نه اینکه دل پیرمرد هنوز در گرو هدیه و قربانی باشد که سالها پیش به پروردگارش بخشید، بلکه رنج بیکسی، فقر، تنگدستی و بیتوجهی تمام کسانی که امروز مسئولیتشان را وامدار خون امثال فرزند او هستند، عرصه را بر او آنچنان تنگ کرده تا مهمترین آرزویش بازگشت پسرش باشد.
محمد اصغری اهل نکا شهید شد، درست وقتی که فقط 13 سال داشت و بینایی چشم راست خود را به دلیل پرش جرقه هنگام درست کردن دوچرخه کوچکش از دست داده بود، اما ذهن کودکانه او، آن قدر بزرگ میاندیشید که مطمئن باشد صدها چشم پس از او مراقب پدر خواهد بود.
حالا اما حکایت زندگی پدر چیز دیگری است. خانهای کاهگلی و متروک در حاشیه شهر، بی هیچ امکاناتی و آمیخته با بوی درد و رنج و بیماری، مامن و ماوای خیرالله است؛ مامن پدر شهیدی که همچنان چشم به راه، منتظر بازگشت عصای دست پیریاش است؛ پدری که 15 سال است از کار افتاده شده و با رنج بیماری دست و پنجه نرم میکند و کسی سراغی از او نمیگیرد و مسئولی در خانه او را نمیزند.
برخی از مسئولان مازندران و شهر نکا به بازدید آنها آمده و قول ساخت منزل و تهیه لوازم خانگی مناسب را به آنها دادهاند. اما این وعدهها کی عملی خواهد شد، کسی نمیداند.
فاطمه مرادزاده - گروه ایران
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
شکیبا حسینی، رهبر ارکستر سمفونیک رنسانس در گفت و گو با «جام جم» مطرح کرد
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگو با مهندس حمیدرضا هلالی، عکاس، پژوهشگر و مدرس انجمن سینمای جوانان ایران مطرح شد
دانیال نوروش از لذت مضاعفش در سریالی گفت که یادآور «روزیروزگاری» بود