2 متهم اصلی پرونده به محاربه متهم شده‌اند

پایان زورگیری‌های 3 پسر جوان

سه سال پیش وقتی سام و دوستانش دست به سرقت‌های زنجیره‌ای از شهروندان می‌زدند هیچ‌وقت فکر نمی‌کردند این قدرت‌نمایی یک روز تمام می‌شود و آنها مجبور می‌شوند به خاطر اتهام محاربه‌ای که به آنها وارد شده‌ است در دادگاه از خود دفاع کنند. پدر و مادر سام تلاش زیادی برای نجات فرزندشان می‌کنند و برای او وکیل گرفته‌اند تا رضایت شاکیان را جلب کنند. اما اگر این همه توجه را در 16 سالگی او، یعنی زمان ارتکاب جرم داشتند و از او بازخواست می‌کردند که پول‌هایش را از کجا می‌آورد و چرا وقت ‌و بی‌وقت از خانه بیرون می‌رود و گوشی تلفن همراهش همیشه نو و تازه‌است، شاید سام حالا در جایگاه متهم نبود.
کد خبر: ۵۹۴۱۲۳

سام و دوست دیگرش پرویز هر دو متهم به محاربه و افساد ‌فی‌الارض هستند و دادستان برای آنها درخواست اعدام کرده ‌است. جلسه محاکمه این دو متهم دو هفته پیش در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، اما دادگاه باز هم باید برای شنیدن حرف‌های پرویز تشکیل جلسه بدهد.

نماینده دادستان تهران که برای دفاع از کیفر خواست در جلسه رسیدگی حاضر شده ‌بود در این خصوص می‌گوید: «مردی تیر سال 89 به پلیس خبرداد برادرش در بیمارستان است و دچار جراحات سنگینی شده‌ است. زمانی که پلیس به بیمارستان رفت متوجه شد این مرد در نقاط مختلف بدنش جراحت دارد و چند ساعتی نیز بیهوش بوده‌ است. وقتی قربانی به هوش‌ آمد و مورد بازجویی قرار گرفت گفت از سوی دو جوان مورد هجوم قرار گرفته‌ است. او گفت: یک کیف پر از مدارک و 150 میلیون تومان چک و مبلغی پول نقد داشتم. سوار موتور شدم تا از جنوب شهر به شمال شهر بروم تا کارم را انجام بدهم، اما در راه موتورسواری به ما حمله کرد. راننده موتور تعادلش را از دست داد و توقف کرد. سه مرد موتور سوار که بسیار جوان بودند به ما حمله کردند. آنها کیفم را می‌خواستند. من ندادم با ضربات متعدد چاقو مرا زخمی و بعد هم کیفم را سرقت کردند. البته یکی از شهروندان فیلمبرداری کرد و فکر می‌کنم تصویر متهمان را داشته ‌باشد.

نماینده دادستان ادامه می‌دهد: وقتی شهروندی که از صحنه جرم فیلمبرداری کرده ‌بود فیلم را در اختیار پلیس قرار داد ماموران توانستند دو نفر از متهمان را شناسایی کنند. یکی از آنها که سام ‌نام‌ داشت جوان سابقه‌داری بود که پیش از این هم به خاطر سرقت به کانون اصلاح ‌و تربیت برده ‌شده‌ بود. یکی دیگر از متهمان نیز سرباز بود ‌و از این طریق شناسایی شد. وقتی متهم سرباز شناسایی شد پلیس از طریق او توانست سام را که گرداننده اصلی این باند بود، پیدا کند. در نهایت ماموران خانه سام را محاصره کردند و وقتی قصد داشتند داخل بروند وی فرار کرد، اما با شلیک بموقع ماموران با توجه به قانون به کارگیری سلاح، متهم از ناحیه پا مجروح و در نهایت بازداشت شد و در آخر ماموران متهم ردیف سوم را نیز شناسایی و بازداشت کردند. هرسه متهم به دست داشتن در سرقت‌ها اعتراف کردند و مدعی شدند برای به دست آوردن پول این کار را کرده‌اند. متهمان از سوی 29 قربانی شناسایی شدند. البته پرونده قتلی نیز در خصوص آنها مطرح بود که چون همراه فرد مقتول، سام را شناسایی نکرد این پرونده بسته ‌شد. با توجه به این‌که متهمان در شارع‌عام به تهدید و ایجاد ارعاب شهروندان با سلاح اقدام کرده‌اند و این امر 29 بار تکرار شده ‌است دادستانی برای دو متهم ردیف اول درخواست صدور حکم اعدام کرده و آنها را محارب و مفسد‌فی‌الارض تشخیص داده‌است.

فقط یک مورد را قبول دارم

سام، گفته‌های نماینده دادستان را قبول ندارد و می‌گوید آنچه در بازجویی‌ها اعتراف کرده القائات ماموران بوده ‌است. او می‌گوید: من فقط موردی را که از من فیلمبرداری کردند، قبول دارم. در آن زمان مست بودم و چیز زیادی به یاد ندارم.

متهم ادامه می‌دهد: آن روز قبل از این که برای سرقت برویم به اندازه نصف نوشابه خانواده مشروب خوردم و اصلا در حال خودم نبودم. فقط یادم هست دوستم به من گفت بیا برویم دزدی و من هم رفتم.

در فیلم ضبط شده‌ای که باعث دستگیری سام و دوستانش شد نشان داده می‌شود سام کاملا به خودش مسلط است و وقتی متوجه می‌شود کسانی از او فیلمبرداری می‌کنند با اشاره دست به دوستانش می‌گوید هر چه سریع‌تر باید بروند، اما حالا مدعی است مست بوده: شاید شاکی را زدم، اما اصلا یادم نمی‌آید. اگر در اداره آگاهی اعتراف کردم به خاطر این بود که فیلم را برای من گذاشتند و من آن را دیدم. وگرنه نمی‌توانستم اعتراف کنم. هرچند سام همه جرایمش را انکار می‌کند، اما دوستش پرویز که او هم به خاطر اعمال مجرمانه‌اش محارب شناخته شده است، می‌گوید آنها هر 29 مورد را انجام داده‌اند. سام گفته‌های هم‌جرمش را انکار می‌کند و می‌گوید: او مدعی است من ضارب بوده‌ام و او راننده موتور بوده و مدعی‌است همه جرم‌ها را من مرتکب شده‌ام او برای این که می‌خواهد خود را تبرئه کند بدون دلیل، اتهامات را پذیرفته تا من محکوم شوم و او آزاد شود.

از زبان شاکیان

در حالی که سام همه چیز را انکار می‌کند، دو همدست دیگرش اتهامات را قبول کرده‌اند. شاکیان نیز سام را عامل اصلی این سرقت‌ها می‌دانند. یکی از شاکیان که مورد حمله سام قرار گرفته است، می‌گوید: من با پسرم برای پرداخت وام مسکن رفته ‌بودم. قرار بود بعد به دنبال همسرم برویم و با هم به خانه برگردیم. من بیش از یک میلیون تومان پول نقد دستم بود. نوبت گرفتیم و در بانک نشستیم، اما پسرم گفت باید به دستشویی برود. من بلند شدم و با پسرم بیرون رفتم. کوچه پایین بانک یک دستشویی عمومی بود. داشتیم راه می‌رفتیم که یکدفعه کسی از پشت، دست‌های من را به صورت قلاب گرفت. فکر کردم یک آشناست و می‌خواهد با من شوخی کند، اما بعد دیدم موضوع جدی است. آنها چاقو کشیدند. گفتم هر چه می‌خواهید بردارید و بروید. همین سام بود که جلوی من را گرفت. به پسرم گفتم فرار کن. آنها من را با چاقو زدند و بعد پول‌هایم را برداشتند و رفتند. بعد از آن به بیمارستان رفتم و دستم را پانسمان کردم. از آنها خواستم پول را بردارند و بروند، چون می‌دانستم به پسرم آسیب جدی وارد می‌شود. از آن روز به بعد پسرم بشدت ترسیده و حاضر نیست از خانه بیرون بیاید. او تحت نظر روانپزشک قرار دارد و هنوز به حالت عادی برنگشته است. برای من پول مهم نیست. متهمان باید به خاطر آسیبی که به پسرم وارد کرده‌اند، مجازات شوند. پسرم حتی مدرسه هم نمی‌تواند برود. او هشت ساله ‌است و شب‌ها از ترس تنها نمی‌خوابد. اگر فقط یک میلیون و 500 تومانی را که همراهم بود برداشته بودند من رضایت می‌دادم، اما حالا که این کار را کرده‌اند باید تاوانش را پس دهند. آنها قصدشان فقط سرقت پول نبود و می‌خواستند قدرت‌نمایی بکنند. البته باید بگویم این تنها من نیستم که خانواده‌ام به لحاظ روانی تحت تاثیر قرار گرفته‌،‌ بلکه شاکیان دیگر هم هستند.

زن دیگری که از سوی سام مورد حمله قرار گرفته است هم گفته‌های این شاکی را تائید می‌کند. او می‌گوید: من هم داشتم با پسر و شوهر پیرم راه می‌رفتم. قرار بود خرید کنیم. یکدفعه دیدم دو نفر به سمتم آمدند. یکی از آنها به گردن من چنگ زد طوری که لباس‌هایم پاره شد و شوهرم از ترس از حال رفت. آنها گردنبند من را کندند و با خود بردند. پسرم به دنبالشان رفت، اما از آنجا که چاقو کشیده بودند پسرم برگشته بود. من هم از وقتی این اتفاق افتاده نمی‌توانم از ترسم از خانه خارج شوم و بشدت می‌ترسم. هر وقت می‌خواهم خرید بکنم از بچه‌هایم می‌خواهم بروند و کارهایم را انجام دهند. از آن روز خیلی ترسیده‌ام و احساس ناامنی شدیدی می‌کنم. تمام روز را در خانه می‌مانم، حتی وقتی می‌خواستم به دادگاه بیایم خیلی مضطرب بودم و در دادگاه هم نمی‌توانستم به صورت این متهمان نگاه کنم. درست است که آنها خیلی جوان هستند، اما کارهایی که کرده‌اند خیلی بد است و باید مجازات شوند.

مرجان لقایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها