آلزایمر یکی از چالشهای پیشروی پزشکان و پژوهشگران در قرن 21 است. هنوز درمان قطعی برای این بیماری یافت نشده است.
با وجود این، برای درمان این آلزایمر فرهنگی چه باید کرد؟ آیا درمانی برای آن وجود دارد؟ بسیاری نقش دولت را در این زمینه پررنگ میدانند و معتقدند دولتها موظف به حفاظت و پاسداری از تاریخ و فرهنگ کشورشان هستند.
بدون تردید این یکی از وظایف دولت است؛ اما خود ما برای پاسداری از این فرهنگ و تعمیق و ترویج چه کردهایم؟ ما برای حفظ میراث تاریخی و فرهنگی کشور خود چه فعالیت مشخصی انجام دادهایم؟ چرا تکتک افراد جامعه در این زمینه احساس مسئولیت نمیکنند؟
صحبت از عضویت در سازمانهای مردمنهاد و فعالیت مستمر برای حفظ و معرفی آثار تاریخی و فرهنگی نیست؛ بلکه منظور سادهترین شکل فعالیت در این زمینه، یعنی رفتن به موزههاست.
چرا موزههای ما مخاطبان انگشتشماری دارند؟ چرا بیشتر مخاطبان این موزهها در تعطیلات نوروزی آن هم از سر تفنن از آنها بازدید میکنند؟ چرا همچنان بر بناهای تاریخی و فرهنگی یادگاری مینویسیم؟ به نظر میرسد بسادگی نمیتوان به این پرسشها پاسخ گفت.
برخی معتقدند به جای پاسخ به چراها، سعی کنیم جواب چگونهها را بیابیم. شاید پیشنهاد محمدرضا کارگر، مدیر اداره کل موزهها و اموال منقول تاریخی سازمان میراث فرهنگی بتواند در این زمینه کارگر باشد. اشاره او به «هر خانواده، یک موزه» است که سعی در اجرایی کردن آن دارند.
به باور او هر خانواده میتواند به جای قرار دادن ظروف کریستال در خانه، آثار و یادگارهای فرهنگی خانواده و مرتبط با هویت ملی و دینی خود را در خانه قرار دهد: «هر خانوادهای که این کار را انجام دهد، به او کارت موزهداری داده میشود و نامش در سایت موزهداری کشور ثبت میشود.»
به هر ترتیب، شاید هفته میراث فرهنگی فرصتی باشد برای یادآوری این درد و این آلزایمر فرهنگی؛ فرصت مناسبی برای جلب توجه مردم به آنچه در حوزه میراث تاریخی و فرهنگی میگنجد.
فرصتی برای اینکه به موزهها برویم و از گذشته بیاموزیم؛ به یاد بیاوریم که و چه بودیم. به قول سیدمحمد بهشتی، ما فراموش کردهایم که چه کسی هستیم و سرزمینمان کجاست؟
کمیل انتظاری - جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد