جام جم آنلاین گزارش میدهد
اصالت و سبکآفرینی هر شعر را در همین فرآیند هنری تجسم باید دانست. جلالالدین محمد بلخی (مولوی) یکی از شاعران اصیل و صاحب سبک زبان فارسی است و اصالت شعر و سبک غزلپردازی او را در ورزیدگی و مهارت تجسم احساس، عاطفه و خیالپروریاش باید دید.
محمد بلخی برای بیان اندیشههای بلند و آرزوهای انسانی و الهیاش از طرح زبانی منسجم غزل بهره جسته و به صورت یک شعر روایی ـ تمثیلی با بیانی رمزی و استعاری، ما را از رویه کلام خود به درونه آن برده و با تمثیل و رمز روبهرو میکند؛ این از مهارتها و چیرهدستیهای هنری، سبکی و اسلوب ویژه سخنپردازی اوست:
شنیدم اشتری گم شد ز کردی در بیابانی/ بسی اشتر بجست از هر سوی کرد بیابانی
چو اشتر را ندید، از غم بخفت اندر کنار ده/ دلش از حسرت اشتر، میان صد پریشانی
در آخر چون درآمد شب، بجست از خواب و دل پر غم/ برآمد گوی مه تابان ز روی چرخ چوگانی
به نور مه بدید اشتر، میان راه، استاده/ زشادی آمدش گریه، بسان ابر نیسانی
رخ اندر ماه، روشن کرد و گفتا چون دهم شرحت/ که هم خوبی و نیکویی و هم زیبا و تابانی
خداوندا در این منزل برافروز از کرم، نوری/ که تا گمکرده خود را بیابد عقل انسانی
محمد بلخی در این غزل ششبیتی روایی با شیوه بیانی خاص که به آن «تمثیل» میگویند، سخن گفته است. تمثیل در فن بیان فارسی، نوعی حکایتکردن و مثالآوردن است. شاعر برای نیروبخشیدن به کلام خود و تجسم و ترسیم تصویرهای ذهنیاش، غزل خود را با یک حکایت حکیمانه درهمآمیخته و واژهها و توصیفهایی را به کار برده که در سازوکاری هدفمند، به معنایی ویژه، اشاره میکند و آن را به صورت یک روایت از یک حقیقت یا واقعیتی دیگر، در سایه قیاس، تشبیه، استعاره و کنایه، قابل فهم و موثر میسازد و به این ترتیب در فرآیند سلوکی قدسی با جهان اسرار پیوند مییابد.
تمثیل را میتوان جزو ادب آموزشی به حساب آورد. بیشتر تمثیلهای فارسی در قالب شعری «مثنوی» و «قطعه» و به صورت روایت و حکایت و کمتر در قالب «غزل» رخ نمودهاند و هدف شاعران ما در ساختن این گونه شعر روایی، شرح یک آموزه اخلاقی، عرفانی و نکته پرمغز و اندرز حیاتی بوده است. اگرچه قالب مثنوی در میان گونههای دیگر شعری بیشترین توانمندی را در ساخت و ساز و تفسیر تمثیلهای فکری در منظومههای پندآموز از خود نشان داده، شیوه بیان روایی و تمثیلی ویژه و نیروی برتری رمز در غزلهای محمد بلخی، زیبایی و دقیقههای سبکی، سخن او را از کلام شاعرانه دیگران ممتاز گردانیده است. غزلهای محمد بلخی در اصل از تجربههای ذهنی و بیتابیهای روانی ـ عاطفی او مایه گرفته و سرشار از بازتابهای فکری، عاطفی و فلسفی او در برابر رمز و راز هستی و وجود جهان پیرامونی اوست. همان گونه که در غزل بالا میبینیم، حرکت شعر از عاطفه شاعر با توصیفی ساده آغاز شده و در تخیل نیرومند او گسترش یافته، سرانجام ما را با دو گونه حس روبهرو میکند: حس «لذت» و حس «پند».
ما با قرائت این غزل، هم لذت میبریم و هم پند میپذیریم و این از ویژگیهای تمثیلهای رمزی و روایتهای آموزشی در زبان فارسی است. محمد بلخی در این غزل روایی، یک «رویداد» معمولی را در پیوند با یک تجربه روحانی در توصیف و روایتی عینی شرح میدهد و جهان مادی را در برابر جهان معنوی قرار داده و نوعی بینش عرفانی ـ فلسفی را به اثبات رسانیده است. واژهها در این غزل، خصلتی تمثیلی و معنای خاص پیدا کرده، ما را به اندیشهای فراتر از متن غزل رهنمون شده، به سوی جهان رمز و راز میکشاند. «رمز» به عنوان یک عنصر اندیشگی این توانایی را دارد که ما را برانگیزاند و به تکاپو درآورد و مفاهیمی را فراتر از قالب شعری به صورت استعاره و اشاره در بیانی شاعرانه به ذهن ما متبادر کند. گوستاو یونگ ـ روانکاو و روانشناس سوئیسی ـ این توانایی را به تمام و کمال از حیطه اراده و اختیار «خودآگاهی» آدمی خارج دانسته و آن را نوعی «قدرت مینوی رمز» به شمار آورده است. این قدرت مینوی رمز را در حقیقت میتوان همان قدرت فاعله الهی و «انه بکل شیء محیط» دانست.
واژه «اشتر» که رمز قناعت، راهبری و راهجویی و بردباری است، میتواند در پیوند با روند منطقی روایت، همان «ناقه خدا» ـ شتر خدای تعالی ـ و در اصطلاح عرفا، «برهان و علم الهی» باشد و ناقه صالح پیغمبر را به یاد ما بیاورد؛ همان شتری که قوم «ثمود» آن را پی کردند و به صاعقه عذاب الهی گرفتار شدند.
ناقه صالح به صورت بد شتر
پی بریدندش ز جهل آن قوم مُر
واژه «بیابان» میتواند رمز وادی بیخبری و غفلت باشد که مرتبه درماندگی است. واژه «ماه» نیز میتواند رمز «ماهروی» و مظهر تجلیات انوار الهی باشد که «دایم است و تجلیات صوری را گویند که سالک بر کیفیت آن اطلاع پیدا کند». واژه «منزل» در این روایت تمثیلی میتواند یکی از ده منزل سلوک عارفانه باشد یا همین عالم محسوس ما. محمد بلخی، اصطلاح «عقل انسانی» را در پایان غزل خود برای انتقال نتیجه و نظر نهایی خویش برگزیده و در واقع، ما را به یادآوری و ادراک تمثیل و این پند مولا علی(ع) در نهجالبلاغه میرساند که «حکمت گمشده مومن است، پس آن را فراگیر؛ اگرچه از مردم دور باشد.» به این ترتیب میبینیم محمد بلخی، این اندرز ارجمند مولاعلی(ع) را درونمایه اصلی و طرح بنیادین تمثیل و غزل روایی خویش قرار داده و در ژرفساختی تشبیهی و رمزی، بینش عرفانی خود را ارائه داده است.
«عقل انسانی» که در اصطلاح حکیمان، نیروی مدرک کلیات است، میتواند رمز «نفس ناطقه» باشد، همان چیزی که «بدان حق از باطل ممیز میگردد و طاعت از معصیت جدا میشود و علم از جهل بازشناخته میگردد» و این چیزی نیست جز «سراجالعبودیت». خواجه عبدالله انصاری نیز در تفسیر «آیات» لقوم «یعقلون» تعبیر زیبایی از عقل ارائه داده است: «عقل، عقال دل است، یعنی دل را از غیرمحبوب در بند آورد و از هوسهای ناسزا باز دارد. مایه و فایده عقل، آن است که دل به وی زنده گردد. پس هر که را عقل نیست در شمار زندگان نیست.»
بنابراین، آدمی با این نور و سراج است که میتواند گمکرده خود را به حکمت و دانایی، خرد و هر آن چیزی که او را از عبودیت باز نمیدارد، بیاید. به یقین، گمکرده عقل انسانی، «خویشتن خویش» آدمی است و همه بیقراریها و جستجوها و جانفشانیهای آدمی در این منزل هستی برای رسیدن به «خود» و سرانجام به «او» و این حقیقت که «من عرفه نفسه، فقد عرفه ربه» از این روست که ما، عقلی را که محمد بلخی در این غزل تمثیلی یادآور شده همان نیروی نفسانی آدمی میدانیم؛ نیرویی که آدمی را به تفکر، تدبیر و تمییز وامیدارد، اگر این عقل، عقال عشق آدمی نباشد و به بیراهه رود، چه اتفاقی میافتد؟ به یقین، زندگانی آدمی در مسیری قرار میگیرد که دیگر، مشکات و سراجی در آن، نورافکن نیست و عقل «هیولانی» فرمانروای وجود او و هر هستی او میشود. آن گاه است که آدمی پر از حرص و خودخواهی و افزونطلبی و هیولا میشود و خود و پروردگارش را گم کرده، بر سرکوب امواج الهی وجودش که هر لحظه رو به فزونی است، عصیان میکند.
محمد بلخی در مقطع غزل روایی خود از پروردگارش عقلی میخواهد که نفس حیوانی انسان را نپروراند و او را به هر سو که بخواهد، نبرد و تنها به خواستهها و آرزوهای مادی او وابسته نباشد. محمد بلخی این نوع عقل را «عقل کلی» در برابر «عقل جزوی» دانسته و بر این باور است که:
«عقل جزوی، آفتش وهم است و ظن / زان که در ظلمات شد او را وطن»
عبدالحسین موحد / پژوهشگر
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان