در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیروس مقدم، کارگردان پرکار و صاحب سبک مجموعههای تلویزیونی، از آن دسته کارگردانهایی است که از نظر بیننده همیشه در حال رقابت با خودش و آثار قبلیاش است. دیدن نام او در سمت کارگردان در تیتراژ سریال، دلیل موجهی برای امیدوار شدن به کیفیت کار است. اما همیشه این انتظار وجود دارد که اثر بعدی او برایش گامی مثبت و رو به جلو محسوب شود، نه در جا زدن و تکرار خویشتن.
از طرفی دیگر با وجود محدودیتهایی که در انتخاب سوژه و پرداخت آن در تلویزیون وجود دارد، کنارهگیری از ورطه تکرار، خود به خود چالشی برای کارگردان محسوب میشود.
سیروس مقدم برای این که از این چالش با موفقیت خارج شود،کارگردانی آثار متنوع را قبول میکند. او در کارنامهاش آثار پرمخاطب اجتماعی مثل «نرگس» و «تا ثریا» را در کنار سریالهای طنز مثل «پایتخت»، «چک برگشتی»، «چاردیواری» و مجموعههایی را با تم پلیسی، دارای جرم و جنایت و تعقیب و گریز، مثل «دیوار» و «زیر هشت» ثبت کرده است.
«بچههای نسبتا بد» تازهترین سریال مقدم که این روزها از شبکه یک پخش میشود، حاصل جمع تمام زبانها و لحنهایی است که او در ساختههای مختلفش استفاده کرده است.
گذشته از دغدغههای اجتماعی که در «بچههای نسبتا بد» منعکس میشود، سریال با سرقت و زخم چاقو و حضور پلیس شروع میشود که نشان میدهد هسته داستان با تعقیب و گریز و خون و خونریزی عجین است.
از طرف دیگر شخصیتهای محوری سریال، جوانهایی هستند که در روابطشان رگههایی از طنز و شوخی دیده میشود. حضور بازیگرانی مثل یوسف تیموری و اکبر عبدی هم به این دلیل است که رنگ و لعاب طنز قوت بگیرد.
بنابراین سریال چند لحن و فضای مختلف را در کنار هم قرار میدهد. برای این که مرز این فضاها مشخص شود، مقدم از فضاسازیهایی کاملا متفاوت از یکدیگر استفاده میکند و برای این کار تنوع را از نحوه فیلمبرداری گرفته تا رنگهای موجود در تصویر و موسیقی متن، لحاظ میکند و این اتفاق آن قدر پیش میرود که گاهی به نظر میآید حتی دو شیوه مختلف از دو کارگردان متفاوت برای صحنههای مختلف پیاده شده است. مثلا در فضای پر از تنش و کشمکش میان سارقان جوان، بدون وقفه موسیقی غربی پرسر و صدا و پرهیجان جریان دارد، رنگهای تند و تصاویری که به شکلی کابوسوار در هم تنیده شده است، وجود دارد، در حالی که در فضای خانه سنتی سیدمصطفی (پرویز پورحسینی) از رنگهای گرم اما ملایم، نور لطیف و معقول و گهگداری موسیقی آرام و ملیحی که در شأن خانواده است استفاده میشود.
همین طور دوربین، ثابت و یا با حرکات بسیار جزئی و نهچندان خودنمایانه، ثبات و استحکام خانواده را به تصویر میکشد، در حالی که در صحنههای پرالتهاب یا در تعقیب و گریزهای سریال، دوربین مهمترین عاملی است که با حرکاتی دیوانهوار و عجیب، به اصطلاح پیاز داغ قضیه را زیاد میکند. تا جایی که در این صحنهها به نظر میرسد دوربین در میان دست و پای آدمهای مضطرب و نسبتاً بد داستان سرگردان است و هر از گاهی به سمتی پرتاب میشود.
این شیوه فیلمبرداری در بیشتر کارهای سیروس مقدم به کار برده میشود و تبدیل به شیوه و سبک او شده است. بهطوری که در آثار قبلی او و همین طور همین سریال، میبینیم که حتی اگر لزومی وجود نداشته باشد، زاویههای عجیب و غریبی مثل داخل ماشین لباسشویی یا ورای شاخههای لوستر، برای نگاه کردن به یک تصویر انتخاب میشود و با این که ممکن است این انتخابها با سلیقه بسیاری از بینندگان و منتقدان بسیار متفاوت باشد، اما انتخاب همیشگی مقدم است، این شیوه را تکرارمیکند و روی آن پافشاری دارد.
شخصیتهای این مجموعه، آدمهایی خاکستری و با احتمال خطا و رستگاری هستند. آدمهایی که میتوان آنها را از بچههای نسبتا بد سریال جدا کرد هم دچار بدبینی، کمکاری یا قضاوت نادرست هستند.
سارقین هم که بدکارترین آدمهای مجموعه هستند، دلسوزی برانگیز و بیچاره هستند و گاهی حرکات ناشی از ترس آنها از آینده یا گذشته، همدلی بیننده را برمی انگیزد و تقصیر آنها را کمرنگتر میکند.
به همین خاطر است که این آدمها بچههای «نسبتا» بدی هستند، نه بچههای شر و آزاررسانی که هر چه بر سرشان بیاید حقشان باشد. گذشته این بچهها نشان میدهد هر کدام دلیلی برای شرکت در سرقت داشتهاند که جای ترحم دارد.
فلاش بکهای متعددی که در فاصله اتفاقاتی در زمان حال گنجانده میشود، هم گذشته این آدمها را روشن میکند، هم شخصیتپردازی آنها را به مرور تکمیل میکند، هم سریال را از این که مکررا در یک فضای پرالتهاب و کشمکش غوطهور باشد رها میکند و هم ریتمی به سریال میدهد که باعث میشود بیننده مرتب منتظر وقوع یک اتفاق در زمان حال نباشد و فاصله اتفاقها زننده به نظر نرسد. استفاده از فلاش بک نه شیوه جدیدی است و نه ابتکاری دور از انتظار. اما شیوه استفاده از آن بدرستی به نجات داستان میآید و در مجموع برای کار یک امتیاز محسوب میشود.
ساختههای سیروس مقدم معمولا مجموعههایی دیدنی از کار درمیآید که بسیاری از آنها به یاد بیننده میماند. گرچه متفاوت بودن در ساختار و داستانپردازی هم دیگر به شیوه معمول کارهای این کارگردان تبدیل شده است، اما هنوز این خاصیت او که جرأت پا فرا گذاشتن از مرزهای همیشگی را دارد، جذابیتی همراه دارد که حتی به یک داستان کمرمق که نمونهاش را زیاد دیدهایم، تازگی و حس کنجکاوی را اضافه میکند.
«بچههای نسبتا بد» هم این خواص را دارد و به نظر میرسد آنقدر قابلیت و ظرفیت داشته باشد که در آینده به عنوان یکی از آثار به یادماندنی کارگردان و همینطور یکی از سریالهای موفق و مهم تلویزیون از آن یاد شود.
شروینه شجریکهن / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد