در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«تاریخ تمام جوامع، تاریخ مبارزات طبقاتی بوده است که آزاده و برده، پاترسین و پلیبن، ارباب و سرو، استاد کارگاه و پیشهور و روزمزد، در یک کلام، ستمگر و ستمدیده با یکدیگرستیزی همیشگی داشته و به پیکاری بیوقفه، گاه نهان و گاه آشکار دست یازیدهاند، پیکاری که هر بار به نوسازی انقلابی کل جامعه یا نابودی همزمان طبقات در حال پیکار منجر شده است.» (کارل هنریش مارکس)
مجموعه تلویزیونی «خرده ستمگران» سریال ویژه محرم شبکه سه سیما که در ایام محرم هر شب بجز پنجشنبه و جمعه، ساعت 20 روی آنتن میرود و بازپخش آن روز بعد ساعت 14 و 40 دقیقه خواهد بود و در ده قسمت 60 دقیقهای به کارگردانی مسعود شاهمحمدی و تهیهکنندگی سعید شاهسواری تولید شده است، داستان خردهستمهایی است که انسانها در روابط اجتماعی در حق یکدیگر مرتکب میشوند و قصه مبارزه آدمها با ستمگران کوچک است. اشخاصی که در نقش همسایه، دوست، صاحبکار، صاحبخانه و... به اطرافیانشان ستم میکنند. در این مجموعه سعی شده به موضوعاتی بظاهر بیاهمیت که ما به آنها توجه نمیکنیم، پرداخته شود.
این مجموعه اپیزودیک که محصول ۱۳۸۷ است و پخش آن به دلایلی نامعلوم تا به حال به تعویق افتاده، در هر قسمت داستان مجزایی روایت میکند. قصه هر اپیزود مجموعه تلویزیونی خرده ستمگران بر پایه یک موقعیت و تم روانشناختی طراحی شده و شکل گرفته است؛ روانپریشی مشترک در اپیزود نخست، تبعات منفی و فاجعهبار خودشیفتگی در قسمت دوم، اختلال نافرمانی مقابلهای و لجبازی کودکان در داستان سوم بخوبی دراماتیزه شده است. در قسمت سوم نویسنده عامدانه کوشیده تصویر جدیدی از کلیشه نامادری پیش چشم گذارد.
اختلال استرس پس از سانحه، اختلال شخصیت وابسته و نقش تأثیرگذار ناخودآگاه در زندگی انسان در اپیزود چهارم، عواقب روانشناختی فقر در زندگی و تابلوی بالینی افسردگی در داستان پنجم و دهم، نابسامانیهای روانی کودکان کار، عقده ادیپ و کودکآزاری در قسمت ششم خرده ستمگران به عنوان بن مایه دراماتیک انتخاب شده است.
تمام اپیزودهای مجموعه تلویزیونی خردهستمگران سرشار از مفاهیم عمیق روانشناختی است و میتوان تکتک قسمتهای این سریال را بهعنوان یک فیلم آموزشی به منظور تدریس در دانشکدههای روانشناسی به نمایش درآورد، آن هم در عصر حاضر که به نظر میرسد آموزش از طریق محصولات رسانهای به یک ضرورت تبدیل شده است. سریال خرده ستمگران، هم دانش عمومی و هم سواد رسانهای و بصری مردم را ارتقا میبخشد و مصداق روشنی برای نقش آموزشی صدا و سیما و رسالت این سازمان بهعنوان یک دانشگاه است.
در همه ادیان بخصوص اسلام درباره ستم، سخنهای فراوان و مکرر گفته شده است. هنگام ستم، عدل خداوند را درباره خودت به یادآور و هنگام قدرت از قدرت خداوند متعال بر خود یادآور و معلوم است روز چیرگی ستمدیده بر ستمگر سختتر از روز چیرگی ستمگر بر اوست که در آن روز ـ قیامت ـ پاداش و انتقام بزرگ مطرح است. نهایت ستم ستمگر در دنیا این است که مظلوم را میکشد و یکبار او را میمیراند و دیگر یارای رنج رساندن به او ندارد، ولی روز قیامت روزی است که ستمگر نمیمیرد که راحت شود بلکه عذاب او جاودانه است و همواره تجدید میشود. همچنین پیامبر اکرم(ص) میفرماید: هر کسی داد ستمدیدهای را از ستمگر بگیرد، در بهشت یار و همنشین من است.»
اعانت مظلوم در بعد فرهنگی و فکری به مراتب از یاری فیزیکی او در مسائل مادی ارزندهتر است، زیرا اگر فرد و جامعه در استضعاف فرهنگی به سر ببرند، چهبسا زمینههای ستمپذیری بیشتری را در خود فراهم آورند و ستمگران دیگری را بر سرنوشت خویش حاکم کنند، اما اگر رشد فرهنگی یابند و از اسارت جهل و نادانی آزاد شوند با اتکای برخود و جوشش درونی خویش و حتی بدون یاری دیگران و با اتکا بر تواناییهای فکری خود زنجیرهای اسارت و ستم را پاره میکنند و اجازه هیچگونه استثمار و ظلمی را به دیگران نمیدهند.
در بعد حیثیت و آبرو نیز هیچ مومنی نباید مورد ستم واقع شود و همه موظفند در حضور یا غیاب همکیشان خود از آنان دفاع کنند و حرمتشان را پاس دارند، چراکه ضربه زدن به آبروی مؤمن به مراتب از ستم مادی و ظاهری شکنندهتر است.
سبک نسبتا جدیدی که مسعود شاهمحمدی با خردهستمگران به تلویزیون آورده تلفیقی است از تلهفیلم، ویدئوکلیپ و نمایش صحنهای که پیش از این کمتر با آن مواجه بودهایم که شاید بخشی از این دستاورد به دلیل انتخاب و چینش بازیگران در اپیزودها بوده است. در این سریال شاهمحمدی با استفاده از بازیگران بسیار خوب تئاتری یا بازیگرانی که سابقه تئاتری دارند همچون زندهیاد احمد آقالو، احمد ساعتچیان، حمیدرضا آذرنگ، بهناز جعفری، رامین ناصرنصیر و مسعود سخایی در کنار بازیگران سینما و تلویزیون همچون بهار کاتوزی، الیکا عبدالرزاقی، امیر آقایی، مجتبی رستگار و فلامک جنیدی در نقشهای متفاوت با آنچه از آنها دیدهایم یا تصور میرود، توانسته است با استفاده از ابعاد صحنهای و دیگر امکانات و قابلیتهای تئاتر، مخاطب را به کاتارسیس برساند. بهعنوان مثال انتخاب فلامک جنیدی در نقش گلاب، همسر وفادار اما افسرده یوسف در اپیزود پنجم این مجموعه، میتواند گواه بر ادعای ذکر شده باشد. بازی متفاوت فلامک جنیدی در کنار بازی حسی زندهیاد احمد آقالو، فضایی بس آشنا اما غریب برای مخاطب ایجاد میکند. بیاغراق یکی از بزرگترین ویژگیهای این مجموعه، حضور زندهیاد احمد آقالو در اپیزود یاد شده از این مجموعه است که برای بسیاری از علاقهمندان به بازی وی میتواند جذاب باشد. او در نقش یوسف گویی از دنیای باقی به دنیای فانی بازگشته تا خواستار عدالت و عطوفت و مرحمت همنوعانش باشد.
این مجموعه سرشار از ایدههای ناب و بکری است که در بافت صوتی ـ تصویری بسیار محکمی تنیده شده؛ گرچه فقط در یکی دو اپیزود، ایده اولیه داستان تکراری به نظر میرسد، اما نویسنده در همان یکی دو اپیزود هم تلاش کرده از دریچه تازهای به موضوع بنگرد و با پرداخت جدیدی به میدان آید. ادامه این سبک ـ تصویری از جانب شاهمحمدی و دیگر سریالسازان میتواند یکی از راهکارهای قابل توصیه به سیاستگذاران و متولیان رسانه ملی برای ارتقای مجموعهسازی باشد. یکی دیگر از ویژگیهای قابل اهمیت این مجموعه ایجاز است که در همه ابعاد آن به تناسب مراعات شده است. بهعنوان مثال پرهیز از گفتوگوهای زائد و جایگزین کردن مونولوگ یا همان تکگویی، حذف کاراکترهای فرعی، عدم طرح سوژهها و داستانکهای اضافی و تمرکز بر قصه و کاراکترهای اصلی و....
البته این مجموعه عاری از عیب و ایراد نیست. بهعنوان مثال با اینکه در کل مجموعه خوش عکسی است و برخی پلانهای آن همچون یک عکس خبری یا تابلوی نقاشی بسیار چشمنواز و به یادماندنی از آب درآمدهاند مثل صحنه اعتراض سرشار از سکوت کارگران با کیسههای نایلونی بر سر زیر باران در اپیزود پنجم ـ که تعمد یا به سهو این گفته کریستوفر بن را به ذهن متبادر میکند: باران هم روی ستمگر میبارد و هم ستمدیده، ولی بیشتر روی ستمدیده میبارد؛ زیرا ستمگر چتر ستمدیده را ربوده است ـ یادداشت نوشتن زن مبتلا به سرطان روی شیشه در اپیزود هفتم، تمام پلانهای تاکسی در اپیزود دهم و...، اما گاه قابهای کج و معوج و نامتعارف که جایگاهی از نظر تکنیکی و محتوایی با فیلم ندارد و صرفا راه فراری برای مدیوم شاتهای پشت سرهم است، چشم مخاطب را خسته میکند. همچنین ریتم کند اپیزودها اگرچه در طول یک اپیزود با تصاویر جذاب پوشش داده میشود، اما تکرار آن در مجموع اپیزودها و توالی آنها باعث خمودگی بیننده پیگیر این سریال میشود.
غافلگیریهای مکرر در نقاط اوج داستانی و پایانی نامتعارف، یکی دیگر از ویژگیهای این سریال است. بهعنوان مثال در همان اپیزود پنجم یوسف و گلاب محکوم به مشارکت در سرقت مسلحانه و قتل میشوند، اما چون آنها از عدل الهی انتظار دیگری دارند، به پایانی دیگر که مرگ عاشقانه آنها و دو مزار پوشیده از گل است، سرنوشت خود را تغییر میدهند یا در قسمت پایانی و دهم با زندگی تلخ و بسیار دردبار یک راننده تاکسی به نام یوسف اکرمی روبهرو هستیم که همه شخصیتهای قسمت پیش سوار تاکسی او میشوند. این پایانهای نامتعارف و شاید نادر، هم به جذابیت داستان اپیزودها میانجامد و هم به نوعی تاکیـــد بر دست تقدیر و سرنوشت با قبول اختیار انسان است.
خرده ستمگران از ترانههای آشنا و نوستالژیک همچون ترانه گنجشکک اشیمشی، یه توپ دارم قلقلیه و ترانه تیتراژ علی کوچولو در بعضی اپیزودها برای ارجاع دادن مخاطب به فطرت پاک و کودکانه خود بهره میبرد که تاکنون معدود کارگردان تلویزیونی به آن عنایت داشته است.
شاهمحمدی با امکانات محدود، سوژههای مناسب و تامل و کندوکاو در همه ابعاد آن، کارگردانی دقیق و برنامهریزی شده، یک مجموعه بیادعا اما به واقع پرمایه و خوش ساخت را در این شبهای محرم مهمان هموطنان ایرانی کرده است که مدام انسان را به فطرت و اعمال خود ارجاع میدهد.
مریم رها/ قاب کوچک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
صحنه اول و آخر قسمت پنجم كه جریان یوسف و گلاب است را متوجه نشدم كه بالاخره كی می میرد ؟