دختر سرلشکر شهید تهرانی مقدم:

رهبری که گفت عقبیم، کارش شبانه‌روزی شد

زینب تهرانی مقدم دختر شهید تهرانی مقدم گفت: پدرم می‌گفت: من می‌توانم مثل خیلی‌های دیگر پشت میزنشین بشوم، دیگران به من احترام بگذارند و عصر هم با عزت و احترام روانه خانه‌ام بکنند، اما می‌روم سراغ کاری که کسی نمی‌تواند انجام دهد.
کد خبر: ۶۱۵۲۴۴
رهبری که گفت عقبیم، کارش شبانه‌روزی شد

دو سال پیش بود که تهران و حومه تهران با صدای مهیبی لرزید. برخی گفتند زلزله بود و برخی دیگر پریشان علت این لرزش و صدا را جویا می‌شدند. طولی نکشید که در همه‌جا این خبر پخش شد. سردار حسن تهرانی مقدم رئیس سازمان خودکفایی سپاه به‌همراه یارانش در پادگان امیرالمؤمنین(ع) و در حال آماده‌سازی آزمایش موشکی بر اثر انفجار زاغه مهمات به شهادت رسید. دختر سردار از این صدای مهیب این‌چنین تعبیر می‌کند: انگار خدا خودش می‌خواست با این صدا همه را بیدار کند... و خیلی‌ها آن روز بیدار شدند. طولی نکشید که حضور رهبری بالای سر تابوت این شهید و اقامه نماز بر پیکرش سؤالی را در ذهن‌ها ایجاد کرد که شهید تهرانی مقدم چه‌کسی بود؟ دو سال از این واقعه می‌گذرد و هنوز کسی نمی‌تواند ادعا کند که این «پارسای بی‌ادعا» را به‌طور کامل شناخته است.

چندی پیش خانواده شهید تهرانی مقدم از خبرگزاری تسنیم بازدید کردند و در مراسم تقدیر از خانواده حضور پیدا کردند. زینب تهرانی مقدم اولین فرزند سردار شهید حسن تهرانی مقدم در حاشیه این دیدار در گفت‌وگو با این خبرگزاری از ابعاد شخصیت شهید تهرانی مقدم گفت.

*خانم تهرانی مقدم؛ پدرتان را چطور آدمی شناخته‌اید؟

من شاخص خوبی برای معرفی پدرم نیستم. ولی چون از مابقی بچه‌ها بیشتر توفیق داشتم که پدر را درک کنم از ایشان صحبت می‌کنم. 25 ساله بودم که پدرم شهید شد. پدرم اکثر اوقات در خانه نبود. زمانی که جنگ بود، در جبهه بود و بعد از جنگ هم جهاد ایشان به صورت دیگری ادامه پیدا کرد. شاید برای خیلی‌های دیگر، بعد از جنگ جهاد تمام شده بود. اما جهاد شهید تهرانی مقدم به یک جهاد علمی تبدیل شده بود و اعتقاد داشت که ما باید کارهایی را که کسی نتوانسته انجام دهد را به نتیجه برسانیم. همیشه به جوانان می‌گفت که ما با بقیه هیچ فرقی نداریم آمریکا، اروپا و کشورهای دیگری که فعالیت‌ علمی دارند هیچ فرقی با ما ندارند. حتی ما یک ویژگی و امتیاز داریم که آن‌ها ندارند. ما توسل به اهل بیت(ع) را داریم و آن‌ها ندارند. آنها اگر با هزار بار آزمایش و کار بتواننند به نتیجه برسند ما با توسل میانبر زده و زودتر به مقصد می‌رسیم. وقتی آن‌ها توانستند ما هم می‌توانیم. اگر آن‌ها نتوانستند یعنی راهی داریم برای آنکه ثابت کنیم ما می‌توانیم از این مسیر کار را انجام دهیم.

می‌روم سراغ کاری که کسی نمی‌تواند انجام دهد؛سرداری که شبانه روز با بسیجی‌ها بود

شهید تهرانی مقدم با اینکه از لحاظ منصب نظامی در حدی بود که می‌گفت من می‌توانم مثل خیلی‌های دیگر پشت میزنشین بشوم. دیگران به من احترام گذاشته و عصر هم با عزت و احترام روانه خانه‌ام بکنند. اما من می‌روم سراغ کاری که کسی نمی‌تواند انجام دهد. به همین دلیل شهید تهرانی مقدم می‌رفت در سخت ترین شرایط مثل جبهه در کنار جوانان ساده و بسیجی کار می‌کرد.

گاهی فکر می‌کنم، می‌بینم ما اگر کمی مقام و منصب پیدا کنیم دیگر دست پایین‌ها را تحویل نمی‌گیریم. ولی شهید تهرانی مقدم شبانه روز با بسیجی‌ها بود. در بیابان‌هایی که درجه سرمایش در شب به منفی و در روز به گرمایی طاقت فرسا می‌رسید، فعالیت می‌کرد. طوری که وقتی به خانه می‌آمد پوست صورتش کاملا سوخته و چشمانش قرمز بود. اما هیچ وقت از سختی‌های کارش برای ما نمی‌گفت.

*رابطه شهید تهرانی مقدم با مقام معظم رهبری چگونه بود؟

وقتی پیش حضرت آقا می‌رفتند و گزارش کارهایشان را می‌دادند، رهبری خوشحال می‌شدند. این نشان می‌دهد که حضرت آقا یارانی مثل ایشان می‌خواهند و برای ظهور امام زمان(عج) نیاز به انسان‌هایی مثل شهید تهرانی مقدم با پشتکار بالا و جامع الابعاد است. شهید تهرانی مقدم مطیع رهبر بود. شاید خیلی وقت‌ها ایده‌های دیگری داشت اما همین که آقا می‌فرمودند که فلان موضوع به صلاح نیست یا می‌گفتند نیاز است در میزان دقت، بیشتر کار شود، به همان عمل می‌کرد. همکارانشان می‌گفتند ما می‌دانستیم بعد از برگشتن از جلسه دیدار با آقا شبانه روز باید کار کنیم. یا باید روش کارمان را تغییر دهیم یا همان روش را سرعت بیشتری بدهیم.

حضرت آقا در مورد شهید تهرانی مقدم اصطلاح پارسای بی ادعا را به کار بردند. پارسای بی‌ادعا یعنی اینکه در آن سرمای بیابان که همه می‌لرزیدند، ایشان نیمه شب بلند شده و عبادت کند. ما هم به عنوان اعضای خانواده با انس ایشان به عبادت بود که با خدا آشنا می‌شدیم. اینکه شهید تهرانی مقدم در روز اینقدر قدرت داشت به این دلیل بود که در شب خود را به وسیله عبادت‌های شبانه قدرتمند می‌کرد. گاهی ما فکر می‌کنیم آن‌هایی که در شب عبادت می‌کنند یعنی در روز به اندازه کافی استراحت دارند که قدرت شب بیدار ماندن را پیدا می‌کنند. اما ما اعضای خانواده شاهد بودیم که پدرم ساعت 12 شب خسته به خانه می‌رسید و با عشق شب‌ها به عبادت می‌پرداخت.

گاهی ممکن است بعضی‌ها فکر کنند پارسای بی ادعا به تعبیر جوانان امروز یعنی یک آدم خشک و بدون انعطاف در حالیکه اصلا چنین نبود. امروز هم می‌بینید عکسی که از ایشان همه جا هست، یک چهره بشاش با لبخندی هست که بر لب دارد.

*از خصوصیات اخلاقی ایشان بگویید.

شهید تهرانی مقدم بسیار شیک پوش بود و به خودش می‌رسید. همیشه همه چیزش با هم سِت بود و آخرین چهره‌ و تیپی که ما قبل از شهادت از ایشان دیدیم و بعد از آن خداحافظی کرده و از خانه به محل کارش رفت این بود، یک کت خردلی با یک شلوار کرم و یک کفش کرم بود در حالی که برای کار به بیابان می‌رفت. به طور کلی بسیار منظم و مرتب بود. کمد ایشان جزو مرتب‌ترین کمدهای خانه بود.

شهید تهرانی مقدم در ورزش هم بسیار فعال بود. در کوهنوردی، صخره نوردی، تیراندازی، والیبال و فوتبال اول بودند. رئیس هیأت مدیره خیلی از این باشگاه‌ها بودند. اینقدر همیشه خوشحال و سرحال بودند که کسی باورش نمی‌شد 50 ساله باشد. خودش را سالم و سلامت نگه می‌داشت.

گاهی ما شهدای جنگ را به 30 یا 40 سال پیش ارجاع می‌دهیم و می‌گوییم مثلا شهید همت و باکری برای دوران جنگ بوده‌اند. شرایط آن زمان با الان خیلی فرق داشته. اگر ما هم در جبهه بودیم مثل آن‌ها می‌شدیم. شرایط امروز ما با آن‌ها خیلی فرق دارد. الان شرایط رفاه و دنیا است. اما شخصیتی مثل شهید تهرانی مقدم عینیتی برای امروز ماست. ایشان کسی بود که مثل ما لباس می‌پوشید و زندگی می‌کرد اما در عین حال توانست در چندین جام پیروز شود. اول جام تقوا و ایمان، بعد عزت مند کردن شیعه و بعد اسلام و ایران و در آخر در ورزش و اخلاق پیروز بود.

وقتی می‌گوییم شهید یعنی شاهد. شاید در روز قیامت کسی مثل شهید تهرانی مقدم را بیاورند و بگویند که او هم در همین دوره زندگی می‌کرد. و شاخص خوبی برای زمان شما بود. دیگر بهانه‌ها برای چیست؟

*گفته می‌شود شهید تهرانی مقدم با همه گمنامیش، فرد مقتدری بود. اقتداری که آمریکا و دشمنان نظام هم از آن می‌ترسیدند. از این اقتدار درون زا بگویید.

پدرم هیچوقت به دل خودش عمل نمی‌کرد. همیشه گوش به فرمان مقام معظم رهبری بود. در جنگ یک جرقه‌ای زده شد و ایشان مسئول امور موشکی شد و توانست یکسری فعالیت‌ها داشته باشد. اما بعد از آن به این موضوع فکر کرد که تا کی وابسته باشیم و چشم بدوزیم که این را امکانات را به ما می‌دهند یا نه. می‌گفت ما نباید جلوی کسی سر خم کنیم و به خاطر کشور خودمان محتاج کس دیگری باشیم.

زیاد بودند کسانی که دوست نداشتند معروف باشند. اما گاهی کسانی همه تلاششان این است که گمنام بمانند. پدرم همیشه می‌گفت بچه‌ها وقتی کاری را انجام می‌دهید از در پشتی بروید. حتی نایستید که از شما تشکر کنند. خیلی از پروژه‌های بزرگی که در سطح کشور انجام شده را ایشان انجام داده‌اند اما به اسم‌های دیگر است. این‌ها همه برای ما درس است که کسی که واقعا برای خدا کار کند نتیجه‌اش را می‌بیند.

مطیع امر رهبر بود و وقتی رهبری می‌فرمود ما عقبیم و باید به لحاظ شبانه روزی تلاش کنیم تا بتوانیم از لحاظ علمی و خودباوری عقب ماندگی چندین ساله را جبران کرده و عزت تشیع را در جهان به وجود بیاوریم. ایشان هم شبانه روز مشغول فعالیت شد. می‌گفت: دشمنی داریم که شبانه روز فعالیت می‌کند. هر جوان ما باید اندازه چند جوان دیگر کار انجام دهد.

انفجار زاغه مهمات؛ صدایی که خدا می‌خواست با آن همه را بیدار کند

اینکه آدم در کارش منیت نداشته و بداند که وظیفه‌اش چیست. هدفش هم همان باشد که رهبرش می‌خواهد و اینقدر اخلاص در کارش باشد، خدا هم ارزش کارش را بالا می‌برد. نوع شهادت شهید تهرانی مقدم را نگاه کنید. من خیلی به آن فکر می‌کنم. نوع شهادت ایشان با یک انفجار مهیب همراه بود. این انفجار با صدایی همراه بود که هر کس در اطراف تهران حضور داشت، آن را شنید و گفت که چه شده؟ بعد از اطلاع از انفجار در پادگان همه مردم می‌پرسیدند آن‌ها که شهید شدند چه کسانی بود؟ انگار خدا خودش می‌خواست با این صدا همه را بیدار کند.

*از روحیه نخبه گرایی و نخبه پروری شهید تهرانی مقدم بگویید. ایشان به عنوان رئیس جهاد خودکفایی از نبوغ خوبی برخوردار بود. چطور این توانایی خود را به فعلیت رساند؟

ما متاسفانه فکر می‌کنیم که نخبه کسی است که مدرک دانشگاهی بالایی داشته باشد یا در بهترین دانشگاه‌ها درس خوانده باشد در حالیکه اینگونه نیست. صرف آنکه کسی یک مدرک کلاسیک گرفته باشد نمی‌توان به او گفت نخبه. بیشتر از اینکه بگوییم طرف چقدر تحصیلات دارد. این موضوع مطرح است که چقدر توانسته از علمش استفاده کند.

شهید تهرانی مقدم از لحاظ تحصیلات کلاسیک لیسانس داشت و فوق لیسانس را هم تا مراحلی رفت اما به دلیل مشکلات به اتمام نرسید. کارش بیشتر پژوهشی بود. با اینکه رشته خودش متالوژی بود، اما با توکل و قدرت پژوهشی که داشت در شیمی مبتکر سوخت جامد موشک شد و چندین دکترای افتخاری شیمی و هوافضا به ایشان دادند. حالا ممکن است دیگران بگویند که در کاری که تخصص رشته ما نیست وارد نمی‌شویم. ولی شهید تهرانی مقدم اینطور فکر نمی‌کرد. او هرجا که نیاز بود خود و گروهش را در آن موضوع متمرکز می‌کرد و با تحقیق و پژوهش برایش وقت می‌گذاشت. این یعنی روحیه نخبه گرایی و این اعتماد به نفس است که می‌تواند کار را انجام دهد و با اساتیدی که در آن فن بودند مشورت کرده و تا آخر آن را ادامه دهد.

شهید تهرانی مقدم به ما فهماند باید در درجه‌ای از عزتمندی زندگی کنیم که بتوانیم نه تنها خودمان بلکه اطرافیانمان را هم بالا بکشیم. این کاری که خود ایشان هم کرد. یعنی به جوان‌هایی که یک مهندس معمولی بودند، آنقدر عزتمندی و بزرگی داد که آن‌ها واقعا درک کردند که می‌توانند. آنقدر به آن‌ها انرژی مثبت داد که بزرگ شدند و در کنار ایشان به شهادت رسیدند. یعنی همه‌ جوانانی که با شهید تهرانی مقدم شهید شدند کسانی بودند که شاید میانگین سنی آن‌ها به 30 می‌رسید. شهید تهرانی مقدم یک نیروی اعتماد به نفس شدید و پشتکار و همت فراوان داشت که باعث شده بود راه چندین ساله را یک شبه بپیماید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۲
یه بنده خدا
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
۰
۰
خداوند انشاءالله اجر زیاد بهشون بده. انشاءالله همه ما رو از تنبلی دور و به جهاد و تلاش نزدیك كنه تا بتونیم رهروان خوبی برای مسیر این شهدا باشیم.
علی مهدیزاده
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
۰
۰
روحش شاد .

نیازمندی ها