یعقوبی در سالهای گذشته کوشید نمایشنامههایی را که پیش از این نوشته و اجرا کرده بود بار دیگر در تالارهای نمایش تهران به صحنه ببرد. او البته در این طرح گوشه چشمی هم به تالارهای نمایش در شهرهای مختلف کشور داشت، اما در این راه موفق نشد و نتوانست نمایش«خشکسالی و دروغ» را در شیراز روی صحنه ببرد.
تلاش او در این مسیر باعث شد دو نمایش تحسین شده «زمستان 66» و خشکسالی و دروغ پس از سالها دوباره روی صحنه برود. این رویکرد البته موافقان و مخالفان خود را داشت، برخی این راه و روش را در عرصه هنرهای نمایشی ایران به دلیل کمبود سالن نمیپسندیدند و برخی هم معتقد بودند راهی که یعقوبی در پیش گرفته راه خوبی برای آشنایی مخاطبانی از نسلهای مختلف با اجراهای خاطرهانگیز تئاتری است.
کیومرث مرادی، کارگردان تئاتر هم حالا با اجرای نمایش «شکلک» در تالار شمس مجموعه فرهنگی و هنری اکو این مسیر را ادامه داده است. او که اوایل دهه 80 با همکاری نغمه ثمینی (نمایشنامهنویس) و پیام فروتن (طراح صحنه) نمایشهای مختلفی را در تئاتر شهر به صحنه برد، امسال تصمیم گرفت یکی از این آثار را دوباره روی صحنه ببرد.
او از بین متنهایی چون خواب در فنجان خالی، رازها و دروغها، افسون معبد سوخته، شکلک، خانه، ژولیوس سزار به روایت کابوس، مرگ و شاعر و رویای نیمه شب پاییز تصمیم گرفت شکلک را پس از حدود ده سال اجرا کند. متنی که درونمایه آن از تقابل آدمهای دو موقعیت مختلف تاریخی در یک خانه قدیمی شکل گرفته است. یک زوج جوان (نرگس و شریف) به دلیل نداشتن توان مالی یک خانه متروکه و قدیمی را برای زندگی انتخاب میکنند، نرگس پا به ماه است و شریف دانشجویی که همزمان مسافرکشی هم میکند.
این زوج به محض سکونت در خانه بظاهر متروکه با زوج دیگری (حسن و عالیه) روبهرو میشوند که آنها هم در این خانه سکونت دارند، اما در سال 1332 به قتل رسیدهاند. حسن از نوچههای شعبان بیمخ (جعفری) و معرکهگیر است و عالیه به نوعی معرکهگردان. تقابل این دو زوج البته پیامدهای دیگری هم برای ساکنان این خانه دارد. حسن و همسرش با دیدن نرگس فکر میکنند او همان نقره، معشوقه شعبان جعفری است که از خانه آنها گریخته است.
در این متن تقابل آدمهای معمولی در یک برهه تاریخی، هم بهانهای میشود برای سرک کشیدن در حال و هوای امروز جامعه و هم دستاویزی برای دیدن گذشتهای که بظاهر از ما دور است، اما به همان نسبت نزدیک است.
ثمینی در متن این تقابل را با استفاده از دیالوگهایی سنجیده به سطح زبان اثر هم میکشاند، آدمهای دیروزی از کلماتی استفاده میکنند و بسامد واژگانی دارند که امروزه رواج چندانی ندارد. در مقابل زوج امروزی در دیالوگهای خود کلماتی را به کار میبرند که برای آدمهای دیروز ما به ازای معنایی ندارد. این تفاوت در دیالوگها البته در اکسسوار صحنه هم تداوم مییابد. تلفن همراه به همان اندازه برای آدمهای امروزی آشناست که معرکهگیری و پردهخوانی برای آدمهای دیروزی. در دل این تقابلها، هم لحظات کمیک شکل میگیرد و هم لحظاتی متاثرکننده. کارگردانی هوشمندانه کیومرث مرادی و میزان سنهای سنجیده او باعث شده تا همین تقابل و تضاد ظاهری در دل بازیها و رفتار بازیگران در صحنه راه یابد.
البته هر کدام از شخصیتهای این متن هم رفتار دوگانهای دارند. آنها همان تصویری نیستند که سعی میکنند از خود بسازند. حسن (با بازی امیر جعفری) مرد معرکهگیر و نوچه شعبان جعفری تلاش میکند وجهی مردانه و لات و بزن بهادر از خودش بسازد، اما عاشقی است دلباخته و خسته از سرنوشتی که برایش رقم خورده است. اوج این مساله در صحنهای قابل مشاهده است که او غنائمش را از خانه ملیون طرفدار مصدق نشان میدهد، غنائمی که به جای وسایل پر ارزش و قابل فروش دربازار، پارچههای خوش آب و رنگ زنانه و چادر و... است.
او دل در گرو عشقی دارد که خودش بیش از هر کس دیگر میداند دست نیافتنی است. در مقابل او، عالیه (با بازی پانتهآ بهرام) قرار دارد، زنی مجنون حال (البته به معنی نیمهعاقل) که از نقره متنفر است و حسن را دوست دارد. زنی که اگرچه ساده مینماید، اما در گفتارش بیش از هر کس دیگر مناسبات قدرت در جامعه خودش را به نقد میکشد و دست آخر همراه همسرش به قتل میرسد، آن هم از سوی دار و دسته شعبان بیمخ.
در مقابل آدمهای امروزی متن ثمینی هم همین تقابل را در دل خود دارند، شریف (با بازی نوید محمدزاده) دانشجویی است بیپول، بیتوش و توان که میکوشد خانهای نیمهمخروبه را به عنوان گزینه دلچسب به همسر پا به ماهش نشان دهد.
او اما خودش در پس شوخیهای کلامی و رفتاریاش هیچ اعتقادی به آنچه میگوید ندارد. پس از مواجهه با حسن و عالیه هم ما با همین کشاکش در دل این شخصیت مواجهایم، کسی که در موقعیتی خود خواسته اسیر شده و امیدی به رهایی ندارد.
حکایت نرگس (با بازی ستاره پسیانی) از این هم غمناکتر است. نرگس امروز با نقره دیروز به اشتباه گرفته میشود. این بار دوطرف ماجرا هرکدام از او میخواهند دیگری باشد. حسن و زنش از او میخواهند نقره باشد و همسرش او را نرگس صدا میزند و برای رهاییاش میکوشد.
تاریخ و خاطرههایش بر سر ساکنان این خانه آوار میشود. مخاطب به رفتار متناقض آنها میخندد و با بازیها همراه میشود، اما رفته رفته قدم به قدم در پس صدای قهقهه حاضران در سالن حزنی را میبیند که در لحظات تنهایی حسن و عالیه صحنه را لبریز میکند. آنجا که حسن میگوید: «خیلی خستهام عالیه. دلم میخواد بخوابم و...» (نقل به مضمون البته).
موقعیت دوگانه متن از دل صحنه بیرون میآید و ذهن تماشاگر را در بر میگیرد تا او بماند و پرسشهای تازهای که این اجرا بذرش را در ذهنش کاشته است.
محمدرضا رستمی / جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه