خراسان:۱۵۰هزار میلیارد تومان بدون نظارت
« 150 هزار میلیارد تومان بدون نظارت»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن میخوانید؛حجم نقدینگی رسمی در اقتصاد ایران در حالی به حدود ۵۰۰هزار میلیارد تومان رسیده است که برآورد رئیس کل بانک مرکزی و وزیر اقتصاد از نقدینگی غیررسمی که خارج از حیطه نظارت بانک مرکزی است رقمی معادل ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار میلیارد تومان را نشان می دهد. این حجم گسترده نقدینگی که حدود ۲۰ تا ۳۰درصد نقدینگی را شامل می شود این سوال اساسی را مطرح می کند که این میزان نقدینگی چه نقشی در اقتصاد ایران بازی می کند و چگونه می توان نظارت بر آن را افزایش داد.
اقتصاد ایران به دلیل این که طی سالیان گذشته با چالش های جدی در بخش های پولی و بانکی روبه رو بوده با پدیده ای به عنوان بازار غیررسمی پولی مواجه بوده است.
نرخ بالای رشد نقدینگی و نامتوازن بودن نرخ سود سپرده های بانکی با نرخ تورم و اشکالات ساختاری نظام بانکی در پاسخگویی به نیازهای عموم مردم برای دریافت تسهیلات، باعث شده است که یک بخش غیررسمی برای پاسخگویی به این نیازها تشکیل شود. البته اقتصاد ایران به دلیل فقدان تعادل در بخش های مختلف و تلاش بازیگران فعال آن برای فرار از نظارت های رسمی همواره با بخش های غیررسمی در کنار بخش های رسمی مواجه بوده است که نمونه های مهم آن شامل بازار غیررسمی ارز، واسطه های متعدد و بی نام و نشان در عرصه تجارت و قاچاقچیان کالا و ارز می باشد. اما در این میان بخش غیررسمی پولی کشور با وجود اهمیت بازار پول و اثرگذاری آن بر سایر بخش های اقتصاد کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بازار پول غیررسمی را می توان به ۲ بخش تقسیم کرد. بخش نخست شامل فعالیت های ربوی است که توسط اشخاص حقیقی غیررسمی انجام می شود و بخش دوم شامل موسسات و نهادهای مالی رسمی اما خارج از نظارت بانک مرکزی است. متاسفانه درباره بخش نخست اطلاعات کمتری وجود دارد اما همین که چنین بخشی در اقتصاد ایران وجود داشته باشد (که متاسفانه دارد)حاکی از پدیده ای است که آیات و روایات به طور صریح آن را به منزله جنگ با خدا قلمداد می کند و از این رو قطعاً همت مسئولان بخش های نظارتی باید بر ریشه کن کردن این پدیده باشد. اما بخش دوم که شامل موسسات و نهادهای پولی خارج از نظارت بانک مرکزی است همواره وبال گردن نظام بانکی کشور بوده است چرا که از یک سو به دلیل آزادی عمل بیشتر و نظارت کمتر بر فعالیت هایشان در برهه هایی بانک های رسمی کشور را با چالش مواجه کرده اند و در برهه های دیگر به دلیل ورشکستگی و برخی مسائل حاشیه ای دیگر سپرده گذاران خود را با خطر از دست دادن سرمایه روبه رو کرده است و بعضاً منجر به شکل گیری بحران های اجتماعی در برخی مناطق کشور شده است که آخرین نمونه های آن مربوط به حدود ۳ تا ۴سال پیش می باشد.
در هر صورت با وجود تلاش هایی که به ویژه طی چند سال گذشته برای ساماندهی این موسسات صورت گرفت و تلاش شد این نهادها ذیل چند موسسه مالی و اعتباری شناسنامه دار و رسمی تجمیع شود، با این حال این تلاش ها ناتمام ماند و صدها موسسه مالی، تعاونی اعتبار و صندوق قرض الحسنه خارج از نظارت بانک مرکزی صرفاً تبدیل به چند موسسه مالی و اعتباری در شرف تاسیس شد که هنوز معیارهای لازم برای پذیرفته شدن توسط بانک مرکزی را کسب نکرده اند و هنوز نام این موسسات در پایگاه اینترنتی بانک مرکزی درج نشده است.
لذا تداوم گردش ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان نقدینگی در این موسسات بدون نظارت (هرچند معمولا ضعیف) بانک مرکزی باعث شده است تا مشخص نباشد که این نقدینگی عظیم روانه کدام بازارها می شود (چنان که برخی معتقد به نقش این موسسات در ورود نقدینگی به بازار سکه و ارز بودند) در صورتی که فعالیت های تولیدی اختصاصی با چه نرخی ارائه می شود و تا چه اندازه مبتنی بر اصول بانکداری اسلامی و به دور از رویه های ربوی عمل می شود. لذا بانک مرکزی باید به سوال های جدی و بدون پاسخی که حول و حوش این حجم عظیم نقدینگی بدون ضابطه موسسات پولی غیررسمی وجود دارد صریح و شفاف پاسخ دهد.
کیهان:چرا طفره میروند؟!
«چرا طفره میروند؟!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛تا این ساعت- 23 شنبه شب به وقت تهران- هنوز سرنوشت مذاکرات ژنو نامعلوم است و ایران و 1+5 اگرچه به نقطه توافق نرسیدهاند، ولی از رصد گزارشهای منتشر شده و برخی از اخبار موثق پیرامونی که به کیهان رسیده است میتوان حدس - نزدیک به یقین- زد که مذاکرات ایران اسلامی و 1+5 در کدام نقطه یا نقاط متوقف شده و هر یک از دو سوی مذاکره برای خروج از بنبست پیشروی، چه راهکارها و پیشنهادهایی ارائه میکنند؟
1- ابتدا اشاره به این نکته ضروری است که «توافق» به تنهایی و بدون در نظر گرفتن محتوای آن نه «خوب» است و نه «بد». بلکه قضاوت درباره یک «توافق» فقط با ارزیابی متن آن و مشاهده آنچه دادهایم و آنچه گرفتهایم امکانپذیر است. از این روی ذوقزدگی برخی از جریانات سیاسی که تنها رسیدن به «توافق» را صرفنظر از محتوای آن، ارزشمند و دستاورد تلقی میکنند، شتابزده و قابل تردید است. توافقی قابل قبول و مطلوب است که در آن حق مسلم و قانونی کشورمان تأمین و تضمین شده باشد و از باجدهی به حریف اثری در آن نباشد.
2- اصلیترین محور و نقطه مورد چالش در مذاکرات کنونی، اصرار تیم مذاکره کننده کشورمان بر تأیید رسمی و تضمین کتبی حق غنیسازی جمهوری اسلامی ایران از سوی کشورهای گروه 1+5 است و حریف از این تأیید و تضمین رسمی خودداری میورزد و در نهایت پیشنهاد میکند که این حق را به صورت غیررسمی و برای مدت 6 ماه میپذیرد. اما بحث درباره پذیرش رسمی و مکتوب آن را به پایان دوره موقت 6 ماهه و ارزیابی فعالیت هستهای محدود- و در مواردی- متوقف شده ایران که پیشنهاد ارائه شده از سوی 1+5 است، موکول میکند. تیم هستهای کشورمان با توجه به یکی از چند خط قرمزی که از سوی رهبر معظم انقلاب ترسیم و به آنان ابلاغ شده است، با موکول شدن این پذیرش رسمی و مکتوب به آینده مخالفت میورزد. چرا که ایران در آغاز چالش هستهای 10 ساله و در مذاکرات اکتبر 2003 تهران و ادامه آن در بروکسل، تمام فعالیت هستهای خود را تحت عنوان «اعتمادسازی» به حالت تعلیق درآورده بود و در اجلاس پاریس با تروئیکای اروپایی - فرانسه، انگلیس و آلمان- قرار شد درباره صلحآمیز بودن برنامه هستهای خود «تضمین عینی» بدهد و حریف در مقابل این تضمین عینی، عادی شدن پرونده هستهای کشورمان را تضمین کند. اما در اجلاس بعدی - 3 ماه بعد- تروئیکای اروپایی اعلام کرد مطمئنترین تضمین آن است که ایران برنامه هستهای خود را به طور کامل متوقف کند!
3- گروه 5+1 - مخصوصاً آمریکا، انگلیس و فرانسه - در این دوره از مذاکرات برای خودداری از پذیرش حق غنیسازی ایران که به علت اصلی آن اشاره خواهیم کرد، ترفندهای تازهتری به میدان آوردهاند، از جمله آن که؛
الف: حریف ادعا میکند که در معاهده NPT به حق غنیسازی برای کشورهای عضو معاهده هیچ اشارهای نشده است! (اظهارات جانکری وزیر امور خارجه آمریکا) این ادعا در حالی است که در بند یک از ماده 4 NPT تأکید شده است؛ «هیچ نکتهای در این پیمان- NPT - نباید به گونهای تفسیر شود که حق مسلم همپیمانان در انجام تحقیقات، تولید و استفاده از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز را تحت تأثیر قرار دهد».
و در بند 2 از همان ماده آمده است؛
«در تبادل تجهیزات، مواد و اطلاعات تکنولوژیک برای مقاصد صلحآمیز استفاده از انرژی هستهای در حداکثر شکل، تمام همپیمانان حق مشارکت داشته و متعهد به تسهیل در انجام آن میشوند».
دیروز «هانسبلیکس» مدیر کل اسبق آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مصاحبهای گفت «مطابق ماده چهارم معاهده NPT، غنیسازی اورانیوم یک حق طبیعی و قانونی برای کشورهای عضو است و کشورهای 5+1 نباید این ماده را به میل خود تفسیر کنند.»
ب: گروه 5+1 میگوید، ابتدا جمهوری اسلامی ایران تعلیق و محدود کردن فعالیت هستهای خود را برای یک دوره موقت 6 ماهه و به عنوان گاماول بپذیرد و در پایان این مدت چنانچه روند اجرایی آن مورد قبول بود، درباره حق غنیسازی به مذاکره خواهیم نشست! و در مقابل، تیم هستهای کشورمان تأکید میکند که فقط در صورت شفاف بودن گام آخر و تضمین عینی و مکتوب آن، حاضر به برداشتن گام اول است.
گفتنی است که متأسفانه بعد از گزارش اخیر یوکیا آمانو، مدیر کل آژانس، معلوم شد که مسئولان هستهای جمهوری اسلامی ایران از 3 ماه قبل در اقدامی عجیب و غیر قابل توجیه، بخش قابل توجهی از فعالیت هستهای کشورمان را متوقف کرده و یا در سطح نزدیک به توقف کاهش دادهاند، یعنی پیشاپیش به استقبال خواستههای غیرقانونی حریف رفتهاند که این نکته در یادداشت کیهان 92/8/27 با عنوان «قرار این نبود که...» آمده و مورد انتقاد قرار گرفته بود.
ج: گروه 5+1 اصرار دارد که حق غنیسازی ایران را با دو قید «بیرون از خاک ایران»! و «در صورت نیاز»! به رسمیت بشناسد که این پیشنهاد اولاً؛ با متن صریح ماده 4 معاهده NPT مغایرت آشکار داشته و در نتیجه غیرقانونی و باجخواهانه است.
ثانیاً؛ مفهوم دیگر آن، توقف کامل فعالیت هستهای جمهوری اسلامی ایران و محرومیت از این فناوری است. چرا که، اگر قرار باشد از فناوری غنیسازی اورانیوم در کشور خود صرفنظر کنیم، سایر فعالیتهای هستهای و حلقههای ماقبل و مابعد این چرخه نیز عملاً غیر ضروری و تعطیل شدنی است.
ثالثاً؛ برخورداری از غنیسازی اورانیوم با توجه به قید انجام آن در خارج از کشور، به معنای جواز خرید یا سفارش «اورانیوم غنیشده» است و نه «غنیسازی اورانیوم» به بیان دیگر، به جای تولید میلهها یا صفحات سوخت باید آن را از بیرون کشور تهیه کنیم! و این در حالی است که درخواست خرید اورانیوم 20 درصد غنی شده برای رآکتور تهران که کاربرد آن تولید رادیوایزوتوپها و تأمین نیاز نزدیک به یک میلیون بیمار خاص بود با وقاحت و زیر پا گذاشتن همه ملاحظات انسانی از سوی آمریکا و متحدانش رد شده بود.
رابعاً؛ قید « در صورت نیاز» یک قید «کلی»، «کشدار» و غیرقابل تعریف است. مثلا میتوانند ادعا کنند نیاز شما از طریق خرید میلههای سوخت قابل تأمین است و یا مدعی شوند - و شده بودند - که با توجه به برخورداری ایران از منابع عظیم فسیلی - نفت و گاز - نیازی به انرژی اتمی - سوخت پاک - احساس نمیشود!
4- و اما، چرا آمریکا و متحدان اروپایی آن از تاکید رسمی و تضمین کتبی بر حق غنیسازی کشورمان طفره میروند و حاضر به پذیرش آن نیستند؟ در اینباره گفتنیهای فراوانی هست که از آن میان به دو علت اساسی و اصلیتر اشاره میشود؛
اول: پیش از این با ارائه اسناد و شواهد غیرقابل انکاری به نقل از مقامات آمریکایی و مراکز رسمی سیاستگذاری این کشور، آورده بودیم که چالش هستهای و ابراز تردید نسبت به تلاش ایران برای تولید بمب اتمی، مسئله اصلی حریف نیست، بلکه این چالش فقط بهانهای برای تحریمها و سنگاندازی در راه پیشرفت پرشتاب جمهوری اسلامی ایران و پرچمداری نهضتهای اسلامی و ضداستکباری منطقه است و از تکرار آن در این وجیزه خودداری میکنیم.
دوم: اگر حریف، به طور رسمی و مکتوب بر «حق غنیسازی ایران» تاکید کند، ادامه تحریمها فاقد توجیه قانونی! - بخوانید بهانه - خواهد بود و این با پروژهای که آمریکا و متحدانش علیه ایران اسلامی تدارک دیده و به صحنه آوردهاند مغایرت دارد. چرا که؛ بخوانید:
5- بهانه تحریمها چه تحریمهای یکجانبه و چه تحریمهای تاکید شده در قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل - از جمله قطعنامه 1737 - نگرانی از غنیسازی در ایران بود و ادعا میکردند که غنیسازی ایران قابل کنترل در سطح زیر 5 درصد نیست و ایران برای اطمینان و جلب اعتماد طرف مقابل باید آن را به حالت تعلیق درآورد. بنابراین پذیرش حق غنیسازی در خاک ایران به مفهوم آن است که 5+1 نسبت به صلحآمیز بودن چرخه غنیسازی و عدم انحراف آن به سوی تولید سلاح اتمی اعتماد و اطمینان دارد. از این روی بهانه تحریمها و ادامه آن بیمعنا و فاقد وجاهت قانونی - بخوانید بهانههای کنونی - خواهد بود و نه تنها باید تحریمهای یکجانبه آمریکا و اتحادیه اروپا لغو شود، بلکه قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل که به همین بهانه و با استناد به ماده 41 منشور ملل متحد صادر شده است نیز نمیتواند قابل توجیه باشد.
6- یکی دیگر از خواستههای غیرقانونی حریف، توقف ساخت و فعالیت رآکتور آب سنگین اراک است با این بهانه که پلوتونیوم حاصل از فعالیت این رآکتور میتواند در ساخت بمب اتمی به کار گرفته شود. این بهانه نیز غیرقابل توجیه است، چرا که معاهده NPT هیچگونه محدودیتی درباره نوع فناوری منجر به تولید سوخت برای بهرهگیری صلحآمیز از انرژی هستهای قائل نشده است و چند مورد باجخواهانه دیگر از همین دست.
7- و اما، اگر قرار است ایران اسلامی به منظور جلب اعتماد حریف!! بخش قابل توجهی از فعالیتهای هستهای خود را برای یک دوره موقت 6ماهه متوقف کند، باید حریف نیز در این فاصله زمانی، تحریمهای ظالمانه و غیرقانونی را لغو کند، تا توافق به دست آمده متوازن باشد.
8- و بالاخره ضمن آن که باید خدای مهربان را به خاطر نعمت بزرگ ولایت و تدبیر هوشمندانه حضرتش شاکر بود، مقاومت و ایستادگی تیم هستهای کشورمان و تاکید آنان بر حفظ خطوط قرمز نظام نیز درخور تقدیر و تشکر است.
سیاست روز:پاسداشت جوانمردی
«پاسداشت جوانمردی»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم اسد الله افشار است که درن میخوانید؛به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی وقطع دست استکبار جهانی ومنافع آنها در ایران، توطئهها و فتنههای شیاطین علیه ایران روز به روز گسترش یافت. در چنین شرایطی امام خمینی درپنجم آذر ۱۳۵۸، فرمان تشکیل بسیج را صادر کردند و فرمودند: مملکتی که ۲۰ میلیون جوان دارد، باید بیست میلیون ارتش داشته باشد. هنوز یک سال ازصدورفرمان امام نگذشته بود که رژیم بعث عراق با هدف براندازی نظام نوپای اسلامی و با حمایت استکبار جهانی، علیه ایران دست به حمله همه جانبه زد. در چنین شرایطی بود که جوانان سلحشور، به اشاره امام به صورت خودجوش و تحت تشکلهای بسیجی به جبههها شتافتند و در طول هشت سال دفاع مقدس، با تقدیم خون خود، نهال نوپای انقلاب اسلامی را آبیاری کردند وحماسهها و رشادتهای بیسابقهای آفریدند. اینگونه بود که بسیج درتاریخ انقلاب اسلامی نه به عنوان یک نهاد نظامی صرف، بلکه به عنوان یک مکتب فرهنگی وارزشی وکلمه طیبهای که دربین همه اقشار ملت ایران ریشه دوانیده است، مطرح گردید.
