خداداد: چگونه تماشاگر را جریمه می کنند؟

داور برای ما غش نکند، برای حریف هم بی هوش نشود!

مفصل با خداداد عزیزی از مقدماتی جام جهانی 98 تا دیدار با آرژانتین در برزیل 2014

بازیکنان زمان ما، مبدع شیوه‌های نوین تخلف بودند!

جام جم ورزشی /ویژه نامه نوروزی جام جم که امروز ضمیمه روزنامه و به صورت رایگان چاپ شده است ، گفت و گوی مفصل و خواندنی با خداداد عزیزی انجام داده است .
کد خبر: ۶۵۶۳۹۱
بازیکنان زمان ما، مبدع شیوه‌های نوین تخلف بودند!

مسعود حکم‌آبادی؛ وقتی رودرروی هم نشستیم و موضوع مصاحبه را فهمید با همان لحن شوخ و شنگ دوستانه‌اش گفت که مطمئن است حرف جدیدی درنخواهد آمد. شاید هم راست می‌گفت. به هر حال در طول 16سالی که از جام جهانی 98 فرانسه گذشته، او حداقل 160مصاحبه این‌چنینی کرده است، اما وقتی صحبت تمام شد، خودش اعتراف کرد که حرف‌هایی را زده که تا به‌حال جایی نزده است.

«خداداد عزیزی» از معدود افرادی است که الان هیچ ارتباطی با فوتبال ندارد، اما هنوز حرف‌هایش خریدار دارد. او این روزها ترجیح می‌دهد در خانه بنشیند و با بچه‌هایش بازی کند، اما دور و بر فوتبال پیدایش نشود تا به قول خودش فوتبال سمت او برود.

او در این گفتگو از همه چیز گفت، حتی از خیلی‌ها هم اسم برد و اصلا هم ابایی نداشت که نام‌شان برده شود، از نکیسا که مقصر اصلی باخت مقابل یوگسلاوی بوده، تا ویرا که از قوطی درآمده و جلال طالبی که جایش نیمکت جام جهانی نبوده است. در حقیقت اگر از این صحبت‌ها به نام «ناگفته‌های خداداد عزیزی» یاد کنیم، گزافه نگفته‌ایم و بعید است کسی با او هم‌صحبت شود و مسائل دیگری غیر از این‌ها را بشنود.

ظهر یک روز سرد زمستانی جایی میزبان حماسه‌ساز ملبورن بودیم که لوله‌های آبش یخ زده بود، شوفاژهایش کار نمی‌کرد و آب آناناس غیرطبیعی جای چای داغ را گرفته بود.

دارم با کسی صحبت می‌کنم که در یک بازی 2گل زده و 11پاس گل داده، درست است؟!

خیلی یک دفعه برگشتید به مقدماتی جام جهانی فرانسه، اما فکر می‌کنم جالب باشد. ما کلا مسابقات خوبی در دور مقدماتی داشتیم. گروه‌مان بود؛ مالدیو، تاجیکستان و سوریه. همه نتایجی هم که در آن دور به دست آمد خیلی عجیب و غریب بود؛ ما 17گل به مالدیو زدیم که همان‌طور که گفتید من در 13گلش نقش داشتم، 7تا به تاجیکستان و یکی هم به سوریه، بازی‌های برگشت هم همین‌طور، اما وقتی رفتیم به مرحله بعدی اوضاغ بغرنج شد.

گروه دور بعدی به گمانم چین و قطر و عربستان بود.

بله، بازی اول اگر اشتباه نکنم با عربستان بود که یک دفعه گفتند من دو اخطاره هستم، در حالی که این طور نبود. به هر حال شیطنت عرب‌ها جواب داده بود و من جلو آن‌ها بازی نکردم و بازی مساوی شد. خلاصه دور رفت که تمام شد، صعودمان روی کاغذ قطعی بود چون با تیم دوم 6امتیاز اختلاف داشتیم، ولی بازی‌های برگشت کار را خراب کرد و همه را باختیم.

فکر می‌کنم عجیب‌ترین باخت این مرحله به قطر بود. درباره این بازی توضیح دهید.

راستش من کلا فکر می‌کنم در این بازی زمین و آسمان دست به دست هم دادند تا مایلی‌کهن برکنار شود. من درباره بازی خودم همیشه آدم منصفی هستم، این بازی اصلا یک حرکت مثبت انجام ندادم، انگار وزنه 30کیلویی به پایم بسته بودند که نمی‌توانستم راه بروم.

گفتند شب قبل از بازی بچه‌ها کشک بادمجان خوردند.

نه، آن قضیه مال بازی با بحرین بود، اتفاقا بازی با قطر همه چیز خوب بود، اما نشد که بشود. ما در آن بازی یک مساوی می‌خواستیم که صعود کنیم.

البته مساوی به شرط اینکه آن طرف عربستان و چین هم مساوی کنند یا چین ببرد.

خب این اتفاق افتاد. یادم هست مایلی‌کهن آمد به بچه‌ها گفت اگر عربستان و چین مساوی کنند و یا چین برنده شود، نفری 5هزار دلار پاداش می‌دهیم. خلاصه هرکسی در اتاقش نشسته بود و داشت فوتبال می‌دید که یک دفعه چین گل زد و بچه‌ها با پیژامه و شورت و رکابی ریختند توی لابی و خوشحالی کردند. به هر حال هرچه بود بازی با گل دقایق آخر چین مساوی تمام شد و تدارکات تیم‌مان آمد جلو اتاق و دو تا پاکت داد یکی برای من یکی هم برای «اسماعیل حلالی» که هم اتاقی‌ام بود. یادم هست اسماعیل آمد گفت: «خداداد تو چطوری به فوتبال چین و عربستان نگاه می‌کردی؟» گفتم: «یعنی چی؟» گفت: «ببین اگر بازی کنیم و به تو پاداش بیشتری بدهند طبیعی است، به هر حال بازیکن فیکس هستی، اما الان که من هم بازی را نگاه کرده‌ام و تو هم همین کار را کرده‌ای چرا پاداش تو 5هزار دلار است و پاداش من 2هزار دلار؟!» (می‌خندد)

مسابقه شما با قطر هم، فردای همین بازی بود؟

بله، آن‌ها جنگ روانی بدی راه انداختند. من کم پیش می‌آید که از بازی خودم ناراضی باشم، اما آن روز افتضاح بودم. گفتم که... آن روز بیشتر از اینکه روز بد تیم ملی باشد، روز بد مایلی‌کهن بود. من بعد از بازی داشتم می‌رفتم آلمان دیدم که مصطفوی دنبال برکناری‌اش بود.

بعد از این ماجراها چطور سر و کله ویرا پیدا شد؟

به نظرم او را از توی قوطی درآوردند. او اصلا در حد و قواره تیم ملی نبود. یعنی کسی نبود که بشود جایگزین مایلی‌کهن باشد، به هرحال قانون نانوشته می‌گوید: «وقتی یک مربی را اخراج می‌کنی، باید یکی بهتر از او بیاوری»، قصد من مقایسه مایلی‌کهن و ویرا نیست، اما به نظرم ویرا مربی درجه دو دنیا هم نبود.

یعنی او نقشی در جام جهانی رفتن ما نداشت؟

ببینید؛ در مدت 3بازی، او چه مسئله فنی می‌خواست رو کند؟ اما ویرا یک سری حربه‌های روانی بلد بود که به کارش آمد. خاطرم هست سر بازی با ژاپن آمد به من گفت: «توی تمرین خودت را به مصدومیت بزن» او با این کارش می‌خواست خبرنگاران ژاپنی که در تمرین بودند اطلاعات غلط برای کادر فنی ببرند و فکر می‌کنم جواب هم داد. من خودم را الکی زدم به مدیرروستا و برانکارد آمد من را از زمین خارج کرد و شب هم در هتل با ویلچر بودم، اما فردایش مثل قرقی دویدم توی زمین!

در همان بازی عابدزاده با سر رفت توی تیرک و افتاد؟

قضیه‌اش را خیلی بزرگ کردند. او با رباط پاره و مصدومیت‌های شدیدتر برای تیم ملی بازی کرده بود. دیدید که آن‌جا هم به ظاهر مصدومیتش جدی بود، اما بازی بعدی را بازی کرد.

در همان بازی‌هایی که ویرا روی نیمکت نشست چند بازیکن هم به تیم ملی اضافه کرد، او آن‌ها را از کجا می‌شناخت؟

او کسی را نمی‌شناخت؛ نامجو مطلق و پاشازاده را مصطفوی به تیم ملی تحمیل کرد. تحمیل نه به معنای بد قضیه، چون دیدید که حداقل پاشازاده خیلی به درد تیم ملی خورد، اما ویرا کلا در تغییرات تیم ملی نقشی نداشت.

پس شما دخالت مصطفوی در مسائل فنی را تایید می‌کنید؟

به هر حال مصطفوی از معدود مدیران فوتبالی ما بود. او بلد بود چطور با بازیکن صحبت کند، در رختکن چه بگوید یا چه وقتی حرفی را بزند؛ در حقیقت تمام تفکرات و ایده‌هایش فوتبالی بود، اما با رئیس فدراسیون فعلی اصلا نمی‌توانی دو کلمه بحث فوتبالی کنی!

کلا مصطفوی انگار رابطه نیکی با مایلی‌کهن نداشت.

همینطور است و بازی با قطر بهترین بهانه را دست او داد تا مایلی‌کهن را برکنار کند.

در حقیقت آوردن ویرا در آن زمان یک شوک بود که جواب داد.

دقیقا همین است؛ شوک یا جواب می‌دهد یا نمی‌دهد و معمولا هم جواب می‌دهد. وگرنه 100سال دیگر هم با آن شرایط با استرالیا بازی کنیم، ویرا که هیچ، بابای ویرا هم اگر روی نیمکت باشد نمی‌تواند کاری از پیش ببرد و می‌بازیم.

او می‌دانست که قبل از جام‌جهانی قرار است اخراج شود؟

نه، اتفاقا با تمام تفاسیر که گفتم او مربی درجه3 دنیا بوده و همه این حرف‌ها، به نظرم در حقش نامردی شد. به هر حال هر طور بود او تیم را برد جام جهانی و حقش بود در فرانسه روی نیمکت تیم ملی باشد.

شاید مدیران آن زمان می‌خواستند در جام‌جهانی صعود کنند و این اتفاق با ویرا نمی‌افتاد.

شاید این طور بود. بعد از ویرا رفتند و ایویچ را آوردند. او مربی بادانشی بود که در تیم‌های بزرگی مربیگری کرده بود و فقط نیمکت‌ جام جهانی را کم داشت، اصلا برای همین هم آمد ایران. اما متاسفانه فوتبال ما آنقدر سیاسی است که نه بنده خدا ایویچ نه کسانی که او را آوردند متوجه نشدند برای چه آوردنش و برای چه فرستادندش برود!

اگر ایویچ بود می‌توانستیم به مرحله بعد صعود کنیم؟

به احتمال قوی بله، اما کلا به نظر من تفکراتی که ایویچ داشت به کلیت فوتبال ما کمک می‌کرد و برداشتنش لطمه بزرگی به فوتبال ما زد. او یک مربی از اروپای شرقی بود و نظم و انضباط حرف اول کارش را می‌زد، برای همین هم با مدیران فدراسیون کنار نیامد؛ مثلا او می‌گفت روز تاسوعا و عاشورا تمرین کنیم، معتقد بود دین از ورزش جداست، اما خب فدراسیونی‌ها اجازه این کار را نمی‌دادند.

آن زمان گفته شد دستور برکناری ایویچ از خیلی بالاتر از فدراسیون صادر شده.

من این چیزها را نمی‌دانم، اما به هر حال یک عده آقایان دست به کار شدند و دنبال نقطه ضعف از او گشتند و به هدف‌شان هم رسیدند.

آن باخت 7 بر صفر در ایتالیا نقشی در برکناری‌اش نداشت؟

ایویچ به همه‌چیز فکر می‌کرد جز برکناری‌اش؛ او حتی برنامه جام جهانی‌اش را هم نوشته بود و می‌گفت ما باید به برد یوگسلاوی و آمریکا فکر کنیم و از آلمان امتیاز بگیریم. برای همین در بازی ایتالیا هم داشت خط دفاعی تیم را محک می‌زد. مثلا خاکپور را گذاشته بود دفاع چپ یا پیروانی رفته بود راست. گفتم که... کسانی که منتظر زمین خوردن ایویچ بودند به هدف‌شان رسیدند.

بعد از ایویچ هم که طالبی آمد و باز خلاف قانون «آوردن یک مربی بهتر به جای قبلی»!

طالبی چندسال بود جایی کار نکرده بود و نیمکت جام جهانی را به او دادند. آوردن طالبی و خوب یا بد بودنش به من ربطی ندارد و نظری نمی‌دهم، من فقط می‌گویم برداشتن ایویچ اصلا کار صحیحی نبود.

ذوالفقارنسب به عنوان کمک اول چه نقشی در این رفت و آمدها داشت؟

او؟ هیچی... بنده خدا کنار هرکسی بود کار فنی خودش را می‌کرد.

البته ایویچ با خودش یک دستیار هم آورد.

بله، همین میاچ که سال قبل با دایی در راه‌آهن بود. کار او فوق‌العاده بود. کمتر مربی دیدم که از لحاظ بدنی انقدر با بازیکنانش خوب کار کند. او در همان مقطعی که بود کاری کرده بود بازیکنان هرچقدر در زمین می‌دویدند کم نمی‌آوردند. به هر حال زحمتش را ایویچ و میاچ کشیدند، سودش را افراد دیگری بردند.

می‌خواهیم موردی به بازیکنانی بپردازیم که در تیم ملی آن زمان نقش داشتند، اول از چه کسی شروع کنیم؟

خب همه بازیکنان واقعا زحمت کشیدند. مثلا همان چند نفری هم که به دستور مصطفوی اضافه شدند.

«ابراهیم تهامی» همانقدر که مدعی است، واقعا در تیم ملی نقش داشت؟

ابراهیم خیلی خیلی خوب بود. من با قاطعیت می‌گویم او جزو فورواردهای تاپ ایران بود و مطمئنا اگر به نسل من و دایی نمی‌خورد خدایی می‌کرد، اما خورد به نسل ما سوخت. بد نیست یک خاطره‌ای هم برای‌تان تعریف کنم؛ رفتیم کویت و می‌خواستیم در گرمای 50درجه مسابقه بدهیم، همه ما له‌له می‌زدیم، اما ابراهیم مثل جت می‌دوید و می‌گفت: «ها وولک، هوا هوا مویه» فردا صبح دیدیم سر میز صبحانه نیست، رفتیم بالای سرش دیدیم عجیب و غریب تب کرده! ابراهیم همان‌قدر که بازیکن خوبی بود، بازیکن بانمکی هم بود!

واقعا چرا در بازی استرالیا پاس ندادید که تهامی بزند؟

شاید اگر بازی در شرایط دیگری بود و آرامش بیشتری داشتم حتما این کار را می‌کردم. در آن صحنه شانس گلزنی من یک است و شانس ابراهیم 99! انصافا در حق ابراهیم ظلم شد.

اما عابدزاده چیز دیگری بود...

قطعا همین طور است. او مثل کوه پشت مدافعان بود. باید با او کار کرده باشی تا بفهمی چه می‌گویم. احمدرضا همیشه با درد بازی می‌کرد. او در تمرینات انقدر با جدیت خودش را به زمین می‌زد که زمین خسته می‌شد. اتفاقا همین چند وقت پیش زنگ زد و قرار شد یک جلسه دور هم باشیم؛ شنیده‌ام دکترها گفته‌اند تجدید خاطرات برایش خوب است.

قبول دارید یک نفر این وسط حقش نادیده گرفته شد؟ «کریم باقری»، اگر گل اول او به استرالیا نبود، گل دوم شما خاصیتی نداشت.

کریم جزو معدود فوتبالیست‌هایی هست که من هنوز با او در تماسم، او یک سری خصوصیات داشت و دارد که اگر هرکسی غیر او می‌داشت، خدا را بنده نبود. شما به سوال اول مصاحبه برگردید؛ من که 11پاس گل دادم، مهاجم بودم، اما «کریم باقری» به عنوان یک هافبک دفاعی 7گل زد! او یک سری خصوصیات اخلاقی داشت که یکی‌اش بی‌تفاوتی به همه چیز بود. دنیا را اگر آب می‌برد کریم می‌آمد تمرینش را می‌کرد و می‌رفت، اما با همین شرایط سر تمرین خیلی جدی بود و همین رمز موفقیتش بود.

درباره گل اولش توضیح ندادید.

آها... خب به نظر من همانقدر که آن گل مهم بود، حضور احمدرضا توی دروازه مهم بود، آن توپی که پاشازاده از روی خط کشید بیرون مهم بود. حتی معتقدم گلی که من به استرالیا در تهران زدم خیلی مهم‌تر از گلم در ملبورن بود. از همه این‌ها مهم‌تر پاس علی بود. اما گفتم که کریم اهل جار و جنجال نبود و برای همین کمتر کسی از گل او یاد می‌کند.

و همین طور نقش «علی دایی» در آن گل حماسه‌ساز ملبورن.

به هر حال آن هم یک پاس معرکه و استثنائی بود. علی عمرش را برای تیم ملی گذاشت، او با سر بانداژ شده بازی کرد، با پادرد بازی کرد، با دست‌درد بازی کرد و هیچ چیز برای فوتبال این مملکت کم نگذاشت.

با تمام این‌ها رفتیم جام جهانی، به نظر شما چرا خوشحالی مردم ما انقدر شدید و عجیب بود؟

چون مردم را زجرکش کرده بودیم! ما اول یک سری نتایج خوب گرفتیم، بعد آن نتایج ضعیف با عربستان و قطر و کویت رقم خورد و بعد هم که نام استرالیا آمد همه از فکر صعود خارج شدند. اصلا آن روز استثنا بود و نمی‌شود گفت جزئی از فوتبال بود.

صعودمان که قطعی شد، برنامه‌ریزی به چه ترتیب بود؟ اصلا فکر صعود داشتید؟

ما همین الان هم در فوتبال، فقط به رفتن به جام جهانی فکر می‌کنیم. تازه با این شرایط که تصور صعودمان به مرحله بعد جام جهانی برزیل چرت و پرتی بیش نیست! شما بگو مگر ما برای فوتبال‌مان چه کار کردیم که توقع صعود داشته باشیم؟ ژاپن سالیان سال کار کرد تا به سطح اول آسیا برسد و رسید، بعد کار کردند از آسیا بزنند بالا و زدند، حالا دنبال الان این هستند که تیم‌شان در رده‌های بالایی دنیا قرار بگیرد. اما در ایران به فکر این هستیم که هرطور شده به جام جهانی برویم تا این 5 یا 6میلیون دلار را به حساب فدراسیون بریزند، مدیران ما اگر فوتبالی بودند می‌رفتند فکر تیم‌های پایه را می‌کردند.

فوتبال پایه ایران الان در چه وضعیتی قرار دارد؟

با کجا مقایسه می‌کنیم؟ شما ببینید؛ ژاپن اولین کاری که کرد کارتون «فوتبالیست‌ها» را ساخت تا بچه‌های‌شان عاشق فوتبال شوند. بعد آمدند فکری برای قد کوتاه‌شان کردند و ازدواج اروپایی با ژاپنی را رواج دادند، بعد که معدل قدی‌شان بالا رفت، مربیان بزرگ دنیا را آوردند تا سبک فوتبال‌شان تغییر کند، ما هزار سال دیگر هم به آن‌ها نمی‌رسیم.

آن زمان ما از ژاپن بهتر بودیم که به جام جهانی رفتیم و آن‌ها نرفتند؟

در آن بازی‌هایی که با آن‌ها داشتیم ما حق‌مان باخت نبود، هنوز هم سر حرفم هستم رفتن به جام جهانی فرانسه در سال 98 پر از اتفاقات عجیب و غریب است که کنار زدن ژاپن هم جزئی از آن است.

در جام جهانی با «جلال طالبی»، به یوگسلاوی هم مثل آلمان نگاه می‌کردید؟

برای این بازی حرف خاصی زده نشد که ببریم یا ببازیم. اما در آن بازی واقعا بهتر از آن‌ها بودیم، یعنی اگر اشتباهات بچه‌گانه نکیسا نبود می‌توانستیم مساوی کنیم یا حتی ببریم. آن بازی را به تجربه کم نیما باختیم.

اما برد آمریکا کام خیلی‌ها را شیرین کرد.

آن بازی که معرکه بود. البته خودش نه، اتفاقات بعدش! اول که من نمی‌دانم یک عده با چه جت و هواپیمایی خودشان را به سرعت توانستند به فرانسه برسانند! بعدهم که خواستند پاداش‌ها را تقسیم کنند، دیدیم به فیکس‌ها 7هزار دلار و به ذخیره‌ها 2هزار دلار دادند، من و علی و افشین و حمید رفتیم اتاق صفایی‌فراهانی گفتیم این رسمش نیست، تفاوت ما با ذخیره‌ها 5هزار دلار که نیست، گفتیم همه را هم‌اندازه کنند یا نهایتا کمی بالاتر باشد، صفایی هم قبول کرد، اما مشکل آن افرادی بودند که 7هزار دلار را گرفته بودند و مگر کسی می‌توانست از آن‌ها بگیرد؟! (بلند می‌خندد)

چه کسانی از ایران آمدند؟

هاشمی‌طبا بود و هیات همراه! اتفاقا شب بازی آلمان بود که او می‌خواست برای بچه‌ها سخنرانی کند. تدارکات تیم به من گفت: «بیاین حاجی می‌خواد صحبت کنه» من گفتم نمی‌آیم، چون کلا بدم می‌آمد از هاشمی‌طبا. فکرش را بکنید؛ وقتی توپ طلای 96 آسیا را گرفتم گفته بود: «ما از خداداد بهتر داشتیم که به او جایزه بدهند!» خلاصه با هزار درخواست و زور و زحمت رفتیم داخل جلسه با هاشمی‌طبا که دیدیم جلوی وایت‌برد ایستاده و دارد توضیح می‌دهد.

یعنی مسائل فنی را می‌گفت؟

کاش مسائل فنی را می‌گفت. رفت پای تخته و ‌گفت: «بسم‌الله الرحمن الرحیم. ما 3نوع پاس داریم؛ پاس از روی ترس: یعنی شما از علی دایی می‌ترسید و به او پاس می‌دهید. پاس برای رفع مسئولیت؛ یعنی شما برای اینکه قدرت کنترل توپ ندارید پاس می‌دهید و پاس از روی محبت؛ یعنی شما چون خداداد را دوست داری به او پاس می‌دهی!» بعد که از اتاق رفت بیرون ما هم رفتیم پای تخته نوشتیم: «پاس بر 7نوع است؛ پاس دکل، پاس شهربانی، پاس پاسپورت، پاس نیمه‌شب، پاس کلانتری، پاس افسرنگهبان و پاس...» خلاصه بساط خنده ما شب بازی با آلمان فراهم شد.

بازی با آلمان را با تصور باخت به زمین رفتید؟

حداقل من و کریم و دایی این طور نبودیم، چون در آلمان بازی می‌کردیم و بارها به کادر فنی گفتیم که تیم آلمان پیر است، ما می‌توانیم مساوی کنیم یا حتی بریم، اما هاشمی‌طبا به طالبی گفته بود خیلی آبرومندانه 2 بر صفر ببازید تا خوشحال فرانسه را ترک کنیم.

که دقیقا هم همین شد!

بله، رفتیم توی زمین دیدیم بچه‌ها 9نفری جمع شده‌اند توی هجده قدم خودمان و «علی دایی» تنهایی جلو ایستاده، همش هم من را صدا می‌کرد که بروم جلو، اما واقعا نمی‌شد هجده قدم را ترک کرد، بچه‌ها ترسیده بودند. ما قرار بود با سیستم 2-5-3 بازی کنیم، اما خودبه‌خود سیستم ما شد 1-4-5 که تازه آن 4 به 5 اضافه شد و سیستم‌مان شد
1-9! خلاصه من وسط بازی به «حمید استیلی» گفتم: «بابا بیا بریم جلو کمک علی» حمید گفت: «خداداد نریم جلو که 5 بر صفر می‌بازیم. آقا جلال گفته 2 بر هیچ ببازیم بهتره!» این‌طوری بود که بازی را دادیم رفت وگرنه همان سال کرواسی 3تا گل به همین آلمان‌ها زد.

مقصر این باخت‌ها جلال طالبی بود؟

در خیلی از مواقع دلیل باخت مربیان هستند، من هم الان مربی‌ام. به هر حال ما به بازیکن سیستم می‌دهیم و می‌گوییم چه کار بکند و چه کار نکند. ما در آن بازی‌ها به تفکرات طالبی باختیم. البته شاید به آن بنده خدا هم دیکته شده بود، اما اگر نمی‌گفت که طوری بازی کنیم که 2 بر هیچ ببازیم، قطعا نتیجه بهتری رقم می‌خورد.

شما فکر می‌کنید اگر کسی غیر از طالبی بود، تیم ملی به دور دوم صعود می‌کرد؟

این‌ها حدسیات است و نمی‌شود قاطعانه حرفی زد. اما اول می‌گویم اگر ایویچ را برنمی‌داشتند موفق‌تر بودیم و دوما اگر آن حرف ناامید کننده درباره بازی با آلمان را نمی‌زدند شرایط بهتری پیدا می‌کردیم.

طالبی در جام جهانی از بازیکن خاصی تاثیر می‌گرفت؟ یعنی به حرف بازیکن کسی را بازی دهد یا ندهد؟

فکر نمی‌کنم این طور بود. یعنی درباره دوران طالبی نمی‌توانم قاطعانه حرف بزنم، اما مطمئنم مصطفوی در چینش بازیکنان در تیمی که ویرا مربی‌اش بود نقش زیادی داشت.

با 2شکست و یک برد جام جهانی را ترک کردید و وقتی به ایران رسیدید سر و صدای شما بلند شد و ماجرای محرومیت 20ماهه پیش آمد.

من وقتی آمدم همه حرف‌ها را زدم؛ اینکه به ما گفته‌اند 2 بر هیچ ببازید تا آبرومندانه باشد و اینکه از پولی که از فیفا دریافت کردند هیچی به بچه‌ها ندادند.

چه پولی؟

آن سال برای هر بازی یک میلیون فرانک سوئیس به کشور می‌دادند که ما با 3بازی طبیعتا 3میلیون فرانک پول گرفتیم. خب من در آلمان بازی می‌کردم و بازیکنان تیم ملی رومانی و یوگسلاوی در تیم‌مان بودند. آن‌ها گفتند که از تیم‌شان یک بازیکن به عنوان نماینده با فدراسیون‌شان جلسه گذاشته تا تصمیم بگیرند چند درصد از این پول‌ها به بازیکن برسد، چقدر به فدراسیون. اما در ایران پول را گرفتند و معلوم نشد چه کسی خورد و بالا کشید. یک ریال هم به بازیکنان ندادند.

حالا مگر سهم شما چقدر می‌شد؟

هر چقدر! من داشتم در آلمان ماهیانه 25هزار دلار حقوق می‌گرفتم، خیلی اگر به من می‌دادند همان مبلغ بود که می‌شد حقوق یک ماه من. اما امثال دین‌محمدی و لطیفی و ایکس و ایگرک به این پول نیاز داشتند.

قبول دارید آن زمان که اوج شما و دایی شد، کلی فوتبالیست محو شدند؟

نه، این طور نیست. اما به هر حال تا زمانی که دایی بود، طبیعتا به «بهنام سراج» بازی نمی‌رسید. فوتبال در زمان ما سخت بود. در پست ما دایی، تهامی، سراج، موسوی، حیدری، گرووسی و مجیدی بودند. یا در خط دفاعی هاشمی‌نسب بود، محمدخانی، خاکپور، پیروانی، فلاحت‌زاده و استاد‌اسدی هم بودند. اما الان شما یک مهاجم درست و حسابی در لیگ ایران به من نشان بده که بگوییم کسی نمی‌تواند برای رسیدن به ترکیب با او رقابت کند.

واقعا چنین بازیکنی نداریم؟

مگر داریم؟ شما ببینید ما می‌رویم قوچان‌نژاد را از لیگ بلژیک می‌آوریم و می‌شود بهترین بازیکن تیم ملی و در 8تا بازی 8گل می‌زند. این بدبختی فوتبال ماست. قصد من بی‌احترامی به همشهری خودم نیست. می‌گویم اگر رضا را از لیگ آلمان و اسپانیا آورده بودیم و گل می‌کرد، یک چیزی. اما این ضعف فوتبال ماست که یک بازیکن در سطح بازیکنی در لیگ بلژیک نداریم. الان ما مدافع و گلر و مهاجم که تعطیلیم، 2تا هافبک داریم مثل آندو و نکونام که آن‌ها هم از نسل ما هستند.

صفایی‌فراهانی چقدر در این نسل‌‌سازی نقش داشت؟

به هر حال او دورانی رئیس فدراسیون بود که این نسل روی کار بود دیگر. اما فراموش نکنید او فقط زور و قدرت داشت و چیزی از مسائل فنی نمی‌فهمید. او چون مستقیما با رئیس جمهور وقت متصل بود کارهایش خوب پیش می‌رفت. مثلا اگر قرار بود مصطفوی ما را بفرستد استرالیا با 10تا پرواز تکه و پاره می‌رفتیم، اما صفایی یک پرواز مستقیم می‌گرفت به ملبورن. او یک مدیر قدرتمند بود، پول همین‌جور بی‌حساب به‌اش می‌دادند، پول باشد مدیریت که کاری ندارد.

شما بین صفایی‌فراهانی و دادکان کار کدام را قبول داشتید؟

قطعا دادکان. من حرفم این است که شما اگر قدرت و پول را از صفایی‌فراهانی می‌گرفتید چه‌کار می‌توانست بکند؟ هیچی. اما دادکان فوتبالی بود و درد این فوتبال را می‌فهمید.

مصطفوی چطور؟

مشکلاتی که در زمان مصطفوی بود، اگر صفایی داشت کاری نمی‌توانست بکند. ما از نظر نتیجه‌گیری در زمان صفایی‌فراهانی کاری نکردیم. تیم با مصطفوی رفت جام جهانی، اما با صفایی‌فراهانی نه. آمدن صفایی با یک اهرم قدرت سیاسی صورت گرفت و هیچ استراتژی هم پشت سرش نبود.

اتفاقا صفایی‌فراهانی هم بود که دشمن شما را به ایران آورد؛ میروسلاو بلاژویچ!

نه بابا، من اصلا آن پیرمرد را در حد و اندازه دشمنم نمی‌دیدم. بلاژ بیشتر دنبال پول و سیاه‌بازی بود. شما فکر کن از روز اول که برای قرارداد آمده بود به رئیس فدراسیون گفته بود: «شنیدم یک شماره 11 دارین که خیلی یاغیه!»

به نظر شما چرا با وجود موفقیت در تیم ملی کرواسی، در تیم ایران موفق نبود؟

چون در ایران دنبال فوتبال نبود، وگرنه زمان او که تیم ملی مشکل مالی و حاشیه‌ای نداشت. تیم بلاژویچ از لحاظ فنی نتیجه نگرفت. باخت 3 بر یک مقابل بحرین را یادتان رفته؟ او نتوانسته بود بازیکنان را اداره کند. کدام مربی ظهر بازی بازیکن را می‌برد سفارت و سلف سرویس را به رویش باز می‌کند؟ ماشاالله بازیکنان ما هم مگر از غذا می‌گذشتند؟ 5کف‌گیر برنج می‌ریختند، بعد هم کوبیده‌ها را گنبدی‌شکل رویش درست می‌کردند و سیر و پر می‌خوردند تا دو ساعت بعد هم بروند توی زمین.

زمان بلاژوویچ هم بود که بازیکنان شب‌زنده‌داری می‌کردند.

این قضیه که الان هم هست. حالا به شکل دیگر. ما برای جام‌ملت‌ها سال 2000رفتیم لبنان، ساعت 4صبح بازیکنان‌مان در سواحل مدیترانه در حال سیگار کشیدن و مک‌دونالد خوردن بودند. یک تعدادشان هم داشتند توی لابی پیانو می‌زدند و می‌رقصیدند.

... و البته از هتل محل اردو فرار می‌کردند!

کاری نداشت که، لباس‌شان را از پنجره می‌انداختند بیرون و خیلی طبیعی با لباس گرم می‌آمدند توی لابی و می‌گفتند: «بریم یک قدمی بزنیم» و می‌رفتند لباس‌شان را از پشت هتل برمی‌داشتند و تا صبح می‌رفتند به تفریح و عشق و حال! هرکسی برای فرار از هتل یک ابداعی داشت. زمانی که ملحفه‌های هتل را به هم گره می‌زدند تا مثل طناب از اتاق پایین بیندازند و فرار کنند مال زمان حشمت‌خان مهاجرانی بوده، بچه‌های ما همه مبدع شیوه‌های نوین تخلف بودند و الان هم حتما راه‌های بهتری برای این کار کشف شده است!

شما که این‌ها را خبر داشتید چرا جلوگیری نمی‌کردید؟

اتفاقا من بارها این مسئله را تذکر دادم اما می‌گفتند: «مگه ما نگهبانیم؟» نگهبان نیستید، اما باید آمار بازیکن را داشته باشید، حداقل اگر می‌دانید شب درست و حسابی نخوابیده، فردا بازی‌اش ندهید. زمان برانکو نیکبخت واحدی را برای همین خط زدند.

آن زمان نیکبخت را خط زدند و رفت، الان «مهدی رحمتی» را. می‌خواهم بدانم چطور بود که شما دائم دعوا می‌کردید و ناز می‌آوردید، اما بازهم دعوت می‌شدید؟

ما اگر ناز داشتیم فوتبال هم بازی می‌کردیم، منِ خداداد اگر دعوایم می‌شد، سرم را هم جلوی توپ می‌گذاشتم. من یک بار سر دیر آمدن «آرش برهانی» به تمرین پاس با «فرشاد پیوس» دعوایم شد و «مجید جلالی» هم حق را به پیوس داد و دلخوری بدی پیش آمد. اما فردایش در بازی با فجر سپاسی بهترین بازی آن فصلم را انجام دادم که حتی خود مجیدآقا گفت: «فکر نمی‌کردم اصلا امروز برای ما بازی کنی»

اتفاقا در همین رابطه قهر کردن و این‌ها، یک بار که قهر کردید دیگر کسی فکر نمی‌کرد به تیم ملی برگردید.

