که از سرجیو نیکلاسکو پخش شد به قدری تند بود که بیننده میکوشید هیچیک از آنها را از دست ندهد. بعلاوه، کارگردان نیز از پرداختن به مسائل عاطفی غافل نبود و هر بار با تمهیدی (قتل معصومانه کودکی از خیل گداهای شهر که دوستانش به او «پیژامه» لقب داده بودند و در نهایت فقر شیفته داشتن یک پیژامه بود ـ به گمانم در فیلم دوئل - یا مثلا گروکشیهایی که افراد گارد آهنین بر سر تهدید به دزدیدن پسر خود کمیسر میکوشند انجام دهند...) بیننده را موقتا از فضای حادثهای فیلمش دور میکرد و میکوشید او را با چنین مسائلی درگیر کند. آن سالها منتقدی در مواجهه با همین دو فیلم معروف سرجیو نیکلاسکو، آنها را با برترین آثار پلیسی و جنایی سینمای اروپا و آمریکا مقایسه کرده و حکم به ابطال تلاشهای سازندگان این دو فیلم داده بود.
هنوز هم آثار نیکلاسکو، هر چه باشند، با هر کیفیت و ساختاری از نظر هنری و سینمایی، برای نسل ما و یکی دو نسل قبلی و بعدیمان، نشانههایی از یک زمانه و دوران تلقی میشوند که در همه حال عزیز داشته خواهند شد.
***
دوئل دارای داستانی جداگانه و تا حدی متفاوت نسبت به کمیسر متهم میکند بود، اما همچنان در همان فضا قرار داشت و نیکلاسکو بر مدار موفقیت نسبی آن سیر میکرد. کمیسر، این بار مأمور رسیدگی به پرونده سرقت از یک بانک میشود که به قتل دو نفر از افراد پلیس منجر شده است. در سرنخهایی که کمیسر دنبال میکند به فردی به اسم ریکا پاسارین میرسد. مولدوان برای به دام انداختن او مجبور به دوستی و ابراز محبت به عدهای نوجوان بیسرپرست، بزهکار و تا حدی شرور میشود که از طریق جیببری و مشاغل پست روزگار میگذرانند و برادر ریکا نیز در بین آنهاست، به این ترتیب، باز هم درگیریهای تازهای بهوقوع میپیوندد و تعقیب و گریزهای فراوانی درمیگیرد و... .
همانطور که گفتم همه چیز این دو فیلم شبیه همدیگر است و فقط خط داستانیشان دنباله هم به حساب نمیآید. نیکلاسکو باز هم تماشاگر سادهدل آن روزگار کشور ما را از هیجان سیراب میکند و حادثه و کشت و کشتار تحویلش میدهد. فیلم نیز فقط شاید به صرف اینکه غربی نیست از کمند ضوابط سختگیرانه آن روزگار متولیان تلویزیون میگریزد و نعمت پخش شاملش میشود. دوئل هم یکی از خاطرههای خوب نسل ماست.
***
«بادبانهای برافراشته» نام سریالی تلویزیونی بود که بسیاری از بازیگران اصلی و فرعی فیلمهای کمیسر متهم میکند و دوئل (البته غیر از خود سرجیو نیکلاسکو) در آن بازی میکردند. به دنبال موفقیت این دو فیلم، سریال مذکور خریداری و بسرعت دوبله و پخش شد.
سریال، حکایت کشتی و سرنشینانی بود که هر بار و در طول سفرهای دریاییاش ماجراهایی را از سر میگذراند. پس از موفقیت این سریال و شناخته شدن هر چه بیشتر بازیگرانش، این بار پخشکنندگان حرفهای سینما پیشدستی کردند و فیلم دیگری از نیکلاسکو را خریداری و وارد کردند. فیلم، «انتقام» نام داشت و به عنوان قسمت دوم کمیسر متهم میکند در سینماها به نمایش درآمد. (به گمانم در طول این سالها از تلویزیون نیز بارها پخش شده باشد)
شهرت قسمت نخست فیلم و بازیگران و عوامل آن در ایران، همراه جذابیتهای فراوان داستان و خود فیلم برای تماشاچی آن روزگار باعث اقبال زیاد سینماروهای ایرانی از این محصول شد. نگارنده خود بخوبی در یاد دارد که چه صفهایی در مقابل سینماهای نمایشدهنده فیلم تشکیل شده بود و در اکرانهای دوم به بعد نیز که آن سالها با رونق زیادی برقرار و معمول بود، انتقام همواره یکی از پاهای ثابت نمایش در سینماهای درجه 2 و 3 تهران و شهرستانها محسوب میشد.
فیلم، بر محور نجات معجزهآسای کمیسر از مرگ(که زیر باران گلوله افراد گارد آهنین در پایان فیلم قبلی یعنی کمیسر متهم میکند رخ داده بود، اما غیرقطعی به نظر میرسید) شکل میگیرد. مولدوان پس از بهبود یافتن با کمک یک پزشک محرم و رازدار به مقابله مجدد و گرفتن انتقام از گارد مذکور میپردازد و حوادث تازهای را رقم میزند و... .
***
انگار هر بار و در هر شماره باید نام این دوبلور ارزنده و بیجایگزین را تکرار کنیم: حسین عرفانی؛ کسی که با صدای جاودانهاش بازیگران بسیاری را با گویش فارسی خود در چشم و ذهن و صد البته گوش ما ابدی
ساخته است.
سرجیو نیکلاسکو نیز یکی از این هنرمندان است، با این تفاوت که همفری بوگارت، توشیرو میفونه و بقیه آن قدر بزرگ بودند که شاید بدون صدای عرفانی(واحتمالا دوبلور ارجمند دیگری) باز همبازیشان بر دلها مینشست، اما نام، چهره و بازی نیکلاسکو ـ بازیگر و کارگردان آن زمان، ناشناخته رومانیایی ـ در دورهای برای تماشاگران ایران رخ نمود که برهوت سینمایی و «فیلمی» نام گرفته بود و با در نظر گرفتن چنان شرایطی، میتوان میزان تأثیر و نقش هنر و صدای حسین عرفانی در موفقیت و دیدهشدن این بازیگر و فیلمهایش را پیش چشم آورد.
***
همین یکی دو سال پیش سرجیو نیکلاسکو سرانجام بدرود زندگی گفت. او متولد سال 1930 در تارجوجیوی رومانی بود. نیکلاسکو در بیش از 30 فیلم ساخته خودش بازی کرد. فیلمهایش معمولا با استقبال مردم رومانی روبهرو میشد. او هنگام مرگ 82 سال داشت. یادش گرامی باد. (علی شیرازی/ ضمیمه قاب کوچک)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفت وگوی اختصاصی تپش با سرپرست دادسرای اطفال و نوجوانان تهران:
بهروز عطایی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با حجتالاسلام محمدزمان بزاز از پیشکسوتان دفاع مقدس در استان خوزستان