بسیج در اندیشه امام (ره)
دراندیشه امام (ره) بسیج نهادی است اجتماعی با ابعاد متعدد. دراین نگرش بسیج دیگرصرفاً سازمانی نظامی نیست که فقط درزمان جنگ وبرای دفاع درمقابل دشمن شکل گرفته باشد، بلکه نهادی است وسیع وپاسخگوی نیازهای اساسی وحیاتی جامعه و با اجزای دیگر نظام، چنان هماهنگی وپیوند دارد که انفصال آن جز با انحلال جامعه اسلامی متصور نیست. بسیج درصورتی می تواند نهادی جامع وشامل جهات متعدد وپایدارشناخته شود که نیازهای دایمی وباورها و ارزش های فرهنگی پدید آورنده آن به روشنی تعریف شوند، این نیازها ممکن است اقتصادی، سیاسی، فرهنگی ویا نظامی باشند. به فرموده امام (ره) «بسیج شجره طیبه ودرخت تناوروپرثمری است که شکوفه های آن بوی بهاروصل وطراوت یقین وحدیث عشق می دهد، بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان وشهیدان گمنامی است که پیروانش برگلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند. بسیج میقات پا برهنگان معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن، نام و نشانی در گمنامی و بی نشا نی گرفته اند.»(صحیفه نو ر، جلد ۲۱، ص ۱۹۵)
مفهوم بسیج در فرهنگ اسلامی
بسیج درمفهوم اسلامی خود دارای حوزهای وسیع وکاربردی عمیق وگسترده است. مفهوم بسیج درفرهنگ اسلامی، ماهیتی ایدئولوژیک و عمیقاً اعتقادی دارد. واژة «بعثت» به معنای برانگیختگی وخیزش، همچنین واژههای «قیام»، «جهاد»، «تحریض» وامثال آن همین مفهوم را تأیید میکند. قرآن کریم، به پیامبردر موضع فرماندهی نیروهای رزمنده چنین فرمان میدهد: «یا ایُّها النَّبیُ حَرِّضِ الْمؤمِنینَ عَلَی الْقِتالِ:ای پیامبر نیروهای مؤمن را به پیکارخونین علیه دشمن (بسیجکن)، تحریک کن وبرانگیزان.» با عنایت به نگرش و نحوه ارزیابی مقوله امنیت ازمنظر امام خمینی (ره)، وجود چنین نیروی برانگیخته و با انگیزهای برای ریشهکن کردن زمینههای نا امنی ضروری و لازم بود.
بسیج مکتب شکوفایی
بسیج مکتب شکوفایی تمامی آن چیزی است که می تواند سعادت یک ملت را برآورده سازد، بسیج منادی عدالت، پیشرفت، سازندگی و جهاد اقتصادی و از هادیان جامعه به سمت فلاح است، بسیج مجموعه ای از نیروهای ارزشمند برای تمام ادوار و صحنهها و در شرایط مختلف است. بسیجیان پویندگان طریق ولایت و سربازان جان بر کف انقلاب هستند که اذن حضوردرتمامی صحنهها را استوار و راستین از رهبرفرزانه خود دریافت نموده و با صبغه ارزشمند اسلامی و تکاپوی پولادین قلل پیشرفت، تعالی و پیروزی را میپیمایند. بسیج یعنی فرهنگ شهامت وشهادت. بیم وهراس درفرهنگ بسیج نامفهوم و هرآن چه معنای بودن، ماندن و جاودانه شدن است درآن جلوه مینماید.
تکریم از بسیج
هفته بسیج فرصت خوبی برای بازخوانی روزهای سخت انقلاب تاکنون است؛ روزهایی که بسیجیان بازمانده که نه، بازگشته ازمعراج، نه تنها قدرندیدند وبرصدرننشستند، که گاه طعنه هم شنیدند وبه حاشیه نیزرانده شدند. اما این فرزند وجانشین فرزانه امام بود که بسیجی را همیشه حاضردر میدان می خواست و می خواهد. بسیجی گرچه مرد میدان های خطر و فداکاری است، اما فقط برای آن روزها نیست. هرروز وهرهفته ازآن بسیج است.
تکریم بسیج، احترام به مردانگی و مروت است، پاسداشت جوانمردی و تضمین آینده است. بسیجیان نیازی به احترام و تجلیل ما ندارند. ما هستیم که به آنان و به حضور فعالشان برای همیشه نیازمندیم. جنگ آزمون خوبی برای جدا شدن صف مدعیان و مردان حقیقت بود. شعار امروز اگر پشتوانه و سابقه ای در دیروز نداشته است، بسان همه شعارها است و نیازمند امتحان در روز مبادا. خدا را سپاس که رویش های بسیج همچنان پر ثمر و برکت خیز است، اما مباد که نام آوران روزهای سخت از یاد بروند و در گرد و خاک بازی های روزگار دیده نشوند؛ چه رسد به آنکه خدای ناکرده کم لطفی و جفا ببینند.
ضرورت حضور بسیج در عرصه دفاع فرهنگی
امروز برهمگان واضح و روشن است که دشمنان انقلاب اسلامی دریک تلاش برنامه ریزی شده در صدد هستند تا با نفوذ و تأثیرگذاری براعتقادات، باورها و الگوهای رفتاری ملت بزرگ ایران به اهداف شوم خود در استحاله سیاسی و فرهنگی نظام جمهوری اسلامی جامع عمل پوشانده و حادثه تلخ تاریخ صدراسلام را با بازخوانی واقعه اندلس تکرارنمایند. پر واضح است که دراین عرصه مهم وخطیر نیز که دشنمان درصدد از بین بردن اساس نظام اسلامی از طریق استحاله درونی وتدریجی می باشند. حضوربسیج درعرصه دفاع فرهنگی و مقابله با تهدیدهای نرم دشمنان انقلاب اسلامی از ضروریات حتمی بشمارمیآید؛ لذا ساده اندیشی است که تصور کنیم بسیج صرفأ مأموریت دفاع نظامی ازکشور را برعهده داشته ویا اینکه تصورکنیم که جهان خواران و مستکبران عالم دست ازدشمنی با ملت ایران برداشتهاند.
تعهد بسیجیان در قبال انقلاب اسلامی
بسیجیان درقبال انقلاب اسلامی تعهدی عظیم ورسالتی بزرگ دارند، پیمانی که با شهدای همرزم خود داشتند که پاسدار راه و اهداف آنان باشند. این تعهد را با انجام رسالتی که درپاسداری وتداوم راه انقلاب برعهده دارند، می توانند ادا کنند. آنان در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، علمی، فرهنگی، معنوی می توانند به انقلاب اسلامی خدمت کرده و دررفع مشکلات آن بکوشند کاروتلاش آنها دراین زمینهها نشان دهنده عزم و اراده استوار آنان وشوق و علاقه شان به حفظ انقلاب وسازندگی ایرانی آباد، مستقل وسعادتمند است.
جان کلام
بسیج، دیوان شعرانقلاب اسلامی است که پیرجماران دراوج شعلههای آتش جنگ تحمیلی، سرود وبه زیور طبع وچاپ پایداری ومقاومت بسیجیان آراسته شد. دیوانی که پرازغزلهای عاشقانه وداع فرزندان وهمسران و پدران وغربت اشک وآه مادران ویتیمان است. ومابسیجی هستیم؛ پیام آورانی که محوهرچه زشتی را به نمازی عاشورایی، قامت بستهایم؛ و ما با شوق زیبای رفتن آمدهایم تا دراوج غربت و کرامت، تا بینهایت عشق برویم؛ هرچند زمان، سکوت کرده است و: «دنیای امروز، دنیای دروغ، زور، شهوترانی و دنیای ترجیح ارزشهای مادی بر ارزشهای معنوی است».
تهران امروز:رهیافت گفتوگوهای ژنو
«رهیافت گفتوگوهای ژنو»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسن هانیزاده است که در آن میخوانید؛مذاکرات فشرده و حساس ودر عین حال نفس گیر اخیر میان تیم مذاکرهکننده ایرانی وکشورهای 5+1 در ژنو همواره در طول 4 روز گذشته توجه جهانیان را به خود جلب کرد.مجموعه این مذاکرات پازل سیاست خارجی وداخلی ورویکردهای کشورهای 5+1 در برابر ایران را کاملا روشن وشفاف ترسیم کرد.
در دور گذشته مذاکرات که در آبانماه گذشته صورت گرفت فرانسه تحتتاثیر لابی یهودی روند مذاکرات را که وارد یک فاز کاملا قابل قبولی شده بود با مشکل مواجه ساخت. پیشنویس بیانیه مشترک تقریبا آماده امضا از سوی وزرای خارجه 6 کشور شده بود اما لوران فابیوس وزیر خارجه فرانسه در آخرین لحظه با دریافت یک مکالمه تلفنی از سوی بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی مسیر مذاکرات را تغییر داد.
بهانه تراشی فابیوس در مورد تاسیسات آب سنگین اراک موجب شد تا امضا بیانیه مشترک متوقف شود ولذا مذاکرات به پایان ماه آبان موکول شد اما با توجه به نقش دیپلماسی ایران فضای مذاکرات اخیر ژنو به سود ایران تغییر یافت. واقع امر این است که کشورهای آمریکا، انگلیس وفرانسه در این مذاکرات ثابت کردند که درمسائل مهم و سرنوشتساز نمیتوانند به دوراز فشار لابی صهیونیستی تصمیمگیری کنند. رایزنی تیم مذاکرهکننده ایرانی با خانم کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا موجب شد تا فضای مذاکرات به سمت تعامل مثبت و پرهیز از چانهزنیهای بیهوده و وقتگیر حرکت کند.
هر چند هنوز جزئیات توافق ایران وکشورهای 5+1 در ژنو رسانهای نشده اما برایند گزارشها نشان میدهد که این کشورها ناچار شدند تا بهطور ضمنی بهحق جمهوری اسلامی برای فعالیتهای غنیسازی در خاک ایران اعتراف کنند. فضای مذاکرات ژنو بر خلاف گذشته کاملا دلپذیر و توام با احترام بوده وتیم مذاکرهکننده ایرانی توانست با بهره گیری از تاکتیک گفتمان اقناعی فضا را به سمت پذیرش حق غنیسازی ایران سوق دهد.
خارج از محیط مذاکرات آنچنان که انتظار میرفت رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی با تشکیل یک جبهه عبری -عربی تلاش کردند تا روند مذاکرات را با بن بست مواجه کنند. دو رژیم از همه توان سیاسی، مالی ورسانهای خود برای تاثیر گذاری بر روند مذاکرات ژنوبه کار گرفتند اما به دلیل تغییر نگرش آمریکا نسبت به موضوع هستهای ایران این تلاشها با شکست مواجه شد.
بههمین دلیل انفجار اخیری که در برابر سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت صورت گرفت واکنش خشونتآمیز رژیم صهیونیستی وعوامل داخلی این رژیم در لبنان نسبت به پیشرفت مذاکرات هستهای ایران را نشان داد. واقع امر این است که شخص باراک اوباما رئیسجمهوری و جان کری وزیر خارجه تمایل خود را چه بهصورت ضمنی وچه بهصورت آشکار ثابت کردند هر چند که کنگره آمریکا در مسیر حرکت وزارت خارجه وکاخ سفید برای حل موضوع هستهای ایران کارشکنی کردهاند.
جوان:بسیج در قامت ملت یا جهان
«بسیج در قامت ملت یا جهان»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عبدالله گنجی است که در آن میخوانید؛هفته بسیج یادآور خاطرات، دلاوریها، ایثارها و شهامت مردان و زنانی است که امروز و فردای ایران اسلامی مدیون آنان است. به مناسبت این هفته حوزه قلم و رسانه نیز به عرصه بسیج وارد میشود و یاد و خاطره و فرهنگ شهید و شهادت و بسیج و بسیجی را به تصویر میکشد. اکثریت قاطع ملت ایران بسیج را نیرویی همتراز انقلاب اسلامی و جریانی اصیل و مردمی میدانند. جوهره اعتقادی بسیج همچنان مولد معنای «اعتماد ملی» به این شجره تنومند و پرثمر است.
اما در میان حجم بسیاری از نوشتهها و توصیفها، قلمهایی نیز وجود دارد که ضمن توصیف گذشته آرمانی بسیج، به امروز که میرسند به اما و اگرها روی میآورند و برای جهت و مسیر بسیج نسخهپیچی میکنند و خود را واجد صلاحیت برای معنابخشی به آن میدانند. این دسته معمولاً در حوزه تجدیدنظرطلبان و تا حدودی اصلاحطلبان معتقد به اسلام حداقلی به چشم میخورند. از محتوای قلم و کلام آنان چنین استفهام میشود که بسیج در حال حاضر دارای محدودیت در ورود و همسو با یک یا چند جریان سیاسی است.
این اتهام به بسیج در سالهای موسوم به اصلاحات شروع شد و کمکم با شعارهای ساختارشکن علیه بسیج پیش رفت. یعنی همانهایی که شعار «جمهوری ایرانی» و «نه غزه و نه لبنان» سر میدادند، بسیج را نیز در این قالب میدیدند و منکوب میکردند اما برای یک بار از سوی اصلاحطلبان به این شعارها اعتراضی نشد و در بهترین حالت با سکوت یا تأیید از آن عبور میکردند. جناب حضرتی، مدیرمسئول محترم روزنامه اعتماد که روزگاری از زحمتکشان جبهه و جهاد بودند در سرمقاله روز شنبه این نشریه، در وادی همین انگاره غلتیده است، یعنی ضمن توصیف و تمجید از راه و حقانیت بسیج، بلافاصله به این وادی میغلتد و انگاره شکل گرفته ذهنی خود را هویدا میسازد. وی به جای تفسیر مکتبی از بسیج بیشتر تفسیر «ملی» از آن ارائه میدهد که گویی بسیج، یک جریان پیشاهنگی یا یک ارتش منظم است و گویی شعار انحرافی «ایران برای همه ایرانیان» را به شعار «بسیج برای همه ایرانیان» همساز مینماید. به همین دلیل اسم نوشتار خود را «بسیج در قامت ملت» نامگذاری کرده است.
وی مینویسد «آنچه برای همیشه میتواند بسیج را باعث مباهات ملت کند، این است که بسیج در دایرهای به اندازه کل ملت ایران سفرهاش را پهن کند و دایره عضوگیری خود را با مشخصه کل ملت ایران تنظیم کند و با نگاه فراجناحی و فراگروهی در دریای بیکران ملت معتبر شود». در جمله مذکور چند سؤال اساسی وجود دارد. اول اینکه آیا بسیج اکنون باعث مباهات ملت نیست؟ دوم اینکه سفره بسیج در کجای کشور و در میان کدام قوم و محله پهن نیست؟
سوم اینکه اگر از آحاد ملت سؤال شود که یک بسیجی چه ویژگی باید داشته باشد، صرفاً بر ایرانی بودن تأکید میورزند و هیچ شرط و شروط دیگری را نمیپسندند؟ حال آنکه شلدینان و تساهلگران مذهبی نیز بر سلامت اعتقادی و رفتاری و دینی بسیجیان تأکید دارند و آن را لازم میدانند. اما واقعیت مسئله، مشکل تعداد اندکی از نخبگان تجدیدنظرطلب با بسیج است. همانگونه که آنان از جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی عبور کردهاند، بسیج را نیز آنگونه ارزیابی مینمایند. لذا محل منازعه را باید درست پیدا کرد.
شاید جناب حضرتی یا افراد دیگری از کشور تلقی دو جناح عمده معتقد به نظام داشته باشند (مانند 1367) و بر این مبنا بسیج را حد فاصل این دو جریان تلقی کنند اما فهم بسیج از صحنه سیاسی کشور اینگونه نیست و اگر تجدیدنظرطلبان از این زاویه به صحنه نگاه کنند، همچنان بسیج متهم خواهد بود. نگاه بسیج و بسیجیان به صحنه سیاسی کشور و جریانات، نگاه حقوقی نیست بلکه نگاه فکری است. لذا بسیج نمیتواند طرفداران «مشروطهخواهی»،«جمهوریخواهی»، «حاکمیت دوگانه»، «دموکراسیخواهی»، «سکولاریسم»، «پروتستانتیسم» و... را جزو یکی از جناحهای کشور بداند و شاقول خود را علیالسویه بین آنان قرار دهد. از نگاه بسیج بسیاری از چهرههای اصلاحطلب، اصولگرا هستند.
بدین معنی که به اصول انقلاب پایبند هستند و اما کسانی که هزاران بار با اندیشه و رفتار خود ثابت نمودهاند که دچار دگردیسی معرفتی شدهاند، نمیتوانند توقع آغوشی باز از بسیج برای خود داشته باشند. دوم اینکه برخی از تجدیدنظرطلبان همچنان بسیج را با هویت کلاشینکف و کلاه آهنی و خاص شلمچه میدانند. حال آنکه اولویتها، ابزار و میدان مبارزه عوض شده است. مبارزه فکری با کسانی که غرب برای آنان کف و سوت میزند در اولویت بسیج است. لذا مشکل بسیج و اصلاحطلبان اختلاف در فهم آرایش سیاسی کشور است.
این حرف درستی است که در بسیج باید به روی همه ملت باز باشد، به جز معتادین، مشهورین به فساد و معاندین، در بسیج به روی همه باز است اما توجه کنیم که بسیج مولود انقلاب اسلامی و یک جریان ارزشی است که نمیتواند صرفاً با شاخصهای ملی سفره خود را پهن کند. نکته سوم اینکه تقلیل جایگاه آرمانی بسیج «در قامت یک ملت» هم برگرفته از تبدیل روحیه آرمانگرایی به واقعگرایی در اصلاحطلبان است. امام بسیج را «بسیج جهانی اسلام» میپسندید و خود را در کنار «بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنگان مغضوب دیکتاتورها» معرفی میکرد. لذا بسیج در قامت ملت نیست که در قالب امت و در قالب نهضت جهانی مستضعفین تفسیر میشود. امام راحل در دایره نگاه خود، ایران، جهان اسلام و عالم مستضعفان را توأمان دنبال میکرد و غیریت از نگاه وی استکبار بود.
کسانی که معتقد به ایستادن در مقابل استکبار هستند، جوهره ارزشی و اعتقادی بسیج را امری لازم میدانند و به همین دلیل نمیتوان بسیج را که هویت خود را از انقلاب اسلامی اخذ نموده است با سکولارها و جمهوریخواهان و نویسندگان «سند تاملات پنج ساله حزب مشارکت» به بهانه «ملت بودن» خلط نمود. هرکس به جمهوری اسلامی اعتقاد دارد، عضوی از بسیج است و تنها شرط ورود به بسیج همین شاخص است. کسانی که اصرار میورزند یا ثابت نمودهاند این اعتقاد را ندارند محترمند اما بسیجی شدن آنها اجتماع نقیضین و محال است.
وطن امروز:نقدی حقوقی بر سخنانی احساسی
«نقدی حقوقی بر سخنانی احساسی»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سیروس محمودیان است که در آن میخوانید؛ روز گذشته یک مطلب احساسی غیرحقوقی به نقد سخنان آیتالله جنتی درباره فتنه 88 و عاملان اصلی آن دیدم.
1- در همین ابتدا لازم به اشاره است که نگارنده آن مطلب اگرچه کوشیده است به نوعی به مطلب انتقادی خویش شکل و شمایل حقوقی بدهد و در لباس مفاهیم حقوقی به تبرئه موسوی- کروبی از جرائم اثباتی در طول فتنه 8 ماهه و ایام پس از آن بپردازد اما ملاحظه مطلب مذکور مستند به مواد قانونی به وضوح حکایت از آن دارد که نگارنده بار دیگر ناشیانه به دفاع وارونه از جریان فتنه پرداخته است.
2- نگارنده بهاستناد اصل 27 قانون اساسی نتیجه بدیهی میگیرد اعتراض به نتیجه انتخابات به معنای محاربه نیست. طبیعی است که هیچ انسان عاقلی اعتراض مدنی مصرح در متن قوانین موضوعه را محاربه تفسیر نمیکند اما روشن است که اعتراض به نتیجه انتخابات باید از طریق مبادی ذیربط قانونی صورت گیرد. تحت هیچ شرایطی بستن دروغ تقلب به ساز و کار قانونی انتخابات که منجر به شورش، قتل افراد بیگناه، چپاول اموال شخصی و آتشزدن اماکن عمومی شده نمیتواند اجتماعات مدنظر اصل مذکور باشد. اصل بیست و هفتم قانون اساسی اشاره دارد «تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح به شرط آنکه مخل مبانی اسلام نباشد، آزاد است.» اختصاصا هیچ منصفی نمیتواند اقدامات 8 ماهه فتنهگران را منطبق با اصل 27 قانون اساسی معرفی کند. قتل، غارت و چپاول اموال عمومی، ضرب و جرح مردم عادی، آتش زدن اماکن عمومی و مساجد و اماکن مقدسه، توهین به مقدسات و اخلال در مبانی نظری و حکومتی اسلام و دهها مورد مشابه از ویژگیهای اعتراض خیابانی موسوی- کروبی به نتیجه انتخابات ریاستجمهوری سال 88 بود.
3- نگارنده در مطلب مذکور حتی در استناد به مواد قانونی نیز دچار اشکال شده است. ماده 277 قانون مجازات اسلامی مورد استناد نگارنده محترم به موضوع حد سرقت و شرایط آن پرداخته است و ماده مذکور هیچ ارتباطی به موضوع محاربه و افساد فیالارض ندارد.
4- عنصر قانونی محاربه ماده 279 قانون مجازات اسلامی است که به تعریف محاربه میپردازد: «محاربه عبارت از کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آنهاست، به نحوی که موجب ناامنی در محیط گردد.» البته قانونگذار در ادامه ماده به جنبه عمومی عمل مجرمانه اشاره دارد. طبیعی است ملاحظه مجموعه اقدامات فتنهگران در مدت 8 ماهه فتنه به سهولت دسترسی به عنصرمادی و معنوی جرم محاربه را که همان ایجاد رعب و وحشت و سوءنیت عام و خاص محاربان است بهسهولت اثبات میکند.
5- بیشک تهدید و ایجاد وحشت در جامعه با نیت ایجاد ناامنی، روح اقدامات فتنهگران را تشکیل میداد لذا اولا روشن است جمعی از عوامل میدانی فتنه با استفاده از سلاح موجبات ناامنی در تهران و سایر کلانشهرها را فراهم کرده و با انجام ترورها و تخریبهای سازمانیافته موجب ناامنی در محیط شده بودند که بر این اساس اقدام فتنهگران از منظر حقوقی مصداق بارز محاربه است. ثانیا ایجاد ناامنی در جامعه و ارعاب عمومی از آثار واضحه آشوبهای خیابانی مدت یادشده است. ثالثا سران فتنه بهعنوان آمران اصلی شروع و استمرار درگیریهای خونین خیابانی بهعنوان مباشر معنوی و فاعل و سردسته گروه مجرمان سازمانیافته مشمول ماده یاد شده میشوند. لذا طبق مواد یاد شده از قانون مجازات اسلامی، اعدام سران فتنه از مصرحترین مجازات قانونی محسوب میشود که نظام جمهوری اسلامی در چارچوب رافت اسلامی مجازات اعدام سران فتنه را به حصر خانگی تبدیل کرده است.
6- در رابطه با موسوی-کروبی باید گفت سردستگی فتنهگران از جرائم اثباتی نامبردگان است که وفق ماده 130 قانون مجازات اسلامی سردستگی گروه مجرمانه و جرائم آنها عبارت است از
...«هرکس سردستگی یک گروه مجرمانه را برعهده گیرد به حداکثر مجازات شدیدترین جرمی که اعضای آن گروه در راستای اهداف همان گروه مرتکب شوند، محکوم میگردد... در محاربه و افساد فیالارض زمانی که عنوان محارب یا مفسد فیالارض بر سردسته گروه مجرمانه صدق کند حسب مورد به مجازات محارب یا مفسد فیالارض محکوم میگردد.» البته تبصره2 همان ماده سردستگی را عبارت از تشکیل یا طراحی یا سازماندهی یا اداره گروه مجرمانه میداند. لذا بهاستناد مواد مذکور اعدام سران فتنه وفق موازین قانونی است که در حال حاضر به حصر خانگی تقلیل یافته است.
7- فصل نهم قانون مجازات اسلامی بهطور مشخص به تبیین و تشریح جرم بغی و افساد فیالارض پرداخته است. براساس ماده 286 قانون یاد شده «هرکس بهطور گسترده، مرتکب جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد، جرائم علیه امنیت داخلی یا خارجی کشور، نشر اکاذیب و... گردد مفسد فیالارض محسوب و به اعدام محکوم میگردد.» نگاهی دوباره به ماده مذکور و بازخوانی حقوقی اقدامات فتنهگران و سران آنها در سال 1388 به آسانی روشن میکند حداقل اقدامات موسوی- کروبی در راستای جرائم علیه امنیت داخلی و خارجی کشور قابل اثبات است.
8- منطبق بودن مجموعه رفتارهای 8 ماهه فتنهگران با سیاستهای دشمنان نظام و تهدید امنیت داخلی و خارجی و نشر اکاذیب سازمانیافته علیه نظام جمهوری اسلامی از بدیهیات حقوقی است. یادآوری مجموع اکاذیب فتنهگران درباره کشتهشدههای خیالی و منسوبکردن آن به نظام جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی و جعل اسناد دولتی و ارائه آمارهای غیرواقعی برای ضربهزدن به اسلام و انقلاب اسلامی در عرصه داخلی و خارجی از مصادیق بارز نشر اکاذیب است.
9- البته اقدامات مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی بخش دیگری از اقدامات فتنهگران را با مسؤولیت مستقیم سران فتنه شکل میدهد که در فقه اسلامی و وفق ماده 287 قانون مجازات اسلامی عاملان آن «باغی» محسوب شده و حکم جزائی آنان همانند مفسدین فیالارض و محاربان، اعدام است. واضح است که وجود ناامنی در کشور و فراهم شدن زمینه ترور دانشمندان هستهای کشور از نتایج و تبعات مستقیم و غیرمستقیم اقدامات فتنهگران در ایام مذکور است که طبعا سران فتنه باید در محکمه قضایی و تحت عنوان «فاعل معنوی» پاسخگوی آن نیز باشند. به هر حال ماده 287 قانون مجازات اسلامی در رابطه با باغی اشاره دارد: «گروهی که در برابر اساس نظام جمهوری اسلامی ایران، قیام مسلحانه کند باغی محسوب میشود و در صورت استفاده از سلاح، اعضای آن به مجازات اعدام محکوم میگردند».
حمایت:ویژگیهای گزارش عملکرد
«ویژگیهای گزارش عملکرد»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم داریوش قنبری است که در آن میخوانید؛با توجه به اینکه قرار شده است دولت یازدهم گزارش عملکرد 100 روزه خود را به مردم ارایه کند، ذکر چند نکته در باره ویژگیهای این گزارش ضروری است. نکته نخست آن است که به نظر میرسد دولت یازدهم در ابتدای این گزارش بخواهد عملکرد دولت دهم را بررسی کند؛ زیرا مردم باید بدانند که دولت فعلی در چه وضعی کشور را از دولت دهم تحویل گرفته است. دولت باید در گزارش خود ترسیم کند که شاخصهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی در دولت گذشته به چه شکلی بوده است.
در حقیقت باید به این نکته تاکید کرد که نه تنها در گزارش صد روزه؛ بلکه در سایر گزارشهایی که دولت در زمینههای مختلف به مردم ارایه میکند باید مبنایی برای مقایسه در نظر گرفته شود. بنابراین در این گزارش باید تببین شود که وضع کشور در زمان دولت دهم به چه شکلی بوده است و همان مبنای بیان پیشرفتها و عقبگردها قرار داده شود.
نکته بعدی آن است که دولت باید اقداماتی را که در این صد روز انجام داده است برای مردم بازگو کند، نه نتایج را؛ زیرا اگر دولت در این صد روز کاری را انجام داده باشد نمیتوان نتیجه آن را در این مدت مشاهده کرد.
به همین دلیل به نظر میرسد که دولت بخواهد در این گزارش علاوه بر اقدامات صورت گرفته برنامههای خود را بازگو کند و به مردم بگوید که تا به حال چه برنامههایی را به اجرا گذاشته است. اما این نکته حایز اهمیت است که با توجه به تغییر نگاهی که در دولت ایجاد شده است ما شاهد نوعی تغییر نگاه جامعه نیز بودهایم و این موضوعی است که باعث شده است تورم به شکل نسبی مهار و کشور به لحاظ اقتصادی به سمت ثبات متمایل شود.
نکته دیگری که در این گزارش باید مورد تاکید قرار بگیرد اقدامات دولت در حوزه سیاست خارجی ایران است. در عرصه سیاست داخلی نیز توجه به امنیت فردی و توجه به آزادیهای شهروندان به نسبت قبل بهتر شده است و لازم است شاخصهایی که در این زمینه وجود دارد بیان شود. اینها مواردی است که دولت باید در ارایه گزارش عملکرد 100 روزه خود مورد توجه قرار دهد.
البته با توجه به اینکه دولت باید مبنای ارایه گزارش عملکرد خود را برای روشن شدن وضعیت کنونی کشور بر مبنای وضعیت دولت گذشته قرار دهد، این کار ممکن است هزینههایی را برای دولت یازدهم و شخص رییسجمهوری داشته باشد؛ زیرا بازماندگان دولت گذشته از یک سو و برخی از جریانهای سیاسی موجود در کشور که به لحاظ فکری با دولت گذشته همسویی دارند، ممکن است واکنشهایی نه چندان مطلوبی را نشان دهند؛ اما واقعیت این است که دولت نباید به این دلیل از بیان حقیقت خودداری کند.
آنچه میتواند این فضا و پیامدهای آن را مدیریت کند مناظرههایی است که در این باره میتواند در صدا و سیما، یا دانشگاه برگزار شود تا مشخص شود که کدام آمارها درست است یا اینکه هر یک از آمارها بر اساس چه شاخصهایی به دست آمده است؟
آفرینش: تقابل سیاسی جـواد و جـان در ژنو
«تقابل سیاسی جـواد و جـان در ژنو»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛مذاکرات هستهای ایران به یک برنامه جذاب سیاسی برای مقامات کشورهای غربی و رسانهها تبدیل شده است. بازار تحلیلها و گمانه زنیها در روزهای مذاکرات داغ است و هربار با اعلام خبر عزیمت وزیران خارجه غربی به محل مذاکرات غوغایی در فضای رسانهای برپا میشود.
وجه تمایز این دور مذاکرات، یا بهتر بگوییم تمایز در عملکرد تیم مذاکره کننده جدید کشورمان با تیمهای قبلی در این است که مقامات جدید مذاکره کننده با توجه به قابلیت بالایی که در فن دیپلماسی و چانه زنی سیاسی دارند، توانسته اند میز مذاکرات را به میدان تقابل خواستهها و امتیازات مبدل کنند. چون دیپلماسی چیزی جز منفعت طرفین نیست.
در دور قبلی مذاکرات درژنو این تقابل و چانه زنیهای سیاسی تا مرحله توافق پیش رفت و آنچه در ظاهر قضایا مشخص بود، "جواد ظریف" و "جان کری" دو پیکارکننده اصلی مذاکرات بودند. درنهایت این دو توانسته بودند تا به یک نقطه نظر مشترک بر سرمسائل اختلافی برسند. اما بر اساس فرضیهای دیگر فرانسه در نقشه بازی آمریکا به عنوان "پلیس بد" ظاهر شد و میز مذاکره را برهم زد.
دراین دور ازمذاکرات باردیگر تقابل سیاسی میان آمریکا و ایران پیگیری میشود. حق غنی سازی برای ایران و انجام آن در داخل کشور، موضوعی بود که آمریکا درآن شبهه وارد کرده بود.
اما مشخص بودن خط قرمزهای ایران و اعلام منافع ملی به عنوان موضوعات غیرقابل مذاکره از سوی تیم مذاکره کننده کشورمان، باردیگر مصاف چانه زنیها میان مقامات را افزایش داد.
براساس برخی اخبارغیررسمی از سوی منابع دیپلماتیک، آمریکا و دیگرکشورهای غربی به طور ضمنی و نه قطعی، با این حقوق ایران موافق بودهاند، البته هیچ چیز قطعی نیست!. اما آنچه میتواند نقطه عطفی دراین مذاکرات باشد، حضور مجدد وزیران خارجه کشورهای غربی است. آنها دور قبلی مذاکرات درجمعبندی های خود برای امضای یک توافقنامه به ژنو سفر کردند که در دقیقه 90 مذاکرات همه چی برهم خورد. قطعاً این بار آنها بدون هماهنگی و بدون رایزنیهای جمعی با یکدیگر و با نمایندگان دولت مطبوع خود پای به هتل اینترکانتیننتال نگذاشتهاند.
جدای از اینکه در دوره پیش مقصر ماجرا فرانسه و پیش شرطهای آن عنوان شد، اما بار دیگر دیدیم که مسائلی همچون تاسیسات اراک وحق غنی سازی اورانیوم ازسوی آمریکا مورد پیگیری قرار گرفت. براساس اطلاعات غیررسمی طرف آمریکایی با پذیرفتن حق غنی سازی برای ایران و حتی هیچ کشور دیگری موافق نبوده و درمورد اراک نیز زیاده خواهیهایی داشته است.
حقیقت این است که باید کلید قفل مذاکرات را از مشت آمریکا با اتکا بر قوای دیپلماتیک درآورد. لذا پیکار اصلی باید بین "جواد" و "جان" دو دیپلمات کهنه کار و دو مذاکره کننده ارشد هستهای شکل بگیرد تا در فضایی دیپلماتیک شاهد خروج مذاکرات از بن بستی 10ساله باشیم.
قدر مسلم نباید انتظار داشت که به یک باره همه چیز حل و فصل گردد، حتی اگر سطح مذاکرات از وزیران خارجه به سطح روسای جمهور ارتقا یابد، باز هم باید مانع تراشیها و اختلافات متعددی که در طی سالیان گذشته میان ایران و غرب به وجود آمده را مد نظر قرارداد و از لابیهای پنهانی که سایه خود را بر میز مذاکرات انداخته اند غافل نشد...!
مردم سالاری:زنده باد حقوق شهروندی
«زنده باد حقوق شهروندی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصورفرزامی است که در آن میخوانید؛شعار حقوقمند «زنده باد حقوق شهروندی» که از زبان و بیان روحانی در هنگامه دوران تبلیغات ریاست جمهوری یازدهم و زمزمه تحقق آن در روزهای آینده، سخن شهید بهشتی را به خاطر آورد و مضمونش این بود که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ظرفیتهایی است که مردم تا آخر عمرشان هم فرصت بهرهگیری از همه آنها را پیدا نمیکنند. البته منظور ایشان آن بود که این آزادیها بیش از عمر آدمی است و امروز که اصل سوم و نیز فصل سوم قانون اساسی را مرور میکنم، بر گفته آن مرد بصیر صحه میگذارم که در اصل 16 بند سوم و فصل 24 اصلی حقوق ملت، برای آزادی، کرامت و در یک کلام «حقوق شهروندی» مردم نجیب ایران، چه تمهیداتی اندیشیده شده و چه اصول و بندهایی که از آغاز تدوین آن تاکنون مغفول و بیاثر مانده است. و اکنون روحانی بنا به عهدی که با ملت بسته، میخواهد، وفا کند و علیرغم برخی از منفیبافیهای بیحوصلگان، به نظر میرسد که رئیس جمهور در عهد و وفا جدی است؛ یعنی، سخنان صریح و بیمجامله وی در مجلس، به وقت معرفی سومین وزیر پیشنهادی ورزش و جوانان، چنان حکایتی را داشت که ایشان نمیخواهد بر خلاف شعارهایش، «حکایت بر مزاج مستمع» بگوید و به حقوقدانی و کرامت خود در وفای به عهدش، پشت کند. اما این حقیقت نیز بر اهل نظر واضح و مبرهن است که تحقق آن 24 اصل و این 16 بند، ابزار و بسترهای لازم و دوسویه میخواهد ومیخاش بی پسکوب حمایت ملت و بزرگان تاثیرگذار بر دیوار سخت و پرمعارض جامعه ما فرونخواهد نشست؛ یعنی، تنها وجود «قائم مقام» و «امیرکبیر» و... وافی به مقصود نیست. مردمی را میخواهد که بعد از آن اقبال آغازین و قربانیهای سرگذرها و هلهلهها، درک حضور امیرکبیرها را داشته باشند و کمتر از چهل ماه، رگش را نزنند و عمق مسائل و موانع را دریابند و تحصیلکردگانش به قول آن بزرگمرد، تحلیل عامیانه نکنند. بنابراین، تفکر «روحانیانه» نخست، تدبیر میخواهد تا با صبر ایوب، وجود افراطگرایان و سطحینگران و نیز اقتدارخواهان را تحمل و زیادهخواهیهایشان را تعدیل کند و در مسیر قانون وادارد؛ دوم بازوان توانمندی میخواهد که این کشتی طوفانزده را در منطقه پرآشوب و جهان افزونطلب، به ساحل عزت و قدرت و سعادت برساند.
حال این دوبازوی توانمند، همانا توسعه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با تقویت و باورداشت احزاب سیاسی است تا نیروهایی کارآمد در کورههای آموزش و تحلیل و نقد پرورده و آبدیده شوند تا دولتهای ناگهانی و افراد ناشناخته و تجربه نیندوخته بر مصدر امور ننشینند تا دمپختکی پخته شود که ذائقهها را تا به دیر بیازارد و عزل و نصبهایش آن قدر غیر منتظره باشد که در دیار غریب صورت بگیرد و نه آن قدر طولانی شود که به علت نیافتن مدیر مطلوب، امور به بلاتکلیفی و بطالت بگذرد تا دوستداران، امید و صبوری خود را از دست بدهند و گرفتار سرخوردگی شوند و بازوی دوم، تقویت مطبوعات است که به حق رکن چهارم دموکراسیاش دانستهاند و تحلیل و نقد و خرد و همه سونگری و نشان دادن راه و رمز بایدها و نبایدها را بیخواستن خواستهای به اولیای امور نشان میدهد و خیرخواه به حق و واقعی و بیجیره و مواجب ملت شریف ایران است و تا این دو بازوی موثرحزب و رسانه حمایت نشود، هیچ زمینهای برای رسیدن به آن « آرمان شهر » آرمانی نیست و گشایشی در تحقق وعدهها صورت نمیگیرد و جناب رئیسجمهور با آن فراست و هشیاری که دارد، میداند که در فضای مطرح شدن «حقوق شهروندی» و نظرخواهی از اهل نظر، توجه به احزاب و تقویت رسانهها، از این شعار قانونی و انتخاباتی، جدا نیست و چنانچه این دو مورد مهم که از مبانی مهم و تاکیدی اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی است، مغفول بماند، این غفلت، برای آینده کشور و نیز آتیه دولت، زیانها و هزینههای جبرانناپذیری در پیخواهد داشت.
قانون:چرا عربها ناراحتند؟
«چرا عربها ناراحتند؟»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم پدرام سهرابلو است که در آن میخوانید؛ نگرانی بعضی از کشورهای عربی همجوار از فروکش کردن جنجالهای بین المللی بر سر فعالیتهای هستهای ایران از کجا مایه میگیرد؟
چرا تا صحبت از احتمال توافق بر سر پیش نویسی میشود که به موازات رفع برخی ابهامها و بهانه جوییهای طرف غربی و تثبیت حقوق هستهای ایران، تحریمهای ظالمانه ای که اقتصاد کشور را هدف گرفته تعدیل شوند، سران این کشورها ساز مخالف کوک میکنند و عملا در جبهه ای قرار میگیرند که نخست وزیر رژیم صهیونیستی در برابر تلاشهای بینالمللی گشوده و با لفاظی و دروغ پراکنی به دنبال اعمال تاثیرات منفی در روند مذاکرات است؟
برای پاسخ به این پرسش که اساسا بهبود مناسبات بینالمللی و تقویت بنیه اقتصادی ایران چه تهدیدی برای پایتختهای عربی ایجاد میکند توجه به دو نکته لازم است:
اولا با پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مسائل و ملاحظات اقتصادی از نقش پررنگ تری در تعیین و ترسیم مطلوبات و جهتگیریهای استراتژیک برخوردار گردیدهاند و از جایگاه و وزن ملاحظات و تعهدات ایدئولوژیک و عوامل متاثر از آنها کاسته شده است.
ثانیا قدرت اقتصادی و به تبع آن قدرت نرم به یکی از ارکان اصلی اقتدار واحدهای سیاسی ارتقا یافته و به همان نسبت اهمیت قدرت نظامیو سخت تا حدودی افول کرده است. به همین خاطر در شرایط کنونی، الزامات اقتصادی نه تنها میتواند دولتهای کاملا غیر همسو به لحاظ ایدئولوژیک را در کنار یکدیگر قرار دهد، بلکه ممکن است منجر به تغییر مطلوبیتها و پیوندهای استراتژیک میان بازیگران مهم منطقه ای و جهانی شود. به تعبیر دیگر در نظام بین الملل کنونی موقعیت استراتژیک هر بازیگر ارتباطی دو سویه با ویژگیهای ژئواکونومیک آن دارد. در این میان ظرفیتهای اقتصادی ایران بهطرزی چشمگیر متمایز از کشورهای همسایه است.
قابلیتهای ایران به لحاظ دستیابی به منابع اولیه اقتصادی به خصوص مخازن عظیم انرژی و معادن مختلف، وجود مزیتهایی برای سرمایه گذاری در بخش کشاورزی و صنایع جانبی از جمله تولید محصولات غذایی، نیروی انسانی جوان و آماده کار (36 میلیون از جمعیت کشور، جوانان زیر 25 سال هستند)، پویش و توانمندی نیروهای اجتماعی در مقایسه با کشورهای عربی، تنوع در زیر ساختهای اقتصادی، بازار مصرف 75 میلیونی و وجود امکانات عظیمیکه از قوه به فعل درآوردشان نیازمند ظرافت و تدبیر است از اهرمهای قدرت ایران به عنوان یک بازیگر مهم منطقه ای به شمار میآید که در صورت رفع محدودیتهای بین المللی و کاربست شیوههای مدیریتی صحیح نقش موثری در تغییر معادلات منطقه ای و استحکام ساخت داخلی قدرت در نظام جمهوری اسلامیایفا میکند.
این فاکتورها را اگر در کنار آمار سازمانهای بین المللی قرار دهیم که نشان میدهد کشورهای همجوار ایران سودهای کلانی از قبل تحریمهای اقتصادی وضع شده بر اقتصاد کشور به جیب زده اند، ماهیت نگرانیهای آنان بیشتر عیان میشوند.
مواردی چون انتقال مرکز تجارت دریایی و گردشگری منطقه خلیج فارس به سرزمینهای جنوبی به خصوص امیر نشین دوبی و تبدیل این بندر به بارانداز کالاها و خدمات برای تامین مایحتاج ایران و کشورهای مجاور، بهره برداری کشورهای منطقه از کم کاری ایران در استخراج و استحصال نفت و گاز از میادین مشترک با کشورهای چون قطر، کویت و عراق به دلیل محدودیتهای ناشی از تحریمها و کسب درآمدهای سرشار، تلاش برای کاستن از اهمیت ایران در سازمان اوپک با افزایش تولید و جذب مشتریهای نفتی، جذب سرمایه گذارانی که در شرایط عادی حضور در بازار ایران را به بازار کشورهای عربی ترجیح میدهند از انگیزههای اقتصادی برخی کشورهای عربی در تکاپو برای ممانعت از رفع تحریمها پرده بر میدارد.
در عین حال این انگیزههای اقتصادی با نیات سیاسی و ملاحظات استراتژیک نیز تقویت میشوند؛ تبدیل ایران به یک قدرت اقتصادی با ثبات افزون بر آنکه فرصت یکه تازی اقتصادی کشورهای عربی را از میان بر میدارد و آنها را وادار میکند تا به شرایط رقابتی تن دهند ممکن است از اهمیت راهبردی اعراب برای غرب بکاهد و به توجیه حضور نیروهای آمریکایی در منطقه نیز پایان دهد. اما باید دانست که جنس نگرانی سران عرب منطقه با هیاهوی نتانیاهو متفاوت است. تجربه نشان میدهد کاربست دیپلماسی فعال و جلب اعتماد از طریق تاکید بر مشترکات شدت مخالفتهای عربی را تعدیل کرده و همگرایی برای تامین منافع را تقویت خواهد کرد.
ابتکار:فتنه بازی برای اختلال در فضای امید
«فتنه بازی برای اختلال در فضای امید»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید؛نزدیک به چهار سال پس از حوادث انتخابات خرداد 88 و بیش از 1000 روز بعد از حصر رهبران معترض به نتیجه آن انتخابات پرحاشیه میگذرد.آنچه در این چهار سال گذشت ملغمه ای است از اعتراضهای قانونی و تعرضهای غیر قانونی از هر دو طرف ماجرا. هم آشوب دیده شد و هم راه پیمایی مسالمت آمیز. هم 25 خرداد در این تقویم وجود دارد، هم 25 بهمن و هم 9 دی.
درهمه این چهارسال دو طرف ماجرا بر مواضع خود ایستاده بودند و به نظر میرسید که یک انتخابات میتواند سرنوشت این موضوع را رقم بزند.اگر طرفداران وضع موجود برنده میشدند طبیعی بود که در بر همان پاشنه ای بچرخد که پس انتخابات 88 چرخیده است و اگر نامزدی مخالف وضع موجود سکان اداره کشور را به دست میگرفت نیز امید بسیاری از مخالفان وضع موجود (که از بخشی از آنها در طرفداران نامزدهای معترض به انتخابات گذشته خلاصه میشدند) به تغییر شرایط بالا میرفت.از قضا مورد دوم اتفاق افتاد و دکتر حسن روحانی با حضور ناگهانی و چشم گیر بسیاری از مردم خسته از هشت سال التهاب و جنجال- و البته چهار سال درگیری و رویارویی شدید- در پای صندوقهای رأی،به ریاست جمهوری رسید تا بسیاری از معترضان به نتیجه انتخابات گذشته، نتیجه اقدامات عملی و مدنی خود را ببینند و از این رهگذر به تحکیم اعتماد سست شده خود به مقوله انتخابات بپردازند.
در چهار سال گذشته «فتنه» برچسبی شده بود در دست یک جناح سیاسی خاص تا هر که را نمیپسندد و قصد طرد او از صحنه را دارد، به این وسیله او را از پای درآورد. با آن هم میشد دانشجویانی را ستاره دار کرد و هم اساتیدی را از دانشگاه اخراج کرد.هم سندی غیر قابل خدشه برای رد صلاحیت برخی از فعالان سیاسی و مدنی بود و هم اتهامی از پیش اثبات شده برای مجازات رقیب.در کل ابزاری چند منظوره بود که استفاده کنندگان به خوبی از آن بهره میبردند تا رقیب را از میدان به در کنند و تا اندازه ای نیز موفق شده بودند.
پس از برگزاری پرشور انتخابات 24 خرداد 92 و حضور حماسی مردم در آخرین روزهای منتهی به انتخابات و نتیجه نامطلوبی که استفاده کنندگان از این حربه چهارساله، گرفته بودند، به نظر میرسید که آنان راه و روش تازه ای برگزینند.اما گویی «عبرت » درسی است که تنها«دیگران» باید از گذشت روزگار بگیرند.
به نظر میرسد که «فتنه» کاربرد تازه تری پیدا کرده است و آن اختلال در فضای پرامیدی است که توسط مردم خلق شده و دولت وعده مدیریت آن را داده است. در اولین مورد پس از انتخابات تلاش کرده بودند تا بخشی از هواداران رئیس جمهور را متصف به صفت«فتنه گر» کنند و در این میان سدی میان رئیس جمهور وهوادارانش ایجاد کنند. امری که البته با واکنش زودهنگام حسن روحانی میسر نشد.
پس از آن در ماجراهای مربوط به رای اعتماد وزرای دولت یازدهم «عضویت در جریان فتنه» را سندی کرده بودند تا در اتفاقی عجیب رئیس جمهور برای تکمیل کابینه خود چهاربار راه پاستور تا بهارستان را بپیماید.با همین حربه توانستند برخی از مدیران باسابقه و کارآمد را از همراهی با دولت محروم کنند و از این رهگذر امید گروههایی از مردم را به یاس نزدیک کنند.
به نظر میرسد که «فتنه» همچنان میتواند در این میانه نقش آفرینی کند. همین که دولت از اصولگرایان نباشد،خود میتواند از هرگوشه آن فتنه ای بیرون آورد و مانند نارنجکی در فضای آرام پس از انتخابات منفجر کرد. حتی میتوان تقارن روزهای آرام پس از انتخابات با حوادث چهارسال گذشته را بهانه ای قرار داد و معرکه ای از «فتنه» برپا کرد.
روزهای منتهی به عاشورای امسال در تبلیغات رسانه ملی و برخی از فعالان سیاسی این طیف بیش و پیش از آن که یادآور حرکت امام حسین(ع) و وحشیگری سپاهایان بنی امیه در حق خاندان پیامبر(ص) باشد، یادآور برخی اتفاقات در عاشورای سال 88 در چند خیابان تهران بود( آن هم تنها بخشی از آن ماجرای تلخ).
از همین منظر میتوان پیش بینی کرد که همه اتفاقات روزهای مهم پس از انتخابات خرداد 88- که بخشی از معترضان در آن حضور داشتند- در سالهای آینده به اتفاقی تاریخی بدل شود. مثلا میتوان به حضور برخی از معترضان به نتیجه انتخابات در اتفاقات روزقدس،16 آذر،13 آبان و...سال 88 پرداخت و از هر روز آن اتفاقی تاریخی ساخت که دشمنان اسلام و ایران و فلسطین و به خیابان آمدند تا راه را برای پیروزی اسرائیل واستیلای آمریکا بر کشور هموار کنند(!).
این اتفاقات در حالی رخ میدهد که بسیاری از همین «فتنه گران» در انتخابات 92 حضور پیدا کردند و مقدمات یک حماسه بزرگ را فراهم کردند و هم اکنون نیز پشت سر رئیس جمهوری قرار گرفته اند که از مجرای تنگ شورای نگهبان گذشته و تایید مقامات نظام را نیز در کارنامه خود دارد. از سوی دیگر تصمیم برای آزادی برخی از زندانیان حوادث پس از انتخابات به نظر میرسد که تلاشی برای تثبیت آرامش به وجود آمده در فضای کنونی، بوده است. امری که این روزها به شدت از سوی «فتنه بازان» مورد تهدید قرار گرفته است.
شرق:طرح گفتمانی بر 3 پایه
«طرح گفتمانی بر 3 پایه»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم هادی خانیکی است که در آن میخوانید؛دولت روحانی با سه واژه کلیدی در فضای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کشور بازنمایی شده است: امید، اعتدال و تدبیر. این سه واژه تنها مولفههایی برای یک بحث نظری و برساختهشدن یک گفتمان نیستند. هر یک ناظر به بخشی از واقعیتهای پیشروی جامعه ما هستند. «امید» برآمده از خواست غالب مردم ما به بهبود اوضاع کشور و اصلاح رویهها و رویکردهایی است که در این سالها آنان را خسته و نگران کرده بود. «اعتدال» حاکی از مطرحشدن شیوهای است در حکمروایی که به جای بازی با احساسات، عقلانیت را هدف قرار داده است.
«تدبیر» یعنی اینکه ارادهای برای پاسخگفتن عقلانی به خواستههای مردم و تحققبخشیدن به امید آنان وجود دارد. پس کلید فهم گفتمان و برنامههای دولت کنونی را باید در ارتباط معنادار در پیوستگی میان این سه واژه یافت. فضای اصلی و محیط کار دولت را همین امید اجتماعی ساخته است. در این صد روز، دولت مهمترین فرصت و زمینه مساعدی که داشته است امید مردم به تغییر و اصلاح امور و اعتماد به دولت منتخب خود بوده است؛ سرمایهای که در برابر آن نابسامانیهای بهجامانده از دولت پیشین و ناکارآمدیهای بوروکراتیک مرتبا آن را در معرض تهدید قرار میدهد.
در اینجاست که مولفه دوم این گفتمان جدید یعنی «تدبیر» باید بهدرستی و بهموقع بهکار افتد. «تدبیر» یعنی پاسخگویی سنجیده، آرام و تدریجی به خواستهها و مطالبات متراکم و انباشتهشده بخشهای مختلف جامعه و اینکه نمیتوان جهت خاص و رأی مردم را تحت هیچ شرایطی نادیده گرفت. «اعتدال» که سادهترین معنای آن توجه به عقلانیت و پرهیز از افراط و تفریط است و در صورت معنادار «اصلاحات بوروکراتیک و اداری» ظاهر میشود، مضمون مشترکی است که میتواند بین امید اجتماعی و تدبیر دولت پیوندی زنده برقرار کند.
دولت در این صد روز نشان داده که به اعتدال وفادار است، بر همین اساس نقطه آغاز فعالیت خویش را بر ترسیم واقعی اوضاع کلی کشور قرار داده و به درستی اولویتبندیهایی بر پایه مسایل معیشتی مردم و موقعیت خطیر بینالمللی کشور در نظر گرفته است. بهنظر میرسد مساله تا حدود زیادی برای دولت در بخشهای مختلف روشن شده است. یعنی اینکه دولت، شرایط پیچیده و دشوار موجود و تنگناها و کاستیها را در مجموع به صورت ملموسی درک کرده است.
تجربه مردم نیز که بیش و پیش از هر عدد و رقم و آماری از عملکرد دولت گذشته در دریافت آنان از زندگی روزمره و تحلیل روندهای پیشرویشان متکی است، نیز همسویی و همسخنی را با تعاریف دولت از مسایل کنونی نشان میدهد. پس مهمترین نیازی که برای تحرک تازه دولت و جامعه در جهت چیرگی بر وضعیت نامطلوب کنونی وجود دارد، درک جریان مخالف دولت از وضعیت کنونی و همسویی در مسیر عبور از تنگناهای کنونی است.
متاسفانه آنچه جامعه ما در این صد روز شاهد آن بوده است، کمتوجهی به این ضرورت است. جریان مخالف دولت، بیشتر چشم امید بر آن دارد که به هر بها و با هر بهانهای، دولت را از آغاز راه در برابر مشکلات زمینگیر کند و شاید این بزرگترین مساله پیشروی دولت و از آن مهمتر فراروی جامعه ماست. عدم توفیق دولت، تنها عدم توفیق یک جریان سیاسی نیست.
چشمانداز نامطلوبی است که دود آن به چشم همه میرود. پس میتوان مهمترین انتظاری را که از جریان مخالف دولت که در انتخابات 24خرداد از اکثریت مردم پاسخ «نه» را دریافت کرده، داشت این است که بهجای ماندن در حصارهای ذهنی پیشین به واقعیتهای موجود در جامعه توجه کند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: