مرد متهم به قتل مدعی است همسرش خودکشی کرده است

پایان تلخ کشمکش‌ خانوادگی

از نگاه عاشقانه در کلاس‌های دانشگاه تا درگیری و قتل در خانه‌ای که قرار بود آشیانه امنی برای سروش و سیما باشد، فقط هفت ماه فاصله بود. آنها هیچ ‌روزی را در زندگی مشترک خود بدون دعوا و درگیری سپری نکردند. سروش می‌گوید همسرش را دوست داشت و هیچ‌وقت هم قصد نداشت او را بکشد و سیما خودکشی کرده است اما نماینده دادستان و اولیای‌دم مقتول، این ادعا را رد کرده‌اند.
کد خبر: ۶۳۳۸۶۲
پایان تلخ کشمکش‌ خانوادگی
نماینده دادستان که دو هفته قبل در شعبه 113 دادگاه کیفری‌استان تهران از کیفرخواست علیه سروش دفاع کرد، دراین‌باره می‌گوید: متهم جوانی بیست و دو ساله ‌است که درپی درگیری‌ شدید با همسرش، او را به قتل رساند. مدارک پرونده نشان می‌دهد مقتول به هیچ‌وجه دست به خودکشی نزده ‌است. اول این‌که نحوه پرت شدن سیما از پنجره خانه و زخم‌هایی که روی بدن او ایجاد شده نشان می‌دهد او را پرت کرده‌اند. به لحاظ علمی کسی که دست به خودکشی می‌زند و خود را به پایین پرت می‌کند نوع و محل شکستگی‌هایش با کسی که شخصی دیگر او را پرت می​کند، کاملا متفاوت است. نکته دوم این‌که وقتی پلیس وارد خانه متهم شد، به هم ریختگی خانه را مشاهده و در گزارش خود به این نکته اشاره کرد. به​هم ریختگی به دلیل درگیری بود. متهم در مراحل مختلف تحقیقات سعی در پنهان کردن حقیقت داشت اما در نهایت مجبور به اعتراف شد و توضیح داد بعد از مشاجره با همسرش او را به‌دلیل عصبانیت از پنجره به پایین پرت کرد و به قتل رساند. ارتفاع پنجره یک مترو نیم بود و احتمال این‌که شخصی بتواند از ارتفاع یک متر و نیمی روی پنجره بایستد و بعد خود را طوری به پایین پرت کند که فوت شود، وجود ندارد. متهم در قسمتی از بازجویی‌ها اعتراف کرده وقتی عصبانی شده، نتوانسته خود را کنترل کند و دست به این قتل زده ‌است.

نماینده دادستان تهران ادامه می‌دهد: نکته مهم دیگر این‌که دوربین مداربسته محل حادثه، آنچه را که اتفاق افتاده، ثبت کرده است. این فیلم نشان می‌دهد که مقتول پرت شده‌است. متهم و مقتول در عمر کوتاه زندگی مشترک خود بارها با همدیگر دعوا کرده و یک شب قبل از حادثه نیز درگیری‌ آنها به کلانتری کشیده ‌شده بود. از نظر دادسرا مدارک علیه متهم کامل و محکم و او گناهکار است.

مجازاتش کنید

مادر مقتول که در طول دادگاه و با هر جمله دامادش داغ دلش تازه می‌شد و گریه می‌کرد، می‌گوید: بارها برای قتل دخترم اقدام کرده‌بود. او از روز اول زندگی مشترک‌شان، بدرفتاری‌ با دخترم را شروع کرد. خیلی سیما را اذیت می‌کرد و کتکش می‌زد. روزی نبود که دخترم از دست شوهرش کتک نخورد. ماه اول ازدواج‌شان یک روز دخترم تلفن زد و گفت شوهرش بشدت کتکش زده و به کمک نیاز دارد. وقتی به خانه دخترم رسیدیم، دیدم نیمی از بدن او کبود است. او را به خانه خودم بردم اما شوهرش دوباره دنبالش آمد و آشتی کردند. آنها یک‌بار هم در خانه ما درگیر شدند. او دخترم را در خیابان هم کتک زده ‌بود. چند روز قبل از حادثه دخترم و شوهرش دوباره با هم دعوا کرده ‌بودند و سروش او را کتک زده ‌بود. دخترم چند روزی خانه ما بود. بعد سروش از او خواست برگردد. دخترم زندگی‌اش را دوست داشت و قبول کرد برگردد. هنوز چند ساعت بیشتر از بازگشت سیما به خانه‌اش نگذشته ‌بود که تلفن زد و گفت شوهرش دارد او را می‌زند. من و دختر کوچکم به آنجا رفتیم. دیدم سروش سر دخترم را گرفته و به دیوار می‌کوبد. من و دختر کوچکم جلو رفتیم تا مانع شویم اما سروش ما را هم کتک زد. او موهای سیما را گرفت و روی پله‌ها کشاند و بعد او را به این‌طرف و آن‌طرف کوبید. من به پلیس 110 تلفن زدم. چاره‌ای نداشتم، او داشت دخترم را می‌کشت. پلیس آمد و سروش را بازداشت کرد.

این زن ادامه می‌دهد: سروش دست‌بردار نبود. می‌گفت هرطوری شده سیما را می‌کشد. حتی در کلانتری هم به دخترم حمله کرد تا او را بزند که ماموران جلویش را گرفتند. بعد سروش با برادرش تماس گرفت و برادرش آمد و او را با کفالت آزاد کردند. فردای آن روز همسایه‌ها با ما تماس گرفتند و گفتند دخترتان کشته ‌شده ‌است.

این زن می‌گوید: سروش می‌گفت عاشق دختر من است اما خیلی کتکش می‌زد. می‌گفت نمی‌تواند بدون او زندگی کند. دخترم می‌خواست طلاق بگیرد اما سروش قبول نمی‌کرد و او را به هر بهانه‌ای کتک می‌زد و وسایل خانه را می‌شکست. او آنقدر سیما را اذیت می‌کرد که هنوز شش ماه از ازدواج‌شان نگذشته ‌بود که به خاطر شکایت همسایه‌ها و صدای درگیری آنها صاحبخانه بیرون‌شان کرد. بعد از قتل یک روز صاحبخانه قبلی دخترم به من گفت سروش در خانه او هم قصد داشت دخترم را از پنجره به بیرون پرت کند. دامادم خرجی خانه را هم نمی‌داد. دخترم کار می‌کرد و خرج خانه را می‌داد. حالا می‌خواهم سروش مجازات شود.

من بی‌گناه هستم

سروش اتهام قتل را رد می‌کند و می‌گوید: مثل هر جوانی که عاشق می‌شود و ازدواج می‌کند، من هم عاشق شدم و بعد ازدواج کردم. خیلی سیما را دوست داشتم. او دختر بسیار خوبی بود. ما همکلاسی بودیم و در دانشگاه با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم. پدر و مادرش اول زندگی‌مان به ما کمک کردند برایمان ماشین خریدند و پول پیش خانه را دادند. همین را هم به من سرکوفت می‌زدند. آنها در زندگی مشترک ما دخالت می‌کردند. روزی نبود که مادر و خواهر سیما چیزی یاد زنم ندهند و میانه ما را به هم نزنند. آنها وضع بدی برایم درست کرده‌ بودند. من ناراحت بودم چون نمی‌توانستم این وضع را تحمل کنم. سیما به خواست مادرش رابطه‌مان را با پدرومادر من قطع کرده‌ بود. از این‌که نمی‌توانستم خانواده‌ام را ببینم، ناراحت بودم. زندگی ما خیلی تلاطم داشت. از سیما خواسته‌ بودم به عنوان منشی کار نکند. او مهندس بود و من می‌خواستم شغل مناسبی داشته باشد ولی قبول نمی‌کرد. از او خواستم پیش خودم کار کند با این‌که نمی‌خواستم کار کند اما دلم می‌خواست آنجایی که من دوست دارم، کار کند اما او حرف خودش را می‌زد.

متهم درباره این‌که چرا همسرش را کتک می‌زد،می‌گوید: سیما خیلی بد رفتار بود. هروقت با هم جروبحث می‌کردیم، مرا کتک می‌زد. اول او شروع می‌کرد. آنقدر می‌زد که من هم مجبور می‌شدم از خودم دفاع کنم و چاره‌ای جز این نداشتم. این‌که مادرش می‌گوید من قبلا هم قصد داشتم دخترش را بکشم، اصلا درست نیست. من هیچ‌وقت تصمیم به این کار نداشتم. زنم را دوست داشتم.

متهم درباره این‌که چرا خیلی زود خانه‌اش را عوض کرد، می‌گوید: سیما می‌گفت باید خانه بهتری اجاره کنیم. کمی پول دستم آمده‌ بود، گفتم به خواسته همسرم احترام بگذارم و خانه بهتری اجاره کنم وگرنه مساله خاصی نبود. اگر مساله‌ای بود، چرا صاحبخانه همان موقع این موضوع را مطرح نکرده‌ بود. چون اجاره نامه به نام همسرم بود او پول را به من نمی‌داد و ما سراین موضوع با هم جرو بحث کردیم. به خاطر همین انتقام‌جویی می‌کند.

سروش درباره روز حادثه می‌گوید: از چند روز قبل خیلی با هم درگیری داشتیم. زنم قهر کرده و از خانه رفته ‌بود. من هم از ناراحتی چندروزی موبایلم را خاموش کرده‌ بودم. سیما یک روز قبل از حادثه از محل کارش تماس گرفت و گفت می‌خواهد با من صحبت کند. قرار شد در خانه همدیگر را ببینیم. بعد متوجه ‌شدم مادر و خواهرش هم می‌خواهند بیایند و گفتم نباید آنها را با خودت بیاوری. به آنها اجازه دخالت نمی‌دهم. وقتی به خانه رسیدم، دیدم مادر و خواهرزنم هم آنجا هستند و این موضوع باعث درگیری میان ما شد. با این حال ماجرا ختم به خیر شد و من و زنم آشتی کردیم. فردای آن روز وقتی از سرکار برمی‌گشتم، دیدم دو زن جلوی در خانه ما سوار ماشین شدند. آنها شبیه مادرو خواهرزنم بودند. اهمیتی ندادم. گفتم بهتر است جلو نروم چون روز قبلش دلخوری ایجاد شده ‌بود. وقتی وارد خانه شدم، زنم تازه از خواب بیدار شده ‌بود. پرسیدم مادرت خانه‌ ما بود؟ جواب منفی داد. گفتم او را جلوی در دیدم. عصبانی شد و گفت چرا او را به خانه‌اش نرساندی. گفتم اگر مشکلت این است، زنگ می‌زنم و عذرخواهی می‌کنم. او ناراحت بود. ناگهان فلاسک چای را به سرش کوبید. چیزی نشد اما از ناراحتی گریه می‌کرد. گفت باید به من قول بدهی جلوی کار کردن مرا نگیری.

گفتم دوست ندارم جایی که من نیستم، کار کنی. با این حال حق کار کردن داری. بعد گفت باید قول بدهی دیگر من را نزنی. گفتم وقتی تو مرا می‌زنی من هم تو را می‌زنم چرا نباید این کار را بکنم. تو قول بده دیگر مرا نزنی، من هم قول می‌دهم تو را نزنم. قبول نکرد. گفتم من هم قبول نمی‌کنم. بلند شد و رفت. خوشحال شدم که کار به درگیری نکشید. بعد از چند ثانیه صدای ناله‌اش را شنیدم و بعد هم یک‌چیزی پرت شد پایین؛ پنجره را که نگاه کردم، دیدم همسرم است. من گفته‌هایم را در مرحله دادسرا قبول ندارم. زنم را دوست داشتم و هیچ‌وقت هم قصد کشتن او را نداشتم./ ضمیمه تپش

مرجان لقایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۳
زهرا
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۰۱ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۹
۰
۰
گاهی مداخله بزرگترها برای میانجیگری به ضرر جوان ها تمام می شود اصرار زیاد برای ادامه زندگی مشترك بین زوجینی كه مشكل دارن بدتره - گاهی جدایی خیلی بهتر از وقوع اینجور اتفاقاته . قاعدتاً هر موقع این دو جوون دعواشون می شد شخص یا اشخاصی اونا رو آشتی می دادن .
گروهی از بانوان
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۰۷ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۱
۰
۰
فقط اعدام!
زینب
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۳۹ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۴
۰
۰
شاید حق با سروش است.بیشتر تحقیق كنید

نیازمندی ها