روزنامه خندان

صدای هویج

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۰۲۰۳۴
صدای هویج

تهران : چه قدر معجزه دارد تلفن
جانمی جان! چه قدر معجزه دارد تلفن
به میان داری اگر دست برآرد تلفن
برو ای باد صبا بی خودی علاف نشو
بی گذرنامه به هر جا که دلت خواست برو
که در این دوران، بی‌رحمت و بی‌منت تو
مژده آشتی و وصل بیارد تلفن
جانمی جان! چه قدر معجزه دارد تلفن
رفت آن دوره که آن یار به ما ناز کند
نغمه دوری و آهنگ جفا ساز کند
ناگزیر است که میلش را ابراز کند
هان مبادا که کند حرفش را رد تلفن
جانمی جان! چه قدر معجزه دارد تلفن
چهره دلبر و دلداده چوخندان بشود
مژده و شادی و لبخند فراوان بشود
سکه بی قدر شود، ارز هم ارزان بشود
کف دستی ست که از مژده بخارد تلفن
جانمی جان! چه قدر معجزه دارد تلفن
شب هجران که چو گیسوی نگار است دراز
بر در وصل زده قفل بزرگی با ناز
باز امروز شود با تلفن درها باز
راه صد ساله به یک شب بسپارد تلفن
جانمی جان! چه قدر معجزه دارد تلفن
تلفن پیک وصال و تلفن باد شمال
تلفن طالع و فال و تلفن شاهد حال
چون از آن سو به فرنگی صنمی گوید:call
برف شادی به سر خاک ببارد تلفن
جانمی جان چه قدر معجزه دارد تلفن
تلفن نامه بی‌کاغذ و خط است آری
یار با ماست چه حاجت به نوشتن داری
گل بگو گل بشنو غلغله افکن باری
گل و لبخند دراین کاربکارد تلفن
جانمی جان چه قدر معجزه دارد تلفن

جام جم : الو... خواهش می‌کنم

آقای رئیس‌جمهور کشورمان، پس از چند روز اقامت در نیویورک و انجام یک سخنرانی محکم و متین و منطقی و مقتدرانه که مو لای درز آن نمی‌رفت؛ قصد حرکت به سمت فرودگاه و بازگشت به ایران را دارد که سیم صدا می‌کند: یعنی کی می‌تونه باشه این وقت شب؟!...(این را هیأت ایرانی از خودش پرسید.)

به اطلاع جناب روحانی رسانده می‌شود که ظاهرا آقای اوباما، برای صحبت ما با او، ابراز تمایل کرده. با نماینده ایران در سازمان ملل تماس گرفته و گفته که تمایل دارم قبل از خروج پرزیدنت روحانی از نیویورک، چند دقیقه‌ای با ایشان گفت‌وگو داشته باشم.

- بفرمایید وصلش کنند به موبایل سفیر کشورمان....(این مطلب را آقای روحانی گفتند سپس گوشی را برداشتند تا ببینند حرف حساب طرف آمریکایی چیست. به هر حال در فرهنگ ما،جواب سلام واجب است.

ـ الو

ـ بله بفرمایید...

ـ اوباما هستم...

ـ بنده هم روحانی هستم...

ـ می‌خواستم در ارتباط با...

***

شرمنده اخلاق کنجکاوتان!... از اینجای مکالمه را مجبورم درز بگیرم؛ چون راستش خود بنده نیز در جریان جزئیات این مکالمه 15 دقیقه تلفنی نیستم و فقط می‌دانم که ریاست محترم جمهوری،پس از بازگشت از سفر در جمع خبرنگاران کنجکاوتر از ما و شما حاضر شدند و گفت‌وگوها را سازنده و مثبت ارزیابی کردند.

هشدار دیپلماتیک: برای آن که بعدها دچار تیک عصبی نشویم، توصیه می‌کنیم از هرگونه جوزدگی و شعف شتاب‌زده و غیرمعقول خودداری شود. چرا که طرف آمریکایی با یک تماس تلفنی یک ربعی که نمی‌تواند 60سال تخاصمی‌هایی را که در جریان بوده، ماستمالی کند.

حتما باید که در عمل،حسن نیت خود را نشان دهد. اولین گام نیز، لغو تحریم‌ها و برگرداندن پرونده هسته‌ای ایران به آژانس است. آژانس سر کوچه‌مان را عرض نمی‌کنیم؛ منظورمان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است.

گمانه‌زنی: این که چرا رئیس‌جمهور آمریکا، با وجود آن‌که رئیس‌جمهور ما به مدت پنج روز در نیویورک بودند، اما عدل گذاشتند همان دم آخر که ایشان عازم فرودگاه بودند، با ایشان تماس حاصل نمودند؛ یک چیزهای حدسی من در آوردی به ذهن مشوِش ما خطور می‌کند که همین‌طور ممیزی نشده، عرض می‌کنیم:

1ـ محاسبات غلط: اوباما تا دقیقه آخر صبر کرده، بلکه تقاضای ملاقاتی صورت بگیرد؛ اما دیده که نه،ظاهرا غلط حساب کرده و این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست. فلذا با خودش گفته یک تماس تلفنی هم غنیمت است و کاچی به از هیچی. تا رئیس‌جمهور ایران از نیویورک خارج نشده، لااقل صدایش را از فاصله نزدیک بشنویم. صدای روحانی لطیف است. صمیمانه عرض کنم، جنس صداتو دوست دارم! (اندرون اوباما: تو رو خدا جواب بده..... الو..... خواهش می‌کنم! )

2ـ آزمایش کردن: اوباما می‌خواسته به سبک معروف «الو... ال.... یک دو سه چهار.... آزمایش می‌شود»، اول یک تماس تلفنی بگیرد، ببیند چه اتفاقی می‌افتد. اگر ایشان گوشی دستش هست،آیا طرف ایرانی هم گوشی را برمی دارد یا که چی؟... شهریار ملک سخن فرمود: «تا سیم کشی نداری از دل با دوست‌/‌ در دست تو از این تلفن گوشی نیست». اوباما با خودش گفته، یحتمل شماره کاخ سفید روی گوشی شان می‌افتد، می‌فهمند از کاخ سفید است. اگر جواب دادند، یک پیام دارد؛ اگر جواب ندادند، یک پیام دیگر. غافل از این که گوشی سفیر ما، پیغامگیر نداشته، بالاجبار و البته از روی احترام متقابل، جواب دادند. البته در حدی که جواب بقیه را هم بشود داد!

سیاست روز : از "صدای هویج" تا "باهنریسم"

وزیر بهداشت: من از رییس سازمان تامین اجتماعی خواهش می‌کنم مطالبی را بگوید که قادر به انجام آن است...

وزیر بهداشت: من از رییس سازمان تامین اجتماعی خواهش می‌کنم مطالبی را بگوید که قادر به انجام آن است.

به نظر شما رییس سازمان تامین اجتماعی قادر به انجام کدام یک از کارهای زیر است؟

الف) قادر است روی دست هایش راه برود.

ب) قادر است از دهانش آتش در بیاورد.

ج) قادر است صدای هویج در بیاورد.

د) قادر است با خواندن ورد "اجی ، مجی ، لاترجی" اسناد مفقوده سازمان را سرجایش برگرداند.

دبیر شورایعالی امنیت ملی‌: آمریکا باید نشان بدهد به ... معتقد است.

نقطه چین بالا را با یکی از گزینه های مناسب زیر پر کنید.

الف) پیاز در کنار چلوکباب

ب) سیگار بعد از چایی

ج) روح

د) دیپلماسی

احمد توکلی: شعف غیرمعقول برخی از گفتگوی رئیسان جمهور ایران و آمریکا به ضرر ملت ایران بوده و قدرت چانه زنی مسئولان را کم می کند.

منظور از "شعف غیرمعقول" کدام یک از گزینه های زیر است؟

الف) ساز و آواز و حرکات موزون

ب) ساز و آواز بدون حرکات موزون

ج) زمزمه آهنگ همه چی آرومه / من چقدر خوشحالم

د) اقدام به اعمال قلتشن مآبانه با چاشنی ساز و آواز و حرکات موزون و همخوانی آهنگ "همه چی آرومه / من چقدر خوشحالم

تعبیر :هویج بیشتر و چماق کمتر که در اظهارنظر زیر آمده است مربوط به کدام یک از مکاتب سیاسی است؟

دبیرکل جامعه مهندسین: "سیاست چماق و هویج آمریکایی سر جایش است. آمریکایی‌ها یک مقدار روند سیاسی‌شان را عوض کرده‌اند که مثلا می‌شود گفت چماقش را کم و هویجش را زیادتر کرده‌اند."

الف) تکنوکراسیسیم

ب) رادیکالیسم

ج) ناسیونالیسم

د) محمد رضا باهنریسم

شرق: مرض مردم، مرض بعضی‌ها

دیشب هول‌هولکی نورچشمی را برداشتیم و رفتیم دکتر. توی مطب شلوغ بود. دوتا شغل در ایران هیچ‌وقت بازارش کساد نیست؛ یکی غذافروشی‌ها، چون دیده شده در بحرانی‌ترین وضعیت اقتصادی از ازدحام رستوران‌ها کاسته نمی‌شود.  پس نتیجه می‌گیریم آدم گشنه هم دین و ایمان و تورم و تحریم و قیمت دلار و مرغ و گوشت کیلویی فلان‌تومان سرش نمی‌شود. پس این از این.  اما شغل دوم چی؟ شغل دوم که بازارش همیشه بازار است، دکترها هستند. چرا؟ با این همه امواج مزاحم و آلودگی هوا و فرسایش روح و سایش روان و استهلاک مغز می‌خواهید آدم مریض نشود؟  پس نتیجه گرفتیم مردم مریض هستند و البته ناگفته نماند آدم مریض دوتا داریم. یکی آدم مریض که مریض است. دومی آدم مریض که مرض دارد و باعث مریضی و آزار دیگران می‌شود.

تا اینجا فهمیدیم و ثابت کردیم نان غذافروشی‌ها و دکترها توی روغن است. پس برگردیم سر حرفمان.

مرض مردم، مرض بعضی‌ها

دیروز توی مطب شلوغ‌وپلوغ، آقای بیمار ایستاده بود جلو پیشخوان منشی دکتر و می‌گفت: (به جان مادرم اگر دروغ بگویم) خانم منشی، یه بسته قرص 600هزارتومن می‌شه؟ اون هم تازه برا یه ماه؟ ماهی 600تومن پول قرص؟ خب به دکتر بگید ارزون‌ترش ‌رو، یه مدل دیگه‌ش رو بنویسه.

منشی: بگم ایرانی‌ش رو بنویسه؟ هرچند قبلا 18تومن بود، پارسال شد 60تومن. الان 300هزارتومنه. ولی تو بازار هم نیست. دلار گرون شده، دارو هم با ارز آزاد خریداری می‌شه.

بیمار: 300هزارتومن؟ ایرانی‌ش؟‌ای خدا بگم چیــــ (گفت‌وگو با خدا چون مساله شخصی و حریم آدم است ما نقلش نمی‌کنیم) تازه شنیدم ایرانی‌هاش عوارض هم داره.

منشی در حالی که به سمت اتاق دکتر می‌رود: چه‌کار می‌کنی پدرجان؟ بگم 600 تومنی‌ش رو بنویسه؟

آقای بیمار، خطاب به خودش؟ به خدای خودش؟ به ما؟ یا هیچ‌کس، گفت: آخه من چه خاکی تو سرم کنم؟

پاسخ به سوال مرد بیمار

ما از دیشب ذهنمان درگیر است. 600هزار بار شکر کردیم که هنوز به روغن‌سوزی نیفتاده‌ایم و خرج دوا و درمان نداریم. خلاصه خودمان را گذاشتیم جای آقای بیمار و فرض کردیم دوتا بچه داریم که یکی‌ش دانشجوست، خانه‌مان هم اجاره است، حقوق بازنشستگی هم که جوری نیست که گدا دعا کند یا کور بگوید شفا. با این اوصاف واقعا جواب سوال «آخه من چه خاکی تو سرم کنم؟» چیست؟

جواب: سرم را بگذارم زمین و بمیرم. هرچند استرس هزینه کفن‌ودفن و قبر آدم را از مردن هم پشیمان می‌کند. یعنی الان اصولا قیمت‌ها طوری است که آدم نه می‌تواند مثل آدم زندگی کند، نه مثل آدم بمیرد.

سوال نوبل

آکادمی نوبل ریاضی اعلام کرد هر ریاضیدانی به سوال زیر پاسخ دهد جایزه نوبل ریاضی به او تعلق می‌گیرد:

اگر پایه حقوق را بگیریم دوروبر 400هزارتومان، و اگر یک نفر بخواهد خرج یک خانواده چهارنفره را بدهد و ماهی 600هزارتومان هم خرج دوا و درمان خودش کند، این مرد چقدر دوام می‌آورد؟

پورشه پر شه

شنیده شده بود با ارز خرید دارو، پورشه وارد کشور شده است. دلاوران و آقازادگان، این زحمتکشان، خسته نباشند. ایشالا که مریضی نگیرند و گذرشان به بیمارستان نیفتد، اما وقتی این دلاوران می‌نشینند توی پورشه، حواسشان باشد که کاسه صبر آدم مریض پیاده اگر پر شه دیگه پورشه بی‌پورشه.

تو به این می‌گویی؟

طرف به رفیق گفت: همچین افتادم به دردسر که زیر بار این‌همه فشار زندگی مُردم.

رفیقش گفت: تو که زنده‌ای.

طرف گفت: تو به این می‌گویی زندگی؟

جمع‌بندی

جمع‌بندی 1: دو نوع مرض داریم؛ مرضی که مردم می‌گیرند و مرضی که بعضی‌ها دارند.

جمع‌بندی 2: اگر برخی‌ها مرض نداشته باشند مریضی مردم تبدیل به مرض لاعلاج نمی‌شود.

کیهان: کرایه (گفت و شنود)

گفت: بالاخره معلوم نشد آقای روحانی درخواست تماس تلفنی با اوباما را کرده است یا اوباما پیشقدم شده بود؟

گفتم: آقای ظریف گفته است حرف آمریکایی‌ها که می‌گویند درخواست برای تماس تلفنی از طرف آقای روحانی بوده است، اعتبار ندارد.

گفت: وقتی حرف رئیس‌جمهور آمریکا در این حد و اندازه هم اعتبار ندارد، پس آقایان با چه تحلیل و توجیهی به آمریکا اعتماد کرده و این همه درباره آن تبلیغ می‌کنند؟!

گفتم: چه عرض کنم؟! آدم قالتاقی از خیلی‌ها پول قرض گرفته و پس نمی‌داد. قاضی حکم کرد فردا او را سوار یک الاغ کنند و در شهر بگردانند و جار بزنند که او آدم قالتاقی است و بدهی‌های خود را نمی‌پردازد. غروب فردا صاحب الاغ که یک روز او را در شهر گردانده و جار زده بود از او کرایه الاغ را خواست و یارو گفت؛ مرد حسابی! از صبح تا حالا داری جار می‌زنی که من بدهی خود را نمی‌دهم حالا با چه رویی کرایه خرت را می‌خواهی؟!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها