گزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح شنبه

هنر ارزشی، هنر غیرارزشی

گزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح سه شنبه

خشم مادر شیرودی از فتنه‌گران

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشورو جهان پرداخته‌اند از جمله « 2000 میهمان ناخوانده و یک دنیا برخورداری»،«قوس نزولی جبهه تروریزم»،«مجلس باید مدرس پرور باشد»،«آی دزد، دزد را بگیرید!»،«خشم مادر شیرودی از فتنه‌گران»،«عربستان به‌دنبال جبران شکست»،«پیش‌هشدار امواجی در آینده نزدیک»،«دیپلمات‌های هسته‌ای در 2 جبهه»،«حق مسلّم ما، از هست‌ها تا بایدها»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۶۳۳۰۷۱
خشم مادر شیرودی از فتنه‌گران

خراسان:۲۰۰۰ میهمان ناخوانده و یک دنیا برخورداری

۲۰۰۰« میهمان ناخوانده و یک دنیا برخورداری»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛دو هزار میهمان ناخوانده ۳۰ سال است که در جای جای بدن علیرضا جا خوش کرده است. تا جوان بود جراحان ۹ بار او را در حالت بیهوشی کامل مورد عمل جراحی قرار دادند و چند ده تا از این ترکش های کوچک اما تیز و برنده را از قسمت های حساس بدنش خارج کردند. حالا که او ۵۲ ساله شده دیگر بدنش تحمل اعمال جراحی سنگین و چند ساعته را ندارد. برخی از عمل های قبلی او ۸ تا ۹ ساعت طول کشیده تا جراحان تعدادی از آن ترکش های بمب های خوشه ای را از نزدیک اعصاب و دیگر نقاط حساس بدن او بیرون بکشند اما حالا دیگر حاج علیرضا طاقت آن جراحی های سنگین را ندارد. گاه روزی چند قرص مسکن قوی می خورد تا کمی از دردهای جانکاه را بتواند تحمل کند او همچنان که رکورددار تعداد ترکش در بدنش است رکورددار و بلکه الگوی صبر و مقاومت و ایثار نیز هست. اولین بار که برای دفاع از دین و میهن در مقابل صدامیان و خصم متجاوز به جبهه های نبرد حق علیه باطل رفت ۲۲ سال بیشتر نداشت. همسرش باردار بود و نزدیک وضع حملش بود اما علیرضا به عشق دفاع از اسلام و ایران حتی منتظر به دنیا آمدن فرزندش نشد و دوباره عازم جبهه ها شد. این بار وقتی برگشت دخترکش سه ماهه شده بود. حاج علیرضا از بچه های تعاون بود. یک روز در منطقه متوجه پرواز سه فروند هواپیمای جنگی صدام برفراز منطقه شد و چند لحظه بعد راکت هایی از هواپیماهای جنگنده صدام شلیک شد و قیامت به پا کرد، راکت هایی که حامل بمب های خوشه ای بود که هر کدام در آسمان به حدود ۳ تا ۲۰۰ بمب تقسیم می شود و بعد از اصابت با زمین هر بمب به صدها و بلکه چند هزار ترکش مبدل می شود و هزاران هزار ترکش این بمب ها در زمینی به مساحت ۳ برابر زمین فوتبال با سرعت و حرارت فراوان هر چه را پیش رو داشته باشد متلاشی می کند.

آن روز، آن هزاران هزار ترکش سوزان و برنده خیلی ها را به شهادت رساند. حدود دو هزار قطعه از آن ترکش ها سهم علیرضا شد. امدادگران و همرزمانش پیکر او را با پیکر تعدادی از شهدا در یک وانت گذاشتند، اما یک منفذ مشرف به کناره وانت راهی برای نفس های به شماره افتاده علیرضا شده بود. دو ساعتی طول کشید تا وانت به سردخانه بیمارستان برسد در آن گیر و دار و شلوغی و هیاهو پیکر او نیز مانند شهدای همرزمش به سردخانه منتقل شد و حدود یک ساعت طول کشید تا علیرضا به هوش آمد و احساس سرما کرد. او این لحظات را این چنین توصیف می کند و می گوید: پس از احساس سرما و باز شدن چشم هایم همان اول فکر کردم که داخل بهشت شده ام اما کمی که این طرف و آن طرف را نگاه کردم پیکرهای بی دست و بی سر و بی پا را دیدم. گفتم که آدم ها در بهشت که اینطور نیستند و بعد متوجه دیوارها شدم و با خودم گفتم بهشت که نباید این طور دیوارهایی داشته باشد. چند دقیقه ای بیشتر نگذشت که متوجه شدم در بهشت نیستم بلکه در سردخانه ام، تقلایی کردم و دستم را تکان دادم، چند دقیقه بعد گویا پرستاری که به آن محل رفت و آمد داشت متوجه تکان دست های من شده بود بلافاصله او و تعدادی از پرستاران و پزشکان بالای سرم حاضر شدند و مراقبت های پزشکی آغاز شد و...

گر چه هنوز و همچنان در این ۳۰ سال دردهای جانسوز آن ترکش های تیز و برنده تا مغز استخوانش را می گدازد اما همچون کوه به عشق معامله با خدای هستی همه دردها و رنج ها را تحمل می کند. او از خدا راضی است که او را مفتخر به جانبازی در راه دین و میهن کرده است. او از فرزندانش که حالا بزرگ شده اند و دخترش که حالا دانشجوی دکترا شده نیز راضی است. از همسرش بیش از همه رضایت دارد و درباره این خانم بزرگوار می گوید: او در تمام شش ماهی که نمی توانستم بدنم را هیچ حرکتی بدهم و در بستر افتاده بودم وظیفه سنگین پرستاری را از من با عشق و فداکاری تمام بی هیچ منتی انجام داد. همه کارهای مرا او با صبر و عشق و فداکاری برایم انجام می داد، او بی هیچ منتی یک دنیا به من محبت کرده است و از هیچ کس جز خداوند اجری انتظار ندارد. او یک فرشته است مثل همسران دیگر جانبازان. پس از آن دوره سنگین نقاهت، همسرم دوران ویلچرنشینی مرا نیز با کمک های بی دریغش بر من آسان کرد و هنوز هم او همچنان برای من فداکاری و ایثارگری می کند. کلمات و جملات ساده و دلنشین و بی پیرایه حاج علیرضا برخورداری در گفت وگو با برنامه مقاومت که همین دیروز دوشنبه ساعت 12:30 از رادیو پخش می شد از عشق و مهربانی میان او، همسر و فرزندانش حکایت می کرد. حاج علیرضا برخورداری در پاسخ به سوالی در آن مصاحبه گفت: آری حالا هم اگر چند قدم پیاده روی کنم یکی از آن ترکش ها که در تمام بدنم از سر گرفته تا انگشت های پایم جا خوش کرده اند سری به بیرون از گوشت و پوستم می زند و همراه با درد و خونریزی هر از گاهی یکی از این ترکش ها که به اندازه یک عدس اما دردشان شدید و جانگداز است، بیرون می زند. بعضی وقت ها در دفتر کارم و در هنگام برگزاری جلسات اداری احساس می کنم پایم داغ می شود و باز بساط خونریزی و درد شدید مهیا می شود.

و چه با اخلاص و متواضع و بی ریا هستند این جانبازان که نمی خواهند حتی همکارانشان متوجه این زخم ها و دردهایشان بشوند. حاج علیرضا برخورداری این جور مواقع بی سر و صدا چند دقیقه ای جلسه را ترک می کند تا ترکش بیرون زده از پایش را خارج کند و خون ها را پاک کند و دستمال و پارچه ای به پایش ببندد و هر طور شده کفش هایش را بپوشد و جلسه را ادامه دهد. چه بزرگوارند این ایثارگران و انسان های بزرگ و فدایی دین و میهن، چه دلاور، پرمایه، بی ریا، خدمتگزار، بی ادعا و سزاوار هر بزرگداشتی هستند این رزمندگان و ایثارگران و جانبازان دین و میهن، از چه مناعت طبعی و چه روحیه حماسی و جوانمردی بی بدیلی برخوردارند این «برخورداری»ها که از همه خوبی ها و بزرگی ها و بزرگواری ها برخوردارند. هر چند برخورداری امثال این آدم ها از این دنیا حالا در سن ۵۲ سالگی و بعد از ۳۰ سال زندگی با دو هزار ترکش جانسوز فقط یک آپارتمان ۱۱۰ متری و یک زندگی ساده در گوشه شهر است اما فقط خدا می داند که امثال این دلاورمردان غیرتمند و سرافراز امروز و فردا، فردایی که ابدی است و بی منتها از چه کرامات و نعمت های الهی تا ابد برخوردارند. این برخورداری از نعمت های الهی گوارایتان باد ای دلاورمردان ایرانی که دست و پایتان بوسیدنی است.

کیهان:قوس نزولی جبهه تروریزم

«قوس نزولی جبهه تروریزم»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که ر آن می‌خوانید؛فوران «القاعده» در استان الانبار از تغییر معادله در سطح منطقه حکایت می‌کند. سه روز پیش، «المنار» چاپ فلسطین فاش کرد که یک هیأت امنیتی آمریکا به سرعت خود را به ریاض رسانده و با مقامات سعودی دیدار کرده است. ساعتی پس از این دیدار آمریکایی‌ها اعلام کردند که از عملیات ارتش عراق علیه عناصر مسلح القاعده در الانبار حمایت می‌نمایند. حمایت تعجیلی آمریکا بیانگر تبعیت این کشور از شرایط به وجود آمده می‌باشد اما این شرایط چیست؟

فوران «القاعده» در استان الانبار از تغییر معادله در سطح منطقه حکایت می‌کند. سه روز پیش، «المنار» چاپ فلسطین فاش کرد که یک هیأت امنیتی آمریکا به سرعت خود را به ریاض رسانده و با مقامات سعودی دیدار کرده است. ساعتی پس از این دیدار آمریکایی‌ها اعلام کردند که از عملیات ارتش عراق علیه عناصر مسلح القاعده در الانبار حمایت می‌نمایند. حمایت تعجیلی آمریکا بیانگر تبعیت این کشور از شرایط به وجود آمده می‌باشد اما این شرایط چیست؟

1- تمرکز نیروهای موسوم به «داعش» در الانبار نشانه واضح ناامیدی این گروه از تحول در سوریه است و به بیان دیگر از پیروزی مطلق ارتش سوریه علیه این گروه و کشورهای غربی عربی حامی آن حکایت می‌کند. این در حالی است که این گروه در سال 2009 عراق را به مقصد لبنان ترک کرده و عامل درگیری‌های «فتح‌الاسلام» در اردوگاه نهرالبارد واقع در طرابلس شد. این جریان از حدود یک سال و نیم پیش با اسم جدید «دولت اسلامی عراق و شام» با هدف اسقاط نظام بشار اسد در سوریه و جایگزین کردن یک دولت فرقه‌گرا و بی‌خطر برای اسرائیل، شروع به فعالیت کرد و در یک مقطع به دستاوردهایی در دو استان شرقی «دیرالزور» و «رقه» نایل گردید.

پس از آن، این گروه از «جبهه‌النصره» که عمدتاً در استان ریف دمشق و استان حلب و شمال استان حمص مستقر بود خواست که با «ابوبکر البغدادی» به عنوان امیر دولت اسلامی عراق و شام بیعت نماید که البته این درخواست از سوی «محمد الجولانی» فرمانده النصره رد شد. وی گفت که در بیعت «ایمن الظواهری» است و ایمن‌الظواهری هم طی بیانیه‌ای از ابوبکر خواست که در محدوده الجولانی یعنی سوریه ورود نکند. این موضوع کشمکش‌هایی را میان اجزاء القاعده پدید آورد ولی در عین حال گروه داعش در سوریه از قدرت بیشتری برخوردار بود و سه استان حلب، رقه و دیرالزور جزء قلمرو این گروه به حساب می‌آمد و به این دلیل ارتش سوریه روی متلاشی کردن این گروه تمرکز کرد و طی 7 ماه گذشته به مرور قلمرو آنان را به محاصره درآورده و ارتباطات بین استانی آنان را قطع کرد. بر این اساس گروه تروریستی داعش وقتی از به ثمر رساندن درگیری در سوریه نومید شد به استان الانبار بازگشت و در صدد برآمد تا با اعلام پیروزی در الانبار و اعلام فلوجه بعنوان پایتخت موقت امارت اسلامی، موقعیت از هم گسیخته خود را بازسازی نماید.
اسناد فراوانی بیانگر آن است که شعبه عراقی القاعده -یعنی گروه ابوبکر البغدادی- از اوائل سال 1391 که فعالیت دوباره خود را در الانبار عراق از سر گرفت از حمایت جدی عربستان سعودی، قطر و ترکیه برخوردار بود کما اینکه به نحوی از پوشش اطلاعاتی و حفاظتی آمریکا و فرانسه نیز بهره می‌برد. عربستان از یک سو از این گروه برای اسقاط دولت نوری‌مالکی و از سوی دیگر برای اسقاط نظام سوریه استفاده می‌کرد. یک سال پیش در ماه نوامبر، «بندر بن سلطان» رئیس دستگاه امنیتی عربستان با صراحت اعلام کرد که کشورش از هر گروه مسلح که در پی اسقاط اسد و مالکی باشد حمایت مالی، سیاسی و تسلیحاتی می‌کند. این اعلام از یک سو  بیانگر آن بود که برای عربستان اسقاط این دو دولت چقدر اهمیت دارد و از سوی دیگر نشان می‌داد که نیروهای القاعده از عربستان تضمین خواسته‌اند و اعلام رسمی حمایت تسلیحاتی آنان بخشی از این تضمین بوده است. دولت آل سعود از آن زمان تاکنون مبالغ بسیار زیادی که بعضی آن را تا 200 میلیارد دلار هم ذکر کرده‌اند، هزینه کرده است بدون آنکه کمترین دستاوردی داشته باشد.

2- تمرکز دوباره القاعده در الانبار و بخصوص در فلوجه یک خطای فوق استراتژیک به حساب می‌آید. آنان اگرچه از اول به دلیل فاصله بسیار کم این شهر با پایتخت عراق، فلوجه را یک موقعیت ویژه به حساب می‌آوردند ولی نیروهای آنان در کل عراق پراکنده بودند از این رو برخورد با آنان در فاصله سالهای 1383 تا پیش از این بسیار دشوار بود. آنان وقتی تصمیم به اعلام شهر کوچک فلوجه بعنوان پایتخت موقت خود گرفتند ناچار شدند هزاران نیروی پراکنده خود را به این شهر بکشانند. آنان با این نیروها بر بخش‌های مهمی از شهر فلوجه شامل حی‌الضباط و حی‌الملعب مسلط شدند و حالا باید این بخش‌ها را نگه دارند. در واقع در این ماجرا سقوط یا عدم سقوط فلوجه بدون آنکه بطور واقعی تعیین‌کننده وضعیتی باشد،  برای القاعده تبدیل به یک هدف استراتژیک شده است! و از این منظر ناچار است هزاران تن از نیروهای خود را برای نگهداری این شهر به حالت آماده باش و درگیری دائمی درآورد  و قدرت تحرک و عملیات در سایر مناطق را تا حد زیادی از دست بدهد. اینک نیروهای عراقی القاعده تبدیل به یک هدف آسان برای دولت نوری‌مالکی و ارتش عراق شده‌اند. دولت و ارتش عراق برای اینکه 100 نفر از این‌‌ها را به دام اندازند، باید ماهها تلاش می‌کردند. حالا هزاران نفر از این نیروها در یک منطقه متمرکز شده و به یک هدف آسان تبدیل شده‌اند با این وصف کاملا پیداست که نوری مالکی بدون آنکه به کمک نیاز داشته باشد می‌تواند به راحتی این نیروها را تار و مار کند. اما در این میان آمریکا و اروپا که تا پیش از این از هیچ کمک و حمایتی از این جریانات اجتناب  نمی‌کردند،  اعلام کرده‌اند که با عملیات ارتش عراق موافق بوده و حتی برای سرکوب آنان کمک‌های تسلیحاتی خود را در اختیار ارتش عراق قرار می‌دهند! و حال آنکه تا همین چند هفته قبل غربی‌ها حتی اطلاعات خود از تروریست‌ها را در اختیار دولت و ارتش عراق قرار نمی‌دادند و البته، اکنون نیز بلوف می‌زنند و فقط تظاهر به حمایت از ارتش عراق می‌کنند.

حدود یک ماه و نیم پیش دبیرکل حزب‌الله لبنان در سخنرانی علنی خود به القاعده گفت که «شما با پول و برنامه کسانی می‌جنگید که به راحتی و در زمانی که اوضاع تغییر کند شما را می‌فروشند و حتی خود به جنگ شما می‌آیند.» امروز همان روزی است که سید از آن سخن گفته بود. دو روز قبل از آنکه ارتش عراق به سمت الانبار و با هدف انهدام تروریست‌های القاعده در فلوجه گسیل شود، یک هیات آمریکایی با سراسیمگی به ریاض رفته و به سران عربستان یادآور شده‌اند که همین حالا باید از حمایت از «داعش» دست بکشید چرا که این گروه در آستانه انهدام کامل در سوریه و عراق قرار گرفته‌اند. حدود دو ماه پیش هم جان‌کری در جریان ملاقات با مقامات ارشد سعودی در ریاض گفته بود که سیاست نظامی ما و شما در منطقه با شکست مواجه شده و لذا نمی‌توان به سیاست تسلیح مخالفان بشار اسد ادامه داد. آمریکایی‌ها در این صحنه می‌خواهند جلوی افتضاح شکست فاحش در برابر جبهه مقاومت را بگیرند اما چه کسی فراموش می‌کند که در همین شهریورماه گذشته آمریکایی‌ها نه تنها از تسلیح گروههای وابسته به القاعده در سوریه حمایت علنی می‌کردند بلکه خود نیز حتی ساعت حمله به سوریه را تعیین کرده بودند و تنها زمانی سلاح را زمین گذاشتند که در تصاویر ماهواره‌ای و اخبار جاسوسان خود دریافتند ایران و حزب‌الله در پای قبضه‌های موشک خود آماده شلیک به سمت اهداف آمریکایی و اسرائیلی هستند. در آن مقطع آمریکا به طرح روسیه پناه آورد و وانمود کرد که تهدیدات جدی او روسیه را به ارائه طرحی برای خلع سلاح سوریه سوق داده و این خلع‌سلاح شرایط داخلی سوریه را برای سقوط اسد فراهم می‌کند! حالا سه ماه از آن تحلیل‌ها گذشته و مهمترین گروههای مسلح معارض اسد از سوریه متواری شده‌اند و حلب در آستانه آزادی کامل قرار گرفته است!

3- جبهه مقاومت به زودی بطور همزمان در عراق و سوریه به یک پیروزی بزرگ بر ضد تروریزم و جبهه غربی-عربی پشتیبان آن دست پیدا می‌کند، این پیروزی بزرگ بسیاری از توطئه‌ها و طراحی‌ها و فتنه‌ها را خنثی می‌کند. همین امروز درگیری در فلوجه و رمادی در درجه اول درگیری تروریست‌های القاعده علیه نیروهای سنی عراق می‌باشد. درگیری‌ گروههای سنی نظیر «صحوه‌ها» و عشایر با نیروهای القاعده که داعیه تأسیس امارت سنی دارند، نشان می‌دهد که ترفند و توطئه  شیعی- سنی بدون درگیری در کشورهایی که از شیعه و سنی ترکیب شده‌اند، رو به پایان است. امروز دولت  مالکی که ترکیبی از شیعیان، اهل سنت و اکراد عراقی است، برای نجات اهل سنت در الانبار مشغول فعالیت می‌باشد و این، موقعیت دولت نوری مالکی را در عراق تحکیم می‌بخشد و از این روست که بعضی از رقبای نوری المالکی، عملیات ارتش در الانبار را یک اقدام انتخاباتی با هدف در اکثریت قرار گرفتن دوباره فهرست مالکی تلقی کرده‌اند. مسلما ختم غائله فلوجه و رمادی که زمان آن بسیار نزدیک شده است تاثیر مضاعفی بر سوریه گذاشته و شرایط داخل لبنان را نیز بهبود می‌بخشد. بعد از خاتمه این ماجرا، آمریکا، عربستان و... می‌مانند و یک شکست بزرگ که فهرست سنگینی از هزینه‌های به هدر رفته آن را همراهی می‌کند. عربستان سعودی همین الان هم از سوی اکثریت اهل سنت منطقه به عنوان عامل اصلی ناامنی در جهان اسلام شناخته می‌شود به همین دلیل طی یک ماه اخیر شاهد اقداماتی از سوی وهابیون با هدف ترمیم چهره خشن سعودی بودیم که یکی از آنها «میثاق مکه» بود که در آن هرگونه اقدام تروریستی علیه مذاهب اسلامی تقبیح شده بود. جالب این است که در همان روز که «عبدالرحمن آل‌ شیخ» مفتی اعظم سعودی پای این میثاق مودت را امضا می‌کرد، بندر بن‌سلطان رسما اعلام کرد که «حتی اگر به صرف 200 میلیارد دلار و سال‌ها جنگیدن در سوریه و عراق برای اسقاط اسد و مالکی احتیاج باشد، عربستان از آن رویگردان نخواهد بود»! این تحولات به خوبی شکست سیاست مشترک آمریکا، اسرائیل و عربستان را بر ضد جبهه مقاومت برملا می‌کند و حتما زمینه حرکت جدید جبهه مقاومت در منطقه را فراهم می‌نماید.

4- امروز حمایت از ارتش عراق در اقدام علیه تروریست‌های وهابی- تکفیری با جرأت از سوی طیف‌های مختلف مطرح می‌شود. در سطح بین‌المللی آمریکایی‌ها از تحویل چندین فروند هواپیمای جنگی حساس خبر داده و روس‌ها می‌گویند 15 فروند هلی‌کوپتر ویژه نظامی را به ارتش عراق تحویل داده‌اند. همزمان گروه‌های مختلف عرب اهل سنت در عراق، آشکارا حمایت خود را از عملیات ارتش در الانبار بر ضد گروه‌های تروریستی اعلام کرده‌اند و در سطح ملی هم یک حمایت عمومی از سوی اهل سنت، شیعیان و اکراد از دولت و ارتش عراق مشاهده می‌شود. این موضوع هرچند در بخش‌هایی نظیر اعلام حمایت نظامی آمریکا از دولت عراق غیرواقعی و ظاهرسازی است اما در عین حال جدید و دارای آثار جدید می‌باشد. امروز نه فقط در عراق بلکه در هر کشور اسلامی این احساس جدی وجود دارد که باید با تروریزم و کشورهای حامی آن مبارزه کرد و در این میان از نظر آنان دولت‌ها و ارتش‌های جبهه مقاومت از صداقت بیشتری برخوردارند. این مسئله خود یک جبهه‌بندی گسترده در جهان اسلام نه فقط علیه القاعده بلکه علیه عربستان، آمریکا، انگلیس، اسرائیل  و فرانسه نیز محسوب می‌شود و در آینده آثار مهمی بر جای می‌گذارد.

جمهوری اسلامی:مجلس باید مدرس پرور باشد

«مجلس باید مدرس پرور باشد»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛اصل 86 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر می‌دارد:
"نمایندگان مجلس، در مقام ایفای وظایف نمایندگی در اظهارنظر و رأی خود،‌ کاملاً آزادند و نمی‌توان آنها را به سبب نظراتی که در مجلس اظهار کرده‌اند یا آرائی که در مقام ایفای وظایف نمایندگی خود داده‌اند، تعقیب یا توقیف کرد."

به استناد این اصل قانون اساسی که بسیار مترقی است و با شفافیت کامل، جایگاه نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی را مشخص می‌کند، نمایندگان می‌توانند در مورد تمام مسائل جاری کشور اظهارنظر کنند و در مورد لوایح و طرح‌ها نیز براساس تشخیص خود رأی بدهند. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در این اصل می‌گوید کسی نمی‌تواند مانع اظهارنظر نمایندگان در مقام ایفای وظایف نمایندگی شود و یا به خاطر رأیی که می‌دهند آنها را تعقیب قضائی یا توقیف کند.

نکته مهم در تفسیر این اصل اینست که عبارت "در مقام ایفای وظایف نمایندگی" به چه معنی است و آیا شامل اظهارنظر در مورد موضوعاتی غیر از لوایح و طرح‌ها نیز می‌شود یا نه؟مثلاً اگر نماینده‌ای در مورد قوه مجریه و عملکرد رئیس‌جمهور یا وزرا اظهارنظر کند و یا درباره قوه قضائیه و رئیس و مسئولان آن و عملکرد آنها نظر بدهد، این اظهارنظرها از مصادیق "در مقام ایفای وظایف نمایندگی" که اصل 86 قانون اساسی به آن تصریح دارد هست یا نه؟

پاسخ این سؤال را بهتر است از خود قانون اساسی بخواهیم. اصل 84 قانون اساسی می‌گوید:
"هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همه مسائل داخلی و خارجی کشور اظهارنظر نماید."

عبارت "همه مسائل داخلی و خارجی کشور" هیچ تردیدی در این زمینه باقی نمی‌گذارد که نمایندگان مجلس در اظهارنظرهایشان در مقام نمایندگی مردم، محدود به طرح‌ها و لوایح مطروحه و یا موضوعات خاصی نیستند و می‌توانند در تمام مسائل اعم از داخلی و خارجی اظهارنظر نمایند. نکته مهم‌تر اینست که همین اصل بر مسئولیت نمایندگان مجلس در برابر "تمام ملت" تأکید دارد و این وظیفه را به مکان خاص یا جمع خاصی محدود نمی‌کند. به عبارت روشن‌تر، اینطور نیست که یک نماینده فقط در برابر مردم محل نمایندگی خود مسئول باشد و حق اظهارنظر درباره مسائل سایر مناطق کشور را نداشته باشد. این اصل، با کلان نگری، وظایف نمایندگان را در سطح ملی مطرح می‌کند و این وظیفه را با عنوان "مسئولیت" مطرح می‌نماید.
علاوه بر این، اصل 76 قانون اساسی می‌گوید: "مجلس شورای اسلامی، حق تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد."

روشن است که تحقیق و تفحص فقط برای این نیست که اطلاعاتی به دست بیاید، بلکه با این هدف صورت می‌گیرد که نمایندگان در جریان امور قرار بگیرند و به وظیفه نظارتی خود که اصول 88 تا 90 قانون اساسی آن را مقرر کرده‌اند عمل نمایند. در جریان اعمال این حق قانونی، نمایندگان مجلس می‌توانند مراحل مختلفی را طی کنند که عبارتند از کسب اطلاع، بررسی، اظهارنظر، اعلام نتیجه به مردم و اعلام شکایت به مراجع قضائی.

همانگونه که از اطلاق تعبیرات و عبارات اصول 76، 84 و 86 قانون اساسی فهمیده می‌شود، حقوقی که برای نمایندگان مجلس در نظر گرفته شده محدود به یک قوه نیست و شامل قوه مجریه و قضائیه می‌شود کما اینکه سایر بخش‌ها و موضوعات و مسائل را نیز در بر می‌گیرد. بنابر این، کسی نمی‌تواند بگوید چرا فلان نماینده به قوه قضائیه ایراد گرفته و عملکرد مسئولان آن را زیر سؤال برده است. این، از مصادیق اظهارنظر است و اظهارنظر درباره هر چیزی می‌تواند منفی یا مثبت و یا با سؤال و اعتراض همراه باشد.

آنچه این روزها درباره دکتر علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی مطرح است، از مصادیق "ایفای وظایف نمایندگی" است که براساس آنچه قانون اساسی مقرر داشته از حق نمایندگی خود استفاده کرده و به وظیفه قانونی خود عمل نموده است. سخنان این نماینده مجلس بهیچوجه به مفهوم ناصالح بودن کلیه قضات و کارکنان قوه قضائیه نیست ولی این واقعیت را به روشنی و با صراحت در بردارد که بعضی از مسئولان این قوه به جای آنکه به وظیفه خود عمل کنند، به سخنرانی کردن و شعار دادن مشغولند و بسیاری از پرونده‌ها بلاتکلیف مانده‌اند.

مسئولان قوه قضائیه اگر بخواهند به قانون اساسی عمل نمایند باید از سخنان دکتر علی مطهری استقبال کنند و با صدور بیانیه‌ای ضمن تشکر از وی بر تعهد خود نسبت به انجام وظایف قانونی و جبران قصورها تأکید نمایند. قطعاً تحت تعقیب قرار دادن این نماینده مجلس بهیچوجه وجهه قانونی ندارد و جامعه را دچار التهاب خواهد کرد. اگر مسئولان قوه قضائیه معتقدند بخشی از مطالب این نماینده مجلس صحیح نیست می‌توانند با انتشار بیانیه‌های توضیحی افکار عمومی را در جریان واقعیت‌ها قرار دهند بدون آنکه او را به تعقیب قضائی تهدید نمایند. آنها حتی باید از اینکه یک نماینده مجلس درباره عملکردشان اظهارنظر می‌کند از او تشکر نمایند و از دیگر نمایندگان هم بخواهند به مسئولیتی که قانون اساسی برعهده آنان قرار داده عمل نمایند.

رئیس، اعضاء هیأت رئیسه و سایر نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز باید از همکار شجاع خود حمایت نمایند و راه را برای مدرس گونه عمل کردن باز کنند. مدرس پرور بودن مجلس به نفع همه است. کشور ما به نمایندگان شجاع، صریح و دلسوز بشدت نیازمند است.

رسالت:پیش‌هشدار امواجی در آینده نزدیک

«پیش‌هشدار امواجی در آینده نزدیک»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی‌حیدری است که در آن می‌خوانید؛
‏ قضیه
‏•‏در دگرگونی‌های ناگهانی اقتصاد و اجتماع و سیاست، میزان توان و شانس افراد مختلف جامعه در همراهی و واکنش مناسب به دگرگونی‌ها برابر نیست. اغلب، بخش عمده‌ای از جامعه جا می‌افتند، و آن‌ها پتانسیل‌های آتی نارضایتی‌های ویرانگر اجتماعی خواهند بود.

•‏ مهم نیست که مقصر بروز این دگرگونی‌های ناگهانی کیست و چیست؛ چه قصور از بی‌ثبات ذات اقتصاد سرمایه‌داری باشد، خواه مقصر بحران آغاز شده از سال 2008 میلادی باشد، چه ناشی از فلج‌کننده‌ترین تحریم‌های تاریخ باشد که از دی‌ماه 1390/2012 گلوی ما را فشرده است، و چه سرزنش‌ها به دولت پیشین نثار شود که این روزها دیوارش از هر آنچه دیوار عالم است کوتاه‌تر گردیده، قدرت‌های اقتصادی خصوصی خارج از دولت که این روزها دیگر کسی منکر عظمت‌شان نیست، یا دست‌های پشت پرده، یا هر مقصر دیگر،...

•‏ ...مقصر دگرگونی‌ها، هر که باشد، یک چیز مسلم است؛ متمولان و قدرت‌مندان، کسانی که در وضع  و حال مطلوب‌تری هستند، اغلب، می‌توانند حواس خود را جمع کنند، اطلاعات و مشاوره‌های لازم را تدارک ببینند، و پس از تشخیص فرصت‌ها، امکان استفاده از فرصت‌ها را هم بیابند.

•‏ ولی فقرا و فرودست‌ها، در چرخ‌دنده‌ها و گردونه‌هایی گرفتارند که هر روز از روز قبل، وضعی دشوارتر می‌یابند. و مباد، اگر دگرگونی‌های ناگهانی و ویرانگر اقتصادی، از آن نوع که از سال 1390 تا کنون شاهدش بودیم، گریبان آنان را بگیرد. آن‌ها هستند که ضربات اصلی را دریافت می‌کنند و بر نخبگان این جامعه است که فکری به حال آنان بکنند.

•‏ بعد از نوسانات شدید ارزی و سقوط ارزش پول، اندک ریالی که در پس‌انداز فقرا بود و نبود، بخش قابل ملاحظه‌ای از ارزش خود را از دست داد، و طی این دو سال، به کمتر از نصف ارزش قبلی خود سقوط کرد.نیز، توان کم چانه‌زنی آن‌ها، ارزش دریافتی‌های قلیل آن‌ها را به کمتر از نصف کاهش داده است، و صدای خرد شدن استخوان‌هایشان بوضوح شنیده می‌شود. قدرت خرید آنان هم نزول کرده، سوء تغذیه و بیماری هم گریبان فقرا را گرفته است.

•‏ در سوی دیگر، صعود رؤیایی بورس که حاصل اجرای قانون سیاست‌های ذیل اصل چهل و چهار بود،  به کمک آمد تا متمولانی که پس‌انداز قابل ذکری داشتند، آن را در بورس به کار اندازند، و بازدهی بیش از بازده سال‌های پیش مسکن و مستغلات از آن خود نمایند.

•‏ شاکله این وضع و حال، نشانگر تعمیق عظیم شکاف اجتماعی در این جامعه است.

•‏ نکته وخیم‌تر قابل توجه این که دولت ما، رو به کوچک شدن است، و این دولت کوچک شده، توان برقراری تأمین اجتماعی لازم جهت تضمین سطح اقل زیست فقرا را ندارد، و گاه و بی گاه از زیر بار آن شانه خالی می‌کند.

•‏ این‌ها، علایم هولناکی هستند که ضرورت تجدید نظر در سیاست‌های تعدیل و خصوصی‌سازی را گوشزد می‌کند. حال که اقتصاد این کشور به دلیل توجه خصمانه قدرت‌های زورگو، ناگزیر از پذیرش ضربات و بی‌ثباتی‌های هر از گاه است، تنها راه، استمرار دولت و سازمان‌های غیردولتی مددکار با همه هزینه‌های محتمل آن است، تا ان شاء الله کشور از این گردنه عبور کند و به شرایطی برتر و با ثبات دست یابد.

‏‏ برهان
‏•‏ فقرا، اغلب، فقیر به تقصیر نیستند. به عبارت دیگر، نمی‌توان گفت که اغنیا خرمن عُرضه و جنم و بنیه خویش می‌دروند، و فقرا، پاسوز کاهلی و تن‌آسایی خویش می‌شوند.

•‏ فقرا، اغلب، فرزندان پدران و برآمده از گروه‌های فقیری هستند که از تدارک اقل حمایت‌ها برای توانمند ساختن فرزندان خویش ناتوان بوده‌اند. همچنان که آقازاده‌ها، گاه، بدون کوشش، فتح‌الفتوح می‌کنند. آقازاده‌ها، باید بسیار نالایق باشند که وضع و حال‌شان از حال و احوال نوابغ فقیرزاده فروتر شود، که نمی‌شود.

•‏ پس، فقرا، اغلب، فقر را به ارث می‌برند. ولی سئوال این گفتار آن است که چه می‌شود که فقرا فقیرتر و اغنیا غنی‌تر می‌شوند؟

‏•‏ (1) در فضای سرمایه‌داری امروز که "سرمایه‌داری مالی" در آن، بر "سرمایه‌داری کارآفرین" غلبه یافته است، اولین چیزی که باعث مضاعف شدن فقر فقرا می‌شود، بی‌مالی و بی‌پولی است. پول، کنسروی از فرصت‌های اجتماعی است که در قالب اسکناس مبادله می‌شود. کسی که پول ندارد، نمی‌تواند از فرصت‌های عمومی جامعه برای بهبود وضع خود استفاده کند.

•‏ در خیز و تکان اقتصادی سال نود به بعد، کسانی که پول نداشتند، نتوانستند خود را به فرصت‌های قابل توجه سرمایه‌گذاری در بورس و ارز و سکه برسانند. آن‌ها در مقایسه با اقلیت متمول جمعیت فقیرتر شدند. در عوض، اقلیت ثروتمند دخیل در بورس که  پول در بساط داشتند، ثروت خود را در مواردی به بیست برابر افزایش دادند.

•‏ جنبه بدتر موضوع این است که این ثروتمندان بیست برابری، خرید می‌کنند، و کشش قیمت کالاها را افزایش می‌دهند، و بدین طرق، یعنی با مصرف گران‌تر خود، سطح قیمت‌ها را بالاتر می‌برند و وضع را برای فقرا دشوارتر می‌کنند. فقرا به حاشیه بازار رانده می‌شوند.

‏‏•‏ (2) در نتیجه نکته اول، دومین چرخ‌دنده مضاعف که به فرسایش بیشتر فقرای این جامعه کمک می‌کند، انزوای اجتماعی است. فقرا، به دلیل فقر، نمی‌توانند در بسیاری از موقعیت‌ها که موجد فرصت ثروت هستند حضور یابند. اساساً فقر، مانع تحرک فضایی افراد می‌شود. فقرا نمی‌توانند هزینه حضور در موقعیت‌های پربازده را تحمل کنند. آن‌ها نمی‌توانند سفرهای کاری داشته باشند که به آن‌ها امکان شناسایی اوضاع بهتر را بدهد. از این گذشته، فرزندان خانوارهای فقیر هم نمی‌توانند در آموزشگاه‌هایی حاضر شوند که توان آن‌ها را در مقایسه با افراد طبقه میانی افزایش دهد. بسیاری از مردم من، امکان برقراری ارتباطات همه جانبه و خصوصاً مالی و تجاری با خارج از مرزها را ندارند. آن‌ها، اغلب، حیطه عملکرد مالی و اقتصادی خود را در شهر محل سکونت خود برنامه‌ریزی می‌کنند. بنابراین، با نوسان و حول و تکان بازار محلی، متحمل ضرباتی می‌شوند که نمی‌توانند آن را به بازارهای دیگر منتقل نمایند.

‏‏•‏ (3) سومین چیزی که باعث می‌شود، فقرای جامعه من، فقیرتر شوند، ضعف و زوال جسمانی خانوارهای کمتر برخوردار است. یک نمونه این دشواری را می‌توان در کاهش سرانه مصرف شیر و لبنیات دید که مستقیماً بر هزینه‌های بهداشتی و کارآیی افراد تأثیر می‌گذارد. فقرا، بیش از اغنیا، اسیر بیماری‌های مزمن می‌شوند، و صرف‌نظر از ناتوانی حاصل از بیماری، هزینه‌های کمرشکن بیماری را هم در این کشور متحمل می‌شوند.

•‏ متناسب با این عامل، انزوای تکنولوژیک فقراست. اغنیا از طریق دسترسی به تکنولوژی، شانس خود برای افزایش بازدهی را تکثیر می‌کنند. امروزه تأثیر تکنولوژی بر کارآیی با تصاعد بالایی صورت می‌پذیرد. با استفاده از یک تکنولوژی جدید، کارآیی فرد در آن حیطه، چندین برابر می‌شود، و اگر بخشی از جمعیت، امکان بهره‌وری از تکنولوژی‌های جدید را نیابند، به سرعت مزیت‌های خود را از دست خواهند داد.

‏‏•‏ (4) چهارمین عامل تشدید کننده فقر فقرا، حضور آن‌ها در موقعیت‌های پر ریسک است. همان طور که جامعه‌شناس مشهور آلمانی، اولریک بِک، بدرستی برآورد کرده است، توزیع ریسک در جامعه جدید، بر وفق هرمی صورت می‌پذیرد که کم و بیش، با هرم توزیع ثروت همساز و همراه است. رأس هرم، مدام مخاطرات را به سمت قاعده هرم می‌غلتاند. این نظریه مفهوم وسیع و متنوعی دارد. هم به لحاظ مکان جغرافیایی سکنای فقرا، پرمخاطره است، و هم به لحاظ حقوقی بهتر آماج اتهام قرار می‌گیرند، و هم به لحاظ اقتصادی در موقعیت‌های پرمخاطره قرار دارند، و هم به لحاظ سیاسی و... . فقرا، بناچار، در موقعیت‌هایی مستقر می‌شوند که آماج سوء استفاده‌ها و استثمارهاست. فقرا در معرض انحرافات اجتماعی هستند، در حالی که اغنیا توجهات و حمایت‌ها را به سمت خود جلب می‌کنند.‏

سیاست روز:آی دزد، دزد را بگیرید!

«آی دزد، دزد را بگیرید!»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛ظهور ویژه خواران و رانت‌خواران پدیده‌ای است که باعث می‌شود پروار شدن آنها مردم را آزار دهد. این پدیده در برهه‌های گوناگون شکل گرفته و ذهن مردم و مسئولین را درگیر خود کرده است. از فاضل خداداد گرفته تا شهرام جزایری و خاوری تا بابک زنجانی.

دلایل ساخته شدن چنین پدیده‌هایی که ره ۱۰۰ ساله را یکروزه می‌روند چیست؟ این پرسش اساسی همواره با یک علامت سوال بزرگ در اذهان و افکار عمومی نقش می‌بندد اما هیچگاه پاسخ قانع کننده‌ای برای آن دریافت نکرده‌اند.

در جایی که مردم کشور برای دریافت یک وام عادی با حداقل مبلغ باید یک مسیر طولانی و سنگلاخی را سپری کنند تا بتوانند از آن برای رفع مشکلات خود استفاده کنند، ویژه خواران به آسانی یک لیوان آب نوشیدنی، وام‌های میلیاردی دریافت می‌کنند و به اسم کار اقتصادی، به دلالی و خرید و فروش یا بساز و بفروش روی می‌آورند و از پس این اقدامات بزرگ اقتصادی! خود سودهای کلانی به جیب می‌زنند که حتی از مبلغ وام دریافتی هم فراتر است.

گرده مردم و بیت المال، می‌شود پلکان ترقی برخی افراد که از این فضای اقتصادی نابسامان استفاده کرده و این نردبان را به سرعت بالا می‌روند و از آن بالا هم به مردم نیشخند می‌زنند که شما راه پول درآوردن را نمی‌دانید به همین خاطر است که باید یک ماه دوندگی کنید تا یک حقوق بخور و نمیر به شما بدهند!

اینگونه افراد علیرغم مال اندوزی فراوان، سیری ناپذیر هم هستند و به همین خاطر حتی هنگامی که میلیاردها سرمایه اندوخته‌اند باز هم در اندیشه افزودن اموال منقول و غیر منقول برای خود و خانواده هستند. چشم و دلشان هم سیری ندارد. حتی شاید به ظاهر دست نیازمندی را هم بگیرند و کمکی هم به او بکنند که این هم از روی ظاهر سازی و عوام فریبی انجام می‌شود تا به او بگویند که چه انسان خیر خواه و مردم داری است این آدم ویژه خوار و رانت خوار و مفسد اقتصادی!؟

نظام اقتصادی کشور که بیمار باشد، سیستم بانکی کشور که دچار نوعی بیماری مزمن تخلف مالی و پول خوری باشد، آنها که دستشان به جایی وصل است و یا پارتی و آشنایی دارند، از این آشفته بازار اقتصادی برای خود نمدی می‌بافند و کیسه‌ای تا پر کنند جیبشان را.

جالب اینجاست که شاید همان‌هایی که ویژه خواری‌های کلان کرده‌اند و مفسد اقتصادی هم هستند، صدایشان از دیگران بلندتر است که کجایید بردند و خوردند!؟ و حتی ادعا می‌کنند که ما کار اقتصادی کردیم. شغل ایجاد کردیم. تولید را رونق دادیم. فضای کسب وکار ایجاد کردیم.

قصه آنها داستان آن دزدی است که مالی را دزدیده بود و در حالی که فرار می‌کرد، فریاد می‌زد آی دزد، دزد را بگیرید!

و اکنون که این داستان همچنان ادامه دارد تنها ارگان و قوه‌ای که باید و می‌تواند با این افراد که شده‌اند مافیای اقتصادی، مقابله کند قوه قضاییه است. هر چند باید آبشخورهای اینگونه افراد بسته شود که آن هم مستلزم آن است همه قوا اقدام کنند.

قوه قضاییه که البته عزم خود را برای مبارزه با اینگونه ویژه خواران و مفسدان اقتصادی جزم کرده است، راه پر خطری را در پیش دارد. مقابله و مبارزه با آنها کار ساده‌ای نیست که بگوییم در چند روز ریشه آنها خشکانده می‌شود. این یک بخش از ماجراست که اصل آن، علاج واقعه قبل از وقوع است. نباید اجازه چنین سوء استفاده‌هایی را داد که پرونده‌های قطوری مانند فساد اقتصادی ۳ هزار میلیارد تومانی، اختلاس در بیمه و... درست شود. علی ایحال پس از دستور رئیس جمهور هم فضایی برای چندمین بار ایجاد شده است که می‌خواهد کاری کند تا جلوی این اقدامات که برای نظام اسلامی سم است بگیرد. خدا کند که به نتیجه برسد. البته اعتقاد داریم که اینگونه مفاسد را نباید جناحی کرد، مبارزه و مقابله با فساد از هر طیفی که باشد عزم ملی می‌خواهد که هر جناحی هم که نفری از آن مرتکب آن فساد شده است، باید پیش قدم مبارزه با آن باشد.
نامه‌های امیر مومنان (ع) همه درس است و زنهار، گوشه کوچکی از آنها اجرا شود بسیاری از مسائل و مشکلات حل می‌گردد. به یکی از آنها توجه کنید؛

در متن نامه حضرت علی (ع) به کارگزارش آمده است: «... ای که نزد ما در شمارِ خردمندان بودی! چگونه نوشیدن و خوردن را برخود گوارا نمودی در حالی که می دانی حرام می خوری و حرام می آشامی و کنیزکان می خری و زنان می گیری و با آنان می آرامی و از مال یتیمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدانی که خدا این مال ها را به آنان واگذاشته و این شهرها را به دست ایشان مصون داشته، (استفاده می‌کنی) پس از خدا بیم دار و مال های این مردم را بازسپار و اگر نکنی و خدا مرا یاری دهد تا بر تو دست یابم کیفرت دهم که نزد خدا عذرخواه من گردد و به شمشیرت بزنم که کس بدان نزدم جز که به آتش درآمد. به خدا اگر حسن و حسین چنان کردند که تو کردی از من روی خوش ندیدندی و به آرزویی نرسیدندی تا آنکه حق را از آنان بستانم و باطلی را که به ستمشان پدید شده، نابود گردانم...»

وطن امروز:خشم مادر شیرودی از فتنه‌گران

«خشم مادر شیرودی از فتنه‌گران»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن می‌خوانید؛ این کنگره شهدای مازندران بویژه سخنان حضرت آقا در جمع اعضای این حرکت نیک، مرا یک سر برد به ۱۰ سال پیش، به یک روز از روزهای فصل خزان که با امین چیذری شال و کلاه کرده بودیم برویم مصاحبه با اصحاب شهادت دیار طبرستان. از آن سفر برایتان حرف‌ها دارم بگویم هنوز. از دیدارمان با حاجیه خانم شهربانو ثمنی، همسر شهید نوروزعلی یزدانخواه شروع می‌کنم که با حفظ سمت همسر شهیدی، از سوی خدا منصوب شده بود مادر ۴ شهید هم باشد. مادر شهیدان خدیجه، طوبی، قربانعلی و رحیم. خدیجه و طوبی در روزهای منتهی به انقلاب، جلوی چشم همین شیرزن، با گلوله مستقیم سربازان دژخیم پهلوی به شهادت می‌رسند. هنوز جنگ نشده بود، اصلا هنوز انقلاب به ثمر نرسیده بود که شهربانو شده بود مادر شهید. دقیق‌تر بنویسم؛ مادر ۲ شهیده نوجوان. قربانعلی پسر بزرگ شهربانو اما عضو سپاه بود و در حال اعزام به جبهه، هنوز خاک گرم جنوب را زیارت نکرده، تصادف می‌کند و جان به جان آفرین تسلیم.

کاملا موثق است که رزمنده عازم به میدان جنگ، اگر در طول راه دچار سانحه شود و جان ببازد، نزد خدای شهادت، «شهید» محسوب می‌شود، لیکن شیرزن شمالی ما، خود می‌گفت: «۲ سال بعد از انقلاب، من مادر ۳ شهید بودم اما دوست داشتم همسر و دیگر فرزندم در میدان جنگی رسمی‌تر از این حرف‌ها به شهادت برسند. واقعا به آن ۳ شهید راضی نبودم. غبطه می‌خوردم، بلکه حتی حسادت می‌کردم به مادران شهدایی که بچه‌هایشان در خط مقدم جبهه به شهادت رسیده بودند. بازگشت همه ما به سوی خداست، چه بهتر که با شهادت باشد. هنوز اربعین شهادت قربانعلی نرسیده بود که یک شب همسرم به من گفت: «اگر من هم بخواهم با رحیم عازم جبهه شوم، رضایت می‌دهی؟» جواب دادم: «مراسم چهلم قربانعلی با من، تنهایی از پس همه کارها برمی‌آیم، تو و رحیم با خیال راحت بروید منطقه.» و رفتند.

خوب یادم هست عملیات الی بیت‌المقدس بود. چند روز بعد از فتح خرمشهر، یک شب در خانه به صدا درآمد. رفتم در را باز کردم. دیدم همسرم نوروزعلی است. گفتم: «پس رحیم کو؟» گفت: «در خرمشهر، کار زیاد بود، ماند همانجا، اما برایت نامه‌ای نوشته، بیا بخوان». نامه رحیم را باز نکرده، اشک در چشمانم حلقه زد. نوشته بود: «مادر عزیز! دلم خیلی برای شما تنگ شده، اینقدر که گاهی از دوری‌ات، شب‌ها در خفا گریه می‌کنم اما خونین‌شهر تازه آزاد شده، کارهایش خیلی بیشتر از زمان اسارت است. باورت می‌شود رحیم ۲ ماه بعد از فتح خرمشهر آمد مرخصی؟!» حرف‌های حاجیه خانم شهربانو ثمنی را مو به مو در خاطر دارم. فی‌الحال دی‌ماه است. همین چند روز پیش یعنی سوم دی، سالگرد عملیات کربلای ۴ بود. نوروزعلی و رحیم، پدر و پسر، هر دو با هم در آغوش هم، در همین عملیات کربلای ۴ به شهادت رسیدند. «عملیات کربلای ۴» متشکل از چند حرف و یک عدد بیشتر نیست اما در باطن خود، معانی بس بلندبالایی مستتر دارد. از این پس هر وقت نام «عملیات کربلای ۴» را شنیدی، یا هر وقت چیزی از «جزیره مینو» خواندی، اندکی تأنی کن… «ایمان من از کربلای ۴ به بعد راسخ‌تر شد. از آن شب بارانی که خبر شهادت نوروزعلی و رحیم را آوردند. من خدا را شاکرم بابت این همه افتخار. تازه حضرت آقا، رهبر شده بودند. ما رفتیم خدمتشان، همراه تعدادی دیگر از مادران شهدا. مادر شهید شیرودی هم بود. خیلی‌ها بودند. من همانجا میکروفن را گرفتم و به ایشان گفتم: «برای انقلاب و ولایت فقیه، هنوز یک پسر دیگر هم دارم، تازه خودم هم هستم». این را که گفتم، مادر شیرودی با یک لهجه غلیظ مازنی و خیلی بلند گفت: «من هم هستم تا چشم دشمن شما کور شود». بعد، دیگر مادران شهدا هم همین جمله را تکرار کردند».

سخن از مادر شهید شیرودی شد.‌ ای جانم از این قهرمان. شیرودمحله در خانه‌ای به غایت روستایی، همان خانه‌ای که علی‌اکبرش را به دنیا آورده بود، دیدیمش. ابتدا به درختان پربار حیاط خانه‌اش اشاره کرد و گفت: «تا از این پرتقال‌ها چند تایی نخورید، مصاحبه، بی‌مصاحبه!» آن زمان هنوز روپا بود. ما را راهنمایی کرد برویم اتاقی که درست کرده بود به عشق علی‌اکبرش. پر از عکس شیرودی. پر از بریده جراید. در میان همه عکس‌ها و نوشته‌ها، چشمم افتاد به فرازی از سخنان سرتیپ ۲ خلبان شهید شیرودی ۲ هفته قبل از شهادت: «در حال حاضر اگر تعریف از خود نباشد، فکر می‌کنم بالاترین ساعت پرواز جنگ در دنیا را داشته‌ام. تا به حال ۳۶۰ بار از خطر گلوله‌های دشمن، جان سالم به دربرده‌ام و در حدود بیش از ۴۰ هلیکوپتر که من خلبان آن بوده‌ام تیر خورده که البته همه آنها قابل تعمیر بوده که هم‌اکنون قابل استفاده‌اند. در حال حاضر فکر می‌کنم بیش از ۲۰۰۰۰ ماموریت انجام داده باشم و آنچه مسلم است قدرت خداست که من تا به حال زنده‌ام و امیدوارم تا روزی که اسلام به پیروزی می‌رسد، زنده بمانم». مادر شهید شیرودی نشسته بود روی یک صندلی قدیمی و می‌گفت: «این اتاق را خودم درست کرده‌ام. اینجا قبلا اتاق علی‌اکبر بود. برای نماز، قامت که می‌بست، می‌آمدم بهش اقتدا می‌کردم.

دوست داشتم نماز خواندنش را. جوری نماز می‌خواند که همه نماز خواندنش را دوست می‌داشتند. اصلا شما ببینید «آقا» درباره علی‌اکبر چه گفته؟ گفته: «شیرودی نخستین نظامی بود که به او اقتدا کردم و نماز خواندم». در این اتاق، اغلب رؤسای جمهور آمده‌اند تا مردم عادی. یادداشت رؤسای جمهور را ببینید! در این خانه همیشه باز است. یک بار، ما را صدا زدند که امام خمینی می‌خواهد شما را ببیند. آن زمان هنوز پدر علی‌اکبر زنده بود. رفتیم جماران. عکسش هست.

ما را بردند اتاق خود امام. امام به من گفتند: «شما مادر شهید شیرودی هستی؟» گفتم: «بله!» دوباره گفتند: «من به مقام شما غبطه می‌خورم» و بعد سکوت کردند. حاج‌آقامان به امام گفتند: «ما آمده‌ایم از نصایح شما بهره ببریم». امام جواب دادند: «من دوست دارم ساکت باشم و شما حرف بزنید. من هیچ ندارم در برابر شما که بخواهم بگویم. من در برابر آن همه شجاعت فرزند شما، زبانم قاصر است». من به امام گفتم: «اگر هزار بار دیگر هم خدا، علی‌اکبر را به من برگرداند، باز هم در همین راه تربیتش می‌کنم». حالا هم همین حرف را به «آقا» می‌گویم. اگر «آقا» یک بار به فرزند من در نماز اقتدا کرده، من همه زندگی‌ام وقف راه ولایت است». شگفتا! زمانه گذشت و گذشت تا رسیدیم به فتنه ۸۸ که مادر شهید شیرودی بارها و بارها موضع جانانه گرفت علیه فتنه‌گران. خدا رحمت کند این شیرزن را. بعد از آن دیدار، یک بار هم در نوروز سال ۸۹ رفتم شیرودمحله، دیدارش. خوب که به دیوار اتاق یادشده نگاه کردم، دیدم دستخط یادگاری بعضی از این رؤسای جمهور را برداشته. گفتم: «چرا؟» گفت: «اینها دیگر لیاقت علی‌اکبر مرا ندارند» و بعد انگار که از سوالم بدش آمده باشد، همچین خیلی تند ادامه داد: «بروند گم شوند، نامردها». یک چیزهای دیگری هم گفت که من درز می‌گیرم حالا، اما برگردیم به همان سفر ماضی که شبی میهمان پدر شهید علمدار بودیم. پیرمرد باصفا، باورتان می‌شود شب، ما را در خانه نگه داشت: «حالا می‌خواهید کدام مقر بروید؟ اینجا هم مقر است دیگر!»

و صبح ما را برد گلزار شهدا. بر سنگ مزار فرزند شهیدش نوشته بودند: «بسم رب الحسین/ مداح اهل بیت، جانباز شهید، حاج سیدمجتبی علمدار/ طلوع: ۱۱ دی ۴۵/ عروج: ۱۱ دی ۷۵.»

آری، زیباست طلوع و عروج آدمی در یک روز باشد، لیکن از این مظاهر زیبا، فراوان پیدا می‌شود در میان شهدای لشکر ۲۵ کربلا. شهید سیدعلی دوامی، جانشین گردان مسلم همین لشکر نیز تاریخ ولادت و شهادتش یکی است؛ ۲۱ ماه رمضان.

سنگ مزار شهدا، کتیبه انقلاب اسلامی است. و اساسی‌ترین قانون این دیار را شهدای ما در وصیتنامه‌شان نوشته‌اند. جمهوری اسلامی «دولت شهدا»ست، نه دولت‌هایی که می‌آیند و می‌روند. مازندران، یکی هم رفتیم روستای کوتنا که حوزه علمیه معروفی دارد با ۵۳ شهید. رئیس این حوزه علمیه می‌گفت: «اغلب شهدای ما، مال عملیات‌های کربلای ۴ و کربلای ۵ اند»، یعنی دی‌ماه ماندگار ۶۵ یعنی شلمچه، موانع ۵ ضلعی، سه‌راهی شهادت، یعنی طلبه‌هایی که یک پایشان حوزه بود، یک پایشان جبهه، یعنی هم درس و هم جهاد.

در آن ۱۰ روز به یاد ماندنی، خیلی جاها رفتیم و خیلی چیزها یاد گرفتیم که بماند برای مجالی دیگر! آخرین مقصد ما، روستای گیجان بود و زیارت مادر شهید داوود درخشیده. چون از مادر شهید درخشیده هیچ تلفنی نداشتیم، کمی هماهنگی سخت شده بود. اواسط جاده چالوس، در تندترین سربالایی ممکن، رفتیم فرعی الیردلیت و بعد از ۲ ساعت راه، حدود ساعت ۲۱ که کمی هم دیر شده بود، به گیجان رسیدیم. هم باران می‌بارید، هم برف و با چه شدتی! و زور برف بیشتر! لاستیک لگن ما هم حکم آینه! با کلی دعا و التماس رسیدیم گیجان و در خانه‌ای را زدیم: «لطفا خانه شهید درخشیده را به ما نشان دهید». پیرمردی گفت: «اینجا یعنی گیجان در حکم ییلاق است و مادر شهید درخشیده رفته روستای واسپول، قشلاق!» گفتیم: «حالا این واسپول کجاست؟!» گفت: «همان فرعی که از جاده چالوس آمدید، الکی بالا آمدید! واسپول اول جاده بود!» برف اما زمین را کاملا سفیدپوش کرده بود و برگشتن ما صلاح نبود. چه کنیم، چه نکنیم، پیرمرد درآمد: «از بنیاد شهید هستید؟! صلاح نیست برگردید توی این هوا. ما اینجا یک اتاق اضافی داریم، شب را همینجا بخوابید، تا صبح پروردگار عالمیان بزرگ است».

خلاصه ما آن شب تلپ شدیم خانه همسایه شهید درخشیده و چه شبی بود دیدنی! دیدن مردمانی که تا به حال ندیده بودیم! مردمان زلالی که هیچ نمی‌دانستند آلودگی هوا، دود و ترافیک یعنی چه؟! القصه، صبح ماشین را سراندیم سمت پایین، بدین امید که ماشین و پیچ‌های تاریخی آن جاده پیچاپیچ، ان‌شاءالله با هم بپیچند! ساعاتی بعد، راحت‌تر از آنکه فکرش را می‌کردیم مادر شهید درخشیده را دیدیم در خانه‌ای بسیار محقر و کوچک. من آنجا از دهانم در رفت و از این مادر پرسیدم؛ «شما مطالبه‌ای از مسؤولان ندارید؟!»

این مادر گفت: «مطالبه یعنی چه؟!» گفتم: «یعنی خواسته!!» گفت: «معنایش را می‌دانم، اما مطالبه یعنی چه؟! ما اگر از نظام، مطالبه داشتیم که خودمان، تنها بچه‌مان را عازم جبهه نمی‌کردیم! ما آمده‌ایم باری از دوش این انقلاب برداریم، نه اینکه باری اضافه کنیم بر دوش انقلاب. ما مطالبه‌ای نداریم، طلبی نداریم. اینجا هم که می‌بینی خانه من است. یک خانه هم دارم در گیجان، کوچک‌تر از اینجا. زیاد داریم که کم نداریم. خدا را شکر... از جنگ، یک ماه نگذشته بود که داوود رفت جبهه. همیشه می‌گفت: «انقلاب، مال ما روستایی‌ها هم هست، ولی‌فقیه، مال ما هم هست. اگر صندوق رای را حتی در روستای ما هم آورده‌اند، اگر انقلاب، حتی صدای ما را هم می‌شنود، ما هم در عوض باید صدای انقلاب را بشنویم، ما هم باید کمک کنیم به جبهه‌ها». اصلا چرا من بگویم، بیا خودت بخوان. این وصیتنامه‌اش… نگاه کن! صفحه دومش نوشته؛ «اصلا شمال یعنی شهیدآباد».

ما با بزرگان هم‌عقیده‌ایم. فتنه علیه رای و راه شهیدآباد، «نابخشودنی» است. قسم به نماز «سرتیپ ۲ خلبان شهید شیرودی» اینها دیگر به دیوار اتاق «بالاترین ساعت پرواز جنگ در دنیا» برنمی‌گردند.

تهران امروز:عربستان به‌دنبال جبران شکست

«عربستان به‌دنبال جبران شکست»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسن هانی‌زاده است که در آن می‌خوانید؛پیشروی ارتش سوریه در مناطق مختلف دمشق، حلب، حمس و درعا، به تغییر موازنه قدرت به سود نظام بشار اسد منجر شد. ارتش سوریه طی یک سال گذشته با اتخاذ شیوه‌های جدید و مردمی‌کردن جنگ توانست بخش وسیعی از اراضی سوریه را از وجود گروه‌های تروریستی پاکسازی کند. فرار گروه‌های تروریستی داعش، القاعده و جبهه النصره به عراق و لبنان بحران سوریه را به همسایگان این دو کشور منتقل کرد.

عناصر القاعده و داعش با تمرکز بر استان الانبار به‌ویژه شهر فلوجه نا امنی‌ها را در عراق در سطح گسترده‌ای دامن زده‌اند. به دلیل بافت اجتماعی و مذهبی سه استان موصل، صلاح‌الدین و الانبار در شمال و غرب عراق، گروه‌های تروریستی توانستند پایگاه‌های خود را از سوریه به این مناطق منتقل کنند. به نظر می‌رسد که این گروه‌های تروریستی قصد دارند با هدف قرار دادن شیعیان عراق و مراکز حزب‌الله در لبنان، فاز جدید جنگ مذهبی را در منطقه کلید بزنند.

پشتیبانی برخی جریان‌های سیاسی عراق از جمله فهرست العراقیه، به رهبری ایاد علاوی و جبهه متحدون به رهبری اسامه النجیفی رئیس پارلمان و صالح مطلق معاون نخست‌وزیر به گسترش موج نا امنی‌ها کمک کرد. فرار طارق الهاشمی معاون سابق رئیس‌جمهور عراق به عربستان موجب شد که گروه‌های تروریستی با ایجاد رابطه سیستماتیک با سازمان امنیت عربستان موج عملیات خود را به سمت شهرهای شیعه‌نشین عراق گسترش دادند. اکنون گروه‌های تروریستی که در سوریه با شکست‌های متعددی مواجه شده‌اند، تلاش می‌کنند تا به ساختار اجتماعی و مذهبی عراق و لبنان آسیب برسانند و این امر با سیاست‌های عربستان همسویی دارد.عربستان سعی دارد به هر ترتیب ممکن شکست‌های خود در جبهه سوریه را با انجام عملیات تروریستی در سایر کشورهای شیعه‌نشین مانند عراق و لبنان و لطمه زدن به منافع ایران در منطقه جبران کند. رژیم آل‌سعود که با هزینه کردن ده‌ها میلیارد دلار در سوریه نتوانست محور تهران - دمشق - بیروت را قطع و نظام سوریه را سرنگون سازد، اکنون تلاش دارد تا یک جنگ مذهبی را بر عراق و لبنان تحمیل کند.

رویکرد عربستان به‌طور طبیعی با اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی همسویی دارد زیرا عربستان سعودی اخیرا یک جبهه عبری - عربی را برای ضربه زدن به مقاومت اسلامی لبنان تشکیل داده است اما برایند گزارش‌های میدانی در عراق نشان می‌دهد که دولت نوری المالکی به‌طور جدی در صدد سرکوب گروه‌های تروریستی برآمده و طی روزهای اخیر توانسته با کمک عشایر الانبار بخش وسیعی از استان الانبار را از وجود گروه‌های تروریستی پاکسازی کند که این امر آرامش و ثبات را برای عراق به‌دنبال خواهد داشت و در عوض ناکامی دیگری را برای سیاست‌های به‌شدت اشتباه عربستان در منطقه بر جای می‌گذارد.

حمایت:رویه های بین المللی مبارزه با تروریسم وحقوق ملت ایران

«رویه های بین المللی مبارزه با تروریسم وحقوق ملت ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛در جهان بیش از سیزده معاهده شناخته شده بین‌المللی در زمینه مبارزه با تروریسم وجود دارد و مبتنی بر همین موازین الزام آور و ده‌ها سند دیگر حقوقی از جمله قطعنامه‌های شورای امنیت، سال‌هاست که تعهد حقوقی تثبیت شده‌ای برای همه کشورها وجود دارد مبنی بر اینکه در روند مبارزه با تروریسم با یکدیگر همکاری داشته باشند و این همکاری‌ها را به صورت موثر در همه مراحل ذی‌ربط اعم از پیشگیری از تروریسم یا دستگیری و رسیدگی قضایی به اقدامات تروریست‌ها و اجرای مجازات‌ها در این حوزه انجام دهند. تعهد مزبور هم چنین الحاقیه‌ای بر اساس معاهدات بین المللی حقوق بشر دارد و آن اینکه همه کشورها موظفند در همکاری‌های خود مربوط به فرایند مبارزه با تروریسم، موازین حقوق بشر را رعایت کنند و در پیگیری‌های محرمانه ذی‌ربط مراقب باشند که حق و حقوق متهمان مزبور و بهره‌مندی آنان از دادرسی عادلانه تضییع نشود یا متهم یا متهمان در محل بازداشتگاه‌ها مورد شکنجه و بدرفتاری قرار نگیرند یا اتهاماتی فراتر از اقدامات مستند آنها اضافه بر پرونده‌شان نشود.

با لحاظ این چارچوب حقوقی مشخص و شناخته شده جهانی، طی روزهای اخیر دو مورد در جهان به‎‌وقوع پیوست که هر دو در حیطه حقوق ملت ایران قابل توجه بود و شایسته مطالباتی دقیق از منظر حقوقی و بین المللی است. مورد نخست مربوط به لبنان می‌شود که سرکرده تروریست‌های بمب‌گذار و حمله کننده به سفارت ایران در این کشور دستگیر شد و پیرو آن مذاکراتی بین وزرای امور خارجه دو کشور ایران و لبنان صورت گرفت تا در فرایند تحقیقات پرونده ذی‌ربط تشریک مساعی صورت گیرد. هم چنین وزیر دادگستری ایران نامه‌ای به همتای لبنانی خود فرستاد تا در تحقیقات قضایی مزبور تیم حقوقی از ایران نیز مشارکت کنند. متاسفانه پیرو این اقدامات، خبر رسید که تروریست دستگیر شده فوت کرد و بدین‌سان امکان تحقیقات جدی از وی و شناسایی گردانندگان اصلی تیم‌های ترور و خرابکاری از بین رفت.

همین موضوع عاملی بوده که در همکاری‌های بین‌المللی کشورها با یکدیگر در خصوص مصادیق مبارزه با تروریسم همواره سعی می‌شود که به محض دستگیری یک یا چند تروریست که به منافع کشوری دیگر لطمه زده‌اند، کشور دستگیر کننده تروریست مزبور فوری به کشور ذی‌نفع اطلاع می‌دهد تا تیم تحقیقی خود را روانه سازند و از نزدیک در فرآیند پیگیری مشارکت داشته باشند تا مبادا طرف‌های ثالث نفوذ کرده و منبع دستگیر شده را سر به نیست کنند یا احتمال تبانی بین کشور دستگیر کننده فرد تروریست با کشورهای دیگر مطرح شود. هم چنین ممکن است تقاضای استرداد فرد متهم از سوی کشور ذی‌نفع مطرح شود که اگر بین دو کشور توافقنامه استرداد مجرمان وجود داشته باشد برابر آن اقدام می‌شود یا در هر صورت، دو کشور در این زمینه به توافق می‌رسند.

در موضوع اخیر در لبنان نیز همین انتظار را ملت ایران می‌توانند از مسئولان محترم لبنان داشته باشند که آیا به رویه بین‌المللی یاد شده عمل کرده‌اند یا خیر؟ آیا به محض دستگیری متهم معدوم که مرتکب جنایتی بزرگ علیه شهروندان ایران شده بود، مسئولان امنیتی، قضایی و خارجه ایران در جریان قرار گرفته و در فرایند مربوطه تشریک مساعی داشته‌اند تا طرف‌های ثالث نتوانند عامل خود را سر به نیست کنند یا چنین اقدامی نشده و عملا حقوق و منافع کشور ما رعایت نشده است؟ در هر صورت حقوق و منافع کشورمان چه رعایت شده باشد و چه نشده باشد، این موضوع تجربه مهمی شد تا در فرایند تحقیقات بعدی پرونده مبارزه با تروریسم همکاری نزدیک و صمیمانه‌ای بین دو کشور انجام شود تا با شناسایی ریشه‌های اصلی این گونه جنایات، از وقوع مجدد این اقدامات غیر انسانی جلوگیری شود بخصوص که به نظر می‌رسد منابع تصمیم گیرنده و سفارش دهنده خرابکاری‌ها هم چنان به جنایات خود در لبنان ادامه می‌دهند چنانچه چند روز پیش دوباره در ضاحیه لبنان اقدام انتحاری خرابکارانه‌ای را مرتکب شدند.

مورد دومی که در روزهای اخیر به‌وقوع پیوست و از منظر رویه‌های مبارزه با تروریسم حایز اهمیت است تا مصالح ملت ایران رعایت شود به مصاحبه سفیر اسبق رژیم صهیونیستی در آرژانتین مربوط می‌شود که به‌صراحت در مصاحبه‌ای گفت: تمامی عناصر دست‌اندرکار در انفجار ساختمان آمیا در آرژانتین که متعلق به یهودیان بود از سوی تیم‌های ترور رژیم صهیونیستی به قتل رسیده‌اند. این اظهار نظر از این جهت حایز اهمیت بود که سال‌هاست جنایتکاران صهیونیستی، جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان را متهم به انفجار ساختمان یاد شده کرده بودند و در محاکم قضایی کشور مزبور نیز فسادهای زیادی را شکل داده بودند که خوشبختانه بخشی از فسادها بر ملا شد و در نهایت در سال‌های اخیر و بخصوص در ماه‌های گذشته دولت آرژانتین با مسئولان وزارت امور خارجه ایران به توافق رسیدند که این موضوع را جمع کنند و اجازه ندهند که بیش‌تر از این در روابط دو جانبه اخلال ایجاد شود.

متعاقب اظهار نظر اخیر سفیر اسبق رژیم صهیونیستی در آرژانتین، بسیاری از مسئولان آرژانتینی تازه بیدار شدند که سال‌‎ها عجب کلاهی بر سر آنان گذاشته شده و تا چه میزان پنهان کاری در اقدامات صهیونیست‌ها بوده است.

سخن آخر اینکه در دنیای امروز به همان میزان که ملت‌ها خواهان رعایت حقوق بشر و اجرای عدالت هستند، برخی بازیگران بین المللی به شدت در تلاشند تا منافع نامشروع خود را دور از چشم ملت‌ها با روش‌های غیر قانونی و گاه تروریستی به دست آورند. این واقعیت تلخ ایجاب می‌کند که همواره هم نسبت به اقدامات پنهان این بازیگران حساسیت وجود داشته باشد و نهادهای امنیتی مراقب حرکت‌های خرابکارانه باشند و هم اینکه از حیث حقوقی این اطلاعات و آمادگی وجود داشته باشد که دایم مطالبات ملی با زبان مناسب حقوقی و با استنادات به رویه‌های تثبیت شده حقوقی بین المللی و در زمان لازم ومناسب، در سطح بین المللی پیگیری شود تا بازیگران خرابکار که نمونه برجسته آن رژیم صهیونیستی است نتوانند با صحنه سازی، اقدامات خود را پنهان و کشورهای دیگر را متهم جلوه دهند.

آفرینش:زنگ خطر اعتیاد رفتاری برای جامعه

«زنگ خطر اعتیاد رفتاری برای جامعه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛معنا و مفهوم لفظ اعتیاد بیانگر « وابستگی جسمی یا روانی به مصرف یک ماده یا انجام رفتاری خاص» می‌باشد.

مسلماً اعتیاد در هر حالتی برای فرد زیان آورخواهد بود و تبعات سنگین آن متوجه دیگر افراد جامعه خواهد گردید.

حال تصور کنید که موجی عظیم از اعتیاد در میان جامعه به راه افتد و تعداد آمار معتادان برابر با اکثریت جامعه باشد! چه آسیب‌هایی در انتظار مردم خواهد بود؟!

اثبات این فرضیه کارزیاد سختی نیست! هرکدام از ما با مرور عملکرد روزانه خود در طی چند روز متوجه این اعتیاد همه گیر خواهیم شد. یکی از رفتارهای ناپسندی که از هر مخدری برای سلامت روحی و روانی جامعه مخرب تر است، اعتیاد به "دروغ" می‌باشد.

فردی که به مواد مخدر اعتیاد دارد استفاده و مصرف این مواد را برای خود مفید می‌داند، درحالی که عقلاً هربار مصرف فرد را یک قدم به سمت سقوط و تباهی نزدیک تر می کند.

اما این تباهی در نظر شخص معتاد دیده نمی‌شود و او به خاطر آرامشی کذایی و موقت، چشم بر آثار مخرب برای خود و تبعاتی که گریبان‌گیر جامعه می‌شود، می‌بندد.

درمورد اعتیاد رفتاری هم موضوع به همین شکل است. متاسفانه امروز درجامعه ما افراد برای کسب منافع اعم از اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، حاضر می‌شوند به راحتی دروغ بگویند و ارزش انسانیت را به بهایی اندک بفروشند.

زنگ هشدار برای ارزش‌های رفتاری جامعه اینجا به صدا درآمده که دروغ گفتن به بخشی از روند پیشرفت برای برخی افراد تبدیل شده است.

درامورات سیاسی و اقتصادی هم متاسفانه دروغ وسیله‌ای برای تخریب و تبدیل دیگران به نردبان پیشرفت مبدل گردیده است. سیاسیون برای برتری جویی نسبت به دیگر رقبا و یا رسیدن به امیال حزبی وشخصی خود حاضرند از کاه کوه بسازند و به دروغ تشنج ایجاد کنند.

توجیه عملکردها، یکی دیگر از موضوعاتی است که افراد، خصوصاً رجل سیاسی برای مثبت نشان دادن وضعیت از دروغ استفاده می‌کنند و جامعه را فریب می‌دهند!

اما حقیقت این است که این افراد خود را فریب می دهند و آنچه دراین میان از بین می رود، وجهه انسانیت و صداقت است.

دروغ گفتن برای تبرئه از نظارت دستگاه‌های قضایی، سندسازی‌های اقتصادی، کسب تسهیلات براساس دروغ جلوه دادن شرایط، دستیابی به موقعیت‌ها و منافعی که براساس دروغ کسب شده اند و...، نشان از تشکیل ساختاری غلط در رفتار جامعه گردیده است.

اینکه دروغ برای جامعه به وسیله‌ای برای کسب منافع تبدیل گردد، زنگ هشداری است که باید آن راجدی گرفت و برای ریشه کنی آن فرهنگ سازی کرد.

اسلام دروغ را کلید تمام گناهان دانسته است و باید نگران این امر بود که دروغ گفتن درجامعه‌ای اسلامی به رفتاری اعتیاد آمیز مبدل شود و باید از تبعات خطرناک بعدی آن ترسید...!

شرق:دیپلمات‌های هسته‌ای در 2 جبهه

«دیپلمات‌های هسته‌ای در 2 جبهه»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن می‌خوانید؛واقعا جنگ روانی‌ای که برخی جریانات علیه تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای به‌وجود آورده‌اند چه توجیهی دارد؟ هرقدر هم که انسان خواسته باشد صادقانه و خوش‌بینانه به تلاش‌های آنها نگریسته و خود را مجاب کند که دغدغه‌شان مصالح و منافع ملی است، آنها برای منافع خود چیزی نمی‌خواهند و به‌دنبال قدرت نیستند، اما باز هم جور درنمی‌آید! چگونه ممکن است ندانند که تحریم‌ها چگونه واحد‌های تولیدی کشور را هدف گرفته‌اند تا با کاهش ورود مواد اولیه، نیمی از آن را از کار بیندازند و آن نیم دیگر هم با حداقل امکانات، سر پا باشد؟

اگر واقعا اینها را می‌دانند و می‌دانند که برای توسعه اقتصاد کشور، نیاز به تعامل با جهان داریم و در غیر این صورت، شرایط برای ما هزینه‌زا خواهد بود و با وجود اینها همچنان اصرار دارند که مسیر گذشته ادامه یابد، در آن صورت باید از آنها پرسید که وضع رکود اقتصادی، تورم، بیکاری و... به چه نقطه‌ای باید برسد تا آنان بپذیرند که باید بر سر برنامه هسته‌ای‌مان با غرب به نوعی مصالحه و توافق دست یابیم؟ آنچه از موضع‌گیری اقلیت منتقد، حاصل می‌شود آن است که می‌خواهند هرطور شده جلو موفقیت و پیشرفت مذاکرات ژنو را بگیرند. یک‌روز مدعی می‌شوند که هیاتی متشکل از قوه‌قضاییه و مجلس هم قرار شده به تیم مذاکره‌کننده اضافه شود. روز دیگر ادعا می‌کنند مجلس با قید «دوفوریتی» به‌دنبال طرح اجباری‌کردن غنی‌سازی 60‌درصد است درحالی‌که رییس سازمان انرژی اتمی رسما اعلام می‌کند که ما از ابتدا نیز نیازی به غنی‌سازی 20‌درصد هم نداشتیم و رفتار غربی‌ها و عدم پایبندی به تحویل سوخت 20‌درصد، ما را ناگزیر به این سمت برد.

یک‌روز اعلام می‌کنند مجلس بنای استیضاح وزیرخارجه را دارد. یک‌روز می‌گویند اساسا پرونده مذاکرات هسته‌ای از وزارت‌خارجه گرفته شده و... . درحالی‌که می‌دانیم مذاکرات هسته‌ای زیرنظر مستقیم شورایعالی امنیت‌ملی کشور است. اگر واقعا قرار است همان روال و رویکرد دوران پیش از استقرار دولت یازدهم ادامه پیدا کند و نظام به‌هردلیلی تصمیمی دیگر گرفته است، درآن‌صورت، رسما این موضوع اعلام می‌شود و مردم هم در جریان قرار می‌گیرند و طرف‌های بین‌المللی هم ما را متهم به وقت‌کشی و جدی‌نبودن در مذاکرات نمی‌کنند.

اگر واقعا قرار است رویکرد دوران احمدی‌نژاد تکرار شود که ما برنامه هسته‌ای‌مان را با سرعت و شرایطی که خودمان می‌خواهیم به جلو خواهیم برد و غربی‌ها هم هر تحریمی می‌خواهند اعمال کنند و هر قطعنامه‌ای می‌خواهند صادر کنند، این سیاست هم رسما می‌تواند اعلام شود و نیازی به «خبرسازی» نامستند و غیررسمی نیست. درعین‌حال همه تقصیر را هم نمی‌توان متوجه جریانات منتقد تیم دیپلماسی فعلی کرد.

واقعیت تلخ آن است که همان‌قدر که آنان حالت تهاجمی دارند، وزارت‌خارجه انعطاف به خرج می‌دهد. شاید اگر وزارت‌خارجه با قاطعیت بیشتری به ادعاها واکنش نشان می‌داد، این جریان اقلیت این میزان «جری» نمی‌شد. به نظر می‌رسد که دستگاه دیپلماسی خیلی دست‌به‌عصا و محافظه‌کارانه عمل می‌کند. منتقدهای مدعی هم خیالشان راحت شده و هرروز برنامه و هجمه جدیدی علیه تیم مذاکره‌کننده به راه می‌اندازند. متاسفانه باید اذعان داشت که تیم مذاکره‌کننده ما فقط با غربی‌ها طرف نیست بلکه با یک جبهه مخالفت جدی- البته اقلیت- هم در داخل کشور روبه‌روست که در ادوار گذشته، نشانی از آنها نبود. ممکن است آنها بگویند که ما با این تاکتیک‌ها، درواقع می‌خواهیم موضع تیم مذاکره‌کننده را در برابر غربی‌ها در ژنو قوی‌تر کنیم اما متاسفانه لبخندی که بر روی لبان آنها پس از بیان این جمله ظاهر می‌شود، چیز دیگری را می‌نمایاند.

مردم سالاری:حق مسلّم ما، از هست‌ها تا بایدها

«حق مسلّم ما، از هست‌ها تا بایدها»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالری به قلم سیناخسروی است که ر آن می‌خوانید؛توسعه یافتگی مفهوم جدیدی از تکامل بشری است که از ابتدای خلقت در تکاپوهای انسان نمود داشته و امروزه آنچه به عنوان تمدنِ جوامع توسعه یافته شناخته می‌شود، مجموعه‌ای است از شرایطی که در سایه پیشرفت‌های تکنولوژیکی و با پیمودن یک مسیر مشخص، آسوده‌تر زیستن ذهنی و عینی انسان ها را رقم زده است. اینکه در برخی جوامع، تلاش‌هایی که در راستای دست یافتن به تکامل اتفاق افتاده است آنچنان هدفمند و قاعده‌مند رخ داده که آنها را سریعتر به سمت و سوی ترقی، پیشرفت، رشد و در یک کلام توسعه رهنمون ساخته قطعا بایستی مورد توجه قرار گیرد و قواعد ایشان در ابتدا مورد بررسی و شناخت واقع شده و در نهایت سرمشقی شود برای جوامع دیگری که یا مسیر را نیافته‌اند و یا سرعتشان پایین بوده و به هر دلیل از قافله توسعه یافتگی عقب مانده‌اند.

اگر سیری تاریخی در پیشینه کشورهای توسعه یافته امروزی داشته باشیم، در می‌یابیم که قواعد و قوانین مشترکی، میان تجارب ایشان وجود داشته و آنان همواره از اصول تقریبا مشابهی پیروی نموده‌اند. بی‌شک آنانکه در مسیر توسعه گام نهاده‌اند، یا فرهنگ آماده‌ای برای نیل به این مهم داشته و یا این آمادگی فرهنگی را در خود ایجاد نموده‌اند. این جوامع از یک دوره مشخص زمانی به بعد از تخیل‌گرایی دوری کرده و برداشت‌های غیرعلمی را به کناری نهادند. بغض‌های در گلو مانده خویش را یا بلعیدند و یا به کنترل درآوردند. کمتر دیده شده که در یکی از این کشورها با هر پس زمینه تاریخی، به صفحه فیس بوک یک فوتبالیست مشهور حملات آنچنانی شده باشد و یا مجری یک برنامه تلویزیونی متعلق به کشوری با فرهنگ دیگر را به باد فحاشی گرفته باشند. آنها علاوه بر افکار نو، شخصیت مدرن را هم سرلوحه امور قرار داده‌اند.

به ملایم‌ترین نقدها عکس‌العمل‌های سخت نشان ندادند، از تملق و چاپلوسی گریختند، زیادتر فکر کردند و کمتر حرف زدند، حوصله ورزیدند و برای رسیدن به برخی جواب‌ها سالیان سال صبر نموده و افراط و تفریط را به کناری نهادند. به طور کلی آنها فرهنگی را پایه‌ریزی کردند که قابلیت طراحی پایه های توسعه بر خود را داشته باشد. از تالس که 600 سال قبل از میلاد مسیح، اولین جرقه های فلسفه عقلانی را در یونان زد، تا فیثاغورث و هراکلیت حکمای دوره سوفسطایی وسرانجام تا فلسفه نخبه گرایانه افلاطون، همگی گرایش‌های ریشه‌دار علم‌گرایی و نخبه دوستیِ توسعه یافتگان امروز را تائید می‌کند. گرایش‌هایی که اگرچه ممکن است زمانی منجر به کشتن امثال حسنک وزیر، امیرکبیر، قائم مقام فراهانی، بی‌نظیر بوتو، احمدشاه مسعود و... در جغرافیای آنان نیز شده باشد اما برآیندِ اقدامات انجام شده در آن حوالی نهایتا به سمت و سویی میل پیدا نموده که زمینه ساز بروز مدرن اندیشان تازه‌ای در عرصه علم و سیاست ایشان گردیده است. بی‌گمان آنان که روزی گالیله را به خاطر بیان حقایق علمی پای میز محاکمه نشانده‌اند، خودشان را به گذشته نچسبانده و در باد و غرورِ نبوغ امثال ابن سینا، خیام، ابوریحان، خوارزمی و فارابی عمری را تباه ننموده‌اند.

آنها با تکیه بر سلسله مراتب خط‌کشی شده و اختیارات تعریف شده برای هر فرد، مسیر ترقی مبتنی بر شایستگی را به روشنی تعریف نموده و از این طریق شیوه های بوروکراتیک را دور زده و با پرهیز از اعمال هرگونه قوانین دست و پاگیر موجبات شکوفایی استعدادهای انسانی- سرمایه‌ای همچون وارن بافِت (warren baffet)، بیل گیتس (Bill Gates) استیو جابز (steven jobs)، لری پیج (Larry Page) و... را فراهم آورده‌اند و قطعا بسترِ کسب و کار را برای ظهور امثال مه‌آفرید امیرخسروی، شهرام جزایری، بابک زنجانی و رضا ضراب آنچنان نامناسب تعریف کرده‌اند که این پدیده‌های اقتصادیِ نوظهور فرصت ابراز وجود پیدا نکنند. ایشان قطعا نخستین منشور حقوق بشر را نداشته‌اند، و همه می‌دانند «بنی‌آدم اعضای یک پیکرند» را از شاعر ما به عاریت گرفته و بر سردرِ مهمترین سازمان بین‌المللی‌شان نصب نموده‌اند، اما بدانگونه دقیق برای سلامت دیگران برنامه‌ریزی می‌کنند که انگار برای خانواده خودشان تصمیم‌سازی می‌نمایند و همّ و غمّ‌شان بر این است تا حادثه‌ای نظیر شین‌آباد برای مردمانشان اتفاق نیفتد و اگر هم رخ داد، بسان اعضای یک پیکر در اندوهشان شریک شده و برای رفع مشکلشان تشریک مساعی می‌کنند. در بلاد ایشان پرندگانی آزاد، در پارک‌ها و میادین بر دستان عابرین نشسته و از ایشان غذا می‌گیرند، برخلاف این اطراف که پرندگان و سگ‌ها و گربه‌ها همواره کودکانی را به دنبال خود می‌بینند که چوب به دست، آزارشان را طلب می‌کنند.

این ها مصادیقی از تفاوتهای ما و آنان بود. آنانی که مدارج توسعه یافتگی را بی وقفه پیمودند و مایی که هنوز در شش و بش پرداخت یا عدم پرداخت یارانه نقدی مانده‌ایم. آنهایی که رفتند و مایی که مسیری نیفتیم، آنهایی که تاریخی ندارند اما، آینده خود را می‌سازند و مایی که در تاریخ درخشان خود گم شده‌ایم و هنوز از اکسیژن نیاکانمان نفس می‌گیریم و آینده را... اما به نظر می‌رسد برخی مصادیق در حال شکل‌گیری برای ما هم هست. پرهیز از افراط و تفریط با شعار اعتدال و به کارگیری مشاورین نخبه از جمله اقداماتی است که دولت تدبیر در همین اوان کار عیان نموده و به عبارتی صحیح مسیر را یافته تا در سایه رهنمودهای مقام عظمای ولایت –که البته این فاکتور مهم را ما داریم و آنان ندارند- توسعه را برای مردمی که از لحاظ پیشینه، لیاقتش را دارند مهیّا سازد. می‌ماند آمادگی فرهنگی که آن هم البته سالها وقت می‌برد و به آموزش و پرورش اصولی و هدفمند نیازمند است تا آن روز که پرندگان آسمانِ این حوالی هم، بر دست‌های مشتاق مردمان ما نشسته و بی‌واهمه از سنگ و چوب، نگاه محبت بارشان را به نظاره بنشینند. دیدن این چنین روزی بی شک حق مسلم همه ماست.

قانون:در غیاب سازش ملی

«در غیاب سازش ملی»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم مرتضی گلپور است که در آن می‌خوانید؛چندی پیش سعید حجاریان، نظریه‌پرداز اصلاحات در مراسمی درباره شخصیت و کار نلسون ماندلا، عنوان کرد که «سیاست عرصه ستیز و سازش است.» نخستین رهیافت مستتر در این گزاره، تقدس‌زدایی از امر سیاسی است. سیاست، حوزه خیر یا شر نیست که در آن، یک گروه، فکر یا جریان، حق داشته باشد که هرچه می‌خواهد، بکند و بگوید. اما جریان، گروه و فکر دیگر، حق حضور، کار و فعالیت در این حوزه را نداشته باشد. غایت ستیز سیاسی، کسب قدرت است، اما این ستیز باید بدون خشونت باشد. ستیز در سیاست، بدون اسلحه است و تنها سلاح‌های مجاز در آن، اقبال عمومی و گفتار و نوشتار است.

فقط با تکیه بر این ابزارهاست که می‌توان با گروه‌های رقیب گلاویز شد. هر که با تکیه بر سازوکارهای دموکراتیک، در این ستیز بر دیگری چیره شد، می‌تواند و حق دارد بر کرسی قدرت تکیه بزند. انتهای کارزار سیاست، انتخابات است، اما انتخابات، تنها مجال زورآزمایی سیاسیون نیست. گروه‌های سیاسی، نهادهای اجتماعی و به طور خلاصه جامعه مدنی، ابزارهای مسالمت‌آمیز ستیز سیاسی هستند. هرکه در جامعه مدنی، بامش بیش، زورش بیشتر و به همان نسبت، در دستیابی به قدرت، کامیاب خواهد بود. این همه در حالی است که در تاریخ معاصر ایران، ‌یعنی درست پس از آنکه واژه «پلتیک» در عصر مشروطه وارد فرهنگ این سرزمین شد، نمونه‌های سازش در سیاست، بسیار کم‌یابند و نادر. ستیزها نیز کمتر با سازوکارهای دموکراتیک و مسالمت‌آمیز همراه بوده‌اند.

دارندگان قدرت، کمتر به رقبا مجال حضور داده‌اند یا با آنان سر یک میز نشسته و به سازش رسیده‌اند. اما در غیاب این سازش داخلی، بسیار نمونه‌ها می‌توان آورد از سازش یا مصالحه با دشمن بیرونی. نمونه‌اش همین مذاکرات اخیر با غرب است که دارد به یک نقطه مشترک می‌رسد یا ستیز با دشمن بزرگ منطقه‌ای ما، یعنی صدام حسین که در نهایت به تفاهمی به نام قطعنامه 598  منجر شد.

خلاصه اینکه سیاست‌ورزان و گروه‌های سیاسی کمتر یکدیگر را تحمل می‌کنند، یا توانسته‌اند به نقطه مشترکی، حداقل در منافع ملی برسند. وقتی سازش نیست، قطعا باید ستیز باشد، ستیزی که غایتش حذف رقیب است و هدم او تا کوتاهی دستش از جامعه و ارکان قدرت. به همین دلیل است که برخی جریان‌ها، همچنان در تلاش هستند تا در هر ایستگاه یا حتی در حرکت، مسافران قطار سیاست را از آن بیرون کنند.

به این ترتیب، در عرصه سیاست داخلی، ستیزها به دلیل فقدان سازوکارها و عدم تکیه به باورهای الزام آور امر سیاسی، به سازش منجر نشده است. همچنان که گویی ایرانیان در تاریخ معاصر، خوش‌تر می‌داشتند که با بیگانگان سر یک میز بنشینند، اما حاضر نبودند و نیستند بخشی از قدرت را به رقبای داخلی خود واگذار کنند. غیبت سازش در عرصه داخلی، به معنای به محاق بردن رقیب، آن هم با ابزارهای غیردموکراتیک است. حتی وقتی صاحبان قدرت، نرد بازی را در جامعه باخته‌اند، همراه با حذف رقیب، به تضعیف جامعه مدنی همت گماشته‌اند. نتیجه‌اش تراکم بیش از پیش قدرت بود و لاغری جامعه مدنی. اما انتهای این روند، به تجربه‌ای که تاریخ در اختیار ما گذاشته‌است، همواره خوش و خرم نبوده است.

نمونه‌ها بسیار است. چه در دوره مصدق، چه در دوره اصلاحات امینی، یا حتی در دوره مشروطه، کودتا، بگیر و ببندها و حتی به توپ بستن مجلس، نتیجه غیبت سازش در سیاست بوده است. تاریخ به ما نشان می‌دهد که نتیجه این غیبت چه بود و چه شد و حاملان قدرت، چگونه به سعی مردم، به زیر کشیده شدند. یک علت نبود نمونه‌های سازش در تاریخ معاصر، می‌تواند فقدان توانایی گفت‌وگوی درونی باشد. جالب آنکه ایران درست در زمانی داعیه‌دار گفت‌وگوی تمدن‌ها شد که خود در داخل، از نبود گفت‌وگو رنج می‌برد. نتیجه آن فقدان بود که در سال 88 به تلاش نظام‌مند برای حذف رقیب از عرصه سیاست منتهی شد، تلاشی که در مناظرات انتخاباتی کلید خورد. همچنان که خود اصلاح‌طلبان نیز در دوران تصدی قدرت، از سازش ناتوان بوده‌اند.   

ابتکار: بمب و بندر

«بمب و بندر»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن می‌خوانید؛خاورمیانه سال‌های 2011 و 2012 عرصه آشوب‌های ناشی از قیام عمومی مردمان عرب علیه حاکمان مستبد و سکولار بود، در سالی که گذشت و روزهای پیش رو هم این نقطه از جهان همچنان در آشوب است. اما آن آشوب‌ها کجا و این آشوب‌ها کجا؟ آن روزها پایتخت‌ها و شهرهای عربی شاهد خیزش ملت‌ها علیه دیکتاتورها بود و این روزها همان جغرافیا به عرصه تاخت و تازهای مرگبار تکفیریون و سلفیون بدل شده است.

جوانان آزادیخواه عرب چندی است که سرخورده از به یغما رفتن حاصل انقلاب هایشان ازخیابان‌ها به خانه‌ها بازگشته اند. مصر، لیبی تونس، یمن و حتی در بحرین و سوریه، دیگر در هیچ کجا اعتراض به حکام مستبد اولویت اول ملت‌ها نیست، چون معادلات در منطقه به گونه ای دیگر برهم خورده است و بهار عرب رنگ و بوی خزان دارد. درجریان بی‌ثباتی‌های سالهای اخیر، تروریست‌های متعدد منشعب ازالقاعده با یارگیری از بین جوانان مسلمان از منتهی الیه قفقاز و جمهوری‌های مسلمان نشین روسیه تا قلب آفریقا و جنوب آسیا و شبه جزیره عربستان روز به روز تکثیر و فربه تر شده اند.

نسل جدید تروریست‌های جهادی، گروه گروه در شهرهای کوچک و بزرگ کشورهای منطقه با پرچم‌ها و نشان‌های متنوع اما با ادعاها و عقبه‌های یکسان مثل قارچ سبز شده و به خیابان آمده اند. حالا دیگر فرقی نمی‌کند، سخن از لیبی و تونس باشد یا عراق و سوریه و لبنان و یا حتی یک شهر دورافتاده در قلب روسیه.

هرجا که انفجاری روی می‌دهد یا عملیاتی انتحاری انجام می‌شود و کسی ترور می‌گردد، ردپای یکسانی از تکفیری‌های متعصب به جای می‌ماند. در این بین شمال و غرب تا مرکزعراق، از شمال تا غرب و شرق سوریه و نقطه به نقطه لبنان اصلی ترین جولانگاه این گروه‌های تروریستی شده است. گروهی با پرچم «جبهه النصره» در سوریه و لبنان علم جنگ با حکومت مرکزی دمشق و همه گروهها و طوایف و مذاهب غیرهمسو با خود را بر دوش می‌کشند. گروهی دیگر داعیه الحاق عراق و شام و تشکیل امارت اسلامی از بغداد تا دمشق را یدک می‌کشند و با نام اختصاری داعش از همسایگی ایران تا شرق دریای مدیترانه را به حیات خلوتی برای تحرکات مرگبار خود بدل کرده اند. در کنار این دو گروه محوری اقدامات گردان‌های عبدالله عزام، ظهور روحانی تکفیری و آشوب طلبی به نام الاسیر در لبنان، تحرکات مشابه در لیبی و تونس و مصر همه و همه نشان می‌دهد که طی ماههای اخیر تحولات امنیتی منطقه وارد مرحله جدیدی شده است. مرحله ای که بودن یا نبودن بشار اسد در راس قدرت و ریاست یا حبس محمد مرسی در مصر را درسایه تحرکات افراطیون مرگ اندیش به حاشیه برده و دیگر مهم ترین مسائل خاورمیانه محسوب نمی‌شوند. حجم عملیات‌های انتحاری توسط این گروه‌ها روز به روز رو به افزایش است. آنها معمولا هم با جریان القاعده قرابت دارند و هم در پشت پرده، عقبه آنان به برخی حکام قدرتمند منطقه و به ویژه آل سعود در عربستان می‌رسد. حکامی که به عنوان بازیگران مهم منطقه، ایجاد فضای بی ثباتی ازعراق تا سوریه و لبنان با سوابق و رویکرد گذشته و حال آنان تطابق دارد و آشوب در پایتخت‌های عربی و اسلامی منافع آنان را بیش از ثبات تامین می‌کند.

القاعده بن لادن و عربستان آل‌سعود طی 10 سال گذشته و در ظاهر امر از هم فاصله گرفته بودند. اما این روزها در دوران زعامت الظواهری برالقاعده و در غیاب اسامه عربستانی بسیاری از معادلات در منطقه و جهان بر هم خورده است. نه درعراق و نه در سوریه و لبنان و نه در شمال آفریقا و حوالی رود نیل هیچ جا اوضاع بر وفق مراد حکام سعودی نیست و دلارهای نفتی- عربی و دیپلماسی به شیوه سعودالفیصل هم نتوانست راه به جایی ببرد. از این رو خاندان پادشاهی ریاض چاره کار را در بردن اتاق فرمان از وزارت خارجه به دستگاه امنیتی کشور و واگذاری سکان امور به بندر بن سلطان دیده اند. دلارهای نفتی زمانی قرار بود برای توسعه اقتصاد و آبادانی کشورهای آشوب زده دراختیارقاهره و تونس و دمشق و صنعا و دیگر پایتخت‌ها قرار گیرد. این این دلارها اما اکنون از زیرزمین‌ها و انبارهای اسلحه و تجمعات افراطیون تکفیری سر درآورده تا خاورمیانه به جای ثبات در آتش آشوب بیشتر غرق شود، بلکه اوضاع به نفع پدرخوانده‌های خودخوانده تغییر کند.

از این رو است که به یکباره نام گروه تروریستی داعش (دولت اسلامی عراق و شام) که فقط چند صباحی از اعلام موجودیت آنان می‌گذرد، عالم گیر می‌شود. در اکثر اقدامات تروریستی در سوریه و عراق و لبنان و شمال آفریقا ردپای آنها به چشم می‌خورد و بخش وسیعی از سوریه و دو استان مهم عراق را تسخیر می‌کنند و همه جا بر سر زبان‌ها می‌افتند. جبهه النصره در سوریه از نفس نمی‌افتد و با وجود هلاکت هزاران نفر از آنان در جنگ با ارتش سوریه همچنان به مدد دلارهای عربی با نیروی انسانی تازه نفس از چچن تا یمن و از پاکستان تا تونس و مراکش تقویت می‌شوند. در لبنان ردپای ماجدالماجد عربستانی در انفجار سفارت ایران پیدا می‌شود و جاسوس‌های سعودی به تکاپو می‌افتند تا مبادا اسرار مگوی تروریست عربستانی و رابطه پیچیده بمب و بندر! فاش گردد. هزاران کیلومتر آن سو تر از خاورمیانه و ریاض انفجاری مهیب ولگوگراد روسیه را تکان می‌دهد و ماموران امنیتی روسیه بلافاصله در تحقیقات خود به تکفیریهای چچنی و عربی می‌رسند و ولادیمیر پوتین مستقیما به عربستان هشدار می‌دهد و ریاض را تروریست می‌خواند. پوتین گفته است که اگر ردپای پایتخت‌های عربی در انفجارهای روسیه تایید شود، کاری خواهد کرد که نقشه خاورمیانه عوض شود...

این همه درحالی است که هنوز اولین ماه از سال جدید میلادی به نیمه هم نرسیده است. باید منتظر ماند و دید که جهان و خاورمیانه در سال جدید با تکفیری‌ها و عقبه‌های حکومتی آنان چه خواهد کرد؟ یا برعکس، اگر کسی برای توقف این ماشین ترور کاری نکند و اوضاع به همین وضع پیش برود، باید دید که تروریست‌های تکفیری به پشتوانه دلارهای نفتی با خاورمیانه چه خواهند کرد؟

آرمان:مساله مصونیت پارلمانی

«مساله مصونیت پارلمانی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم سیدمحمد هاشمی است که در آن می‌خوانید؛نمایندگی مجلس شامل وظایفی است که نمایندگان لزوما باید به انجام دقیق آنها همت گمارند. این منصب از طریق آرای عمومی و انتخابات به نمایندگان واگذار شده است و نمایندگان در این خصوص بر اساس اصل84 قانون اساسی در برابر ملت مسئول هستند.

نمایندگان طبق قانون حق دارند که در همه حوزه‌ها آزادانه اظهارنظر کنند و به عنوان نماینده مردم هرآنچه در نقد یا ارزیابی مثبت یا منفی مسائل به نظرشان می‌رسد، مطرح نمایند. نمایندگان مجلس هم مانند هر شخص و شهروند دیگری حقوق و تکالیفی دارند اما شغل نمایندگان به گونه‌ای است که موقعیت اجتماعی خاصی برایشان ایجاد می‌کند. نماینده حق دارد در همه حوزه‌ها آزادانه اظهارنظر کند و بنا به مسئولیت‌هایش بدیهی است که اغلب صحبت‌هایش هم سیاسی باشد البته این صحبت‌ها ممکن است که در انتقاد از قوای سه‌گانه باشد.

بطور مثال نماینده می‌تواند در نقد یک برنامه یا عملکرد کلی قوه مجریه صحبت کند یا درباره یک بازداشت اظهارنظر نماید و در تمام این اظهارات نماینده مجلس مصونیت قضایی دارد. نمی‌توان نمایندگان را به خاطر نظراتی که مطرح می‌کنند مورد تعقیب قرار داد. این مساله در اصل 86 قانون اساسی هم مورد تاکید قرار گرفته و وجود آن از این روست که نماینده بتواند در عملکرد خود امنیت خاطر داشته باشد و نسبت به وقایع بی‌تفاوت نباشد. لازم است که نماینده برای عملکرد مطلوب بتواند بدون محدودیت مسائل را به نقد بکشد.

البته اگر نماینده‌ای مرتکب جرمی شود یا عمل مجرمانه‌ای را انجام دهد، قوه قضاییه می‌تواند وی را مورد تعقیب قرار دهد که آن هم آداب و تشریفات مخصوص به خود را دارد. اما اینکه نماینده بخواهد راجع به عملکرد قوه‌ای انتقاد کند و بگوید که یک کار این قوه نادرست بوده امر غیرمجازی نیست. اگر نماینده‌ای اظهار کرد که اصل بر برائت است و برای مجازات باید شخص در دادگاه محکوم شده باشد، باید با مصونیت کامل بتواند سخنانش را طرح کند.

اصل 156 قانون اساسی تاکید کرده که قوه قضاییه باید استقلال خود را حفظ کند و با رعایت این اصل وظایف خاص خود را دنبال نماید. احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی‌های مشروع از وظایف قوه قضائیه است که برای انجام آن باید تلاش کند. در ماجرای اخیر دادستان علیه آقای مطهری اعلام جرم کرده است. هرچند قانون این اجازه را به ایشان داده است اما نباید به گونه‌ای تبلیغ شود که نماینده‌ نمی‌تواندآزادانه صحبت و انتقادات را بیان کند.

دنیای اقتصاد:ضرورت شکل‌گیری جنبش مبارزه با فساد اقتصادی

«ضرورت شکل‌گیری جنبش مبارزه با فساد اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر علینقی مشایخی است که در آن می‌خوانید؛با کمال تاسف، فساد اقتصادی و اداری در کشور به طور بی‌سابقه‌ای گسترده شده و قبح آن ریخته است. دولت یازدهم فقط اقتصادی با رشد منفی پنج درصد و تورم 40 درصد را تحویل نگرفت؛ بلکه عارضه‌ای بس مهلک‌تر و مخرب‌تر از تحریم به ارث گرفته است و آن فساد گسترده اقتصادی، از بین رفتن قبح رشوه خواهی و از بین رفتن اخلاق انجام وظیفه براساس قانون است. باعث شرمندگی ایران و ایرانی است که کشور در زمینه فساد اداری و اقتصادی بین 177 کشور جهان، رتبه 144 را دارد. کشورهایی نظیر دانمارک، فنلاند، سوئد و نروژ پاک‌ترین کشورها هستند که رتبه‌های یک تا پنج را حائز شده‌اند.

گستردگی فساد اداری و اقتصادی مانند بندی طویل عمل می‌کند که افراد جامعه به پای یکدیگر می‌بندند و در نتیجه آن جامعه از حرکت می‌ایستد. هر کس بند را به پای دیگری می‌بندد و جامعه به صورت مجموعه افرادی درمی‌آید که پاهایشان با بند فساد به هم بسته شده و در نتیجه از پیشرفت بازمی‌مانند. در یک جامعه با فساد گسترده افراد جیب‌های همدیگر را خالی می‌کنند و تولید ثروت در جامعه متوقف یا بسیار کند می‌شود.

در حال حاضر، گستردگی و عمق فساد اقتصادی و اداری به‌قدری زیاد شده است که در کمتر مجلسی است که عده‌ای دور هم جمع شوند و از شدت و گستردگی فساد و مصادیق آن سخن نگویند. اگرچه در همه سازمان‌هایی که در این یادداشت نام برده می‌شوند افراد مومنی با شرافتمندی، درستی و صداقت زحمت می‌کشند و وظایف خود را با پاکی و مطابق قانون انجام می‌دهند، ولی موارد خلاف زیادی هم مشاهده و تجربه می‌شود. از افراد موثق می‌شنوید که ثبت یک شرکت چهار ماه به طول می‌انجامید و گاه برای انتخاب نام شرکت و ثبت موضوع فعالیت شرکت، رشوه طلب شده و اجبارا پرداخت می‌شود. یا مدیری نقل می‌کرد که ممیز مالیاتی دفاتر یک شرکت وابسته به یک نهاد عمومی را با بهانه‌گیری غیر‌موجه، قبول نمی‌کند و 150 میلیون تومان مالیات علی الراس تعیین می‌کند. وقتی با اعتراض مدیر مالی شرکت مواجه می‌شود، پیشنهاد می‌کند با دریافت 50میلیون تومان رشوه، مساله را حل می‌کند. مدیران شرکت از پرداخت امتناع می‌کنند و می‌گویند نمی‌توانند پرداخت کنند. ممیز با مدیر مالی شرکت نزد سرممیز می‌رود و از او می‌خواهد که با اخذ 15 میلیون تومان برای حل مساله توافق کند که البته شرکت از پرداخت آن امتناع می‌کند.

به‌رغم آنکه در قوه‌قضائیه قضات شریف و متدینی هم خدمت می‌کنند و به‌رغم آنکه قوه‌قضائیه باید محل احقاق حق و جلوگیری از فساد باشد، ولی با کمال تاسف از وضع دادگاه‌ها داستان‌های غم انگیزی توسط مردم تعریف می‌شود! باز افراد موثقی اظهار می‌دارند که در برخی شعب بانک‌ها بسیاری اوقات برای اخذ اعتبار رشوه طلب می‌شود. نمونه‌های بارز آن در پرونده سه هزار میلیارد تومانی ظاهر شد. این نمونه‌ها و نمونه‌های زیاد دیگری که از همه سازمان‌ها شنیده می‌شود داستان‌های واقعی و غم‌انگیزی است که کشور را زمین‌گیر کرده و آن را عقب می‌اندازد. نگفتن و پنهان کردن آن نیز مساله را حل نکرده و نمی‌کند.

چرخه‌های شومی در جهت توسعه و تعمیق فساد می‌توانند فعال شوند، زمانی که فساد زیاد می‌شود، قبح فساد از بین می‌رود و با از بین رفتن قبح فساد، فساد افزایش می‌یابد و عمیق‌تر، گسترده‌تر و بزرگ‌تر می‌شود. با گسترش فساد انجام کارها به طریق قانونی کمتر ممکن می‌شود؛ ‌بنابراین برای انجام کارها ضرورت پرداخت رشوه پیش می‌آید و فساد بیشتر می‌شود. وقتی فساد زیاد می‌شود و انجام کارها به طریق قانونی مشکل می‌شود، نخبگان و افراد سالم جامعه میدان کار را ترک می‌کنند و برخی به خارج مهاجرت می‌کنند و با کنار کشیدن افراد نخبه سالم، توسعه اقتصادی کند می‌شود، رشد اقتصادی و درآمدهای واقعی افزایش نمی‌یابد و کفاف هزینه‌ها را نمی‌دهد؛ ‌بنابراین زمینه توسعه فساد بیشتر می‌شود. وقتی فساد اداری عمیق می‌شود و افرادی که با جریانات مالی بزرگ نزدیکند از طریق فساد و رانت ثروت‌های زیاد و بادآورده‌ای را به دست می‌آورند، اختلاف طبقاتی مبتنی بر رانت خواری و فساد ایجاد می‌شود. ثروتمندان نو کیسه‌ای در جامعه پیدا می‌شوند که مشخص نیست چه قابلیت و فعالیت ارزش آفرینی داشته‌اند که به ثروت رسیده‌اند، در نتیجه این نو کیسه‌ها الگوهایی می‌شوند که بقیه را به فساد و رانت خواری می‌کشانند به خصوص اگر این افراد نو کیسه به افراد با نفوذ و صاحب منصبان مدعی اخلاق و دیانت وابسته باشند. کشیده شدن افراد بیشتری به ورطه فساد و رانت طلبی و رانت خواری موجب تنزل بیشتر اخلاقیات و ریخته شدن بیشتر قبح فساد می‌شود.

توسعه فساد و نهادینه شدن آن و سقوط اخلاقی جامعه در این زمینه فاجعه‌آمیز است. هیچ جامعه‌ای نبوده است که با وجود فساد گسترده اداری و اقتصادی پیشرفت کرده باشد. جمهوری اسلامی ایران نیز استثنا نخواهد بود. فساد اداری و اقتصادی نه تنها دستیابی به چشم‌انداز 1404 را غیرممکن می‌سازد، (همان‌طور که عملکرد واقعی جامعه در مقایسه با آنچه باید تاکنون رخ می‌داد ناممکن بودن این امر را نشان می‌دهد،) بلکه موجب عقب افتادن کشور از سایر کشورها و جوامع حتی جوامع اطراف خودمان در منطقه می‌شود. در واقع نهادینه شدن فساد به‌مراتب بدتر از تحریم کار می‌کند و آینده کشور و فرزندان این آب و خاک را به تباهی می‌کشد. برای رهایی و نجات کشور از این آفت مخرب باید جنبش ضد فساد اداری و اقتصادی به‌وجود آید. در جنبش ضد فساد اداری و اقتصادی همه کسانی که دلسوز کشور و آینده آن هستند، همه آنهایی که دوست دارند خود و فرزندانشان در یک جامعه پاک و با اخلاق زندگی کنند، همه آنهایی که خواهان پیشرفت ایران زمین هستند، باید شرکت کنند تا با شناسایی علل و ریشه‌های شکل‌گیری فساد و مبارزه با آن، کشور را از بند این آفت خانمان سوز نجات دهند.

در مبارزه با فساد، مجازات مفسدین کلان برای نشان دادن جدیت نظام در مبارزه با فساد لازم است. به خصوص اگر مفسدین به افراد با نفوذ و صاحب منصبی وابسته باشند یا خدای ناکرده خود جزو صاحب منصبان و افراد با نفوذ باشند. اگرچه مجازات افراد فاسد لازم است؛ ولی به هیچ وجه کافی نیست. باید ریشه‌های فساد اداری و اقتصادی را در ساختارها و نهادهای اداره جامعه جست‌وجو کرد. منظور از نهاد‌ها مجموعه قوانین، قواعد، روش‌ها، اختیارات، شیوه‌های پایش کنترل صاحبان قدرت، تصمیم‌گیری و پاسخگویی آنها برای اداره یک جامعه است. نهادها یا ساز و کارهای مدیریت یک جامعه در همه حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می‌توانند در ایجاد و توسعه فساد و پرورش فاسد یا جلوگیری از آن نقش اصلی را داشته باشند. اگر افراد فاسدی مجازات شوند، که باید بشوند، ولی ساز و کارها و نهادهای اداره کشور اصلاح نشود، افراد فاسد دیگری پدید می‌آیند و توسعه فساد راه خود را می‌پیماید. در جمهوری اسلامی ایران هیچ‌کس نمی‌تواند در سلامت، خیر اندیشی و دلسوزی رهبران و مدیران ارشد نظام تردیدی داشته باشد. ولی چرا به‌رغم پاکی و دلسوزی بی‌چون و چرای مدیران ارشد نظام در جمهوری اسلامی، فساد اداری و اقتصادی چنین گسترده و مهلک شده است؟ چرا به‌رغم داشتن مدیران و رهبران پاک و دلسوز، رتبه ایران در بین 177 کشور از نظر پاکی و قانون‌مداری در نظام اداری و اقتصادی باید 144 باشد؟ چرا نظامی که باید بر پایه تعالیم اسلامی همه را به صداقت، پاکدامنی و رعایت حقوق مردم فرا می‌خواند این چنین دچار فساد اداری و اقتصادی شود، چرا افراد زیر 50 سال که پرورش‌یافتگان جمهوری اسلامی هستند تا این حد گسترده مرتکب خطا و خلاف می‌شوند؟ چرا در نظام اسلامی، نخبگان و فرزانگان زیادی هر ساله راه غربت پیش می‌گیرند و به کشورهای دیگر مهاجرت می‌کنند به طوری که ایران بین 91 کشور در حال توسعه و توسعه یافته جهان از نظر فرار مغزها رتبه اول را حائز می‌شود؟ چرا فضای جامعه برای فعالیت این فرزندان نخبه و مغزهای پرورش‌یافته چنان تنگ می‌شود که راه مهاجرت از کشور و فعالیت در جوامع دیگر را برمی‌گزینند؟ چرا با وجود تدوین و ابلاغ چشم‌انداز 20 ساله در سال 84، که طبق آن باید رشد اقتصادی مستمر هشت درصد داشته باشیم، در سال گذشته به رشد منفی پنج درصد رسیدیم و هر روز وضعیت کشور، حداقل به لحاظ رشد اقتصادی و توسعه و رشد اخلاقی از مسیر رسیدن به چشم‌انداز فاصله بیشتری می‌گیرد؟ رهبران و مدیران ارشد جامعه که با صمیمیت تحقق چشم‌انداز را طالبند.

 به طور جد پاسخ این سوالات را باید در ساختار و نهادهای (به معنای قانونمندی‌ها، قواعد و روش‌ها) سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جست‌وجو کرد. بدون اصلاح و تجدیدنظر در این ساختارها و تنها با آرزوی پیشرفت و اعتلای اخلاقی جامعه یا با توصیه و نصیحت به همگان، اگرچه نصیحت و توصیه هم لازم است، مسیر توسعه فساد و عقب‌ماندن کشور ادامه می‌یابد و عوامل شوم گسترش فساد را با قوت به پیش می‌رانند. با پشتیبانی و حمایت رهبران و مدیران ارشد جامعه باید در جنبشی همگانی فرهیختگان و نخبگان جامعه به بررسی نارسایی‌ها و اشکالات ساختارها و نهادهای مدیریت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه بپردازند. باید با نقد دلسوزانه و بدون غرض‌ورزی‌های سیاسی یا قدرت‌طلبی، نارسایی‌های ساختارهای فعلی تبیین شوند و راه‌های اصلاح آن به رهبران و کل جامعه ارائه شود. کیفیت و عملکرد نهادها و ساختار‌ها در هر یک از حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی بر عملکرد حوزه‌های دیگر اثر می‌گذارد. اصلاح ساختار‌ها و نهادها باید در همه حوزه‌ها مورد توجه قرار گیرد. چنین بررسی‌هایی وقتی می‌تواند ثمربخش و مفید باشد که در فضایی امن و آزاد و با پشتیبانی رهبری و با جسارت و شجاعت بدون توهین به شخصیتی یا تعیین مقصری انجام شود. در واقع وقتی ساختارها و سازکارها اشکال دارد به دنبال مقصر گشتن امری باطل و بی‌ثمر است. اگر افراد نالایق یا ناشایسته‌ای بر سر کار بیایند و موجب تخریب‌های وحشتناک شوند،. بر سر او کوبیدن و ساختار را رها کردن دردی را دوا نمی‌کند. باشد که با اصلاح ساختارها، آینده‌ای روشن‌تر برای جمهوری اسلامی که ثمره خون فرزندان با ایمان، صادق و صمیمی ایران است و نیز برای فرزندان آینده ایران زمین رقم بخورد. امیدوارم با بهبود ساختارها نگذاریم خون‌هایی که به پای این انقلاب ریخته شده و مصیبت‌هایی که برای به ثمر رسیدن آن تحمل شده است هدر رود و امیدهایی که بر این انقلاب بسته شد نقش بر آب شود.

علاوه بر اصلاح ساختارها که کاری اساسی و اصلی است در جنبش ضدفساد اداری و اقتصادی انجام دو کار دیگر به طور همزمان می‌تواند کمک کند. یکی تعیین تکلیف سریع و شفاف قضایی پرونده‌های فساد بزرگی که مطرح شده‌اند مانند پرونده معروف به 3000 میلیارد تومانی یا پرونده بیمه و برخورد قاطع با خاطیان و مفسدین بزرگ به‌خصوص در دستگاه‌های اداری و دولتی. همچنین همان‌طوری که رئیس‌جمهوری محترم گفتند کشف ویژه خواران، به خصوص با اولویت انواع کلان آن و برخورد با فسادهای کلان اداری و اقتصادی صرفنظر از اینکه افراد درگیر با آن موارد به چه کسانی یا احتمالا مقاماتی وابسته هستند. تعیین تکلیف قضایی این پرونده‌ها و برخورد با خاطیان باور عمومی را در مورد برخورد نظام با فساد ایجاد و تقویت می‌کند.

کار دیگری که لازم است انجام شود، ایجاد یک پایگاه اطلاعاتی و دعوت از مردم است تا اگر شاهد فساد اداری و اقتصادی بودند مراتب را به آن پایگاه اطلاع دهند. اطلاعات جمع شده در آن پایگاه پردازش شود و توسط کمیته‌های ضد فساد که در همه شهرها متشکل از نمایندگانی که قوه‌قضائیه، شوراهای شهر و استانداران تعیین می‌کنند به ترتیب اهمیت یا به‌صورت تصادفی رسیدگی شوند و پرونده‌های موارد تخلف را به قوه‌قضائیه ارسال کنند تا به سرعت رسیدگی و حکم قضایی صادر شود. وجود این پایگاه اطلاع‌رسانی که نظارت مردمی را بر مفاسد اداری و اقتصادی امکان‌پذیر می‌کند، اگر به درستی انجام شود، خود مانعی برای وقوع مفاسد خواهد شد. این اقدام زمانی مفید خواهد بود که با اصلاح نهادها همراه شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۳
مهران دبیرسپهری
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۲۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۷
۰
۰
ریشه مفاسد یا ام المفاسد در بانك مركزی در اثر انتشار پول توسط این بانك است
زهرا
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۵۱ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۸
۰
۰
قابل توجه همه مسئولان محترم كه دائم خون شهدا را به مردم یادآوری می كنند. ما مردم هم خون شهدا را به ایشان یادآوری می كنیم. شما باید پاسدار خون شهدا باشید نیامده اید كه ثروت اندوزی كنید و جایگاه و پایگاه مستحكم برای خود و هفت نسلتان بسازید. اگر در این پستها قرار گرفته اید فقط و فقط برای خدمت به مردمی است كه شما را به این نقطه رسانده اند كه اگر زحمات آنها نبود هرگز در این جایگاه نبودید.
فیضی
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۲۹ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۸
۰
۰
برای پیش برد اهداف باندی خودتان از مادر شهید شیرودی مایه نگذارید.... خداوند رحمت كند تمام شهدارا از جمله شهید شیرودی را .....؟

نیازمندی ها