شرق: مصاحبه با سیبزمینی
ما هرچه گفتیم آلودگی و فساد اقتصادی منجر به آلودگی و فساد فرهنگی، و آلودگی و فساد فرهنگی منجر به آلودگی و فساد اجتماعی، و آلودگی و فساد اجتماعی منجر به آلودگی و فساد میوهجات و سبزیجات میشود، کسی باورش نشد.
حالا خبرگزاری فارس برای اینکه ثابت کند من یک قدم از مسوولان جلوتر هستم، خبر داده که «وزارت بهداشت آلودگی پیاز، گوجه و سیبزمینی را تایید کرد.» به همین مناسبت با پیاز، گوجه و سیبزمینی مصاحبه کردیم:
ما: سلام پیاز. چرا آلوده شدی؟
پیاز: من متاسفم. من فریب خوردم. آنها من را چون زود اشک مردم را درمیآورم فریب دادند تا ظاهرسازی کنند و بعدش فساد کنند. همهاش تقصیر گوجه است.
ما: سلام گوجه. چرا پیاز را آلوده کردی؟
گوجه: من هیچکارهام. سیخش را ما خوردیم، کبابش را ما شدیم... ما هیچی نشدیم ولی سیبزمینی چیپس شد. اگر راست میگویید سیبزمینی را دستگیر کنید.
ما: سلام سیبزمینی. چرا پیاز و گوجه را آلوده کردی؟
سیبزمینی: اول من یک اعتراض دارم. چرا عکس و اسم آلودگان اقتصادی را منتشر نمیکنید؟ چرا من را س. ز نمینویسید؟ مگر ما آدم نیستیم؟ مگر ما خانواده نداریم؟
ما: اگر شما آدمید ما چیستیم؟
سیبزمینی: این مشکل خودتان است. بعد هم چطور وقتی من را به همه دادند کسی چیزی نگفت؟ مگه بعضیها من سیبزمینی را پنجسال پیش، 9سال پیش، نگرفتند و با من کوکوسیبزمینی درست نکردند و با شکم پر نرفتند به آقای احمدینژاد رای دادند؟ آمار رسمی هم هست. پس چرا کسی چیزی نگفت؟ الان تو چی میگی اصلا بابا؟
ما: ما که حرفی نداریم. شما چرا فساد اقتصادی و... کردی؟
سیبزمینی: چرا فساد نمیکردم؟ چِم بود؟ منِ سیبزمینی فساد اقتصادی کنم یک چیزی. طرف شلغم هم نبود، میلیاردر شد. من از سیبزمینی کمتر بودم اگر فساد نمیکردم.
ما: و چرا آلوده شدی و چرا دیگران را آلوده کردی؟
سیبزمینی: آلوده نمیکردم، تکخوری میکردم خوب بود؟ جای اینکه از من دوباره بهعنوان «کارآفرین برتر» تقدیر کنی، آمدی انگ میزنی؟ دوره تکخوریها گذشته. الان یا نمیخورند، یا همه را با هم میخورند، وقتی هم میخورند با هم میخورند نه تکتک. الان شما هم میخوری؟
ما: نه خیلی ممنون.
سیبزمینی: تعارف میکنی؟ سیبزمینیبازی درنیار. ببو نباش. سفره باز است. نخوری میخورندتها. میخواهی پاداش یا حق ماموریتِ تپل گیرت بیاد و حسابی بخوری یا نه؟
ما: من سست شدم و گویا دارم آلوده جریان میشوم. چون ممکن است وارد مذاکره شویم بهتر است ستون را ببندیم و از خوانندگان خداحافظی کنیم.
کیهان: اسکناس (گفت و شنود)
گفت: دبیرکل بیسر و پای سازمان ملل متحد که بدون اجازه آمریکا آب نمیخورد گفته است، رییس جمهور ایران به وعدههایی که در تبلیغات انتخاباتی خود داده بود عمل نکرده است!
گفتم: غلط زیادی کرده! مردک طوری حرف میزند که انگار وعدههای انتخاباتی رییسجمهور کشورمان خطاب به آمریکاییها بوده است!
گفت: جواب «های»، «هوی» است. حالا که به نظام اسلامی و مردم آن اهانت کرده است باید از پذیرش مشروعیت وی به عنوان دبیر کل سازمان ملل خودداری کرد.
گفتم: ایول!... یارو که اسکناس 9 هزار تومنی جعل کرده بود، به بقالی محل رفت و هزار تومن جنس خرید و گفت؛ هشت هزار تومن بقیهاش را بده. و بقال گفت پول خرد ندارم، دو هزار تومن بده تا 10 هزار تومن بهت پس بدم. و بعد از این که دو هزار تومن را گرفت یک اسکناس شش هزار تومنی و یک اسکناس چهار هزار تومنی بهش پس داد!
قدس: مش غضنفر و خرید عید
واز دَمِ عید رَفتُ دولت چارقُرون عیدی رِخت به حسابِمایُ واز ای عیالُ بِچّه ها دِلنگونُم رِفتن که بِرِم خِریدِ عید.
دِگه دیروز ایناها ایقذَر کِشالُم دادَن تا تِنِستَن مو رِ از خِنه بِکیشَن بیرون که بُرم بِرَشا لباس مِباسِ عید بِخِرُم. اولِش به یَک خیابونی رَفتِم که تا قیمتارِ دیدُم گفتُم اینجه گیرونِ. واز پیِده رفتِم به اوسَرِ شهر، اونجه رَم تا دیدُم گفتُم اینجه یَم گیرونِ. واز با اُتوربوس رفتِم سَرِ دِگه مِشَد. اونجه یَم گفتُم گیرونِ، وَخِزِن بِرِم یَکجا دِگه که آرزون فوروشتَر بِشَن. خُلِصه بِرِیِ خِریدِ یِکدَست لباس ایقذَر شهر رِ گَشتِم که رُکُردِ ماراتُن رَم شیکیستِمُ هَمَّما هلاک رَفتِمُ صبحِما شب رَفت.
آخِرشَم که یَکجا گیر آوردِم که از هَمّه جا آرزونتر بودُ لباسایِ گیریفتِم، واز ایقذَر یَکدوساعت با فوروشندِیِ سر تخفیف گیریفتن چونه زَدُم که آخِرش به چینگ چینگ افتادِمُ نِزدیک بود کِلّه وَنگ بِرِم.
حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم ما مردمِ کِنِس نِمِدِنِم که اگِر هَمی وَختی که مگذارِمُ تو خیابونا تُو مُخورِمُ شهر رِ قِلِفتی مِگِردِم تا یَک جنسی رِ یَک خُردو آرزونتر گیر بیِرِمُ ای وَختی که مُگذارِمُ با مُغازه دارا چونه مِزِنِم که یَکَّم آرزونتر باهِما حساب کُنَن رِ صَرفِ یَک کارِ دِگه عینِ مسافرکیشی یا اِضاف کار تو اداره یا حتی گِدایی بُکُنِم، مِتِنِم تو هَمو وَخت، پولِ ده دست لباسِ گیرون رِ دَربیِرِم؟!
تهران امروز: زندگی ساده خرها
عید آمد و شد فصل سفرها و خطرها
همراه هیولای خطرهاست سفرها
عید آمد و هنگام خبرهای خوش آمد
لبخند نشستهست به لبهای پدرها
عید آمد و بلبل به قفسهای سکوت است
در باغ، کلاغ است خبرچین خبرها
عید آمد و شد رونق بازار هیاهو
عید آمد و شد موسم اظهارنظرها
اظهار نظرهای طبیعت چه دلانگیز
با غلغله چشمه و با پرپرِ پرها
زیباست طبیعت همه جا چندصداییست
آمیخته با بع بع بز، عرعرِ خرها
پشتک زند این در علف سبزِ چراگاه
جفتک زند آن بر سر پلها و گذرها
نه پشتک این در علفش غیرمجاز است
نه جفتک آن هیچ شود موجب شرها
هم پشتک و هم جفتک و هم بع بع و عرعر
در تازگی روحیه دارند اثرها
با این که خر از روز ازل گوش دراز است
اما ندهد گوش به اما و اگرها
هر جا لب جوی و چمنی هست بهشت است
در حسرتم از زندگی ساده خرها
نه وام گرفتهست نه قسطی و نه پستی
خر هیچ گرفتار نشد مثل بشرها
با اینکه کشیدهست همه بار بشر را
آزاد و سبکبار برافراشته سر را
سنگینی بار بشر از بار گران نیست
باریست از اندوه به دلها و جگرها
گفتی ز جگر! آه جگر! آه جگر! آه
از نسل بشر اوست درآورده پدرها
در سینه دل سوختگان آتش حسرت
بر قامت افراشتگان زخم تبرها
دیو است مگر؟ دیو، که دیوار بسازد
عفریت طلسم است زند قفل به درها
عید آمد و ای کاش که اندوه نیاید
لبخند زند مهر به دلها و نظرها
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور مطرح شد