من با فشار مردم دعوت شدم. صحبت از تعریف نباشد، اما شما الان بگو آقای فلانی از تیم ملی خط خورد. خب خورد که خورد. صدای مردم درمی‌آید؟ اما وقتی برانکو مرا به تیم ملی دعوت نمی‌کرد سر در پاساژ قائم میدان تجریش یک طومار 10هزار امضایی انداختند و او را مجبور کردند که دعوتم کند.

فدراسیون نقشی در بازگشت‌تان نداشت؟

همه فکر می‌کردند نقش دارند، از هزار جا حتی از همین مشهد زنگ می‌زدند و منت می‌گذاشتند که «خداداد سفارشتو کردیم دعوت بشی!» اما خودم می‌دانم که فقط فشار مردم بود که مجبور شدند دوباره دعوتم کنند. ما فوتبال بازی می‌کردیم و توقع داشتیم به‌مان رسیدگی کنند. «علی دایی» اگر دعوا می‌کرد و توقع رسیدگی داشت، وقتی می‌رفت داخل زمین دیگر کسی جلودارش نبود. ما هیچ وقت حرف زوری به کسی نزدیم. اما الان طرف لگد به گربه نزده و دو تا بازی ملی نداره، در روزنامه‌ها مصاحبه انتقادی می‌کند.

نسل شما هم با نسل قبل‌تان یک تفاوتی داشت و این بود که از نسل شما مربیان موفقی بیرون نیامدند.

ببینید؛ در فوتبال ما جز قلعه‌نویی نمی‌توانید مربی تاپی معرفی کنید که هرکجا رفته نتیجه گرفته است. همه در نوسان بوده‌اند. شما ببینید همین «حسین فرکی» که در فولاد خوب کار می‌کند قبلا در پاس 4هفته نتیجه نگرفت و همان اول فصل اخراج شد. ابراهیم‌زاده 2فصل با ذوب‌آهن خوب نتیجه گرفت، اما الان با راه‌آهن کاری نکرده. گل سرسبد مربیان نسل ما هم «علی دایی» است که به نظرم بد نتیجه نگرفته در این چند سال.

خود شما چرا هیچ‌وقت به طور جدی مربیگری نکردید؟

یک نفری نقل قولی از فدراسیون‌نشینان می‌کرد و می‌گفت: «ما در فوتبال‌مان 7تا مربی داریم که حتما باید در هر شرایطی تیم داشته باشند. می‌ماند 9تیم دیگر که باید بین 200مربی باقیمانده بچرخد.» ما الان ما یک مربی داریم که در طول فصل 3 تیم عوض می‌کند و 3تا 400میلیون می‌گیرد و از هر 3جا اخراج می‌شود.

یعنی کسی جلودار این معضل نیست؟

این‌ها حاصل حضور غیرفوتبالی‌هاست. مثلا می‌گویم؛ من داماد مدیرعامل یک کارخانه هستم، من را می‌گذارد مدیر باشگاهش، من هم که می‌بینم قرار است یک سال یا نهایتا دو سال اینجا باشم. چرا فلانی را نگذارم مربی که یک چیزی هم گیر من بیاید؟ اگر اهل زد و بند باشم از بازیکنانی هم که می‌آیند یک پولی می‌گیرد.

واقعا این اتفاق افتاده است؟

من نمی‌دانم، عقل شما چه می‌گوید؟ وقتی من را سر ماجرای پیام خواستند مادام‌العمر محروم کنند گفتم من فوتبالی هستم و مثل مدیران با یک کاغذ نیامده‌ام که با یک کاغذ بروم. شما حتی اگر خداداد را بکشید بازهم نامش به عنوان یک فوتبالی هست. اما مدیرانی که آمدند یک شهرت مقطعی هم کسب کردند کجا هستند؟ آمدند خوردند و بردند و رفتند.

درباره فساد در فدراسیون که مدتی مطرح بود، چه نظری دارید؟

همان سال آخر که ابومسلم می‌خواست سقوط کند، «مهدی زمان» مدیرعامل تیم به من گفت که از فدراسیون گفته‌اند: «فلانی را بگذار سرمربی، ما تیمت را نگه می‌داریم.» حالا فردا اگر تیم افتاد مگر کسی جرأت دارد برود یقه طرف را بگیرد که چرا اینطوری شد؟ معلوم است که نه.

البته مدیرانی هم هستند که تن به این بازی‌ها بدهند.

حتما هستند، وگرنه امثال بوناچیچ بدون تیم می‌ماندند. مدیر فوتبالی غیر از عابدینی چندتا داریم؟ یکی از یکی کج‌فهم‌تر. شما از مدیری که به دوست من گفت: «از بایرن مونیخ یک میلیون دلار بگیر بیاد تو ورزشگاه ثامن مشهد برای بازی خداحافظی خداداد بازی کنه» چه انتظاری دارید؟ خب مشخص است که مغز این افراد از فندق هم کوچک‌تر است!

البته ماشاالله از این مدیران کم به تور شما نخورده. شما واقعا نمی‌شناسید که اعتماد می‌کنید؟

من یک سوال از شما دارم. من اگر به کسی که آهنگ پیشواز موبایلش مداحی امام حسین است، شروع صحبتش دو ساعت به عربی، دعا و ثنا می‌خواند و هر یک کلمه صلوات می‌فرستد، اعتماد نکنم به چه کسی اعتماد کنم؟ من از هرکسی که بخواهد برای فوتبال این مملکت حمایت کند، استقبال می‌کنم، حالا اینکه معمولا پا خورده‌ام، تقصیر من نیست، ضررش را آن‌ها کرده‌اند، چون مطمئنم یک روز گذر پوست به دباغ‌خانه می‌افتد.

دقت کرده‌اید این مدیران بیشتر در ابومسلم رویت شده‌اند؟

ابومسلم که معدن دروغ‌گو پروری است. من یک بار دیگر هم گفتم؛ خداوند با تمام عظمت و بزرگی‌اش، یک جا عدالت را رعایت نکرده است. او اگر این قانون را می‌گذاشت که هرکسی دروغ گفت یک کاری‌اش بشود؛ مثلا تبخال بزند، زگیل بزند، زیر چشمش مو در بیاید یا یک خال روی بدنش بیفتد، خیلی خوب می‌شد، اما دیگر کسی را نمی‌شد در این کشور نگاه کرد، همه یا مثل گوریل پشمالو شده بودند، یا شبیه پلنگ خال‌خالی شده بودند!

