رادیو و تلویزیون هم بهعنوان رسانهای فراگیر با اینکه برنامههایی را درباره معلولان پخش میکند، اما اگر پای درددل معلولان بنشینید آن را ناکافی میدانند؛ چراکه توقع افراد معلول از رسانه ملی در ساخت برنامههای تلویزیونی این است که با ما برای ما تصمیم بگیرند.
پررنگتر از گذشته
معلولان یکی از گروههای اجتماعی هستند که تعدادشان کم نیست و مثل بقیه مردم حقوق شهروندی دارند، اما حقوق آنها آنطور که باید، رعایت نشده، اما نقش رسانه ملی در احقاق حقوق آنها و نمایش آن بسیار مهم و موثر است. صدا و سیما چند سالی است که با قرار دادن زبان اشاره برای ناشنوایان در کنار صفحه تلویزیون تا حدودی برای احقاق حقوق آنها تلاش کرده است.
برنامه در شهر که از شبکه پنج سیما پخش میشود، هم گاهی به میان معلولان میرود و موفقیتها یا مشکلاتشان را در فضای شهری پوشش میدهد و علاوه بر اینها همفکریهایی را هم با سازمان بهزیستی انجام میدهد، اما به عقیده بسیاری تاثیر این همکاریها در ساخت برنامههای مناسب درباره معلولان آنطور که باید دیده نمیشود، چراکه برنامهسازان برنامههایی میسازند که متناسب با نیازهای این قشر نیست، تصویرشان یا سیاه و سفید است یا ساکن و غیرپویا.
اما اگر بخواهیم با نگاهی منصفانه به قضیه نگاه کنیم، سهم افراد معلول نسبت به گذشته از رسانههای همگانی بیشتر شده است؛ معلولان حضور فعالتری در شبکههای تلویزیونی دارند و بخصوص از جنبه موفقیتهای ورزشی و مشخصا مسابقات پارالمپیک، بیشتر مورد توجه رادیو و تلویزیون قرار گرفتهاند؛ اما به نظر بیشتر آنها، وضع موجود هنوز مطلوب نیست، هم به لحاظ میزان یا کمیت حضور افراد معلول در رسانهها و هم به لحاظ کیفیت حضور و شیوه نشان دادن آنها در رسانهها.
هنوز بسیاری از کارگردانان و برنامهسازان از مشارکت افراد معلول در تولید محصولات خود سر باز میزنند و حتی با این موضوع بیگانهاند. در بسیاری از فیلمها معلولیت کلیشهای به تصویر کشیده میشود یا به آن از زاویه کار خیر، ترحم، فقر و بدبختی پرداخته میشود یا از جنبه شیطانی، فرشتهای، عاقبت شوم و مجازات.
رسانهای برای معلولان
اگر پای صحبت معلولان بنشینید، میگویند هیچ کسی به اندازه خود فرد دارای معلولیت نمیتواند آنطور که باید و شاید تصویر معلولیت در رسانهها را نشان دهد. بسیاری معتقدند معلولان هم شبکه و رسانهای میخواهند تا از یک طرف مسائل و مشکلاتشان را نشان دهد و از طرفی برایشان برنامهسازی کند، اخبار آنها را پوشش دهد، به میانشان برود و پای صحبتهایشان بنشیند، حتما هم لازم نیست عمومی شود یا مورد استقبال قرار بگیرد، چراکه مردم عموما معلولیت را مثل شتری میبینند که جلوی در همسایه میخوابد، یعنی این موضوع را مساله جدی زندگی خود نمیدانند و بیشتر تصور میکنند که این وضع، مختص عده یا قشری خاص از جامعه است و خیلی به آنها مربوط نیست.
تصویر معلولیت در فیلمها و سریالها
سریالها و فیلمهایی که در آنها معلولان نقش محوری داشته باشند یا از معلولان بهعنوان یکی از بازیگران اصلی استفاده شود، انگشت شمارند. نمونه موفق این سریالها که از یک بازیگر معلول نیز در آن استفاده شد، سریال «وضعیت سفید» به کارگردانی حمید نعمتالله است که ناصر شهریاری بازیگر معلول آن مدتی قبل کارگردانی اولین فیلم کوتاه خود 24 ساعت مرخصی را تمام کرد.دیگر نمونه موفق این سریالها سریال «مشق عشق» به کارگردانی بهرام بهرامیان است که داستان زنی به نام الهه را روایت میکند که شوهرش در اثر سانحه تصادف هر دو پایش فلج میشود و چون بازیکن والیبال است، پس از این سانحه دچار مشکلات روحی میشود. این سریال گرچه تصویر تلخی از معلولیت ارائه میکند، اما بخشی از مشکلات معلولان و اطرافیان آنها را به تصویر میکشد و باعث میشود تا این مشکلات برای بیننده هم ملموس شود.
روی دیگر سکه فیلمهای سینمایی هستند که موضوع اصلیشان به جانبازان و معلولان جنگ تحمیلی اختصاص پیدا میکند و بارها هم از تلویزیون پخش شدهاند. «از کرخه تا راین» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا، «بید مجنون» و «رنگ خدا» به کارگردانی مجید مجیدی از فیلمهایی هستند که بخوبی تصویر تازهای از دنیای معلولان و علایق آنها را نشان میدهد. قهرمان هر سه فیلم نابینایانی هستند که دنیا از پشت چشمهای نابینایشان رنگ و بوی دیگری دارد. از کرخه تا راین داستان سعید است که بر اثر بمبهای شیمیایی نابینا شده و برای درمان عازم آلمان میشود و در آنجا به واسطه ملاقات خواهرزادهاش اتفاقات دیگری برایش میافتد.
در بید مجنون داستان مردی روایت میشود که پس از سالها، طی عمل جراحی که در خارج از کشور انجام میدهد، بیناییاش را به دست میآورد و برای دیدن دوباره رنگها، امید دوبارهای پیدا میکند، اما پس از به دست آوردن بینایی، دنیا پیش چشمانش متفاوت از گذشته میشود. در فیلم رنگ خدا، «محمد» نماد افراد کمشماری است که حقایق اطرافش را بیش از آنچه ببیند، حس میکند و پدر محمد نماینده آدمهایی است که سختیها چشم دلشان را کور کرده و از دیدن سادهترین زیباییها ناتوانند.
نمونه جدیدتر این فیلمها فیلم «حوض نقاشی» به کارگردانی مازیار میری است که نوروز امسال نیز از تلویزیون پخش شد. در حوض نقاشی کارگردان با نگاه و روایتی تازه داستان زندگی زن و شوهری را روایت میکند که هر دو مشکل جسمانی دارند، اما سعی میکنند ضعفهایشان را نادیده بگیرند و عاشقانه زندگی کنند و به قول کارگردان فیلم قهرمانان زندگی باشند.
درست است که تعداد فیلمها و برنامههایی که درباره معلولان ساخته میشود، انگشت شمار است، اما چیزی که واضح است اینکه بسیاری از آنها از نمایش کلیشهای زندگی فرد ناتوان یا تصویر اغراق شده تواناییهایشان چندان دل خوشی ندارند و به دنبال نگاه تازهای هستند، روایتی که خود زندگی است.
سحر مظفری/ ضمیمه قاب کوچک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد