
این برنامهها که عمدتا از قالب برنامههای ترکیبی پیروی میکنند، دارای دو ویژگی مهم سرگرمکننده و اطلاعرسان هستند. ضمن این که آیتمهای زیادی را شامل میشوند، معمولا از یک یا چند کارشناس کمک میگیرند و در گفتوگو با آنان هر روزه یا در بازههای زمانی مشخص موضوعات خاصی را بررسی میکنند. اگرچه برنامههای صبحگاهی بویژه در سیمای استانها ظرفیتهای زیادی برای پرهیز از ساختار و محتوای کلیشهای دارند، اما به دلیل ویژگیها و رویکردهای کلیشان همواره با آسیب تکراری شدن برای مخاطب روبهرو هستند. با تعدادی از معاونان سیمای استانها راهکارهای ایجاد تنوع در برنامههای صبحگاهی را بررسی کردهایم:
حقیقت این است که بیشتر ما با دیدن یک اثر توانایی آن را داریم که بین مستند بودن یا داستانی صرف بودن آن تمایز قایل شویم، اما وقتی مرزهای ساختاری درهم میتند یا پای تعاریف وسط میآید، تصمیمگیری کمی سخت میشود. رابطه عجیبی که بین دو مفهوم غیرداستانی و مستند از بدو تولد وجود داشت و حتی گاهی درهم میتنید این معما را پیچیدهتر کرد. عدهای سعی کردند با این باور که تمام مستندها غیرداستانی است، اما تمام غیرداستانیها مستند نیست به این پرسش پاسخ دهند.
با این حال باز هم همه میدانستند که سینمای مستند میتواند زمینهساز داستانی یک فیلم نیز باشد که به آن مستند داستانی میگویند. درواقع اساس کار در این نوع آثار بر پایه استناد به واقعیت و نشان دادن آن در یک خط کمرنگ داستانی است. از طرفی وقتی فیلمهایی که مستند است از سنتها و تکنیکهایی که بیشتر در فیلمهای داستانی استفاده میشود سود میبرد موضوع بازهم پیچیدهتر میشود. درست است که در آثار مستند و در ساختار روایت و تدوین آنها چیزی که ذاتا به قصد داستانگویی صرف به وجود آمده وجود ندارد و سازندگان آثار مستند معتقدند که به عکس سینمای داستانی که یکی از اهداف عمده آن سرگرمی تماشاگر و توجه به درآمد گیشه است، آنها در مستندهایشان سرگرمی را عاملی فرعی میدانند یا حداقل هدفی فرعی و ادعا دارند که هدف عمده فیلم مستند طرح مسائل زندگی، بیان و تفسیر آن، افزایش میزان شناخت تماشاگر و آگاهیدادن به اوست، گفتن این نکته کمی در حل این مساله نجاتبخش است که تفاوت اصلی نه در فرم یا سبک، که درواقع در منظور و محتواست.
همانطور که گاهی فیلمهای داستانی شبه مستند از زمینهها و سنتهای شبه مستند بهره میگیرد تا واقعیتر به نظر بیاید، مستندهایی هم که از ساختار دراماتیک، بازسازی و دیگر شیوههای داستانی استفاده میکند درواقع به فکر تشدید کردن تاثیر خود است.
یکی از این مستندها را میتوان فیلم «اینجا مردمانی زندگی میکنند » ساخته آزیتا رصافی دانست که چندی پیش از برنامه «فانوس» شبکه مستند پخش شد و بیشتر به همان دلیل که محتوای آن داشت مورد توجه قرار گرفت. در این مستند بانوی کارگردان آن نیز که خود زاده کرمانشاه است به سراغ روستایی در مناطق مرزی میرود تا واقعهای را یادآور شود که پس از گذشت سالها همچنان آثار آن باقی است.
این مستند درباره مردم کرمانشاه و بخصوص روستای بانزرده از توابع اسلامآباد این استان است که سی و یکم تیر 1367 مورد حمله شیمیایی هواپیماهای عراقی قرار گرفته است و علاوه بر شهادت و مجروح شدن تعداد زیادی از اهالی روستا در همان زمان، تاثیر و مشکلات آن همچنان پس از گذشت سالها در بین مردم روستا به چشم میخورد.
استفاده از شیوه خلاقانه بازسازی در این مستند از اینجا باورپذیر میشود که بین فرم آن و محتوا، که همان یادآوری باقی ماندن آسیبهای جسمی و روحی وارد شده بر مردم این روستا پس از گذشت سالهاست، هماهنگی وجود دارد و همانطور که هنوز مردم اثرات تلخ بمبهای شیمیایی را در زندگی روزمره خود و حتی جشن و شادی عروسیشان حس میکنند، مستند نیز مدام در مرز خیال و واقعیت و بازسازی حرکت کرده است.این نگاه حتی در انتخاب عنوان فیلم نیز به چشم میخورد و به جای جمله ماضی «اینجا مردمانی زندگی میکردند» کارگردان با هوشیاری تمام بر تاثیر گذشته بر حال مردمان دیارش، اشاره میکند.
البته «اینجا مردمانی زندگی میکنند» در برخی موارد نتوانسته بخوبی مرز بازسازی و مستند محض را رعایت کند و بنابراین تاثیر عاطفی خود را نیز در بخشهایی از اثر، از دست میدهد. بخصوص اینکه خط سیر مشخصی ندارد و به نظر میرسد در انتخاب داستانهای متعددی مانند پسری که تمام خانوادهاش را از دست داده و مجبور به کوچ به شهر شده و حال برگشته است تا داستان دختری که در روز ازدواجش آرزوی دیدار خانوادهاش را دارد و حتی قصههای فرعی دیگر، در نوسان است. حتی نمیتوان روستا را بهعنوان خط محور مرکزی این نوع روایت متصور شد، زیرا فراز و فرودهای جاری در روایت مستند ناگهان بر یکی از موضوعات متمرکز شده و بعد بدون زمینه چینی هدفمند، سوژهای دیگر را به پیش میکشد.
با این حال باید «اینجا مردمانی زندگی میکنند» را یک مستند «لازم» دانست. لازم از آنجا که وجود اینگونه مستندها که ابعاد مختلف جنگ تحمیلی، آن هم با یک نگاه بومی را به تصویر میکشد، یکی از ضرورتهای عصر ماست تا بتوانیم قبل از آن که فاصله زمانی ما از این رویداد، واقعیتهای آن را دچار تحریف کند، حقایق آن را به ثبت برسانیم و اگر یک مستندساز بتواند در این راه با کمک ساختار دراماتیک و استفاده از عناصر زیباییشناسی، موضوع تلخ سوژهاش را با لطافت به تماشاگر عرضه کند، بیشک قدم بزرگی در این راه برداشته است. «اینجا مردمانی زندگی میکنند» یک مستند است، زیرا آینه تمامنمای حقیقتی از سرنوشت مردمان کشورمان است و مستندی داستانی است چون میتواند بر مبنای همان واقعیت و با نگاه به زندگی سوژههای واقعی خود، چه آنها که اینجا زندگی میکردند و چه آنها که اینجا زندگی میکنند، قصهای تلخ را به زیبایی بازگوید؛ حتی برای مردمانی که روزی و روزگاری دیگر اینجا زندگی خواهند کرد. (محمدصدرا صفاییمزید/ ضمیمه قاب کوچک)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفت وگوی اختصاصی تپش با سرپرست دادسرای اطفال و نوجوانان تهران:
بهروز عطایی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با حجتالاسلام محمدزمان بزاز از پیشکسوتان دفاع مقدس در استان خوزستان