گفت‌وگو با زنی​که در زندان توبه کرد

می‌خواستم مهریه هوویم را بدهم

«فیروزه ـ‌ ت» زن پنجاه وسه ساله‌ای است که 23 سال قبل به اتهام سرقت به زندان افتاد و یک سال و نیم در حبس ماند. او در همان دوران محکومیتش تصمیم گرفت دیگر هرگز مرتکب جرم نشود و تا به حال به عهدی که با خود بسته وفادار مانده است. این زن در گفت‌وگو با تپش داستان زندگی‌اش را شرح داده است.
کد خبر: ۶۰۰۹۰۸
می‌خواستم مهریه هوویم را بدهم
چرا سرقت می‌کردی و شیوه‌ات برای دزدی چه بود؟

از آرایشگاه‌های زنانه سرقت می‌کردم. به عنوان مشتری داخل می‌رفتم و وقتی بقیه حواس‌شان نبود از کیف‌شان پول و هر چیز به درد بخور دیگری را برمی‌داشتم. می‌خواستم با این کار شوهرم را نجات بدهم.

مگر شوهرت چه مشکلی داشت؟

من زن دوم شوهرم بودم. او هنوز زن اولش را طلاق نداده بود که با من ازدواج کرد. زن اولش بعد از فهمیدن ماجرا مهریه را اجرا گذاشت و شوهرم را به زندان انداخت. می‌خواستم مهریه هوویم را جور کنم تا شوهرم بیرون بیاید و او را طلاق بدهد.

چرا با این‌که می‌دانستی شوهرت مرد متاهلی است با او ازدواج کردی؟

این اشتباه بزرگی بود. من و شوهرم اتفاقی با هم آشنا و به هم علاقه‌مند شدیم. من قبل از آن ازدواج کرده بودم، اما شش ماه نشده شوهرم را در سانحه رانندگی از دست دارم. ما باید صبر می‌کردیم تکلیف همسر اول شوهرم مشخص شود و بعد با هم ازدواج می‌کردیم، اما آن موقع خوب فکر نکردیم.

وقتی به زندان افتادی چه تحولاتی در زندگی‌ات رخ داد؟

شوهرم دو ماه بعد از دستگیرشدن من آزاد شد با زن اولش توافق کرد او را طلاق بدهد و در عوض مهریه را نپردازد. وقتی شوهرم بیرون آمد ما مرتب تلفنی با هم در ارتباط بودیم و او هر هفته به ملاقاتم می‌آمد. همسرم در زندان به این نتیجه رسیده بود که ما به شکل غلطی با هم ازدواج کردیم و حالا بهتر است راه خودمان را عوض کنیم تا دیگر مشکلی پیش نیاید. ما همدیگر را دوست داشتیم و به هم قول دادیم یک بار دیگر زندگی‌مان را از صفر بسازیم و همه مشکلات را از بین ببریم.

زندان چطور گذشت؟

هم سخت هم آسان. سختی‌اش به خاطر شرایط زندان بود و آسانی‌اش به این دلیل که خیلی به آینده امید داشتم. شوهرم کار قبلی‌اش را از دست داده، اما توانسته بود در مغازه‌ای که کار تاسیسات ساختمان انجام می‌داد کار پیدا کند. درآمدش زیاد نبود، اما می‌دانستم می‌توانیم زندگی‌مان را سر و سامان بدهیم ما پول چند نفر از شاکیان را پس دادیم. چند نفری هم اصلا برای شکایت نیامده بودند و قرار شد آن مقدار را که دزدی کرده‌ایم به یک نیازمند بدهیم. شوهرم حتی با یکی از روحانیون در مورد این موضوع مشورت کرد. دو نفر از شاکیان با این‌که پول‌شان را گرفته بودند رضایت ندادند و من یک سال و نیم در زندان ماندم.

درباره اولین روز آزادی‌ات بگو.

هوا تقریبا تاریک شده بود که از زندان بیرون آمدم و دیدم شوهرم با دسته گل منتظرم است از همان لحظه زندگی‌ام عوض شد من هم از یک ماه بعد دنبال کار گشتم، اما کاری پیدا نکردم برای همین در خانه خیاطی می‌کردم و چون این حرفه را خوب بلد بودم بعد از مدتی سرم شلوغ شد. حتی وقتی باردار شدم باز هم به کارم ادامه دادم. خدا به ما دوقلوی پسر داد که الان بزرگ شده‌اند و خدا را شکر همه چیز رو به راه است.

تو و شوهرت الان چه کار می‌کنید؟

ما بعد از سال‌ها تلاش و سختی کشیدن توانستیم کمی پول پس‌انداز کنیم و الان مغازه‌ای را اجاره کرده‌ایم و کارمان فروش ظروف یکبار مصرف است البته قبل از آن کار دیگری داشتیم که نگرفت برای همین شغل‌‌مان را عوض کردیم.

اگر به گذشته برگردی چه کارهایی را انجام نمی‌دهی؟

اول از همه در آن شرایط ازدواج نمی‌کنم، بعد هرگز دنبال مال حرام نمی‌روم. هیچ چیز بهتر از روزی حلال نیست. آرامشی که به آدم می‌دهد در هیچ کجای دیگر پیدا نمی‌شود. خدا را شکر با پسرهایم هم صحبت کرده و همه رازهای زندگی‌مان را گفته‌ایم تا درس عبرتی برای آنها بشود و خطاهای ما را تکرار نکنند. من عقیده دارم بچه‌ها باید با چشم باز به آینده‌شان نگاه کنند و همه چیز را باید برایشان روشن کرد.

الان از وضعی که داری راضی هستی؟

خیلی. خدا را شکر زندگی‌ام به آرامش رسیده است. مدت‌هاست که دیگر درگیری فکری شدیدی ندارم. / ضمیمه تپش

داوود ابوالحسنی

newsQrCode
برچسب ها: مهریه
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
مینا
Switzerland
۱۹:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۷/۰۶
۰
۰
پس تكلیف اون زن بدبخت كه تو زندگیش رو نابود كردی چی میشه؟؟

نیازمندی ها