
داستان زندگی افراد مشهور شنیدنی، زیبا و دیدنی است اما تکرار آنها لطفشان را از بین برده است. حالا دیگر به مدد برنامههای تلویزیون، فیلمهای سینما، مطالب روزنامهها و دیگر نشریات و کتابها خیلیها میدانند که افراد مشهور چه کردهاند و بر آنها چه گذشته است، ولی دانستن اینکه مثلا جعفر آقا چگونه آکتور سینما شده یا خانم و آقای رحمتی چه کردهاند که مشهور شدهاند یا اسبادهای نشتیفان کنار قبرستان چه کسانی هستند و چه میکنند، هنوز دیدنی و شنیدنی است. شبکه مستند مدتی است برنامه «یک زندگی» به تهیهکنندگی جواد ظهیری را در جدول پخش خود گنجانده است. ظهیری در این برنامه به روی دیگر سکه و افرادی که کمتر دیده شدهاند، اما زندگی ویژهای دارند، پرداخته است. با جواد ظهیری تهیهکننده برنامه یک زندگی درباره این مجموعه گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
کمی درباره روند ساخت مستند یک زندگی توضیح بدهید و اینکه چطور شد سراغ ساخت این برنامه رفتید؟
«یک زندگی» مجموعهای است که زندگی مردم ایران در مناطق مختلف را به تصویر میکشد و هرکدام از بخشهای آن موضوع خاصی دارد. این برنامه تم اجتماعی و مردمشناسی دارد و زندگی آدمهای مختلف را به تصویر میکشد.
ساخت این مستند از چه زمانی شروع شد و چگونه ساخت سری دوم را هم آغاز کردید؟
تولید مجموعه اول چهار، پنج سال پیش شروع شد و سری دوم آن در 26 برنامه تهیه میشود و در آخرین مراحل تولید است که پخش آن همزمان با تولید شروع شده است.
در این برنامه به زندگی آدمهایی پرداختهاید که معروف نیستند، اما سبک و روش زندگی خاصی دارند. درباره انتخاب این افراد توضیح دهید که چگونه آنها را پیدا کردید؟
به نظر من همین آدمهای غیرمعروف، مردم واقعی ایران هستند و به نوعی میراث فرهنگی ایران به شمار میآیند که میراث و فرهنگ قدیم را نسل به نسل دریافت کرده و امیدوارند بتوانند آنها را به آیندگان منتقل کنند. آدمهای خیلی معمولی که درواقع میراثدار فرهنگ غنی و کهن ایران هستند و تاثیرات جغرافیایی محلی که در آن زندگی میکنند، پذیرفتهاند.
آداب و رسوم آنها متعلق به اجداد ما ایرانیان است و زندگی، سنن و روابط اجتماعی آنها همگی از دل تاریخ برآمده است که ما در این برنامه تلاش کردهایم آنها را روایت کنیم.
برخی مواقع هم سراغ افرادی رفتیم که معروف بودند یا به ضرورت به سمت آدم خاصی رفتیم، مثل خانمی که به دلیل از کارافتادگی همسرش رانندگی یاد گرفته و اتوبوس میراند و اکنون یکی از خانمهای موفق به شمار میآید و اتفاقا راننده خوبی هم هست و مسافران و همکارانش به او احترام زیادی میگذارند.
برخی از قسمتهای برنامه یک زندگی جذابیت بیشتری دارد، مثل بخشی که با نام «جعفر آقا آکتور سینما» پخش شد.
جعفر آقا آکتور سینما داستان مردی کاشانی است که در نطنز زندگی میکند. جعفر آقا طباخی دارد ولی بشدت به سینما علاقهمند است. چند سال قبل گروهی سینمایی به کاشان میروند تا در این شهر یک سریال بسازند که حضور این افراد در آنجا بر علاقه وی به سینما میافزاید. بعضی از افراد تیم فیلمسازی مدام به مغازه او رفته و کلهپاچه میخوردند و با وی ارتباط برقرار میکنند و او با آنها دوست میشود و به این ترتیب جعفر آقا شیفتگی به سینما را با دوستی با عوامل سازنده فیلم و سریال ادامه میدهد. او عکس بازیگران و عوامل سینما را بر تمام در و دیوار مغازه خود نصب کرده و گاهی اوقات با عکسهایی که به در و دیوار مغازهاش چسبانده، حرف میزند.
کلهپزی شغلی خاص است و سختیهای زیادی دارد که باید برای آن وقت زیادی گذاشت و عملا از 24 ساعت تقریبا چهار، پنج ساعت وقت برای خود فرد باقی میماند و باقی زمان روز را درگیر شغلش است که جعفر آقا همین چند ساعت خود را هم به سینما اختصاص داده است و تمام اینها باعث شد که زندگی وی را در قالب یک مستند ارائه دهیم.
«اسبادهای نشتیفان کنار قبرستان» نام یکی دیگر از قسمتهای مستند یک زندگی است، چطور شد به این داستان رسیدید؟
اسبادهای نشتیفان کنار قبرستان، سرگذشت آسیابانی است که آسیابش از کار افتاده است. پیشترها آسیابانانی در خراسان بزرگ و سیستان و بلوچستان در محلی به نام نشتیفان زندگی میکردند که در زبان محلی اسباد نامیده میشدند، آنها کسب و کاری مهم و تاثیرگذار داشتند. آسیابهای آنها در محل بادهای 120 روزه خراسان و بلوچستان قرار دارد که ما باید افتخار کنیم به مهندسی گذشتگان ما که میدانستند آسیابها را کجا قرار دهند که با قدرت باد سنگ آسیاب 300 کیلویی چرخانده شود. اسبادها در نوع خود کارآمدترین و مدرنترین نوع آسیاب هستند، زیرا پروانههایشان عمودی است که بیشترین کارآمدی را برای تبدیل باد به قدرت مکانیکی دارد.
اما متاسفانه اسبادها در حال خراب شدن هستند. در منطقه وسیعی از خراسان جنوبی گندمها را به وسیله این اسبادها آرد میکردند که اکنون دیگر این کار انجام نمیشود. داستان این بخش از مجموعه یک زندگی را به یکی از آخرین آسیابانان این منطقه اختصاص دادیم.
چرا نام آنها را در کنار نام قبرستان آوردهاید؟
این اسبادها روزگاری کارآمد بودند و ماندگار و از طبیعت برای تولید نیروی محرکه بهره میبردند، ولی اکنون در شرف نابودی هستند و به همین دلیل و به کنایه نام آنها را در کنار نام قبرستان آوردم. شاید بهتر و درستتر باشد اینگونه ابزارها را بهعنوان نمادهای فرهنگی کشورمان به دنیا معرفی کنیم که متاسفانه هیچ کاری در اینباره انجام نمیدهیم.
فکر میکنید با ساخت آثاری مانند یک زندگی میتوان در این راه قدمی برداشت که بهعنوان مثال اسبادها تخریب نشوند یا بهعنوان میراث فرهنگی حفظ شوند؟
این آرزوی من هم هست، ولی تنها قدمی که در این راه برمیدارم این است که بنا به حرفه خودم آثاری در این زمینه بسازم. تلویزیون کشورهایی مانند آلمان و انگلیس اگر نقطه قوتی در فرهنگشان بیابند، دهها مستند و فیلم و دیگر محصولات فرهنگی درباره آن میسازند تا آن را به نسلهای بعدی معرفی کنند و در صورت امکان آن را توسعه دهند و حفظ کنند، ولی این کار در جامعه ما بندرت انجام میشود.
نام یکی دیگر از بخشهای مستند یک زندگی «گاوهای آقا یوسف» است. در مورد این بخش نیز توضیح بدهید.
گاوهای آقا یوسف داستان آدمی است که گاوداری میکند و چند ماه از سال را مجبور است در ارتفاعات بگذراند، طبیعتا این نوع زندگی روی کل زندگی این مرد که یوسف نام دارد اثر گذاشته و زندگی او را دچار تغییراتی کرده است. او از خانواده خود دور است و با گاوها صمیمی شده و تمام زندگیش با آنها میگذرد.
این آدمها را چگونه پیدا میکنید؟
من 41 سال است تهیهکننده تلویزیون هستم و با مردم ارتباط دارم و راههای مختلفی را برای پیدا کردن آدمهای خاص دارم، ولی گاهی خبری میخوانم یا کسانی این افراد را به من معرفی میکنند.
برای این برنامه چقدر کار تحقیقاتی انجام دادهاید؟ به نظر میرسد بخشهای عمده آن کاملا فیالبداهه تصویربرداری شده است.
کار پژوهشی هم انجام میدهیم. پژوهش کلی من درباره شیوه زندگی مردم ایران است و از نظر فرهنگی، آداب و رسوم و روابط اجتماعی و... کل مردم و فرهنگها و صد البته خرده فرهنگها را بررسی میکنیم، ولی در هنگام ساخت هر برنامه هم درباره گروهی که میخواهیم درباره آنها برنامه بسازیم پژوهش انجام میدهیم. اما همیشه سعی میکنیم واقعیتها را بگوییم و چیزی را کم یا زیاد نکنیم تا مردم واقعیت محض را ببینند.
برای پخش این مستند در جشنوارهها یا شبکههای خارجی برنامه خاصی ندارید؟
خیر! تهیهکننده این برنامه شبکه مستند است و قاعدتا تلویزیون باید برای حضور این برنامه در جشنوارهها و تلویزیونهای دنیا اقدام کند. کار من این است که مجموعه را تهیه کنم و به شبکه مستند تحول بدهم.
یکی دیگر از بخشهای این مجموعه «آقا و خانم رحمتی» نام دارد که اتفاقا یکی از بخشهای دیدنی این برنامه است. این آدمها را چگونه پیدا کردید؟
آقا و خانم رحمتی داستان زوجی کهنسال است که در روستای ابیانه زندگی میکنند. البته یک قسمت دیگر هم درباره ابیانه ساختهایم، ولی در این قسمت ما به خانم و آقای رحمتی در روستای ابیانه پرداختهایم که طی بررسی زندگی آنها همه رفتار و آداب و رسوم مردم این منطقه زیبا و قدیمی را هم در نظر گرفته و بررسی میکنیم.
این دو از میان پیرزن و پیرمردهای معروف ابیانه انتخاب شدند. ما با حضور این دو نفر فرهنگ شفاهی، آداب و رسوم، غذاها و معیشت ابیانه قدیم را به تصویر میکشیم که اتفاقا سعید ابراهیمفر کارگردان این بخش است و کار بسیار خوبی را تحویل ما داده است.
چرا هر بخش را یک نفر کارگردانی میکند و از یک کارگردان واحد استفاده نکردید؟
هرچند قسمت را یک نفر کارگردانی میکند که سعی کردیم کارگردانها آمیزهای از نسل قدیم و جدید باشند. هر قسمت از این مجموعه موضوع واحدی دارد و توسط گروههای مختلف ساخته میشود، اما در نهایت همه آنها تحت مجموعه «یک زندگی» به مضمون واحدی میپردازد که سرگذشت و زندگی یک انسان خاص است. این انسان به دلایل مختلف زندگیاش کمی با دیگران متفاوت است و نوع زندگیش او را شاخص کرده است. (مجید احمدی / گروه رادیو و تلویزیون)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفت وگوی اختصاصی تپش با سرپرست دادسرای اطفال و نوجوانان تهران:
بهروز عطایی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با حجتالاسلام محمدزمان بزاز از پیشکسوتان دفاع مقدس در استان خوزستان