خب پس باز هم خدا عدالت را رعایت کرده، وگرنه شاید خودمان هم...

به قول شما شاید خودمان هم تبدیل به زگیل می‌شدیم، اما من نهایت تلاشم این است که دروغ نگویم و سر مردم را کلاه نگذارم. ولی شما ببینید، یک عده از همین الان شروع کرده‌اند به بافتن این داستان که تیم ملی به مرحله بعدی جام جهانی صعود می‌کند.

یعنی امکان ندارد این اتفاق بیفتد؟

اول بگویم که وقتی کسی در ایران این تصور را به مردم القا می‌کند، پشت حرفش هزاران هدف خوابیده. آخر شما حساب کنید تیم نیجریه با تیم دومش رفته مقام سوم آفریقا را آورده، بوسنی به عنوان تیم اول از گروه اروپایی صعود کرده، آرژانتین هم که تکلیفش مشخص است. ما بر فرض بوسنی را بردیم، نیجریه را چه کار کنیم؟

به هر حال غیرممکن هم نیست.

ما باید با آرژانتین مساوی کنیم از بین نیجریه و بوسنی هم یکی ببریم و یکی مساوی کنیم تا 5امتیاز بگیریم. ببینید شاید اگر فقط بازی با آرژانتین بود و می‌گفتند با یک مساوی صعود می‌کنیم یک کاری می‌کردیمش، اما الان صحبت از 3تا 90دقیقه است.

اصلا به نظر شما می‌شود جلوی آرژانتین دوام آورد؟

فوتبال است دیگر، چرا نشود؟ ما باید همگی بریزیم در هجده قدم خودمان و فقط دفاع کنیم که کمتر گل بخوریم. بابا صحبت یکی‌دو نفر نیست، ما بیک‌زاده را می‌گذاریم مسی را بگیرد، هیگواین را چه کار کنیم؟ ماسکرانو را چی؟ داماد مارادونا که در منچسترسیتی است را چی؟ اصلا شدنی نیست این قضایا. مخصوصا با این مدافعین و هافبک‌ها که نه سرعت دارند، نه قدرت.

البته شما یکی از افرادی بودید که به صعود ایران هم امیدی نداشتید.

این تیم به قرعه خوبی خورد، ازبکستان و قطر و کره جنوبی، همه این‌ها تعطیلند. اصلا اسم گروه‌مان هم تعطیلات باید می‌بود، شما مطمئن باشید اگر به گروه دیگر آسیا می‌خوردیم باید جام جهانی را از تلویزیون می‌دیدیم. ما با 3برد بازی‌ها آخر صعود کردیم، اگر یکی از آن‌ها مساوی هم می‌شد باز ما جا می‌ماندیم.

به هر ترتیب کی‌روش دوباره فوتبال ما را جهانی کرد.

خب اگر قرار بود با 15میلیاردی که گرفته به جام جهانی نرویم، بابای من را می‌آوردند ماهی 100هزار تومان هم به‌اش می‌دادند بازهم نمی‌رفتیم. کی‌روش قرار بود غیر از صعود کار بزرگی در فوتبال ما انجام دهد که نداد.

چه کاری؟

او می‌خواست شکل فوتبال ما را عوض کند. زمان «ابراهیم قاسمپور» توپ را از اوت می‌انداختند در هجده‌قدم تیم حریف، شلوغ می‌شد یک‌دفعه می‌رفت توی دروازه، زمان ما هم همین شیوه بود و حالا هم دقیقا داریم همین‌جوری بازی می‌کنیم.

معتقدید کار مثبت کی‌روش برای فوتبال ما چه بود؟

هیچی، من ازکی‌روش انتقاد می‌کنم، چون 3سال می‌شود که در ایران است و با تمام مربی‌های ما درافتاده و بیشترین اختیارات، حتی بیشتر از کفاشیان هم داشته، ولی تغییری در شیوه بازی ما ایجاد نکرده.

قبول کنید وقتی باشگاه‌ها هنوز با شیوه قدیمی بازی کنند کی‌روش نمی‌تواند بازیکن همان باشگاه را بگیرد و تربیتش کند؟

خب اگر نمی‌تواند چرا آمده؟ «یواخیم لو» رفت و با همان بازیکنان قدیم تیم ملی، شکل بازی فوتبال آلمان را عوض کرد، تازه او اندازه کی‌روش اختیارات نداشت. ما این‌همه پول داده‌ایم که فوتبال‌مان درست شود، اما نشد.

شما فکر می‌کنید اگر پول کی‌روش را به یک ایرانی می‌دادند همین اتفاقات می‌افتاد؟

بله، گفتم که... گروه ما ضعیف بود. یک مربی توانمند ایرانی با یک‌پنجم پولی که کی‌روش گرفته تیم را به جام جهانی‌ می‌برد. ما به روز بد کره‌جنوبی خوردیم، ما به لبنانی خوردیم که بازیکناش از ترس بمب و موشک خواب ندارند، اگر این‌ها را هم نمی‌بردیم که واویلا بود.

با این تفاسیر فکر می‌کنید امسال ستاره تیم ملی در جام جهانی چه کسی است؟

ستاره؟ (مکث می‌کند) به نظرم ستاره تیم ما ماساژور تیم ملی است، چون دائم باید بازیکنان را ماساژ دهد، از بس که این بدبخت‌ها مجبورند دوندگی کنند!

عکس‌ها: محمدحسین طاقی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
sirwan
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۶ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۶
۰
۰
عالی بود.
دمت گرم كاش همه اینقدر واقع بین بودن اما هركس به فكر خویش است!!!!!

نیازمندی ها