گزیده سرمقاله روزنامه‌های صبح دوشنبه

توافق ژنو و آزمون اراده‌ها

گزیده سرمقاله روزنامه‌های صبح چهارشنبه

بسیجی دیگر اثر ندارد؟!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «بمب گذاری در بیروت ، هدف ژنو»،«حزب‌الله لبنان، قدرتی ملی اقلیمی یا بین‌المللی؟»،«توافق هسته‌ای برمدار حقوق قانونی»،«دست‌های آلوده ریاض در بیروت»،«یک گام تا موفقیت»،«بسیجی دیگر اثر ندارد؟!»،«انتظار عمومی برای گزارش 100 روزه»،«ریشه‌های انفجار بیروت»،«نمره صد روزه دولت؟»،«بررسی لایه‌های زیرین طلاق در کشور» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۶۱۷۳۴۶
بسیجی دیگر اثر ندارد؟!

خراسان:بمب گذاری در بیروت ، هدف ژنو

«بمب گذاری در بیروت ، هدف ژنو»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکتر مهدی مطهرنیا است که ر آن می‌خوانید؛انفجاری که روز گذشته در مقابل سفارت ایران در بیروت رخ داد از منظر تاریخی امر تازه ای نیست. به هر حال باید بپذیریم که جمهوری اسلامی ایران و ملت ایران پس از انقلاب اسلامی یکی از کشورهای هدف تروریسم دولتی سیاه و کور بوده اند که چه در صحنه سیاست داخلی و چه در چارچوب منطقه ای و بین المللی این فضا حضور داشته است به و یژه در نقاط عطف تاریخی که نوعی جهش سیاسی در ایران انجام می شد، همواره شاهد جهش معنادار در ایجاد فضای ملتهب برای تصمیم سازی و تصمیم گیری و ایجاد فشار روانی بر جمهوری اسلامی ایران بوده ایم.

بنابراین اگر بخواهیم از این منطق استفاده کنیم و از منظر روش تحلیل «گذشته نگری» به موضوع نگاه کنیم باید گفت جمهوری اسلامی ایران در مقطع عمومی تاریخ که در حال ایجاد فضای مثبت در افکار عمومی جهان و به دنبال ایجاد تعامل سازنده و نظام مند بین الملل برآمده است، عناصر دخیل در جغرافیای حرکت های تقابلی با جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی و مهم تر از آن با موفقیت ملت ایران بر آن شده اند تا حرکتی تخریبی را برای غبار در این مرحله گذار ایجاد کنند و با انحراف افکار عمومی و ایجاد فضای غبارآلود در تحرک جدید ملت ایران برای دستیابی به ثمره های سیاسی حرکت خویش آن ها را بازداشته و انحرافی جدید ایجاد کنند.

بنابراین باید بگویم که از یک منظر انجام این عملیات تروریستی در حال حاضر در واقع به دنبال ایجاد عکس العمل های شدید در دولت و حاکمیت ایران در راستای واگرایی از تحرکات سازنده دولت جمهوری اسلامی ایران برای این تعامل با نظام بین الملل و حل و فصل مناقشات موجود و چالش های پیش روی جمهوری اسلامی ایران برای حرکت سازنده در این زمینه تلقی می شود.

بی تردید برگزاری احتمالی ژنو 2 درباره سوریه و برگزاری ژنو 3 در مورد موضوع هسته ای تعامل سازنده ایران برای حل چالش های موجود میان ایران و کشورهای عربی در دستور کار عاملان اصلی ترور قرار دارد. در کشورهای عربی و دولت های عربی جناح های تندرو حضور دارند که در رقابت با یکدیگر خواهان تأثیرگذاری بر تحرک دولت های عربی در نزدیکی و دور شدن از ایران هستند و بی تردید این جناح های تندرو در داخل دولت های عربی هستند که تمایل خود را در این زمینه در این چارچوب می توانند بروز داده و هماهنگ با تحرکات رژیم اسرائیل در بر هم زدن تحرکات موجود از سوی ایران و کشورهای خواهان رفع مخاصمات موجود و حل بحران از طریق راه های مسالمت آمیز هستند. چرا که رژیم صهیونیستی باز نماندن از صحنه حیات خود را در ایجاد بحران و جنگ در منطقه می داند و حتی بزرگترین استراتژیست های طرفدار رژیم صهیونیستی در دهه های گذشته نابودی این رژیم در دهه های آینده را پیش بینی کرده اند از جمله هنری کیسینجر. از این رو است که رژیم صهیونیستی هم اکنون حتی دچار بدگمانی افراطی نسبت به دولت آمریکا در بخش های رادیکالی خود است. بنابراین باید به این نکته تأکید کرد که در این چارچوب این گروه در پی ایجاد فضای مناسب برای بر هم زدن رویکردهای تعامل مسالمت آمیز و موثر در حل منازعات منطقه ای و بحران موجود است.

از منظردیگر جدی تر شدن احتمال برگزاری نشست گروه های معارض سوریه و برخی قدرت های جهانی و منطقه ای و احتمالا ایران و عربستان در ژنو که به ژنو 2 مشهور شده است گروه های تندرو را به تکاپو واداشته است اگر به هویت شناسی به این گروه ها توجه کنیم، هویت گروه های تروریستی مبتنی بر خشونت و رویکردهای میلیتاریستی است و اگر در برابر آتش آب را قرار دهید بی تردید آتش از همان آغاز سر ناسازگاری دارد. بنابراین راه حل های مسالمت آمیز، نشست ها، کنفرانس و یا مذاکرات برای عناصر رادیکالی تروریست محور خشونت گرا، در اولین گام خطرناک است به همین دلیل هیچ گاه به راه حل های مسالمت آمیز تن نمی دهند.

اساساً ابزار گروه های تروریستی انجام این گونه عملیات است. این گرو ه ها توان ورود به جنگ های کلاسیک را ندارند بلکه آن ها برای تخریب توان قدرت های هدف خود وارد عملیات هایی به این شکل می شوند . بنابراین ابزار اصلی آن ها تخریب و از بین بردن جغرافیا و نیروهای انسانی است. از این رو در گذرگاه ها و بزنگاه های مختلف تاریخی با چنین اقداماتی تلاش می کنند که وارد معرکه شده و باعث تأثیرگذاری فزاینده بر روی رقبا شوند. از این رو باید گفت در این بزنگاه های تاریخی حمایتگران این گروه های تروریستی به عنوان اهرم فشار تحرکات روانی از این گروه ها استفاده می کنند و آن ها را در مسیر انجام چنین حملات تروریستی قرار می دهند تا بتوانند از این نوع عملیات در اعمال فشار بر گروه های رقیب بهره ببرند.

کیهان:حزب‌الله لبنان، قدرتی ملی اقلیمی یا بین‌المللی؟

«حزب‌الله لبنان، قدرتی ملی اقلیمی یا بین‌المللی؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛حزب‌الله لبنان یک نیروی ملی است یا منطقه‌ای و یا بین‌المللی؟ رفتار حزب‌الله را در کدام چارچوب می‌توان تجزیه و تحلیل کرد و در نهایت آیا حزب‌الله در «جایگاه خود» یک نیروی رو به کمال است یا نقصان؟

اگر حزب‌الله یک نیروی ملی باشد باید صرفا در چارچوب مسائلی که مستقیما به لبنان مربوط می‌شود عمل کند و دوست و دشمن خود را در چارچوب مرزهای جغرافیایی لبنان تعیین نماید و در مناقشه‌های خارج از مرزهای کشور خود مداخله نداشته باشد. حزب‌الله در قامت لبنانی یک جبهه در مقابل تنها دشمن مرزی این کشور به حساب می‌آید و لذا کارکرد امنیتی و نظامی حزب‌الله، زمانی موضوعیت پیدا می‌کند که رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کند و یا این کشور را به حمله تهدید نماید. حزب‌الله ملی در محیط داخلی دارای کارکردی اجتماعی و فرهنگی می‌شود و الزاما باید در چارچوب قوانین، سنت‌ها و اصول موضوعه حکومتی عمل کند و هرگونه اقدامی که خارج از چنین چارچوبی باشد، برخلاف فلسفه وجودی حزب‌الله خواهد بود. در این شکل در واقع حزب‌الله یک سازمان خدمات‌رسان اجتماعی به حساب می‌آید که در صورت ضرورت نقشی هم در حوزه امنیتی و نظامی پیدا می‌کند.

اگر حزب‌الله یک نیروی اقلیمی (منطقه‌ای) باشد باید نقش آن را در چارچوب مسائلی که مستقیما به منطقه مربوط می‌شود، مورد شناسایی و ارزیابی قرار داد. در این صورت حزب‌الله چه خود یک نیروی اقلیمی به حساب آید و چه بخشی از یک قدرت اقلیمی محسوب شود، نمی‌تواند در حوادث و رخدادهای مهم منطقه‌ای بی‌موضع باشد. قدرت اقلیمی با یک رخداد یا موافق است و یا مخالف و اگر سکوت کند حتما باید توانایی توضیح حکیمانه بودن سکوت خود را داشته باشد وگرنه منفعل دیده و خوانده می‌شود. شرایط انفعال از منظر یک ناظر آگاه، آغاز فروپاشی ارزیابی می‌شود. به عبارت دیگر قدرت اقلیمی بودن به میزان «بسیار زیاد»ی به درجه تحرک و کارآمدی منطقه‌ای آن قدرت برمی‌گردد. در صورتی که حزب‌الله یک قدرت اقلیمی یا بخشی از یک قدرت اقلیمی باشد باید ظرفیت‌های لازم را در حد یک اقدام منطقه‌ای در خود پدید آورد. به این معنا که از جنبه نظامی و امنیتی یک قدرت اقلیمی باید سازوکار ورود به چالش‌های امنیتی منطقه‌ای را داشته باشد. این البته معمولا پس از آن صورت می‌گیرد که یک کشور یا یک جریان جای پای خود را در داخل محکم کرده باشد. به همین دلیل برخلاف روشی که برای ارزیابی یک قدرت ملی اتخاذ می‌شود، ارزیابی یک قدرت منطقه‌ای با سنجش میزان اثرگذاری منطقه‌ای آن انجام می‌شود.

اگر حزب‌الله یک نیروی بین‌المللی باشد باید نقش آن را در چارچوب فعل و انفعالات بین‌المللی مورد ارزیابی قرار داد. یک نیروی بین‌المللی نمی‌تواند در برابر رخدادهای مهم جهانی موضع نداشته باشد و از تاثیرگذاری بر آن اجتناب نماید البته این به معنای آن نیست که یک قدرت بین‌المللی الزاماً در هر حادثه مهم بین‌المللی مداخله می‌کند. آنچه که یک قدرت بین‌المللی را از یک قدرت اقلیمی یا یک قدرت ملی متمایز می‌کند، داشتن موضع مشخص در قبال رخدادها و روندهای مهم جهانی و توان بالقوه یا بالفعل اثرگذاری بر این روندها و رخدادهاست. بر این اساس اگر حزب‌الله لبنان یک قدرت بین‌المللی و یا بخشی از یک قدرت بین‌المللی است باید در برابر روندها و رخدادهای مهم موضع بگیرد و ما هم باید موضعگیری آن را به رسمیت بشناسیم.

یکی از نشانه‌ها و شاخص‌های اندازه‌گیری قدرت یک کشور و یا یک نیرو، سطح مخالفت و موافقت با آن است. در برابر یک نیروی ملی معمولا تنها مخالفان ملی قرار دارند و در برابر یک نیروی اقلیمی مخالفان اقلیمی قرار می‌گیرند و علیه یک نیروی بین‌المللی مخالفان و دشمنان بین‌المللی وجود دارد. حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه در یک زمانی که تبلیغات جهانی علیه ایران در اوج بود می‌فرمودند (نقل به مضمون): شما مرتب علیه ایران تبلیغات می‌کنید و انواع هجمه‌ها را علیه ما به راه می‌اندازید بعد هم می‌گوئید ایران چیزی نیست. خب اگر چیزی نیست پس چرا علیه آن اینقدر حرف می‌زنید این معلوم می‌شود که در اینجا اتفاق مهمی افتاده که همه شیاطین به دست و پا افتاده‌اند و به جایی هم نمی‌رسند. این سخن حضرت امام خمینی(ره) به وضوح یک شاخص ارزیابی را در اختیار ما قرار می‌دهد. با این شاخص می‌توانیم بگوئیم اگر حزب‌الله یک قدرت صرفاً ملی است پس چرا آل‌سعود و وابستگان آن در منطقه، این همه علیه آن فعالیت می‌کنند و اگر حزب‌الله تنها یک قدرت ملی یا منطقه‌ای و یا تنها بخشی از یک قدرت ملی و اقلیمی است چرا غربی‌ها این همه علیه حزب‌الله فعالیت می‌نمایند. از سوی دیگر موافقان حزب‌الله و کمک‌رسانان به آن فقط مردم لبنان نیستند بلکه سطحی از مردم در منطقه و در جهان به حزب‌الله کمک می‌رسانند.

اگر نگاهی به صحنه بیاندازیم درمی‌یابیم که حزب‌الله در محیط ملی با یک دشمن مشخص به نام اسرائیل مواجه است که هنوز هم بخشی از لبنان- مزارع شبعا- را در تصرف خود دارد و بارها به لبنان حمله کرده و حداقل دو بار آن را بطور کامل به اشغال درآورده است. از طرف دیگر حزب‌الله در محیط اقلیمی با دشمنی بنام «تکفیر و وهابیت» مواجه است که بارها تا مرز درگیر کردن حزب‌الله پیش رفته و افراد زیادی از حزب‌الله و مردم هوادار آن را به شهادت رسانده است. از آنجا که تکفیر بر مبنای نفی سایر مذاهب اسلامی و بخصوص نفی پیروان اهل بیت (صلوات‌الله علیهم) بنا شده و قدرت گرفتن خود را تنها در شرایطی امکان‌پذیر می‌داند که نیروهای منطقه‌ای مخالف آن از صحنه‌ خارج شده باشند، رو در روی حزب‌الله به حساب می‌آیند. برای اینکه این مسئله در اندازه خودش دیده شود و با بزرگنمایی یا کوچک‌نمایی تحریف نگردد، کافی است به رخدادهای 10 سال اخیر نگاه بیندازیم. جریان وابسته به عربستان در سال 1384 با متهم کردن حزب‌الله به طراحی ترور نخست‌وزیر فقید لبنان- رفیق‌حریری که در بهمن ماه 1383 در جریان انفجار خودرویش در حومه غربی بیروت به قتل رسید- سعی کرد اهل سنت لبنان را به جنگ علیه حزب‌الله وادار سازد که البته موفق نشد و حدود یک سال بعد رژیم‌صهیونیستی با این تجزیه و تحلیل غلط که اهل سنت لبنان در حذف حزب‌الله با تل‌آویو همکاری می‌کند، جنگ 33 روزه را به راه انداخت که البته راه به جایی نبرد.

حدود سه سال بعد در جریان درگیری اردوگاه فلسطینی «نهرالبارد» در استان طرابلس لبنان، عربستان سعی کرد حزب‌الله را با بحران امنیتی مواجه کند. با شروع بحران سوریه، عربستان سعودی در دو استان سنی‌نشین لبنان- طرابلس و صیدا- بار دیگر به یک تحرک علیه حزب‌الله دست زد. در این میان تعداد زیادی هواداران حزب‌الله در این دو استان به شهادت رسیدند ولی این توطئه نیز راه به جایی نبرد. بعدا در جریان نبرد «القصیر» - منطقه حساس شمال استان سوری حمص - همین سعودی‌ها که شعله درگیری را علیه حزب‌الله در لبنان بالا برده بودند، نصرالله را متهم کردند که از نبرد با اسرائیل به نبرد با مسلمانان رسیده است! این دشمنی مداوم سعودی - که از سالها پیش از بحران سوریه و حضور سمبلیک حزب‌الله در این کشور شروع شده - به خوبی بیانگر اقلیمی بودن قدرت حزب‌الله است. کما اینکه دوستداران حزب‌الله و کمک‌رسانی به آن هم ازسطح داخلی فراتر رفته است.

با این وصف‌ تردیدی در این نیست که چه از منظر توانایی‌های خاص حزب‌الله در اثرگذاری بر مسایل منطقه‌ای و بین‌المللی و چه در منظر حضور حزب‌الله در یک بلوک قدرت منطقه‌ای و بین‌المللی، حزب‌الله اینک از مرز قدرت اقلیمی هم فراتر رفته است چه رسد به اینکه قدرت ملی دیده شود.

اما قدرت حزب‌الله در یک روند داخلی شکل گرفته است و نقش‌آفرینی مددرسانان به آن واقعا یک مسئله فرعی و حاشیه‌ای است. حزب‌الله برخلاف تبلیغات آمریکایی و سعودی یک عامل در دست ایران نیست. بله حزب‌الله متحد ایران است ولی رابطه آن با ایران یک رابطه آمر و مامور نیست. حزب‌الله یک نیرویی است که براساس مصالح و مسائلی که تشخیص می‌دهد، عمل می‌کند نه اینکه تشخیص را به یک کشور خارجی محول کرده باشد. حزب‌الله وقتی می‌جنگد با جمعبندی خود می‌جنگد و وقتی دست‌هایش را از روی ماشه برمی‌دارد، خودش به این نتیجه رسیده است. بله از آنجا که در این منطقه دوستان مشترک و دشمنان مشترک وجود دارند، بطور طبیعی دوستان مشترک به مواضع مشترکی درباره دشمنان مشترک می‌رسند. این اشتراک در دوستی و دشمنی خود به خود به درک مشترک می‌رسد و درک مشترک به عمل مشترک منجر می‌گردد.

حزب‌الله از جایی دستور نمی‌گیرد و جایی هم به حزب‌الله دستور نمی‌دهد اصولا در جبهه مقاومت کسی نقش امر یا مامور را بازی نمی‌کند. جمهوری اسلامی البته در قلب جبهه مقاومت قرار دارد و رهبر معظم انقلاب اسلامی رهبر واقعی و برگزیده شده این جبهه است ولی این رهبری تشخیص مصالح و مفاسد در بخش‌های مجزای جغرافیای مقاومت را به خود آنان واگذار کرده و آن را درست‌تر می‌داند و از این رو در یک فرایند کلی اجزاء این جبهه از تشخیص و تصمیم یکدیگر پشتیبانی می‌نمایند و لذا اصلا عجیب نیست که حزب‌الله به میزانی که احمدی‌نژاد را قابل اعتماد می‌دانست به روحانی هم اعتماد می‌کند چرا که از نظر حزب‌الله، برگزیده شدن هر یک از این دو یک مسئله داخلی متحد استراتژیک خود است.

اما البته بر مبنای قاعده قرآنی «تعاونوا علی‌البّر و التقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان» هیچ یک از اعضای جبهه مقاومت، از اقداماتی که خارج از قواعد و اصول اسلامی، معنوی، اخلاقی و حقوقی باشد حمایت نمی‌کند و هم‌پیمانی، آنان را به حمایت از «اثم وعدوان» وادار نمی‌سازد. در این چارچوب اگر حزب‌الله به کمک متحد استراتژیک خود در سوریه می‌رود این اقدام در عین توجه به اصول و قواعد پذیرفته شده توسط حزب‌الله است کما اینکه حمایت ایران از سوریه در همین چارچوب قابل تجزیه و تحلیل است.

در نهایت باید گفت حزب‌الله لبنان یک قدرت اقلیمی و بین‌المللی است که به فراخور موقعیت خود به تجزیه و تحلیل رخدادهای مهم منطقه‌ای و بین‌المللی می‌رسد و براساس آن به اقدام خاصی دست می‌زند. حزب‌الله بر خلاف آنچه تبلیغ می‌شود یک قدرت مذهبی-شیعی نیست. بلی اعضای حزب‌الله را شیعیان تشکیل می‌دهند ولی این به معنای شیعی عمل کردن آنان نیست و دقیقا از همین روست که از سوی شهروندان سنی لبنانی و عرب و غیرعرب حمایت می‌شود.

جمهوری اسلامی:توافق هسته‌ای برمدار حقوق قانونی

«توافق هسته‌ای برمدار حقوق قانونی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که ر آن می‌خوانید؛در آستانه دور جدید مذاکرات هسته‌ای ایران و گروه 1+5، سفر جان کری وزیر خارجه آمریکا به فلسطین اشغالی لغو شد. هر چند توجیهاتی برای این تأخیر مطرح می‌شود، ولی این واقعیت را نیز نمی‌توان نادیده گرفت که واشنگتن از انتظارات بیش از اندازه سران رژیم صهیونیستی از دولت آمریکا درخصوص برخورد منفی با مذاکرات هسته‌ای گروه 1+5 با ایران ناراضی است.

به نظر می‌رسد توضیحات رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در مناسبت‌های مختلف، به اندازه کافی برای اعضاء هیأت‌های مذاکره کننده کشورهای عضو گروه 1+5 و سران این کشورها روشن کننده بود که آنها متوجه شده باشند دولت جمهوری اسلامی ایران در شرایطی نیست که نیازی به پا گذاشتن روی خط قرمزهای خود داشته باشد و ناچار باشد از حقوق قانونی خود در مسائل هسته‌ای چشم پوشی کند.

مواضع اعلام شده توسط رئیس‌جمهور و سایر مسئولان دولتی جمهوری اسلامی ایران این واقعیت را برای همه روشن کرده است که دولت جدید از ویژگی‌هائی برخوردار است که موجب می‌شوند دولتمردان ایرانی نیازی به عقب نشینی از حقوق قانونی ملت ایران در زمینه مسائل هسته‌ای نداشته باشند و نه تنها از خط قرمزها عبور نکنند بلکه بر آنها پافشاری نمایند.

یکی از این ویژگی‌ها پشتوانه مردمی این دولت است که در انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد مشخص شد. این ویژگی همچنان پابرجاست و مردم با اعتماد کامل به دولت تدبیر و امید، از اقدامات این دولت در صحنه‌های داخلی و بین‌المللی حمایت می‌کنند.

ویژگی دوم، اجماع احزاب سیاسی، جناح‌ها و مسئولین مختلف کشور بر احقاق حقوق هسته‌ای ملت در چارچوب قوانین بین‌المللی است. در این زمینه، دولت علاوه بر حمایت اقشار مختلف مردم، از حمایت فعالان سیاسی، نهادها، اصحاب رسانه و بزرگان نظام نیز برخوردار است. این حمایت، پشتوانه مهمی برای هیأت مذاکره کننده ایرانی است که می‌تواند با گام‌های استوار در عرصه مذاکره به پیش برود و از حقوق قانونی ملت دفاع کند.

ویژگی سوم، منطق معتدل دولت جدید است که در مذاکرات هیأت ایرانی با گروه 1+5 جلوه‌گر شده است. همین منطق است که مذاکرات را از بن‌بست خارج ساخته و تا مرز توافق به پیش برده است. دور قبلی مذاکرات اگر با کارشکنی وزیر خارجه فرانسه مواجه نشده بود قطعاً به امضاء توافق نامه مورد نظر طرفین منجر می‌شد. به تأخیر افتادن امضاء این موافقت‌نامه اکنون موجی از سرزنش‌ها را متوجه دولت فرانسه کرده و افکار عمومی جهان دولتمردان فرانسوی را به خاطر اینکه در هیأت آلت‌های فعل رژیم صهیونیستی ظاهر شده‌اند ملامت می‌کند.

این واقعیت‌ها به سران دولت‌های غربی به ویژه آمریکا، انگلیس و فرانسه فهمانده است که دولت ایران از موضع ضعف به پای میز مذاکره هسته‌ای حاضر نشده و اینطور نیست که تحریم‌ها تأثیری بر موضع دولت ایران گذاشته باشد. مردم ایران در طول سه دهه گذشته همواره با انواع تحریم‌ها و فشارها مواجه بوده و در عین حال، به راه خود ادامه داده وموفقیت‌های زیادی نیز به دست آورده‌اند. جنگ تحمیلی، نمونه بارزی از این واقعیت است. مردم با دست خالی و با اتکا به دستاوردهای داخلی و درحالی که تحت شدیدترین محاصره‌ها و تحریم‌های اقتصادی و فشارهای سیاسی و تبلیغاتی همه‌جانبه بودند، هشت سال جنگ نابرابر را پشت سر گذاشتندو در دفاع جانانه‌ای که از کشور و نظام جمهوری اسلامی به عمل آوردند سربلند و پیروز شدند. بعد از پایان جنگ نیز محاصره‌ها و تحریم‌ها به بهانه‌های مختلف ادامه یافتند و مردم همچنان مقاومت کردند و کشور در زمینه‌های مختلف به پیشرفت‌های چشمگیری نائل آمد. اکنون نیز با اینکه چند سال است به بهانه واهی حرکت ایران به طرف ساخت سلاح‌های اتمی انواع تحریم‌ها به مردم تحمیل شده، مردم با ایستادگی در برابر فشارها به دشمنان خود فهمانده‌اند که در برابر زورگوئی‌ها و زیاده خواهی‌ها تسلیم نخواهند شد و در عین حال از دولتمردانی که در صحنه بین‌المللی از منطق استفاده کنند و با مواضعی در خور شأن این ملت و نظام جمهوری اسلامی سخن بگویند، حمایت می‌کنند. فلسفه حضور معتدلانه هیأت ایرانی در مذاکرات هسته‌ای اینست و هر تصوری غیر از این باطل می‌باشد.

برخورد منطقی دولت جدید، فرصتی استثنائی برای حل و فصل مسائل هسته‌ای پدید آورده که اگر گروه 1+5 از آن استفاده نکند به زیان خود عمل کرده است. دولت و ملت ایران، بیش از حقوق قانونی خود، خواهان چیز دیگری نیستند. مسئولان ایرانی نیز بارها این حقوق را درمحورهای فعالیت‌های صلح آمیز هسته ای، غنی سازی و استفاده صلح آمیز از مواد فرآوری شده هسته‌ای تعریف کرده‌اند و همین‌ها را خطوط قرمز خود می‌دانند. اینها اموری هستند که در پیمان‌های رسمی و قانونی آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای به عنوان حقوق کشورهای عضو آژانس به رسمیت شناخته شده‌اند و حقوق قانونی ملت ایران محسوب می‌شوند. در آستانه دور جدید مذاکرات هسته‌ای ژنو، تمام اعضاء مذاکره کننده گروه 1+5 باید این واقعیت را بدانند که در ایران هیچکس اجاره نخواهد داد این حقوق قانونی نادیده گرفته شوند. گروه 1+5 اگر بر مدار قانون حرکت کند بطور طبیعی می‌تواند در همین چارچوب به امضاء توافق نامه با هیأت ایرانی موفق شود و به جنجال بیهوده‌ای که خود در 10 سال اخیر ایجاد کرده است پایان دهد.

قدس:پیام انفجار بیروت

«پیام انفجار بیروت»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم حسن هانی زاده است که در آن می‌خوانید؛انفجار دو خودرو بمب گذاری شده در نزدیکی سفارت جمهوری اسلامی ایران در منطقه بئر الحسن بیروت که به شهادت 25 تن و مجروح شدن 170 تن دیگر منجر شد،پیام آشکاری برای ایران، لبنان و سوریه دارد. تحولات اخیر سوریه و شکست گروه های تروریستی در حمص، حلب، لاذقیه و حومه دمشق نشان می دهد که طرح جبهه عربی- عبری برای سرنگونی نظام سوریه با شکست مواجه شده است. پیشرفت اخیر مذاکرات ایران و کشورهای 1+5 در ژنو واظهار تمایل آشکار آمریکا برای حل مشکلات خود با ایران رژیمهای صهیونیستی و سعودی را بشدت خشمگین کرده است. سفر محرمانه اخیر بندر بن سلطان رئیس سازمان امنیت عربستان به تل آویو و گفت و گوی وی با مقامهای بلند پایه موساد نشان می دهد که یک ائتلاف شوم تخریبی برای برهم زدن امنیت منطقه تشکیل شده است. عربستان سعودی که با شکستهای سیاسی متعددی در منطقه مواجه شده، همواره تلاش دارد تا از طریق ایجاد نا امنی در لبنان، عراق و یمن این شکستها را جبران کند. تشویق گروه های سلفی در یمن برای کشتار شیعیان الحوثی بخشی از سیاستهای عربستان برای حذف شیعیان این کشور از عرصه های سیاسی قابل تجزیه و تحلیل است. عربستان در سوریه، لبنان، مصر وعراق نقشی کاملاً تخریبی ایفا می کند، اما بروز اختلاف میان آمریکا و رژیم آل سعود موجب شد که بندر بن سلطان به سمت همکاری آشکار با رژیم صهیونیستی متمایل شود.

اختلافات آمریکا وعربستان از زمانی آغاز شد که رژیم آل سعود نظامیان مصری را برای انجام کودتا علیه دولت محمد مرسی تشویق کرد که این امر با سیاستهای منطقه ای آمریکا کاملاً مغایرت دارد. در عین حال تمایل آمریکا برای حل موضوع هسته ای ایران از راهکارهای سیاسی و حل بحران سوریه ازرهگذرایجاد گفتمان با همه طرفهای درگیر در سوریه با سیاستهای تخریبی عربستان کاملاً تناقض دارد، بنابراین در آستانه از سرگیری مذاکرات ایران و 1+5 در ژنو، عربستان و سازمان جهنمی موساد با بهره‌گیری از عوامل سلفی و مجموعه 14 مارس لبنان در صدد برهم زدن امنیت این کشور برآمده اند.

هدف از انفجار هایی که در نزدیکی سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت صورت گرفته، ارسال پیام به مقاومت اسلامی لبنان، سوریه و ایران است مبنی بر آنکه پیروزی نظام سوریه بر گروه های تروریستی هزینه سنگینی به دنبال خواهد داشت.اگر چه عربستان وموساد در آینده نیز سیاستهای تروریستی خود را در منطقه برای انزوای ایران انجام خواهند داد، اما آیا این سیاستها در نهایت به سود عربستان تمام خواهد شد؟ قطعاً عربستان در آینده نه چندان دور هزینه سنگینی بابت رفتارهای خود سرانه و اقدامهای تروریستی خود در منطقه پرداخت خواهد کرد. تشویق نظامیان مصری برای خرید اسلحه از روسیه که هزینه آن را عربستان تقبل کرده، قطعاً از دید رهبران آمریکا پنهان نخواهد ماند، زیرا اگر آمریکا در مورد موضوع هسته ای ایران، با این کشور به توافق برسد، تنبیه سختی در مورد عربستان اعمال خواهد کرد. بنابراین ممکن است در آینده عربستان وموساد دست به عملیات تروریستی بیشتری علیه حزب ا... لبنان بزنند، اما دیری نخواهد پایید که تاریخ مصرف سعودیها برای آمریکا به پایان خواهد رسید وحکام آل سعود به سرنوشت دیکتاتورهای عراق، لیبی، مصر، یمن و تونس دچار خواهند شد.

سیاست روز:دست‌های آلوده ریاض در بیروت

«دست‌های آلوده ریاض در بیروت»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم مهدی عزیزی است که در آن می‌خوانید؛انفجار روز گذشته بیروت انتقام خشن سعودی ها از ادبیات آرام و صلح طلبانه تهران، شرایط جدید منطقه خاورمیانه و نیز دستاوردهای سیاسی و میدانی سوریه و مقاومت در منطقه بود. اگرچه گفته شد که القاعده مسئولیت این اقدام تروریستی را برعهده گرفته است اما موارد زیر تفسیری متفاوت از انگیزه های سیاسی آن ارائه می‌دهد که بی‌تردید ریاض متهم ردیف نخست آن خواهد بود.

۱- امروز دور جدید گفتگوهای ایران با ۱+۵ در ژنو آغاز خواهد شد. این نکته را باید در نظر گرفت که چشم انداز مذاکرات هسته ای ایران روشن و امیدوار کننده است.

۲- دستاوردهای میدانی ارتش سوریه در منطقه راهبردی قلمون در مرز با لبنان که از آن به عنوان اتاق فکر گروههای سلفی یاد می کنند، سعودی ها را بیش از گذشته سرگردان کرده است. بویژه اینکه اختلافات شدیدی در بین گروههای مسلح وجود دارد. البته ارتش سوریه موفقیت های گسترده ای را نیز در مناطق درگیر (حلب، ‌دیرالزور، ‌حسکه، ‌قامشلی، لاذقیه و ریف دمشق) داشته است .

۳- نمایندگان ایران، ‌روسیه و سوریه روز گذشته در مسکو گردهم آمدند تا بستر و مقدمات برگزاری ژنو ۲ را فراهم کنند. این را باید گفت که ریاض مانع اصلی برگزاری نشست ژنو ۲ می باشد. با وجود درخواست ها برای برگزاری نشست ژنو ۲ اما ریاض همچنان به عنوان حامی مالی گروههای سلفی و تکفیری ایفای نقش می کند.

۴- روزنامه انگلیسی ساندی تایمز چند روز گذشته از توافق سعودی ها و رژیم صهیونیستی برای حمله به ایران خبر داده بود. در سطح منطقه نیز چندین نشست امنیتی بین مقامهای سعودی و اسرائیلی نیز انجام شد. بنابراین براساس مستندات همکاری اطلاعاتی سعودی ها و رژیم صهیونیستی این اقدام تروریستی را مدیریت کرده است.

۵- حرکت گروههای لبنانی در چند ماه گذشته بسوی ایجاد یک روند با ثبات در لبنان بود. اتفاقات در طرابلس و درگیری هایی که از سوی عربستان رفته رفته بوی طائفه ای و مذهبی گرفت این شرایط را با دشواری همراه کرد.

۶- حمایت اصولی ایران و حزب الله لبنان از سوریه به عنوان یکی از محورهای اصلی مقاومت را می توان یکی از انگیزه های مهم بشمار آورد. این در حالی است که حزب الله نقش میدانی مهمی در آزادسازی القصیر داشت.

۷- سعودی ها می دانند که روند کنونی تغییرات منطقه به گسترش مخالفت های مردمی در این کشور می انجامد و این موضوع با توجه به اختلافات شدید در خاندان سعودی نگرانی بیشتری را ایجاد کرده است. از اینرو برای تغییر قواعد بازی در منطقه تلاش می کنند تا اینگونه اقدامات که نظیر آن نیز در عراق مدیریت می شود بتواند به عنوان یک عامل بازدارنده عمل کند.

تحولات پرشتاب منطقه نشان می دهد که توان دیپلماسی ریاض از مشارکت یا دخالت در قواعد بازی و متغیرات منطقه خاورمیانه بشدت کاهش یافته است. بویژه اینکه امریکایی ها در ماه گذشته یک عقب نشینی اجباری نه تاکتیکی از مواضع خود برای حمله به سوریه داشتند. سعودی ها بشدت نگران آن هستند که نقش خود را برای امریکایی ها از دست بدهند و اینگونه به دنبال بازیابی نقش گذشته خود در روند تحولات منطقه هستند.
 
تهران امروز:یک گام تا موفقیت

«یک گام تا موفقیت»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم امیر دبیری‌مهر است که در آن می‌خوانید؛در سیاست پیروزی و شکست امری نسبی است. دستاوردها و زمان دو متغیر کلیدی در پیروزی و شکست است. گاهی یک دستاورد در زمانی پیروزی محسوب می‌شود و گاهی نه تنها پیروزی نیست بلکه عین شکست است. امروز که دور دیگری از مذاکرات ایران و کشورهای 3+3 یعنی سه کشور اروپایی آلمان، انگلیس و فرانسه و سه کشور آمریکا، روسیه و چین در ژنو برگزار می‌شود در رسانه‌ها و محافل طرفین درباره این گفت‌وگو و مذاکره حر ف و حدیث‌های متعددی منتشر می‌شود که هر چند برخی از آنها صحیح و دقیق است اما در واقع حاشیه‌هایی هستند که در برابر یک متن مهم و بزرگ کمرنگ هستند و این متن مهم همان حق غنی‌سازی اورانیوم در داخل کشور به‌عنوان کلیدی‌ترین بخش فن‌آوری استفاده صلح‌آمیز هسته‌ای است که بارها از سوی مقامات جمهوری اسلامی به‌عنوان حق مسلم ایران و خط قرمز تهران در مذاکرات هسته‌ای از آن یاد شده است.

دقیقا این موضوع همان خط قرمزی است که اسرائیل نیز روی آن تاکید می‌کند و اصرار دارد نباید 6 کشور طرف مذاکره ایران به آن تن دهندو نتانیاهو از آن به‌عنوان توافق خیلی بد یاد کرد . اولاند رئیس‌جمهور فرانسه در جمع نمایندگان پارلمانی رژیم صهیونیستی نیز در یک فضای تبلیغاتی بر همین موضع تاکید کرده است و مواضع مخرب فابیوس وزیر خارجه فرانسه در دور قبلی مذاکرات هم از همین موضع ناشی می‌شود.

واقعیت این است که کشورهای طرف مذاکره با ایران بعد از حدود 10 سال فشار و ارعاب و تهدید ایران با هدف منصرف کردن ایران از دستیابی به فن‌آوری صلح‌آمیز هسته‌ای، امروز به این نتیجه رسیده‌اند که ملت و دولت ایران از این موضع عقب‌نشینی نمی‌کنند و مسئله هسته‌ای برای ایرانیان وجهه حیثیتی و ناسیونالیستی و عقیدتی یافته است واین موضع بحق ایرانیان اکنون نیازمند مهر تایید خوردن و ثبت شدن در یک سند حقوقی و بین‌المللی است که امیدواریم با تلاش و تدبیر گروه مذاکره‌کننده هسته‌ای که الحق فرزندان انقلاب هستند به نتیجه رسیده و مردم و دولت ایران پاداش 10 سال مقاومت در برابر فشارهای خارجی را گرفته و حق دستیابی ایران به انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای که از نظر حقوق بین‌المللی امری مسلم است از سوی قدرت‌های سیاسی موثر جهانی به‌عنوان یک واقعیت انکارناپذیر به رسمیت شناخته شود.

بدیهی است طبق هنجارهای بین‌المللی که نباید به آنها بی‌اعتنا بود رسیدن به این توافق نیازمند حل برخی موضوعات و مسائل جزئی و فنی است که در میز مذاکرات مورد گفت‌وگو قرار گرفته و حل‌وفصل می‌شود و این جزئیات هرچند مهم است اما حاشیه‌هایی است که در کنار یک متن اصلی معنا می‌یابد.موضوعاتی مانند درصد غنی‌سازی، میزان ذخیره‌سازی اورانیوم غنی شده، فعالیت یا تعلیق موقت برخی نیروگاه‌ها ودر مقابل میزان آزادسازی سرمایه‌ها واموال بلوکه شده ایران. اشتباه بزرگ برخی رسانه‌ها و تحلیلگران ناظر بر این مذاکرات این است که با بزرگنمایی برخی از این امور جزئی سعی می‌کنند جای برنده و بازنده این مذاکرات را جابه‌جا کنند.

در حالی که می‌توان گفت در صورت وصول توافق ایران و کشورهای 3+3 درخصوص حق فعالیت هسته‌ای ایران البته بازی برد –برد شده اما از آنجا که پرونده هسته‌ای در واقع بهانه‌ای برای تحت فشار قرار دادن ایران در دهه گذشته بود از نظر سیاسی برنده قطعی ایران خواهد بود. مسئله‌ای که صهیونیست‌ها به خوبی به آن پی برده و برای ناکام گذاشتن آن از هیچ کوششی فروگذار نکرده و نمی‌کنند.اما مسئله مهم دیگری که این روزها خیلی در محافل ملی و بین‌المللی مطرح می‌شود بحث تحریم‌های یک‌جانبه و چندجانبه و شورای امنیت علیه ایران است که حقیقتا اقدامی بسیار ظالمانه در پوششی حقوقی است و اینکه آیا توافق احتمالی با 3+3 تاثیری در آنها خواهد داشت یا خیر؟ در پاسخ باید چند نکته را متذکر شد.

1 - این تحریم‌ها که با محوریت و طراحی دنیس‌راس مشاور کاخ سفید با ظرافت و حساسیت البته توام با خصومت و کینه علیه ایرانیان طراحی و اجرا شده است باید بپذیریم به آسانی قابل رفع نیست.

آنچه در این مرحله به عنوان هدف کوتاه‌مدت می‌تواند مورد نظر باشد، تضعیف نظام تحریم‌ها و حرکت به سوی لغو تدریجی تحریم‌ها می‌باشد.

2- هرچند در ظاهر تحریم‌ها با هدف محدود کردن ایران در فعالیت‌های هسته‌ای اعمال شده است اما آگاهان می‌دانند که هدف اصلی این تحریم‌ها جلوگیری از روند پیشرفت و توسعه ایران بوده است و در واقع حربه تحریم غربی در برابر توسعه ایران اسلامی به‌کار گرفته شد و متاسفانه برخی بی‌تدبیری‌ها و جهالت‌ها مانند بی‌اعتنایی به روندها و هنجارهای بین‌المللی همچون آبی به آسیاب دشمن در این میان ایفای نقش نمود.بنابر این نمی‌توان توسعه و پیشرفت کشور را موکول به اراده و تصمیم دیگران نمود یعنی صبر کرد تا دشمنان و دست‌کم‌رقبا از ما رفع تحریم کنند تا ما موتور توسعه را روشن کنیم.

3- اگر قرار است توافقی صورت گیرد باید حول راهکارهای اجرایی و عملی کم‌اثر و بی‌اثر‌سازی تحریم‌ها باشد. در واقع کشورهای 3+3 باید به رسمیت شناختن حق فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران را در زیر مجموعه حق توسعه ایران اسلامی در نظر بگیرند و نه تنها مانعی بر سر راه آن ایجاد نکنند بلکه جبران مافات کرده و با سرمایه‌گذاری خارجی و همکاری‌های جدی اقتصادی با ایران بخشی از ظلم‌های وارد شده به ایران را جبران نمایند. طبیعتا مذاکرات آتی ایران و غرب در سطح کلان باید حول این مسائل باشد که هم رضایت مردمی را در پی دارد و هم اقتدار بیشتر نظام را در برخواهدداشت.

در جمع‌بندی این بحث می‌توان گفت ایران در یک قدمی یک پیروزی دیپلماتیک قرار گرفته است اگر این پیروزی حاصل شود مسیر جدیدی برای پیروزی‌های بعدی باز خواهد شد و در آینده راه پر پیچ و خمی پیش روی کشور قرار می‌گیرد که اولا نباید آن را به مسائل مهم اما جزئی گره زد و در تعریف موانع ومشکلات پیش‌رو بزرگنمایی نمود و دچار سطحی‌نگری شد ثانیا در این مسیر هر چند متغیرهای خارجی و بین‌المللی مهم هستند اما عوامل تعیین‌کننده عوامل داخلی بوده و باید روی آنها تکیه کرد مانند وحدت سیاسی، سرمایه‌های انسانی، اجماع نخبگانی و کار تولید و تلاش اقتصادی. این مولفه‌ها هستند که قدرت ملی ایران را افزایش داده و به‌عنوان برگ برنده در مذاکرات عادی بین‌المللی پیش روی طرف‌های ایران قرار می‌گیرد.

فراموش نکنیم هدف اصلی این انقلاب ارائه مدل و الگویی کارآمد از یک‌جامعه و نظام اسلامی از طریق دستیابی به پیشرفت و عدالت بوده است و اتفاقا از ابتدای انقلاب هم دشمنان این کشور در زمان‌های مختلف و با حربه‌های متفاوت همین هدف را نشانه گرفته‌اند پس در نتیجه در سیاست خارجی هم باید به زمینه‌سازی برای پیشرفت بیندیشیم و ملاک داوری و قضاوت‌هایمان نیز باید نسبت به کنش‌ها و تصمیمات در همه سطوح با پیشرفت و عدالت باشد.

وطن امروز:بسیجی دیگر اثر ندارد؟!

«بسیجی دیگر اثر ندارد؟!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن می‌خوانید؛علمداران تفحص علی‌آقای محمودوند و آقامجید پازوکی که خود نیز به کاروان شهدا پیوستند، عجیب خشت راست و درستی بنا کردند در این حرکت ظهر عاشورای فکه در قتلگاه والفجر مقدماتی. تقدیر خدا بر این بود که این 2 شهید فقط همان سال اول دست‌اندرکار این مراسم باشند، آنهم با قلت عدد. اینک 15 سال از مراسم ظهرعاشورای فکه می‌گذرد. مراسمی که سال اول، فقط و فقط 100 نفر فوقش 120 نفر شرکت‌کننده داشت، اینک نزدیک 50 اتوبوس و بیش از 100 وسیله نقلیه شخصی میهمان دارد. شاید... تاکید می‌کنم شاید خود شهیدان محمودوند و پازوکی هم باورشان نبود آن خشت کوچک 15 سال پیش، تبدیل به این بنای محکم و تنومند شود. خداوند اما اینگونه به کار شهید و خون شهید برکت می‌دهد. چگونه؟ هیچ! از جوانان و نوجوانان نسل‌های بعد انقلاب، بسیجیانی می‌آفریند مثل همان بسیجیان زمان جنگ، با همان ایمان، بلکه بیشتر. با همان اخلاص بلکه بیشتر. با همان عزم و انگیزه بلکه بیشتر. ‌ای بسا که فکر می‌کردند روز آخر جنگ تحمیلی ملت ما با صدام که نه، با خود خود خود آمریکا، روز انقضای بسیج و فرهنگ بسیجی است. اینک کجایند ببینند که فکه به همان اندازه که به بسیجیان زمان جنگ شناخته می‌شود، شهره به بسیجیان نسل سوم و چهارم انقلاب است؟! 15 سال برگزاری بی‌وقفه مراسم ظهرعاشورا در مقتل‌الشهدای عملیات والفجر مقدماتی کار کمی نیست. بوسه باید زد دست همت بانیان این مراسم را، هر که هستند، هر جا هستند. خواستم ازشان در همین حوالی، اسمی ببرم؛ اجازه ندادند. نسبت بسیجی با گمنامی است، هنوز هم. و بسیجی بسیجی است، دیروز و امروز و جنگ و صلح و مبارزه و مذاکره ندارد. بسیجی کار خودش را بلد است. تو یک وقت 15 سال یا اصلا 50 سال، سر کوچه خودتان برای امام عاشورا مراسم می‌گیری، یک وقت 15 سال بدون هیچ وقفه‌ای در رملستان فکه. کجاست فکه؟ جایی در جنوبی‌ترین قسمت استان ایلام، هم مرز با استان خوزستان. کجاست فکه؟ جایی مظلوم، محروم، بی‌آب و دارای خاکی لم‌یزرع که اصلا به درد سکونت و زندگانی نمی‌خورد. کجاست فکه؟ نه در جبهه غرب، نه در جبهه جنوب. با «اداره‌ها» باشد، سر نخواستن این خاک رملی دعواست اما مگر «اراده‌ها» مرده‌اند که خاک فکه تنها بماند؟! بعضی مکان‌ها هستند که تقدس ذاتی دارند؛ زمان، هر زمانی که می‌خواهد باشد. چه عاشورا باشد، چه عاشورا نباشد، کربلا کربلاست، بگذریم که هر روز عاشوراست. و چه جنگ 8 ساله باشد یا نباشد، فکه فکه است، بگذریم که اسلحه شهدا از دست بسیجیان امروز نیفتاده و همچنان جنگ ادامه دارد. من بی‌معرفتی می‌دانم که هر سال، بعد هر ظهرعاشورای فکه‌ای، قلمی در این ناحیه نزنم. بی‌معرفتی، هم در قبال بسیجیان روزگار جنگ، هم در قبال بسیجیان جنگ روزگار. برای رسیدن به فکه، از شهرهای ایلام و اهواز، راه دور و درازی است، وای به حال آن بسیجی دانشجو که از بندر گناوه بوشهر آمده بود مراسم ظهر عاشورای فکه 92 به عشق شهدا.

وای به حال آن 2 اتوبوسی که از شهر بیرجند آمده بودند. اغلب هم با خانواده و زن و بچه. این همه اما مگر در شهر و دیار خود خیمه عزا نداشتند؟! مگر ما راحت‌تر نبودیم که صفا کنیم با صدای عرشی حاج‌منصور ارضی در همین تهران خودمان؟! و مگر همه آنان که دل از تکیه عزای دیار خود بریده بودند، چند روز آخر دهه اول محرم را در همان شهر خود آرامش بیشتری نداشتند؟! آخر یعنی چه روز تاسوعا در راه باشی، بعضا روز علی اکبر هم در راه باشی تا خود را در عاشورا به فکه برسانی؟! مگر غیر از این است که در هیات محل خودتان، همه چیز از چای دارچینی گرفته تا قیمه نذری مهیاست؟! طرفه حکایت اینجاست؛ فکه برای ثبت نام 55 هزار تومان هم باید بدهی! آنهم با خواب و خوراکی نازل و همه‌اش در طول راه! اینها که نوشتم، نه منتی سر شهدا، بلکه شرح یک واقعیت است؛ 15 سال مراسم برگزار کردن در رملستان فکه، هر سال باشکوه‌تر از سال قبل، کار بسیار مهمی است. حالا وقتی می‌گویی «ظهر عاشورا» پرچم فکه هم بالاست! و ما از قبل گفته بودیم شهدا را و خاک محل شهادتشان را در هیچ روزی بویژه روز عاشورا تنها نمی‌گذاریم. حتی از این هم می‌شود فهمید که چرا به بسیج می‌گویند «نیروی مقاومت بسیج». من واقعا نمی‌دانم در هفته بسیج قرار داریم یا در آستانه‌اش هستیم. اصولا خیلی در بند این مناسبت‌ها نیستم اما از دست‌اندرکاران مراسم ظهر عاشورای فکه، خاطره‌ای شنیدم که برای‌تان نقل می‌کنم. این عزیز می‌گفت: «در کانال کمیل فکه دیدم یک بسیجی افتاده زمین. تیر به پهلویش خورده بود. قمقمه‌ام را باز کردم تا مقداری آب به او بدهم، دیدم خالی است! عملیات لو رفته بود و عطش بیداد می‌کرد.

از بچه‌ها، هر که شهید می‌شد لب تشنه بود. من به آن رزمنده گفتم: «برادر! لب‌هایت را به هم بزن، بلکه اندازه کمترین ذره، کامت از این خشکی مهلک نجات یابد». به حرفم گوش داد اما از بس لب‌هایش به خاطر تشنگی خشک شده بود، ناگهان دیدم از ترک‌های هر 2 لب پایین و بالایش دارد خون می‌آید. من آنجا نگاه کردم به پیکر دیگر مجروحانی که شاید داشتند آخرین لحظات زندگی‌شان را می‌گذراندند. اغلب لباس تن‌شان نبود. خب واقعا بیم از این داشتند که شاید هر جور شده زنده بمانند و اسیر شوند. در همچین حالتی، رسمی بود میان بسیجیان که لباس‌ها را از تن درمی‌آوردند. علت؟ غرور و غیرت‌شان اجازه نمی‌داد با لباسی که مزین به تصویر ولی‌فقیه است، اسیر دشمن شوند. همچین روحیه و خصلتی داشتند. بدشان می‌آمد از این مساله. سر همین، من دوباره به آن رزمنده بسیجی که گمان نکنم بیش از 20 سال سن داشت، گفتم: «می‌خواهی کمک کنم لباس را از تنت درآورم؟» با دست اشاره کرد نمی‌خواهد! و بعد، تمام زورش را جمع کرد و گفت: «من شهید می‌شم، بذار تنم باشه». باز هم نگاه کردم دیدم همین طور از جای ترک‌های لبش دارد خون می‌ریزد. چند دقیقه نکشید یک «یا حسین» گفت، بعد یک «یا زهرا»... چه «یا زهرا»ی قشنگی گفت و به شهادت رسید. به شهادت رسید اما همچنان داشت از لبش خون می‌آمد! همین برایم تلنگری شد؛ نگاه کردم دیدم اغلب رزمنده‌های کانال کمیل که به شهادت رسیده بودند، لباس غرورآفرین و ملی بسیج تن‌شان بود اما الباقی که احتمال اسارت می‌دادند، لباس را از تن درآورده بودند. حالا شما ببینید؛ 31 سال از آن روز می‌گذرد. اگر یک بار آب خورده باشم، یاد لب‌های آن شهید نیفتاده باشم، دروغ گفته‌ام. نه اینکه بگویی دقت و مراقبه از خودم بوده‌ها، نه! اصلا همیشه و شاید هم ناخودآگاه جلوی چشمم است آن روز. روزی که مظلومیت، تشنگی، اقتدار و غرور ملی برای من در آن واحد در یک کانال جمع شد و جا شد».

کجاست فکه؟ نقشه را نگاه نکن... عاشورا را ببین که چگونه بسیجی امروز، هوای بسیجی دیروز را دارد. فکه حقیقتا قطعه‌ای از خاک کربلاست و تو دست در داخل این خاک نرم و رملی نمی‌بری، الا آنکه عطر مطهر شهدا را در آن بیابی. برای هر آن کس که از کاروان امسال جا ماند بگویم؛ در جای جای مقتل‌الشهدا «سمفونی پروانه‌ها» عجیب دیدنی بود. منطقه را پر کرده بودند با وجودشان. پروانه‌های فکه، حرف می‌زدند با آدمی. خوب است آنان که بودند، شهادت دهند به این ادعا. پروانه‌ها، پروانه‌ها، پروانه‌ها. اصلا هر وقت اوضاع سیاسی کشور، یک جورایی می‌شود، شهدا از راه می‌رسند. انقلاب اسلامی، ادبیات دشمن‌شکن، مقتدر و ظلم‌ستیزی دارد که تا فکه فکه است، تغییر نمی‌کند. دولت‌ها می‌آیند و می‌روند؛ آنچه سر جای خود باقی است، خون شهداست. «ستارگان آسمان گمنامی» نام همان مستندی است که ساختن آن، سید شهیدان اهل قلم را به وادی فکه کشاند اما چشم ظاهربین گمان می‌کرد با شهادت سیدمرتضی آوینی در چند متری مقتل‌الشهدای فکه، این مستند برای همیشه ناتمام باقی بماند. اینک به برکت خون شهدا و صدالبته به یمن حضور در صحنه «نیروی مقاومت بسیج»، در هر عاشورایی، بخش دیگری از «ستارگان آسمان گمنامی» آنهم چند متر جلوتر از مقتل شهید آوینی، تدوین می‌شود. عصر عاشورا به جمعیت انبوه و باشکوه مراسم که نگاه کردم، دیدم بیش از 95 درصد شرکت‌کنندگان از نسل سوم و چهارم انقلابند. بسیجیانی که نه عملیات والفجر مقدماتی را دیده‌اند، نه بعضا حتی 20 فروردین سال 72 را. اگر فکه را دیروز، بسیجیان خمینی با اهدای جانشان حفظ کردند، اینک در امتداد خون شهیدان، بسیجیان خامنه‌ای با یوم‌العیار عاشورا آمده‌اند. در فکه بودن، روزگاری که علی‌الظاهر جنگی هم نیست، بیش از آنکه «حفظ خاک» باشد، «حفظ خون» است. بازی «برد - برد» به این می‌گویند؛ «هم شهدا هوای انقلاب را دارند، هم نسل امروز انقلاب، هوای خون شهدا را». آری! ما جنگ ندیده‌ایم اما از جنگ‌دیده‌ها هم حالا دیگر بیشتر فکه رفته‌ایم. فکه برای ما فقط یک تکه از خاک وطن نیست. یک نوستالوژی، یک عادت، یک رسم هر ساله نیست. فکه برای ما کنج دنجی از نقشه ایران سرافراز نیست؛ خودش یک نقشه است؛ «نقشه راه». ما اگر هم نقدی به دیپلماسی وارد می‌کنیم از ناحیه مقدسه رزمندگان فکه است؛ اینقدر شرف داشتند که موقع اسارت، لباس مقدس بسیج و مزین به تصویر امام را از تن درآورند. با این دست فرمان اگر حرکت کنند دیپلمات‌های ما، هنگام دیدن دم کدخدای قبلی جهان یعنی آمریکا(!) کدخدای جدید و البته زپرتی یعنی فرانسه(!) دیگر غلط می‌کند روند مذاکرات را مختل کند. جهان، خدا دارد، کدخدا نمی‌خواهد! باید دم ملت را دید و دلگرم به حمایت خون شهدا بود. ما با لب‌های ترک خورده، فکه را نگه داشتیم، نه با تلخند «1+5» یا لبخند به «1+5». صدالبته که چرخ دیپلماسی هم باید بچرخد، منتهی به یک شرط حداقلی و یک شرط حداکثری. شرط حداقلی آن است که مابه‌ازای مذاکره، تحریم‌ها لغو شود. شرط حداکثری اما این است که ماشین ضدگلوله مذاکرات از خون شهدای لب تشنه ما رد نشود.

بسیجی امروز هم دلباخته حق است. سالیانی است که روزگار بد تا می‌کند با نیروی مقاومت بسیج. بسیجی چه کند که «حرمت‌شکنان عاشورا» ملیت عراقی نداشتند؟! بسیجی چه کند که «بعضی‌ها» فرورفته بودند در جلد «بعثی‌ها»؟! بسیجی چه کند که هم باید «حفظ خون» کند، هم «حفظ خون دل»؟! بسیجی چه کند که به امام و شهدا، «نواده امام» تهمت می‌زند؟! بسیجی چه کند که بی‌جنگ و بی‌روزگار جنگ، باید به همان منطقه دیرینه و نام‌آشنای فکه برود؟! بسیجی به تکلیف خود، ایضا محاسبه نتیجه فکر می‌کند، نه به این چیزها، همچنان که روز عاشورا به قاسم بن‌الحسن(ع) ربطی نداشت شمر قبلا جانباز کدام جبهه بود! مقاومت در فرهنگ بسیجی اما خشک و زمخت نیست. حقا که نامرامی بود شعار «توپ، تانک، بسیجی، دیگر اثر ندارد» که بعضی‌ها در فتن 78 و 88 نثار بسیج کردند. حیا نکردند از ترک روی هر 2 لب شهید کانال کمیل که بسیجی بود. شرم نکردند از روی احمدی‌روشن که بسیجی بود. در روز عاشورای 88 خجالت نکشیدند از بدن قطعه‌قطعه شده علی‌اکبر امام حسین(ع) که بسیجی بود. خوب یادم است اولین ساعات فتنه 88 در ساختمان قبلی روزنامه «وطن امروز» در خیابان پاکستان از روزنامه زدیم بیرون به قصد یک مصاحبه. ساعت 15 روز شنبه 23 خرداد بود. ساعتی قبل، از همان پنجره‌های داخل ساختمان، شراره‌های آتش و فتنه و دود هویدا بود. ما اما باید به قرارمان می‌رسیدیم. تقاطع پاکستان و بهشتی... (من تا به حال، این خاطره را جایی نقل نکرده‌ام) دخترکی با روسری سبز و سنگی در دست، همین که ما را دید شعار داد؛ «توپ، تانک، بسیجی، دیگر اثر ندارد». کسان دیگری هم بودند! کمی آن سوتر، سطل‌های زباله آتش گرفته تا وسط خیابان هم رسیده بود! نیروی انتظامی اما تازه داشت پیدایش می‌شد. دخترک عرض خیابان را دوید و چند بار دیگری هم شعارش را تکرار کرد و خواست برود زیر برج ابتدای خیابان شهید حق‌پرست که مثلا گیر نیروی انتظامی نیفتد اما هنوز به پیاده‌رو نرسیده، روسری از سرش افتاد. خواست برگردد که دید تعداد نیروها زیاد شده! یکی از بچه‌های روزنامه، که با ما بود، گفت: «نگهدار!» گفتم: «اینجا خطرناک است، سنگ می‌بارد!» گفت: «نگهدار بروم روسری‌اش را بدهم!» گفتم: «تو هم بدتر از من، قیافه‌ات تابلوست. با سنگ می‌زنندها!» گفت: «نگهدار!» و رفت و آن روسری سبزرنگ را از کف خیابان برداشت و داد به دخترک. بامزه اینجاست که برای این کار، یک باتوم هم توی آن گیر و دار که جان می‌داد برای سوختن خشک و ‌تر باهم، از دوستان نیروی انتظامی نوش جان کرد! وقتی این دوست ما برگشت ماشین، به او گفتم: «چی بهش گفتی؟» گفت: «روسری را دادم گذاشت سرش... گفتم؛ اینم از اثر بسیجی!»

نمی‌دانم نوشتم یا ننوشتم که پروانه‌های ظهر عاشورای فکه، خیلی زیبا بودند؛ خیلی! از اینها زیباتر هم ما دیدیم. شب عاشورا، تازه باران بند آمده بود. ماه به غایت زیبا بود اما «ستاره‌های آسمان گمنامی» را مگر می‌شد شمرد؟!

حمایت:ریشه‌های انفجار بیروت

«ریشه‌های انفجار بیروت»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن می‌خوانید؛منطقه در حالی روزهای بحرانی را سپری می‌کند که انفجارهایی خونین دیروز بیروت را لرزاند؛ انفجاری که ده‌ها شهید و زخمی بر جای گذاشت که برخی اتباع ایرانی از جمله رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در جمع شهدا بودند. در باب اهداف و دلایل آن مولفه‌های متعددی مطرح است: با توجه به فضای ناآرام‌ لبنان برخی این انفجار را ادامه بحران‌های جاری در این کشور می‌دانند که برگرفته از تحرکات و قدرت‌طلبی برخی جریان‌های غرب‌گرای 14 مارس و القاعده است.

هر چند که این سناریو تا حدودی به واقعیت نزدیک است، هدف قرار گرفتن اتباع و مقامات ایرانی در این انفجار و تقارن آن با شکست‌های گسترده گروهای تروریستی و متحدان خارجی آنها در سوریه همچنین تشدید تحرکات غرب برای تحمیل زیاده‌خواهی خود به سوریه و حامیان آن در مذاکرات ژنو 2، ابعاد پنهانی از این انفجار را آشکار می‌سازد.

بر اساس مجموع این تحولات می‌توان گفت که انفجار بیروت به نوعی انتقام‌گیری از سوریه و حامیان آن بوده است. عاملان این کشتار از یک سو برآن بوده‌اند تا تاکید کنند که این حمله انتقام حضور حزب‌الله لبنان در سوریه است و از سوی دیگر حمایت‌های قاطع ایران از مردم و نظام سوریه را ریشه این انفجار عنوان کرده‌اند. هدف نهایی از این رفتار آن بوده است که به زعم خود طرح شکاف‌اندازی میان ایران، سوریه و لبنان را اجرایی سازند.

طرح اولیه این تفرقه‌افکنی را نیز تهی ساختن سوریه از پشتوانه‌های منطقه‌ای برای به زانو در آوردن این کشور در برابر دشمنان تشکیل می‌دهد. طراحان این سناریو با ایجاد فضای رعب و وحشت برآنند تا ایران و لبنان را به وادادگی در مذاکرات ژنو 2 درباره سوریه و پذیرش زیاده‌خواهی غرب مبنی بر حذف نظام سوریه سوق دهند، در حالی که همزمان بر شکست خود در سوریه سرپوش می‌گذارند.

با کنار یکدیگر قرار دادن این مولفه‌ها می‌توان به عاملان اصلی این انفجارها پی برد و بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت هر چند که نمی‌توان نقش گروه‌های تروریستی و القاعده در این جنایت را نادیده گرفت، نباید از نظر دور داشت که این گروه‌ها ساخته و پرداخته کشورهای غربی، برخی کشورهای عربی، ترکیه و صهیونیست‌ها هستند یعنی همان‌ کسانی که برای نابودی سوریه، هر گونه سلاحی را در اختیار گروه‌های تروریستی قرار داده‌اند که نتیجه آن نیز بحران‌های امنیتی گسترده در منطقه نبوده است و نمود آن را در انفجار کنونی بیروت می توان مشاهده کرد.

آفرینش:بررسی لایه‌های زیرین طلاق در کشور

«بررسی لایه‌های زیرین طلاق در کشور»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛معضلات اجتماعی درجهان امروز به خصوص در کشورهای درحال توسعه که مدام درمعرض تغییر و تحول در حیطه افزایش آگاهی می‌باشند، بسیارفراوان و چالش برانگیز شده‌اند. اما تمام این معضلات "ابتدا به ساکن" خود را به "کانون خانواده" تحمیل می‌کنند و باعث بروز اختلالات درونی و احتمالا از هم پاشیدگی این کانون می گردد.

پدیده "طلاق" مولود نامبارک جمعی از معضلات اجتماعی است که امروز درحال رشد سریع و تبدیل شدن به یک چالش اساسی در جامعه ما می باشد. امروز افزایش طلاق در کشور شاید هشداردهنده‌ترین بحرانی است که وضع نابسامان اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی را بر گوش مسئولان ناقوس می‌کند، اما افسوس که شنیده نمی‌شود!.

" سازمان ثبت اسناد کشور آمار ازدواج و طلاق در ایران در نیمه اول سال 1392 را منتشر کرده است. بر اساس این آمار، میزان ازدواج در این مدت نسبت به مدت مشابه سال قبل، 5 درصد کاهش و آمار طلاق 7 درصد افزایش داشته است. همچنین این آمار نشان دهنده رشد 10 درصدی ازدواج موقت است."

تلفیق این سه آمار نگران کننده، خبراز بحرانی خانمان سوز و سونامی ویران کننده در جامعه می‌دهد که قربانی اصلی آن "پایگاه خانواده" می باشد. افزایش آمار طلاق و به نسبت آن افزایش تعداد ازدواج‌های موقت، کمی نگران کننده است. طلاق و ازدواج موقت هردو جزء شریعت اسلامی است و منکری تلقی نمی‌شود اما به نظر می رسد یک جای کار می‌لنگد...!

قطعاً خللی درمنویات اسلامی وجود ندارد، اما تناسب آنها با نیازهای امروز مستلزم تفسیر و وضع قوانین جدید می باشد. پویایی فقه شیعه ازاین بابت است که براساس نیازهای روزجامعه قادر به تغییرو تلطیف می باشد. امروز درجامعه ما ازدواج موقت امری عادی نیست که بدون ایجاد چالش برای خانواده تلقی شود. کم نیست تعداد طلاق‌هایی که به سبب اختیارهمسر دوم از سوی مرد صورت گرفته و زن این اقدام را به منزله عدم تعهد همسر به خود و خانواده‌اش تلقی می کند.

ازدواج موقت هرچند که سنتی حلال می‌باشد، اما افزایش آمارآن درجامعه امروز گویای برخی معضلاتی است که در پشت چهره و وجهه قانونی وشرعی این سنت نهفته است.

اما وجهه دیگر افزایش ازدواج موقت، افزایش تعداد زنان بی سرپرست می‌باشد که اکثراً از روی اجبار و تامین مایحتاج زندگی مجبور به این امر می شوند. عدم وجود قوانین مناسب جهت حمایت از زنان مطلقه و بی سرپرست موجب به وجود آمدن قشری آسیب پذیر درجامعه شده است که درخوشبینانه ترین حالت مجبورند به ازدواج موقت تن دهند وگرنه ممکن است دچار معضلات و فسادهای گوناگون گردند.

اینجا ضعف‌های قوانین مدنی خود را عیان می‌کنند و عدم همراهی آنها با موازین شرعی، نوعی تضاد را به وجود می‌‌آورد که حاصلی جز بروز پدیده شوم طلاق را به همراه ندارد و طلاق نقطه آغاز انواع معضلات اخلاقی و اجتماعی درجامعه می‌باشد. تفسیر و تکمیل قوانین مدنی از واجباتی است که اگر بی توجهی به آن ادامه یابد مسلما آسیب های جدی بر خانواده و اجتماع به همراه خواهد داشت.

مردم سالاری:انتظار عمومی برای گزارش 100 روزه

«انتظار عمومی برای گزارش 100 روزه»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حجت الاسلام محمد اشرفی اصفهانی است که در آن می‌خوانید؛ یکی از اولین وعده‌های رییس جمهوری بعد از موفقیت در انتخابات 24 خرداد، این بود که اولین گزارش را به مردم در صدمین روز فعالیت دولتش بدهد و بر همین اساس همه در انتظار هستند تا این وعده عملی شود تا ببینند در 100 روز اول، دولت یازدهم چه دستاوردهایی برای کشور و البته مردم داشت. گزارشی که مشاهدات موجود ما را به این نتیجه می‌رساند که می‌تواند گزارشی امیدوارکننده باشد، چرا که در همین زمان کم هم اتفاقهایی افتاده است که نشان از تدبیر و کارآمدی دولت دارد. در نگاه اول می‌توان اینطور گفت که «شادابی اجتماعی» و «امید به آینده» دو اتفاق مهمی است که افتاده است و به همین دلیل شاهد نوعی سرزندگی در جامعه هستیم. مردم ایران در طول هشت سال گذشته مشکلات و محدودیتهای زیادی را تجربه کردند و اصولا باید گفت ریشه رای بالای حسن روحانی در مشکلاتی داشت که دولت گذشته به پیکره جامعه تحمیل کرد.

حتما همه به یاد دارند و از یاد نخواهند برد که دولتهای نهم و دهم با روشهای آنچنانی و تصمیم‌هایی که غلط بودنشان بر همه (به غیر از دولتی‌ها) مبرهن بود، چه شرایط بد را به لحاظ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... به وجود آورد و دقیقا به همین دلیل مردم در بیست و چهارمین روز از خرداد ماه به پای صندوقهای رای رفتند و به جریانی رای دادند که از هر لحاظ با جریانی که رییس دولت گذشته را با حمایت‌هایش وارد پاستور کرده بود، اختلاف مشی و عقیده داشت.

شاید به همین دلیل است که رای دهندگان به حسن روحانی این روز‌ها کنجکاوانه در انتظار گزارش 100 روزه رییس جمهوری هستند تا ببینند فرد منتخبشان تا چه حد می‌تواند نسبت به آینده امیدوارشان کند. واقعیت موجود این است که یازدهمین دولت تاریخ جمهوری اسلامی در همین مدت محدود هم نشانه‌هایی جدی از کارآمدی را نشان داده است و به دلیل استفاده از چهره‌های کاردان و کارنامه دار و همچنین تاکید بر واقع‌بینی و اعتدال، توانسته است گام‌های موثری برای کاهش مشکلات بردارد که برای اثبات این مساله، مشخصا می‌توان به سیاست خارجی اشاره کرد که دولت روحانی با جایگزین کردن تنش زدایی به جای تنش زایی این سال‌ها، شرایطی را به وجود آورده که در حال حاضر می‌توان گفت جمهوری اسلامی با نظام بین الملل در حال رسیدن به تفاهم است و همچنین باید گفت نگاه دنیا به ایران تغییر کرده است، تغییری که به واسطه آن می‌توان با امیدواری بیشتری پرونده هسته‌ای را دنبال کنند و البته همچنین منتظر روزی نه چندان دور باشند که تحریم‌ها برداشته شده و یا حداقل کاهش محسوسی داشته باشند.

رسیدن به این شرایط البته ملزوماتی دارد که باید مورد توجه همه قرار بگیرد. دولت برای اینکه بتواند برنامه‌هایش را اجرایی کرده و اهداف تعیین شده را عملی کند، در وهله اول احتیاج به فضایی آرام و بدون تنش در داخل دارد تا بتواند از این طریق با کمترین دغدغه ممکن از پتانسیل‌های موجود در جامعه به بهترین نحو استفاده کند تا بلکه بتواند رضایتمندی عمومی را به لایه‌های مختلف جامعه تزریق کند. پس باید به منتقدان و مخالفان روحانی و دولتش این توصیه را داشت که با در نظر گرفتن منافع عمومی و مصالح ملی از هر گونه چالش و کارشکنی دوری کرده و فعالیت‌هایشان را فقط به این امر معطوف کنند که با بررسی دقیق شرایط، به جای اینکه به فکر تخریب باشند، ایرادات و ضعف‌های موجود را در چارچوب نقد اصولی مطرح کنند تا بلکه در رشد و توسعه احتمالی کشور نقش و سهم مهمی داشته باشند.

ابتکار:نمره صد روزه دولت؟

«نمره صد روزه دولت؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛صدمین روز آغاز بکار دولت یازدهم سر رسید و مطابق وعده، مردم منتظر گزارش آقای رئیس جمهور در صد روز اول می‌باشند اما این گزارش با چند روز تاخیر ارائه خواهد شد. شاید دلیل تأخیر آن مذاکرات هسته ای فردا می‌باشد. دولت بنا دارد نتیجه مذاکرات هسته ای را، در گزارش به عنوان بخش اصلی و برگ برنده صد روز اول لحاظ کند. بی شک صد روز برای ارزیابی عملکرد دولت زمان کافی بحساب نمی‌آید ولی با لحاظ رویکرد‌ها می‌توان افق‌ها را با همین صد روز تخیمن زد و مبنا و شاخص قضاوت نیز شعار‌های دکتر حسن روحانی در زمان انتخابات می‌باشد. برای اینکه بتوان قضاوت منصفانه و همه جانبه نسبت به عملکرد صد روز گذشته داشت باید چند حوزه را به تفصیل نگاهی انداخت.

1-حوزه ی داخلی: این حوزه شامل چند بخش خواهد بود:
الف)بخش انتصابات و استقرار دولت؛ در این حوزه گرایش دولت در بکارگیری کارشناسان با رویکرد اعتدال بوده است. در انتصاب رده ی اول که همان اعضاء کابینه می‌باشد نمره دولت بالای 15 می‌باشد اگر چه ممکن است گروههای سیاسی هر کدام با مقیاس حزبی و گروهی توقعاتی بیش از عملکرد داشته باشند و با میانگین سنی کابینه نشان می‌دهد که اصل جوانگرایی در آن فدای تجربه گرایی شده است. ولی کابینه یازدهم آئینه ظرفیت کارشناسی کشور می‌باشد. اما این نمره در رده‌های بعدی به زیر 15 تنزل پیدا کرد. روند انتخاب در رده‌های بعدی اولاً با کندی انجام گرفته و می‌گیرید ثانیاً در برخی موارد انتخاب‌ها دور از انتظار و در جبهه مخالف دولت انجام گرفته و بیم معامله و تبانی برخی مدیران ارشد با بعضی نهادها و اشخاص قدرتمند را تداعی می‌کند.

ب)حوزه ی فرهنگ: در این حوزه انتخاب‌ها عمدتاً از طیف اصولگرایی مدرن صورت پذیرفته است و در حوزه کتاب و ممیزی حرفهای خوب و امیدوار کننده ای گفته شده اما تا رسیدن به نقشه راه در این حوزه که امکان ارزیابی را فراهم آورد، فاصله بسیار است.

ج) حقوق شهروندی: در این حوزه که جزو وعده‌های آقای رئیس جمهور بود و مطالبه مهم طبقه متوسط جامعه نیز می‌باشد تاکنون شاهد رفتارها و گشایش‌های موردی و مقطعی بوده ایم اما هنوز گام اساسی برداشته نشده است. دیدگاه دولت در خصوص حجاب،گشایش در ارتباط با زندانیان امنیتی جزو اقدامات قابل توجه می‌باشند ولی سند جامع حقوق شهروندی که جزو مطالبات و وعده‌های اصلی دکتر روحانی بود هنوز به پیش نویس منتهی نشده است. معاونت حقوقی رئیس جمهور مأمور این مهم است. اگر این معاونت می‌توانست پیش نویس اولیه سند مذکور را به منظور جلب نظر نخبگان رسانه ای می‌کرد، در آن صورت برای گزارش صد روزه قدم مثبت بحساب می‌آمد.

د) حوزه ی اقتصادی: بی شک بخش اقتصاد همچون گذشته پاشنه ی آشیل دولت یازدهم بحساب می‌آید. آنچه در حوزه اقتصاد در صد روز گذشته مشاهده شد مانور وحدت و یکپارچگی تیم اقتصادی بود. اما واقعیت صحنه نشان می‌دهد که آنچنانکه ادعا می‌شود این یکپارچگی وجود ندارد و ما شاهد چند پارگی و چند جزیره ای در بین تصمیم گیران حوزه اقتصاد هستیم. این چند پارگی به تفاوت نگاه در حوزه اقتصاد عدالت محور یا اقتصاد بازار آزاد بر می‌گردد. یک سر این تفاوت را دکتر جهانگیری تشکیل می‌دهد و سر دیگر آن دکتر نهاوندیان می‌باشند. در مقام تصمیم هم هنوز استراتژی جامع و مبتنی بر واقعیت‌ها و امکانات تدوین نشده است. بدنه ی کارشناسی و تیم تصمیم گیر گرفتار صبر و انتظار و بی عملی شده اند. این پدیده به دلیل گره زدن اقتصاد به تحریم‌ها و تحولات سیاست خارجی می‌باشد. دلیل بنیادی تر آن هم این است که متأسفانه رویکرد دولتمردان اقتصادی در دوره‌های مختلف همواره هزینه ای بوده و ما شاهد دولت درآمدی نبوده ایم. نگاه دولتمردان همواره به شیرهای نفت و دلارهای آن برای پرداخت تکالیف بودجه ای می‌باشد. در حقیقت دولت‌ها همواره هزینه ای هستند به همین جهت تیم برنامه ریزان عمدتاً درگیر چگونه هزینه کرد می‌باشند. کمترذهن‌ها درگیر رصد منابع درآمدی و افزایش درآمد‌های کشور می‌باشد. بر این اساس متأسفانه دولت یازدهم وارث اقتصاد با نرخ تورم 40 درصد و بیکاری با نرخ بالای 25درصد برای برون رفت از شرایط فلاکت بار کنونی به راهکارهای پایدار و امید آفرین نرسیده است. تلاش‌ها بیشتر متمرکز بر تحولات خارجی است. بر این اساس نمره ی تیم اقتصادی زیر 11 می‌باشد.

2) حوزه ی خارجی: بی تردید نمره دولت در این بخش عالی است دولت در حوزه سیاست خارجی توانسته است سیاست ایران هراسی را با سیاست ایران منطقی ناکام بگذارد و توپ اتهام را در پرونده هسته ای به زمین 1+5 برگرداند. اگر چه ممکن است امشب و فردا نتیجه دلخواه در مذاکرات حاصل نشود ولی مجموع عملکردی دولت در حوزه سیاست خارجه بیش از ظرفیت و فوق العاده بوده است. نمره دستگاه خارجی کشور فارغ از نتیجه مذاکرات 20 می‌باشد. بر این اساس نمره دولت در حوزه مسایل داخلی زیر 12ولی در سیاست خارجی 20 می‌باشد. درنتیجه معدل کل نمرات دولت در همه حوزه‌های کاری در صد روزگذشته حدود 15 برآورده می‌شود. اما رویکردها و نگرش‌های دولت دکتر روحانی همچنان امیدآفرین و فرحبخش و انتظار نمره ی 20 را در تمام حوزه‌ها ایجاد کرده است. نتیجه ی این امید باعث تأخیر در مطالبات مردم می‌باشد، ولی همه باید باور کنند که ظرف امیدواری مردم محدود است.

قانون: بی اطلاعی احمدی مقدم رافع مسئولیت او نیست

«بی اطلاعی احمدی مقدم رافع مسئولیت او نیست»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم پیمان حاج محمود عطار است که در آن می‌خوانید؛با توجه به گفته‌های سردار احمدی مقدم، فرمانده کل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر اینکه اطلاعی از وضعیت بازداشتگاه کهریزک نداشته، می‌توان گفت این بی‌اطلاعی ایشان نمی‌تواند نفی کننده مسئولیت شخص وی و سایر مسئولان نیروی انتظامی از جهت انطباق این بازداشتگاه با استانداردهای قانونی سازمان زندان‌ها باشد. احمدی مقدم در حال حاضر نمی‌تواند خودش و سایر فرماندهان نیروی انتظامی را از بار مسئولیت نگهداری متهمان در آن بازداشتگاه خارج کند. با توجه به سخنان فرمانده نیروی انتظامی مبنی بر اینکه ما نمی‌توانیم بر رفتار ماموران بازداشتگاه‌‌ها در رعایت و عدم رعایت حقوق شهروندی متهمان نظارت کامل داشته‌باشیم، این مسئله  باعث بروز اشکالاتی می‌شودو اتفاقاتی نظیر همین کهریزک و ده‌ها اتفاق دیگر می‌افتد واین‌ها نیازمند بازرسی دقیق  نیروی انتظامی و مراکز نظارتی این نیرو است که حقوق متهمان به عنوان بخشی از جامعه رعایت شود تا  به لحاظ مجرم بودن این افراد حقوقشان پایمال نشود و شاهد چنین وقایع تلخی نباشیم.

 در اظهارات دیگر فرمانده نیروی انتظامی مبنی بر اینکه  بازداشتگاه کهریزک برای نگهداری اراذل واوباش ایجاد شده بود دو نکته وجود دارد: اولا در ادبیات حقوقی و در قوانین مدون ایران  واژه‌ای به‌نام اراذل و اوباش بودن جرم انگاری نشده است. به عبارت ساده‌تر در قانون مجازات اسلامی ایران تعریفی از اینکه شخصی اراذل و اوباش باشد و این رفتار وی مجرمانه تلقی شود و قابل پیگرد قضایی وکیفری باشد پیش‌بینی نشده است. (البته این ایراد را سابقا در مورد سخنان  مرتضوی به عنوان دادستان وقت تهران نیز در رسانه‌ها گرفته بودیم  زیرا وی مدعی شده بود بازداشتگاه کهریزک محل نگهداری اراذل واوباش بوده است).

 در حالی که نه سردار احمدی مقدم، نه مرتضوی ونه هیچ‌یک از مسئولان قضایی و انتظامی ما تا کنون تعریف منطقی از واژه اراذل و اوباش نداشته‌اند، در این‌باره نیز توضیحی ارائه نشده است درصورتی که در قانون مجازات اسلامی هر عمل و ترک عملی که رفتار مجرمانه محسوب می‌شود مشخص شده‌است و در قانون مجازات اسلامی برای اراذل و اوباش پیش‌بینی هیچ کیفر و مجازاتی نشده است پس چگونه افرادی را درقالب عنوان  اتهامی اراذل و اوباش دستگیر شده و به زعم احمدی مقدم در بازداشتگاه کهریزک نگهداری می‌کردند؟

حال با فرض اینکه این مکان محل نگهداری اراذل و اوباش باشد، مگر این افراد انسان نیستند. در صورتی که افراد تحت هر عنوانی دستگیر می‌شوند باید با توجه به حقوق شهروندی با آنها  رفتار انسانی شود و ضوابط و آیین دادرسی کیفری (ولو خلافکارترین فرد در جهان باشند)در مورد آنها اعمال شود. متهمان باید طبق قانون دستگیر و تحت تعقیب قرار گیرند و محاکمه ومجازات نیز باید طبق قانون صورت گیرد.

اگر این افراد به لحاظ خطرناک بودنشان باید در مکانی دور از جامعه نگهداری شوند بازداشتگاه این افراد باید دارای حداقل حقوق شهروندی و استاندارد نگهداری انسانی باشد و نباید به لحاظ خطر ناک بودن در مکانی که عاری از اولیه‌ترین حقوق شهروندی بوده و استانداردهای لازم برای افراد را ندارد نگهداری شوند. همچنین افرادی که بعد از انتخابات 88 دستگیر شده‌اند نه تنها خطر ناک نبوده‌اند بلکه بر اساس گفته‌های احمدی مقدم بیشتر این افراد صرفا به عملکرد و انتخاب رئیس جمهور سابق اعتراض داشته اند و سابقه خطرناکی نیز نداشته‌اند. سعید مرتضوی در لوایح و اظهاراتی که به دادگاه و دادسرا  در جلسات محاکمه دخالت در خصوص قتل سه نفر داشته‌، صراحتا به دستور مستقیم خود برای اعزام این افراد به بازداشتگاه کهریزک اذعان داشته و امروز نمی‌تواند منکر این قضیه شود. علت شکایت اولیای دم کشته‌شدگان کهریزک علیه وی به خاطر دستور مستقیم مرتضوی در اعزام این افراد به این بازداشتگاه بوده است.امروز با توجه به سخنان سردار احمدی مقدم آن افراد اراذل و اوباش نبودند، باید تاکید کرد که دخالت و نقش مرتضوی در قتل آن سه جوان و سایرآسیب‌های وارده وارد فاز جدیدی شده است.

آرمان:از شکست افراطیون تا انفجارهای بیروت

«از شکست افراطیون تا انفجارهای بیروت»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حشمت‌ا... فلاحت‌پیشه است که در آن می‌خوانید؛افراطیون منطقه خاور میانه چند سال قبل تصمیم گرفتند منطقه امنی برای خود در سوریه آماده کنند تا در آن به راحتی فعالیت‌های خود را سازمان دهند. در آن زمان تنها کشوری که در برابر این تهدید ایستادگی کرد و نسبت به نفوذ تفکر القاعده در منطقه هشدار داد، ایران بود. گرچه در ابتدا با حمایت برخی کشورهای منطقه این تفکر موفقیت‌هایی در سوریه داشت اما به مرور بامقاومت ملت و دولت سوریه، تروریست‌هایی که از 85 کشور دنیا به این کشور رفته بودند روز به روز شکست خوردند و از مواضع خود مجبور به عقب‌نشینی شدند و از سویی دیگر، کشورهای غربی نیز هشدارهایی که ایران قبلا نسبت به ظهور و نفوذ تفکر القاعده اعلام کرده بود را جدی‌تر گرفتند و نسبت به تداوم حمایت از گروه‌های تروریستی در سوریه دچار تردید جدی شدند. این شکست‌ها، جبهه تروریستی که به دنبال ایجاد پایگاهی قدرتمند در سوریه بود را به وحشت انداخت تا آنها برای مقابله دست به روش‌های نامعقول بزنند. متاسفانه این افراد روز گذشته برای انتقام، اقدام به انفجارهای تروریستی- انتحاری مقابل سفارت ایران در منطقه شیعه‌نشین بیروت لبنان کردند که اخبار تلخی در مورد تلفات آن به گوش رسید.

به هر حال همانطور که این رفتار انتحاری نامیده می‌شود، نمی‌توان توجیهی عقلانی برای این رفتار پیدا کرد و اما به نظر می‌رسد با توجه به رفتارهای سابق گروه‌های تروریستی نظیر القاعده، این افراد قصد داشتند با انجام این عملیات تروریستی، همزمان با مسابقه فوتبال میان تیم‌های ایران و لبنان و از سویی دیگر افزایش حساسیت خبری به روی ایران در آستانه دور جدید و سرنوشت‌ساز مذاکرات هسته‌ای،‌ نام خود را در رسانه‌ها بیشتر مطرح کنند. سابق بر این هم دیده بودیم که همزمان با مسابقات مهم ورزشی در کشورهای مختلف جهان، نیروهای القاعده دست به خرابکاری‌های مشابه زده بودند.

در این میان این روزها نشانه‌ها و مدارکی به دست آمده که نشان از همکاری اسرائیل و القاعده دارد و ریشه اصلی این اقدامات را باید در رفتارها وسیاست‌های رژیم صهیونیستی در منطقه دنبال کرد. شکی نیست که بزرگ‌ترین مخالف ایران در آستانه توافق هسته‌ای، رژیم صهیونیستی است. در سال‌های گذشته از طرفی شاهد سیاست‌های نرم ایران در منطقه بودیم و از سویی دیگر سیاست‌های خشونت‌بار القاعده که به دنیال تزریق ناامنی در خاورمیانه بود.

امروز که ایران با این سیاست‌های نرم به پیروزی‌های متعدد در زمینه‌های مختلف دست پیدا می‌کند، نیروهای افراطی خشمگین شده و اینگونه در برابر ایران به موضع‌گیری می‌پردازند. در چنین مواقعی کشورهایی مثل عربستان نیز باید موضعی شفاف داشته باشند. سیاست امروز این کشور به شکلی پیش رفته که در سطوح مختلف اطلاعاتی، اهدافی را پیگیری می‌کند که همسو با اهداف و خواسته‌های موساد و دیگر نهادهای مخوف اطلاعاتی منطقه است.

با این وضعیت صرف تکذیب همکاری میان موساد و عربستان چیزی را حل نخواهد کرد و متاسفانه به نظر می‌رسد حوادثی که در منطقه توسط القاعده انجام می‌شود نیز بدون اطلاع عربستان یا بدون حمایت نهادهای اطلاعاتی صهیونیستی نیست و به نظر می‌رسد به مرور به زمان پایان دادن به این سیاست‌های غلط نزدیک می‌شویم.

دنیای اقتصاد:مسائل اقتصاد ایران: از طرح هدفمندی تا مسکن مهر

«مسائل اقتصاد ایران: از طرح هدفمندی تا مسکن مهر»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر احمد مجتهد است که در آن می‌خوانید؛اقتصاد ایران با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو است که همه به آن اذعان دارند. هر چند دولت قبلی با عدم‌انتشار آمار و ارقام اقتصادی و دادن اطلاعات ناقص سعی در سرپوش گذاشتن به مشکلات اقتصادی و ضعف سیاست‌گذاری دولت کرد، ولی در عمل این مساله قابل کتمان نبود و مردم با تمام وجود مشکلات اقتصادی را احساس می‌کردند.

افزایش قیمت کالاها و خدمات، نوسانات شدید نرخ برابری ارز و کمبود مواد اولیه و قطعات برای تولیدکنندگان، موجب بسته شدن کارخانه‌ها یا مجبور شدن به تولید با ظرفیت پایین شد. نتیجه آنکه افزایش بیکاران به خصوص در میان جوانان تحصیل‌کرده که ناشی از کاهش سرمایه‌‌گذاری چه از طرف بخش عمومی (کاهش تخصیص بودجه به طرح‌های عمرانی) یا از طرف بخش خصوصی به علت عدم‌اطمینان از اوضاع اقتصادی و سیاسی کشور به‌رغم انکار مقامات رسمی یک واقعیت ملموس بود.

برخی از مقامات سعی کردند با فرافکنی این مشکلات را صرفا به گردن تحریم‌های بین‌المللی بیندازند و از خود رفع مسوولیت کنند. در حالی که بخش عمده مشکلات ناشی از ضعف مدیریت و عدم‌توجه به نظریات کارشناسان اقتصادی و مدیران باتجربه بود که بارها از طرق مختلف از جمله نامه‌های سرگشاده سعی کردند صدای خود را به مسوولان دولت گذشته برسانند که متاسفانه گوش شنـــوایی وجود نداشت. از جمله این مشکلات می‌تــوان به ضعف مدیریت دولت قبل در اجرای طرح‌های بزرگ در زمینه حذف یارانه‌های حامل‌های انرژی، تهیه مسکن برای اقشار کم‌درآمد جامعه و ایجاد اشتغال از طریق پرداخت وام به واحدهای تولیدی زود بازده اشاره کرد که همه آنها به‌رغم نیت خیر طراحان، به دلیل عدم‌توجه به نظر کارشناسان یا اجرای غلط آن با شکست روبه‌رو شد. علاوه بر این دولت بعدی (یازدهم) را با میراثی از مشکلات فراوان مواجه کرد که سال‌ها برای جبران آن زمان لازم است.

در این یادداشت سعـــی بر این است که برخی از جوانب این طرح‌ها که کشور را با مخاطرات عظیم اقتصــادی، تورم، بیکاری، کاهش رشــد و سرمایه‌گذاری و از بین رفتن میلیاردها دلار درآمدهای ارزی روبه‌رو کرد، آشنا کنم.

مشکلات اجرایی طرح هدفمندی یارانه‌ها
این طرح از جمله طرح‌های صحیح با منطق اقتصادی قوی و مورد قبول اکثر اقتصاددانان داخلی و سازمان‌های اقتصادی بین‌المللی بود. به دلیل ارزانی بیش از حد حامل‌های انرژی، ایران میلیاردها دلار را از طریق مصرف انرژی که کالای بسیار با ارزشی است، از دست می‌داد. این ارزانی بیش از حد منجر به مصرف بسیار بالای انرژی نسبت به تولید ناخالص ملی یعنی کارآیی کم، استفاده از تکنولوژی‌های قدیمی و ناکارآ از نظر مصرف انرژی، قاچاق فرآورده‌های نفتی به خاطر تفاوت فاحش قیمت با کشورهای همسایه، نیاز به سرمایه‌گذاری هنگفت برای تولید برق و پالایشگاه‌های نفت و گاز و غیراقتصادی بودن سرمایه‌گذاری در این بخش و عدم‌رغبت برای تولید انرژی‌های نو سازگار با محیط زیست شده است. از طرف دیگر با توجه به مصرف بالای نفت در داخل، با کاهش صادرات نفت و در نتیجه کاهش درآمدهای ناشی از صادرات آن مواجه شده‌ایم. نیاز به سرمایه‌گذاری هنگفت در این بخش با توجه به روند کاهش تولید از مخازن قدیمی نفت یک ضرورت غیر قابل انکار است.

در این راستا مجلس شورای اسلامی با توجه به تصویب قانون هدفمندی یارانه‌ها، مجوز افزایش قیمت حامل‌های انرژی را تا حد قیمت فوب خلیج فارس به دولت داد. درآمد حاصله باید 50 درصد به مردم بابت افزایش قیمت، 30 درصد به صنایع برای سرمایه‌گذاری در تکنولوژی‌های جدید برای صرفه‌جویی در مصرف انرژی و افزایش کارآیی و20 درصد باقیمانده برای افزایش سرمایه‌گذاری دولت در برنامه‌های عمرانی جهت ایجاد اشتغال و افزایش رشد اقتصادی اختصاص می‌یافت.

اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، منجر به اجرای یک برنامه غلط فقط برای جلب محبوبیت بین مردم شد. به‌رغم برآورد دقیق درآمد حاصله از این افزایش، پرداخت به مردم به بیش از دو برابر مبلغ مقررشده در قانون هدفمندی توسط دولت مصوب شد و هیچ رقمی برای بخش‌های دیگر باقی نماند.

 با توجه به کسری مبلغ پرداختی، دولت ناگزیر شد به طرق مختلف از جمله کاهش یا توقف طرح‌های عمرانی، برداشت پول از حساب بانک‌ها، وزارت نیرو و نفت و فروش دارایی‌ها ضمن جلوگیری از اجرای طرح‌های توسعه‌ای و نیمه کاره گذاشتن آنها و عدم‌پرداخت مطالبات وافزایش بدهی میلیاردی به پیمانکاران طرح‌ها، پرداخت یارانه‌ها را انجام دهد. نتیجه آن تورم شدید، بیکاری فزاینده و کاهش رشد اقتصادی بود.

آمار و ارقام اعلام شده در چندماهه اخیر به خوبی گویا است و نیاز به توضیح ندارد. تورم بالای 40 درصد، بیکاری 13 درصدی، رشد اقتصادی منفی، رشد سرمایه‌گذاری منفی، بدهی به پیمانکاران و بانک‌ها، کسری بودجه، کاهش واردات و صادرات، تعطیلی یا کاهش تولید واحدهای صنعتی کشور از جمله صنایع بزرگ خودروسازی برخی از این مشکلات اقتصادی است.

این مسائل قابل پیش‌بینی بود و هشدارهای متعددی در این زمینه به مسوولان دولت داده شد که متاسفانه عمدتا نادیده گرفته شد. راه‌حل‌ها وجود دارد و اکنون نیز به‌رغم تداوم تحریم و مشکلات ناشی از عملکرد غلط گذشته می‌توان به تدریج با آن مقابله و از شدت آن با سیاست‌گذاری صحیح و تصمیمات منطقی و عقلایی کاست.

کسری بودجه؛ تورم‌زاتر از افزایش قیمت انرژی
اما هم‌اکنون با توجه به پیامدهای ناشی از کاهش شدید ریال در مقابل ارزهای خارجی، تقریبا قیمت‌ حامل‌های انرژی به قبل از حذف یارانه‌ها از نظر بین‌المللی برگشته است. مجلس مجوز افزایش قیمت‌ها برای امسال را صادر کرده، اما دولت جدید آن را اجرا نکرده است. تداوم پرداخت یارانه به روش فعلی؛ یعنی کسری بودجه دولت و درنتیجه ادامه روند تورم گذشته است. اجتناب دولت از افزایش قیمت حامل‌های انرژی براین اساس که موجب تشدید تورم می‌شود، اگر در مقایسه با ادامه کسری شدید بودجه در نظر گرفته شود چندان منطقی نیست و پیامدهای سنگینی برای اقتصاد کشور در بر خواهد داشت. تعدادی از اقتصاددانان در مقالات خود به این مساله اشاره کرده‌اند که افزایش قیمت‌ حامل‌های انرژی و سایر کالاهای یارانه‌بگیر، از نظر تورمی تاثیر کمتری در مقایسه با اثرات کسری بودجه دولت در بر خواهد داشت و بهتر است این کار هرچه زودتر صورت گیرد، زیرا تاخیر آن تبعات سنگینی بر اقتصاد کشور خواهد داشت.

اما برای جبران کسری بودجه مربوط به طرح یارانه نقدی، امکان حذف سه دهک از یارانه‌بگیران از نظر اجرایی کار ساده‌ای نیست؛ هرچندکه می‌توان با مشکلاتی آن را انجام داد؛ اما با توجه به تورم دوساله اخیر عملا ارزش واقعی یارانه نقدی دریافتی هر فرد به کمتر از 30 درصد در مقایسه با ابتدای پرداخت کاهش یافته و با توجه به ادامه روند تورمی در امسال و سال آینده، می‌توان گفت قدرت خرید آن در سال آینده به کمتر از20 درصد روز اول می‌رسد. عملا می‌توان گفت که تورم مشکل پرداخت یارانه‌ها را در آینده نه‌چندان دور حل خواهد کرد و کسی دیگر به خاطر نگرفتن یارانه‌ها اعتراض نخواهد کرد.

کسری بودجه «مسکن مهر»ی
اما در کنار این موضوع، مشکل مسکن مهر و تاثیر آن بر کسری بودجه دولت، بزرگ‌تر و پیچیده‌تر از مساله طرح هدفمندی یارانه‌ها است. به نظر می‌رسد هنوز مسوولان دولت جدید ابعاد این مساله را به درستی برآورد نکرده‌اند و از کم و کیف مشکلات آن به طور کامل اطلاع ندارند. طرحی با این ابعاد گسترده بدون بررسی‌های کارشناسی دقیق از نظر هزینه، موقعیت مکانی، تامین منابع مالی موجب افزایش شدید تورم (طبق گزارش‌ها 17 درصد واحد تورم به مسکن مهر برمی‌گردد) بدهی سنگین به پیمانکاران، ناتمام ماندن بسیاری از مجتمع‌های مسکونی و پرداخت‌های سنگین برای دولت در آینده می‌گردد.

این طرح نیز همانند طرح هدفمندی یارانه‌ها اگر در ابعاد منطقی و به صورت کارشناسی در یک دوره زمانی منطقی اجرا می‌شد، می‌توانست بسیاری از مشکلات مردم بی‌مسکن را حل کند. از نظر کارشناسی انتخاب محل احداث، کار بسیار حساسی است و نمی‌توان صرفا به خاطر زمین مجانی هر محلی را انتخاب کرد. تامین نیازهای اولیه، از جمله آب، برق، گاز، فاضلاب، جاده، دسترسی تلفن و اشتغال از جمله مهم‌ترین عوامل موثر در این مورد می‌باشند؛ ولی مهم‌ترین چالش این طرح‌ها تامین منابع مالی برای اجرا است که متاسفانه دولت قبلی در این مورد مهم‌ترین اشتباه خود را انجام داد و بدون در نظر گرفتن امکانات مالی کاری را شروع کرد که تا به امروز موجب بدهی شدید مردم به بانک مسکن (بدون امید به بازپرداخت آن و درنتیجه بدهی بانک مسکن به بانک مرکزی که از عوامل افزایش پایه پولی و نقدینگی است) و بدهی دولت به بانک مسکن شده است.

بیم آن می‌رود که اگر هر چه زودتر مشکلات این طرح‌ها حل نشود، مشکلات اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی زیادی را برای دولت فعلی در برداشته باشد و منجر به نارضایتی گسترده مردم به‌خصوص در میان طبقات کم‌درآمد و متوسط جامعه شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۳
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۹
۰
۰
آقا رضا راست میگه اون موقع بسیجی حكم مرد را داشت؛ كسی كه كنارش حس امنیت میكنی ولی در حال حاضر از بعضی ها رفتارهای خشونت آمیزی ازشون دیده میشه كه ارزش و اعتبار اونها را زیر سوال برده
هاشم
Netherlands
۰۴:۱۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۳۰
۰
۰
بسیجی دیگر اثر ندارد؟!
بسیجی امروز هم دلباخته حق است؛ بسیجی چه كند كه «حرمت‌شكنان عاشورا» ملیت نداشتند؟! بسیجی چه كند كه هم باید «حفظ خون» كند، هم «حفظ خون دل»؟
سبحان
Iran, Islamic Republic of
۰۷:۵۶ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۴
۰
۰
با سلام به همه اونایی كه میخوانند.بسیجی همیشه اثر دارد چون بودن آنان موجب آسایش همه چه كسانی كه موافق یا مخالف بسیجی هستند، میشود.مثل خورشید می درخشند بدون چشم داشتی و اگر كسی خانه اش را پشت به آفتاب بسازد خودش از نور محروم است ودر حق خود ظلم كرده..........

نیازمندی ها