ماجراهای زوجی که پس از 22 سال به هم رسیدند

احسان علیخانی: هدفم رضایت گرفتن از پدر مقتول نبود

نقدهایی که به ماه عسل می‌شود دلیلی بر اثرگذاری و اهمیت آن است

قند و پند ماه عسل

در این که برنامه ماه عسل به یک برند تلویزیونی تبدیل شده، شکی نیست و نام احسان علیخانی چنان با آن تنیده شده که معلوم نیست او اعتبارش را از ماه عسل گرفته یا برند شدن ماه عسل به واسطه حضور و اجرای اوست.
کد خبر: ۶۹۵۱۴۴
قند و پند ماه عسل
همین جا باید گفت از برآیند ماه عسل‌های قبلی و امسال می‌توان به این نتیجه رسید که گرچه اجرای جذاب بدون توانمندی‌ها و هوشمندی مجری ممکن نیست اما جنس اجرا و فراز و فرودهایش بی‌تأثیر از مقتضیات برنامه نیست و شاید درست در همین نقطه است که ضعف و قوت‌های ماه عسل به هم پیوند خورده و تلاقی پیدا می‌کند.

به این معنی که موافقان و منتقدان برنامه، مرکز ثقل تمجید یا انتقاد خود را روی همین نقطه مرکزی می‌گذارند. آنهایی که فارغ از علاقه به مجری و شیوه اجرایش ماه عسل را دوست دارند، به دلیل احساسی و تراژدیک بودن آن است و این که حرف دلشان را می‌زند، با آن همذات‌پنداری می‌کنند و با گریستن پای برنامه سبک شده و حالی عوض می‌کنند و مخالفان درست همین نقطه قوت موافقان را نقطه ضعف آن دانسته و معتقدند ماه عسلی‌ها تلاش می‌کنند با گرفتن اشک از مخاطبان، خود را سرپا نگه داشته و از نقطه ضعف مخاطب برای نقطه قوت خود بهره بگیرند.آنها می‌گویند این سبک از اجرا یک نوع مداحی مدرن است، خیلی شیک و اتو شده و با کلاس!

واقعیت این است که ماه عسل و دست اندرکارانش، باید هر دو طیف موافقان و مخالفان را معیاری برای سنجش و ارزیابی برنامه خود قرار دهند و از نقدهای مخالفان نرنجند که این نقدها حتی اگر ریشه در غرض‌ورزی احتمالی هم داشته باشد، نشان از تأثیرگذاری و اهمیت برنامه دارد. نقدها را باید عیاری گرفت نه عاری بر برنامه تا ماه عسل به زهر بدل نشده و نوشش به نیش مبدل نشود.

به نظر می‌رسد احسان علیخانی گریه مخاطب را در نمی‌آورد مخاطب خود پذیرای اشک ریختن است هم به واسطه حال و هوای دم افطار، هم روایت زندگی مهمانان و هم فرهنگ عمومی جامعه ما که گویی با درد و غم بیشتر عجین است. ما همیشه با هم درد دل می‌کنیم، خوش دلی نمی‌کنیم! این شاید تقصیر احسان علیخانی نباشد مخاطب خود طالب چنین فضاها و حال و هوایی است. ما ایرانیان اساساً از ملودرام بیشتر لذت می‌بریم و تأثیر می‌پذیریم. گرچه دامن زدن افراطی به این روحیه جمعی می‌تواند مصداق موج‌سواری رسانه‌ای باشد و نوعی باج​دهی به مخاطب.

البته باید گفت لزوما روایت تلخی‌ها و سختی‌های زندگی نمی‌تواند مصداق تراژدیک بودن باشد. در پس بیان این درد و رنج‌ها می‌توان امید و استقامت و صبر انسان برای رسیدن به موفقیت را هم تبلیغ کرد. بیان دردی که با امید آمیخته، تصویر واقعی‌تری از رمز و رازهای زندگی را به نمایش می‌گذارد! شاید جای آن است که ماه عسل عنصر امید و شادی را در برنامه خود پررنگ‌تر کرده تا هم شائبه سوگ‌زدگی از آن گرفته شود هم ماه عسل به جشنواره شباهت بیشتری پیدا کند.

ماه رمضان، ماه مهمانی و ضیافت الهی است، ماه رحمت و بخشش که باید در آن شادی کنیم و حالمان خوب باشد. ماه عسل باید حال خوب را به مخاطبانش هدیه بدهد و کمی از عمق این تلخی بکاهد. از سوی دیگر مخالفان برنامه نیز باید بپذیرند که از تلخی گریزی نیست وقتی پای انسان و قصه زندگی‌اش در میان است. تلخ و شیرین‌های زندگی درهم است. آنچه ماه عسل باید از آن بیرون بکشد، خودآگاهی و درک صحیح از واقعیت‌های زندگی است. تغییر زاویه دید و نگاه به این تلخ و شیرین‌ها، این که چگونه می‌توان از غوره حلوا ساخت. به عبارت دیگر ماه‌عسل برای این که در دام تکرار نیفتد و در اوج زیبایی به فروپاشی تن ندهد، باید بیش از بیان دردها و بحران‌ها و آسیب‌ها به راه‌حل و رهایی و حل مساله بیندیشد و به جای روایتی دردمندانه، روایتی همدلانه و رهایی بخش داشته باشد و مخاطب را آرام کند نه ملتهب.

اشکالی ندارد که مخاطب اشک بریزد به شرطی که احساس امید در او شعله‌ور شود و احساس سبکبالی کند. دم افطار بار سنگین و غصه‌ای بر دلش ننشیند. این یک تصور غلط و کلیشه‌ای است که گاهی ما گمان می‌کنیم آنها که اشک می‌ریزند، تأمل می‌کنند. تألم همیشه تأمل نیست همچنان که شادی، سبک سری و سطحی نگری نیست.

جمله معروفی است که می‌گویند آنها که «فکر» می‌کنند، جهان را کمدی می‌بینند و آنها که «احساس» می‌کنند، تراژدی. کمدی نه به معنای مبتذل دیدن یعنی دل نبستن به آن. اساسا خردمندی با خنده همراه است و خنده و خرد همذات هم هستند. باید چشم‌ها را شست، جور دیگر دید. ماه عسل قدرت و ظرفیت این کار را دارد. باور کنیم که اینک ماه عسل واجد آن کاریزمایی است که می‌تواند به عنوان یک مرجع عمومی رسانه‌ای به آن نگریست.

با بهره‌گیری از ظرافت‌های خلاقانه باید از این ظرفیت رسانه‌ای بیشترین بهره را برد. به مخالفان ماه عسل باید گفت، می‌شود با آن مخالف بود، اما نمی‌توان نادیده‌اش گرفت. نبض مخاطب در دستان اوست، باید دست مخاطب را گرفت و به سمت خوبی‌ها هدایتش کرد. باید قدر این قدرت رسانه‌ای را دانست و هدرش نداد. همه باید تلاش کنند ماه عسل با همه تلخی‌هایش به قندی شیرین تبدیل شود.

با طعم تلخ هم می‌توان شیرینی را مزه‌مزه کرد و از آن لذت برد. ماه عسل می‌تواند به یک قهوه رسانه‌ای تبدیل شود که گرچه تلخ است، اما دلچسب و لذیذ است. زبان و بیان نافذ احسان علیخانی هم باید لحنی شیرین بگیرد تا گزنده بودنش (که برای من شیرین است) به کام برخی تلخ نرسد. باید آستانه تحمل خود را بالا ببریم تا هر نقدی را نق و هر انتقادی را گزنده حس نکنیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم سخن و کلام احسان علیخانی اکنون بر بسیاری از مخاطبان برنامه ماه عسل نافذ و اثرگذار است و این البته مسئولیت او را بیشتر می‌کند.

وقتی یک مجری به یک ستاره رسانه‌ای تبدیل می‌شود باید مراقب باشد که بدرخشد و کلامش کسی را مأیوس نکند. باید با اشکی که می‌گیرد، آرامشی را هدیه دهد. باید بیش از دیگران خود مقید به کلامش باشد. کردار نیک، پشتوانه گفتار نیکش باشد. بویژه آن که ماه عسل اکنون با نام او گره‌خورده و هر کنش کوچک او حتی در میمیک صورتش از تیررس نگاه و قضاوت مخاطب به دورنیست.

گزافه نیست اگر بگوییم او باید بازیگری کند. بازیگری نه به این معنی که نقش بازی کند، بلکه اجرا را در شمایلی هنرمندانه عرضه کند و اندازه و میزانسن کنش‌های خود را جلوی دوربین شناخته و صیانت کند. او اکنون فقط یک مجری تلویزیونی نیست اعتماد مخاطب سرمایه کمی نیست که ماه عسل در سال‌های گذشته آن را به دست آورده است. نباید این اعتماد رسانه‌ای با غفلت یا افراط و تفریط به هدر رفته و ضایع شود. قرار نیست نه ماه عسل که هر برنامه تلویزیونی دیگری نظر همه مخاطبان را جلب کند که این یک امر غیرممکن است، اما باید بکوشد مخاطبان خود را حفظ کرده و هر روز و در هر ایستگاه تعداد بیشتری از مخاطبان را سوار قطار خود کند.

یک برنامه موفق همیشه موفق نیست، به عبارت دیگر هر برنامه موفقی بیشتر به حفظ موفقیت خود و تلاش در این راه نیازمند است.

نگارنده معتقد است ماه عسل باید مدام خود را بازسازی کند و در یادداشتی که سال گذشته درباره این برنامه نوشتم هم اشاره کردم بزرگ‌ترین خطری که ماه عسل را تهدید می‌کند، گرفتارشدن در دام تکرار است. ماه عسل خود باید به دست خویش دست به ساختارشکنی زده و خود ترمیمی کند. باید با اضافه‌کردن بخش‌های جدید، دکوراسیون و طراحی صحنه و استفاده از رنگ‌های شادتر، فضای مفرح‌تر و چشمنوازتری فراهم کند تا عسل بودن
ماه​عسل بیشتر احساس شود. گرچه امسال این صدفی که سقف برنامه است واجد المان‌های زیباشناختی است، اما فضا و رنگ و لعاب برنامه غم دارد و حزن‌انگیز است. نشانه‌های هیجان‌های مثبت و شادی بخش در آن کم است و به عنصر گرمتری نیازمند است. استفاده از کلیپ و ترانه‌های پر شور و امید که حس و حال مخاطب را عوض کرده و به او شادی دهد، در برنامه است.

از سوی دیگر بخشی از هویت برنامه و جذابیتش به مهمانانی است که دعوت می‌شوند. قهرمان‌های معمولی، ستارگانی پنهان و مهجور که امکان همذات‌پنداری بیشتری را برای مخاطب فراهم می‌کنند، اما خود برنامه نباید ستاره‌سازی کند. باید به نمایش خوبی‌ها، توانایی‌ها و سختی‌ها بسنده کند. باید راه چگونه زیستن را نشان دهد. قهرمان‌سازی ارادی به ضد خود بدل‌شده و دافعه مخاطب را بر می‌انگیزد. ضمن این که تنوع در انتخاب مهمانان و حتی تنوع در شکل گفت‌وگو و اجرا هم باید به این موارد اضافه شود تا ماه عسل قابل پیش‌بینی ملال‌انگیز و کسالت بار نشود و هر بار بتوان نکته تازه‌ای در آن کشف کرد.

ماه عسل بدون بازنگری در ماهیت و ساختار خویش نمی‌تواند ماندگار شود. یا باید در اوج خداحافظی کند یا خود را نوسازی و تجدید کند. حیف است برنامه‌ای ترکیبی که شاید بیش از برنامه‌های نمایشی مخاطب پیدا کرده، به تکرار تن دهد و شیرینی‌اش کم شود.

باید قدرماه عسل را دانست، ماه عسل می‌تواند به رسانه‌ای جریان ساز در حوزه اخلاق عمومی تبدیل شود. این ظرفیت را دارد که کمی از بداخلاقی‌های ما بکاهد به شرطی که از احساسات مخاطب به شکل افراطی هزینه نکند و با احترام به او اعتبار خویش را حفظ کند. (سیدرضا صائمی/ ضمیمه قاب کوچک)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها