رییس سازمان بازرسی کل کشور خبر داد:

رسیدگی به پرونده خاوری در سال جاری

روزنامه خندان

اگر خاوری به ایران برنگردد....

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۰۳۸۲۹
اگر خاوری به ایران برنگردد....

جام جم: افزایش نرخ بدهکاری

ما همچین خیال باطل می‌کردیم که این غول بی‌شاخ و دم گرانی ـ چنان که افتد و دانی ـ فقط یقه خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و پوشیدنی‌ها و دوشیدنی‌ها (یا همان شیر سابق و مشتقات آن) را می‌گیرد و فی‌المثل، افزایش نرخ امروز تخم‌مرغ را به افزایش نرخ ارز و دلار روز پیوند نامبارک می‌زند. همان ارز قابل معذرتی که بانک مرکزی برای کف آن هم قیمت تعیین کرد که مبادا هوس کند پایین‌تر بیاید. هرچند جناب مولانا عرض کرده باشد که: «زکف بگذر اگر اهل صفایی»!

دیروز دیدم یکی از همسایگان ما که برای خودش صاحب برج است، دارد آشکارا بشکن می زند و زیرلب، ریتم گرفته است که: «بر این م‍ژده گر جان فشانم رواست».

تعجب کردم و پرسیدم: «فضولی نباشد قربان؛ اما چطور؟...» تبسمی زیرپوستی کرد و گفت: «که این مژده آسایش جان ماست». مجددا نگران شدم و سوال کردم: «جان ما، قیمت ماست دوباره زیاد شده؟» این بار خنده اش دیگر زیرپوستی نبود. خنده صداداری کرد و گفت: «نه جانم، کجای کاری؟.... مبلغ صد میلیون تومان به بانک بدهکار بودم و ممنوع الخروج شده بودم؛ اما الان اطلاع پیدا کردم که رفع ممنوعیت شد.»

در شادی اش شریک می شوم و می گویم: «خب، به سلامتی. از شما رفع ممنوعیت بشود بتوانید گاهی از کشور خارج شوید؛ انگار از ما رفع ممنوعیت شده، گاهی می توانیم از کشور خارج شویم.»

به سر کوچه که می رسم، نگاهم روی تیتر صفحه اول یکی از جراید یومیه، درجا می زند. نوشته: «بر اساس بخشنامه جدید بانک مرکزی در خصوص رفع ممنوع الخروجی بدهکاران بانکی، حداقل مبلغ اعمال ممنوعیت خروج، از 50 میلیون به 200 میلیون تومان افزایش یافت.» فهمیدیم که نرخ بدهکاری هم ظاهرا متناسب با افزایش تورم، افزایش یافته است.

ما را می گویید، چشمانمان گرد شد. تازه دو ریالی ما افتاد و متوجه عمق خوشحالی همسایه مایه دارمان شدم. اما من هرچه فکر کردم، دلیلی برای بشکن زدن خودم نیافتم. اصلا انگار انگشت وسط به اتفاق شست مبارک، هردوشان قفل کرده بودند.

بسته پیشنهادی: عرض شود که اگرچه مجموع بدهی ما به سیستم بانکی کشور، یک چیزی در حد اقساط وام 20 میلیون تومانی مسکن می باشد، که آن هم بحمدالله هرماهه، سروقتش جرینگی به حساب بانک واریز می شود؛ اما دیدیم که در این زمینه هم نکاتی به ذهنمان می رسد که صادر کردنش، بی ضرر می باشد:

1ـ بدهکاری الکی: مسئولان بانکی مراقب باشند که بدهکاران 50 میلیون تومانی که سابقا ممنوع الخروج بودند و به همین داخل عادت کردند، در همین داخل نمانند و 150 میلیون تومان دیگر بدهی بانکی بالا بیاورند. شاید حساب و کتاب کنند ببینند برایشان صرفه دارد که ممنوع الخروج باشند، اما 200 میلیون تومان بانک را پس ندهند یا که در پس دادنش امروز و فردا کنند.

2ـ شفاف سازی: خبر اعلام شده، حتما باید شفاف تر بیان شود. عده ای همچین خیال نکنند که اگر 200 میلیون بدهکار بانک باشند، نمی توانند از کشور خارج شوند و برای خروج از کشور، لازم است که حتما زیر 200 میلیون تومان بدهی بانکی داشته باشند. این یک سفسطه است، اما خب همه که مثل ما متوجه ریزه کاری ها نمی شوند. خدا وجود مبارک ما را حفظ کند.

3ـ برعکس نبودن: توضیح داده شود که اگر بدهکاران 200 میلیون به بالا ممنوع الخروج هستند؛ این بدان معنا نیست که طلبکاران بانکی ممنوع الورود باشند. نخیر؛ تشریف بیاورند، قدمشان روی چشم. فقط طلب خودشان را به صورت مستند داشته باشند. بی سند، طلبکار نباشند. مملکت حساب و کتاب دارد. سفسطه ای هم در کار نیست. سوفسطایی هم هفت جد و آبای کسی هست که این فکر را در مورد ما بکند!

سیاست روز: اگر خاوری به ایران برنگردد...

در جامعه‌ای که آزادی وجود دارد پرتاب کفش، تخم‌مرغ و گفتن حرف‌های نامربوط خیلی طبیعی به نظر می‌آید.

جمله بالا از کدام متفکر بزرگ است؟

الف) افلاطون

ب) سقراط

ج) ارسطو

د) محمد غرضی

وزیر بهداشت: هزینه‌های کمرشکن درمان سالانه هفت درصد جمعیت کشور را زیر خط فقر می برد.

جمله فوق به کدام یک از گزینه های زیر ربطی ندارد؟

الف) دست شما درد نکند. چرا زحمت کشیدی؟ چرا بیشتر ندادید؟

ب) بر این مژده گر جان فشانم رواست.

ج) همه چی آرومه / من چقدر خوشحالم

د) به هر سه گزینه ربط دارد.

رئیس سازمان بازرسی کل کشور : چنانچه خاوری برای رسیدگی به اتهاماتش به ایران بازنگردد ...

ادامه اظهارنظر فوق را حدس بزنید.

الف) می رویم کانادا و یقه اش را می گیریم و برش می گردانیم.

ب) از دولت کانادا درخواست می کنیم مثل یک دولت متمدن ایشان را کت بسته به ما تحویل بدهد.

ج) برای ایشان آهنگ «بیا بیا ای گل بیا دل به تو بستم» را پخش می کنیم تا برگردد و بعد به شکل ماهرانه ای دستگیرش می کنیم.

د) محاکمه به صورت غیابی انجام خواهد شد.

رئیس سازمان هواپیمایی کشوری: باید در آزادسازی قیمت‌ها به‌گونه‌ای عمل کنیم که با تعامل با دستگاه‌های ذیربط تلورانس قیمت‌ها در مدت کوتاهی به حالت طبیعی برگردد.

عبارت بالا در زبان شیرین فارسی دقیقا به چه معناست؟

الف) رییس سازمان هواپیمایی می خواهد بگوید بلیت هواپیما گران‌تر می شود ولی خجالت می کشد.

ب) رییس سازمان هواپیمایی از همین حالا بلیت هواپیما را گران کرده ولی جرات ندارد اعلام کند.

ج) رییس سازمان هواپیمایی می داند قیمت هواپیما بالا رفته اما می خواهد کم کم به ملت همیشه در صحنه خبر بدهد که احیانا سکته نکنند.

د) رییس سازمان هواپیمایی ... ( ادامه این عبارت با شئونات اخلاقی همخوانی ندارد اما به داوطلبان محترم کنکور «ننجون» توصیه می کنیم همین گزینه را انتخاب کنند.)

شرق: رابطه مشکوک ارابه مرگ و پورشه

«از «جاهای مختلف» تماس می‌گیرند و می‌گویند چرا اطلاع‌رسانی کردید؟ و برخی «آقایان» کار را به‌جایی رسانده‌اند که به‌نظر می‌رسد ما عذرخواهی کنیم.»

تست هوش

این جملات از کیست؟ نه. از ما نیست. از منتقدان؟ نچ. از آنها هم نیست. از هنرمندان؟ نع‌خیر. از نویسندگان؟ هرگز. آنها که اصلا کتابی در این سال‌ها ننوشتند و چیزی چاپ نکردند. از روزنامه‌ نگاران؟ خیر. از آن بندگان خدا هم که دیگر صدایی درنمی‌آید. پس از کیست؟ این دردنامه، این درددل را چه کسی مطرح کرده است؟

پاسخ: سردار رادان. جانشین فرمانده نیروی انتظامی، ناجا.

همدردی

بمیرم الهی برای سردار که درد جفتمان یکی است. دیده شده با اصحاب قلم و هنر و فرهنگ و روزنامه‌نگاران هم از «جاهای مختلف» تماس می‌گیرند و می‌گویند چرا اطلاع‌رسانی کردید و البته برخی «آقایان» هم کار را به‌جایی می‌رسانند که آدم هی عذرخواهی کند.

درد مشترک

حالا که سردار با اهل قلم و روزنامه‌نگاران همذات‌پنداری و همدردی کرد و به زبان مشترک و درد مشترک رسیدیم، خدا را شکر و از سردار تشکر می‌کنیم و می‌رویم سر اصل مطلب.

اصل مطلب

سردار رادان این حرف‌ها را درباره چه موضوعی مطرح کرده است؟

پاسخ (به نقل از ایسنا): جانشین فرمانده ناجا با اشاره به تصادف اخیر دو دستگاه اتوبوس در جاده قم که 40قربانی برجا گذاشت، گفت: وقتی در چنین مواردی اطلاع‌رسانی می‌شود، از جاهای مختلف تماس می‌گیرند و می‌گویند چرا اطلاع‌رسانی شده و برخی آقایان کار را به جایی رسانده‌اند که به نظر می‌رسد ما باید به نمایندگی از 40 قربانی حادثه از آنها عذرخواهی کنیم.

درددل

والا صابون خودروسازان به پوست ما هم خورده. الان یک طوری شده من اسم [...] را بنویسم درمی‌آید. دیدید؟ همین الان جای اسم خودرو موردنظر که چند‌حرفی است و امنیت جانی اصلا ندارد و ترمز هم ندارد و کمربند ایمنی‌ا‌ش هم خودش عامل مرگ است و... و اسمش هم [...] است، خالی است. (جای این یکی هم خالی بود و از اینها [...] جاش آمده؟ ‌ای‌بابا. «آقایان» موردنظر سردار ببین تا کجا نفوذ دارند. اوضاع ما که این است. شما از دست «آقایان» چی می‌کشی سردار؟)

ایرانشناسی

سردار رادان گفت: به جایی رسیده بودیم که با اسم ایران، تلفات جاده‌ای شناخته شود نه فرهنگ کشورمان. البته همین هم خوب است. چون ما خودمان با شنیدن اسم ایران، یاد چین، خاوری و سلین دیون، انحرافی و ... می‌افتیم.

تشکر

سردار رادان با تشکر از خبرنگاران گفت: همه دستگاه‌ها از جمله خبرنگاران و اصحاب رسانه‌ در این خصوص تلاش فراوانی کردند و در سرما و گرما و در بعضی مواقع جلوتر از پلیس سوانح را گزارش می‌کردند. از ما تشکر کرد؟ از ما؟‌ای آقا. مخلص سردار. عزت زیاد. دیگه همدردی رفاقت هم ایجاد می‌کند دیگر. زنگ بزنم بعدازظهری با سردار برویم کافی‌شاپ چایی بزنیم و در باب مشکلات کشور و رفتار بعضی واردکنندگان و تولیدکنندگان داخلی گپ بزنیم. بی‌زحمت، سردار یک میس‌بنداز شماره را سیو کنم.

ارابه مرگ و پورشه

جانشین فرمانده ناجا با اشاره به تولید خودرو بدون داشتن ایمنی‌های لازم گفت: تا کی باید ارابه‌های مرگ تولید کنیم و بدهیم به دست مردم؟

پاسخ: تا وقتی چندتا از آن «آقایان» و «آقازادگان» از کنارش پورشه وارد کنند و حالش را ببرند.

جای اشکال‌دار

وی گفت: 40نفر در یک سانحه رانندگی کشته می‌شوند و می‌سوزند و جایی که اشکال هست آن را نمی‌پذیرند.

پاسخ: بله... بله... آدم می‌ماند با آنجایی که اشکال دارد چی‌کار کند.

گاهی

سردار رادان گفت: سازنده‌های خارجی هم گاهی دچار اشکال می‌شوند اما شجاعانه عذرخواهی می‌کنند و برای اصلاح نقص‌ها گام برمی‌دارند.

پاسخ: خب آنها گاهی دچار اشکال می‌شوند. اینجا گاهی از دستشان در می‌رود و یک کار را بدون نقص تحویل می‌دهند. به نظر ما خودروسازان باید از کسانی که خودرو سالم تحویل گرفته‌اند و تا حالا باهاش کشته نشده‌اند عذرخواهی کنند.

پاسخ 2: بعد هم خارج داریم تا خارج. یکسری خودرو سنگین «هوو» بود (که هنوز هم هست!) و از صدتا هوو برای آدم بدتر بود، آنها هم از خارج وارد شده بود دیگر. منتها سردار، ما چین را خارج حساب نمی‌کنیم.

شوخی در حد مرگ

وی پرسید: قیمت جان یک انسان چقدر است که به شوخی با آن رفتار کنیم؟

پاسخ: قیمت جان انسان برای خودروسازان مثل مهریه است. یعنی معتقدند «کی داده؟ کی گرفته؟»

پاسخ 2: هر کی یک‌طوری شوخی می‌کند. بدبختی خودروسازان شوخی در حد مرگ می‌کنند.

قدس: مش غضنفر و آتش نشان زن

سین. ترش - ای عیالِ مو اَزی زنایِ که فِکِر مُکُنه زنُ مرد با هَمدِگه برابرَن! اَزینایِ که بُخُدِشا مِگَن فیمینیست!

یَک عالَم هوایِ حوقوقِ زَنایِ دِره. دیروزَم تو خِنه بودُ داشتِگ روزنامه مُخواند که ناسَن دیدُم روزنامه رِ وِل داد زِمینُ شورو کِرد به دست زدنُ جِغ کیشیدن. گفتُم یَره دیوِنه رِفتی؟ گفتِگ دیوِنه آبِجیته! گفتُم خب پس بِرِیچی ایجور پال پالَک مِزِنی؟

گفتِگ بِرِیکه تو روزنامه نیویشته یَک عالَم آتیش نِشونِ زن به مِشَد کارِشایِ شورو کِردَنُ اَزی بِبَعد غیرِ دکترُ مَهَندِسُ رارَنده یُ معلمُ وکیلُ کاسِبُ پولیسِ زن، آتیش نِشونِ زنم دِرِم. واچُرتیدُمُ گفتُم زنا که از هَم یَکدِنه مِتِرسَنُ نِمِتِنَن با سَرپایی بُکُشَنِش، چیجوری مِخَن بِرَن از تو آتیشا مردم رِ نجات بِدَنُ امدادرسونی کُنَن؟ گفتِگ دِگه اوناهاش به تو ربطی نِدِره. هرچی بِشه از شما مردا که کارِشا بِیتَره؟

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم ای زَنا که به یَک چِراغونی مِخَن بِرَن، هَم یَکروز طول مِکیشه که فِکِر کُنَن چی مِخَن بَرِشا کُنَنُ از باقیه مُپُرسَن مو چی بُپوشُمُ وَختی مِخَن جایی بِرَن چارساعت طول مِکیشه که بَزَک دوزَک کُنَنُ تا قیِفَشا مَقبول نَره پاشایِ از خِنه نِمُگذارَن بیرون، حالا چیجوری مِخَن تو آتیش نِشونی کار کُنَنُ چیجوری مِخَن هَم وَختی بِزِشا تلفن شد جینگی بِپِرَّن سِوارِ ماشین بِرَنُ خودِشای بِرِسونَن به مُحَل؟!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها