در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
داستانسرایی و قصهگویی ایرانیان به دورانی کهن بازمیگردد، به زنان و مردانی که شبهای خود را در کنار فرزندان و کسانشان با قصه خواندن، گفتن و گوش سپردن و دل دادن به آن سر میکردند. حضور دفترخوانان، قصهخوانان و نقالان در تاریخ فرهنگی ایران روشن و قابل توجه است. در الفهرست ابن ندیم میخوانیم محمدبن اسحاق گوید: نخستین کسانی که افسانهها تصنیف کردند و آن را به صورت کتاب درآورده در خزانههای خود نگاه داشتند اول فرس بودند. ایشان بعضی از این افسانهها را از زبان جانوران نقل میکردند. پس از آن پادشاهان اشکانی که دومین سلسله پادشاهان ایران بودند آن را به صورتی اغراق آمیز درآوردند و شاهان ساسانی چیزها بر آن افزودند...
گفتنی است در اغلب فرهنگها و از جمله در فرهنگ سرزمین ما حضور زنان در قصهگوییها یا خوانندگی اشعار آهنگین حضوری است که با نقش قصهگویی آنها در خانواده گره میخورد. در شاهنامه به دستهای از پریرویان چنگنواز و خواننده در بارگاه کیخسرو اشاره شده است که سابقه داستانگویی را با سبک و آهنگی موزون نشانمیدهد و بر نقش زن در این هنر مهر تائید میزند. کندهکاریهای طاقبستان که به زمان خسرو پرویز تعلق دارد زنانی چنگنواز و خواننده را شادمانه سوار بر دو قایق نشان میدهد که شعرهایی آهنگین میخوانند. در قایق شاه، زنی نوازنده پشت سرش ایستاده است. از منظر پژوهشگران این حضور، شعر و موسیقی مراسم شکار داستان بهرام گور را به خاطر میآورد که در جوانی عادتش بر این بود که با شتر به شکار برود و دختری خواننده و چنگ نواز را با خود و سوار بر شتر ببرد. براساس این پیشینه کهن، آثار متعدد و بسیار درخور توجهی در ادب عامیانه ایران برجای مانده است؛ داستانهایی که سالها و قرنها در ذهن و حافظه مردم جای داشته و بعد توسط کاتبان و دفترنویسانی به رشته تحریر درآمده است. اینگونه قصهها از نظر اصل و منشأ به چند دسته تقسیم میشود: 1ـ قصههای ایرانی که حاصل دنیای خیال قصه گویان ایرانی است. 2ـ داستانهایی که اصل و ریشه هندی دارد و از زبان سانسکریت ترجمه شده است. 3ـ قصههایی که منشأ و ریشهای حماسی و ملی دارند. 4ـ داستانهایی که متعلق به روزگار ایران باستان است. 5 ـ قصههای دینی و مذهبی 6 ـ قصههایی که صرفا جنبه اخلاقی و تعلیمی دارد.
دکتر محمدجعفر محجوب که عمر خود را برای مطالعه و معرفی اینگونه متون صرف کرده است تا زمان حیاتش 163 داستان از این دست از شناسایی کرد که از این تعداد برخی نسخ تکراری از یک داستان بوده است. بنابر آنچه وی گفته، تعداد واقعی این داستانها چند برابر این رقم است و از برخی از آنها جز نامی در دست نیست. او داستانهای مختلف و مشابهی را در کتابخانههای شخصی و خصوصی یافته است. میتوان گفت این مهم نشانی روشن است از تعداد درخور توجه اینگونه متون که تا کنون کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته و شایسته شناخت، مطالعه و بررسی است.
شایان ذکر است که داستانهای عامیانه با ریشههایی کهن از اسطورهها و شاکله ذهنی مردمان قدیم برآمده است. این متون گویای روشنی از وضع زمانه و تفکر مردم است. زبان این داستانها اغلب منطبق با زبان مردم و کوچه بازار است و از این رو بسیار شیرین و دلنشین است. موضوع اینگونه داستانها اغلب عشق و هجران و وصال، دلاوری و جنگ و ستیز و آویز و قصههای پریان و دیوان، جادوان و پیامبران و شاهان و شخصیتهای تاریخی و غیرتاریخی و جوانمردان و عیاران و مردم کوچه و بازار و... است. عوامل و عناصر بر سازنده اینگونه داستانها به استثنای شخصیتهای تاریخی و اسطورهای، دیوان و پریان و جانوران و پرندگانی چون آهو و گور و سیمرغ و نیز اژدها و باغها و مکانهای سحرآمیز و شگفت و شهر پریان و... است که با باورهایی عامیانه چون تقدیرگرایی، سعد و نحس و رمل و اسطرلاب و خوابهایی شگفت در هم میآمیزد. براساس این عناصر داستانپردازان با تصویر کردن دنیایی خیالی که در آن اکثر اوقات جدالی بیامان بین نیروهای خیر و شر است ذهن مخاطب را به کشف و شهود و الهامی شگرف سوق میدهند.
سمک عیار که به گفته محجوب ستایشنامه دلیریها و جوانمردیهاست، بهعنوان اثری پرکشش، حجیم و گرانبها نمود روشنی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی بخشی از تاریخ ایران است که به سده ششم هجری قمری مرتبط است. نمونهای از نثر شیرین آن که زنان را در جامه و نقش جوانمردان قرار میدهد این قسمت است که از زبان زنی شنیده میشود: «از جوانمردی امانتداری به کمال دارم که اگر کسی را کاری افتد و به من حاجت آرد من جان پیش او سپر کنم، و منت دارم و بدو یار باشم و اگر کسی در زینهار من آید به جان از دست ندهم تا جانم باشد. و هرگز راز کسی با کسی نگویم و سّر او آشکار نکنم. مردی و جوانمردی این را دانم... نیکی بکنم و در نیکی کردن تقصیر نکنم و دقیقهای حیل نسازم و اندیشه بد نکنم، و اگر از دوستی شما کاری باشد که من بر باد شوم، روا دارم و اندیشه ندارم و اگر نه مراد شما حاصل کنم، از زنان مرد کردار نباشم.»
پس از سمک عیار، بختیارنامه با ریشههایی از عصر ساسانی بر اهمیت اخلاقیات انسانی تأکید دارد. داراب نامهطرسوسی (قرن ششم هجری قمری) نوشته داستانپرداز معروف این قرن ابوطاهر طرسوسی است. این اثر از منظر زبان فارسی که به زبان مردم نزدیک است و نیز از جهت اسطوره سازی از اسکندر و ایرانی ساختن این شاهزادهیونانی و ازدواجش با پوراندخت پادشاه و پهلوان بانوی ایرانی قابل توجه است. قسمت ذیل نمونهای از نثر خواندنی این اثر است: «ای برتر از خلایق که همیشه بودهای و خواهی بودن، اگر من از پشت داراب ابن دارابم پاک رفتهام مرا از این آب بگذرانی چنانک فریدون را از قلزم بگذرانیدی بیکشتی، و کیخسرو را از آب جیحون بگذرانیدی بپاک تو که مرا هم ازین آب بگذرانی تا این رویمان را خبر کنم که هماکنون این هندوان خویشتن بر ایشان زنند و دمار ازیشان برآرند و تو میدانی که من و اسکندر این کار را بهر دین میکنیم.... توکل بر خدای عزوجل کرد و یقین درست کرد و اسب در آب راند. آن اسب پوراندخت از آب بیرون آمد تار مویی از او تر نشد.»
سندبادنامه عضد یزدی و طوطینامه نخشبی که از قرن هشتم هجری قمری برجای مانده است نیز از آثاری محسوب میشود که متأثر از ادب هند است و تا حدی زنستیزانه بیوفایی و فریبکاری را نهی میکنند. داراب نامه بیغمی (قرن نهم) در ردیف داستانهای ملی و حماسی است که با چاشنی عشق مانند دیگر داستانها کشش خاصی را در مخاطب برمیانگیزد. از دوران صفویه داستانهای عامیانه متعددی بر جای مانده که در قهوهخانهها و بر سر گذرها خوانده میشده است. از داستانهای این عصر میتوان به قصه حسین کرد شبستری و نیز اسکندرنامه منوچهرخان حکیم، قصه مهر و ماه، ابومسلمنامه و رستمنامه اشاره کرد. در میان این آثار قصه حسین کرد شبستری از جهت طولانی بودن در افواه عامه بسیار معروفتر باقی مانده است اما حجم آن در مقایسه با دیگر آثار چندان زیاد نیست و حتی در مقایسه با ابومسلمنامه و اسکندرنامه هم عصرش حجم کمتری دارد. فلک ناز نامه داستانی است منظوم که از قرن یازدهم بر جای مانده است. این اثر سالها از دوران زندیه تا قاجاریه افزون بر مجامع عمومی در مکتبخانهها مورد اقبال بوده است. از دوران قاجاریه نیز داستان امیر ارسلان نامدار که یک نسخه از آن توسط دختر ناصرالدین شاه نوشته شده، معروف است.
در باره وجوه مهم و کارکرد خواندن این داستانها باید به گفته یکی از استادان این عرصه استناد جست. از منظر ویلیام هانوی، استاد زبان فارسی دانشگاه پنسیلوانیا اینگونه داستانها برآنند که در تلاش برای تعریف گذشته، جستجوی ناآگاهانهای برای قالبهای آرمانی افراد یا رفتار جمعی یا ایجاد آنها شکل بدهند. مکانیزم و پویایی این کارکردها در دو سطح دیده میشود. نخست سطح تصنعی است که در آن ناقلان فرق بین حق و ناحق و رفتار اخلاقی و غیراخلاقی را برای مخاطبان بازگویی میکنند. در سطح ثانوی به مخاطبان از طریق گزینش و تعریف و تعیین شخصیتها در موقعیتها و محیطهای گوناگون نشان داده میشود که رفتار و کردار افراد در روزگاران با شکوه گذشته ایران چه سان بوده است. از اینرو قهرمانان داستانها به صورت نمادهایی درمیآمدند که در نظر مخاطبان نقالان، معنی داشتهاند.
براساس این گفته میتوان بهطور مثال پهلوانی رستم را در شاهنامه این اثر ارزشمند که خود به نوعی برآمده از سنت شفاهی قصهگویی است، همچون نمادی معنادار ملاحظه کرد که در اعصار مختلف در ذهنیت عامه زنده است آنچنانکه در اکثر داستانهای نامبرده پیشین مردان و زنان پهلوان در زور بازو و قوت بدنی شگرف خود به رستم تشبیه میشوند.
افزون بر آنچه گفته شد و ناظر بر آموزندگی قصهها و زنده نگهداشتن تصاویر اسطورهای و افسانهای چهرههای مختلف و بازشناخت زندگی و فرهنگ مردم بود باید به کارکرد دیگر این داستانها که از قدیمالایام مورد توجه بوده است نیز اشاره کرد و آن خاصیت درمان کنندگی است، بسیاری از گذشتگان ما از قصهگویی برای درمان دردها و بیماریهای جسمی و روحی بهره میجستند. از جمله در داستان ابومسلمنامه از زبان زنی سختیکش (جمیله) که از پیرزنی عیار (بیبی ستی) میخواهد برای او قصهای نقل کند، میخوانیم: «برای ما حکایتهای شیرین بگوی تا زمانی دلم بیاساید.»
منابع:
الارجانی فرامرزبن خدادادبن عبدالله الکاتب، سمک عیار، با مقدمه و تصحیح پرویز خانلری، انتشارات دانشگاه تهران،1343.
بویس مری،خنیاگری و موسیقی ایران، ترجمه بهزاد باشی، انتشارات آگاه،تهران، 1368.
طرسوسی ابوطاهر، ابومسلم نامه، تصحیح حسین اسماعیلی، انتشارات قطره و انجمن ایرانشناسی فرانسه، تهران، 1380.
طرسوسی ابوطاهر،داراب نامه، تصحیح ذبیحالله صفا، انتشارات علمی و فرهنگی،تهران، 1389.
محجوب محمدجعفر، مطالعه در داستانهای عامیانه فارسی، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، 1341، شماره 2 و 1.
هانوی ویلیام، یک دریچه و دو نگاه: رمانسهای کهن ایران، مجله ادبیات داستانی، شماره 49، سال 1377.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم