در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
با بازپخش نمایش آخرین قسمت سریال داستانی «کلاه پهلوی» در جمعه شب، این مجموعه به ایستگاه آخر رسید و فرازی حساس از تاریخ معاصر ایران در قالب تصویری فراگیر، به پیشگاه بینندگان دوستدار سریالهای ایرانی عرضه شد؛ فرازی که به «کشف حجاب»، یکی از مهمترین سیاستهای فرهنگی بیگانگان در دوران پهلوی اول تعلق داشت. این برای نخستین بار بود که اینچنین عمیق و در قامتی فاخر «سیاست کشف حجاب رضاخانی» از زوایای مختلف بویژه نقش راهبردی بیگانگان در پایهریزی و دیکته آن به حکومت پهلوی اول، مورد بررسی قرار میگرفت.
اکنون سازندگان سریال داستانی «کلاه پهلوی»: نویسنده و کارگردان، تهیهکننده، گروه بازیگران و دیگر پدیدآورندگان فعال در مجموعه باید شکرگزار این توفیق فرهنگی باشند که توانستند در اندازههای قابل انتظار از یک سریال تلویزیونی، دورانی از شکوه مقاومت ایرانیان را در مقابل تجددخواهی عوامفریبانه رضاخانی به نمایش گذارند؛ چرا که ابعاد و زوایای پیدا و پنهان عملکردی «کشف حجاب» این امکان را به آنان نمیداد تا همه جوانب و نکات برجسته موجود را در قامت یک سریال تلویزیونی بگنجانند. از این روست که باید اذعان کرد موضوع «کشف حجاب» همچنان ناگفتههای بسیار دارد؛ ناگفتههایی که پرداختن به آنها نیازمند تولید سریالهای دیگر و بازگویی در دیگر قالبهای تلویزیونی همچون مستند و برنامههای گفتوگومحور است. در این صورت است که میتوان به بهترین وجه رویدادهای آن را دید و آموزههایش را بهمثابه راهی رفته و تجربهای اندوخته فرا راه آینده قرار داد.
در «کلاه پهلوی» بیش از همه، حوزههای اجتماعی موضوع از جمله رواج مصرفگرایی، ورود و عرضه کالاهای بنجل غربی، غارت میراث فرهنگی و تغییر معماری سنتی شهری مورد توجه بود. گرچه دیگر جنبههای موضوع در قامت نکات اخباری و متنوع در صورتی پنهان و غیرمستقیم در بطن داستان «کلاه پهلوی» جاری بود؛ اطلاعات تاریخی و آموزههایی که در پوشش رویدادهای تاریخی، درسهایی به یاد ماندنی از رویدادهای رخ نموده در یکصد سال اخیر حیات ایران زمین بیان میکند.
برجستهترین این آموزههای تاریخی ارائه تصویری پردامنه از مقاومتی بود که نیاکان ما در پرتو اعتقادات دینی خود به پا کردند تا مقوله حجاب به عنوان میراثی مقدس برای زنان و مردان اینسامان بر جا بماند. آنان در این راه تا آنجا پیش رفتند که از ایثار جان خود نیز دریغ نکرده و شهادت را به جان خریدند. دستاورد آنان نیز پاسداشت سنت و آیینهای ماندگار ایران و ایرانی در قامت نمادین حفظ حجاب در بطن فرهنگ دیرپای این سرزمین بود .
کلاه پهلوی درسهای دیگری نیز از آن دوران به ارمغان آورد. این که چگونه دشمنان تلاش کردند سبک زندگی ایرانیان را تغییر دهند. تغییری که در جهت سیاست «کشف حجاب» و در امتداد آن به اجرا گذاشته شد و در نتیجه آن ایران را که طی سالیان با خوداتکایی، بیشتر نیازهای صنعتی و مصرفی خود را تولید میکرد و مازاد تولیداتش را در تجارتی سودمند به دیگر کشورها صادر میکرد به جامعهای مصرفگرا و واردکننده کالاهای بنجل و نامرغوب بیگانه بدل کرد؛ جامعهای با مصرفگرایی بیحساب و تجملگرایی وارداتی که هیچ گونه تناسبی با زندگی سنتی و متکی بر میراث ایرانی آن نداشت. این شیوه زندگی اساس و بنیان بسیاری از خانوادههای تازهبهدوران رسیده و حتی ریشهدار آن دوران را برکند و سرنوشتی نامبارک را برای آنان رقم زد؛ کسانی چون «صمصام» و همسرش که با گرایش به سمت این سبک زندگی همه چیز خود را از دست دادند.
«کلاه پهلوی» در قالب داستانی دراماتیک و با اوج و فرودهای مناسب نشان داد افرادی از جامعه آن دوران که کمترین صلاحیت و لیاقت برای حضور در ارکان نهادهای اجتماعی و مدنی را دارند، با نوکرپیشگی و پذیرش بیگانگان به عنوان اربابان جامعه، با خوشخدمتی و فروختن آبروی خویش رشد کرده و به مقامات بالای حکومتی رسیدند؛ کسانی که بحق جادهصافکن خارجیها و ستون پنجم آنان در بین توده مردم بودند. کسانی چون «کریم» که برای سرکوب عقده حقارت خویش، دست به هر کاری میزدند و با پیش بردن امیال و مقاصد سخیف خود در دستگاه فاسد پهلوی، در نوکری سنگتمام گذاشتند.
اما در این میان بودند کسانی که صادقانه فکر میکردند تجدد و نوگرایی با تکیه بر افکار و مبانی فرهنگی غرب برای ایران و ایرانی رشد و توسعه به همراه میآورد. آنان با خلوص ذاتی که در نهاد خود داشتند گمان میبردند که از این منظر میتوان ره صدساله را یکشبه پیمود و عقبماندگی گذشته این سرزمین را از حیث پیشرفتهای نوین دنیای آن روز جبران کرد. از این رو خود را در خدمت سیاستهای ضدفرهنگی غرب و رضاخان قرار دادند و به تبلیغ و اشاعه این نوع از توسعه درآمدند؛ راهی که خود در انتهای آن دریافتند «توسعه رضاخانی و بحث تمدن و رشد فرهنگی تنها یک شعار ظاهری است» و آنچه در لایههای زیرین آن موج میزند به یغما رفتن منابع فرهنگی و ثروت ایرانیان است. کسانی که در سریال «کلاه پهلوی»، «شادی» و «پسر ذبیحالله» آنان را نمایندگی میکردند.«کلاه پهلوی» با همه این آموزهها «سیاست کشف حجاب رضاخانی» را در داستانی دامنهدار حلاجی کرده و جنبههای مختلف و لایههای پنهان آن را به نمایش گذارد. این سریال در یک تصویر جامع نشان داد که چگونه سیاست کشف حجاب به این منجر شد که بسیاری از صنایع ایران با تغییر سبک زندگی ایرانی از رونق بیفتند.
تغییری که از مردم ایران زمین که خودکفا بوده و مایحتاج خود را در همه زمینهها تولید و مصرف میکرد، جامعهای مصرفکننده ساخت. بر همین منوال بود که با گذشت اندک زمانی از اعمال این سیاست سیل محصولات آرایشی و تزئینی غرب برای تامین نیازهای زندگی جدید آن بخش از ایرانیان واداده و فروغلتیده در دامان فرهنگی غرب راهی بازارهای ایران شد. متعاقب این دیری نپایید که همین طبقه از اجتماع رقم بالایی از مشروبات الکلی تولیدی صنایع مشروبسازی بیگانه را مصرف میکردند.
اما در میان این همه کسان، خانوادههای بسیاری نیز بودند که در آن دوران پررنج و تعب با تکیه بر درایت و دانایی خود مشکلات را تدبیر کرده و در آن وانفسا راه نجاتی یافتند و بهرغم تحمل تمامی سختیها و مشقات خود و خانوادهشان را حفظ کردند.کسانی که میراث خانوادگیشان تدین، حراست از سنتهای حسنه و نوشیدن از چشمهسار معرفت و کمال انسانی بوده؛ میراثی که پشت به پشت از نیاکان خود به ودیعه گرفتند و به سهم خود در اعتلای آن کوشیده، به نسل بعد از خود سپردند.با این همه، داستان «کلاه پهلوی» نیز بهپایان رسید و این مجموعه با تمام زیبایی و احیانا کم و کاستیهایش به خاطره جمعی علاقهمندان سریالهای ایرانی بدل شد، اما نباید تلاشها و همتهای والایی که در راه پدید آوردن این اثر صرف شد را از یاد برد، به دستاوردهای آن نیز باید احترام گذاشت و آنها را رهتوشه تولیدات فاخر آینده کرد.
مهدی فرجی / مدیر شبکه یک تلویزیون
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد