نیما که دو هفته قبل در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شده درباره پروندهاش توضیح میدهد.
چند سال است در زندان هستی؟
از سال 87 که مرتکب قتل شدم در زندان هستم و یک روز هم بیرون نبودم.
متهم هستی همسر برادرت را به قتل رساندی.
بله. این کار را کردهام. خیلی هم از کارم پشیمان هستم، اما قابل جبران نیست.
چه زمانی متوجه شدی کاری که کردی اشتباه است؟
همان لحظهای که همسر برادرم را به قتل رساندم به اشتباه خود پی بردم، اما او مرده بود من هم نمیتوانستم زمان را به عقب برگردانم.
چرا او را کشتی؟
با هم بحث کردیم، از او پرسشی پرسیدم. در مورد یک مساله خانوادگی بود، اما او دروغ گفت و با هم درگیر شدیم و من او را زدم.
همسر برادرت فقط با کتک خوردن فوت کرد؟
خیلی عصبانی بودم، نمیتوانستم خودم را کنترل کنم وقتی او را زدم و روی زمین افتاد دوباره بلند شد و حرفی زد. من هم روسریاش را دور گردنش پیچاندم و فشار دادم یکدفعه صورتش کبود شد و مرد.
سعی کردی قتل را سرقت جلوه بدهی. چرا؟
از آبرویم میترسیدم. دیگر نمیتوانستم چشم در چشم برادر و برادرزادههایم شوم. به همین دلیل طلاها و گوشی تلفن همراهش را برداشتم تا اینطور وانمود کنم که او به علت سرقت کشته شده است.
اما دستت روشد.
بله. پلیس خیلی زود فهمید من قاتل هستم. با این که فکر میکردم ردی از خود باقی نگذاشتهام آنها خیلی زود فهمیدند؛ البته مدتی فراری بودم، اما فرار هم فایدهای نداشت و بازداشت شدم.
زمان وقوع قتل با همسر برادرت تنها بودی؟
بله تنها بودیم. البته کسی نمیدانست من در خانه برادرم هستم و در نبود او به خانهاش میروم.
در پرونده آمده است با همسر برادرت رابطه داشتی.
(سکوت)
چرا این کار را میکردی؟
اغفال شده بودم. او زن عجیبی بود. خیلی راحت آدم را اغفال میکرد.
وقتی با او ارتباط برقرار کردی فکر نمیکردی داری به برادرت خیانت میکنی؟
خیلی از کارم پشیمان هستم. بیشتر از قتل به خاطر این موضوع عذاب میکشم. در آن زمان به برادرم فکر نمیکردم. همسرش زن عجیبی بود، آدم را در مشت خودش نگه میداشت. من هم در مشت آن زن بودم.
بچههای برادرت آن زمان کجا بودند؟
من بیشتر زمانی به خانه برادرم میرفتم که بچههایش مدرسه بودند. مطمئن میشدم که برادرم نیست. خیالم راحت بود که مسالهای پیش نمیآید.
به این موضوع فکر کرده بودی اگر یکدفعه برادرت سر میرسید چه اتفاقی میافتاد؟
نه. اصلا به این موضوع فکر نمیکردم، البته بعدها که زن برادرم را کشتم و در مدتی که زندان بودم به این موضوع فکر کردم که این قتل چقدر میتوانست متفاوت باشد و چه اتفاقاتی ممکن بود بیفتد و من چقدر بیعقلی کردم، اما آن زمان به این موضوع فکر نمیکردم.
مجرد هستی؟
بله. هیچوقت ازدواج نکردم. چندبار خواستگاری رفتیم، اما نشد.
رابطه برادرت و همسرش چطور بود؟
رابطه خوبی با هم نداشتند، البته این ادعای زن برادرم بود، میگفت شوهرش به او بیتوجهی میکند. اول هم همینطوری با من شروع کرد درددل میکرد، میگفت برادرت من را دوست ندارد و رابطه ما خوب نیست. من هم دلم برایش سوخت. اوایل فکر میکردم برادرم واقعا او را اذیت میکند بعد فهمیدم او هم مشکلات زیادی دارد.
چرا ارتباطت را با او قطع نکردی؟
قبلا توضیح دادم من در مشت او بودم و فکر نمیکردم یک روز کار به اینجا برسد. بعد از حادثه بود که متوجه اشتباهم شدم.
چطور شناسایی شدی؟
ماموران با توجه به پیامکهایی که بین ما رد وبدل شده بود متوجه شدند من با همسر برادرم رابطه داشتم.
بعد از اینکه تو بازداشت شدی و به قتل هم اعتراف کردی واکنش برادرزادههایت چه بود؟
خیلی بد بود. آنها خیلی ناراحت شدند. شوکه بودند. چند بار خواستم صحبت کنم و توضیح بدهم، اما اصلا نتوانستم. حتی نتوانستم با برادرم صحبت کنم. او به من گفته بود تا آخر عمرم مرا نمیبخشد.
چطور شد که تو را بخشید؟
راستش او هنوز هم من را نبخشیده است. وقتی تصمیم گرفت رضایت بدهد گفت هرگز من را نبخشیده و فقط به خاطر پدر و مادرم این کار را میکند و دیگر نمیخواهد من را ببیند.
بچههای برادرت چطور؟
آنها هم همینطور. گفتند به خاطر پدرشان رضایت میدهند البته من سعی میکنم رضایت واقعی آنها را جلب کنم.
چطور توانستی رضایت بگیری؟
وجود پدر و مادرم خیلی موثر بود، آنها خیلی به برادرم اصرار کردند و توانستند او و بچههایش را راضی کنند که رضایت بدهند البته آنها قبول دارند که مادرشان هم خطا کرده و نقش مهمی در ماجرا داشته است به همین دلیل هم تصمیم گرفتند ببخشند؛ البته ناراحتی اصلی برادرم به خاطر کاری است که من کردم و ارتباطی است که با همسرش برقرار کردم. میدانم ضربهای که به برادرم زدم هرگز جبران نمیشود و به همین علت خیلی از دست خودم ناراحتم.
بجز محکومیت به قصاص محکومیتهای دیگر هم داشتهای؟
به خاطر سرقت و رابطهای که با همسر برادرم داشتم به سه سال حبس و 174 ضربه شلاق محکوم شده بودم. شلاقها اجرا شد و بیشتر از سه سال است که در زندان هستم حالا که رضایت گرفتهام فقط مجازات قتل به لحاظ جنبه عمومی جرم میماند.
فکر این را کردهای که اگر از زندان بیرون بیایی چه کاری میکنی؟
قبل از زندانی شدنم آهنگر بودم و دوباره آهنگری میکنم. سرم به کار خودم خواهد بود. سعی میکنم خسارتی را که به خانوادهام وارد کردهام جبران کنم و دیگر به کار خلاف کشیده نشوم.
میدانی باید مدت دیگری را در زندان بمانی؟
آنطور که زندانیان دیگر میگویند ممکن است به من حبس تعلیقی بدهند؛ چون این سالها را در زندان بودم ممکن است طوری حکم بدهند که بیرون بیایم، البته هنوز رای دادگاه صادر نشده است. امیدوارم آزادم کنند، چون در این سالها که زندان بودم خیلی سختی کشیدم.
زندان چیزی هم به تو یاد داده است؟
زندان بسیار سخت است. روزهای اول که آمده بودم خیلی حالم بد بود. بدترین روز زندگیام زمانی بود که حکم قصاص تائید شد و مادرم گفت هرچه به برادرم اصرار کرده نتوانسته او را راضی به گذشت کند.
آن زمان فکر میکردم دیگر تمام است و مجازات میشوم. آنقدر میترسیدم که هر شب کابوس مرگ میدیدم. هربار کسی را پای چوبهدار میبردند انگار من اعدام میشدم. زندان برای من بهترین روز هم داشت؛ زمانی که مادرم گفت برادرم حاضر شده رضایت بدهد. البته باید بگویم هنوز روز خوب برای من نرسیده و اگر از زندان آزاد شوم تمام تلاش خودم را میکنم تا رضایت قلبی بچههای برادرم را بگیرم و آنها واقعا من را از صمیم قلبشان ببخشند. آن روز بهترین روز زندگی من خواهد بود.
گناهی که کردی را چطور میخواهی جبران کنی؟
من مجازاتی را که قانون برایم تعیین کند قبول و سعی میکنم همه آن را تحمل میکنم. همانطور که در سالهای قبل در زندان شروع کردم به توبه به درگاه خدا به همین کار ادامه میدهم و دعا و نماز میخوانم و از خدا میخواهم خوشبختی و سعادت را نصیب بچههای برادرم بکند.ارتباطم را با خدا ادامه میدهم و هیچ وقت او را فراموش نمیکنم. کسی که خدا را فراموش کند مرتکب هرجرمی میشود چرا که او را ناظر بر اعمال خود نمیبیند، اما من خداوند را ناظر بر اعمال خودم خواهم دید و دست از پا خطا نمیکنم. تصمیم گرفتهام هرماه بخشی از درآمدم را هم صرف امور خیریه کنم و از این راه به پاک کردن نفسم هم برسم. البته تصمیم دارم تا هر وقت که زنده هستم فراموش نکنم چه کاری کردم و چه تاوانی برای آن دادم. امیدوارم خداوند هم کمکم کند تا از این به بعد انسان مفیدی برای جامعه باشم و بتوانم بدون این که به کسی خسارتی وارد کنم زندگیام را ادامه بدهم.
مرجان لقایی - ضمیمه تپش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
.خودتو بكشی بهتره .
چطور به همین سادگی بخشیده شده و منتظر ورود به جامعه است؟
عجب!
زندگی در اجتماع برای این قبیل افراد صلاح نیست.
آمار طلاق و فقط نگاه كنید. خودش گویای خیلی چیزاست.
تو اروپا هم اینجور نیست.
خوك كه ذاتا پست فطرته هم این كارو فكرنكنم بكنه
باید خودت بمیری
انسان جاهل از حیوان هم بدتر است.
به امید اصلاح قانون مجازات مفسدین فی الارض